مجله افکار بانوان حوزوی
«قراردادهای خونین»٣ ✍زهرا سبحانی #بخش_اول حساب شبهایی که او را مخفی کرده بودند داشت از دستش در می
«خانهی ملّی» ۴
✍زهرا سبحانی
#بخش_اول
چهارده سال از ازدواج فرانتس و سوفی میگذشت با سه بچهی قدونیمقد و چهارمی که همان روزهای اول عمرش، از دنیا خوشش نیامد و خداوند آن را مرخص کرد. فرانتس عاشق سفر بود و گشتوگذار؛ ولی خوشگذران نبود. با ثروتی که از پسرعمویش به او ارث رسیده بود، کلهاش پر بود از برنامههایی که آیندهی کشورش و اروپا را تحت الشعاع قرار میداد. درست یا غلط بودن برنامههایش، حساسیت خیلیها را برانگیخته بود اما اطرافیانش بهتر از هر کسی میدانستند که این شاهزادهی وارث تاج و تخت پادشاهی اتریش_مجارستان، مرغش یک پا دارد و اول و آخر کار خودش را میکند. قبلتر چوب این اخلاقش را خورده بودند و سر ازدواج با سوفی امتحانش کرده بودند. سوفی در حد و قوارهای نبود که دهان پرفیس و افادهی اشراف دربار اتریش را ببندد، این شد که بنای مخالفت را با ازدواجشان گذاشتند و وقتی نتوانستد از پس شاهزادهی جوان بر بیایند، به شرطی ازدواجشان را قبول کردند که سوفی و فرزندان آیندهاش از تمام اعتبارات و امتیازات اشراف دربار محروم شود.
اثر عشق بود یا چیز دیگر، فرقی به حال سرنوشت این دو جوان نکرد و سرانجام سوفی با پذیرش محرومیت، عروس کاخ این شاهزادهی سبیل کلفت موبور شد.
و حالا در راستای اهداف و برنامههایی که در سر فرانتس میگذشت، به سارایوو آمده بودند. هوا گرم بود در نتیجه برای تردد در شهر، اتومبیل روبازی را برایشان مهیا کردند. سوفی بیشتر از اینکه دلشورهی مدل موهایش را داشته باشد، نگران کلاه رویسرش بود که باد آن را نبرد. دو دستی آن را چسبیده بود و در دلش خدا خدا میکرد که زودتر به مقصد برسند. صدای وحشتناک گلوله بود که فکرش را از آن کلاه گرفت و خود را به فرانتس چسباند و درست در همان ثانیهای که راننده دستپاچه شده بود متوجه زخمی شدن همسرش شد. صدای گلولهی دوم که به گوشش رسید خود را سپر همسرش کرد تا تیر به او اصابت نکند...
ناقلان ترور آن روز گفتند که اتومبیل شاهزاده چپ شده بود و فرانتس فردیناند در حالی که دستهای سوفی را گرفته بود، بریده بریده میگفت: «خواهش میکنم سوفی زنده بمان! برای بچههایمان تو باید زنده بمانی»
اما روزگار که این حرفها حالیاش نمیشد، خبر مرگشان را به دربار اتریش رساند که سروصدایی به پا کرد به دیدن!
دربار اتریش به صربستان بدون معطّلی اولتیماتوم داد که یا بررسی این ترور را به ما بسپار یا جنگ! و هنوز این حرف از دهان پادشاه اتریش در نیامده بود که از روسیه گرفته تا آلمان از یک طرف و انگلیس با رویای بریتانیایی و فرانسه از طرف دیگر در مقابل هم صف کشیدند. ممالک زیر سلطهشان را هم خبر کردند: «که چه نشستهاید! وقت، وقت جنگ است و پیکار! از چراییاش هم نپرسید که به شما مربوط نیست»
و قبل از اینکه صدای دینامیتهای آلفرد نوبل در اتریش و صربستان بلند بشود در این کشورهای داغتر از کاسهی آش، مثل نقل و نبات به همدیگر حواله شد.
سوفی و فرانتس فکرش را هم نمیکردند که یک زمانی خونشان بهانهی فرصتطلبانی بشود که از انسانیت فقط لباس پوشیدنش را بلد بودند؛ آنقدری که جرقهی جنگ جهانی اول در سال 1914 میلادی را رقم بزند.
🍃ادامه دارد
#غزه
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«خانهی ملّی» ۴
✍زهرا سبحانی
#بخش_دوم
در این آشفتگی جهان، دربار بریتانیا اما، به کار دیگری مشغول بود.
چهار پنج ماهی از یتیم شدن فرزندان فرنانتس و سوفی نگذشته بود و مردم واقعیت جنگ را لمس کرده و نکرده، طرح «خانهی ملی یهود»، در مجلس انگلیس، پیشنهاد داده شد. طرح بوی استمرار جنگهای صلیبی را میداد، اما برای مردمِ درگیر جنگ و بیخبر از همهجا، مگر چه اهمیتی داشت؟!
حکومت عثمانی هنوز پابرجا بود و به ظاهر مقتدر، که در انگلستان، برای فلسطین و عراق و اردن و... زیر سلطهی عثمانیها نقشهها کشیدند. اسمش را هم گذاشتند «بحر تا نهر».
این طرح اگرچه با زد و بند مخفیکارها یا همان سازمان صهیونیسم پایش به مجلس بریتانیا باز شده بود ولی همین هم داستانی داشت به بلندی تلاشهای بیفرجام ناپلئون و سزارهای روسیه برای این سازمان و قدرتمند شدن انگلیس روباه.
صهیونیستها که بر آداب «تا پول و قدرت داری رفیقتم» از زمان حضرت موسی (علیه السلام) پایبند بودند، با قدرتمند شدن انگلیس و نفوذ در مجلس آن، روز به روز به محقق شدن نقشههایشان امیدوارتر شدند.
حق هم داشتند چون کم نبودند کسانی مثل «بالفور» نخستوزیر انگلیس، که مثل موم در چنگشان بودند.
«طرح خانهی ملی» در مجلس انگلیس بررسی شد و جاهایی که میدانستند خلاف وجدانهاست، برای دلخوشی افکار عموم فقط بر روی ورق، چکشکاری کردند. صهیونیستهای امیدوار هم بیکار ننشستند و پولهایشان را به اسم سرمایهگذاری ولی با هدف از بحر تا نهر، بُردند طرف حکومت عثمانی که آن روزها گرفتار بدبختی منیت شده بود و بیسروصدا در زمینهای فلسطین خرج کردند. تا به وقتش، «ما از همه برتریم» را چماق کنند و بر سر بومیان و صاحبان آن سرزمین بکوبند.
این زمینهچینیها
سه سال طول کشید و درست در سال 1917 که انگلیس پیشتاز جنگ جهانی اول بود و حکومت عثمانی در حال متلاشی شدن، بالفور برای اینکه جواب تلاشهایش، خشک و خالی نماند، باکلی سلام و احترام به بزرگان صهیونیسم اینطور گزارش داد:
«لرد روتشیلد گرامی!
بسیار خوشوقتم که از جانب دولت اعلیحضرت، اعلام همدلی ذیل با آرمانهای یهودیان صهیونیست را که به کابینه تقدیم و با آن موافقت شده ابلاغ نمایم.»
جهانیان هم این وسط همچنان سر خوانخواهی پیراهن فرانتس فردیناند، سرکار بودند و میجنگیدند.
انتشار «بیانیهی بالفور» یا همان طرح چکش کاری شدهی دلخوشکنک، ذهنهای بیدار را درگیر کرد که چرا کشوری مثل انگلستان با این همه فاصله، برای فلسطین باید و نباید تعیین کند؟ ولی پیشتازی در جنگ، انگلیسیها را آنقدر پُر رو کرده بود که با قلدری و زور، ذهنهای آگاه را خاموش کند و سیاست خود را در پیش گیرد و برای این منظور، جنگ جهانی اول تمام شده، نشده، «هربرت ساموئل» یهودی را به عنوان نمایندهی بریتانیا برای قیمومیت، به سوی فلسطین روانه کرد. این اولین بار بود که با وجود مخالفتهای مجلس انگلیس، یک یهودی در مجلس بریتانیا کارهای میشد؛
ولی مهم نبود چون در هر صورت این مخفیکارها بودند که تعیین تکلیف میکردند و در پیشانی هربرت، تحقق آرمانهایشان را دیده بودند.
قبل از اینکه هربرت پایش به فلسطین برسد یعنی در همان بحبوحهی جنگ، چندباری یهودیها به فلسطین، گروهی مهاجرت کرده بودند؛ اما جمعیتشان به اندازهای نبود که بتوان برای رویای هربرت ساموئل و مخفیکارها، سرش حساب باز کرد. رفتار بد مهاجران یهودی، از سوی دیگر، بومیان منطقه را حساس کرده بود و همین امر، کار ساموئل را بیشتر میکرد.
