eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
259 عکس
159 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. تقدیم به شهدای کرمان با حالِ خوش، براتِ زیارت گرفت و رفت پرواز قسمتش شد و حاجت گرفت و رفت أمن یُجیب هایِ دلش کارساز شد در سیلِ خون؛ کلیدِ اجابت گرفت و رفت گلزار، مملو از قطَرَاتِ گلاب شد گلبرگِ تازه؛ راهِ سعادت گرفت و رفت رزقی رسید و باز شد آغوش آسمان یک جرعه از زلالِ بشارت گرفت و رفت بر دستهای زخمیِ بوسه زد با افتخار آمد و رخصت گرفت و رفت یک عمر با عزیزترین یارِ رهبرم با جان و دل بنایِ رفاقت گرفت و رفت بر خاک، جان سپرد و به دیدارِ حق شتافت کامش عجیب مزّهٔ تربت گرفت و رفت دنیا به کام ِ هر که از این فیض جا نمانْد دنیا به کام ِ هر که شهادت گرفت و رفت فرقی میانِ مقتلِ و نیست وقتی شهید اجرِ اطاعت گرفت و رفت زیباست لحظه ای که از اربابِ تشنه لب آبِ حیات و برگِ رضایت گرفت و رفت حتی برای دیدنِ آن جسم ِ بی کفن از چشم هایِ فاطمه(س) مهلت گرفت و رفت مهمانِ تازه واردِ شب های جمعه شد در کربلا جوازِ اقامت گرفت و رفت چشم دلش به روضهٔ مکشوفه باز شد آن ساعتی که شمر(لع) غنیمت گرفت و رفت- از پیکری که نیزه به نیزه توان نداشت آمد عقیق را؛ به جسارت گرفت و رفت زینب(س) تمام ِ هستیِ خود را رها گذاشت با دستِ بسته؛ رنجِ اسارت گرفت و رفت! .
گروه مخصوص ارسال متون مقتل با سند و سوال از مقتل امام حسین ع و معصومین علیهم السلام می باشد. لینک کانال مقتل ویژه پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk1 لینک گروه متضمن البکاء در ایتا http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
. ولله که تا ابد در این سینه ما مهر علی و عشق حسینی باشد این مکتب برگرفته از عاشورا مدیون نفسهای خمینی باشد ما تا به ابد شور حسینی داریم خوشحال از اینکه نور عینی داریم این رهبر فرزانه ی جان بر کف را از مکتب پر فیض خمینی داریم ✍ .
. (روضه خوانی حضرت ام کلثوم وگریز به روضه ی حضرت رقیه علیهماالسلام) باز هم بر پا شده بزم عزا در میان خانه ی امّ البنین در حیاط خانه زیر آفتاب سفره ای شد پهن بر روی زمین در کنار سفره بین ازدحام هر دلی از ناله ی زینب شکست در میان روضه ی گودال باز زینب ِ قامت کمان از پا نشست تا که زینب خسته شد،شد نوبت ِ روضه های امّ کلثوم ِ حزین گفت: دیدم کربلا تا شام، من داغ روی داغ ای امّ البنین نیم روزی باغ گلهای علی روبه روی چشم من رفته خزان روی نیزه رأسشان را دیده ام کربلا تا شام بودم نیمه جان بس دویدم روی سنگ وخارها بر کف پایم نشسته آبله شد جواب ناله هایم روز وشب خنده های تلخ زجر و حرمله وای از بازار شام و بزم می ما کجا و مجلس نامحرمان روبه روی دختران بی گناه خون دندان حسینم شد روان خارجی خواندند ما را شامیان شد خرابه،خانه ی ما روز و شب دم به دم آزارها دیدیم ما از نگهبانان بی شرم و ادب در میان قحطی آب و غذا کودکان بودند تشنه،نیمه جان وای من از لحظه و از ساعتی که رقیه خواست از من آب و نان گفتم ای شیرین زبان ِ کاروان کام عطشانت مرا داده عذاب من فدای لعل خشکیده ی تو نیست آب و نان دگر اینجا بخواب او بهشتی بود روی دامنم خلق و خویش بود مثل مادرم هر زمان دلتنگ مادر می شدم می شد او آرامش چشم ترم هر زمانی که سخن می گفت او بوی جنت از دهانش می وزید هر زمان که دست من را می گرفت تازه می شد در دل ِخونم امید او شبیه مادر من فاطمه قدکمان چون‌لاله ای پژمرده بود مثل او از کینه های مرتضی از عدوی پست،سیلی خورده بود بس که او طعنه شنید از شامیان شد میان کوچه ها مویش سپید شد شکسته از مصیبتها ولی قامتش از هجر بابایش خمید آن زمان که در خرابه ناگهان نیمه شب بی تاب شد از هجر او از جفای شامیان در بین اشک با سر بابای خود شد روبه رو گفت بابایی فدای حنجرت دشمن از چه رأس پاکت را برید با چه جرمی ای امام مهربان پیکرت در بین خاک و خون تپید لعل تو زخمی،لب من سالم است دیدمش که خورد چوب خیزران می زنم لطمه به لب تا که شود مثل تو خون از لب خشکم روان ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. اگرچه صحن و‌سرای بهشت زیبا بود میان فوج کبوتر، کلاغ تنها بود سیاه بین تمام سفید و روشن ها میان چشم جماعت چقدر رسوا بود به روی پا که نه، با دل قدم گذاشته بود برای عالم و آدم در آن سرا جا بود سرای نور بود و وقت بوسه ی خورشید به روی گنبد غرق طلای آقا بود میان اشک و تبسم دخیل بست و دلش کنار پنجره فولاد غرق نجوا بود کنار آهن نازک دلی که آغوشش گره گشای غم و غصه های دنیا بود غروب آمد و او بی خیال اطرافش هنوز غرق مناجات و در تمنا بود قیام کرده و در صف تمام زائرها و او نشسته، نماز دلش فرادا بود درست بعد سلامش، بلند شد از جا کسی که شامل لطف دم مسیحا بود چقدر صحن و سرای بهشت زیبا تر صدای نغمه ی نقاره کشف معنا بود میان فوج کبوتر کلاغ تنها نه... میان بهت جهان ،روی دست دریا بود .
. زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در سوگ خواهر آه زینب باز هم باید عزاداری کند ام کلثومم که بعد از تو مرا یاری کند؟ آه ای آیینه ی زینب در عالم الوداع مونسم ، دلگرمی ِ پنجاه سالم الوداع رفتی و من همچنان با کوه غم ها مانده ام ای عصای دست زینب ، دست تنها مانده ام محرم اسرار من ، دار و ندارم ، خواهرم با که بعد از تو کنم گریه برای مادرم ؟ شاهد خون گریه ی مسمار آن در الوداع میزبان آخرین افطار حیدر الوداع ای دل ِ از دست این دنیا پریشان الوداع شاهد پیری ِ آنی ِ حسن جان الوداع آه پاره معجر شام غریبان الوداع بی برادر مانده در بر و بیابان الوداع من خبر دارم چه آمد بی حسینم بر سرت من خبر دارم چه کرده کعب نی با پیکرت آه خواهر حرمت ما بی برادر ها شکست پیش سرهایی که شد نیزه نشین،  سرها شکست در بنی هاشم کسی جز ما اسارت دیده بود ؟ در بنی هاشم کسی چون ما جسارت دیده بود ؟ خواهرم ما دو علی را دست بسته دیده ایم هیجده دسته گل ِ در خون نشسته دیده ایم ما دو تا را که ندیده بود حتی آفتاب همسفر با حرمله کردند آن هم بی نقاب ای بمیرد حرمله از عمر سیرت کرده است دوری شش ماهه ، این شش ماهه پیرت کرده است شیر دخت ِ شیر یزدان شد غرورت پایمال ای زبان آن اراذل های شام و کوفه لال ! مُردم و زنده شدم آن لحظه که شمر لعین زد سر دروازه ی ساعات رویت را زمین ای بهاری که شدی رنگ زمستان الوداع ای شنیده طعنه ها در بزم مستان الوداع پا به پای من کشیدی ، درد پشت درد آه نان خیراتی غرورت را به جوش آورد آه ✍ .
. جدید علیهاالسلام و حضرت سیدمحمد عموی امام زمان علیهماالسلام السلام‌علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باید از جرم و گناه دیده استغفار کرد که مرا در محضر تو مانع از دیدار کرد ای گل نرجس خجالت می کشم از چشم‌خود با گناهانش مرا پیش نگاهت خار کرد توبه از آن سیّئاتی می کنم که روز وشب رفتنم تا خیمه ی سبز تو را دشوار کرد عفو کن این نوکری را که پس از هر توبه اش روبه رویت هر گنه را باز هم‌ تکرار کرد خوب می دانم اگر در خواب غفلت رفته ام باز یک گوشه نگاه تو مرا بیدار کرد کاش برگردی بزودی،ای طبیب دردها نوکر بیچاره را هجران تو بیمار کرد بی تو این دنیا نباشد جز جهنم،حق بده دوری ات قلب مرا از زندگی بیزار کرد آخر ماه جمادی آمده وقت عزاست درد های سینه ات، اشک تو را بسیار کرد داغ عمّه یک طرف، داغ عموجان یک طرف می دهم حق، روضه ها چشم تو را خونبار کرد عمّه جانت امّ کلثوم است دیگر محتضر کربلا تا شام ِمحنت، قلب او را زار کرد دارد از یک عمر درد و غصّه راحت می شود روز و شب بر حاجت ِمرگ خودش اصرار کرد هرگز از یادش نرفته شام و رقص مست ها گریه ها در کوچه ها از خنده ی انظار کرد بود شهزاده ولی بر تن لباس پاره داشت از چه دشمن عمه ات را راهی بازار کرد لحظه ی مرگش شده آن موقع که او را یزید وارد بزم شراب شام با اجبار کرد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. تقدیم به مادر مکرمه بگرفت چه مادرانه آن والا زن گهواره ی علم را به روی دامن فرمود امام صادق : آن صدیقه مانند ، دگر نداشت ، در آل حسن ✍ ........... 374 _ ولادت امام باقر علیه السلام در باغ جهان نسیم سرمد آمد بر غنچه ی علم فیض بی حد آمد نوری زحسن در اوست ، نوری ز حسین آیینه ی سبطین محمد آمد .
