eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
239 عکس
148 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. یا شـرمنـده اگـر هنـوز سـربازی نیست آن همت و شور مهدوی سازی نیست با این همـه ای وعده ی حق می آئی چون آمدنت خیال پردازی نیست... .
. علیه‌السلام 🔸أیها العزیز🔸 ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفۀ خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی دنیا پر از تلاطم و غم‌ها کران کران نوح زمان تویی و زمین است ندبه‌خوان ای کشتی نجات جهان، یک نگاه تو! کی می‌رسم به ساحل امن پناه تو؟ ماتمکده‌ست کعبۀ بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوۀ مشهود می‌رسی با نغمۀ الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های پیمبری داری مگر به شانه ردای پیمبری؟ مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزۀ صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آیینۀ علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوۀ صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری دلتنگ روی ماه توایم أیها العزیز ما تشنۀ نگاه توایم أیها العزیز دنیای ماست تشنۀ صبح ظهور تو سرد است چار فصل زمان بی حضور تو بی‌رنگ‌تر شد از همۀ فصل‌ها بهار هر روز ما ببین که شده فصل انتظار فصلی به جز دریغ در این فصل‌ها نبود ای کاش عصر بی‌خبری از شما نبود عصر سکوت سر نشود، بی سلام تو این کوچه‌هاست منتظر عطر گام تو این روزها که مانده همه چشم‌ها به در دلخوش به این‌که می‌رسی از راه یک سحر تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را... از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان» ✍🏻 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 آقای پنج ساله امامِ جهان شده است آقا امامِ کُلّ زمین و زمان شده است از سامرا طلوع نموده است مهر او روشن ز نور طلعت او آسمان شده است طوطی نوای نعره ی مستانه می زند بلبل ز شوق آمدنش نغمه خوان شده است نرگس گرفته غنچه خود را به روی دست دنیا پر از محمدی و ارغوان شده است کعبه دریده پیرهن از شوق دیدنت میعادگاه پیر و جوان جمکران شده است تنها نه اهل خاک نمایند هلهله شوری عظیم در همه افلاکیان شده است از سامرا رسیده خبر بر جهانیان مهدی امام عصر و صاحب زمان شده است ✍ .
. قیامتـی است گمانم قیامت مهدی است جهـان محیط وسیع کرامت مهدی است زمان زمان شروع زعامت مهدی است غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است همه کنیـد قیـام و همـه دهید سلام امـام کـل زمان‌ها دوباره گشت امام بشـارت آمـده بهـر بشـر مبارک باد شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد بهشت وصل خـدا را ثمر مبارک باد بـرای منتظـران این خبر مبارک باد خطاب نـور همه آیه‌های نصر شده ولـیِّ عصـر، دوباره ولیِّ عصر شده خطاب حضرت معبود را بخوان با من پیام قاصـد و مقصود را بخوان بـا من بیــا ترانـۀ داوود را بخـوان تـا مـن سرود مهـدی موعود را بخوان با من دوبـاره آیـه ی جاء الحق آشکار شده به یُمنِ وصل، همه فصل‌ها بهار شده ز تیرگـی چـه زیان کوه نور نزدیک است رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است فـراق رفتـه و فیض حضور نزدیک است الا تمامــی یــاران! ظهـور نزدیک است فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نگــرید سراب‌هـا همـه رفتنـد، آب را نگرید بشارت ای همه یاران که یار می‌آید نویــد رحمـت پــروردگار می‌آید محمـد از طــرف کوهسـار می‌آید علی گرفته بـه کف ذوالفقار می‌آید دعـای عهد و فرج را همـه مرور کنید سلام تازه بر آن تک سوار نور می‌آید ز مکـه سر زده صبح قیام ابراهیم رسد بـه عالـم هستی پیام ابراهیم امـام عصر که بر او سـلام ابراهیم قیـام کــرده، کنـار مقـام ابراهیم حـرم رسانه آوازه «انـا المهدی» است جهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است جهانیان! همـه جا در کنار یار کنید دل خـزان زدۀ خویش را بهار کنید یهودیـان همه جا در شرارِ نار کنید الا تمامــی وهابیــان فــرار کنید رها کنیـد حرم را، حرم، دیار علی است به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است .
. ای دوست ولایتت مبارک اجلال حکومتت مبارک ای آن که دهی به ظلم پایان آغاز امامتت مبارک گلزار ندیده چون تو لاله مولا و امام پنج ساله گنجینهٔ سیزده جواهر آیینه ی عصمتت مبارک بَخٌّ لَکَ ای شه یگانه داعش شده خوار در زمانه پایان حکومت سیاهی بر شیعه و امتت مبارک ما منتظریم آید آن روز آیی و شوی به کفر پیروز گوییم امام عدل گستر اورنگ عدالتت مبارک آئیم بخوان به یاری تو قربان زمامداری تو بر گمشدگان وادی عشق ایما و اشارتت مبارک ما شیعه خوشیم آید آن دم خوانی همه را به زیر پرچم وز عرش رسد پیام جبریل منشور خلافتت مبارک تو وارث ختم الانبیایی سالاری و ختم الاوصیایی احیاگرِ آرمان طاها تحکیم رسالتت مبارک سرباز تو افسر الاعاظم سردار رشید، حاج قاسم از منطقه فتنه را برون راند بر فتح نظارتت مبارک تو بازگشای راه قدسی صاحب علم سپاه قدسی بر جیش مقاومت دمادم دم دادن و نصرتت مبارک ما گرچه بدیم شهریارا با خوبی خود ببخش ما را ای ابر ببار تا بخوانیم آن بارش رحمتت مبارک تکیه چو زنی به کعبهٔ حق با سیصد و سیزده مصدَّق بین دو نماز از مصلّین تکبیر حمایتت مبارک ای حامی رهبر و شهیدان مدیون دم شماست ایران تأیید کن انقلاب ما را امداد ز حضرتت مبارک .
. در ربیع شادمانی با خدا می نویسم شعر لبخند تو را می نویسم با بهشتی از سرور با قلم هایی که دارد رنگ نور ای ربیع آرزوهایم سلام! برگ سبز گفتگوهایم سلام! ذکر ما را با حضورت دم بده مژدگانی های ما را هم بده مژدگانی هایی از جنس حضور مژدگانی های ایام سرور اول از مدح تو می نوشم عسل کوزه ای از دست کندوی ازل آب زمزم را تو شیرین کرده ای کام آدم را تو شیرین کرده ای آسمان با نور تو تزیین شده با قدم هایت زمین سنگین شده ای تپش های زلال آسمان زندگی بی زوال آسمان جانشین مطلق آئینه ها ای امام جمعه ی آدینه ها بعد بسم الله رحمان رحیم نام تو برده است موسای کلیم خلوت سجاده های انبیاء گرمی حال و هوای انبیاء   می وزی مثل نسیمی کو به کو با صدای دل نواز هو و هو می وزی و دشت را پر می کنی خارها را می بری حر می کنی راستی روز نهم عید شماست روز خوشحالی خورشید شماست تو که خوشحالی! خدا خوشحال تر فاطمه با مصطفی خوشحال تر ای ربیع شادمانی ها سلام عید اهل آسمانی ها سلام باید این جا سنگ بردارد غزل تا بکوبد بر رخ لات و هبل سنگ بر پیشانیِ شیطان بزن یک قدم در حج مظلومان بزن آری احساس برائت می کنم چون ولایت را قرائت می کنم با تولی می شوم مرغ سحر با تبری می پرم من بیشتر با تولی می شوم مثل بلور با تبری می رسم تا پای نور با تولی سرمه می سایم به چشم با تبری خوب می آیم به چشم گفته بودم سنگ بردارد غزل تا بکوبد بر رخ لات و هبل من چه گویم که خدا فرموده است در بیان شأنِ شان "بل هم ازل" کیست "شر" جز منکر فضل علی کیست جز مولای ما خیر العمل! گندم از گندم بروید جو ز جو این هم از آوردن ضرب المثل هر که با آل علی شد رو به رو زیر و رو شد، زیر و رو شد، زیر و رو  ... .
. آقا مبارک است رَدای امامتت ای غایب از نظر به فدای امامت می خواستند حق تو را هم قضا کنند کَذاّب ها کجا و عبای امامت ما زنده ایم از برکات ولایتت ما عهد بسته ایم به پای امامتت از روز اولی که رسیدیم در جهان گشتیم آشنا به صدای امامتت این روزها هوای تو را کرده ام بیا ماییم یا کریم هوای امامتت آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست آقا فدای کرب و بلای امامتت تا روزِ بازگشتِ تو سید علی شده پرچم به دوش، زیرِ لوای امامتت .
. بستی به سر عمامه ی سبزِ پیمبر را کردی نمایان در جمالت روزِ محشر را نورِ نگاهت سامرا را جلوه گر کرده در چشم هایت دیده عالم، عکسِ حیدر را اصلِ امامت را خدا دستِ شما داده با نسلِ زهرا چه نیازی هست دیگر را کارِ خدا بود این که شد بی آبرو دشمن کَذاّب باید خواند اسم و رسمِ جعفر را تنها به نُطقِ تو می آید خطبه ی حیدر تنها تو زینت می دهی کُرسی و منبر را اصلاََ امامت که به سن و سال نیست آقا در خردسالی زنده کردی نامِ کوثر را چشمِ حسودان کور باد از این همه شوکت باید برایت خواند صد اللّه و اکبر را پیچیده در عالم شمیمِ عطرِ گیسویت عِطری که برده آبروی عود و عنبر را صوتِ علی در حنجرت غوغا به پا کرد و از پا فکندی قدرتِ هر گبر و کافر را ایل و تبارت در امامت برتری دارد هرگز ندارد هیچ کس این حسِ برتر را نورِ امامت می درخشد از کمالاتت نوری که کسبِ فیض کرده ماه و اختر را جاءَالحَقی که خورده بر بازوی تو پیداست خاموش کرده فتنه های اهلِ خیبر را ای آیه ی تطهیر در شَأنت، خدا داده دستِ تو تنها مصحفِ زهرای اطهر را .
. چه فرق می کند اصلا که دیر یا زود است خیالم از تو و از وعده ی تو آسود است تو گفته ای که میایی و وقت آمدنت چه فرق می کند اصلا که دیر یا زود است همین که راه بیفتم در این مسیر بس است که پاک می شود آری هرآن چه در رود است همین که راه بیفتم رسیده ام بی شک که انتظار خودش مقصد است و مقصود است فقط نه هر کس هیزم بیاوَرَد، هر کس.. نسوخت پای غمت، در سپاه نمرود است قمار کردن عمر است، انتظار ولی در این قمار فقط حرف سود یا سود است در امتحان بزرگی که وعده ی حق است کدامیک از ما در کنار موعود است هرآن که منتظر قائم است برخیزد هرآن که منتظر غائب است مردود است به گوش لشکر جالوت این خبر برسد که این صدا که می آید صدای داوود است ✍ .
. عالم امكان سراسر نور شد شیعه بعد از سال ها مسرور شد پور زهرا تاج بر سر می نهد بر همه آفاق فرمان می دهد حكم تنفیذش رسیده از سما نامه ای با مُهر و امضاء خدا می نشیند بر سریر عدل و داد آخرین فرمانروای ابر و باد پادشاه كشور آیینه ها تك سوار قصه ی آدینه ها امپراتور زمین و آسمان حُكمران سرزمین بی دلان پهلوان نامی افسانه ها تحت امرش لشکر پروانه ها لشکری دارد بزرگ و بی بدیل افسرانش نوح و موسی و خلیل .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. امروز که شیعه به جهان در حصر است بر عالمیان مژده ی فتح و نصر است دانی که چرا شیعه سراپا شاد است آغاز امامت امام عصر است .
. آنان‌که پاس حرمت حیدر نداشتند ایمان به‌ذات خالق اکبر نداشتند گر با علی شدند مخالف، عجب مدار تصدیق زابتدا به پیمبر نداشتند گوش همه ز فضل علی در غدیرخم پُر شد ولی چه سود که باور نداشتند افشاند شه ز لعل گهرها و مفلسان همت به ضبط آن دُر و گوهر نداشتند چندی به احمد ار گرویدند از نفاق جز ملک و مال، مقصد دیگر نداشتند هرگز نداشتند به محشر عقیده‌ای ور نه چگونه خوف ز محشر نداشتند! کردند هر جفا که برآمد ز دستشان ز آن‌روز که اعتقاد به کیفر نداشتند گشتند چیره سخت به عنقای قاف قرب زاغان که کرّ و فَرِّ کبوتر نداشتند دین ثابت از علی‌ست؛ بلی آن فراریان قدرت به فتح قلعه‌ی خیبر نداشتند در رزم خندق آن همه لشگر به‌جز علی مردی حریف عمرو دلاور نداشتند بی‌شک مقرر است به‌دوزخ حمیم‌شان آنان‌که حُبِّ ساقیِ کوثر نداشتند قومی دلیل راه شناسند ز ابلهی آن فرقه را که ره سوی داور نداشتند من خاک پای پاکدلانی که جان و سر دادند و دل ز مهر علی برنداشتند جوید صغیر، یاری از آن شه که انبیاء جز او پناه و ملجاء و یاور نداشتند ✍مرحوم .
. خوشا هرکه پروانه ی این در است محب علی ساقی کوثر است یقین دان که بعد از رسول خدا امام بحق حضرت حیدر است میان همه فاتحان جهان فقط مرتضی فاتح خیبر است الا اهل عالم به زهرا قسم علی وارث علم پیغمبر است قسم بر تمام رسولان حق علی حجت اعظم داور است حدیث علی حضرت بوتراب صفای دل و نور هر منبر است نبی شهر علم است ومولا علی به شهر علوم پیمبر در است بگو ای (غریب) سرا پا گنه زمین و زمان را علی رهبر است اشتهاردی(غریب)✍ ایام .
. همان دینی که شد مدیونت از شعب ابیطالب بر عالم کرده تکریم تو را مهر آفرین واجب شدی زینت فزای خانه ی طاها و آوردی گلی یکتا و در شان علی ابن ابیطالب خدا را دیده ای در چشمهایش بی گمان بانو که قلبت شد به عشق «رحمة للعالمین» راغب کم آورده است حاتم از شکوه بذل و بخشش هات و در تحریر اجر نیکی ات در مانده شد کاتب شدی سنگ صبور خاتم و نگذاشتی یک آن شود غم بر وجودش در هیاهوی زمان غالب اگرچه وصف تو سخت است ام المومنین شاید محمد رفت تا معراج ،وقتی شد تو را صاحب .
. علیه_السلام رسیده موسم رحمت به حرمت باران وزیده در دل صحرا نسیم نافله خوان شکفته در دل صحرای بی سر و سامان گلی که داده جهان را به رنگ و بویش جان نسیم از نفحاتش نفس کشید و نشست به روی دوش بهار و گذشت فصل خزان رسیده آیه اعجاز و خوانده نون و قلم به نامی نامی احمد خلیفة‌ُ الرحمن چه شاخه ها که به مدحش شکوفه سر داده چه چشمه ها که گرفته به شوق او جریان اشارتی ز کلیم و بشارت از عیسی محمد عربی شد رسول جاویدان زبان از عطر گلاب محمدی سرشار همین که نام محمد رسد به صحن دهان کسی که در پی وصفش جماد ناطق شد کسی که در پی مدحش خرد شده حیران به آن جمال جمیلش قسم که درلولاک وجود بی بدلش شد دلیل خلق جهان حدیث سرمدی او رسیده تا افلاک قسم به آیه ی کوثر به هل اتی به دخان نشان به سوره ی طاها محمد و یاسین که آیه آیه گل است وشکفته در قرآن چنان که موج خروشان سیزده دریا رسیده چشمه به چشمه به صحن آن دامان و سر زد از گل رویش دوازده خورشید دوازده گل خورشیدِ عالم امکان دوازده گل خورشید منجلی از عشق نخست فاطمه و آخرش امام زمان چقدر دور سرش شمس ما قمر دارد اویس و مصعب و سعد و ابوذر و سلمان پیمبری که خدایش نیافریده مگر برای بذل محبت میان عالمیان به جای ناله و نفرین دعا و نافله خواند برای طایفه ای ک شکست از او دندان فقط نه یار شفیقش که دشمن او هم به مدح صوت بلیغش گشوده مهر زبان تمامی علما و تمام اهل عقول به فهم بحر کلامش چو موج سرگردان به جز جمال جمیلش که جلوه ای زخداست ندیده هیچ گلی را بدون خار انسان فلک ندیده به چشمش به روز و شب هرگز نه آفتاب و نه مهتاب اینچنین تابان کسی که نور خدا هم طواف کرد اورا چرا همیشه نگردد به دور او کیهان؟ یقین که تلخی کامم حلاوتش با اوست خوشا تلاوت نامش به هر زمان و مکان خوشا تلاوت نامش و بعد از آن نامی که شیعه بعد خدا و رسول خود دراذان خوشا تلاوت نامی که اسم اعظم اوست کلید قفل تمام مقدّرات جهان نبی برای علی و علی برای نبی دو جسم بوده ولیکن دو جسم با یک جان کسی که داشت به خندق ، احد ، به بدر و حنین یلی چو حضرت حیدر سپاه بی پایان علی عالی اعلا، علی ولی الله که خارج است مقامش زهرچه فهم و بیان قسم که قدر خدا را فقط علی دادند شناخت قدر علی را فقط خود یزدان قسم به بذر شکفته به عشق او در خاک قسم به درِّمیان صدف شده پنهان علی است آنکه حکومت برای او بوده شبیه چکه ی آبی ز بینی حیوان شبیه آتش و آب است، جمع اضداد است چگونه اش بنویسم نسیم یا طوفان؟ به غیر قامت حیدر نمی خورد هرگز ردای حق خلافت به قامت دگران گشوده کعبه برایش چو مادری آغوش هم او که بسته از آغاز با خدا پیمان به ذوالفقار چه حاجت که با ستیغ نگاه گرفته جان یلان را چو شیر در میدان قسیم نار علی و قسیم جنت علی هو العلی و هوالحق، هوالعلی میزان علی‌ست باقی و باقی علی است وجه الجلال به محشری که شود «كُلُّ مَن عَلَيهَا فَان» نماد عدل و عدالت شکوه رافت و عشق طلایه دار دو عالم به قله ی ایمان ستاره ای که درخشید روی شانه ی ماه و شام بتکده ها شد ز هیبتش ویران ستاره ای که درخشید و ماه مجلس شد تمام ،آینه ای حق نما و نور افشان فدای چشم سیاهش سپیدی چشمم به انتظار نگاهش سروده ام دیوان به ذکر اشهد و انّ علی ولیُ الله بلال باش و اذان گو و عاشقانه بخوان بخوان تو نام علی را الا بِذکرِ الله بده قصیده ی دل را به دست نامه رسان بگو که وسع من این است و عذر من هم این اگر ز من نپذیری دریغ و آه و فغان نجف که قبله قلبم شدی دعایی کن قدوم شاعر خود را به صحن خود برسان ✍ ایام .
. به نام خدا عشق حیدر است با من که بود بهین نویدم که علی بود امامم ، که علی بود امیدم همه سود کرده ام من ز علی هر آنچه گفتم وَ نبرده ام زیانی هرچه گفتم و شنیدم به کسی نداده ام دل بجز از علیّ و آلش که فقط مراد من او ، وَ فقط به او مریدم دهنم گرفته بویِ گل و عطر باغ جَنَّت که ز دست ساقی گل مَی عشق او چشیدم شب و ظلمتی ندارم که علی ست آفتابم ز طلوع آفتابش همه صبحم و سپیدم به ارادتی که دارم همه عمر بر ولایش نه کنون که از تولد به حریم او رسیدم شده ام در آستانش مثل ماه آسمان ها چو غلامی اش نمودم ز کرانه ها دمیدم همه دَم مدافع او ، همه جا فدایی او به تمام عرصه ها هم غم او به جان خریدم نسپرده ام دل خود به طعام غیر ، یاران که فقط ز نخل حیدر رطبی ز عشق چیدم به کف اش گرفته دانه شه مُلک آسمان ها که چنین کبوترانه به هوای او پریدم به ولای او سپردم سر و جان و هستی خود چو به راه او بمیرم بخدا چُنان شهیدم «یاسرم» غلام حیدر بیا ای قلم تو بنویس که ازین غلامی خود منِ خسته روسفیدم ** «یاسر»✍ .
. مدح و علی علیه السلام همین است و همین است و همین است فقط حیدر امیرالمومنین است کلام حی سبحان اینچنین است تمام زینت عرش برین است نوای قدسیِ روح الامین است پیام کل قرآن مبین است فقط حیدر امیرالمومنین است ندای آسمان ها و زمین است به هر انگشتری نقش نگین است نوایی که به جان و دل عجین است چه زیبا نغمه است و بی قرین است فقط حیدر امیرالمومنین است غدیر و نغمه ی احمد چنین است به زهرا نور قلب و دیده این است حسن را گفت و گویش این طنین است خروشِ کربلایِ آتشین است فقط حیدر امیرالمومنین است خطابِ زینبِ ویران نشین است همه تسبیح زین العابدین است رجز های یل ام البنین است نوای اصغر این طفل حزین است فقط حیدر امیرالمومنین است همان که سرپست مسلمین است همان که وصف او یعسوب دین است همان که قاتل آن کافرین است همان که دشمن آن مارقین است فقط حیدر امیرالمومنین است همان که دست حق در آستین است همان که اول است و آخرین است همان که شال او حبل المتین است همان که با خدایش همنشین است فقط حیدر امیرالمومنین است علی تصویر رب العالمین است علی استاد جبریل امین است به حشر و جنّت او بالانشین است به شأن او هزاران آفرین است فقط حیدر امیرالمومنین است بگو ای ملتمس که عشق این است بگو ذکری که شیوا و وزین است که زینت بخشِ شعر شاعرین است همان که خارِ چشمِ منکرین است فقط حیدر امیرالمومنین است .
‌. جز او کسی تجلی پروردگار نیست یعنی که کوه مثل علی استوار نیست روزی سه بار ماذنه ها جار می زنند نامی شبیه نام علی ماندگار نیست در حیرتم که با چه زبانی بیان کنم والله یارِ غار شدن افتخار نیست هر کس که سنگ عشق علی را به سینه زد دامانِ مادرش به خدا لکه دار نیست واحیرتا! به ما که مریدانِ حیدریم خاکی به غیر خاک نجف سازگار نیست غیر از علی که مظهر اعجاز عالم است دیگر فضائلِ  أحدی بی شمار نیست با نوکریِ آل علی زنده ام فقط عینِ حقیقت است کلامم، شعار نیست .
. عرض ارادت به رسول خدا (ص) ، از راه بعید --------- نزدیک تواییم از راه بعید ما را بپذیر ای صبح سپید ای سوره ی عشق ای آیه ی نور ای جان جهان ، قرآن مجید در عرشِ عظیم آئينه تویی تصویر شماست آئينه کشید در مکّه نشست آب و گِل تو بوی خوش توست از کعبه رسید با شوق تو باز ای ابرِ بهار آبِ رخ گُل بر خاک چکید حق آمنه را داد از ره عشق تا روز حساب ایمان و امید چشمان خداست این کودک نور آمد که شود شاهد ، وَ شهید عالم همه شد پروانه ی وی حیدر به برش چون عبد و عَبید ✍ .
. ای که از نور وجود تو، دو دنیا روشن است هم‌زمین‌وآسمان، هم‌عرش‌اعلی روشن است از جهان دل‌سردم؛ اما در دلم با یاد تو شعله‌ای دارم که تا روز مبادا روشن است روز و شب در آرزوی دیدن تو سوخته آتش‌ِ چوپان‌ که در هر کوه‌وصحرا روشن است دیده‌ی یعقوب را پیراهن یوسف شفاست با امید وصل، چشمان زلیخا روشن است شنبه‌های تازه بی‌تو جمعه‌های کهنه‌اند روز نو یک‌روز می‌آید، دل ما روشن است پس‌به هر زحمت خودش‌را می‌رساند بی‌درنگ کورسوی کوچکی از نور هرجا روشن است «مدعی گوید که با یک‌گُل نمی‌آید بهار؟» این‌معما پاسخش سخت‌است، اما روشن است یک‌نفر می‌آید و دنیا گلستان می‌شود هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است .
. برخیز که «رحمت» و «رحیم» آمده است از عرش «صراط مستقیم» آمده است بر «خاتم انبیا» محمد صلوات عطر گل اوست با نسیم آمده است .
. السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ****** هر آن چه خلق کرده خالقِ یکتا سبب دارد و هر مخلوق در عمقِ وجودش نورِ رب دارد به هر چه بنگری در آن خدا را خوب می بینی خدا را یافته هر کس که ذاتی حق طلب دارد خدا را شکر احساسی به نام عشق در دلهاست که با این عشق دنیای دلم شور و طَرب دارد وفا بر عشق واجب گشته بر عشّاق، باید گفت: برای عشق حرمت قائل است آن که ادب دارد خوش آن عشقی که خرجِ حیدر و اولاد او گردد هر آن که عاشقِ حیدر شود ، اصل و نسب دارد یدالله است و وجهُ الله ، عینُ اللهُ و نورُالله در آن نام خدا پیداست هر چه او لقب دارد چه آقایی چه مولایی عجب ماهِ دل آرایی در این دنیا چه بابایی چو حیدر زینِ اب دارد هنر دارد، جگر دارد ، به کف تیغ دو سر دارد هر آن چه خصلت نیک است، سلطانِ عرب دارد خلایق نان خورِ دستِ علی و آل او هستند بشر از برکتِ این خانواده نانِ شب دارد بگو با شدّت و قدرت ، به بدخواهِ علی لعنت خدای مهربان بر دشمنان او غضب دارد به حکمِ آیه ی " تبّت یدا" پیوسته می گویم : بریده باد دستِ هر که خویِ بولهب دارد زمین یک روز خالی می شود از دشمنانِ حق به عشقِ مهدیِ موعود ، دنیا تاب و تب دارد *** علیه السلام .
. باید که خدا نام تو طاها بگذارد با خلق تو منّت به سر ما بگذارد جبریل، میان حرمت پا بگذارد داغی به دل گنبد کسرا بگذارد حالا که در آفاق، نگاه تو درخشید آتشکده را سرد کن ای مشعل توحید خیرات کن از نور دلت اهل محل را برهم زده عقل و خردت، جنگ و جدل را انداخته ابروی کجت، لات و هبل را دید آمنه در چهرهء تو خیر العمل را پیش حجر الاسود چشمان سیاهت صد طایفه گشتند مسلمان نگاهت داروی غم و حال پریشان قریشی ختم رسل و مالک ایمان قریشی جانم به فدای تو که سلطان قریشی از اولش آقای یتیمان قریشی هرکس گذرش بر در میخانه ات افتاد یک جرعه زد و گفت که روح پدرت شاد تصویر تو نه! وجه خدا در نظر ماست ذکر صلوات تو فقط بال و پر ماست تا روز جزا سایهء تو روی سر ماست همشهری سلمان تو بودن هنر ماست ما جمع گداهای تو لالیم به والله ما خاک کف پای بلالیم به والله راهی که به سوی تو بود، سوی بهشت است لبخند بزن، خنده ات آن روی بهشت است از عطر تنت، مکه پر از بوی بهشت است شادیم که زهرای تو بانوی بهشت است نازل شده در منزل تو سورهء کوثر در غار حرایت متجلی شده حیدر تقدیر مسلمانی ما پشت در توست در دست خلیل آن شب کعبه، تبر توست هر معجزه، یک جلوهء شق القمر توست پس رادّ الشمس علی از یک نظر توست قرآن شدی و منطق تفسیر گرفتی با دست علی قبضهء شمشیر گرفتی در شعب ابی طالب علی یارِ تو بوده تیغش همه جا فاتح پیکارِ تو بوده حیدر ز ازل حیدر کرارِ تو بود حتی شب معراجِ تو پاکارِ تو بوده ظرفی که تعارف به تو شد ظرف علی بود حرفی که خدا زد به خدا حرف علی بود در وادی عشق تو دلِ ناخلفم بُرد موج غزلت اینطرف و آنطرفم بُرد من را به حرم، مستی و شور و شعفم بُرد از گنبد خضرای تو سوی نجفم بُرد بیرون زده از باغ تو صد شاخهء طوبا انگور نجف چیده ام از خانهء زهرا ما را چو اویس قرنت عاشقِ خود کن سجاده نشینِ سحر خالقِ خود کن جان علی و فاطمه ات لایقِ خود کن زوّار بقیع پسر صادقِ خود کن بی حبّ تو قرآن خدا را نگشودیم ما منتظر مکهء بی آل سعودیم تا اینکه از افلاک، ز صادق خبر آمد از عرش خدا، رزق دو چشمان تر آمد از حوزهء علمیهء او روضه در آمد گفتیم حسین و حرمش در نظر آمد از خاک بقیعش دل ما را نتکانید ما را به حسینیهء صادق برسانید ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab