eitaa logo
آیت الله شیخ عباس اخوان
544 دنبال‌کننده
25 عکس
20 ویدیو
20 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری می‌گردد سعی بر این است که حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده و اگر احیاناً منبع مورد نظر یافت نشد، منابع نزدیک‌تر به موضوع آورده شود تا محققین محترم بهره‌مند گردند یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه، إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» ج۱ص۱۵۰ ابتلاء و بیچارگی انسان به اندازه‌ای است که خود را آماده برای مناسب نکرده است مثل با دیگران که می‌تواند و یا به دنبال داشته باشد که همگی معلق به مقدماتی است/یکی از عوارض مبتلابه انسان ابتلای به به دیگران است که بر اثر عدم به خدای متعال رخ می‌دهد/بدبینی و سوءظن را باید برطرف کرد ولی اگر به‌جای رفع آن انسان مشکلات خود را به گردن دیگران بیندازد همگی این موارد محصول است که تکبر هم برخواسته از بی‌ عرضگی انسان است/مضرات تکبر/ضرورت یادگیری و آموزی برای نیل به /کسی‌که تکبر را کنار نگذاشت برای رفع ناکامی خود گاهی به (دورو در فارسی و به معنای اینکه شخص پشت سر دیگران حرف می‌زند و بدگویی می‌کند)/ نمامی و دورویی مثل بذر خبیثی است (=تکبر و ) که در ارض وجودی انسان روییده که شجره و میوه‌اش (=نمامی) هم خبیث است/تکبر ریشه همه بدی هاست!/ به معنای خود را بزرگ و والا دانستن در جاییکه بزرگ و والا نیست مطالب حکمی و را به صورت نظم و نثر در و به خوبی آورده است وقتی افتاد فتنه‌ای در شام هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند روستازادگان دانشمند به وزیری پادشا رفتند پسران وزیر ناقص عقل به گدایی به روستا رفتند تکبر شخص را از مقام پذیرش و باز می‌دارد/انسان اگر تن به تربیت بدهد باارزش می‌شود «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه، إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» «بئس العبد» (بد بنده‌ای است) و البته این را هم می‌گوید که این بد کرده که به اینجا رسیده است یعنی آنجاییکه باید می‌پذیرفت نپذیرفت و آنجاییکه نباید می‌پذیرفت پذیرفت و حالا که بدبخت شده دیگران را مقصر می‌داند «یکون ذاوجهین» انسان دورو زیاد پیدا می‌شود که علل ناکامی خود را در دیگران جستجو می‌کند/هر انسان موفقی زحمت کشیده که به جایی رسیده/ کردن ( ، ) با جناب ( ) که معلم و او بوده است و حکایت توصیه همیشگی بزرگمهر به انوشیروان «قربان، سحرخیز باش تا کامروا شوی» انسان به بی‌عاری به جایی نمی‌رسد و هرچه به دست آورد به تلاش و کشیدن است؛ يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ :۶/انسان تا زنده است ندارد/خود یک نوع فعالیت برای آمادگی برای موفقیت‌های بعدی است و تن‌پروری نیست/انسان شأنش این است که تا زنده است باید منشأ اثر باشد؛ جریان چهار سال زندانی بودن مرحوم آیت‌الله در زندان ها/ «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه» در هنگام غیبت شخص و و خوردن او در هنگام نبودنش؛ وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ :۱۲/علت کردن عجز غیبت کننده است؛ الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ «إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» در هنگام مشاهده نعمت دیگری و اگر در دیگران دید او را خوار کند؛ وظیفه انسان در قبال موفقیت دیگران بودن است و اگر مشکل دیگران را دید باید از آنان کند/ این شخص مورد نظر در روایت هم بد بنده‌ای است و هم باید از او حذر کرد چون به تو صدمه می‌زند و اگر مجبور به معاشرتی باید به‌گونه‌ای معاشرت کنی تا گرفتار نشوی صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان بر جان، شرار عشقت، خوش می‌کشد زبانه باور نداشت بختم، این دولت از زمانه دیشب دل پریشم، تا صبح، شکوه می‌کرد گاهی ز دست زلف، گاهی ز دست شانه خواهم که چون سکندر، گرد جهان بگردم شهد لبت بنوشم، آب بقاء بهانه فرهاد، بهر شیرین، گر کَند جوئی از شیر من کرده‌ام ز دیده، سیلاب خون روانه وقت صبوحی آمد ای ساقی سحر خیز برخیز تا بنوشیم، از این می شبانه یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن السلام علی الشیب الخضیب السلام علی الخد التریب روضه حضرت علیه‌السلام وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِكَ وَ مُولِغٌ سَیْفَهُ عَلَی نَحْرِكَ قَابِضٌ عَلَی شَیْبَتِكَ بِیَدِهِ ذَابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ ج۹۸ص۳۲۲ حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان ۱۴۰۱٫۸/۲۲ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و‌ إن أسرع الخير ثواباً البرّ، و أسرع الشرّ عقوبةً البغي و إنَّ شرّ عباد الله من تكره مجالسته لفحشه، و هل يكب الناس على مناخرهم في النار إلّا حصائد ألسنتهم، ومن حسن إسلام المرء ترك ما لا يعنيه.» ج۱ص۱۵۰ بررسی ترین از حیث و است و سریع‌ترین از حیث و و است/مشاهده اثر سریع خوبی و بدی/ بر اعمال نیک آشکار است که مشکل دیگران را رفع کند که سریع‌ترین نتیجه به خوبی برای انسان دارد. «و إنَّ شرّ عباد الله من تكره مجالسته لفحشه» بدتری بندگان خدا کسی است که به‌خاطر بدی‌اش دیگران از او کناره می‌گیرند/ این‌جا به معنای کلام درشت و آزاردهنده است. «و هل يكب الناس على مناخرهم في النار إلّا حصائد ألسنتهم» هر بلائی که به آدمی وارد می‌شود نتیجه انسان است. «و من حسن إسلام المرء ترك ما لا يعنيه» درست در آدمی این نتیجه را برای او حاصل می‌آید که حرف بی‌جا نزند/جریانی از مرحوم آقای شیخ در مورد حرف بی‌جا زدن و جریانی از مرحوم آیت‌الله از علمای /وصف حال مجلس‌داری مرحوم حاج جد علامه /حرف بی‌جا زدن سبب حصول برای شخص می‌شود. «و من حسن إسلام المرء ترك ما لا يعنيه» خوب در شخص اگر باشد بیهوده گویی را کنار می‌گذارد/وصف حال برخی از اهل قدیم همچون مرحوم آمیرزا اسماعیل صلی الله علیک یا مولانا یا امیرالمؤمنین و صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء روضه سلام الله علیها آتش زین ز هر طرف چرا زبانه می‌کشد ناله ز دل خدای من بانوی خانه می‌کشد میان دود و آتش است بانوی دلشکسته‌ام به امر حق بود که من به خانه‌ام نشسته‌ام فاطمه آرام دلم گریه کنم برای تو به حق حق به گوش دل می‌شنوم صدای تو تو بین دیوار و دری، پیش دو چشمان ترم میان خون شناوری فاطمه جان با پسرم حسین و زینبین من تو را نظاره می‌کنند مرا صدا که می‌زنند، تو را نشانه می‌کنند میان کوچه فاطمه شنیده‌ام عدوی تو به پیش چشم زینبم سیلی زده به روی تو فاطمه آرام دلم حبیبهٔ لم‌یزلی لب بگشا بهر خدا سخن بگو تو با علی زهرا جان زهرا جان زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من در بین آن دیوار و در دادی تو شش ماهه پسر آتش زدی بر جان من زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من گاهی حسینت نیمه شب از من کند مادر طلب بگرفته او دامان من زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من مسمار در خانه مگر تشنه خون بود کز سینهٔ زهرای جوان رفع عطش کرد بین در و دیوار مگویم که چه‌ها شد آن‌قدر بگویم به خدا فاطمه غش کرد زهرا جان زهرا جان زهرا جان زهرا جان ۱۴۰۱٫۸/۲۹ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه، إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» ج۱ص۱۵۰ یکی از بدترین بدی‌ها است؛ مثال به ساخت در که از اول با محاسبه اشتباه ساخته شده؛ مثال‌هایی در مورد مشکلات عدم تدبیر یا تدابیر سوء در طول ؛ برخی از تدابیر سوء مثل از است/تشریح اینکه چرا شخص دورو و می‌شود/نتیجه دورویی و دوزبانی و بیچارگی است؛ وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ :۱۹/یکی از بدترین بیماری‌های است؛ تبیین بی‌هویتی به اینکه انسان خودش نمی‌داند که چی است که نتیجه‌اش گاهی می‌شود انسان یا انسان سه شخصیتی و ؛ انسان دو شخصیتی نمی‌تواند زندگی خود را بکند؛ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ :۱۵۰/وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ :۱۹؛ بیماری بی‌هویتی هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستی کسی‌که ندارد او دستاویز ندارد/از علل سختی‌های شخص این است که خود را جوابگوی به کسی نمی‌بیند؛ کسی‌که عروه و دستاویز نداشته باشد در جامعه با بی‌هویتی پیش می‌رود. از مواردی که از بی‌هویتی نشأت می‌گیرد دو رو شدن انسان است؛ انسان شریف و با و نه کسی را می‌کند و نه به کسی می‌زند چون تکلیفش با خودش مشخص است ولی انسان و دو رو در برابر هرکسی یک رفتاری دارد که در حقیقت دارد ریشه خودش را می‌زند برای همین حضرت علیه‌السلام می‌فرماید: «بئس العبد» این بد آدمی است. «بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه» دو رو و دو چهره در برابر خود تعریف زیاد از او می‌کند و در پشت سر او مشغول خوردن اوست، «یأکله إذا غاب عنه» یعنی او را می‌کند؛ وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ :۱۲. «إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» برخی بدی‌ها در انسان ریشهٔ بدی‌های دیگر می‌شود؛ در مسائل و در انسان‌ها اشتراک دیده می‌شود؛ علمای (به معنای خاص) ریشه‌یابی نمی‌کنند و سراغ ظاهر می‌روند که مثلاً غیبت نکن، تهمت نزن و امثالهم اما ریشه اینکه چرا انسان غیبت می‌کند در این علم نمی‌گنجد بلکه این ریشه‌ها در روانشناسی و مباحث معرفتی پیدا می‌شوند؛ خاطره‌ای از دوران کودکی استاد و عدم علاقه به غذا خوردن؛ تفاوت مدل طبابت اطبای و اطبای ؛ امام علیه‌السلام در این‌جا در مقام ریشه‌یابی امر است و می‌فرماید: بد بنده‌ای است که صاحب دو زبان و دو چهره است که نتیجه‌اش بی‌هویت شدن شخص است و جهت اینکه این‌طور شپده این است که کسی را ندارد که به او چنگ بزند و تکیه کندو مقتدای خودش کند بنابراین دنبال از راه دیگری است و در این موقع می‌گوید همه‌چیز باید مال من باشد تا من به آرامش برسم هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستی بهتر از است و یکی از مقصودهای در کلماتش همین است که مورد انتقاد واقع شده است؛ جریانی از پدر مرحوم که بوده است؛ کریم و را تأیید نمی‌کند ولی در قبال هیچ آن را بهتر می‌داند؛ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا :۴۰؛ فرمایش مرحوم آیت‌الله به خارج از کشور در مورد عدم تخریب جایگاه کلیسا و توصیه به مبارزه با منکرین اصل انسانی که هیچ چیزی را قبول ندارد و خودش بخواهد تدبیر کند «والله وراء القصد» و «عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَحَلِّ آلْعُقُودِ، وَنَقْضِ آلْهِمَمِ» و «وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيطٌ» :۲۰؛ این انسان این‌ها را نمی‌فهمد و فقط می‌گوید: «منم» و در این هنگام می‌خواهد همه‌چیز را تدبیر کند و این انسان در مقابل «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» :۱۵۶، می‌بیند چون همه‌چیز را در خودش می‌بیند و این شخص می‌شود و و ... «إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» اگر نعمت در دیگران ببیند می‌ورزد و اگر آن‌ها را مبتلا ببیند آن‌ها را خوار و ذلیل می‌کند؛ سنت کشی توسط این افراد؛ تمام این رذائل ریشهٔ دارد و ریشهٔ تمام روان‌پریشی‌ها خدا نداشتن است؛ انسان همه‌طلب است که یا بیرون خود اوست که (انا لله و انا الیه راجعون) یا در درون خود اوست
آیت الله شیخ عباس اخوان
که همه‌چیز را در خود می‌بیند و می‌گوید همه مال من است. از این مسأله و و و در می‌آید؛ انسان نمی‌تواند خودش سیر باشد و دیگران گرسنه باشند؛ نمونه‌ای از این افراد است که در قرآن کریم ذکر شده است. صلی الله علیک یا مولانا یااَبا جَعفَرٍ یامُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ اَیُّهَا الباقِرُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه شب اول رجب المرجب ۱۴۴۴ ۱۴۰۱/۱۱/۲ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و إنّ أسرع الخير ثواباً البرّ، و أسرع الشرّ عقوبةً البغي، و إنَّ شرّ عباد الله من تكره مجالسته لفحشه، و هل يكبّ الناس على مناخرهم في النار إلّا حصائد ألسنتهم، و من حسن إسلام المرء ترك ما لا يعنيه.» ج۱ص۱۵۰ جهت پرداختن به در این فقره این است قبلاً حضرت علیه‌السلام فرمودند آدم نمی‌تواند لطف و احسان به دیگران را تحمل کند؛ جهت مخالف حسد بر و نیکوکاری است؛ رذیله در شخص زودترین نتیجه در عمل بر و است؛ نتیجه اعمال برخی فوری و برخی دیرتر و برخی در این دنیا و برخی در آخرت ثمر می‌دهد؛ مقصود از نتیجه فوری یعنی بهتر و زودتر از دیگر موارد؛ زودرس‌ترین از جهت عبارت از و است؛ تقابل بر و نیکوکاری با بغی و سرکشی در فرمایش حضرت علیه‌السلام؛ بغی از حد و جایگاه خود تجاوز کردن و بالاتر رفتن در و امور است؛ علاقه سلطان به ؛ سلطنت بزرگ سلطان محمود غزنوی در بلاد و تحت سیطره در آوردن توسط سلطان محمود غزنوی؛ انسان مورد توجه معمولاً مورد است؛ نقلی از مرحوم آقای (پدر آیت‌الله )؛ حذر داشتن نزدیکی به بزرگان به علت حسد دیگران و تبعات این حسادت‌ها؛ جریان تلخ تاریخی ؛ پر است از جریان‌های حسادت به نزدیکان بزرگان؛ کلام قاجار در مورد محبوبیت به علت وزارت و قدرنشناسی خودش از ؛ حسد اطرافیان سلطان محمود به ایاز و سعایت از او؛ أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَىٰ :۳۷؛ تنبه کریم به و اشخاص؛ فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ (۵) خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ (۶) يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ :۷؛ وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لَا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا :۷۰؛ توجه به گذشته و ناچیزی خود سبب خوابیدن باد دماغ انسان می‌شود. ضرورت حد خود را شناختن؛ نقل از شخصی که ادعای بی‌جای شخصی در مورد تفسیر بهتر از تفسیر داشت؛ انسان و سرکش این‌قدر با درندگانی مثل خودش روبرو می‌شود که مجال سرکشی پیدا نمی‌کند و اگر هم بماند با دشمنان عجیبی روبرو می‌شود و این همان اسرع عقوبات است کن به اهل بغی می‌رسد. «و إنَّ شرّ عباد الله من تكره مجالسته لفحشه» نیش در ترین بندگان خدا؛ در فارسی کلمات رکیک است ولی در عربی دائره‌ای گسترده‌تر دارد مثل رک بودن بی‌جا که در موقعیت و جایگاه و با لحنی است که شخص دیگر شکسته شود که این فحش در عرب است؛ تفاوت با بی‌تعارفی؛ رذیله ؛ محاسن در انسان؛ غیر بی‌پروایی و حریم‌شکنی است؛ این افراد بدترین بندگان خدا چون به دروغ حریم برای خود می‌سازند تا کار خودشان پیش ببرند؛ تمام این رذائل حاصل عدم به خدای متعال است. السلام علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان آن سینه که مهر تو مه دارد روزی چه شبان سیه دارد قربان وفای دلی گردم کو جانب عشق نگه دارد اقلیم ملاحت را نازم کامروزه بمثل تو شه دارد در حلقۀ زلف خم اندر خم یک سلسله خیل و سپه دارد شاها دل غمزده ام گله‌ها زان صاحب تاج و کله دارد هر چند که بنده گنهکارم گر لطف کنی چه گنه دارد ای سرو سهی قد، مفتقرت عمریست که چشم بره دارد دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن شب دوم رجب المرجب ۱۴۴۴ ۱۴۰۱/۱۱/۳ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و من حسن إسلام المرء ترك ما لا يعنيه.» ج۱ص۱۵۰ تقسیم به دو گروه دارای و بدون هدف؛ مردمان هدفمند برخی به هدف خود می‌رسند و برخی نمی‌رسند؛ اصل اساسی در گروه هدفمندی که به هدف خود رسیده‌اند این است که یا به کلی حواشی را از خود دور کرده‌اند و یا اینکه زوائد و حواشی را در زندگی‌شان به حداقل رسانده‌اند و دیگر اینکه تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند؛ زندگی موفق مرحوم در دوران تا جایی‌که گاهی به عنوان نایب‌السلطنه همراه پادشاه سفر می‌کرده است؛ از بقاع متبرکه اصفهان است که آقا حسین خوانساری و فرزندش در آن مدفونند؛ در علم آقا حسین خوانساری را به‌عنوان استاد الکل فی الکل عند الکل ذکر کرده‌اند؛ اثر معتبر مرحوم آقا حسین خوانساری به نام ؛ معاصرت آقا حسین خوانساری با و جریانی از دیدار ایشان با مرحوم آقا حسین خوانساری و تقدیم جبهٔ سلطنتی به ایشان و مذمت برخی بر مرحوم خوانساری در پی این کار و واکنش ایشان؛ جریان وصیت به در حضور یکی از خصوصیات افراد موفق عدم توقف ایشان در مسیر رسیدن به هدف خود در دامن مراد نبینی گل مراد بی ترک خواب راحت و بی نیش خار عشق مذمت در میان مگر اینکه خود شخص واقعاً جایگاهی بر اثر تلاش خود داشته باشد مثل آیت‌الله پسر ؛ جریان آقازادگی کردن آقا جمال خوانساری و ملاقات با ایشان و تحول در او بر اثر خود «و من حسن إسلام المرء ترك ما لا يعنيه.» «ما لا یعنی» یعنی آنچه که نیاز نیست که هر اندازه انسان به آنچه که نیاز نیست بپردازد به همان اندازه از موفقیت باز می‌ماند؛ ضرورت اکتفا به امور در ؛ شخص تا نباشد ثروتمند نمی‌شود؛ انسان به هر اندازه مشغول به زوائد شود از اصول می‌ماند و به هر اندازه به اصول بپردازد از زوائد می‌ماند؛ تشبیه زندگی انسان به مسافرت با قطار در مسافتی کوتاه یکی از امور «ما لا یعنی» گفتن‌های بیجاست؛ برخی افراد محافل مذهبی را به دید مکان تفریحی مذهبی نگاه می‌کنند و عمر خود را تلف می‌کنند. «و من حسن إسلام المرء ترك ما لا يعنيه.» یکی از لوازم بهره‌مندی از ترک زوائد است که در زوائد یک مورد ترک سخن «ما لا یعنی» است؛ ارادت مرحوم آیت‌الله آقا به مرحوم آیت‌الله ؛ ذکر برخی خصوصیات مرحوم آیت‌الله سید احمد خوانساری عدم انحصار «ما لا یعنی» به سخن بیهوده و بی‌جا؛ توفیق مردن ؛ ِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي رَجُلٍ قَتَلَ رَجُلاً مُؤْمِناً قَالَ يُقَالُ لَهُ مُتْ أَيَّ مِيتَةٍ شِئْتَ إِنْ شِئْتَ يَهُودِيّاً وَ إِنْ شِئْتَ نَصْرَانِيّاً وَ إِنْ شِئْتَ مَجُوسِي ج۷ص۲۷۳؛ جناب علیه‌السلام به فرزندان خود در مورد مسلمان مردن: وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ :۱۰۲؛ برخی انسان را از خارج می‌کند؛ ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ :۱۰؛ جریان خوابی از شخصی که مورد عنایت قرار گرفته بود تا مسلمان بمیرد. «و من حسن إسلام المرء ترك ما لا يعنيه.» یکی از زوائد که ترکش موجب موفقیت شخص می‌شود ترک سخن بی‌جا و بیشتر است. صلی الله علیک یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ای تاب و توانم را برده رحمی بر این دل افسرده برگی از گلشن خرم عمر باقی بود آن هم پژمرده خوناب جگر از ساغر دل در فصل بهار غمت خورده بیمار توایم و نپرسیدی کاین غمزده به شد یا مرده دیوان روضه صلوات الله علیه فسقط عن الفرس و جلس علی التراب فوضع خده علی خده و صاح سبع مرات و قال ولدی علیّ علی الدنیا بعدک العفا قتل الله قوما قتلوک حسین جان حسین جان شب چهارم رجب المرجب ۱۴۴۴ ۱۴۰۱/۱۱/۵ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام لا يكون الرجل مؤمناً حتّى يكون خائفاً راجياً، و لا يكون خائفاً راجياً حتّى يكون عاملاً لما يخاف و يرجو.» ج۱ص۱۵۰ کلام حکیمانه (دانشمند پیش از باستان در ): انسان باید راه درست زندگی کردن را از جهان طبیعت بیاموزد؛ یک سلسله قواعد و قوانینی دارد که خدای متعال به او داده است که اگر حکیمانه به آن‌ها نگریسته شود انسان را راهنمایی به عالم می‌کند چون این قوانین از عالم توحید برخاسته است؛ یکی از قواعد مهم که از طبیعت می‌توان آموخت این است که انسان برای بهره‌وری از سلامت می‌بایست دو مطلب را لحاظ کند: ۱- به نسبت سلامتی خودش امیدوار باشد؛ ۲- نسبت به درست انجام ندادن وظیفه بیمناک باشد؛ بی‌جا از مریضی سبب دائم‌المرض بودن در مسائل روحی است؛ ضرورت مواظبت بر جسم؛ در معنویت هم اگر انسان بی‌جا نگران باشد مبتلا به می‌شود و اگر هیچ نگران نباشد منجر به و بی‌باک شدن می‌شود؛ خوشنودی انسان در صورت انجام دادن وظیفه و ترس انسان به سبب اینکه خدای متعال آیا از او پذیرفته است یا نه. «يا هشام لا يكون الرجل مؤمناً حتّى يكون خائفاً راجياً، و لا يكون خائفاً راجياً حتّى يكون عاملاً لما يخاف و يرجو.» انسان مؤمن نمی‌باشد مگر اینکه و باشد؛ نگرانی نسبت به خود و آن‌چه که بر عهدهٔ انسان است؛ امیدواری به آن‌چه که مورد نظر خداست انجام داده‌ام و امیدوار باشم که بعد از این بتوانم به لطف خدای متعال به وظایف خودم عامل باشم؛ و در انسان مؤمن اگر بر دیگری غلبه کند می‌تواند سبب فساد در انسان بشود؛ روایت دارد که مؤمن تا لحظه مرگش نمی‌داند که مورد لطف خدای متعال هست یا نه. «و لا يكون خائفاً راجياً حتّى يكون عاملاً لما يخاف و يرجو.» تعادل بین خوف و رجا با به آنچه مورد خوف و نگرانی است و آنچه که مورد امیدواری است؛ خوف و رجا عامل موفقیت انسان است اگر در محل خودش رعایت شود؛ اهمیت رعایت محل و موقعیت کردن. «يا هشام قال الله جلّ وعزّ: و عزّتي و جلالي و عظمتي و قدرتي و بهائي و علويّ في مكاني، لا يؤثر عبد هواى على هواه إلّا جعلت الغنى في نفسه، و همّه في آخرته و كففت عليه ضيعته، و ضمنت السماوات و الأرض رزقه، و كنت له من وراء تجارة كلّ تاجر.» مطلب بسیار ریشه‌ای و مهم عبارت فوق؛ دوگونه مواجهه انسان با امور روزمره که برخی با ناله کردن است و برخی با رضا؛ فراتر رفتن از نیازهای روزمره به سبب آرام کردن خود است؛ تلاش برای روز مبادا؛ جریانی پیرزن پولداری که برای روز مبادا گدایی می‌کرد؛ عدم اتمام تأمین دغدغهٔ روز مبادا برای انسان مگر برای اهل و ؛ جریان مریضی که به نوکرش گفت برو حکیم (طبیب) بیاور...؛ روز مبادای متعارف از تأسی به و انسان‌های فهمیده نشأت گرفته است؛ برای روز مبادای متعارف؛ روایتی پیرامون تدبیر در دارایی انسان. «يا هشام قال الله جلّ وعزّ: و عزّتي و جلالي و عظمتي و قدرتي و بهائي و علويّ في مكاني، لا يؤثر عبد هواى على هواه إلّا جعلت الغنى في نفسه، و همّه في آخرته و كففت عليه ضيعته، و ضمنت السماوات و الأرض رزقه، و كنت له من وراء تجارة كلّ تاجر.» یکتائی است ولی معنای التزامی‌اش یکتائی است. اولین بهره و اثر ایثار و زیر پا گذاشتن و رجحان دادن هوای خدای متعال و بی‌نیازی در خود آن شخص است و اینکه آسایش روحی پیدا می‌کند و نگرانی‌های بی‌جایی که دیگران دارند را او ندارد. اثر دیگر این است که و فکر او را در راه قرار می‌گیرد. اثر دیگر این است که خواسته‌های زندگی او کفایت می‌شود؛ خاطره‌ای از مرحوم آیت‌الله صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین کشتی‌شکست‌خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون تپیدهٔ میدان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم، ز قحط آبْ سلیمان کربلا گر چشم روزگار بر او فاش می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا آه از دمی که لشکر اعدا نکرده شرم کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان شب پنجم رجب المرجب ۱۴۴۴ ۱۴۰۱/۱۱/۶ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام الغضب مفتاح الشرّ، و أكمل المؤمنين إيماناً أحسنهم خُلقاً، و إن خالطت الناس فإن استطعت أن لا تخالط أحداً منهم إلّا من كانت يدك عليه العليا فافعل.» ج۱ص۱۵۱ دستورات بسیار از علیهم‌السلام پیرامون روابط ؛ واکنش‌های مختلف انسان در هنگام نرسیدن به اهداف خود در مواجهه با دیگران مثل و به جای امر؛ واکنش و در روابط با دیگران؛ یکی از علل غضب و خشمگینی ناکام دیدن شخص در رسیدن به اهداف خود است؛ خطر بیشتر خشم و غضب نسبت به یأس و عجله زیرا در حالت خشم انسان به نوعی جنون مبتلا می‌شود و در آنجاست که برخی از اعصاب تحریک می‌شود زیرا قوای ضعیف شده است، لذا دست به امور بسیار خطرناک می‌زند؛ در مقدس یکی از جاهایی که انسان مورد قبول نیست در مورد خشمگین بودن است، مثلاً اگر کلامی گفت که کلامش بود این از سوی او قبول نیست یا مثلاً مالی را کرد که در برخی مواردش قبول نیست چون از حالت طبیعی خارج شده و در برخی موارد حتی برایش ذکر شده است؛ روایتی پیرامون کنترل خشم و غضب توسط جناب رضی‌الله‌عنه «يا هشام الغضب مفتاح الشرّ» حکایتی از سوءقصد به افشار و بدبینی به پسرش و کور کردن او؛ تجارب نادرشاه از وقایعی که از صفوی در خاطر داشتند که پسرش زندانی‌اش کرد و به جایش نشست؛ بی‌دینی نادرشاه ولو در ظاهر بوده؛ مستشاران نادرشاه؛ اعتقاد سخیف نادرشاه در مورد عاقل‌تر بودن او از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ منشأ جنون نادرشاه این بود که خشم خود را در مورد کور کردن پسرش کنترل نکرد؛ نقلی از قاجار و مخالفت با دستور وی توسط عالم و ادامه جریان؛ تحلیل مشکل شرایط داخلی در دوران فتحعلی شاه قاجار به علت شدید مردم از دوران قاجار ؛ عواقب ندامت بار تصمیم‌گیری در هنگام غضب و خشم و بی عقلی؛ ذکر نمونه‌ای از تصمیم نابخردانه هنگام غضب؛ مکرر و تند گاهی عواقبی که برای غضب هست را به دنبال دارد. تصمیمات انسان باید تابع و باشد؛ یکی از عوامل بیرون کننده انسان از تصمیم عاقلانه غضب است که حضرت علیه‌السلام به‌عنوان کلید ذکر می‌کنند؛ هنگام غضب باید خود را از حیطه و میدان غضب بیرون آورد. معصومین علیهم‌السلام در عین بیان مطالب بلند معارفی، انسان اجتماعی می‌کردند؛ ضرورت بلد بودن زندگی در عین بودن؛ دید بسیار بد برخی از مدعیان تدین در برخورد و مواجهه با مردم. «يا هشام الغضب مفتاح الشرّ، و أكمل المؤمنين إيماناً أحسنهم خُلقاً» حیطه وسیع‌تر از گشاده‌رویی؛ خوش خلقی این است که انسان در جای خودش به درستی عمل بکند و آنچه که لازمهٔ تعامل هست آن را انجام بدهد، مثلاً در جای خشم اخم کند؛ رذیلهٔ بدخلقی در غیر جای خود؛ جریانی از و دشمنان بسیار او در زمان ؛ تقابل دو جریان مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم ؛ جریانات بسیار از حسن خلق آخوند خراسانی؛ نمونه‌ای از نیکوی مرحوم آیت‌الله که با آنکه و صاحب کتاب بود کتاب مرحوم آیت‌الله شیخ را که معاصر وی بود در درس خارج تدریس و بحث می‌کرد؛ نمونه‌ای از برخورد متواضعانه مرحوم خوانساری با مرحوم شیخ محمد تقی آملی؛ و مرام پهلوانی. «و أكمل المؤمنين إيماناً أحسنهم خُلقاً، و إن خالطت الناس فإن استطعت أن لا تخالط أحداً منهم إلّا من كانت يدك عليه العليا فافعل.» اختلاط و هم‌نشینی ضروری با به شرط دست بالا داشتن نسبت به آن‌ها یعنی دست دهنده داشته باش. صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان تا به کی ای نوش جان می‌زنیم نیشتر زخم از این بیشتر یا دل از این ریش‌تر ز آه من اندیشه کن بیخ جفا تیشه کن مهر و وفا پیشه کن بیشتر از پیشتر در نظر اهل دل سادگی آزادگی است جز متصنع مدان از همه بدکیش‌تر ای به نصاب جمال یافته حدّ کمال نیست مرا آرزو جز نظری بیشتر خرمن حسن تو را موقع احسان بود مفلسم و مفتقر از همه درویش‌تر دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن مهر تو رسانده به ماه مرا وز چه به ذروه جاه مرا افسوس كه طالع تيره من بنشاند به خاك سياه مرا جز خرقه فقر و فنا نبود تشريف عنايت شاه مرا عمرى به درش برديم پناه نگرفت دمى به پناه مرا در رهگذرش چون خاك شدم بگذشت و نكرد نگاه مرا چون گرد دويدم در عقبش بگذشت و گذاشت به راه مرا سوزاند مرا چندان كه نماند جز شعله ناله و آه مرا من سوخته تو و مفتقرم ديگر مستان به گناه مرا دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن
آیت الله شیخ عباس اخوان
#حدیث_اولی_الالباب خطابات حضرت #امام_کاظم علیه‌السلام به #هشام_بن_حکم پیرامون #اولی_الالباب «يا هشام
السلام علیک حین تقوم و تقعد السلام علیک حین ترکع و تسجد السلام علیک حین تهلل و تکبر السلام علیک حین تحمد و تستغفر السلام علیک حین تصبح و تمسی روضه بازگشت به خیمه‌گاه فلاندبنك صباحا ومساء، ولابكين عليك بدل الدموع دما ... وأسرع فرسك شاردا، وإلى خيامك قاصدا، محمحما باكيا. ج۱۰۱صص۲۳۸-۲۴۰ یا جواد أبی هل سقی ابی ام قتل عطشانا تو که آتش فروریزی ز سینه بگو از راکب مود با سکینه چـو خـنــجــر، بـر گــلــوی او نــهــادنــد بــه آن لــــب تــشـــنــه، آیــا آب دادنــد؟ دیوان حسین جان حسین جان بابی العطشان حتی قضی بابی المغموم حتی مضی روحی فداک یا اباعبدالله شب ششم رجب المرجب ۱۴۴۴ ۱۴۰۱/۱۱/۷ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام عليك بالرفق، فإنّ الرفق يمنٌ و الخرق شؤمٌ. إنّ الرفق و البرّ و حسن الخلق يعمّر الديار، و يزيد في الرزق. يا هشام قول الله: «هل جزاء الاحسان إلّا الاحسان» جرت في المؤمن والكافر، و البرّ و الفاجر، من صنع إليه معروف فعليه أن يكافئ به، و ليست المكافاة أن تصنع كما صنع حتّى ترى فضلك، فإن صنعت كما صنع فله الفضل بالابتداء.» ج۱صص۱۵۱ـ۱۵۲. علیهم‌السلام در عین بیان مطالب بلند معارفی، ظرائف را نیز بیان فرموده‌اند؛ عظمت مقام مرحوم و جریانی از دعوت ایشان از مرحوم که صاحب فضلی در اشرف بوده است، برای جلسه موعظه و روضه؛ نیاز همگان به نکات مربوط به و ؛ ظرائف کم‌نظیر در روایت اولی‌الالباب و فرمایشات موسی بن جعفر علیهماالسلام خطاب به هشام. «يا هشام عليك بالرفق» تبیین جایگاه به‌عنوان ملایمت و کردن که از نکات ظریف است؛ نقلی از دوران کودکی استاد و خاطره‌ای از مرحوم پدر استاد از سفر حج و برخورد با ؛ نقل جریانی از شب عروسی والدین استاد؛ نقل جریانی از راننده‌ای بسیار با ادب. «فإنّ الرفق يمنٌ و الخرق شؤمٌ» رفقا و مدارا (یمن=) شگون دارد. (شؤم=) از خشم خود را در مقام دریدگی قرار دادن و پریدن به کسی. «إنّ الرفق و البرّ و حسن الخلق يعمّر الديار، و يزيد في الرزق.» مدارا کردن و و سلب آبادی دیار و شهرهاست و و را زیاد می‌کند زیرا اثر نیکوی رفق و مدارا در مؤمن و غیر مؤمن وارد می‌شود. «يا هشام قول الله: «هل جزاء الاحسان إلّا الاحسان» جرت في المؤمن و الكافر، و البرّ و الفاجر، من صنع إليه معروف فعليه أن يكافئ به، و ليست المكافاة أن تصنع كما صنع حتّى ترى فضلك، فإن صنعت كما صنع فله الفضل بالابتداء.» مطلبی پیرامون جزای و نیکی یا بدی است در ؛ اتق من شر من احسنت إلیه تألیف ابواسحاق ج۵ص۷۱؛ تعلیم کریم این است که جزای نیکی کردن نیکی است: هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ :۶۰. «يا هشام قول الله: «هل جزاء الاحسان إلّا الاحسان» جرت في المؤمن و الكافر، و البرّ و الفاجر. من صنع إليه معروف فعليه أن يكافئ به، و ليست المكافاة أن تصنع كما صنع حتّى ترى فضلك، فإن صنعت كما صنع فله الفضل بالابتداء.» جزای احسان احسان است چه طرف طرف مقابل باشد چه و چه (برّ=) باشد و چه ؛ احسان در مقابل احسان رفع دین است بلکه می‌فرماید تو باید از او سر باشی تا باشی و با کرامت و احترام خاصی به تو احسان کرده؛ حکایتی از مرحوم پدر استاد و ختم قرآنی برای مولف کتاب تحفه حکیم؛ دستوری برای رفع لاغری ج۱ص۲۲۵؛ رعایت درست و کامل اهل تحقیق برای جزای احسان؛ این است که انسان باید دست بالا را نسبت به مردم داشته باشد؛ نکته‌ای در مورد جمع اینکه آیا جزای نیکی کردن نیکی کردن است و یا بدی کردن به اینکه گاهی اگر احسان کردی نباید دیگر منتظر بمانی و آن که می‌ایستد گاهی مصداق این می‌شود که جزای نیکی بدی می‌شود برایش یعنی انتظار دارد که در مقابل احسانی که به شخص مقابلش کرده احسانی ببیند از او که نتیجه عکس می‌دهد؛ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا :۹؛ برخی از مردم در قبال احسان پنجه به صورت احسان کننده می‌زنند؛ جریانی از قاجار که خود وی شخصی بوده در عین جنایتکار بودن باهوش و در زندگی فردی متدین بوده است؛ ضرورت اینکه حوری احسان بکنی که با گذاشتن نباشد که در غیر اینصورت ممکن است در قبال این منت گذاشتن بعداً طرف احسان دیده به دل بگیرد؛ حکایت نانوا را داخل تنور کردن مربوط به است [نه ]؛ جزای الهی به کسی‌که احسان کرده و منتظر احسان نمانده این است که خدای متعال به او شأن و جایگاه می‌دهد؛ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ :۱۰. السلام علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین پس پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول رو در مدينه کرد که يا ايهاالرسول اين کشته فتاده به هامون حسين توست وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست صلی علیک ملیک السماء هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع الاعضاء مسلوب العمامة و الرداء حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان شب هفتم رجب المرجب ۱۴۴۴ ۱۴۰۱/۱۱/۸ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام إنَّ مثل الدنيا مثل الحيّة، مسّها ليّنٌ، و في جوفها السمّ القاتل، يحذرها الرجال ذووا العقول، و يهوي إليها الصبيان بأيديهم.» ج۱ص۱۵۲. تبیین تمثیل شأن به مار که ظاهر زیبا و سم کشنده دارد؛ تفاوت ماهیت دنیا با چیزی که انسان از ظاهر دنیا می‌بیند؛ فاصلهٔ دانستن ماهیت گذران دنیا تا تحقق و ؛ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ صلی‌الله علیه وآله وسلم:۳۸؛ اِعمَل لِدُنياكَ كَأَنَّكَ تَعيشُ أبَدا، وَاعمَل لاِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَموتُ غَدا ج۴۴ص۱۳۹؛ خطرات دلدادگی به دنیا و در آن‌چه در غیر مرضات الهی است در وقت ؛ زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ :۱۴؛ أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا :۲۵؛ دنیا و بدی کردار و در نظر ؛ وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ :۴۸؛ کار و دنیا بدی را خوب نشان دادن است؛ قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ :۳۹؛ نقش و تأثیر زینت چیزی در نظر انسان برای کشیده شدن به سوی آن؛ و انسان با همان چیزی است که در او به فعلیت رسیده است؛ باطن مورچه برای شخص و باطن خوک برای شخص ؛ و در انسان در بدو خلقت برای رسیدن به خوبی و بدی؛ حسن و نیکویی اعتراف به بدی عمل خود و امید به رهانیدن از با این ؛ خطر شخص گناهکاری که متکبر و اهل و به سبب آن‌چه که از امور اطلاع ندارد؛ جریانی از پسر آدمی صورتان به صورت دیو نه یکی صد هزار می‌بینم صورت ظاهر دنیا و صورت باطن دنیا؛ تبیین چرایی عدم تشخیص صورت ظاهر و باطن دنیا؛ و صورت محققی است که در قبال باورها و اعمال ما دارد شکل می‌گیرد؛ از معصیت سبب صورت ناری است؛ وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا (۲۷) يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا (۲۸) لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي ۗ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا :۲۹. «يا هشام إنَّ مثل الدنيا مثل الحيّة، مسّها ليّنٌ، و في جوفها السمّ القاتل، يحذرها الرجال ذووا العقول» به معنای مردانگی؛ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ (۳۶) رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ :۳۷؛ این مردان از باطن دنیا می‌گریزند. «و يهوي إليها الصبيان بأيديهم.» کودک صفتان و خام‌ها به دنبال بازی با دنیا هستند؛ تعبیر بسیار زیبا و بی‌نظیر امام علیه‌السلام از باطن دنیا؛ تمام آنچه در این دنیا بر انسان جلوه می‌کند و به دنبال آن می‌رویم دارند برزخ و قیامت ما را می‌سازند؛ اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ :۲۰. صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین روضه علیه‌السلام گفت که ای قوم روح پیکرم اینست ثانی حیدر علی اصغرم اینست آن همه اصغر بدند اکبرم اینست حجت کبرای روز محشرم اینست رحمی کش حال بر فناست محول اما ترونه کیف یتلذی... ذبح الطفل من الاذن الی الاذن و من الورید الی الورید حسین جان حسین جان شب هشتم رجب المرجب ۱۴۴۴ ۱۴۰۱/۱۱/۹ https://eitaa.com/akavan110
هدایت شده از  آیت الله اخوان
جلسه هفتگی هیئت علمدار کربلا بکلام آیت الله اخوان سه شنبه ۱۰ مهر از ساعت ۲۰ خ امام خمینی،نرسیده به میدان حر کوچه مبین، علامت چراغ جلسه ویژه برادران @ayatollahakhavan_ir
هدایت شده از  آیت الله اخوان
...........بسم الله الرحمان الرحیم........ شرح شواهد التنزیل حاکم حسکانی بکلام دانشمند معظم آیت‌الله اخوان چهارشنبه ۱۱مهر از حدود ۲۱:۴۵ خ مولوی ، بین خ وحدت اسلامی و خ ولیعصر (عج)،خ تشکری موحد ،حسینیه هیئت اصحاب الحسین علیه السلام جلسه ویژه برادران میباشد @ayatollahakhavan_ir
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام مثل الدنيا مثل ماء البحر كلّما شرب منه العطشان ازداد عطشاً حتّى يقتله. يا هشام إيّاك و الكبر فإنّه لا يدخل الجنة من كان في قلبه مثقال حبّة من كبر، الكبر رداء الله فمن نازعه رداءه أكبّه الله في النار على وجهه.» ج۱ص۱۵۲. تؤام کردن برخی از مواضع با مثال توسط حضرت علیه‌السلام به جهت تأثیر بیشتر؛ مثل به آب دریا که خوردنش سبب عطش بیشتر می‌شود؛ ضرورت استفاده و مشغولیت به دنیا به اندازه نیاز انسان و ضرر بیشتر در صورت حریص بودن؛ و ریشه در دارد ولی در موضع اشتباه گرفته شده است؛ تبیین ظهور و بروز حرص و طمع و ریشه آن؛ نسبت انسان با دنیا از دو حال خارج نیست: یا بسنده می‌کند به آن نیاز یا بسنده نمی‌کند؛ روایت پیرامون در لباس داشتن مطابق با اشخاص؛ تبیین فطرت انسان؛ جریان عیادت استاد از مرحوم و نقلی از پسر ایشان؛ فطرت انسان راضی نمی‌شود مگر اینکه به همه‌چیز برسد و این همه‌چیز فقط با همراهی با خدای متعال به دست می‌آید که این امر در انسان دنیاطلب نیست ولذا سیر از دنیا نمی‌شود. «يا هشام إيّاك والكبر فإنّه لا يدخل الجنة من كان في قلبه مثقال حبّة من كبر ، الكبر رداء الله فمن نازعه رداءه أكبّه الله في النار على وجهه.» پرهیز از که محصول و است وز خیالی فخرشان و ننگشان جریانی از شخصی که برای سلوک نزد طریق رفت؛ تا انسان در بند خیال است به هیچ‌جا نمی‌رسد؛ نقلی از مرحوم در مورد شخصی که از علیه‌السلام خواست صورت باطنی خود را بداند؛ نقلی از خدا به شخصی که بسیاری از اهل معنا نزد او می‌رفتند. «يا هشام إيّاك و الكبر فإنّه لا يدخل الجنة من كان في قلبه مثقال حبّة من كبر، الكبر رداء الله فمن نازعه رداءه أكبّه الله في النار على وجهه.» یک ذره از کبر مانع ورود به است؛ کبر مال خداست؛ وَلَهُ الْكِبْرِيَاءُ :۳۷؛ تبیین ماهیت کبر به اینکه انسان در خود چیزی را ببیند چه آن چیز واقعاً در او نباشد مثل اینکه خود را اهل بداند در حالی‌که بی‌تقواست؛ جریانی از مرحوم آیت‌الله ؛ مسئولیت انسان در قبال انسان و نادار و جریانی از شخصی در این مورد؛ در صورت مداقه در انسان بسیاری از خلأها مشاهده می‌شود. ای مرغ سحر، عشق ز پروانه بیاموز کآن سوخته را جان شد و آواز نیامد این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند کآن را که خبر شد خبری باز نیامد جریانی از مرحوم آیت‌الله ؛ گاهی انسان با برخی کارهایش می‌خواهد خیال خودش را راحت کند در حالی‌که در خیلی زمینه‌ها مشکل دارد؛ در صورت اتکاء به خود انسان به هیچ‌جا نرسیده و فقط باید امید به خدا داشت؛ نقلی از مرحوم آیت‌الله در مورد انحصار امید ایشان به به علیه‌السلام؛ بودن مرحوم آیت‌الله سید احمد خوانساری و نقلی از مرحوم آیت‌الله که ناظر مرحوم خوانساری بوده‌اند. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین کشتی‌شکست‌خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون تپیدهٔ میدان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم، ز قحط آبْ سلیمان کربلا گر چشم روزگار بر او فاش می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا آه از دمی که لشکر اعدا نکرده شرم کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان شب یازدهم رجب المرجب ۱۴۴۴ ۱۴۰۱/۱۱/۱۲ https://eitaa.com/akavan110