eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.6هزار دنبال‌کننده
233 عکس
140 ویدیو
33 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم لبیک که در دل عرفات است و منایم لبیک که از خویش نمودند جدایم لبیک که سر تا به قدم محو خدایم لبیک که امروز ندانم به کجایم پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم گه در جبل الرحمه و گه مسجد خیفم آن وادی سوزنده که دل راهسپارش پیداست دو صد باغ گل از هر سرخارش دارند همه رنگ خدائی زعبارش هر کس به زبانی شده همصحبت یارش قومی به مناجات و گروهی به دعایند از خویش سفر کرده در آغوش خدایند این جا عرفات است و یا روح من آن جاست هم شده آتشکده هم دیده دو دریاست پای جبل الرّحمه یکی زمزمه بر پاست این زمزمه فریاد دل یوسف زهراست این سوز حسین است که خود بحر نجات است می سوزد و مشغول دعای عرفات است دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود ما غافل و در وادی مشعر خبری بود در محفل حجاج صفای دگری بود اشک شب و حال خوش و سوز جگری بود هر سوخته دل تا به سحر تاب و تبی داشت اما نتوان گفت که مهدی چه شبی داشت ای مشعریان دوش به مشعر که رسیدید آیا اثر از گمشدهۀ شیعه ندیدید؟ آیاد دل شب نالۀ مهدی نشنیدید آیا زگلستان رخش لاله نچیدید؟ آن گمشده مه تا به سحر شمع شما بود دیشب پسر فاطمه در جمع شما بود امروز به هر خیمه بگردید و بجوئید گرد گنه از آینۀ دیده بشوئید در داخل هر خیمه بگردید و بجوئید یابن الحسن از سوز دل خسته بگوئید شاید به منی چهرۀ دلدار ببینید از یار بخواهید رخ یار ببینید امروز که حجاج به صحرای منایند از خویش جدایند و در آغوش خدایند لب بسته سراپا همه سرگرم دعایند در ذکر خدا با نفس روح فزایند کردند پر از زمزمه و ناله منی را یک قافله بگرفته ره کرب و بلا را این قافله از عشق به جان سلسله دارند این قافله با قافله ها فاصله دارند این قافله جا در دل هر قافله دارند این قافله تا مسلخ خون هروله دارند این قافله تا کعبۀ جان خانه بدوشند از خون گلو جامۀ احرام بپوشند هفتاد و دو حاجی همه با رنگ خدائی از مکه برون گشته شده کربلائی از پیر و جوان در ره معشوق فدایی جسم و سرشان کرده زهم میل جدائی اصغر که پدر بوسه زند بر سرو رویش پیداست شهادت زسفیدی گلویش خیزید جوانان که علی اکبرتان رفت ریحانۀ ریحانۀ پیغمبرتان رفت از مکه سوی کرب و بلا رهبرتان رفت گوئید به اطفال علی اصغرتان رفت ای اهل منا شمع دل ناس کجا رفت از کعبه بپرسید که عبّاس کجا رفت ای اهل منی کعبه پر از نور و صفا بود دیروز حسین بن علی بین شما بود سیلاب سرشکش به رخ و گرم دعا بود از روز ازل کعبۀ او کرببلا بود امروز به هجرش همه گریان بنشینید فردا سر او را به سر نیزه ببینید در مکّه بپرسید ز زن های مدینه زینب به کجا رفت کجا رفت سکینه کلثوم چرا ناله برآورده ز سینه کو دختر مظلومۀ زهرای حزینه ای دخترکان یکسره با شیون و ناله خیزید و بپرسید کجا رفته سه ساله زین قافله روزی به مدینه خبر آید کرببلا و بلا زینب خونین جگر آید با آتش هفتادو دو داغ از سفر آید از منبر و محراب نبی ناله برآید تا حشر از این شعله بلرزد دل (میثم) تنها نه دل (میثم) جان همه عالم
ای نخل ادب! ثمر مبارک وی بحر شرف! گهر مبارک ای شمس ولا! قمر مبارک ای طور علی! شجر مبارک ای عشق و وفا! پدر مبارک ای شیر خدا! پسر مبارک میلاد حسین دیگر آمد الحق که دوباره حیدر آمد این کیست؟ برادر حسین است این شیر دلاور حسین است این پارۀ پیکر حسین است این ساقی ساغر حسین است این روحِ مطهر حسین است فرماندۀ لشکر حسین است این ماه امیر مؤمنین است این صورتِ صورت آفرین است حیدر، گل و این پسر، گلاب است مه بر سر دستِ آفتاب است از نور، به صورتش نقاب است سر تا به قدم، ابوتراب است سردارِ رشیدِ انقلاب است در دست پدر به پیچ و تاب است اشکش همه جاری از دو عین است چشمش همه حال، بر حسین است شیرین لب و شور آفریده از دیده و دست، دل بریده مرغ دلش از قفس پریده آوای حسین را شنیده خون در دل و اشک، در دو دیده پیراهن صبر را دریده آهنگ وصال یار دارد با خون خدا قرار دارد آغوش علی بوَد مقامش از حضرت فاطمه، سلامش ما سائل و او کرم، مرامش او ساقی و چشم ماست، جامش عشق و ادب و وفاست، نامش بگرفت چو در بغل امامش دیدند دو مِهر منجلی را رخسار محمّد و علی را عباس، همان عزیز زهراست عطشان لب او همیشه دریاست او ماه ستارگان صحراست فرمانده و پاسدار و سقاست دور از شهدا، اگر چه تنهاست تا حشر، چراغ انجمن هاست دل، مشت گِلی ز کربلایش جان، زائرِ گنبدِ طلایش دریا چو کفش کرم ندارد بی او که حرم، حرم ندارد اسلام به کف، علم ندارد تا هست، حسین، غم ندارد در بین سپاه، کم ندارد باک از عرب و عجم ندارد او شیر خدای را بوَد شیر فرزند کرامت است و شمشیر ای حیدرِ حیدرِ ولایت! ای صاحبِ سنگرِ ولایت! ای حامی و یاور ولایت! سر لشگر بی سر ولایت! فرزند و برادر ولایت! عباس دو مادر ولایت! تو چار امام را معینی از روز نخست، یار دینی ماه شهدا! به نی سر توست قرآن حسین، پیکر توست باب همه انبیا دَرِ توست آغوش حسین، سنگر توست دریا نگهش به ساغر توست خون گلوی تو کوثر توست سردار سپاه دین به هر عصر تنها رجز تو سورۀ نصر ای بحر ز آتش تو بی تاب ای آب هم از خجالتت آب سر تا قدمت حقیقت ناب ابروی تو عشق راست محراب ما بندۀ کوچک و تو ارباب دریا گوید: مرا تو دریاب! من آبم و تشنۀ تو هستم سقای حرم! بگیر دستم ما و کرمِ تو یا اباالفضل! طوف حرم تو یا اباالفضل! خاک قدم تو یا اباالفضل! دریای غم تو یا اباالفضل! مرهون دم تو یا اباالفضل! زیر علم تو یا اباالفضل! ای عالم و آدمت سپاهی! بر «میثم» خویش هم نگاهی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
ای به راهت مه شعبان ز ازل چشم به راه وی مهِ چاردهِ سرزده در سوم ماه ماه را نیست به خورشید رُخت تاب نگاه پای تا فرق همه آینۀ حُسنِ الله عقل از پایۀ اجلال تو دستش کوتاه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» عید میلاد تو دل برده زِ کل اعیاد فهم ما قاصر وُ وصف تو فزون از اعداد ظرف ما کوچک وُ لطف وُ کرم توست زیاد بال بخشیده به فطرس شب عید میلاد داده او را شرف‌وُ منزلت‌وُ عزّت‌وُ جاه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» خازن جنّت ، از شوق نگاهت سرمست ظرف جانت شده لبریز زِ صهبای الست تا فلک رفته سرِ دست مَلَک دست به دست فرشیانند به زنجیر ولایت پابست عرشیان جانب گهواره‌ات آرند پناه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» ای تولّای تو بر گردن خوبان شده دِین به نبی جان گرامی، به علی نور دو عِین پیش از این عالم امکان شده مولَی‌الکونین توحسینی! توحسینی! توحسینی! توحسین! ای به آقایی تو ذات خداوند گواه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» ای در آغوش خدا بعد زمان هم جایت روی نادیدۀ ذات ازلی سیمایت جای گل‌بوسۀ احمد به همه اعضایت سجدۀ طوبی بر ظلّ قد و بالایت خال و خطّت همه «لانَعبُدُ الّا ایّاه» «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» کعبه از روز ازل، کرببلاییت حسین! کار جبریل امین، مدح سُرائیت حسین! مَلَک‌وُ جنّ‌وُ بشر هر سه فداییت حسین! پیش لطف‌وُ کرم‌وُ عفو خداییت حسین! کمتر از یک پر کاه است دوصد کوه گناه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» حرم محترم توست دلِ بشکسته فیض معبود به ما از تو رسد پیوسته هر که پیوست به تو از دو جهان وارسته روی هر زخم تو از نیزه و خنجر بسته نقش «لاحَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِالله» «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» ما همه ظلمت و تو مهر جهان آرایی ما کم از قطره و تو بیشتر از دریایی با وجودی که به خلق دو جهان مولایی این به وصف کرمت بس که به ما آقایی تو شهنشاهی و ماییم گدای سر راه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» تو خود آزاده و خلق است گرفتار، حسین! اشک ما یافته با سوز تو مقدار، حسین عید هم بهر تو هستیم عزادار؟ حسین کس نگوید تو غریب استی و بی‌یار، حسین! همه خوبان جهانند به دور تو سپاه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
مه منوّر شعبان مه رسول خداست  مه مبارك میلاد سیدالشهداست  به رهروان هدایت ز حق رسیده خبر  كه روی دست محمد عیان چراغ هداست   تمام دین به روی دست‌های ختم رسل  و یا كتاب خدا روی سینه ی زهراست   به عدل و عزت و آزادی و كمال و شرف  خلایقند همه تشنه، فیض او دریاست   ملك به حسن تماشائیَش، شده مبهوت  كه این امام حسین است یا رسول خداست  نسیم خلد برین می وزد ز اطرافش  كه بوی عطر خدا در مشام باد صباست   اگر تمام ملائك ز گاهواره ی او  پر دوباره چو فطرس طلب كنند رواست   نبی به طلعت زیباش خنده كرد و گریست  خدا به یمن قدومش بهشت را آراست  ز گاهواره به گودال خون نگاهی كرد  به خویش گفت كه میلاد ما شهادت ماست  تمام خلقت یك لحظه بی حسین مباد  كه بی حسین زمین بی‌كس و زمان تنهاست  به حلق تشنه و لب‌های خشك او سوگند  كه خون او به گلستان وحی، آب بقاست   گرفت جام بلا را ز دست حضرت دوست  از آن تمام بلاها به چشم او زیباست   مگو چرا ز همه هست خود گذشت حسین  خدای داد به او هست و هست او را خواست  اگر ز بار غمش آسمان خمید چه باك  كه گشت قامت اسلام با قیامش راست  وضو گرفت ز خون، پیش تیر قامت بست  كه تا قیام قیامت از او نماز به پاست  همیشه حج به وجود حسین می‌بالد  كه كربلاش صفا بود و مروه شام بلاست   نماز و روزه و حج و جهاد می‌گویند  حیات ما همه مرهون سیدالشهداست  به پور هند جگر خواره چون گشاید دست  كسی كه رشد و نموّش به دامن زهراست  زهی جلال كه در روی خون گرفته ی او  به چشم اهل نظر صورت خدا پیداست  مگر نه خوردن خاك آمده به شرع حرام  چه حكمتی است، چرا تربت حسین شفاست؟  به تحت قبّه ی او كن بلند دست نیاز  بگیر حاجت خود را كه مستجاب دعاست  همه به حشر صدا می‌زنند یا زهرا  ولی ز فاطمه آید ندا، حسین كجاست ؟ اگر چه سوم شعبان جمال خویش گشود  بدان ولادت او ظهر روز عاشوراست   قسم به ذات خداوند قادر بی چون  كه خونبهاش خداوندگار بی همتاست   تمام اهل قیامت به چشم می‌بینند  حسین با تن بی سر شفیع روز جزاست   هنوز نغمه ی قرآن او بلند ز نی  هنوز نعره ی هیهات او به اوج سماست   هنوز خنجر قاتل زِ خون اوست خجل  هنوز از عطشش، شعله در دل دریاست   هنوز ناله ی هل من معین اوست بلند  هنوز رأس منیرش به نیزه راهنماست  هنوز پرچم گلگون او به قله ی عرش  هنوز پیكر صد چاك او به دوش شماست  حسین رهبر آزادگان به هر عصری  حسین راهنمای تمام نهضت‌هاست  حسین مشعل تابنده ی هدایت خلق  حسین مصحف نور است و آیت عظماست  حسین جانِ دعا، جان ذكر، جان نماز  حسین روح حرم، روح مروه، روح صفاست  گواه زنده ی من، اِرجِعی اِلَی رَبِّك  كه بر حسین همانا خدا مدیحه سراست  حسین سوره ی فجر و حسین آیه ی نور  حسین نجم فروزان حسین شمس ضحاست حسین زنده ی حق و حسین كشته ی حق  حسین بر همه باطل ستیزها مولاست   به وصف او كه خدایش ثنا كند میثم  قصیده ی تو بود نارسا اگر چه رساست http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین🌸🍃 هم کاشفِ کربِ پسر فاطمه  هستی هم خیل بنی فاطمه را یار ، اباالفضل! بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت هر خسته دلی نام تو تکرار ، اباالفضل
گلزار زمین خوب تر از خلد برین است هر سو نگرم نور خداوند مبین است دامان زمین سجده گه روح الامین است در بیت ولایت پسری ماه جبین است این شمع فروزان حرمخانۀ دین است این نخل علی دسته گل ام بنین است در باغ ولا عطر گل یاس مبارک آمد به جهان حضرت عباس مبارک امروز بنی هاشمیان را قمر آمد از بحر خروشان ولایت گهر آمد گلزار امید علوی را ثمر آمد یا فاطمۀ ام بنین را پسر آمد گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد لبخند حسن بر گل رخسار حسین است خیزید که میلاد علمدار حسین است ای شیر خدا بوسه بزن بر سر و رویش ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش ای ماه ز گردون بگشا دیده به سویش ای خضر ببر آب بقا از لب جویش ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش او یوسف دو فاطمه و پنج امام است در بین تمام شهدا ماه تمام است عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش عباس که گردیده ملک محو جمالش هرگز نرسد دست به دامان کمالش عطر نبوی می دمد از باغ خصالش بر قامت رعنا و به حُسن و خط و خالش دائم صلوات نبی و احمد و آلش بنوشته به پیشانیش از روز ولادت عباس بود عاشق ایثار و شهادت من روز ازل رشتۀ آمال گسستم من دل به ولای پسر فاطمه بستم من عاشق و دل باختۀ عهد الستم من درهم و دینار عدو را نپرستم من منتظر تیر بلا بودم و هستم این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم من در طلب شیر نی ام، تشنۀ دردم من کودک گهواره نی ام، مرد نبردم قنداقه ام از دامن گهواره برآرید در زیر قدم های امامم بگذارید شیرم به چه کار آید!؟ شمشیر بیارید بر دامن گهواره به خونم بنگارید عباس، حسینی است حقیرش نشمارید بر گوش دل این نکتۀ شیرین بسپارید آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید از لعل لبش زمزمۀ عشق برآید از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد هر چند که در صحنۀ عاشور جدا شد جسمت به زمین قبلۀ جان شهدا شد بر نی سرت آئینۀ مصباح هدی شد افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه کُافتاد نگاهت به لب خشک سکینه
امشب از بیت علی بوی گل یاس آمد بوی عشق و ادب و غیرت و احساس آمد اشجع النّاس ز صلب شرف النّاس آمد جان بگیرید به ایثار که عبّاس آمد بر علی نور دو عین دگری پیدا شد همه گفتند حسین دگری پیدا شد بحر موّاج ولایت گهری دیگر زاد نخل سرسبز امامت ثمری دیگر زاد یا مگر حضرت زهرا پسری دیگر زاد فَلَک مجد و کرامت قمری دیگر زاد دامن گلبن توحید بهار آورده فاطمه بر پسر فاطمه یار آورده قامتش نخلۀ طوباست، فدایش گردم هیبتش هیبت باباست، فدایش گردم صورتش جنّت اعلاست، فدایش گردم پسر سوّم زهراست، فدایش گردم از ولادت خط ایثار نشانش دادند الف قامت دلدار نشانش دادند صورت‌وخال‌ولبش مصحف حُسن ازلی است پای تا فرق جمال احد لم یزنی است از طفولیّت، شاگرد کلاس سه ولی است پدرش شیرِحق،این شیرحسین‌بن‌علی است او ولی اللّه و این زادۀ خیرالنّاس است او علیّ‌بن‌ابی‌طالب و این عبّاس است نه عجب مِهر برد سجده به خاک راهش نه عجب از مه رخ نور ستاند ماهش مادرش فاطمه مبهوت جلال و جاهش بُرد و گرداند به دور سر ثاراللّهش گفت: ای مادر عبّاس فدایت گردد دست و چشم و سر عبّاس فدایت گردد من نگویم به جهان قرص قمر آوردم یا که خورشید در آغوش سحر آوردم یا که بر شیرخدا شیر دگر آوردم تا کند جان به فدای تو پسر آوردم این امیر سپه توست قبولش فرما این فداییّ ره توست قبولش فرما ای فروغ دل مصباح هدی یا عبّاس! ای همه جان جهانت به فدا یا عبّاس! ای حسین دگر شیر خدا یا عبّاس! رتبه‌ات فوق تمام شهدا یا عبّاس! پسر شیرخدا، شیر حسین بن علی دست رزمنده و شمشیر حسین بن علی ای همه خون علی در رگ و در پیکر تو! پدرم باد فدای پدر و مادر تو! یوسف فاطمه دلباختۀ منظر تو! هدیۀ‌دوست شده دست‌تو،چشم‌وسرتو چه بیارم چه بگویم چه بخوانم به ثنات پسر فاطمه فرمود که جانم به فدات تو به رخ لالۀ عبّاسی دو فاطمه‌ای تو حسین دگر و باب نجات همه‌ای مرگ، شمع تو، تو پروانۀ بی واهمه‌ای میزبان علی و فاطمه در علقمه‌ای گرچه زهرا به کنارت عوض مادر بود اوّلین زائر دیدار تو پیغمبر بود ای همه خلق جهان بندۀ آقایی تو! خضر با آب بقا تشنۀ سقّایی تو! خجل از تشنه لبان دیدۀ دریایی تو! شهدا داده دل از کف به دل آرایی تو! بحر از شوق کف دست تو بی‌تاب شده آب با یاد لبت سوخته و آب شده آب می‌گفت مرا از لب خود آب بده موج می‌گفت مرا با تب خود تاب بده بحر می‌گفت ز اشکم گهر ناب بده مشک می‌گفت بتاز آب به ارباب بده دشت‌وصحراومه‌وماهی‌وموج‌ویم‌ومشک همه گشتند بر احوال تو تبدیل به اشک تو ابوفاضلی و فضل و شرف را پدری تو شهید و ز تمام شهدا خوب تری هاشمیّون قمرند و تو بر آنان قمری زادۀ امِّ بنیّنی و به زهرا پسری باء بسم اللَّه ایثار ز خال لب توست مرغ شب شیفتۀ اشک نماز شب توست آب‌ها تشنه‌لب لعل گهر بار تواند بحرها شیفتۀ لحظۀ ایثار تواند خلق‌ها جان به سر دست،خریدار تواند ناله‌ها شعله کشیدند و علمدار تواند نخل«میثم» همه در وصف تو بار آورده برگ برگش شده باغیّ و بهار آورده
ای نخل ادب! ثمر مبارک وی بحر شرف! گهر مبارک ای شمس ولا! قمر مبارک ای طور علی! شجر مبارک ای عشق و وفا! پدر مبارک ای شیر خدا! پسر مبارک میلاد حسین دیگر آمد الحق که دوباره حیدر آمد این کیست؟ برادر حسین است این شیر دلاور حسین است این پارۀ پیکر حسین است این ساقی ساغر حسین است این روحِ مطهر حسین است فرماندۀ لشکر حسین است این ماه امیر مؤمنین است این صورتِ صورت آفرین است حیدر، گل و این پسر، گلاب است مه بر سر دستِ آفتاب است از نور، به صورتش نقاب است سر تا به قدم، ابوتراب است سردارِ رشیدِ انقلاب است در دست پدر به پیچ و تاب است اشکش همه جاری از دو عین است چشمش همه حال، بر حسین است شیرین لب و شور آفریده از دیده و دست، دل بریده مرغ دلش از قفس پریده آوای حسین را شنیده خون در دل و اشک، در دو دیده پیراهن صبر را دریده آهنگ وصال یار دارد با خون خدا قرار دارد آغوش علی بوَد مقامش از حضرت فاطمه، سلامش ما سائل و او کرم، مرامش او ساقی و چشم ماست، جامش عشق و ادب و وفاست، نامش بگرفت چو در بغل امامش دیدند دو مِهر منجلی را رخسار محمّد و علی را عباس، همان عزیز زهراست عطشان لب او همیشه دریاست او ماه ستارگان صحراست فرمانده و پاسدار و سقاست دور از شهدا، اگر چه تنهاست تا حشر، چراغ انجمن هاست دل، مشت گِلی ز کربلایش جان، زائرِ گنبدِ طلایش دریا چو کفش کرم ندارد بی او که حرم، حرم ندارد اسلام به کف، علم ندارد تا هست، حسین، غم ندارد در بین سپاه، کم ندارد باک از عرب و عجم ندارد او شیر خدای را بوَد شیر فرزند کرامت است و شمشیر ای حیدرِ حیدرِ ولایت! ای صاحبِ سنگرِ ولایت! ای حامی و یاور ولایت! سر لشگر بی سر ولایت! فرزند و برادر ولایت! عباس دو مادر ولایت! تو چار امام را معینی از روز نخست، یار دینی ماه شهدا! به نی سر توست قرآن حسین، پیکر توست باب همه انبیا دَرِ توست آغوش حسین، سنگر توست دریا نگهش به ساغر توست خون گلوی تو کوثر توست سردار سپاه دین به هر عصر تنها رجز تو سورۀ نصر ای بحر ز آتش تو بی تاب ای آب هم از خجالتت آب سر تا قدمت حقیقت ناب ابروی تو عشق راست محراب ما بندۀ کوچک و تو ارباب دریا گوید: مرا تو دریاب! من آبم و تشنۀ تو هستم سقای حرم! بگیر دستم ما و کرمِ تو یا اباالفضل! طوف حرم تو یا اباالفضل! خاک قدم تو یا اباالفضل! دریای غم تو یا اباالفضل! مرهون دم تو یا اباالفضل! زیر علم تو یا اباالفضل! ای عالم و آدمت سپاهی! بر «میثم» خویش هم نگاهی
امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر وز زمزمه‌ام بر دل ماند اثری دیگر در سامره می‌بینم قرص قمری دیگر وز بیت ولا بر لب دارم خبری دیگر از نسل علی آمد خیر البشری دیگر یا آمنه آورده پیغامبری دیگر طوبا ثمر آورده سینا شجر آورده چشم همگان روشن نرجس پسر آورده من رحمت بیحد را در سامره می‌بینم من خلد مخلّد را در سامره می‌بینم من جلوه‌ء سرمد را در سامره می‌بینم من عبد مؤیّد را در سامره می‌بینم من طلعت احمد را در سامره می‌بینم من حسن محمّد را در سامره می‌بینم مرآت جمال حق، توحید تمام است او تا دهر، خدا دارد، بر خلق، امام است او ای گمشده پیدا شو پیدایش حق را بین آیینه شو و آنگاه آئینه‌ء یکتا بین رخسار دو صد یوسف در آن رخ زیبا بین بالای دو صد آدم در آن قد و بالا بین هم نوح پیمبر را در دامن دریا بین هم موسی عمران را در وادی سینا بین در یک رخ زیبا بین خوبان دو عالم را خوبان دو عالم نه، پیغمبر خاتم را امشب من و دل گشتیم در کوی گل نرگس بر گرد گل روی دلجوی گل نرگس خُلق نبوی دیدیم در خوی گل نرگس خوردیم شراب نور از جوی گل نرگس تا روی خدا دیدیم در روی گل نرگس دل گشته بهشت گل از بوی گل نرگس پیوسته سلام الله بر نرجس و مولودش بر نرجس و مولودش بر مهدی موعودش مهر رخ دلجویش هنگام سحر تابید روشنتر و زیباتر از قرص قمر تابید از قلب ملک سر زد در چشم بشر تابید گفتی یم هستی را پاکیزه گهر تابید چون شعله به کوه طور از شاخ شجر تابید هنگام طلوع فجر بر دست پدر تابید در طلعت او دیدند آئینه‌ء احمد را مانند علی می‌خواند قرآن محمّد را اوّل سخن توحید از خالق اکبر گفت هم حمد الهی کرد هم وصف پیمبر گفت هم آیه‌ء قرآن خواند هم مدحت حیدر گفت هم نام امامان را تا خویش سراسر گفت از ظاهر و باطن گفت از اوّل و آخر گفت آنگه به زبان دل آن حجّت داور گفت من شاهد و مشهودم من حجّت معبودم من مقصد و مقصودم من مهدی موعودم من طوطی گویای گلزار شهیدانم من روشنی چشم بیدار شهیدانم من آینهء سرخ رخسار شهیدانم من محییِ ایثار و آثار شهیدانم من وارث مظلوم انصار شهیدانم من منتقم خون سالار شهیدانم گلواژه‌ء "جاء الحق" بر دست جهانگیرم نقش "زهق الباطل" بر تیغه‌ء شمشیرم.... طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو بشکافته دریا را موسی به عصای تو بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو از چاه برون آمد یوسف به دعای تو داوود زبورش را خوانده به نوای تو یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو قرآن به تو می نازد داور به تو می بالد زهرا به تو دل داده حیدر به تو می بالد ای سرمهء حورالعین از خاک سر کویت ای ملک دو گیتی پر از بانگ هیاهویت جان دو جهان بسته یکسر به سر مویت سی جزء کتاب الله بسم اللَّه ابرویت آیات ظفر نقش است، بر مصحف بازویت تصویر خدا پیدا در آینۀ رویت ای روی تو نادیده دل برده ز دلداران باز آ که براندازی بنیاد ستمکاران ای با همگان مونس ای در همه جا تنها ای بی تو ز خون دل دریا شده دامن‌ها تا چند زمام دین در سلطه‌ء رهزنها تا چند جهان لبریز از گریه و شیون‌ها تا چند خزان حاکم در دامن گلشن‌ها تا چند بود قرآن بر نیزه‌ء دشمن‌ها ای نالۀ مظلومان در گوش تو یا مهدی ای پرچم ثارالله بر دوش تو یا مهدی توحید، ولایت، دین، ایمان، به تو می نازد تورات، زبور، انجیل، قرآن، به تو می نازد جود و کرم و عفو و غفران به تو می نازد فضل و شرف و علم و عرفان به تو می نازد جنّ و ملک و حور و انسان به تو می نازد بیش از همهء عالم ایران به تو می نازد من «میثم» این کویم اوصاف تو را گویم اوصاف تو را گویم تا وصل تو را جویم
این عطر بهشت است که خیزد زِ کلامم این فیض مسیح است که ریزد زپیامم در هر نفسی اجر صلات است و صیامم با قدمی ذکر سجود است و قیامم شد آتش دل آیه، برداً و سلامم زد بوی خوش لالۀ نرگس به مشامم بر گوش خلایق سخن نصر مبارک انوار جمال ولی عصر مبارک امشب به دلم شعلۀ تاب و تب مهدی است روشن شب تنهائیم از کوکب مهدی است من می شنوم ذکر خدا بر لب مهدی است افلاک پر از زمزمۀ یا رب مهدی است از فرش الی عرش خدا مکتب مهدی است لبخند برآرید که امشب شب مهدی است چون صوت هَزاران که زطرف چمن آید از ارض و سما نغمۀ یابن الحسن آید انوار خدا می دمد از خانۀ نرجس زن های بهشتی شده پروانۀ نرجس خورشید درخشد به سرشانۀ نرجس یا ماه دمیده است به کاشانۀ نرجس لبریز زکوثر شده پیمانۀ نرجس فردوس کشد ناز زریحانۀ نرجس خیزید زجا عطر و گل وعود بیارید جان در قدم مهدی موعود بیارید موسی به زمین شیفتۀ آتش طورش عیسی به فلک منتظر روز ظهورش یعقوب نگه یافته از پرتو نورش یوسف شده دلباختۀ فیض حضورش داود کند مدح سرائی به زبورش با خنده سلیمان شده هم صحبت مورش خوانند همه منتقم خون خدایش جان من و جان همه عالم به فدایش این راهبر و دادرس و دادگر ماست این مظهر حق، حجّت ثانی عشر ماست این ختم رسل را پسر است و پدر ماست این ماه شب قدر و چراغ سحر ماست این همقدم خون دل و اشک بصر ماست این صاحب ما مهدی ما منتَظر ماست لبخند به لب قلزم اشکش به دو عین است ناخورده لبن در طلب خون حسین است دستی به زمین دست دگر سوی سمایش چشمش به پدر باز و توسّل به خدایش آوای خدا در نفس روح فزایش آیات نبی بر لب توحید سرایش افکند طنین از همه سو ذکر دعایش پاسخ به تمام شهدا بود صدایش این طرفه صدا قصّه عهد ازلی بود یادآور فریاد حسین بن علی بود آن روز که از کعبه رخش جلوه گر آید وز بیت خداوند چو خورشید برآید وز پرده رخ یوسف زهرا به در آید در سلک شبان حجت ثانی عشر آید چون ختم رسل بهر نجات بشر آید بینند همه منتظِران منتَظَر آید خوانند همه قصّۀ هم عهدی او را عالم شنود بانگ انا المهدی او را عالم چو کف دست، به پیش نظر او گردون به دم تیغ حوادث سپر او ارواح رسل زیر لوای ظفر او افواج ملک بنده صفت خاک در او عمّامۀ پیغمبر اکرم به سر او پیراهن سالار شهیدان به بر او از هر نفس اوست برای همه مفهوم هفتاد و دو فریاد زهفتاد و دو مظلوم آن روز که آن روی، خدا نور فشاند از تیرگی جهل، بشر را برهاند بیدادگران را به هلاکت برساند داد دل مظلوم زظالم بستاند با تیغ خدا سینۀ شیطان بدراند در مسجد کوفه چو علی خطبه بخواند بس آیت ناگفته که نقل دهن اوست فریاد خروشان خموشان سخن اوست در دولت او ثبت شود دولت عترت با تیغ کجش راست شود قامت عترت بینند همه عالمیان رجعت عترت معلوم شود بر همگان عزّت عترت آرند فرو سر همه بر طاعت عترت بر بام جهان سایه زند رایت عترت آن روز محمّد بود و مکتب نابش منشور قوانین جهان است کتابش ای یوسف گم گشتۀ کنعان محمّد ای آرزوی عترت و قرآن محمّد ای جان همه عالم و ای جان محمّد ای لالۀ امید گلستان محمّد تا چند خزان حاکم بستان محمّد تا چند به زیر پا، فرمان محمّد کی می شود ای لالۀ گم گشته به صحرا خیزد زلبت پاسخ یا مهدی زهرا بازآی که گیتی بزند سکّه به نامت بازآ که به حق جان دهی از فیض کلامت بازآی که باطل فتد از پا به قیامت بازآ که شهیدان همه گویند سلامت بازآ که خلایق بشناسند مقامت بازآ که جهان نظم بگیرد زنظامت بازآی که باز از همگان دل بربائی زنگ غم از آئینۀ (میثم) بزدائی
نسیم امشب پیام آسمانی با خود آورده فضا امشب فروغ جاودانی با خود آورده فلک با آن همه پیری جوانی با خود آورده عروس شب لباس شادمانی با خود آورده به شادی خضر، آب زندگانی با خود آورده نویدی خوش تر از جان، یار جانی با خود آورده که امشب از زمین سامره خورشید می تابد مهی که نور حق در آن توانی دید می تابد به لوح آفرینش نقش بست امضای پیروزی طنین افکنده در گوش جهان آوای پیروزی زمین و آسمان پر گشته از غوغای پیروزی ملایک را بود سرمستی از مینای پیروزی به پرواز است در اوج فضا عَنقای پیروزی که زنجیر اسارت باز شد از پای پیروزی بر آن دستی که باید گلشن دین را دهد رونق برون از غیب، دستی آمد و بنوشت جاء الحق خدا در هر سری شیرین ترین شور آفرید امشب بر اندام جهان پیراهن نور آفرید امشب به پاس نصرت اسلام منصور آفرید امشب ابرمرد دو گیتی را بهین پور آفرید امشب به چشم اهل دل نورٌ علی نور آفرید امشب جنایت پیشگان را، آتشین گور آفرید امشب که هستی داد داور، عدل و داد جاودانی را بسوزانید آن آتش فروزان جهانی را زهی نرجس که از آغوش شب خورشید آوردی خطا گفتم خطا، آئینۀ توحید آوردی سحر پیش از طلوع فجر، صبح عید آوردی تو فرزندی که دادارش کند تمجید آوردی تو ممدوحی که معبودش کند تأیید آوردی تو مرآت خدا، شبهه و تردید آوردی همه گویند نرجس، نازنین دُردانه آورده عروس فاطمه بر فاطمه ریحانه آورده به هستی نام باطل از قلم افتاد، جاء الحق که هستی از درون دل زند فریاد، جاء الحق شده آزادی از حبس ابد آزاد، جاء الحق فنا شد ظلم و باقی ماند عدل و دا، جاء الحق خدا با وحی منزل این بشارت داد، جاء الحق اَلا ای پیروان حق مبارک باد، جاء الحق به چشم مردم آزاده روح انقلاب آمد گریزان گشت تاریکی به جایش آفتاب آمد چو روشن کرد با نور جمالش ملک امکان را فراری داد با برقی شب بیداد و طغیان را در آغوش پدر نیکو تلاوت کرد قرآن را پدر لبخند زد بوسید آن لب های خندان را به مهد ناز جا دادند آن خورشید تابان را به ناگه گِرد وی دیدند در پرواز، مرغان را به شور و نغمه و پرواز، هوش از دیگران بردند زمهد ناز، مهدی را به سوی آسمان بردند مسیحائی که جان بخشد به افکار بشر آمد دل آرائی که دل را می دهد نوری دگر آمد اهورائی که بر اهریمنان با رد شرر آمد جهانگیری که جِیش او قضا هست و قدر آمد درخت آرزوی آدمیّت را ثمر آمد امام عصر ما، با رایت فتح و ظفر آمد فروغ از پرتو رخ داد جان آدمیّت را تکامل داد جان کاروان آدمیّت را خدا را دست قدرت، نک برون از آستین آمد رسول الله را احیاگر قرآن و دین آمد فروغ چشم زهرا و امیرالمؤمنین آمد حسن حُسنی که بخشد نور بر اهل یقین آمد حسینی نهضتی با صبر زین العابدین آمد به علم باقر و صادق امام راستین آمد جلال موسوی حلم رضا جود جوادی بین نقی و عسکری را در سرور و وجد و شادی بین
امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر وز زمزمه‌ام بر دل ماند اثری دیگر در سامره می‌بینم قرص قمری دیگر وز بیت ولا بر لب دارم خبری دیگر از نسل علی آمد خیر البشری دیگر یا آمنه آورده پیغامبری دیگر طوبا ثمر آورده سینا شجر آورده چشم همگان روشن نرجس پسر آورده من رحمت بیحد را در سامره می‌بینم من خلد مخلّد را در سامره می‌بینم من جلوه‌ء سرمد را در سامره می‌بینم من عبد مؤیّد را در سامره می‌بینم من طلعت احمد را در سامره می‌بینم من حسن محمّد را در سامره می‌بینم مرآت جمال حق، توحید تمام است او تا دهر، خدا دارد، بر خلق، امام است او ای گمشده پیدا شو پیدایش حق را بین آیینه شو و آنگاه آئینه‌ء یکتا بین رخسار دو صد یوسف در آن رخ زیبا بین بالای دو صد آدم در آن قد و بالا بین هم نوح پیمبر را در دامن دریا بین هم موسی عمران را در وادی سینا بین در یک رخ زیبا بین خوبان دو عالم را خوبان دو عالم نه، پیغمبر خاتم را امشب من و دل گشتیم در کوی گل نرگس بر گرد گل روی دلجوی گل نرگس خُلق نبوی دیدیم در خوی گل نرگس خوردیم شراب نور از جوی گل نرگس تا روی خدا دیدیم در روی گل نرگس دل گشته بهشت گل از بوی گل نرگس پیوسته سلام الله بر نرجس و مولودش بر نرجس و مولودش بر مهدی موعودش مهر رخ دلجویش هنگام سحر تابید روشنتر و زیباتر از قرص قمر تابید از قلب ملک سر زد در چشم بشر تابید گفتی یم هستی را پاکیزه گهر تابید چون شعله به کوه طور از شاخ شجر تابید هنگام طلوع فجر بر دست پدر تابید در طلعت او دیدند آئینه‌ء احمد را مانند علی می‌خواند قرآن محمّد را اوّل سخن توحید از خالق اکبر گفت هم حمد الهی کرد هم وصف پیمبر گفت هم آیه‌ء قرآن خواند هم مدحت حیدر گفت هم نام امامان را تا خویش سراسر گفت از ظاهر و باطن گفت از اوّل و آخر گفت آنگه به زبان دل آن حجّت داور گفت من شاهد و مشهودم من حجّت معبودم من مقصد و مقصودم من مهدی موعودم من طوطی گویای گلزار شهیدانم من روشنی چشم بیدار شهیدانم من آینهء سرخ رخسار شهیدانم من محییِ ایثار و آثار شهیدانم من وارث مظلوم انصار شهیدانم من منتقم خون سالار شهیدانم گلواژه‌ء "جاء الحق" بر دست جهانگیرم نقش "زهق الباطل" بر تیغه‌ء شمشیرم.... طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو بشکافته دریا را موسی به عصای تو بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو از چاه برون آمد یوسف به دعای تو داوود زبورش را خوانده به نوای تو یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو قرآن به تو می نازد داور به تو می بالد زهرا به تو دل داده حیدر به تو می بالد ای سرمهء حورالعین از خاک سر کویت ای ملک دو گیتی پر از بانگ هیاهویت جان دو جهان بسته یکسر به سر مویت سی جزء کتاب الله بسم اللَّه ابرویت آیات ظفر نقش است، بر مصحف بازویت تصویر خدا پیدا در آینۀ رویت ای روی تو نادیده دل برده ز دلداران باز آ که براندازی بنیاد ستمکاران ای با همگان مونس ای در همه جا تنها ای بی تو ز خون دل دریا شده دامن‌ها تا چند زمام دین در سلطه‌ء رهزنها تا چند جهان لبریز از گریه و شیون‌ها تا چند خزان حاکم در دامن گلشن‌ها تا چند بود قرآن بر نیزه‌ء دشمن‌ها ای نالۀ مظلومان در گوش تو یا مهدی ای پرچم ثارالله بر دوش تو یا مهدی توحید، ولایت، دین، ایمان، به تو می نازد تورات، زبور، انجیل، قرآن، به تو می نازد جود و کرم و عفو و غفران به تو می نازد فضل و شرف و علم و عرفان به تو می نازد جنّ و ملک و حور و انسان به تو می نازد بیش از همهء عالم ایران به تو می نازد من «میثم» این کویم اوصاف تو را گویم اوصاف تو را گویم تا وصل تو را جویم
علیه‌السلام ای کلیم‌اللَه تماشا کن کلام الله را بر فراز دست خورشیدِ ولایت، ماه را نور انوار نهم، هفتم چراغ راه را در زمین و آسمان‌ها رهبری آگاه را روح رحمان، جان قرآن، نخل طور است این پسر گوهر رخشندۀ شش بحر ‌نور است این پسر این پسر بدرالمنیر و این پسر شمس‌الضحاست این پسر باب‌الکرم، باب‌الولا، باب‌العطاست این پسر باب‌المرادِ انبیا و اولیاست این پسر هم مصطفی هم مرتضی هم مجتباست... صاحب خلق و خصال و خوی احمد کیست؟ او نفس پاک صادق آل محمد کیست؟ او ماه ذی‌الحجه‌ست محو آفتاب روی او جنس آدم قبضه‌ای از خاک پاک کوی او چشم عیسی از فراز آسمان‌ها سوی او عروة الوثقای ارباب کرامت موی او آیۀ عفو الهی بر لب خندان اوست کشور ایران زیارتگاه فرزندان اوست ای جمال چهارده معصوم در رخسار تو وحیِ ساعد خیزد از لب‌های گوهربار تو آفرینش در پناه سایۀ دیوار تو روح پاک انبیا و اولیا زوار تو آسمان چشم انتظار ذکر یارب یاربت حضرت معبود مشتاق مناجات شبت... ای دُرِ شش بحر و بحر پنج دُر! روحی فداک آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک با غبار کاظمینت روحِ هر ناپاک، پاک بی‌ولایت می‌شود رحمت، عذاب دردناک میثم آلوده‌ای عبد و ثناگوی شماست هر که بوده هر که باشد سائل کوی شماست 📝 . .__________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست ز اشک دیده به خاک خرابه بنوشتم به طفل خانه بدوش آشیانه لازم نیست نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست دگر به لالة رویم نشانه لازم نیست به سنگ قبر من بی‌گناه بنویسید اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم: بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست مرا ز ملک جهان گوشه خرابه بس است به بلبلی که اسیر است لانه لازم نیست محبتت خجلم کرده، عمه دست بدار برای زلف بخون شسته، شنه لازم نیست به کودکی که چراغ شبش سر پدر است دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست وجود سوزد از این شعله تا ابد «میثم» سرودن غم آن نازدانه لازم نیست سلام الله علیها محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. اى اهل کوفه رحمى این طفل جان ندارد خواهد که آب گوید اما زبان ندارد دیشب به گاهواره تا صبح دست و پا زد امروز روى دستم دیگر توان ندارد هنگام گریه کوشد تا اشک خود بنوشد اشکى که ترکند لب دور دهان ندارد رخ مثل برگ پائیز لب چون دو چوبه خشک این غنچه بهارى غیر از خزان ندارد اى حرمله مکش تیر یکسو فکن کمان را یک برگ گل که تاب تیر و کمان ندارد شمشیر اوست آهش، فریاد او تلظّى جانش به لب رسیده تاب بیان ندارد رحمى اگر که دارید یک قطره آب آرید بر کودکى که در تن جز نیمه جان ندارد با من اگر بجنگید تا کشتنم بجنگید این شیر خواره بر کف تیغ و ستان ندارد مادر نشسته تنها در خیمه بین زنها جز اشک خجلت خود آب روان ندارد تا با خدنگ دشمن روحش زند پر از تن جز شانه امامش دیگر مکان ندارد میثم به حشر نبود غیر از فغان و آهش آن کو از این مصیبت آه و فغان ندارد علیه السلام محرم ...__________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ز جا برخیز مادر! شور محشر را بپرس از من نه، عاشورای از محشر سیه تر را بپرس از من زصحرای بلا با داغ هجده لاله می آیم به خون غلطیدن گل های پرپر را بپرس از من به این پیراهن صد پارۀ خونین نگاهی کن شمار زخم های جسم بی سر را بپرس از من اگر لیلا نبوده کربلا من بوده ام مادر به خون آغشتن رخسار اکبر را بپرس از من رباب از شدّت غم گریه بگرفته گلویش را لب خشک و تلظّی های اصغر را بپرس از من همان ناگفته بهتر، قصّۀ پیشانی و محمل سر نی صوت قرآن برادر را بپرس از من پس از مرگ شهیدان در میان آن همه دشمن وداع آخر بابا و دختر را بپرس از من اگر لاله های بوستان خود نمی پرسی غم گل های عبدالله جعفر را بپرس از من تن پاک حسینت زخم روی زخم ید امّا به حلق تشنۀ او آب خنجر را بپرس از من اگر چه کُشت بانگ العطش پیوسته زینب را خجالت های عبّاس دلاور را بپرس از من زسوز خویش (میثم) تا که عالم را بسوزانی مصیبت نامۀ آل پیمبر را بپرس از من .__________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. گلم را، خار صحرا پیرهن بود غبار و خاک و خون او را کفن بود سرش بر نی به لب ذکر خدا داشت گلوی پاره با من همسخن داشت خودم دیدم که جسم باغبانم سراپا باغ گل، از زخم تن بود خودم دیدم که از بالای نیزه چهل منزل نگاه او به من بود خودم دیدم که بال بلبلان سوخت خودم دیدم، گلم نقش چمن بود خودم دیدم به صحرا یوسفم را که جسمش پاره‌تر از پیرهن بود خودم دیدم نشان سُمّ اسبان عیان بر روی آن خونین بدن بود خودم دیدم به گلزار شهادت که بلبل نوحه خوان بر یاسمن بود خودم دیدم عزادار حسینم محمّد، فاطمه، زهرا، حسن بود مدینه ای مدینه ای مدینه سلیمان رفت و یارم اهرمن بود خوش آن روزی که در باغ مدینه گل و بلبل به رویم خنده زن بود گلستان مرا در خون کشیدند مرا در دامن هامون کشیدند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم ......__________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. عمر سفر آمد به سر مدینه داغ دلم شد تازه تر مدینه فریاد زن اعلام کن خبر ده برگشته زینب از سفر مدینه از کربلا و شام و کوفه سوغات آورده ام خون جگر مدینه هم داده ام از دست شش برادر هم دیده ام داغ پسر مدینه از کاروان بی حسین و عباس ام البنین را کن خبر مدینه گردیده جسم یوسف پیمبر از قلب زینب پاره تر مدینه پیراهن او را بگیر از من بر مادرم زهرا ببر مدینه بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه جان مرا لب تشنه سر بریدند هجده عزیزم را به خون کشیدند هم پیکرش را پاره پاره کردند هم سینه اش را از سنان دریدند گه دور خیمه گه به دور مقتل با کعب نی دنبال ما دویدند با کام خشک از هیجده عزیزم بین دو نهر آب سر بریدند از کربلا تا شام لحظه لحظه رأس حسینم را به نیزه دیدند اعضای او گردیده سوره سوره آیات قرآن از لبش شنیدند حالا که آمد این سفر به پایان اکنون که از ره کاروان رسیدند بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه دادم ز کف گل های پرپرم را عبدالله و عباس و اکبرم را راهم مده راهم مده که با خود نآورده ام گل های پرپرم را دیدم به روی شانة ذبیحم با کام عطشان ذبح اصغرم را تا سر بریدند از تن حسینم دیدم لب گودال مادرم را وقتی سکینه تازیانه می خورد کردم صدا جد مطهرم را دردا که با پیشانی شکسته دیدم به نی رأس برادرم را تا بر حسین خود کنم تأسی بر چوبة محمل زدم سرم را یک روزه یک باغ گلم خزان شد از دست دادم یار و یاورم را بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه عریانِ تن در خون شناورش بود پیراهنش گیسوی دخترش بود آبی که زخمش را به قتلگه شست در آن یم خون اشک مادرش بود وقتی که جسمش را به بر گرفتم لب های من بر زخم حنجرش بود یک سوی او نعش علی اکبر یک سوی او دست برادرش بود من زائر جسمش کنار گودال زهرا به کوفه زائر سرش بود پیشانی اش را جای سنگ دشمن نقش سم اسبان به پیکرش بود با من بنال از داغ آن شهیدی کز نوک نی چشمش به خواهرش بود از نیزه و شمشیر و تیر و خنجر بر زخم دیگر زخم دیگرش بود بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه ........__________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
علیه‌السلام 🔹بازار حُسن🔹 عرض حاجت با تو دارم یا امام عسکری ای خدایت داده بر خلق دو عالم برتری ای گدایت را به خیل شهریاران سروری خاک پایت زُهره و خورشید و ماه و مشتری ماه رویت احمدی و تیغ نطقت حیدری عید میلادت مبارک یا امام عسکری ای چراغ تابناک حُسن حیّ ذوالجلال یافته خورشید گردون از تجلاّیت کمال تا ابد ماه ربیع الثّانی‌ات محو جمال ماه حُسنت بی‌قرین و مهر رویت بی‌زوال آفتاب طلعتت را تا ابد روشنگری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... دل اگر سینا بود طور تجلایش تویی موسی ار آوای حق بشنید آوایش تویی کیستم من عبد، آن عبدی که مولایش تویی آخرین دُرّ خدا مهدی‌ست دریایش تویی آن‌که بر عیسی کند روز ظهورش سروری عید میلادت مبارک یا امام عسکری خط حسن، خالت حسن، خُلقت حسن، خویت حسن پای تا سر حُسن در حُسن و گل رویت حسن کُنیه‌ات ابن‌الرّضا و نام نیکویت حسن موی و روی و قدّ و خدّ و چشم و ابرویت حسن حُسن‌ها گشتند در بازار حُسنت مشتری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... هم تویی آیینۀ حُسن خدای ذوالمنن هم تویی در چارده وجه خدا دوّم حسن هم دهم مولای عالم بر جمالت بوسه زن هم به جسم سامره جان می‌دهی از فیض تن هم به عالم می‌کند فیض تو سایه‌گستری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... سامره روشنگر دل کعبۀ جان من است سامره عطر نسیمش روح و ریحان من است سامره ریگ روانش دُرّ غلطان من است سامره دامان سبزش باغ رضوان من است سامره صحن و سرایش کرده از من دلبری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... ذرّه بودم محو خورشید جهان‌آرا شدم قطره بودم وصل بر دریا شدم، دریا شدم کز سعادت ذاکر ذرّیۀ زهرا شدم عاشق قبر تو و سرداب سامرّا شدم خوش بود آنجا کنم در وصف مهدی شاعری عید میلادت مبارک یا امام عسکری .. ..___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
علیهاالسلام فرازی از یک رُخت فروغ خداوند دادگر دارد قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد میان خلق شود چون محبتت تقسیم، پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد به دانه دانۀ اشک تو می‌خورد پیوند که ناله، سوز دگر در دل سحر دارد خدا ثنای تو را در کتاب خود گوید رسول، مِهر تو را همچو جان به بر دارد... حدیث وصف تو ننوشته ماند و باز از آن بسی زمانه روایات معتبر دارد ز عزم توست ولایت، دوام اگر بگرفت ز صبر توست رسالت، بقا اگر دارد نسیم شهر مدینه بِه خُلد ناز کند که هر شب از حرم مخفی‌ات گذر دارد... تو با خدا ز ازل بوده، تا ابد هستی؛ که گفته دخت نبی عمر مختصر دارد؟ به هر دلی نگرم از طریق مُلک حجاز به شوق کوی تو، رو جانب سفر دارد نبوّت از تو به پا ماند و تا ابد برجاست ولایت از تو به کف، رایت ظفر دارد... گذشته است بسی قرن‌ها و، بر دل خصم هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد خطابه خواندن تو حیف؛ خاصه در جایی که اجتماع، دل کور و گوش کر دارد ندای کفر به نطق تو در گلو خفه شد همای دین ز قیام تو بال و پر دارد غم دل تو چه گویم؟ که قصۀ آن را به صد هزار زبان، شعله‌های در دارد شهید اوّل راه علی‌ست محسن تو که جان به کف ز پی ‌یاری پدر دارد... 📝 ..____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ای با عطای تو شـده تکمیل، هل‌أتی وی قـامت رسول بـه تعظیم تـو دوتا ای هل اتی و کوثر و تطهیر وصف تو وی چون خدای پاک منزّه ز هر خطا وقتی رسول گفت کـه بابا شود فدات جـا دارد اَر شــوند فــداییت انبیــا هم خانــۀ تــو قبلـۀ روح پیمبـران هم حجـرۀ تــو کعبــۀ پیغمبر خدا با نــام تـو، نـام اب و ابـن و شوهرت ذات خــدای عـزّوجل کــرده ابتـدا آدم هنوز آب و گِلش هم نبود و بود نـور مقـدّس تــو در آغـوش کبـریا ای چشم عرش، فرش قدم‌های حضرتت وی از کرم شده به زمین هم‌نشین ما هرکس تو را شناخت خدا را شناخته هرکس جدا شد از تو جدا گشته از خدا هم دختـر رسولـی و هـم مادر رسول هم مام دو امـامی و هـم کفو مرتضی با آن که بـود رکـن همه رکن‌ها علی بعد از نبـی به حضرت تو داشت اتّکا از تو اگــر بــرات رهـایی نمی‌گرفت آدم نشسته بــود بــه زنــدان انـزوا «یا فاطر بفاطمه» تـا از لـبش گذشت از بند غم رها شد و شد حاجتش روا آواره می‌شوند بـه بی‌راهـه تا جحیم گردند اگر ز خطّ شما ماسـوا سـوا خـاک در تـو بـودم و خاک در توام حتـّی اگـر غبـار شـوم در دل هـوا فـردا لوای حمـدالهی‌ست چـادرت صحرای محشر است همه زیر این لوا تو دست باکفایت حقّی عجیب نیست کآرنـد انبیــا بــه درت روی التجـا قوت عزیز خویش کرم کرده بر فقیر پیراهـن زفـاف بـه سـائل کنی عطا هرگز کسی نرفتـه ز کـوی تو نا امید هرگز عنـایت تـو بـه سائل نگفته لا هر رشته‌ای ز چادرت ای بانوی بهشت در دست یک فرشته بـود رشتـۀ ولا ای پای تا به سر همه عصمت،خداگواست از چشم کور، کس نکند غیـر تو حیا در روز حشر، ذکر همه یامحمّد است با این همه، رسول تـو را می‌زند صدا ای در سرای تـو دل پیغمبـران مقیم آتش زدنـد از چــه تـو را بر در سرا؟ گلزار وحی را که به آتش کشیده است؟ باب بهشت را که شکسته به ضرب پا؟ آیا کسی شنیـده کـه بـر داغ‌دیده‌ای هیـزم به جـای لالـه بیـارند در عـزا؟ بابا اگر سئوال کنـد جرم تـو چـه بود پاسخ چه می‌دهند به او در صف جزا؟ تـا انتقام بــدر بگیرنــد از عـلی کشتند بـی‌گنــاه، تـــو را از ره جفـا باور نداشت کس که در خانه علی بـا کشتـن تــو حق پیمبــر شـود ادا تـو کوثـر رسـول خدایی و ای عـجب یک آیه از تـو گشت به ضرب لگد جدا باللّه تـو را به بغض علی می‌زدند و بس هرگـز خـدا مبـاد از ایــن کافران رضا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم ...........____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. سراپا دردم و جان کندنِ دائم شده کارم نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم  به وقت راه رفتن آنچنان لرزد قدمهایم که هم دستم، سرِ زانوست، هم محتاج دیوارم برو ای عُمر از دستم که من با مرگ، مأنوسم بیا ای مرگ، یاری کن که من از عُمر، بیزارم طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن نشد جز شعلهء آتش کسی آنجا طرفدارم گهی در خانه، گه بین در و دیوار، گه کوچه خدا داند چه آمد بر سرم! کشتند صدبارم گرفتم دامن مولای خود در چنگ و میگفتم بزن قنفذ که من دست از امامم برنمیدارم دلم بر همسرم می سوخت چون قنفذ مرا می زد نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم نگفتم راز خود با هیچکس، اما خدا داند نمی آید به هم از درد، یک شب چشم بیدارم  استاد ✍ دلم بهر علی می سوخت چون قنفذ مرا می زد نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم ........____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
ای از غم تو بر جگر سنگ شراره وی در همۀ عمر ستم دیده هماره سنگینی اندوه تو از کوه فزون‌تر غم‌های فراوان تو بیرون ز شماره فوجی پی آزار دلت دست گشودند قومی ز دفاع تو گرفتند کناره سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده همراه عدو رفتی و او بود سواره تو آیۀ تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام میِ خود به سویت کرده اشاره از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود از زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره تا ماه جمالت به دل خاک نهان شد بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. خدا در کعبه مهمان دارد امشب حرم در سینه قرآن دارد امشب زمین خورشیدِ تابان دارد امشب محمد یک جهان جان دارد امشب درون بیت جانان دارد امشب فلک اسرار پنهان دارد امشب نوشته بر در و دیوار کعبه که امشب بخت گشته یار کعبه الا عیدت مبارک باد کعبه خدا امشب امامت داد کعبه علی در تو قدم بنهاد کعبه تولد یافت عدل و داد کعبه مبارک باد این میلاد کعبه چه شوری در وجود افتاد کعبه بتان هم با علی گفتند امشب سخن ها با علی گفتند امشب خداوند حرم را مظهر است این محمد را چو جان در پیکر است این تمام هستی پیغمبر است این زمین و آسمان را محور است این یم و طوفان و موج و لنگراست این چگویم حیدر است این حیدر است این تمام افتخار کعبه این است خدا گفته امیر المؤمنین است مه برج اسد امشب اسد زاد اسد، آری اسد، بنت اسد زاد ازل را جلوه ی حسن ابد زاد جمال قل هو الله احد زاد بگو مرآت الله الصمد زاد خدارا چشم وگوش و وجه و ید زاد رخ صاحب حرم تا شد هویدا حرم گمگشته اش را کرد پیدا جهان یک سایه از دیوار مولاست زمان هم مست و هم هشیار مولاست فضا لبریز از انوار مولاست حرم محو گل رخسار مولاست خدا در کعبه مهماندار مولاست محمد عاشق دیدار مولاست که دیده بزم الله الصّمد را؟ خدا و حیدر و بنت اسد را مرا مولا و سرور کیست؟ حیدر دل و دلدار و دلبر کیست؟ حیدر امیر دادگستر کیست؟ حیدر امام عدل پرور کیست؟ حیدر محمّد (ص) را اگر پیغمبری بود خدا داند که او هم حیدری بود علی مرآت ربّ العالمین است علی استاد جبریل امین است علی سرّ خداوند مبین است علی آیینۀ حقّ الیقین است علی مولای اصحاب الیمین است علی کلّ ولایت کلّ دین است همین است و همین است و جز این نیست کسی جز او امیرالمؤمنین نیست علی ذکر و علی حمد و علی دم علی بیت و مقام و رکن و زمزم علی یعنی صراط الله اعظم علی یعنی کتاب الله محکم علی یعنی تمام دین آدم علی یعنی امام کلّ عالم علی در عالم خلقت یکی بود محمّد هم به مهرش متّکی بود تو در جسم نبی جانی علی جان تو اصل اصل ایمانی علی جان تو روح روح قرآنی علی جان تو نوحِ نوح طوفانی علی جان تو میزانی تو فرقانی علی جان تو روز حشر ساطانی علی جان لوای حمد در دست تو باشد تمام حشر پابست تو باشد تو جا بر دوش پیغمبر گرفتی تو در از قلعۀ خیبر گرفتی تو از عَمر دلاور سر گرفتی تو چون جان مرگ مرگ را در بر گرفتی تو از ختم رسل کوثر گرفتی تو دل از انبیا یکسر گرفتی تو قاتل را ز رأفت شیر دادی تو خصم خویش را شمشیر دادی تو روی خاک، معراج نمازی تو بال طایر راز و نیازی تو درد عالمی را چاره سازی تو وقت جان فشانی پیشتازی تو دل بشکسته گان را دلنوازی تو بین انبیا نشکفته رازی اگر چه با خلایق زیستی تو خدا می داند و بس کیستی تو به جز تو کیست با آن اقتدارش زند وصله به کفش وصله دارش فلک خورشید گردون خاکسارش کند اشک یتیمی بی قرارش فدای لطف و احسانت علی جان که «میثم» شد ثنا خوانت علی جان ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. مه منوّر شعبان مه رسول خداست  مه مبارك میلاد سیدالشهداست  به رهروان هدایت ز حق رسیده خبر  كه روی دست محمد عیان چراغ هداست   تمام دین به روی دست‌های ختم رسل  و یا كتاب خدا روی سینه ی زهراست   به عدل و عزت و آزادی و كمال و شرف  خلایقند همه تشنه، فیض او دریاست   ملك به حسن تماشائیَش، شده مبهوت  كه این امام حسین است یا رسول خداست  نسیم خلد برین می وزد ز اطرافش  كه بوی عطر خدا در مشام باد صباست   اگر تمام ملائك ز گاهواره ی او  پر دوباره چو فطرس طلب كنند رواست   نبی به طلعت زیباش خنده كرد و گریست  خدا به یمن قدومش بهشت را آراست  ز گاهواره به گودال خون نگاهی كرد  به خویش گفت كه میلاد ما شهادت ماست  تمام خلقت یك لحظه بی حسین مباد  كه بی حسین زمین بی‌كس و زمان تنهاست  به حلق تشنه و لب‌های خشك او سوگند  كه خون او به گلستان وحی، آب بقاست   گرفت جام بلا را ز دست حضرت دوست  از آن تمام بلاها به چشم او زیباست   مگو چرا ز همه هست خود گذشت حسین  خدای داد به او هست و هست او را خواست  اگر ز بار غمش آسمان خمید چه باك  كه گشت قامت اسلام با قیامش راست  وضو گرفت ز خون، پیش تیر قامت بست  كه تا قیام قیامت از او نماز به پاست  همیشه حج به وجود حسین می‌بالد  كه كربلاش صفا بود و مروه شام بلاست   نماز و روزه و حج و جهاد می‌گویند  حیات ما همه مرهون سیدالشهداست  به پور هند جگر خواره چون گشاید دست  كسی كه رشد و نموّش به دامن زهراست  زهی جلال كه در روی خون گرفته ی او  به چشم اهل نظر صورت خدا پیداست  مگر نه خوردن خاك آمده به شرع حرام  چه حكمتی است، چرا تربت حسین شفاست؟  به تحت قبّه ی او كن بلند دست نیاز  بگیر حاجت خود را كه مستجاب دعاست  همه به حشر صدا می‌زنند یا زهرا  ولی ز فاطمه آید ندا، حسین كجاست ؟ اگر چه سوم شعبان جمال خویش گشود  بدان ولادت او ظهر روز عاشوراست   قسم به ذات خداوند قادر بی چون  كه خونبهاش خداوندگار بی همتاست   تمام اهل قیامت به چشم می‌بینند  حسین با تن بی سر شفیع روز جزاست   هنوز نغمه ی قرآن او بلند ز نی  هنوز نعره ی هیهات او به اوج سماست   هنوز خنجر قاتل زِ خون اوست خجل  هنوز از عطشش، شعله در دل دریاست   هنوز ناله ی هل من معین اوست بلند  هنوز رأس منیرش به نیزه راهنماست  هنوز پرچم گلگون او به قله ی عرش  هنوز پیكر صد چاك او به دوش شماست  حسین رهبر آزادگان به هر عصری  حسین راهنمای تمام نهضت‌هاست  حسین مشعل تابنده ی هدایت خلق  حسین مصحف نور است و آیت عظماست  حسین جانِ دعا، جان ذكر، جان نماز  حسین روح حرم، روح مروه، روح صفاست  گواه زنده ی من، اِرجِعی اِلَی رَبِّك  كه بر حسین همانا خدا مدیحه سراست  حسین سوره ی فجر و حسین آیه ی نور  حسین نجم فروزان حسین شمس ضحاست حسین زنده ی حق و حسین كشته ی حق  حسین بر همه باطل ستیزها مولاست   به وصف او كه خدایش ثنا كند میثم  قصیده ی تو بود نارسا اگر چه رساست .............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .