eitaa logo
همسفران دیار طغرالجرد
588 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
52 فایل
مذهبی ،اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی. شما میتوانید نظرات انتقادات ، پیشنهادات و مطالب مفید خود را ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
28.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🌸✨🌸 #‏انگلیس و تقدس سازی با سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم : هم این شیطنت ادامه دارد... بهوش باشید.... سازی و تبلیغ برای ترویج برنامه های به ظاهر مذهبی وائینی، ترویج خرافه های نفر آفرین از دین مخصوصا تشیع، قمه زنی از این دسته فعالیتهای انگلیس خبیث است. طولانی ست.ولی پیشنهاد دانلود... 👌👌 کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://t.me/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
  .🌹🌷 #قسمت شصت و دوم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی نامه شهید آیت‌الله شیخ غلامحسی
  .🌹🌷 شصت و سوم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) نامه شهید آیت‌الله شیخ غلامحسین حقانی : [ قسمت پایانی ] چندین قسمت قبل که از سمع ونظر مخاطبین عزیز گذشت از زندگی‌نامه و خاطرات مبارزی سخن گفتیم و شنیدیم که همه‌ی هم ولایتی های دهه ی چهل و پیش از آن با نام و شخصیت و منش این بزرگوار آشنا بوده وهستند. که اسم و نسبش با مسمی بود. نام او حکایت از پیروی و اطاعت از حسین را داشت و هم حقانیت راهش، گواه بر حقانی بودن اوست.   معمرین طغرالجرد از حُسن سلوک و خودمانی بودن شهید حقانی در بیان احکام شرعی و یا میهمان شدن بر سفره ی بی ریای خود، خاطره ها دارند.  جوانان انقلابی دیروز، کار سازمانی و آموزش کار تشکیلاتی بر پایه ی اعتقاد و دین را از ایشان آموخته اند. نمی‌رود هنگامی‌که عده ای چماق به دست با پشتیبانی پاسگاه ژاندارمری وقت و طراحی عوامل امنیتی برای زهرچشم گرفتن از مردم تصمیم داشتند به طغرالجرد حمله کنند، با طراحی و سازمان دهی شهید حقانی، سر افکنده تر از همیشه عقب نشینی کردند و سپس برای تقاضای چشم پوشی از این اقدام در مسجد جامع طغرالجرد جلسه ای برگزار شد و مدیریت جلسه چنان بود که باعث شرمندگی گروه مهاجم شد و ایشان نیز باتدبیری عالی، از این جلسه برای روشنگری جاهلان بی غرض استفاده کردند.  اگر طغرالجرد وخانوک را در زمان انقلاب، قم کرمان لقب داده بودند، به واسطه ی حضور چنین مبارزانی بود. نمی رود که پس از پیروزی انقلاب در یک سخنرانی گفتند: « خدمت حضرت امام از ایمان و پایمردی شما طغرالجردی ها گفتم و قول گرفتم که امام به این منطقه‌ی کارگری سفر کنند و ایشان هم فرمودند که تمایل دارند به همه‌ی استان ها سفر کنند و اگر این فرصت دست داد حتما به طغرالجرد هم می آیم». ولی دریغا که خیانت منافقین امان نداد. شاءالله شنبه سیزدهم آبانماه، با بیان خاطرات و زندگی نامه جانباز شهید سردار حاج حسن رشیدی در خدمت شما عزیزان خواهیم بود.. نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃✨🍃✨🍃 بهترین توصیفی که از حضرت زینب شده است جز در کلام زنده یاد مرحوم شریعتی ندیده و نخوانده ایم… بخوانید...👌👌 دکتر شریعتی با حضرت زینب(س): زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش! که از کربلا می آیی و پیام شهیدان را در میان هیاهوی همیشگی قدّاره بندان و جلادان همچنان به گوش تاریخ می رسانی... زینب! با ما سخن بگو .مگو که بر شما چه گذشت ؟ مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی ؟ مگو که جنایت در آنجا تا به کجا رسید ؟ مگو که خداوند آنروز عزیزترین و پرشکوه ترین ارزش ها و عظمت هایی را که آفریده است یکجا در ساحل فرات و بر روی ریگزارهای تفتیده بیابان طف چگونه به نمایش آورد و بر فرشتگانش عرضه کرد تا بدانند که چرا می بایست بر آدم سجده کنند.؟! ⚡️⚡️⚡️⚡️ کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌹🌹 #قسمت هشتاد و دوم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی نامه سردار شهید، جانباز حاج حسن
🌹🌹 هشتاد و سوم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) نامه سردار شهید، جانباز حاج حسن رشیدی [ قسمت بیستم ]  : خود نوشته‌های شهید🌷 #«حمید چریک»، لقبی که برازنده ی شهید حمید ایرانمنش بود. وابسته به دمو کرات ها در اختیار ما بود و ادعا داشت که جای یکی از سران این گروه را می داند. همراه شهید ایرانمنش به نقطه ای از شهر رفتیم. فردی که به اصطلاح راهنما بود به این طرف و آن طرف می رفت و جای آن فرد را نشان نمی‌داد. به شهید ایرانمنش گفتم: « می‌خواهد به این بهانه فرار کند مواظبش باش». شهید ایرانمنش او را پیاده کرد و خودش روی در عقب وانت نشست.   پشت فرمان بود و ماشین هم روشن اما از حرکت ایستاده، ناگهان راننده ماشین را توی دنده گذاشت و پایش را از روی کلاچ برداشت و شهید ایرانمنش به پشت و محکم روی آسفالت خیابان افتاد و یک معلق زد و فوری بلند شد و بدون اینکه کوچک‌ترین احساس ناراحتی بکند و یا حرفی به راننده ی ماشین که از نیروهای خودمان بود، بزند، به تعقیب آن فرد ادامه داد.   که در برابر قدرت بدنی حمید از رو رفت! خالی از سکنه ای بود که افراد مسلح دشمن، خیلی وقت ها از از درون آن به طرف نیروهای ما تیراندازی می‌کردند. روزی حمید گفت: « می آیید برویم یک ترسی به اینها بدهیم؟» گفتم: «باشه». اسلحه برداشتم و ایشان هم دو تا نارنجک گرفت توی دوتا دستش. نزدیک خانه شدیم. خانه ای که چند دقیقه قبلش از آنجا تیراندازی شده بود. حمید به من گفت: « تو مواظب من باش تا من نارنجک ها را به داخل خانه پرتاب کنم». ی ضامن اولین نارنجک را که در دست راستش بود، با دندانش کشید و به داخل خانه پرتاب کرد. ضامن دومی را با دست راست کشید و با همان دست چپ پرتاب کرد اما نارنجک به ‌ سیم های برق خیابان برخورد کرد و جلوی پایش به زمین افتاد. صدایش زدم و گفتم: « حمید فرار کن». چند متری دور نشده بود که نارنجک منفجر شد و یک ترکش به پشتش خورد. دو سه مرتبه جای اصابت ترکش را از روی لباس مالید. دستش خونی شد ولی احساس ناراحتی نکرد. به او گفتم: «تو چه بدنی داری که اگر میخ هم بر آن بکوبند، آخ نخواهی گفت؟» گفت: «من خیلی ورزش می‌کردم و به ساختن بدنم اهمیت می دادم که اینطور ماهیچه های بدنم سفت شده است».   و ترس؟! دموکرات و کومله دیدند شهر در حال آرام شدن است، «شیخ عزالدین حسینی» را از شهر بیرون بردند و در نوار مرزی اسکان دادند. وقتی که برای بازرسی از خانه اش رفتیم، عصایش به جا مانده بود. حمید عصا و تخت شیخ عزالدین را برداشت و آورد داخل پادگان. در بغل اتاق ما یک اتاق کوچک و باریک بود که حمید تخت عزالدین را داخل آن قرار داد و داخل همان اتاق زندگی می‌کرد. از سد، ماهی می گرفت و می‌آورد و طبخ می‌کرد و مرا هم دعوت می‌کرد. من از او سؤال کردم: « حمید تو از دشمن نمی ترسی؟ کسی هست تو از او بترسی؟» گفت: « بله». گفتم: «کی؟» به شوخی گفت: «مادرزنم، من از مادرزنم خیلی می ترسم!» ادامه دارد... منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌹🌹 #قسمت هشتاد و چهارم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی نامه سردار شهید، جانباز حاج ح
🌹🌹 هشتاد و پنجم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) نامه سردار شهید، جانباز حاج حسن رشیدی [ قسمت بیست و دوم]  : خود نوشته‌های شهید🌷 گلوله به بازو:   هر کدام از ما به‌صورت جداگانه در منطقه‌ی دشت عباس عمل می‌کردیم، حین عملیات، از اوضاع و احوال همدیگر خبر نداشتیم. در همان عملیات به دست چپم گلوله خورد و به بیمارستان اعزام شدم.   کاملاً سلامتی ام را باز نیافته بودم که مرحله ی اوّل عملیات بیت‌المقدس شروع شد و حمید ایرانمنش، حمید عرب نژاد و سعید غلامی، سه نفر از بهترین همرزمان دوران عملیات های ایذایی منطقه‌ی کردستان، در جبهه سیدجابر و فرسیه به شهادت رسیدند و مرا به سوگ خود نشاندند. حسین کاظم زاده اسکویی: شهید بزرگوارِ «شهید حسین کاظم زاده اسکویی» به خیر باد. عزیزی که از منطقه‌ی اسکوی تبریز، نیرو به منطقه‌ی کردستان می‌آورد و هر وقت با نیروها به منطقه می‌آمد، خودش هم می ماند و در پاکسازی مناطق شرکت می‌کرد. روز آمد و دیدم خیلی ناراحت است گفتم: «حسین چی شده که اینقدر دلخور هستی؟» گفت: « اگر بگویم، شما فکر می‌کنی من نیرو را آموزش نداده ام. حالا بیا از نزدیک صحنه را ببین».   به سمت بیمارستان امام خمینی برد، بیمارستانی که سقف آن گذاشته شده بود ولی بقیه ی کارهایش مانده و نیمه کاره رها شده بود و تعدادی از نیروها آنجا، نگهبانی می‌دادند و از آن به‌عنوان مقر موقتی استفاده می‌کردند و مقداری مهمات و اسلحه هم در آن ساختمان، نگهداری می‌شد.   که به ساختمان رسیدیم و از پله ها بالا می رفتیم، دیدم تمام پله ها که به طبقه ی دوم ساختمان می رفت، پر از خون است. کف طبقه ی دوم یک قبضه خمپاره ۶۰ میلیمتری روی دو پایه گذاشته اند و یک گلوله ی عمل نکرده‌ هم کنار آن و نزدیک سایر مهمات ها افتاده است و مقدار زیادی خون ریخته است و کسی هم نیست. را که جویا شدم، متوجه شدم یکی از نیروهای ناشی، خمپاره را سر پا کرده و یک گلوله را به داخل خمپاره انداخته و گلوله به سقف خورده و چون ضامن سرگلوله کشیده نشده بوده، عمل نکرده و برگشته و به دست همان فرد اصابت کرده. پس از خرد کردن استخوان دستش، باعث خونریزی شده بود و در کنار مهمات کنار دیوار، بدون اینکه عمل کند، افتاده بود. شهید کاظم‌زاده چون می دید این فرد چنین عملی انجام داده خیلی ناراحت بود. بار دیگر داشتم از کنار ساختمانی که شهید کاظم‌زاده در آن استقرار داشت، عبور می‌کردم دیدم با یکی از نیروهایش روبه روی هم ایستاده‌اند و حسین دارد تند تند با زبان آذری صحبت می‌کند و دستش را به سینه ی فرد مقابل می زند و او را به عقب هل می دهد و او هم سرش را پایین انداخته و چیزی نمی گوید.   بلندبلند و سریع و با زبان آذری صحبت می‌کرد، هرچه گوش دادم متوجه موضوع نشدم. وقتی که دید من کنارش ایستاده ام و چون ارادت خاصی نسبت به هم داشتیم، به آن نیرو با دست اشاره کرد که برو.   او گفتم: «حسین، چرا اینقدر ناراحت می‌شوی؟ اینها بسیجی و نیروی مردمی هستند خیلی هم نمی شود از آن‌ها توقع داشت». گفت: «من این نیروها را آورده ام که سپاه بتواند به تدریج از بینشان نیروهای کادر خود را تأمین نماید و به همین خاطر حساسیت دارم که از این ها نیروهای خوبی ساخته شود». ادامه دارد... منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃🌷▪️🌷▪️🖤🌷 صبح به اسم روز مادر کادویی را از دست فرزندش گرفت روز را با جشن و شادباش شروع کرد...بعد از ظهری بود کودک خود را گرفت ،به طرف گلزار شهدای کرمان راه افتاد. تا راه حاج قاسم را به کودکش بیاموزد..... به گلزار شهدا نرسیده بود ،یا در حال برگشت بود.با صدای مهیبی روبرو شد... همه گیج و مبهوت از این صدا وحشت زده بودند....فرزندی در حالیکه گوشه ی چادر مادرش را گرفته بود. به او پناه میبرد. معصومانه و مظلومانه در خون خود غلطید و آسمانی شد.... در گوشه ای دیگر ،کودکی گریان منتظر مادرش بود.... اما افسوس..... ، از حادثه ی تلخ اتفاق امروز گلزار شهدای کرمان می گوییم. چه ظالمانه و بی رحمانه جان عزیزانی را گرفتند. دیشب همین موقع در تدارک جشن روز مادر بودند..... همسفران دیارطغرالجرد هر شب، با یک پیام و امید به فردایی بهتر و طلوعی دیگر، شما را به خدا میسپرد... امشب،شب بخیری ، متفاوت است.شما کاربران غمی بزرگ در دل دارید... ای از همشهریان کرمانی ما در فقدان عزیزان شان یا در بیمارستان نگران حال عزیزشان هستند... شفای مجروحان دعا میکنیم. علو درجات و بهشت را برای از دست رفتگان طلب میکنیم....🙏▪️🌷 کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃▪️🍃▪️ او که با یادش دلها آرام می گیرد. گذشت عطر نفس های آسمانی ات مادر درخانه نمی پیچد...❤️ باور نداریم که وجودت درکنار مانیست و به سوگ تو در اولین سالگردماتمت نشسته ایم.... مناسبت اولین سالگرد فراق مادر عزیزمان شادروان حاجیه زینت صیفوری زوجه مرحوم مغفور "حاج ابراهیم صیفوری" یادبودی در روز پنجشنبه ۱۴۰۲/۱۰/۲۸ از ساعت 2/30 آرامگاه ابدیش گرد هم می آییم یادش را گرامی می داریم.‌‌ شما سروران گرامی دعوت به عمل می آید تا با حضور خود تسکینی بر قلوب درد کشیده ما باشید....🏴🏴🖤 روح پاک تمامی مادران و پدران آسمانی❤️ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم..... ✍خانواده مرحوم حاج ابراهیم صیفوری کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸🍃🌸 ی سلامتی امروز کانال همسفران دیارطغرالجرد: ۳ ثانیه یک نفر در دنیا به آلزایمر مبتلا می‌شود. با این ۲۰ تمرین ساده از آلزایمر جلوگیری کنید. هیچ درمان قطعی برای آلزایمر وجود ندارد و پیشگیری از ابتلا بهترین راه است. سلامتی خود باشیم. کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷🌷 #قسمت صد و شصت و پنجم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی نامه شهیده زینب رشیدی ( قس
🌷🌷🌷 صد و شصت و ششم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) نامه شهیده زینب رشیدی ( قسمت آخر ) : پدر شهیده : از نیروی کمکی و آمبولانس خبری نبود. هر کسی دنبال عزیزش می‌گشت. در این بین من هم پیکرهای بی جان دو فرزندم، حاجیه زینب و زهرا را دیدم.   آسیب دیده بود. به درستی نمی تواستم راه بروم. بی کفش بودم و لباس هایم پاره شده بود. فکر می‌کردم همه‌ی بچه هایم زیر دست و پای جمعیت له شده‌اند تا اینکه پس از مدتی، خدا را شکر، آن‌ها را پیدا کردم. دانم چقدر گذشته بود که پیکر بی جان دو فرزندم را از کوچه به خیابان شهید بهشتی بردیم. فقط چند دستگاه آمبولانس آمده بود و این همه جمعیت آسیب دیده و جنازه را روی هم می ریختند و می بردند و اگر کسی هم اندک رمق و جانی داشت، در آمبولانس ها تلف می‌شد. ☆ تا حدود ساعت هفت شب به هر بیمارستانی که مراجعه کردیم، همکاری نکردند و جواب ندادند تا این‌که از طریق یکی از آشنایان، پیکر دو عزیزم را در پزشکی قانونی یافتم. ☆همان شب تشریفات قانونی را انجام دادیم. متأسفانه در سردخانه جا نداشتند و تعداد زیادی از پیکرها و ازجمله پیکر دو دخترعزیزم را در همان اتاق معمولی پزشکی قانونی، روی زمین و در کاورهای جسد نگه داشتند. ☆صبح روز شنبه 18/10/98 با همدلی و همراهی و مساعدت جمعی از دوستان و همکارانم، پیکرهای مطهر فرزندانم را از پزشکی قانونی تحویل گرفتیم و به شهر خانوک بردیم و پس از غسل و کفن، در جوار مزار مادرعزیزشان به خاک سپردیم و به خاطر بلاتکلیفی، بیش از ۶۵ روز مزار شریفشان بدون سنگ ماند. یادشان گرامی و روح شان قرین رحمت الهی باد. ان‌شاءالله.   که به کام محمد مهزیار تلخ شد. وعده ای که محمد مهزیار از شیر مادرش ارتزاق کرد، حدود نیم ساعت قبل از شهادت زینب بود. در صبح تشییع پیکر سردار سلیمانی و در میدان آزادی کرمان، پسرش را که تازه از خواب بیدار شده بود از کالسکه برداشت و با وجود سردی هوا، چهار زانو برزمین نشست و کودک را زیر چادر مشکی در آغوش گرفت و در حالی که همه‌ی خانواده برای محافظت از وی و فرزندش، دور او حلقه زده بودند، به بچه اش شیر داد و در آخرین دقایق زندگی نیز به وظیفه‌ی مادری خود، خوب عمل نمود.     نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃▪️🌷🍃▪️🌷 مراسم وداع با پیکر مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی در میدان آزادی کرمان دیماه ۱۳۹۸ هست. مردم کرمان داغدار عزیزان خود نشده بودند.زیر دست و پا و جمعیت جان نداده بودند.به شهادت نرسیده بودند.🌷▪️ ▪️کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🤷🤦‍♂🤦‍♀ #موضوع پزشکی این هفته ی کانال همسفران دیارطغرالجرد: #چه عواملی باعث سفید شدن مو می شود؟ آی
🤷🤦‍♂🤦‍♀ پزشکی این هفته ی کانال همسفران دیارطغرالجرد: عواملی باعث سفید شدن مو می شود؟ آیا راه درمانی دارد؟ { قسمت دوم } شدن موها با افزایش سن طبیعی است. هنگامی که آن‌ها را در اوایل دهه 30 و بعضی اوقات، حتی 20 سالگی مشاهده می‌کنید، بسیار مأیوس‌کننده است. خاکستری شدن و هم سفید شدن موها نتیجه‌ی این است که موها رنگ‌دانه‌هایشان را از دست داده‌اند. که کاهش قابل توجهی در رنگدانه‌ها به وجود می‌آید، موها خاکستری می‌شوند و وقتی هیچ رنگدانه ای وجود ندارد، موها سفید می‌شوند. علت دقیق این مورد کشف نشده است. در ادامه ی بحث، فاکتورهایی که منجر به سفید شدن موها می‌شود و راه‌حل‌های درمانی آن را بیشتر توضیح خواهیم داد. عواملی باعث ایجاد موهای سفید می‌شود؟ مو هنگامی اتفاق می‌افتد که سلول‌های پیر به دلیل تولید سلول‌های جدید توسط فولیکول‌های مو بیرون رانده می‌شوند. اتفاق در سه مرحله رشد(آناژن)، توقف(کاتاژن) و استراحت(تلوژن) رخ می‌دهد. طول دوره‌ی استراحت، موهای شما به طول عمر خود می‌رسند و می‌افتند و تار موی جدیدی در آنجا رشد می‌کند. که موهای شما رشد می‌کنند، رنگ‌دانه‌هایی به آن‌ها تزریق می‌شود که به آن رنگ می‌دهد. افزایش سن، میزان رنگدانه‌ای که به هر رشته مو تزریق می‌شود کاهش می‌یابد. همین دلیل موها خاکستری و در نهایت سفید می‌شوند. موهای سفید با عواملی مشخص می‌شود که در پست بعدی " موضوع پزشکی " ارائه خواهیم داد.... 🍃وجودتان سرشار از آرامش و سلامتی....🙏 https://eitaa.com/Yareanehamra