. دلش همواره دریا بود و چشمش آبی دریا زمینی بود اما آسمانی زیست در دنیا شهادت آرزویش بود و امضای شهادت را گرفت از فاطمیه ، روضه های حضرت زهرا(س) سه شب مهمان دریا بود و از چشم جهانی گم رغائب آرزو کردند و شد در موج ها پیدا کنار نام زیبایش شهید امنیت حک شد کسی که غرق در عشق ولایت بود سرتا پا جهادی بود و عمرش صرف شد در کار محرومان وجودش روشنی بخشید بر دنیای خیلی ها فقط اندیشه ی ختم به خیری در سر او بود و آخر برد سود از چله خوانی های عاشورا... وطن بسیار دیده لاله گون اما به دامانش کسی مانند «مروارید عمان» بوده بی همتا .
. علیه‌السلام سیلاب می‌شویم و به دریا نمی‌رسیم پرواز می‌کنیم و به بالا نمی‌رسیم این بال‌ها شبیه وبال‌اند، اَبترند وقتی به سیر عالم معنا نمی‌رسیم این چشم‌های خیس و تهی‌دست شاهدند بی‌تو به جلوه‌زار تماشا نمی‌رسیم تا بی‌کرانه‌های حضور الهی‌ات پر می‌کشیم روز و شب اما نمی‌رسیم باشد اگر تمام جهان زیر پایمان حتی به خاک پای تو مولا نمی‌رسیم این حرف‌ها نشانۀ تقصیر فهم ماست حیران شدن میان صفات تو سهم ماست دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری! از مرز عقل‌های زمینی فراتری ای بی‌کرانه! نامتناهی‌ست وصف تو آیینۀ صفات الهی‌ست وصف تو مبهوت جلوه‌های جلالت کمیت‌ها کی می‌رسد به درک کمال تو بیت‌ها ای باشکوه! از تو سرودن سعادت است این شعرها بهانۀ عرض ارادت است... عمری کلیم طور تمنا شدیم و بعد دلتنگ چشم‌های مسیحا شدیم و بعد مثل نسیم در‌ به‌ در کوچه‌ها شدیم تا با شمیم احمدی‌ات آشنا شدیم ای مظهر فضایل پیغمبر خدا آیینۀ شمایل پیغمبر خدا شایستۀ سلام و تحیّات احمدی احیا کنندۀ کلمات محمدی نور علی و فاطمه در تار و پود توست شور حسین و حلم حسن در وجود توست چشم مدینه محو سلوک دمادمت بوی بهشت می‌وزد از خاک مقدمت قرآن همیشه آینۀ تو، انیس توست تفسیر بی‌کران معانی حدیث توست قلبش هزار چشمۀ نور و معارف است هرکس به آیه‌ای ز مقام تو عارف است روشن‌ترین ادلّۀ علمی‌ست سیره‌ات وقتی که حجّت‌اند به عالم عشیره‌ات هرکس که تا حضور تو راهی نمی‌شود، علمش به‌ جز زیان و تباهی نمی‌شود هر قطره که به محضر دریا نمی‌رسد سرچشمۀ علوم الهی نمی‌شود بی‌بهره است از تو و انفاس قدسی‌ات اندیشه‌ای که نامتناهی نمی‌شود جابر شدن، زُراره شدن با نگاه توست آقای من اگر تو نخواهی نمی‌شود... یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا تا بی‌کرانۀ ملکوتت ببر مرا... ✍ .
16_ya-man-arjooho-ghahar_(www.Rasekhoon.net).mp3
575.1K
ماه رجب، شهر اللّه الأصب 🌙 ماه رحمت واسعه حضرت ربوبی 🌹@zameneashk1
. ولادت امام محمد باقر علیه السلام رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه نوشته اند دوباره مرا گدای مدینه گرفته است بهانه دلم برای مدینه فدای چار امام گره گشای مدینه کبوتر دل من تا بقیع گشته مسافر سلام مقصد پنجم ! سلام حضرت باقر نبود این دل ما حیدری اگر تو نبودی نبود روزی ما نوکری اگر تو نبودی نداشت دین خدا لشکری اگر تو نبودی نداشت جسم تشیع سری اگر تو نبودی بزرگ و کوچک ما زیر دین راه نجاتت غلام حیدر و زهرا شدیم با زحماتت تویی همان که پیمبر رسانده است سلامت تویی که درک خلایق نمی رسد به مقامت شبیه زینب کبری حماسه داشت کلامت شده است منبر روضه حیات بخش ز نامت همیشه کرده حدیث تو گرم روضه ما را نتیجه های تلاش توایم و صادقت آقا امام پنجم عالم ، امید پنج تنی تو بزرگ تر ز تمام تصورات منی تو فدای عزم بلندت ، امام بت شکنی تو خودت بگو بنویسم حسین یا حسنی تو تویی که وارث جمع فضائل حسنینی امام امتی و میوه دل حسنینی همیشه مثل حسن بود عادت تو کرامت زبانزد است در عالم همیشه جود و عطایت بزرگواری و دارد فقیر پیش تو حرمت و در مرام شما نیست دین به غیر محبت تو و کرم ، تو و بخشش ، تو و عطای فراوان همیشه لطف تو آقا شده است شامل مهمان تویی که حاصل عمرت همه معارف دین است به زیر پرچمت آقا کسی که سایه نشین است به دست او رگ خواب همه زمان و زمین است بقیع بی حرمت هم بهشت اهل یقین است به رغم خواسته ی منکران اصل ولایت حرم نداشتنت هم نکرد کم ز مقامت تو یادگار شهید غروب حادثه هایی تو در تمامی حالات ، یاد کرببلایی ز کودکیت تو دلتنگ سیدالشهدایی تو داغدار امام ِ مُرَمِّلٌ بِدِمایی چهار سالگی ات را نمی بری دمی از یاد رقیه بین خرابه جلوی چشم تو جان داد .
. قدری ست در میان دم و بازدم شکاف بین من و تو نیست همین قدر هم شکاف آن روزی از شما به وجود آمدیم که انداختید در دل ملک عدم شکاف یا باقرالعلوم سوادی به ما بده ننداز بین ما و خود ای محترم شکاف از بس که وقت سجده‌ی خود نور می‌دمی پیشانی‌ات گرفته به خود لاجرم شکاف در قلب مردمان خودت خانه کرده‌ای تو آن گلی که زد به دل سنگ‌ هم شکاف یا می‌زنی به زمزم و یا می‌زنی به نیل عالم نخورده است به نام تو کم شکاف من کعبه‌ی تو می‌شوم و تو علی من روز ولادتت یقه را میزنم شکاف دوم محمدی بغل دومین علی یعنی حرم زده‌ست به شوق حرم شکاف علیه_السلام .
. ماه رجب است و ماه خیر و برکات شد باز به روی عاصیان باب نجات با توبه بگو برای درک حسنات بادا به علی و آل احمد صلوات ♦️♦️ ماه رجب و پیک سعادت آمد در روز نخست با ولادت آمد یعنی گل گلزار محمد باقر آن قافله سالار عبادت آمد ♦️♦️ تا روی به کشتی نجات آوردیم امید به ساحل نجات آوردیم در روز ولادت امام باقر ما هدیه برایش صلوات آوردیم ♦️♦️ مائیم و عنایت امام باقر الطاف و کرامت امام باقر یارب چه شود گناه ما را بخشی در شام ولادت امام باقر ♦️♦️ ای دل امشب شدی زغم آزاد خیز از جا پی مبارکباد شب میلاد حضرت باقر تهنیت گو به حضرت سجاد ♦️♦️ ای دیده ی اهل دل بسویت باقر وی آبرویم ز آبرویت باقر در سینه کشیده بال و پر مرغ دلم تا پر بزند بسوی کویت باقر ♦️♦️ بر ما نظری اگر نمایی کافیست ازکارم اگر گره گشایی کافیست عیدی ولادت امام باقر در مجلس ما اگر بیایی کافیست .
. میلاد محمد است و باقر(ع) لقبش دنیا شده مات علم و حلم و ادبش خوشبخت کسی که در نزول برکات ذکر صلوات است دمادم به لبش ✍ .
. بسم‌الله الرحمن الرحیم جلوه می‌بارد از جمالِ علی جذبه می‌جوشد از جلالِ علی همه خیراتِ آسمان و زمین نوشِ جانِ علی و آلِ علی هرچه دارد خدا به خاطر اوست هرچه دارد خدا حلالِ علی مرتضی را چه کار با عالم هست عالم فقط وَبالِ علی ای نفسهات در خِصالِ صدوق ای بزرگیت از خِصالِ علی همه‌ی حرف توست قالَ نبی همه‌ی حالِ توست حالِ علی آمدی تا که با تو ما برسیم ما همه میوه‌هایِ کالِ علی لطف زهرا تو را به ما دادند از کَرَمخانه‌ی عیالِ علی شب شب عشق آفرین ، علی است شب لبخندِ پنجمین علی است ای نمازِ مطهرِ زهرا سجده‌های معطرِ زهرا خیره‌ای خیره بر مقاماتش مثلِ قابی برابرِ زهرا می‌وزد در هوای گیسویت عطرِ گلهایِ قمصرِ زهرا آسمانی و مژده‌ات را داد به زمین‌ها پیمبرِ زهرا بیخودی نیست فاطمی هستی پُری از نورِ کوثرِ زهرا می‌زند موج در احادیثت جلوه‌های مُکررِ زهرا با شما جبرئیل نامِ مرا می‌رساند به محضرِ زهرا فاطمه عاشق همین علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است ای طلوعِ علی‌الدوامِ حسن آفتابِ بلندِ بامِ حسن جابر آورده‌ات سلامِ رسول مادرت گفته‌ات سلامِ حسن می‌رسند از تبارِ مادری‌ات هفت معصوم بر امام حسن حسنی زاده‌ای از آلِ حسین ای حسینی ترین کلامِ حسن دست تو دست مجتبای کریم به تو زیبنده است نامِ حسن به عمویت ارادتت پیداست در بقیعی به احترامِ حسن چارتا مجتبی کنارِ همید ای تمامِ شما تمامِ حسن هم حسن هم حسین این علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است ای محمدترین دعایِ حسین دومین احمدِ حرایِ حسین آمدی تا به انتها برسد امتدادی از ابتدایِ حسین از پدر ارث بُرده‌ای ، داری به سرِ شانه‌ات رَدایِ حسین آنکه روزی "حسینُ مِنی "گفت گفت مثلَش تویی برایِ حسین ای علی اکبرِ امام شده اکبرِ بعدِ کربلایِ حسین تو حسینیه‌ی خدا هستی با تو ماندیم در هجایِ حسین عشق دنبالِ آخرین علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است دکتر حسن لطفی✍ .
. السلام علیک یا اباجعفر یا محمد بن علی الباقر هلال ماه رجب و ، ماهِ تمامِ روی تو این همه شور و طرب و ، چشم ملک به سوی تو زبان به عرض ادب و ، دل پی آرزوی تو نوای عشقت به لب و ، سجده به خاک کوی تو اگر چه در جهان فقط ، بنده ی حیّ قادرم به امر و فرمان خدا ، عبد امام باقرم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ سر پی سودای تو و ، دل به تمنای تو و دیده به رؤیای تو و ، مست تماشای تو و بر قد و بالای تو و ، قامت رعنای تو و فتاده بر پای تو و ، به حسن سیمای تو و به چهره ی خدایی ات ، تا به همیشه ناظرم به امر و فرمان خدا ، عبد امام باقرم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ مست نماز عشقم و ، در پی راز عشقم و غرق مناجاتم و باز ، تویی نیاز عشقم و به یاد تو شعله ور از ، سوز و گداز عشقم و خورده گره به کارم و ، تو چاره ساز عشقم و به سمت و سوی کوی تو ، تا به ابد مسافرم به امر و فرمان خدا ، عبد امام باقرم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ به دانش پیمبران ، تویی شکافنده ی علم که داری از خدا نشان ، به قلب آکنده ی علم به کل مردم جهان ، شدی چه بخشنده ی علم از تو بتابیده به جان ، نور درخشنده ی علم در پی نور دانشت ، به باطن و به ظاهرم به امر و فرمان خدا ، عبد امام باقرم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ تو مظهر کرامت و ، منشأ نور و حکمت و مبدأ هر هدایت و ، مقصد هر سعادت و چشمه ی پر سخاوت و ، بخشش و جود و رحمت و وصلِ به بی نهایت و ، قبله ی هر زیارت و به تربت پاک بقیع ، به رخصت تو زائرم به امر و فرمان خدا ، عبد امام باقرم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ تو نور عالمینی و ، به عرش همچو قائمه روشنی دو عینی و ، به هر دلی چو زمزمه هم پسر حسینی و ، هم حسن ای عشق همه وارث علم نبی و ، نور علی و فاطمه مهر و ولای تو کند ، طیب و پاک و طاهرم به امر و فرمان خدا ، عبد امام باقرم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ فخر کنم به نام تو ، جرعه زنم ز جام تو دین چه بوَد ؟ پیام تو ، مذهب من مرام تو نشسته ام به بام تو ، فتاده ام به دام تو روی لبم سلام تو ، ذکر علی الدّوام تو بهر فدا کردن جان ، اشاره کن که حاضرم به امر و فرمان خدا ، عبد امام باقرم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ ✍ ‌ .....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab‌
. محمود ژولیده به نام نامی سبحان به عالم دیده وا کردم خدا را با ولای چارده نورش صدا کردم به امداد محمد تا محمد یک دعا کردم گرفتم دامن پاک اباجعفر نوا کردم صدا کردم دعا کردم نوا کردم چها کردم که ناگه دیده وا کردم بنور چارده معصوم خدا را شکر این سائل نشد از لطف حق محروم در این ماه خدا عبد خدا محبوب داور شد چه عبدی؟ بنده ای که بابِ شهراللهِ اکبر شد به یک معنا امام امّا به یک معنا پیمبر شد همان که باقر هر علم، اول تا به آخر شد ز اسم اعظمش اینک دلم از بس منور شد رسیدم تا بجایی که خدا را در بغل دارم در این ماه خدا من با خدا ماه عسل دارم من از روز ازل گم بودم و راهم فتاد اینجا معلّق ذره ای بودم که ناگه ایستاد اینجا ز ((یَهدِی اللهِ نورِه)) بَر گرفتم اعتماد اینجا شدم از روز میلادم غلامی خانه زاد اینجا ز بختم حضرت زهرا مرا دستور داد اینجا شناساندند قرآن را و عترت را بجان من همین شد تا ابد از هر بدی خط امان من خدا را شکر دلهامان بدست باقر افتاده گدایان را سر و سامان بدست باقر افتاده و دستان تمنّا مان بدست باقر افتاده عبادات سحرهامان بدست باقر افتاده سفرهای مُعلّامان بدست باقر افتاده چه آقایی که بابایش پدر زن چون حسن دارد سفر در پیش ، با جدش ، حسینِ بی کفن دارد چه آقایی چه زیبا پا در این منظومه بگذارد چه رفتار دل انگیزی عجب خلق خوشی دارد چه زیبا در مدینه سر قدم آهسته بر دارد برای کربلا رفتن زمان را لحظه بشمارد که تا دستور زهرا را بخاطر خوب بسپارد به یمن گریه بر جدّ غریبش نور می تابد همه اسرار عالم را به نور روضه بشکافد سه ساله با سه ساله همسفر از شهر یثرب شد رسید آندم که در صحرای تف نزدیک مغرب شد به روی نیزه سرهای بنی هاشم که غالب شد بخون خورشید و ماه و انجم و خیل کواکب شد همه دار و ندار خیمه ها را کوفه صاحب شد فرار عمه ها بود و نگاه حسرت باقر امان از گریۀ سجاد و آه حضرت باقر از آنجا عهد با خود کرد تا دین را کند یاری همه احکام که ، مانده معطّل را کند جاری کند آیات قرآن را روایاتی شنیداری دهد با نهضت روضه به اهل درد بیداری منا را کربلا کرد و همه عمرش عزاداری و فرمود آن امام راستین با مردم دنیا خدا رحمت کند آنکس که امر ما کند احیا چه امری؟امرِ دین احیاء گردد با حسین و بس همه احکام ما اجراء گردد با حسین و بس عدالت در جهان احصاء گردد با حسین و بس و محوِ منکر و فحشاء گردد با حسین و بس شهادتنامه ها امضاء گردد با حسین و بس یقین احیای امر دین بجز امر ولایت نیست هر آنکس نیست در این ره دل او را هدایت نیست حیات طیبه آری صفات منکران هرگز عطای فاطمه آری لقای دشمنان هرگز ولای مرتضی آری لوای مشرکان هرگز گلاب دوستان آری گل بیگانگان هرگز شکست دشمنان آری گسست دوستان هرگز نه آن تحریم می خواهیم نه این تکریم می خواهیم که تنها تحت فرمان علی تسلیم می خواهیم .
. غلامرضا سازگار ای داده در ماه جمادی فیض از دست برخیز کز جام رجب گردیم سر مست ماه دعا ماه نیایش ماه توحید هر شام آن شام دعا هر صبح آن عید برخیز کز نهر رجب آبی بنوشیم از دست ساقی بادۀ نابی بنوشیم برخیز تا عمری بُود باقی، کجایی جام طهورا می دهد ساقی کجایی برخیز بر زلف عبادت شانه ای زن پَر در شعاع عشق چون پروانه ای زن دل بزم توحید آمده برخیز برخیز عید آمده عید آمده برخیز برخیز آغاز ماه است و زمین دریای انجم تابیده از برج ولا خورشید پنجم میلاد فرزند امام السّاجدین است در جلوه، روی ماه زین العابدین است بنت الحسن ای عالمی را کرده گلشن امشب محمّد زاده ای چشم تو روشن این چار خورشید ولا را نور عین است نجل علی مِهر حسن ماه حسین است نسل امامان همام از باب و مام است آری امام ابن امام ابن امام است این یوسف دو فاطمه در انتصاب است این یادگار احمد ختمی مآب است این می فروزد نور را در محفل جان این می شکافد علم را با تیغ برهان این است خورشید فروزان هدایت این میوه ها می چیند از نخل ولایت ذکر خدا باشد همانا ذکر خیرش وصف از عزیز او کنم یا از عُزیرش این ماه را نبود به زیبایی قرینه دور سر او گشته خورشید مدینه امشب خدا مرآت احمد آفریده بار دگر بر ما محمّد آفریده در اوّل ماه رجب مهری درخشید بر چشم عالم تا قیامت نور بخشید این نازنین فرزند دلبند حسین است محو خدا و مات لبخند حسین است تا ماه رویش را حسین ابن علی دید چون مصحف ختم رسل بوسید بوسید این است فرزندی که از جدّ کرامش آورده جابر با ادب عرض سلامش رخسار او گلزار هستی را صفا داد انگشت او چشمان جابر را شفا داد هفت آسمان خشتی ز ایوان رفیعش گلبوسۀ جبریل بر باب البقیعش بیماری دل را طبیب حاذق است این قرآن صامت را زبان ناطق است این ای سر به خطّ آل پیغمبر نهاده قرآن فرا گیرید از این خانواده اینان همانا مخزن سرّ خدایند اینان چو پیغمبر به قرآن آشنایند خواهید از قرآن کلام بکر پرسید بالله قسم باید ز اهل ذکر پرسید بالله قسم قرآن بی آل رسالت خواننده ی خود را کشاند در ضلالت بی نور عترت علم و دانش نار و دود است هیزم شکن این نار و دود آل سعود است اینان که از اسلام و قرآن سر شکستند اجدادشان دندان پیغمبر شکستند اینان که از اجداد شیطان را مطیعند ویرانگر قبر امامان بقیعند در مذهب شیعه نه تنها خار باشند ز اینان تمام مسلمین بیزار باشند پیوسته با اولاد پیغمبر به جنگ اند قرآن سر نی کرده با حیدر بجنگند بن بازشان یک عمر عاص حیله گر بود چشم دلش از چشم کورش کورتر بود ما شیعه یعنی پیرو آل رسولیم شاداب عطر ناب گلهای بتولیم دامان ما دامان عزّت بوده ز آغاز میزان ما قرآن و عترت بوده ز آغاز ما از سقیفه نه که از نسل غدیریم بر سینۀ خصم علی پیوسته تیریم ما شیر حق را تا ابد از رهروانیم نه اهل صفّین نه جمل نه نهروانیم ما بعد موسی راه هارون برگزیدیم از سامری ها تا قیامت سر بریدیم هرگز نیفتد نغمۀ توحید از جوش گوساله های سامری خاموش خاموش در خشم ما برق ستم غدیر است میلاد ما امروز نه روز غدیر است ماییم و آل الله و آیات شریفه نه شافعی نه حنبلی نه بو حنیفه دنیای دین آباد قال الباقر ماست عالم پر از فریاد قال الباقر ماست با حضرت او الفتی دیرینه داریم هر شب بقیعی در درون سینه داریم ما اهل درد و اهل سوز و اهل داغیم هر یک چراغ چار قبر بی چراغیم دیدیم یک دریای نور این قبرها را بوسیده ایم از راه دور این قبرها را زین چار، گیرد فیض ها بسیار کعبه تو چار قبرش خوانی و من چار کعبه "میثم" که دارد نور عترت را به سینه گوید سلام از دور بر شهر مدینه .
. صحبت ازعاشقی وعشق جگر میخواهد دم زدن از لب معشوق شِکر میخواهد بال در بال مَلِک دور مَلَک چرخ زدن نظر حضرت حق، همّت پَر میخواهد به هواخواهی از یار، علمدار شدن سینه‌ای همچو ابالفضل سپر میخواهد آسمان موهبتی باز فرستاد زمین صید این موهبت ای دوست هنر میخواهد نیست معلوم حسن باز نوه خواسته است یا دل حضرت سجاد پسر میخواهد دامن فاطمه‌ای باز قمربار شده علـی دوم زهـراست، پسردار شده پسری آمده همنام رسول دو سرا احمد دوّمی از نسل علی و زهرا آمده تا که به اسلام اصالت بدهد آمده تا که بود پرچم دین پابرجا خاک میخورد علوم نبوی روی زمین آمده تا که تکانی بدهد دنیا را کیست او، آنکه بفرمود نبی در وصفش باقرالعلـم نبییّن و به «اَیٍّ بقرا» شیعه شد زنده به هر جمله قال الباقر شیعه باقیست به ابقای کلام آقا آمده روشنی چشم رسول ثقلین نوه ی مشترک و وارث خون حَسَنین .
. علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای بهترین جواهر و ای دُر در صدف ای رازق عوالم و ای ساکن نجف می آید عطر شال تو هر دفعه از جنان خورشید در مدار زند چنگ و ماه دَف بگذار تا ملائکه حسرت به دل شوند جامی بریز باز برایم بدون صف جبریل تا به سوی تو سجاده را کشید کَروبیانِ عرش معلی زدند کف بگذار تا به رقص در آییم روی دار ما را بِکِش چو میثم تمار در کَنف عیسی، مسیح شد چو دم "یا علی" گرفت موسی، کلیم شد چو شنید از تو "لا تَخَف" شأن خدایی تو که ما را به شک کشید نشناختند لات و هبل های معترف از قوم زور و زر به اباذر بسنده کن خانه نشین مشو سر یک مشت بی طرف شاهان بدون عشق تو محکوم ذلتند خیل غلام های تو هستند با شرف هم بازی یتیم شدی گرچه مصطفی مبهوت جایگاه تو گردید آن طرف انگور در ضریح تو کهنه شراب ماست زیرا در آفتاب جمال تو دیده تَف شرمنده ایم از این که نداریم تحفه ای شرمنده ایم از این که گرفتیم جان به کف بر تار و پود وصله روی لباس تو بستیم ما دخیل خود ای شاه لوکشف دارم هوای صحن تو در مشهد الرضا هستم کنار پنجره فولاد در نجف «در بارگاه قدس که جای ملال نیست» گاهی به گریه آمده ام گاه با شعف ما را کشید عشق تو در کشتی حسین برعکس نوح و قصه ی فرزند ناخلف کردم بهشت بی تو تصور برای خود دیدم جهنمی ست که دارد می و علف ما با غمت انیس نماندیم بی دلیل از راه تو عبور نکردیم بی هدف یک لحظه دیدن تو دم مرگ ای عزیز! بی شک کُند تلافی عمری که شد تلف در حسرت نگاه تو خوابم نمی رود اَمْسَیتُ فی اَمانُکَ یا شَحْنه ی نَجَفْ .
. فاطمی و علوی گوهر ماه رجب آمد به همانندی و همنامی و اوصاف محمد(ص) وارث جود و کرامات و شکوه حسنین است دست پر آمده هرکس که در خانه ی او زد پیک پیغمبر خاتم شده جابر که سلامی وقت دیدار رخ حضرت باقر(ع) برساند او شکافنده ی دریای علوم است و در آفاق نهضت علمی وفرهنگی او هست زبانزد قبله ی حاجت ما در دل غمهای زمانه است زده ام چنگ همیشه به ضریحی که ندارد .
. السلام علیک یا هادی کل امم یا علی النقی علیه السلام بر سینه ی ما حک شده یا حضرت هادی نه این که فقط شد دم ما حضرت هادی شد ذکر لب شاه و گدا حضرت هادی شیرین شده بر روی لبم صحبت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی جانم به فدای حرم سامره ی تو هستم به هوای علم سامره ی تو دلبست دو ماه کرم سامره ی تو دلها به فدای حرم و ساحت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی ما در دوجهان غیر تو دلدار نداریم میلی به سوی یوسف بازار نداریم با غیر تو و آل تو ما کار نداریم شد عزّت من نوکری دولت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی صحن حرمت ملجأ قلب همگان شد شش گوشه ضریح تو به دل روح و روان شد آن گنبد زرد حرمت نور جهان شد مسجود ملائک همه دم تربت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی با جامعه ی تو دل ما گشته هدایت هر حرف تو خود داده نشان راه سعادت حبّ تو شود ناجی ما روز قیامت جنت بروم با نگه رحمت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی مأوای تو شد خان ِصَعالیک واویلا ای وای چرا روبه رویت سب شده زهرا قبری ست چرا پیش تو از کینه ی اعدا یک عمر، شده غصّه وغم قسمت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی بردند تو را سوی عدو جاده به جاده دشمن به روی مرکب و تو پای پیاده بی کفش و عبا ،برده تو را مجلس باده دریا شده چشمان من از محنت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی بر روی دو دست تو چرا جای طناب است جای تو مگر، نور خدا بزم شراب است قلب تو از این ظلم عدو غرق عذاب است گردیده جگر پُرشرر از غربت هادی من مست تولای توأم حضرت هادی علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)✍ .