ساموئل از راه نرسیده و بیتوجه به دستهگلهای هم کیشانش و حتی بندهای نمایشی بیانیه بالفور، بلند بلند از یهودیها دفاع کرد و تا توانست به یهودیها اعتبار بخشید. مواد خام مورد نیاز صنعت آنها را بدون حق گمرک وارد کرد و واردات اجناسی که صنعت اصلی بومیان بود را آزاد کرد. در کارخانهها و بانکها هم فقط یهودیها حق اشتغال داشتند. هر قاضی مسلمان و یا مسیحی که یک یهودی را مجازات میکرد به صبح نرسیده از کار، بیکار میشد.
یهودیهای یاغی که با ترور و شعارهای عربستیزی منطقه صلح زیتون را ناامن کرده بودند را آزاد کرد...
هربرت از انجام هیچ کدام از اینها به صورت آشکارا ابایی نداشت، حاکمی بود که اسبش میتاخت و هیچ کس جلودارش نبود. تا میتوانست با استفاده از اختیاراتش، برای رویای سازمان تلاش کرد.
در نهایت رویای خودش و مخفی کارها را با طرحی به اسم «حکومت مستقل یهودی»، به مجلس بریتانیا پیشنهاد داد. البته با ترفند تغییر ترکیب جمعیتی!
از آن به بعد بود که خیلیها مثل چرچیل، هربرت را «شاه ساموئل» خطاب میکردند.
🍃ادامه دارد
#غزه
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«خانهی ملّی» ۴
✍زهرا سبحانی
#بخش_آخر
اعتراض بومیان منطقه کم کم شدت گرفت؛ اما مأموریت شاه ساموئل آنقدری برایش مهم بود که به خودش حق میداد برای این اعتراضات، ترهای خورد نکند. او باید تک به تک نقشههای از قبل تصویب شدهی مخفیکارها را اجرا میکرد.
با علنی کردن آزادی مهاجرت یهودیها به فلسطین، بومیان منطقه، چه مسلمان و چه مسیحی قیام کردند.
تنها فقط شروع یک جنگ جهانی دیگر میتوانست، ارادهی آهنین مردم منطقه را خاموش کند و پای هزاران یهودی دیگر را به بهانهی دروغ هولوکاست، به فلسطین بکشاند. جمعیت یهودیهای فلسطین تا قبل از جنگ جهانی دوم، با تمام تلاشهای شبانه روزی ساموئل فقط به شش درصد جمعیت فلسطین رسیده بود.
با شروع جنگ جهانی دوم، مخفیکارها به اسم جنگ، خیلی از محالهای نقشههایشان را عملی کردند این وسط به هیچ أحدالناسی هم اعتنا نکردند.
بعد از جنگ جهانی دوم، اگرچه انگلیس، اسم قیمومیت فلسطین را یدک میکشید، اما حرف اول و آخر را کسانی میزدند که گروههای جنایتکار اشترن و ایرون را به فلسطینیان تحمیل کردند. گروههایی که به سرکردگی اسحاق و بگین و شارون، انسانیت را به یغما بردند و مشروعیت اسرائیل را با جنایت و وحشیگری به خیال خودشان تثبیت کردند. غافل از اینکه سرنوشت طور دیگری رقم خواهد خورد.
🍃پایان
#غزه
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
مجموعه روایت قراردادهای خونین
✍زهرا سبحانی
1⃣«عملهها فریاد نمیزنند»
#بخش_اول
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2566
#بخش_دوم
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2567
#بخش_آخر
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2568
2⃣«تاجر مرگ»
#بخش_اول
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2543
#بخش_دوم
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2544
#بخش_آخر
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2545
3⃣ «قراردادهای خونین»
#بخش_اول
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2580
#بخش_دوم
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2582
#بخش_آخر
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2583
4⃣«خانهی ملّی»
#بخش_اول
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2588
#بخش_دوم
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2589
#بخش_آخر
https://eitaa.com/afkarehowzavi/2590
#اسرائیل #آمریکا
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
«پای درس خاتون و قوماندان»
✍فاطمه مهدوی
امالبنین حسینی، همسر شهید علیرضا(ابوحامد) توسلی، فرماندهی فاطمیون مدافع حرم حضرت زینب (سلامالله علیها) روایت میکند و نویسنده به قلم درمیآورد، اما فقط خدا میداند که در این لحظات روایت چه در دل این بانو میگذرد و کدام نیروی الهی او را استوار نگه میدارد تا روایتِ گفتنیهایش را به پایان رساند. وقتی دل خواننده با مطالعهی این روایتهای گفتنی، آتش میگیرد، چه باشد آن ناگفتهها که فقط خدای بزرگ و ذوات مقدسه علیهمالسلام شنوندهی آن آلام و رنجها هستند؟
در روزگاری که زرق و برق دنیا و لذتهای بریز و بپاش آن، به گریبان همهی زنان چسبیده و آنان را گرفتار امور بیهوده و عبث کرده و انسانیت را تا مرز نمایش ظواهر زندگی به دیگران و سبقت در اسراف و مدگرایی پایین آورده، هستند بانوانی که در سایهی تعالیم قرآن و اهل بیت علیهمالسلام و تربیت دینی خانوادههای متدین، زندگیشان را در مسیر نور و خانههایشان را بر بستر رودهای زلال معنویت بنا میکنند. بانوانی با صلابت و ژرفنگر که از میان خیلِ غبار، در آن سوی غائله، چشمان منتظری را دیدهاند که هر لحظه چشمانتظاری آن صاحبِ چشمانِ زیبا، برایشان سخت میگذرد و آمادهاند همه چیزشان را بدهند بلکه در کم شدن لحظاتی از این انتظار سهیم باشند.
فقر، سختی امرار معاش، فرزندان کوچک، بیفرهنگی مردم زمانه، تازیانههای شماتت اطرافیان، میل به زندگی توام با آرامش، علاقهی شدید به همسر، ترس از دنیای بیهمراه و پشتوانه، سختی تحمل داغ عزیز دل، سختی تربیت فرزندان جگرسوخته از داغ پدر، هیچکدام این موارد نتوانست پای این بانوان را در این مسیر صعب، بلرزاند و پیش پای قهرمانان دلاورشان، سنگ بیاندازند. بهانه برای سنگاندازی زیاد بود ولی اینان شیرزنان متبحری بودند در امر صاف کردن جادههای وصل برای همسران غیورشان.
وقتی نامههای سرشار از عشق و محبت خاتون و قوماندان را که برای هم نگاشتهاند میخوانی، سهمت میشود حیرت، حیرانی در جمع اینهمه حرارت عاشق و سادگی دلبریدن از معشوقه. مگر عشق کور نبود؟ چه شد که در این قصه چشمانش شفا گرفت و حقیقت را دید؟ مگر عشق وابستگیزا نبود؟ پس چگونه امالبنین داستان ما با دستان خود لباس رزم برتن علیرضایش کرد و برایش آرزوی قلبیاش یعنی شهادت را از امام رئوف طلب کرد؟
به راستی که فقط نور خدا در این ماجرا میدرخشد و تنها روح بلند انسانِ انقلابی در این زندگینامه جریان دارد.
عشقش را میدهد به چه قیمت؟ ارزان! نه اتفاقا خیلی گران، به بهایی گزاف و ارزشمند. عشقِ کوتاه مدت را میدهد به وصل ابدی، جسم دنیایی معشوقه را میبخشد به لبخند رضایت پروردگار و خداوند کریم، خود میشود کفیل خانوادهی توسلی که پدر و همسر شده نوری در قلبشان. حال آنکه چه کوتاه مدتی قرار است نبینند آن جسم پر درد را و به زودی و تا ابد به هم خواهند رسید در بهشت برین و در جوار لقاءالله. چه زیبا وصالی و چه زیبا مناظری رقم خواهد خورد در آن هنگامهی پیشِ رو.
بارالها! از تو میخواهیم نمی از دریای معرفت و بصیرت شهدا و خانوادههای غیورشان به ما عنایت فرموده تا ما نیز بتوانیم در فِتَن پیشِ رو مسیر درست را بیابیم و با گامهایی استوار در آن پا نهیم.
خداوندا! عطری از فضای معطر شهادت بر مشام ما برسان تا تمام همّ و غمّمان این باشد که از آنان فاصله نگیریم و با تلاش هر چه بیشتر به ایشان نزدیک شده و امید است که لایق درک فیض بیبدیلشان گردیم.
#شهدا
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«نور زندگیتان را با حضور در محافل مذهبی افزایش دهید»
✍فائزه سادات حسینی
در می 2020 دانشکده بهداشت عمومی هاروارد آمریکا نتیجه مطالعات یک گروه علمی را از بررسی تعداد زنان و مردانی منتشر کرد که موضوع آن درباره ارتباط حضور افراد در مراسمات مذهبی با میزان امید در زندگیشان بود. افرادی که حداقل یک بار در هفته در مراسم مذهبی شرکت می کردند، به طور قابل توجهی، کمتر در معرض "مرگهای ناشی از ناامیدی" از جمله خودکشی، مصرف بیش از حد مواد مخدر و مسمومیت با الکل بودند.
در واقع، این تحقیق بیشتر جهت روشن شدن علل مرگهای ناامیدی در آمریکا صورت گرفت که افراد فقیر همانند کارگران و یا ورشکستهگان را شامل میشد. کسانی که اغلب برای رفع خلل معنوی خود یا شادیآفرینی لحظهای، به استفاده از مواد مخدر، الکل و قرصهای آرامبخش پناه میبردند لکن نتیجهای جز منفیگرایی و خودکشی نمیگرفتند.
💢چرا غرب ارتباط با خدا را فراموش کرد؟
بنابر فرمایش قرآن کریم و آموزههای اسلامی خداوند انسان را در رنج آفرید تا او در گرو ارتباط با ربِّ خود بتواند برابر سختیها مقاوم باشد و بردباریاش افزایش یابد. اما این نگرش در مسیحیت طی قرنها دستخوش تحولات مادیگرایی و انسانگرایی قرار گرفت تا جایی که امروزه در غرب تعریفی برای ارتباط انسان با خدا وجود ندارد.
نگرش تجربهگرایی یا پوزیتیویستی موضوعاتی همانند ارتباط با خدا را قبول نداشت و بیشتر آنرا در کنار عینیتگرایی تعریف میکرد. در این راستا،
محققان آمریکایی بهسبب نگاه غالب تجربهگرایی، آزمایشی به عنوان «ارتباط حضور افراد در مراسمات مذهبی با میزان امید در زندگی زنان و مردان» طراحی کردند.
در این آزمایش بنابر بررسی لحظهای عملکرد مغز و قلب 66492 زن و 43141 مرد متوجه شدند که ارتباط قوی بین حضور آنان در مراسمات مذهبی با افزایش امید در زندگیشان است. زنانی که حداقل هفتهای یکبار در این محافل شرکت داشتند ۶۸ درصد کمتر در معرض خطر مرگ ناشی از ناامیدی بودند و برای مردان هم این عامل در حدود سی و سه درصد، گزارش شد. گزارش به این ترتیب بود که: «75 مورد مرگ ناشی از ناامیدی در میان زنان شامل: 43 مورد خودکشی، 20 مورد مرگ ناشی از مسمومیت، و 12 مورد مرگ ناشی از بیماری کبدی و سیروز(سرطان) بود. در میان مردان نیز 306 مورد مرگ ناشی از ناامیدی وجود داشت که 197 مورد خودکشی، 6 مرگ ناشی از مسمومیت و 103 مرگ ناشی از بیماری های کبدی و سیروز بود».
♻️ماندگاری امید در گرو ارتباط با خالق هستی
نویسندگان این مطالعه، با توجه به بررسیهای انجام شده، خاطرنشان کردند که مشارکت مذهبی ممکن است به عنوان یک پادزهر مهم برابر ناامیدی عمل کند و حس نشاط را در طول زندگی معنا بخشد. آنها همچنین نوشتند که دین ممکن است با تقویت حس آرامش، دیدگاه مثبت و گسترش روابط انسانی، تاب آوری روانی را در جامعه افزایش دهد.
تا جایی که «یینگ چن» از نویسندگان مقاله و دانشمند داده در برنامه شکوفایی انسان در مؤسسه علوم اجتماعی محاسباتی هاروارد گفت: «این نتایج شاید به ویژه در میان همهگیری کووید-19 کنونی قابل توجه باشد چون تا حدودی بسیاری از خدمات مذهبی به حالت تعلیق درآمد، ما باید فکر کنیم که چه کاری میتوان انجام داد تا به کسانی که در خطر ناامیدی هستند کمک کنیم؟»
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«از هابرماسِ نَودساله تا مرگ کیسینجر صَد ساله»
✍سیده ناهید موسوی
هفته پیش از یورگن هابرماس فیلسوف شهیر آلمانی و تنها بازمانده مکتب فرانکفورت، بازتابی از بیانیه او و نظرات گوناگون حول آن موضوع را در قالب گزارشی تهیه کردم. شاید جالب باشد اما هابرماسِ ۹۰ساله، جنایات ۷۵ساله اسرائیل بر فلسطین را نادیده میگرفت و درضمن بیانیه همانند دیگر سیاستمداران حامی اسرائیل با تروریستی خواندن عملیات حماس در حادثه هفتم اکتبر، نسل کشی اسرائیل در غزه را محکوم نکرد.
اتفاقی که حیرت و تعجب حامیان و طرفداران هابرماس را برانگیخت گرچه به شکل گذرا اظهار نگرانی نسبت به کشته شدن غیرنظامیان فلسطینی داشت، اما یا نمیدانست یا ترجیح داد که بیان نکند، حرکتی که او علیه حماس مشروع و موجه دانسته به گفته آمار یونسیف چهار هزار و ششصد کودک را کشته و چهارده هزار فلسطینی را قربانی کرده بود!
از طرفی با خروش جهانی در اروپا و مخصوصاً آلمان کشور متبوع آقای هابرماس و کشورهای اسلامی در حمایت از مردم مظلوم غزه، ایشان نگران آن است که این خودآگاهی تاریخی مردم و جوشش عدالتطلبانه آنان ضد دولت اسرائیل، انگیزه و بستری برای ایجاد دوباره انگارههای یهود ستیزانه در اروپا و جهان شود.
و اما هِنری کیسینجر ۱۰۰ساله آمریکایی که چند روز گذشته به درک واصل شد. وی به دلیل فعالیتهای مهم و موثری که از خود بجای گذاشته است، همواره با قضاوتهای متناقضی روبه رو است. شخصی که در اتفاقهای مهم در آمریکا نقش داشته و از سوی اهالی سیاست یک متهم به جنایت جنگی خوانده میشود با این حال او حتی موفق به کسب جایزه نوبل نیز شده است. در حالیکه او مسائل گوناگونی و منازعاتی را کنترل کرده و سعی بر رساندن سود زیاد به ایالات متحده میکرد. در واقع نقاط تاریک در پرونده کیسینجر هیچگاه کم نبوده است. و زمانی در اعلام موضع خود نسبت به فلسطین و اسرائیل گفته است: «در جریان جنگ اعراب و اسرائیل، همه تلاشمان را کردیم که صهیونیستها برنده شوند.»
در نتیجه فیلسوف یا دیپلمات کهنهکار بودن در غرب و اصول اروپایی داشتن کافیست تا نژادپرستی و منفعت طلبی را در میان نظرات و مواضعشان دید. و هیچ فرقی ندارد که نود یا صدساله بود، انکار حقیقت و جنایات رژیم صهیونسیتی را به هر قیمتی به جان میخرند، حتی اگر سابقه و چهره سیاسی و علمی خود را در جهان زیر سوال ببرند. اما نظریات و بیانیهها، بازدید مشاهیر و سرمایهداران از مظلوم نماییها دیگر سودی ندارد و چهره پلید رژیم صهیونسیتی بر همگان عیان شده است و قطعا وعده خداوند حق و پیروزیِ فلسطین نزدیک خواهد بود.
نصرٌ من الله و فتح قریب
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«ماههای درخشان کجایید»
✍مرضیه قاسمی
ماههای درخشان کجایید؟
که در تاریکی دنیا تجلی کنید
آه... ستاره های روشن کجایید
تا یکی پس از دیگری تلألوء کنید ....
مریم فرهانیان ها کدام سو پرکشیدید
و زینب کمایی ها کجا ...
کدام سو آرام گرفته اید ....
آی صدیقهها ... عصمتها ... ثروتها ...
کجا کوچ کردهاید که این چنین جایتان خالیست و چه خوب است این جای خالی که عدم حضور نیست ...
چه خوب است غیبتی که مثل خورشید در پس ابرهای تیره و دلگیر زندگی ست ...
ای پرستوهای پرشکسته ... شما دیدید که در کوچههای شلوغ و غم بارِ تاریخ زنی شبیه پیشوای خود همراهِ حق شد و لالهشهای چارقدش را شعلههای غربت سوخت ...
دیدید و هوای سوختن به جانتان افتاد و این چنین شبیه پیشوای خود شدید ....
ای سوختگان عشق و عرفان
ای زهره بناییان.... ای فاطمه... ای نسیم...از قاب عکستان که آویخته شده است به جانِ ما
بغل کنید این انزوای عمیق را ...
بغل کنید این همه تنهایی را که لای کتاب ها مانده کسی ورق هم نمی زند ... و چه بیکس مانده کتابخانهی دل ....
بغل کنید پریشانیِ بیپایان مرا ... بغل کنید و بگویید که زهرای عالمهی فقیههی فیلسوفهی متکلمه را در عفت سیاهی ِ چادرش و زهد وصله های لباسش و محبت فرزند داریاش و حقیقت خانهداریاش حصر نکنند ...
یاری کنید مرا
من میخواهم از آشپزخانه دریچهای به کتابخانه بگشایم
من میخواهم روزنه ای بیابم برای روشنایی زندگی زنانی که در تاریکی روز مرگی اسیرند ...
ای شهیدههای محبت....
محبتی کنید و این شبها همنشین دلی شوید که همیشه شانهی اشکهایش بوده اید
اما دیگر از دلتنگی اشکی ندارد ... اشکی ندارد چون یاری ندارد... زهرا برای ماندن یاری نداشت و من برای به سوی او رفتن بییار ماندهام... بعضی نداشتنها عجیب به هم میآیند مثل مسافری که هنگام بدرقهاش کسی برای آب ریختن نیست برای چشمان من هم اشکی نیست ...
اشکی نیست و بغض تمام شعر های غریب در گلو مانده و سیلی های بی کسی گوشواره ها را شکسته است ....
گوشواره ها همان فریاد هایی ست که کسی نشنید ....
همان در هایی ست که باز نشد
همان حالی ست که کسی نپرسید
همان مسیریست که بی هممسیر ماند
همان زهرایی که شناخته نشد
آری گوشوارهها همه چیز است...
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«به وقت غزه»
✍سیده ناهید موسوی
ساعات زیادی خون دل خوردم و از غزه مظلوم نوشتم. تصاویر و فیلم های رنج آور و تکان دهندهای را تماشا کردم که لرزه بر اندام آدمی میاندازد.از آخرین تحولات و نقلهایی که از افراد داخل و خارج فلسطین میشد شنیدم و خواندم، صحنههایی که با تیترهای مختلف مثل تصاویر آخر الزمانی به سرعت منتشر میشوند، دنیا را در چشمان هر انسانی کوچک و بی ارزش میکند.
غزه تنها سه حرف دارد؛ اما یک دنیا توحید، معنا و زندگی درونش نهفته است. خانه و کاشانههای ویران، فرزندان خردسال زیرآوار، خونهای روزی زمین جاری، زمزمه کودکان درحال تسبیح، مادرانی که در زیربمباران هم حجاب دارند، خانوادههایی که باهم شهید میشوند و سرمایی که مغز استخوان را میسوزاند و روزهای پرتلاطمی که بدون سوخت و غذا سپری میشود.اما روی دیگر غزه را در زمان آتش بس و تبادل و آزادی اسرا دیدیم، روی دیگری که سرشار از امید و آزادی بود و چشمانی که هم برای غزه و شهدایش میگریست و هم برای حماس و آزادی قدس دست به دعا بود.
آری این حال و روز غزه در عصر کنونی است. اتفاقات و جنایاتی علیه بشریت درحال وقوع است که دیگر سکوت جایز نیست. غزهِ سه حرفی زخمهای عمیقی دارد که تنها با نوشتن و انتشار تصاویرش مداوا نمیشود. در این یک ماه و اندی روز که گذشت بیانیه و تجمع، راهپیمایی و سخنرانیها زیادی برپا شد. صحف و روزنامههای فراوانی تیتر زدند، نوشتیم و گریستیم، مشت گِره کردیم و محکوم کردیم؛ اما آیا این ها کافیست؟
در مقابل قطعا تاثیر و بازخوردهایی دریافت میشود، کشورهای زیادی شاید با چنین اقداماتی و بیشتر دِین خود را به فلسطین اَدا و اعلام همبستگی کردند اما کشورهای به ظاهر همسایه و حکام مسلمان دیگر تا چه زمانی باید نظارهگر جنایات و نسل کشی اسرائیل باشند، آیا سکوت کافی نیست؟ غزه سراسر خونین به دنیا ثابت کرد که وجبی از خاک وطن را نه ترک و نه تقدیم به رژیم غاصب میکند.
حال وظیفه ایجاب میکند اقداماتی فوری از نوع دیگر در ابعاد مختلف صورت گیرد زیرا، مسئله غزه به مرحلهای رسیده است که سیاست و جناح بازیها باید متوقف گردد. تا بلکه آتش بس طولانی مدت منجر به تحولات بزرگتر و در نهایت نابودی رژیم غاصب صهیونیستی و پیروزی قدس شود. هدفی که نیازمند عمل در میدان و نه صرف میانجیگری با اطراف جنگ را میطلبد.
نصرٌ من الله و فتح قریب
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«من هدهدم و حضور سلیمانم آرزوست»
✍زهرا سبحانی
دیروز 10 آذر، مقارن با سالگرد شهادت بزرگمردی بود که حتی کودکانمان ایشان را به اسم «شهید مدرس» میشناسند.
شاید کمتر کسی بداند که شهید مدرس قبل از نمایندگی مجلس، آیت الهی بودند که درس فقه و اصول خود را به شیوهی خودشان، در مجلس پیاده کردند. شخصیتی که به سیاست، به عنوان یک مقولهی واجب نگاه میکردند و به همان اندازه که برای دیانت و اعتقاد مردم اهمیت قائل بودند؛ برای سیاستشان احساس تکلیف میکردند.
در این میان منتقدانی هم بودند که به حق و ناحق عقیده داشتند، آیتالله مدرس فرصت مرجعیت را با آمدن به تهران و نمایندگی مجلس، از دست دادند؛ اما در حقیقت آیتالهی به تیزبینی ایشان، با این عمل، خط مشی جدیدی را رقم زدند که به جرأت میتوان از آن به عنوان «مرجعیت سیاسی» یاد کرد.
تا قبل از آن مراجع، اگرچه گاهی در امور سیاسی ورود میکردند و با صدور فتوای شرعی، مانع سیاستزدگی درباریان میشدند؛ اما هیچ کدام در دم و دستگاه تصمیم گیرنده، مسئولیتی نداشتند و در واقع مقام سیاسی نبودند. ایشان نشان دادند که حتی در دستگاه فاسد میتوان مؤثر بود.
آزادمردی که آزادی اندیشهاش را مدیون آزادی از تعلقات مادی و دنیا میدانستند.
نقل است که وقتی علت مخالفتش را با قرارداد 1917 پرسیدند تا آن را اصلاح کنند فرمودند:
«آقا من یک آخوندم، سیاسی نیستم! فقط چیزی كه میفهم بد است آن مادهاش است كه میگوید ما استقلال ایران را میشناسیم. این مثل این است كه یكی به من بگوید: من سیادت تو را میشناسم....
تمام این قرارداد ایرانی است فقط در دو چیزش دیگری را شرکت میداد یکی در پول و دیگری در قوه»
علت حساسیت «آیتالله شهید» به این معاهدهی ننگین، همین یک جملهی "شناختن رسمیت ایران" بود که آن را در مخالفت با استقلال مملکت و به نوعی تحقیر ایران میدانستند؛ از اینرو در برابرش ایستادند و روشنگری کردند و تا لغو آن، دست از مبارزه نکشیدند.
در توصیف این مبارزه در 29 شهریور 1305 در مجلس پنجم از زبان ایشان چنین نقل شده: «من خود را مكلف میدانستم با كسی كه این قرارداد را بست، جنگ كنم. جنگ هم كردم و زدم از میدان درشان كردم. اگر هم از میدان در نمیرفتند تلفشان میكردم ... كمر بستم و خدا هم قدرت داد و به كمك ملت... معاملهی فضولی را به هم زدیم ... آن ریشهها، آن جزئیات، آن پلیس جنوب و آن مستشار مارپیچ* و هرچه دیگر بود، نگذاردیم اثری ازش باقی بماند.»1
و حالا هشتاد و شش سال بعد درست در روزی مثل دیروز، آخرین مهلت ثبت مخالفت دولتها، نسبت به اصلاحات IHR (مقررات بهداشت بین الملل) مربوط به سازمان بهداشت جهانی (WHO) بود. اصلاحاتی که عملا استقلال ایران و همهی کشورهای عضو را به بهانهی مسائل بهداشتی، تحت الشعاع قرار میداد. بسیاری از کشورها نسبت به این اصلاحیه اعتراض عمومی راه انداختند و پارلمانهای تصمیم گیرنده همراه با مردم مخالفت خود را با این اصلاحیه اعلام کردند. «IHR، تنها معاهدهی حقوقی بینالمللی است که به لحاظ قانونی، الزامآور است و به WHO این امکان را میدهد که به عنوان سیستم اصلی نظارت جهانی عمل کند» 2
کارشناسان هشدار دادهاند که این اصلاحیه، متنی مخفی برای تبدیل سازمان بهداشت جهانی به یک دولت جهانی است که عملاً انتقال حاکمیت ملی کشورها را به سازمان ملل متحد، قانونی میکند.3
نه به عنوان متخصص، بلکه بسان هدهدی که سلیمان را گشایندهی مشکلات میداند؛ و به اندازهی همان حقرأیی که در صندوق رای ریختهایم؛ حق داریم بپرسیم که چرا صدای اعتراض مجلسِ داعیهدارِ منشِ مدرس، در این خصوص را نشنیدهایم؟.
_____________
1. کتاب 14 قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، روحالله حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
* منظور آیتالله مدرس مستشار مالیه انگلیس بود كه در قرارداد اثری مهم داشت و مرحوم مدرس به قصد طنز نام وی را كه آرمیتاژ بود، مارپیچ گفته است.
2.https://www.consilium.europa.eu/en/policies/coronavirus/pandemic-treaty/
https://eitaa.com/CoronaDeception/1521
3.https://guardian.ng/features/health/furore-over-proposed-amendment-of-ihr-by-who/
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
نشست علمی
«حاکمیت و فاجعهٔ کشف حجاب»
۱شنبه ۱۲ آذرماه ۱۴۰۲
بعداز نماز مغربوعشاء
قم
خیابان توحید
کوچه۸
مسجد امام حسین علیهالسلام
بازخوانی عملکرد
وخروجی نهادهای حاکمیتی
درقبال توطئه کشفحجاب
🌹🇮🇷
✅ @roozgarpress
«زودتر از زمانه»
✍زهرا نجاتی
مقتدر راه می رفت. اما اثری از تکبر در او نبود. مطمئن بود؛ هم به راهی که میرفت، هم به اعتقاداتی که داشت.
همین هم جسورش کرده بود. جوری که حاضرجوابیهایش در مقابل رضاپالانی، شهره خاص و عام شد. میفهمید چه میخواهد و چه میکند. جوگیر نمیشد خیلی روشن میدید آینده را و آنچه به خاطرش ایستادگی میکرد را.
روزی که رضاخان او را تهدید کرد، توی چشمش نگاه کرد. مثل همیشه سینهاش را جلو داد و گفت:
_من هرجا که باشم، مزارم زیارتگاه خواهد شد اما تو در یک بیابان بی آب و علف، میمیری.
آن روز آدمهای کمی بودند که باورشان بشود هم شجاعتش را، هم اینکه رضاخان که چند وقتی بود از رضاپالانی بودن، فاصله گرفته بود، قرار باشد چنین سرگذشتی داشته باشد.
اما مدرس، مرد فرداها بود. مردی که امام، هم جای خالیاش را حس میکرد.
گذشت زمان هر دو حرفش را ثابت کرد.
مدرس را سر سفره افطار، با دهان روزه، توسط دو خائن تروریست کشتند. مظلوم و غریب، مثل جدش. اما مزارش در کاشمر مثل یک امامزاده جلیلالقدر و بیواسطه حرم شده. یک حرم باعظمت که از در و دیوارش، شکوه بندگی مدرس و خلوصش میبارد. مزاری عجیب دوست داشتنی دارد.
رضا پالانی هم توسط همان که رخت پالانی را از تنش درآوردند و به نامردی و ظلم، لباس شاهی برش کردند، تبعید شد به جزیره موریس، جزیرهای بی آب و علف. آخرش هم حرف سید درست از آب در آمد. در تنهایی و بیماری، جان داد.
مدرس هرچه داشت از اخلاص داشت. اخلاص، باعث بصیرتش شده بود و بصیرتش، آینده را به خوبی پیش چشمهایش تصویر کرده بود. مدرس از کسانی بود که برای زمانهاش زود بود اما تأثیرش سالها بعد خودش باقی خواهد ماندـ
جفاست اگر شخصیت کاریزماتیکی مثل او را از نسل جوان و نوجوانمان دریغ کنیم.
🔹به مناسبت سالگردشهادت شهید مدرس
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌱حاج قاسم هنوز هم فرمانده است....
✍زينب نجیب
امروز به یاد رؤیایی افتادم که بسیار آرامم کرد.
اردیبهشت ۱۴۰۰ بود که مدرسهای در افغانستان مورد حمله تروریستی قرار گرفت و تعدادی دانشآموز بیگناه و معصوم به خاک و خون کشیده شدند.
آن روزها حال دلم بهشدت بد بود.
وقتی به دخترم نگاه میکردم میتوانستم بفهمم آن مادر داغدیده چه میکشد.
نگاهم به عکس حاج قاسم بود و زیر لب «ای وای مادر» زمزمه میکردم که خوابم برد.
در عالم خواب بر بلندایی ایستاده بودم و روبهرویم صحنهی جنگی به پا بود. دود و خاک همهجا رو فراگرفته بود در سمت چپم شاهد مادران دلسوختهای بودم که بهشدت مصیبتزده بودند و بیتابی میکردند. نگاهم به آنها بود و اشک میریختم.
ناگهان از غلظت گرد و خاک در هوا کاسته شد و حاج قاسم را در حالی که به سمت ما میآمد مشاهده کردم.
دانشآموزانی چند در گرداگرد او در حال بازی و شادی بودند اما در عین حال او را در مسیر همراهی میکردند.
حاج قاسم لحظهای ایستاد و به آن کودکان گفت تا من اینجارو سروسامان میدهم از این فرصت استفاده کنید، نزد مادرهایتان بروید آنهارا دلداری دهید و با من بازگردید. بچهها به سمت مادرها با خوشحالی دویدند...
ناگهان از خواب پریدم
تمام وجودم در شعف از دیدن روی ماه حاجقاسم...
در دلم پر از امید از فرماندهی حاج قاسم...
و آرامش در وجودم از آرامش مادران افغانی
و چشمم روشن به آینده
🌅اگر تا آن روز فقط اعتقاد داشتم که حاجقاسم هنوز فرماندهی میکند با این رؤیا یقین حاصل کردم که حاجقاسم هنوز هم فرمانده است...
....و امروز بیش از هر زمان دیگر به فرماندهی شهدا و دستگیری آنها ایمان دارم.
حاج قاسم هنوز حرمدار است
نقشه و طرح سرزمین فلسطین و آزادسازی قدس هنوز زیر دستان حاجقاسم است
زیر همان دستی که برایمان به یادگار باقی ماند.
آن دست گرهها باز خواهد کرد....انشاءالله🤲
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 پروانهای که به نور رسید
✍سمیه رستمی
1402/09/12
🖥 سامانه ارسال گزارشات طلاب، مبلغان و عموم مردم از فضای مجازی
🌐 https://r.btid.org
📎 #خبر
📎 #پروانه_معصومی
📎 #سلبریتی
🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه
@banketolidat
«جنگ تمدنی»
✍زهرا نجاتی
وقتی از تغییر تمدنی جهان صحبت میشود، دقیقا صحبت از اسلام توخالی کشوری مثل عربستان است همان اسلامی که سالهاست دشمن تلاش کرده آن را به جمهوری اسلامی غالب کند.
سالهای اول سخن از اسلام فاقد سیاست میکردند و با مقاومت جمهوری اسلامی، حالا با مسائلی مثل زن زندگی آزادی، تلاش میکنند تا اسلام را تبدیل به پوستهای کنند.
اسلامی که به ریزترین مسائل شخصی و اجتماعی در تمام ابعاد، بها داده را یا به یک سری آیین فاقد تفکر تقلیل میدهند یا به دلپاک بودن و انجام ندادن آیینها، یا دین را پایینتر از انسانیت معرفی میکنند و درتمام اینها تلاش میکنند دین را فاقدکارایی نشان دهند.
وقتی درکشوری مثل عربستان، جشنواره سگ برگزارمیشود، یعنی اسلام آنها همان اسلام اموی یزید میمون باز است. وقتی باشعارآزادی، آزادی اندیشه و دل را میگیرند و همه را دربند هوای نفس و بیش از همه، زنان را در بنداسارت لذت شهوانی، اسیر میکنند یعنی دشمن با اسم اسلام، با اسلامی که فقط در مسجد بماند، با اسلام منحصر در زندگی فردی، با اسلام فاقد امربه معروف و نهی از منکر، مشکل ندارد و وقتی میداند نمیتواند دین را به حکم فطری بودنش،از انسانها بدزدد، تلاش میکند تا آن را تبدیل به دینی کند که با منافع او تضاد نداشته باشد. چنانیکه اومانیسم، فمنیسیم، آتئیسم و چندایسم دیگر، ایجادکردند.
اگر بزرگان دین تاکید میکنند دین را درتمام ابعاد اعتقادی، احکام و اخلاقش
رعایت کنیم و تاکید بررعایت حجاب، پرداخت خمس، امر به معروف و میشود، بابت این است که خورشید اسلام باتمام فوائدش،برجامعه بتابد.
#حجاب
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«فراق»
✍موسوی باردئی
این روزها جای پای دوست، در خانه علی علیه السلام خالی است.
بار این مصیبت بر دوش مولایمان سنگینی می کند.
شبانه داغ دلش را به خاک می گوید و اشک تمام صورت زیبایش را می پوشاند.
با فاطمه اش حرف می زند:
بانوی مظلوم مدینه ،چراغ خانه ام
آنگاه که به دفاع از ولایت ،پشت در ایستادی، انگار قلب تمام هستی پشت در ایستاده بوده و می تپید.
میخواستى به دشمنانت بگویى دود این آتش ظلمى که شما برافروختهاید نه فقط به چشم شما که به چشم تاریخ میرود و انسانیت، تا روز حشر از مزار ریحانه ی خلقت محروم میماند.
و زمانی که در به روی فتنه باز شد و پشت در پهلویت را شکستند ،دنیا بر سرم اوار شد.آنجا بود که فهمیدم زمین تاب کشیدن این همه عظمت را ندارد،ای بانوی آسمانی.
یار پهلو شکسته ی علی به سوی پدر کوچ کردی و حَسَنین در فراقت پیر شدند.
راست گفت حاج قاسم،
ما پناهی جز حضرت زهرا سلام الله علیهانداریم…
بانوی روشنایی و دوستی، دست پرمهرت را بر زخمهای وجودم بکش تا التیام ببخشی زخمهای پینه بسته را.
اسلام باتمام فوائدش،برجامعه بتابد.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
« اَوَّلَکِ خوشبختی آدم»
✍طیبه فرید
نسخه اصلی اش را در خزانه ناصری پیدا کردند.عجیب نیست؟یادش بخیر خانم جانم اینطور وقت ها می گفت« پیشونی منو کجا میشونی!» آخه خزانه ناصرالدین شاه چرا... لامروت چرخِ بد کردارِ گردون!چرا توی خانه ما نه! خانه ایهام دارد ها! آن هایی که مثل منند اشاره اش را نمی گیرند.ساده ترش را شاعر گفته:
یا بفرما به سرایم
یا بفرما که سر آیم....
فکرش را بکن چشم ناصر بیفتد به خط او ولی چشم ما نه.قربانش بروم هیچوقت منزلت سلطانی اش شناخته نشد.دعا را به دست خودش نوشته. راست می گویند که وصف العیش نصف العیش! فکر کردن به او و نوشتنش هم قشنگ است. فکرش را بکن قلم توی دستش بوده و داشته آرام می خوانده و می نوشته:«اللّٰهُمَّ يَا مَنْ دَلَعَ لِسانَ الصَّباحِ بِنُطْقِ تَبَلُّجِهِ....» سیاهی براقِ مُرَکب و صدای قلمش وقتی روی کاغذ کشیده می شد را می توانم تجسم کنم.حتی خطوط چهره اش را.... اما نه با جزییات! جزییات صورت او، دست خداست. آن ماجرا جنبه ناموسی دارد.دیدنش مشروط است!باید یکی آدم باشد و خیل ملائکة الله جلویش سر خم کنند تا او را ببینند. قصه ناصر استثنا بود.عین بنی اسراییل که خدا اینقدر برایشان خرج کرد و سر براه نشدند. خوش به حال آدم که او را می بیند! درست وقتی که آخرین کتیبه سیمانی را بگذارند مقابل صورتش.آن جایی که آخرین قاب تصویر او توی ذهن بازمانده ها می ماند،آن جا اولک خوشبختی آدمست!ادمی که واقعا آدم باشد ها....
اصلا سَکَرات مرگ ، پای دیدن روی ماهش دَر.
به ناصر خاک بر سر غبطه می خورم
وقتی چشمش افتاد به پایین کاغذ که نوشته بود:
کتبه علی ابن ابیطالب فی آخر نهار الخمیس حادی عشر ذی الحجة سنة خمس و عشرین من الهجرة
آخرِ وقت روز پنج شنبه بوده. قلمش را برداشته و کتابت کرده برای اول صبحِ ما که بخوانیمش و طعم خوب حرف زدن را بچشیم و خون توی رگ هایمان بدود.خدایی حرف زدنش را ببین:
«يَا مَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَراتِ الظُّنُونِ، وَبَعُدَ عَنْ لَحَظَاتِ الْعُيُونِ»
خیلی خاطرت را میخواهم بماند که دیدنت میسور نیست....
می شود هر صبح دست خطش را خواند و برایش نمُرد؟
آدمی که این ها را بخواند و نمیرد شجره ی ظلم است همان گلوله داغ لوروری که از آستین فراخِ لباده ی میرزا رضا کرمانی در آمده مُفت چنگش.
نه ببخشید مفتِ قلبِ سنگِ سردش...
*دعای صباح
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«علم تاریخ»
✍🏻زهرا کبیری پور
برای داشتن دید بهتر و منطقیتر در تاریخ
یکسری اصول ساده و اولیه وجود دارد.
با همین اصول ساده در قدم اول میتوان روایت تاریخی را از حیث تاریخی بودن یا نبودن تشخیص داد.
حتما میدانید که هر حادثهی تاریخی بر سه اصل استوار است:
مكان وقوع، زمان وقوع، واسطهی وقوع (انسان)
۱) مکان وقوع
یعنی جغرافیایی که رویداد در آن اتفاق افتاده است که این مکان باید یک مکانی باشد که هنوز در کرهی زمین است و طبیعتاً میتوان اشارهی دقیق یا نزدیکی به آن داشت.
۲) زمان وقوع
یعنی سال، ماه، روز و وقت یا محدودهای بین دو زمان مشخص که میتوان تشخیص داد که رویدادی در یک جغرافیایی در آن زمان اتفاق افتاده است.
عنصر زمان بسیار حساس است و بحث زیادتری دارد چون زمان بر عکس مکان سیال است.
۳) واسطهی وقوع
یعنی انسان، چون تاریخ با کنش انسان معنا دارد و در رویداد تاریخی باید مشخص باشد که در مکانی مشخص و زمانی مشخص چه فرد مشخصی چه کاری انجام داده یا باعث و واسطهی چه کاری شده که آن رویداد به وجود آمده است.
حال ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد:
۱) اگر روایتی فاقد این سه فاکتور بود و به اصطلاح فراتاریخ بود باید نادیده گرفت؟
نه لزوماً، اما این وظیفهی مورخ است که آنها را با مِتُد تاریخ پژوهی بسنجد و اگر امکان تاریخی بودن داشت مشخص کند، مثلا تپهای که گفته میشود روزی بنایی مجلل بود را باید با علم باستانشناسی سنجید و سپس رد یا قبول کرد.
۲) در مباحث اعتقادی رویدادهایی هستند که فراتاریخ میمانند در آنها واسطهی وقوع، اغلب یک قدرت ماورائی است و گاهی زمان و مکان مشخصی هم ندارند، پس از این جهت به عنوان یک رویداد تاریخی نمیتوانند مطالعه شوند، نه اینکه واقعیت نداشته باشند، بلکه این حوزهی اسطوره و فراتاریخ است که میتواند این موارد را پژوهش نماید. هرچند اسطوره و تاریخ به طرز شگفتانگیزی با هم پیوند دارند. در نتیجه این سه اصل دید تاریخی دارند و در فرعیاتشان هم کلی جزئیات میتوانند داشته باشند؛ اما با این حال افرادی با عنوان تاریخ دوست، تاریخ خوان، تاریخ پژوه و علاقمند به مطالب تاریخی با دانستن همان سه اصل میتوانند گول صفحات دروغ پراکن و خودساخته و صفحات مجازی را نخورند.
البته راههای دیگری که هم وجود دارد که مفصل است.
حال اگر با یک متن تاریخی مواجه شدیم:
اولین راه این است که ببینیم منبع دارد یا ندارد. اگر دارد، آیا مکان متن مشخص است؟ آیا زمان متن معین است؟ آیا فرد یا افرادی که آن کار را انجام دادن یا کار بر روی آنها انجام شده است، مشخص هستند؟
کسی که تحصیلات آکادمیک تاریخ نداشته باشد و متد تاریخی را نخوانده باشد میتواند روایتگر و عاشق تاریخ باشد اما نمیتواند یک پژوهشگر تاریخی شود و این
طبیعی است همانطور که یک تاریخ خوان نمیتواند یک پژوهشگر حقوق، گردشگری، زبان، ریاضی، فیزیک و... باشد.
پس شناخت انسانها هم جزئی از راههای
قبول کردن و یا شک کردن در آن مطالب تاریخی است.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
🔖 روزِ حقارتِ ماندگار آمریکا
آمنه عسکریمنفرد
[۱]. روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی، دولت حاکم ایران توسط کودتایی نظامی با رهبری سرلشکر فضلالله زاهدی با درخواست مستقیم بریتانیا سرنگون شد. در این کودتا دخالت مستقیم افسران اطلاعاتی آمریکا و نفرات لجستیک سفارت آمریکا و حمایت دولت ایالات متحده آمریکا نیز دخیل بودند. کودتا ضددولت مصدق پس از آن امکانپذیر شد که ابتدا دولت آمریکا طی عملیاتی به نام «عملیات آژاکس» ایران را در آشوب و هرج و مرجی فروبرد که راه را برای سقوط مصدق هموار کرد.
[۲]. تقریباً چهار ماه از کودتای ۲۸ مرداد و اختناق سرکوبِ عجیب همه نیروها گذشته بود که زمزمههایی از ورود «نیکسون»، معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران شنیده شد. سال ۱۳۳۲ یعنی ۲۵ سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی؛ آن روزها دانشجویان معترض به کودتای ۲۸ مرداد و معترض به آمریکا، به عنوان اعلام اعتراض به ورودِ «نیکسون» که عامل کودتای ۲۸ مرداد بود، در روز ۱۶ آذر در محیط دانشگاه تهران اعتصاب و تظاهرات میکنند و سرکوب میشوند. در این ماجرا سه نفر هم کشته میشوند. این دانشجوها، دانشجوهای ضد نیکسون، ضد سلطه و ضد آمریکا بودند.»(بیانات رهبر انقلاب، ۲۴ آذر ۸۷). اگرچه این اعتراضات در ظاهر به جایی نرسید، اما این تحرکات ضد سلطه و ضد آمریکا، تحقیر بزرگی برای آنها به همراه داشت، چرا که اولین فریاد «مرگ بر آمریکا» از همان زمان و قبل از ظهور انقلاب در ایران رخ داد. البته پس از آن هم تا سال ۱۳۴۲ که نهضت روحانیت در کشور شکل گرفت، جنبش دانشجویی کم و بیش تحرکاتی داشت، اما هربار به شدت سرکوب میشد. از سال ۴۲ تا قبل از پیروزی انقلاب در سال ۵۷، دانشجویان همراه و همدوش علما، روحانیون و انقلابیون حرکت میکردند. تسخیر لانهی جاسوسی در سال ۵۸ نیز به دستِ دانشجویانِ مبارزِ خطِ امام» صورت گرفت. جنبشی که امام خمینی «رحمتالله علیه» آن را «انقلابی بزرگتر از انقلاب سال ۵۷ نامیدند. زیرا در انقلاب ۵۷، مردم شاه را از کشور بیرون کردند، اما در تسخیر لانهی جاسوسی، مردم و دانشجویان آمریکا را از ایران بیرون کردند.» (بیانات رهبر انقلاب ۱۱ آبان۹۰). با شروع دفاع مقدس در سال۵۹ حضور دانشجویان در جبهههای دفاع مقدس نیز بسیار چشمگیر بود. حضور شهدای گرانقدر دانشجو؛ چون «شهید علمالهدی» و «شهید قدوسی» و نیروهای مخلص دانشجوی عملیات فتحالمبین، عملیات محمد رسول الله (صلیاللهعلیهوآله)، همه مایهی فخر و مباهات این نظام و گواه حضور همیشه در صحنهی دانشجوی خط امام در تمام این سالها، برای حفظ تمامیت و استقلال ایران عزیز است و نشان از حقارت آمریکا در چشم فرهیختگان این مرز و بوم دارد.
[۳]. آری! نگاه حقیقی به «جنبش دانشجویی»، یک جنبش ضد فساد، ضداشرافیگری، ضد حاکمیت تجملگرایانه و زورگویانه و ضد گرایشهای انحرافی است. دانشجویان این مرز و بوم، حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هم با ایجاد فضای فکری مدیریت شده، گفتمان ساز و حرکتآفرین بودند. این چهرهی دانشجویان حقیقتجوی ایران عزیز و مقتدر است. دانشجوی استکبار ستیزی که امیدوار به رسیدن به آرمانهای بزرگ و موتور حرکت جامعه است، «بازوی مطالبهگری» ، «پیگیریکننده» و هشداردهنده برای کشور و نظام اسلامی است و امروز یکی از وظایف جدی جریان دانشجویی در کشور، دستیابی به حوزهی فنآوری، علمی و تبدیل آن به حوزه ثروت است که باید با جدیت برای آن برنامهریزی شود و دانشجو با یک نگاه جهادی به آن دست پیدا کند، چراکه «دانش، آشکارترین وسیلهی عزت و قدرت است» و یکی از مهمترین رسالتهای دانشجو را تعیین میکند.
#روز_دانشجو
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
#طنز
دانشجو کیست؟
✍سمیه رستمی
ماهیت دانشجو سالهاست که ذهن نظریهپردازان را چنان به خودش مشغول کرده که مدتهاست نتوانستهاند حتی یک استوری از قهوه و شمع و جملات کتابهای انگیزشی بگذارند تا پز روشنفکری خونشان شارژ بشود. اساساً نظریهپردازان بر اساس تجربیات، دریافتهای عمیق و دقیق و شخصی خودشان از دوران دانشجویی نظریاتی از خود صادر کردند که آنها را به چهار دسته تخصصی؛ دسته اول، دسته دوم، دسته سوم و دسته چهارم تقسیم کرده است.
دسته اول؛ آنهایی که ملاک شناخت دانشجو را علم و سواد و دانش میدانند و اعتقاد دارند دانشجویان خوره که نه!... اما قرین کتاب و جزوه هستند و جزوههایشان اکثراً با چهار رنگ خودکار نوشته شده. اینها در ردیف اول صندلیهای کلاس سکنی میگزینند و جوری بر گفته ابوریحان بیرونی که «بدانم و بمیرم به که بمیرم و ندانم» قفل کتابی زدهاند؛ روح فقید مرحوم بیرونی دچار مشکلات درونی شده و گفته کلاً بمیری به! حالا ما یه چی گفتیم آخر عمری. وا بده!
دسته اول نظریهپردازان معتقدند دانشجوها بازمانده جویندگان علم در دوران پارینهسنگی هستند که در هر سوراخسمبهای برای کشف حقایق جهان سرک کشیده و بشر تا ابد باید سپاسگزارشان باشد و استوری و پستهایشان را لایک کند.
اگرچه سایر نظریهپردازان با دسته اول از در مخالفت وارد شده و گفتهاند: اوهوک بابا! موجوداتی با این مشخصات سالهاست منقرض شدهاند؛ اما دسته اول درِ مخالفت به انضمام چهارچوبش را در پکوپوز مخالفین خردکرده و ادعا کردند خودشان از همین قسم دانشجوها بودهاند و پای پستهای مخالفین «التماس تفکر» کامنت گذاشتند.
دسته دوم نظریهپردازان به ضرس قاطع مدعی هستند؛ دانشجو موجودی است که قوت غالبش تخممرغ است و اصالت وجودی در خلقت را با تخممرغ میداند نه مرغ. تحقیقات این دسته نشان میدهد دانشجو جوری در هر سه وعدهغذاییاش تخممرغ را میگنجاند که مرغها او را به نسلکشی متهم میکنند. از نظر دسته دوم دانشجو از ردیف اول صندلی کلاس بیزار بوده و آن صندلیها متعلق به کسانی است که به سرویس نرسیده، جامانده باشند.
دسته سوم نظریهپردازان در واقع همان اعتقادات دسته دوم را دارند. فقط چون خیلی زیاد بودند و ظرفیت دسته دوم برایشان کافی نبود، سرریز شدهاند در دسته سوم. بالاخره هرچه باشد دستهبندیهای تخصصی علم که مثل خوابگاه دانشجویی نیست ظرفیت نامحدود داشته باشد هر چه آدم روی هم بچپانند باز هم جا داشته باشد.
دسته چهارم نظریهپردازان معتقدند دانشجو موجودی است که در فن پیچاندن کلاس به مقام استاد تمام رسیده باشد و فقط سر بزنگاههای خاص شرف حضور پیدا کند. اگر به هر دلیلی نتوانست کلاس را بپیچاند از لحاظ مکانیابی در کلاس، گوشهای را انتخاب میکند که ماهواره جاسوسی نیز قادر به رصد وی نباشد تا چرت مرغوب بزند. این دسته از دانشجوها در انشای کلاسی علم بهتر است یا ثروت ادعا کردهاند «ز گهواره تا گور فقط مدرک بجو!»
نشریه دانشجویی دانشگاه صدا سیما
https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
قدرشناسی و قدرناشناسی با رویکرد جامعه شناختی (بخش اول)
تاریخ: ۱۶ آذر ۰۲
✍مرضیه سادات حمیدی
امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر می فرمایند : هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند، زیرا نیکوکاران در نیکوکاری بیرغبت و بدکاران در بدکاری تشویق میگردند، پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده. (نهجالبلاغه- نامه 53)
مقام معظم رهبری درعمل به این سخن امیرالمؤمنین ع همیشه پیشقدم هستند. ایشان در مقدمه سخنرانی اخیر خود نیز در "دیدار با قهرمانان ورزشی و مدالآوران بازیهای آسیایی و پارا آسیایی" فرمودند: "مطلب اوّل که شاید از نظر من مطلب اصلی باشد، تشکّر و قدردانی است". ایشان به صورت کلی از مدال آوران تشکر نموده، سپس کارهای خوب مثل حجاب کامل، دست ندادن به نامحرم، اهمیت دادن به خانواده و وظیفه مادری، سجده روی پرچم و بوسیدن پرچم ، وارد شدن با چفیه، اهمیت دادن به موضوع فلسطین و ... را برشمرده و ازتک تک عاملین به این رفتارها در میدان های ورزشی خصوصا بازی های اخیر یاد فرموده و قدردانی نمودند.
این کار مقام معظم رهبری غیر از اینکه قدردانی و تشکر باشد درس است، برای مسئولین جامعه ما. متاسفانه ازگذشته تاکنون می بینیم رفتارهای خوب مردم از طرف مسئولین کمتر بها داده می شود و انسان های خوب در جامعه آن گونه که باید قدر شناسی نمی شوند و حتی گاهی برعکس معیار ارزش گذاری و قدر شناسی بر مبنای چهارچوب اسلام نیست بلکه بر مبنای نگاه مادی گرایانه غرب است.
امام صادق (ع) فرمودند : لَعَنَ اللّه قاطِعى سُبُلَ المَعروفِ قيلَ وَما قاطِعوا سُبُلِ المَعروفِ؟ قالَ: اَلرَّجُلُ يُصنَعُ إلَيهِ المَعروفَ فَيَکفُرُهُ، فَيَمتَنِعُ صاحِبُهُ مِن أن يَصنَعَ ذلِکَ إلى غَيرِهِ؛ خدا لعنت کند راهزنان نيکى را. سؤال شد راهزنان نيکى چه کسانى هستند؟ فرمودند: کسى که به او نيکى شود و او ناسپاسى کند، در نتيجه نيکوکار را از نيکى به ديگران باز دارد. (کافى، الاسلاميه، ج ۴، ص ۳۳، ح ۱)
در نگاه جامعه شناسانه تعمیم این حدیث به جامعه و اهالی و مسئولان آن، این است که انسان هایی در جامعه نیکوکار باشند، به جامعه خدمت کنند و از آن بالاتر دستورات الهی را ارج نهاده و در عمل به آن مقیّد باشند، اما از آنها تشکر و قدردانی نشود .
به عنوان مثال بانوان با حجاب کامل در جامعه فراوان هستند که حتی اگر هیچ کاری نکنند همین که حجاب دارند از باب طول واجب و تعظیم شعائر الهی و تقوای قلب "وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ ﴿۳۲حج﴾بسیار ارزشمند است و باید قدر آنها بیشتر از اینها شناخته شود، چه برسد به اینکه عموما در عرصه های مختلف فعالند، اما بعضاً دیده می شود ارزش گذاری در بعضی جاها برای بانوانی است که حجاب خوبی ندارند اما در میدان هایی با ارزش گذاری غربی موفق هستند. این ارزش گذاری ها ممکن است برای کشورهای غربی که نگاه مادی گرایانه دارند اعتبار باشد اما باید در جامعه اسلامی بازنگری شود. ارزش گذاری صرف بر مبنای نگاه غربی بدون در نظر گرفتن ملاک های اسلامی در کنار آن از طرف مسئولین جامعه و خصوصا صدا وسیما، درحقیقت همان معنای ناسپاسی و راهزنی نیکی است. لذا گاهی نیکوکار و عمل کننده به معروف را از کارش ناامید می کند و در یک کلام از"عمل صالح "به عنوان یک ارزش قرآنی در جامعه باز می دارد و تشویقی است بر رفتار عکس. رهبر معظم انقلاب در پیروی از این حدیث مکرراً ارزش گذاری را بر مبنای رفتارهای اسلامی و انسانی ملاک قرارداده و در سخنرانی اخیر خود نیز تاکید فرمودند: "امّا این کارهایی که شما انجام دادید، در دنیا شاخص است و برتر از مسئلهی ورزشکاری و افتخارات ورزشی است؛ اینها افتخارات انسانی است."
متاسفانه گاهی بی توجهی به دستورات اسلام در برخی امور در جامعه خصوصا در این زمینه سبب شده است که رفتارهای ناهنجار در جامعه زیاد شود. مضاف بر این موضوع فضای مهار نشده مجازی ، خصوصا پلتفرم(سکو) اینستاگرام است، که درحقیقت مسابقه رفتارهای نا هماهنگ با عرف و حتی بعضاً کاملا مخالف با شئونات اسلامی است. امیر المومنین (ع) فرمودند: «کسی را که نزدیکانش واگذارند، بیگانه او را پذیرا میگردد»،( نهج البلاغه – حکمت 14) این شد که جوانان در جامعه با رفتارهای نیک آن گونه که باید قدردانی نشدند، لذا با رفتارهای نا بهنجار در اینستاگرام به صورت غیر مستقیم مورد تقدیر بیگانگان قرارگرفته و بازخورد مثبت گرفتند. این باز خوردها با اینکه واقعی نیست اما جوانان را به سمت خودش جذب کرده و این پلتفرم بین آنها محبوبیت زیادی دارد ."
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
قدرشناسی و قدرناشناسی با رویکرد جامعه شناختی (بخش دوم )
✍مرضیه سادات حمیدی
آمار اینستاگرام در ایران به ۲۴ میلیون کاربر فعال رسیده است و طبق آمار رتبه هفتم در بین کشورهای استفاده کننده از این اپلیکیشن به ایران اختصاص دارد، با توجه به جمعیت ۸۳ میلیون نفری ایران، حدودا ۲۹ درصد از مردم ایران از شبکه اجتماعی
اینستاگرام استفاده میکنند و این موضوع محبوبیت اینستاگرام را در ایران نشان میدهد." ( پایگاه اینترنتی تاپ شو ) ." افراد بین 15 تا 35 سال درصدر جمعیت اینستاگرامی ایران قرار دارند." ( پایگاه اینترنتی – پاس ناز) با توجه به اینکه این پلتفرم(سکو) عموما این قابلیت را دارد که کاربرانش، می توانند به راحتی دیده شوند و توجهات را به خود جلب کنند، جذب شدن مردم خصوصا جوانان به این پلتفرم و محبوبیت آن در بین آنان با وجود مانع فیلترینگ نشان دهنده خلائی بوده که برایشان به وجود آمده است و قابل تأمّل است.
لذا با توجه به شرایط جدید جامعه خصوصا بی توجهی بعضی نسبت به حجاب خوب است مسئولین با تاسی به رفتار و کلام رهبر معظم انقلاب به قدرشناسی از ارزش ها ی اسلامی و پاسداشت کسانی که ارزش ها خصوصا حجاب پایبند هستند روی آورند و تا می توانند دراین زمینه تلاش و حتی زیاده روی کنند. که طبق این کلام زیبا «النّاسُ عَلي دينِ مُلُوكِهِمْ» مردم نیز ازآنها یاد گرفته و این قدردانی را به خود مسئولین برمی گردانند و این فرهنگ نهادینه می شود. "وقتی کلمات حضرت امام ره را در باره فرهنگ ملاحظه می کنیم یک بخش آن مربوط به اهمیت فرهنگ است. مانند زیربنا بودن فرهنگ یا اینکه فرمودند اگر فرهنگ درست بشود این مملکت درست می شود، یا اصلاح فرهنگ در رأس امور است، یا اصلاح باید از فرهنگ شروع شود و غیره." (پرتال امام خمینی ،مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین حشمتی)
اخیرا در جهت قدردانی از برخی از مردم و جوانان مذهبی انقلابی حرکتهایی انجام می شود، که قابل تقدیر است اما میزان آن کم است. دأب و روش تربیتی ملااحمد نراقی ره در معراج السعاده در درمان عیوب این است که اگر رفتاری اشتباه در انسان شدت گرفت انسان باید برای رفع آن در انجام رفتار مقابل آن افراط بورزد مثلا اگر خسیس شده است در جهت مقابل یعنی بخشش زیاده روی کند تا به تعادل نزدیک شود. لذا این گونه رفتارکردن را باید در این گرفتاری های فرهنگی جامعه نیز تعمیم داده و در رفتار مقابل افراط ورزید و ارزش ها را با سرعت و شدت بیشتری قدردانی کرد که جامعه به سمت اعتدال برگردد.
کلام آخر اینکه یکی از ابعاد سخن امام ره " به فکر ایجاد حکومت جهانی حضرت حجت عج " بودن (ر.ک. صحیفه امام جلد ۲۱ صفحه ۱۰۷ و ۱۰۸) حفظ مردم خصوصا جوانان از انحرافات و بدعتها و اصلاح فرهنگ آنهاست که خدای نکرده کار از کار نگذرد و مسئولان با بی تفاوتی نسبت به این امر مهم در زمره ناسپاسان قرارنگیرند. امام رضا (علیهالسلام) فرمودند : هر کس در مقابل خوبی مردم تشکر نکند، از خدای عزوجل تشکر نکرده است. (عیون الاخبارالرضا ج 2، ص 24، ح 22)
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI