eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
258 عکس
159 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ولادت مبارک کهف الحصین و غیاث المضطرین حضرت صاحب الزمان عجّل الله فرجه ای رفیق امروز خاک ما طلا شد یا نشد بخت از خواب زمستانیش پا شد یا نشد این دل وامانده ام حاجت روا شد یا نشد نیمه ی شعبان قرارم کربلا شد یا نشد مست مستم کوچه کوچه می‌زنم هرخانه را تا ببینند اهل شهر امشب من دیوانه را چهارده قرن است ماه و سال ما تکراری است امشب اما از بهشت امواج کوثر جاری است هرکسی امشب سرش برروی یک دیواری است افضل اعمال عاشق ها امانت‌داری است پس تو امشب مستی ما را ببین و دم نزن حرف عاشق بودن ما را به نامحرم نزن! عشق ما را از صف اغیار منفک می‌کند کوری هرکس به خوشحالی ما شک می‌کند حق تعالی امشب ما را مبارک می‌کند فاطمه "عجّل فرج" در مصفحش حک می‌کند از رسولان الهی تا امامان گرام.. یک قصیده در پی یک مصرعِ حسن ختام تا به کی تاریک باشد آسمان سامرا می‌دمد خورشید ما از پادگان سامرا چشم و قلبت روشن ای مرد جوان سامرا یک جهان هستند از امشب در امان سامرا باد از بام بهشت امشب خبر آورده است خوش به حال نوکران! نرجس پسر آورده است! این پسر جان است و جانان است و ایمان همه حرف هایش خط به خط آیات قرآن همه گیسویش آرامش حال پریشان همه پس نگو دیگر به او خورشید پنهان همه او همیشه حاضر است و آنکه پنهان است ما چشم او باز است و آنکه چشم خود را بست ما عاشقان دیوانه ی روی نگار آخری نام او مهدی‌ست، تنها یار،یار آخری سفره دار آخری، دلدل سوار آخری می‌رسد یکروز صاحب ذوالفقار آخری نعره ی یا فاطمه در دشت و هامون می‌کشد آن دو تا نامرد را از خاک بیرون می‌کشد این‌همه گفتیم از مهدی آل مصطفی این‌همه گفتیم ازآن آقایی و شور و صفا ما کجا هستیم؟ فکر درهم و فکر شفا نوکرانش بیخیال و دوستانش بی وفا هرچه گفتیم عاشقیم افسوس لاف و لاف بود در پی دنیا گدای غافلش علاف بود مرهم مردم شدیم و مرهم او نیستیم آدم مردم شدیم و آدم او نیستیم همدم مردم شدیم و همدم او نیستیم محرم مردم شدیم و محرم او نیستیم جای دست باز او رو به کس و ناکس زدیم دست خود آورد سوی ما ولی ما پس زدیم مطمئنم راه ما آخر به کویش می‌رسد نوکر بیچاره هم به آرزویش می‌رسد گفت سائل از کدامین سمت بویش می‌رسد؟ گفت در هر خیمه ای حرف عمویش می‌رسد! به تمنای فرج رخصت بگیر از فاطمه.. با خود صاحب زمان بنشین کنار علقمه ای عمو ای خوش قد و بالا چرا پس کم شدی ابرویت کو؟ چشم هایت کو؟ چرا درهم شدی چون کمان حرمله از چند قسمت خم شدی با خبر از حمله ی یک مشت نامحرم شدی؟! بعد تو این روضه ها اوج مصیبات منند زینب السادات را خولی و اخنس میزنند! ✍ .
. گلهای نور به پیروان ولایت سرور بخشیدند به شیعیان علی شوق وشور بخشیدند به احترام شکوفائی گل توحید به باغ سبز محبت سروربخشیدند به باغبان گل نرگس ازخدا امشب فرشتگان همه گلهای نور بخشیدند به رهروان ره او زنور عشق ویقین دلی به صاف جام بلور بخشیدند به حُرمت وشرف باغبان عشق قسم به لاله های شهادت غرور بخشیدند چه جای حیرت ما داشت درشب میلاد اگرکه ملک سلیمان به مور بخشیدند بگو به موسی عمران زنور طلعت اوست اگر که چشمۀ نوری به طور بخشیدند زآخرین خُم سرشار معرفت مارا هزار بادۀ ناب طهور بخشیدند دعا کنید برای ظهوز او که به ما امید روشن روز ظهور بخشیدند اگر چه ازگنه ما ملول وغمگین است ولی به او دل وجانی صبور بخشیدند سلام ما برساند به حضرتش امشب به هرکه فرصت وفیض حضور بخشیدند زیمن جلوۀ مهدی بود «وفایی» را اگر که پرتو نوری ز دور بخشیدند ✍ .
. عجل الله تعالی فرجه شایسته است تاج امامت به سر کنی خود را برای دین پیمبر سپر کنی از جلوه ای که روی تو دارد بعید نیست شام سیاه عالمیان را سحر کنی نازم به ناز جنت و رضوان، اگر دمی از کوچه های قلب حزینم گذر کنی چشمان روزگار تو را آرزو کند آقا بیا و از شعف این دیده تر کنی شیعه غریب وصبح ظهورت،طلوع ماست ما را چه میشود پس از این مفتخر کنی دنیای تیرگی همه جا را گرفته است ای نور حق،تو ظلمت دنیا به در کنی ابلیسیان به آمدنت پشت کرده اند پس رو نما تو جذبه، که زیر و زبر کنی این خاک تیره را به قدومت سپید کن با یک نظر تو خاک سیه را چو زر کنی هر جا نشانی از تو ولی بی نشانه ای از سوز هجر،خانه دل شعله ور کنی چشم انتظار آمدنت چشم فاطمه ست آقا بیا که مرهم زخم جگر کنی از داغ مادرت به خدا خون گریستی وقتی که یاد سینه و مسمار در کنی بی بال و پر نمود،عدو مادرت بیا تاکوچه کوچه خصم، توبی بال و پرکنی پشت علی شکست و شکستش عدو بدید کی میشود که اذن قیام ظفر کنی؟ ای منتقم تو تیغ علی را به دست گیر تا شور دشمنان علی بی اثر کنی کرببلا و داغ حسین است و عمه ات باید که رفع غصه ز خونین بصر کنی با ذوالفقار شیر خدا بر دل حسین باید که التیام ، ز داغ پسر کنی .
. ما بنده ایم و اختیار از خود نداریم جز آنکه سر بر خاک پای تو گذاریم ما را گدای کوی دلبر خلق کردند ما با گدای تو شدن سرمایه داریم تو آفتابِ ابر هایِ طول هفته ما ابر صبح جمعه های انتظاریم جمعه اگر چه روز تعطیل است، اما ما بیشتر در آن پیِ انجام کاریم جمعه همیشه روز گریه، روز ندبه لطفاً به ما امشب بگو تا کی بباریم امشب گدایان! نیمه ی شعبان رسیده یوسف سر دروازه ی کنعان رسیده امشب کنیزی رتبه می گیرد زِ ارباب تعبیر می گردد برایش اصل آن خواب خوابی که تعبیرش امام عصر ما بود خوابی که شد نرگس برایش سخت بی تاب فردا خدا از بطن نرگس بر خلایق افشاء نماید صورت آن گنج نایاب فردا خدا خورشید خود را می نماید فردا مرا ای آسمان، دریاب! دریاب! فردا شود پیشانی و لب های مهدی از بوسه های عسکری سیراب سیراب جاءَالحقی خوانَد به اذن و امر آقا گوید که« انَّ الباطلَ کانَ زَهوقا» امشب جهان پیراهنی نوتر به بر کرد امشب حکیمه حکمت حق را نظر کرد امشب خدا آزادی نوع بشر را چون نغمه ای در سینه ی مرغ سحر کرد مرغ سحر با نغمه ی میلاد موعود گوش شیاطین را به یک آواز کر کرد ارباب، خود بعد از ولادت با لبانش اطرافیان را از گُل رویش خبر کرد اربابمان در نیمه ی شعبان رسید و دامان نرگس را پُر از شمس و قمر کرد نرگس! شکوه عزّتت بادا مبارک طاووس اهل جنّتت بادا مبارک وقتی خدا بر ماه روی او بنازد خورشید باید رنگ از صورت ببازد او آمده تا که به امر حق تعالی دین را به دست حیدریِّ خود بسازد آمد که تا با ذوالفقار صبر مولا بر دشمنان آلِ پیغمبر بتازد با یالثارات الحسینش می رسد تا همچون ابوفاضل علم را بر فرازد می آید و با یک `اناالمهدی” تمامِ گریه کنان جدّ خود را می نوازد عشق حسین بن علی می آید از راه ذکر لبش نِعمَ الوَکیل و حَسبُنَاالله ما تشنه ی رویش شدیم، الحمدلله آواره ی کویش شدیم، الحمدلله همچون سیاهه لشگری ویلان و سیلان در خال هندویش شدیم، الحمدلله «اِنّا اِلیهِ راجعون» گفتیم و آخر چون قطره ای سویش شدیم، الحمدلله در پای محراب نماز و ذکر و قرآن محتاج ابرویش شدیم، الحمدلله با عطر یاس روضه های مادر او آشفته ی بویش شدیم، الحمدلله ما چارده سرمایه ی نایاب داریم شکر خدا، شکر خدا ارباب داریم فردا فرشته می گشاید دور او پر روحُ القُدُس دور و بَرَش گردد کبوتر او را بَرَد در آسمان هفتگانه تا قدسیان قنداقه اش گیرند در بَر او رفت و مادر در پی اش آشفته گردید نرگس زِ دوریِّ شقایق گشت پرپر فرمود بر او عسگری: آرام! آرام! می آورد قنداقه را حق سوی مادر شاعر شب عید خدا از سامرا تو بردی دل ما را کنار امِّ اصغر ارباب ما را از خجالت آب کردند با یک سه شعبه طفل را سیراب کردند ✍ . .
. می رود شب، باز هم خورشید پیدا می‌شود عاشقی سرلوحه‌ی درس الفبا می‌شود شب بساط کج دلی های خودش را می‌برد ماه، در قاب نگین خود چه زیبا می‌شود یک نفر جا مانده از نسل غیور آفتاب ضامن سرسبزی و احیای گلها می‌شود من یقین دارم که صبح واقعی دیدار اوست در کنار خنده‌ی او صبح معنا می‌شود عشق او تنها دلیل زنده بودنهای ماست دلهره در محضر ایشان، تسلا می‌شود .
. ویژه ای قبله ای که با تو به کعبه نیاز نیست روح نماز بی تو نمازم نماز نیست تو هستی و به شاهی شاهان چه احتیاج وقتی که آب هست تیمم نیاز نیست تو قبله گاه کعبه ای و کعبه در طواف بی تو خبر ز حاجی و حج و حجاز نیست شاه جهان میان بیابان چه می کنی شاهین عدل جامعه از چه تراز نیست در راه خیمه ات چقَدَر چاه کنده اند تنها نشیب مانده و هرگز فراز نیست خالیست از تو در همه جا قاب عکس ها در شهر ما لوای تو در اهتزاز نیست وقتی که پلک چشم تو زخم است روز وشب شادی برای منتظر تو مجاز نیست شیرین شده ست گریه و تلخ است خنده ها جز درب غم به روی دل شیعه باز نیست با ادعای عشق تو در خواب غفلتیم اما به چشم منتَظَرت خواب ناز نیست ای التماس موی سپیدم، ظهور کن کوتاه کن فراق که عمرم دراز نیست وقتی صدای تو نشنیدم تمام عمر جز نغمه های آمدنت دلنواز نیست گفتم بیا و پاسخ تو أَکْثِرُوالدُّعٰاست غیراز دعا برای فرج چاره ساز نیست هر کس برای آمدن تو دعا نکرد ولله پیش مادر تو سرفراز نیست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. مربع ترکیب میلاد امام زمان(عج) ای اهل جهان مژده نگار آمده است بَهرِ دل خشکیده بهار آمده است بر جان جنون دیده قرار آمده است نوری ازلی در شب تار آمده است این مژده دگر کار خودش را کرد ست نرجس ز حسن گل پسری آورد ست امشب همه جا صحبت زیبایی اوست تصویر خدا روی تماشایی اوست عالم همه مَحوِ رخ زهرایی اوست دلداده پی آن دل دریایی اوست او کیست، که محشر شده با آمدنش خورشید کم آورده ز چشمک زدنش دنیا ز ولادتش تماشا دارد سرتا به قدم جلوه ی مولا دارد خلقت ز وجودش همه معنا دارد او جا به میان دل شیدا دارد در کودکی اش او شده دلدار خدا قنداقه ی او رفته به دیدار خدا با آمدنش دست خدا رو شده است از جام طهورش همه دنیا شده مست تا مِهر وجودش به وجودم بِنِشَست شد نقشه ی ابلیس مساوی شکست بی مِهر و ولایش همه درگیر غمیم با مِهر و ولایش همگی محترمیم او صاحب ما، نائب برحق خداست او فُلکِ نجات بشریّت ز بلاست او اصل شفا، ذکر شفابخش شفاست او محور گردون همه ارض و سماست در صورت او نور خداوند جلی ست او حضرت مهدی، گل زهرا و علی ست او آمده تا جلوه ی الله شود در شام سیَه جلوه کند ماه شود تا شیعه ی او از خطر آگاه شود... ...او آمده نور دل گمراه شود ما نور رخش دیده و دلداده شدیم ما شیعه ی اثنی عشری زاده شدیم او آمده تا منجی دنیا بشود اکسیر همه زخم زبان ها بشود یک جلوه کند، حضرت موسی بشود دل زنده کند، حضرت عیسی بود یحیی و خلیل و نوح و اسماعیل است شرح صحف و زبور و هم انجیل است او آمده تا رهرو حیدر باشد تا منتقم آل پیمبر باشد مرد خطر و شیر دلاور باشد راوی غمِ بی حَدِ کوثر باشد گرچه ز نظر ها شده غائب مهدی یک روز می آید که ببندد عهدی یک روز، وَ با اذن خدا می آید با قافله ای از شهدا می آید از کعبه برون سمت منا می آید سمت نجف و کرببلا می آید ای کاش ببینیم ظهورش را هم خاک قدمش شویم آنگه ما هم می آید و دنیا همه سامان گیرد باغ دل ما از نفسش جان گیرد تا دیده کمی نعمت باران گیرد اول همه جا غرش طوفان گیرد... ...طوفان مهیبی کند آقا بر پا سر ها بزند از تن آن غاصب ها آنها که دل فاطمه را آزردند حق علی و فاطمه را هم خوردند بعد از سه بلایی که سرش آوردند تا مسجد یثرب علی اش را بردند بین در و دیوار حرم زَد فریاد کی منتقمم، فاطمه را کن امداد او رحمت عام است و کرم عادت اوست درمان همه خاک ره و تربت اوست برتر ز همه اُمم فقط اُمّت اوست بر گردن عالمی بسی بیعت اوست ما ملتمسانه، شیعه ی مولاییم از منتظرانِ مهدی زهراییم عج .
. در مدح مسجد مقدس جمکران می کنم از عمق جان مدح و ثنای جمکران در سرم باشد دگر حال و هوای جمکران می روم تا جمکران با عشق و شور و معرفت.. ..هر سه شنبه، می شوم تا مبتلای جمکران در توسل های خود دلتنگ مهدی می شوم.. ..تا توسل می کنم بر ندبه های جمکران می برد دل را مدینه، کربلا، تا سامرا.. ..گنبد و گلدسته های با صفای جمکران بوی مهدی می دهد، بوی خوشِ زهرايی اش.. بوی غیبت می وزد از هر کجای جمکران هم سرای عاشقی و هم سرای نوکری ست.. ..هم سرای انتظار است جای جای جمکران مثل مشهد می شود قم باوجودِ این بَنا.. ..چون نمای مرقدش دارد نمای جمکران حالِ ديگر می دهد اینجا نمازِ نافله.. ..بالاخص در بين محرابِ دعای جمکران حضرت مهدی نگاه ویژه ای دارد به آن.. ..که گذارد جان و مالش را بپای جمکران رحمتش را می فرستد، سوی مخلوقش اگر.. ..با دل آید رو سوی مسجد، خدای جمکران حتماً از معصومه اذن جمکران باید گرفت حتماً از این راه باید شد گدای جمکران لذّت اشکِ دوچندان می دهد بر مستمع در توسل، روضه های کربلای جمکران روضه ی عباس باید خواند پای چاه آن.. علقمه باید شود صحن و سرای جمکران روضه ی مشک و عمود و تیر و چشمی غرقِ خون.. ..روضه ای که شد غم ِصاحبْ لوای جمکران ملتمس بر حجّت ثانی عشر هر کس شود در ظهورش می شود آخر فدای جمکران عج .
. یا صاحب الزمان... بگو که می گذرد جمعه های تکراری بگو چه چاره کنم از نوای تکراری؟ دوباره نغمه ی" عجل فرج" به لب دارم دوباره زمزمه ام شد دعای تکراری نشسته ام سرِ کوچه که بنْگَرَم رویت ببین چه خسته ام از رد پای تکراری.. مریض روی تو هستم، شفا بده من را بپیچ نسخه ی من با دوای تکراری هوای خطه ما بی تو تار و آلوده ست نفس بده به دَمَم در هوای تکراری اذان مأذنه صوت تورا طلب دارد.. ..دگر زده شده ام از صدای تکراری نه سفره بوی تو دارد ،نه بَرْکَت و رزقی نخورده سیر شدم از غذای تکراری بیا و هفته ی مارا به جمعه مژده بده.. بگو که می گذرد جمعه های تکراری عج .
. شعر مناجات با امام زمان عجل الله فرجه طی کن مسیرِ جاده و از ما خبر بگیر حالی زِ خطه ی دل ما، رهگذر بگیر این خطه بی قدوم تو خشکیده است و سرد دوری بزن میان دل و نُقل تر بگیر ما بی تو مثل شب، سیه و ساکتیم و تار نوری برای شب زدگان در نظر بگیر دنیای ما بدون تو رو به تباهی است رحمی به ما کن و جلوی این خطر بگیر امید شیعیان، فرجی کن به شیعیان شیعه غریب شد، به سوی شیعه پر بگیر بِشکن دوباره گردنِ ظلم و ستمگری ای بت شکن دوباره به دستت تبر بگیر ای مصلح جهان، به جهان رنگ و بو بده.. ..از دست گرگ دهکده افسار شر بگیر با پرچم قیام حسینی بیا به گود تو انتقام فاطمه ی خون جگر بگیر هم کربلا برو، به سوی قتلگاه شاه هم در مدینه روضه ی دیوار و در بگیر هم زنده کن به سینه غم زینب حزین هم در تسلی اش زِ سر نیزه سر بگیر عج .
. تضمین با بیتی از حضرت حافظ بر این میلاد فرخنده چنان دلها بود طالب که بنموده سما خود را مزین با یم کوکب هزاران نغمه ی شادی منادی میزند امشب سرود فتح و پیروزی فلک جاری کند بر لب (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- هزاران غنچه ی زیبا شکوفا در زمین گردد زمین سامرا امشب به چشم دل نگین گردد دوباره نام پیغمبر به عالم خوش طنین گردد جهان سرمست و مسرور از امام آخرین گردد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- نسیم صبح میلادش گرفته دشت و صحرا را چو دریا کرده چشمان صبور قلب شیدا را به بازار وفا آورده از حسنش زلیخا را به دلها نور تابانده نموده زنده دلها را (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- بیا نور خدا را بین که دلها سوی او باشد برای عاشقان کعبه یقینا کوی او باشد شمیم عطر جنت از شمیم بوی او باشد بهاران در نگاه ما فروغ روی او باشد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- به مشتاقان بگو امشب محمد را نظیر آمد ز نسل مرتضی ماهی پر از نور منیر آمد چو زهرا بر زمین امشب یکی خیر کثیر آمد بگو بر مستغیثین که دگر امشب مجیر آمد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- رقیبان را بگو امشب قرار بیقراران بین اسیران را بگو برخیز و با چشمت بهاران بین به خشکیده لب صحرا بگو بنگر و باران بین فلک با خنده میگوید بیا لبخند یاران بین (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- به سامانم رساندی یا گرفتار غمم کردی به هجرم مبتلا کردی و محو ماتمم کردی مرا بیمار غم کردی و غم را همدمم کردی نشاندی عشق در جانم به عشقت محرمم کردی (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- چه غم دارم که شبها تا سحر بیدار بنشینم امیدم باشد اینکه من بَرِ دلدار بنشینم برای لحظه ای تنها کنار یار بنشینم کنار آن طبیب دل چنان بیمار بنشینم (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- ✍ .
. ز نور خویش پُر کرده ماه شعبان را به شور و شین درآورده قلب مرغان را رسیده است مسیحای آل پیغمبر که جان تازه ببخشد دوباره ایمان را همانکه آمدنش را نوید می دادند به سر رسانده کنون انتظار ادیان را حَسن چه دسته گل نرگسی بغل دارد! ز اشک شوق دهد آب، باغ دامان را زمین سامره شد "سُرَّ مَن رأى"تر، چون گرفته است در آغوش، جان و جانان را امام ماست همانی که بدو میلادش فصیح گونه تلاوت نموده قرآن را به شوکتش بنِگر! با نسیم یک نفسش ز های و هوی نشانده خروش طوفان را "بِیُمنِه رُزِقَ الناس"؛ می کند نازل_ خدا به یمن نگاهش به خاک، باران را همیشه عطر عنایات اوست قابل حس طراوتی ست که داده به ما گُل نرجس به حُسن خُلق و نجابت پیمبرش خوانید شجاع زاده و کرّار و حیدرش خوانید شده ست آینه ی آیه ی"یُطَهّرکُم" زلال و پاک و مطهّر، چو کوثرش خوانید سخا و جود و کرَم می چکد ز انگشتش حَسن صفات، چنان سبط اکبرش خوانید گرفته دست مرا بارها شبیه حسین بلندمرتبه چون جدّ اطهرش خوانید همانکه ناجی اسلام و از تبار علی ست روا بوَد که یدُالله دیگرش خوانید به حکم آیه ی قرآن، "خَلیةُ الارض" است زمین به سلطه ی مهدی ست، رهبرش خوانید هرآنکه منکر او شد، چه سود از دینش؟! اگر که زاهد شهر است، کافرش خوانید در این زمانه که مولای عاشقان مهدی ست هر آنکه نوکر او گشته، قنبرش خوانید خدا ز راستیِ اعتقادم آگاه است غلام درگه مهدی فراتر از شاه است کنون که جشن سرور و ولادت مهدی ست یقین که شامل حالم عنایت مهدی ست الا که جلوه ی "طاووس اهل جنت" اوست بهشت محو تماشای شوکت مهدی ست زده است هر که نشانی اگر به سینه ی خویش مدال سینه ی من "عبد حضرت مهدی" ست زمانه بر سر جنگ است یاعلی مددی! * مدد! که قلب همه تنگِ دولت مهدی ست دقایقی که شود عدل مرتضی احیا؛ یقین کنید که صبح حکومت مهدی ست ببین که قبله نما تکیه کرده بر قبله قلوب تیره منوّر ز طلعت مهدی ست_ صدای حیدری اش را زمانه می شنود سکوت کرده زمین، محو حشمت مهدی ست به صبح جمعه ی موعود، خلق حیرانند چرا که روز قیامش، قیامت مهدی ست خدا کند که هماندم سوا کند ما را میان آن همه مردم صدا کند ما را سلام! ای به غم شیعه آشنا، برگرد به زخم سینه ی مجروح ما دوا، برگرد ز هُرم گریه ی عشّاق، گرم شد سرداب به این حرارت سرداب سامرا برگرد دعا برای ظهور تو مرد می خواهد اگرچه مرد نبودم ولی بیا... برگرد تو را به ندبه ی چشم انتظارهای فرج نبین گناه منِ منتظرنما، برگرد اگر زمان ظهور تو من نباشم چه؟! شدم اسیر همین خوف یا رجا، برگرد نماز روز ظهور تو آرزوی من است کند خدا به مراد من اعتنا برگرد صدای ناله ی مادر به گوش می آید میان گریه تو را می زند صدا، برگرد حسین، خون دلش مانده است روی زمین یگانه منتقم شاه کربلا برگرد فرج گشایش کار است و شاهراه نجات * مدام نذر ظهور خجسته ات صلوات... * تضمین از دیگر شاعران بزرگوار ارواحنا_فداه .
. در حوالیِّ نیمه شعبان بود عطرِ یاسی عجیب می‌آمد سامرا بود و خانۀ پدری باز طفلی نجیب می آمد باید اسپند، دود می‌کردند نوهء ماه، می‌رسید از راه حاملِ پرچم ابالفضل و ذوالفقارِ علی ولی الله گل نرگس که زیرِ پاهایش باغِ گل فرش شد همان اول مثلِ جدَّش حسین، قنداقش شرفِ عرش شد همان اول بر غمِ اهل بیت در حُکمِ جرعه‌ای آب بود بر آتش از همان کودکی به دوشش بود پرچمِ سرخِ یالثاراتش وَ ورق خورد صفحۀ تقویم تا که هنگامِ غیبتش آمد آسمانِ وجود، ابری شد دوری از ماه، نوبتش آمد بیشتر از هزار و صد سال است جمعه‌ها را شمرده‌ایم آقا دردش اینجاست بعدِ این مدت از فراقت نمرده‌ایم آقا ظاهراً زخمیِ فراقیم و منتظرهای یازده صده‌ایم شَرم داریم این همه جمعه ندبه‌ات را فقط ورق زده‌ایم در سخن، عهد خوانده‌ایم و فرج در عمل، کم صداقتیم آقا مثلِ بحرالعلوم‌ها کم بود غالباً بی لیاقتیم آقا از تو غافل شدیم از بس که ماتِ غربیم و خیره‌ی شرقیم یادمان می‌رود که تو هستی بس که در روزمَرِّگی غرقیم مثل حیدر برای پیغمبر مردِ بدر و اُحُد نداری تو سیصد و سیزده نفر، حتی دور و اطرافِ خود نداری تو من بمیرم، غریب یعنی تو ... تو که تنها شدیّ و بی لشگر نه کنارِ تو زینبی هست و نه ابالفضل و نه علی اکبر نکند پایِ سفره‌های ظهور میهمانِ اضافی‌ات باشیم پسر فاطمه دعایی کن مثلِ مرحوم کافی‌ات باشیم باز هم غیرتِ قدیمی‌ها... اندکی از گناه، پرهیزی عصرِ جمعه، و یا سه‌شنبه غروب یک سَماتی، توسلی، چیزی الغرض، سهله، کوفه یا عرفات یا که خلوت نشینِ سردابی هر کجایی خدا نگهدارت غایبِ قصه‌های بی تابی دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است دلِ ما را تو کهکشانی کن گنبد زرد، گنبد آبی کربلاییّ و جمکرانی کن شاه بیتِ همه غزل‌هایم همه کار و کسم بیا برگرد به بدیِّ دلم نگاه نکن جان زهرا قسم بیا برگرد .
. السلام علیک یا اباصالح ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لبریز می‌شوم ز جنون وقت نامتان کار دلم شده همه دم فکر و ذکرتان مرغ دل رمیده با دو صد امید پر میزند به سوی شما و نگاهتان آری منم اسیر و گرفتار بند عشق من بندی‌ام ز روز ازل بین دامتان نان و نمک گرفته‌ام از صبح اولین از سفره وسیع کرامات و جودتان صدها هزار غصه که آوردم و رسید از بهر هر کدام هزاران دوای‌تان زانو زنم به پیش شکوه شما مدام جز نامتان مباد به لب‌های من کلام در آسمان تلالؤ انوار را ببین در کهکشان تجلی اقمار را ببین فردوسیان ز فرط شعف جمله در سماع در جان خاکیان دل تبدار را ببین کنعانیان دوره هجران در التهاب ای دل بیا و خیل گرفتار را ببین شد کوچه‌کوچه‌ها همه لبریز انتظار در هر گذر بیا صف زوار را ببین در هر دلی به پا شده یک جمکران عشق مجنون بیا و این همه بیمار را ببین ای آسمان به سمت زمین کن نظاره‌ای دست دعای لشگر اشجار را ببین در دیده‌های منتظران جلوه امید در سینه‌ها تموج اسرار را ببین دل گسترید شوکت معشوق می‌رسد ره وا کنید حضرت معشوق می‌رسد دلهای عاشقان همه از دم رمیده است زیرا که عطر نرگس نرجس رسیده است جانهای خسته در قَلَیان طراوت است دلخستگان به هوش که گاه سپیده است یوسف ببین نشسته به بهت نگار ما دستش نه بلکه سرش را بریده است گویی که ماه در تب و از شوق روی او عاشق شده است و سرمه به ابرو کشیده است آوای عرشیان شده یا ایهالعزیز زیرا که شمس یوسف زهرا دمیده است مجنون شده هر آن که در این بزم عاشقی نام قشنگ حضرت دلبر شنیده است بالابلند یوسف زیبای مرتضی ای شاه حسن خوش قد و بالای مرتضی دلهای ماست بسته به زنجیر گیسویت محراب ماست طاق کمانهای ابرویت در دست توست بند دل بی‌قرار ما جانهای ماست یکسره در قبض جادویت گفتم به عشق تا به کجا می‌کشانی‌ام گفتا کنار دلبر زیبا و دلجویت گفتم چرا دلم شده دیوانه و خراب گفتم از شمیم ناب تو و عطر گیسویت دادم به باد دست سلامم به هر سحر کردم گسیل این دل دیوانه را سویت آقا قسم به خاک شهیدان این فراق دلهای ماست بسته به زنجیر گیسویت ابرو مکش چو تیغ که دلداده توایم ما سنگ‌ریزه‌های لب جاده توایم ای شهریار عشق و علمدار انبیا ای مخلص کلام تمامی اولیا ای هادم بنای نفاق و ریا و کفر باب تفضلات خداوند "هل اتا" مولای مهربان غزلهای عاشقی ای آخرین سلاله اسرار "انما" زیباترین سروده دلهای بی شکیب ای بهترین تبسمدلهای بی نوا شیواترین چکامه اشعار خلقتی شیرین ترین ترنم دلهای آشنا آیا هنوز گاه قیامت نیامده؟ تا آن که پرده گیری از آن روی دلربا آقا به آن نگاه صمیمانه‌ات سلام بر آن تفقدات کریمانه‌ات سلام بر خاک تشنه نم نم باران چه دیدنی است بر اهل شب چراغ فروزان چه دیدنی است بر خستگان دوره هجران و دوری‌ات پایان دوری و غم هجران چه دیدنی است روزی که با تو کلبه احزان سینه‌ها گردد چو باغ سبز و گلستان چه دیدنی است ای آروزی خسته دلان در کنار تو احوال نوکران و غلامان چه دیدنی است دستم به دامنت گل زیبای فاطمه حالم دلم کنار تو جانان چه دیدنی است پشت سر تو دو رکعت نماز عشق آقا ز تو شنیدن قرآن چه دیدنی است در کام ما به کأس ولایت شراب کن ما را ز خیل منتظرانت حساب کن ✍ .
. یا اباصالح المهدی ادرکنی دیوانه ام ای عشق ، دیوانه ترم کن پروانه ام ای شمع ، پروانه ترم کن ای باده ی نابم ، بیداری و خوابم ویران و خرابم ، ویرانه ترم کن ای یار دل آرام ، بستم به تو احرام مستانه ام ای جام ، مستانه ترم کن دل بسته ام از پیش ، چون سائل درویش بیگانه ام از خویش ، بیگانه ترم کن میخانه شدم من ، پیمانه شدم من بی خانه شدم من ، بی خانه ترم کن تا در تب و تابم ، هستی تو خطابم بی دانه و آبم ، بی دانه ترم کن ای حضرت جانان ، چه بی سر و سامان جانانه دهم جان ، جانانه ترم کن ✍ شب نیمه شعبان ۱۴۴۵ شنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ . ....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. گاه‌گاهی به نگاهی دل ما را دریاب جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب گاه‌گاهی به نگاهی دل ما را دریاب... دل ما را به شب هجر فروغی بفرست شبروِ وادی اندوه و بلا را دریاب... به وفاداری تو شهرۀ شهرم ای دوست ز وفا معتکف کوی وفا را دریاب کاروان رفت من از همسفران دورم دور منِ از قافلۀ شوق جدا را دریاب راه باریک و بسی پرخطر و تاریک است سببی ساز و درین مهلکه ما را دریاب... تا فغان دل غمدیدۀ ما را شنوی نازنینا سحری باد صبا را دریاب... سوی «پروانه» نظر کن که دعاگوی تو باد گنه‌آلودۀ خود را به مدارا دریاب استاد (پروانه) .
. امام غائب دنیا که جان به قربانش تمام عالم و آدم شده پریشانش هزار حاتم طائی به پایش افتادند زبانزد است کرامات و لطف و احسانش فدای زمزمه های نماز نیمه شبش فدای سوز مناجات و صوت قرآنش خدا کند که همیشه گدای او باشم دمی جدا نشود دست من ز دامانش من آن مریض بلا دیده پر از دردم که غیر مهدی موعود نیست درمانش کجاست منتقم خون سیدالشهداء کجاست طالب خون حسین و یارانش همان حسین که عالم فدای غربت او همان حسین که مهدی شده است گریانش همان حسین که فریاد زد ز سوز جگر کنار پیکر صدپاره جوانانش همان حسین که آیات کهف را می خواند ز روی نیزه شنیدند صوت قرآنش .
ای حضرتِ خورشید فروزان برگرد ای ماهِ شب نیمه شعبان برگرد برگرد که لاله ها تو را می خوانند ای منتقم خون شهیدان برگرد ای جلوه ی پهلوان خیبر برگرد ای وارث ذوالفقار حیدر برگرد با سیصد و سیزده امیر لشکر با سیصد و سیزده دلاور برگرد تو نور خدایی قمر اندر قمری تو خوبتر از خوبتر از خوبتری افسوس که روزهای پر حسرت عمر بی جلوه ماه روی تو شد سپری ای وارث هفت و چار یابن الزهرا عالم به غمت دچار یابن الزهرا برگرد که گُل کند به یُمن قدمت سرسبزترین بهار یابن الزهرا ای جن و ملک خادم دربار شما خوبان جهان تشنه دیدار شما ای کاش که چشم های آلوده ما روشن بشود به نور رخسار شما یابن الحسن ای دوای هر درد، بیا هرگز نشود که بی تو سر کرد، بیا دور از تو تمام فصل ها پاییز است ای رایحه بهار، برگرد بیا یابن الحسن ای پناهگاهِ عالم ای خیره به سویتان نگاه عالم بی جلوه آفتاب رخسار شما روشن نشود روز سیاه عالم این ندبه و اشک پُر ثمر خواهد شد این دوره انتظار سر خواهد شد بعد از شب تاریک و غم انگیز فراق خورشید دوباره جلوه گر خواهد شد ای خاکِ قدومت آسمان ادرکنی ای ذکر لب پیر و جوان ادرکنی بنما نظری تا که نرفتم از دست یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی در شام فراق بی سر و سامانم از دوری تو به لب رسیده جانم دلخونم و یاد تو بود تسکینم بیمارم و روی تو بود درمانم ای مهدی صاحب الزمان! آقا جان! بنما نظری به شیعیان، آقا جان! یک عمر صدا زدم بیا یا مهدی دیگر به لبم رسیده جان، آقا جان! .
. بر شام سیاه شیعیان، ماه آمد درمانگر هر چه درد، از راه آمد عطر قدمش میان دنیا پیچید ای منتظران، «بقیه الله» آمد ✍ .
. به دنیا آمده آن که خدایا للعجب دارد صدای خنده اش طعمی عسل تر از رطب دارد نه تنها عالم و آدم نه تنها حیدر و خاتم نه تنها عالمِ بالا که حتی رب طرب دارد زمان افتاده از حرکت ملائک مست این شوکت که جبریل آمده انگار آیاتی به لب دارد عبادالصالحون مژده خدا امشب شعف دارد و قصد آتش اندازی به نسل بولهب دارد سلاطین جهان دیگر کلاه خویش بردارید به جبر این بار باید پا ز جاه خویش بردارید شب عید فلک باشد شبی که ماه کامل شد خدا را شکر امشب باده ای روزی سائل شد گرفته آینه از نو خدا محو تماشا شد برای دیدن رحمان دوباره حق شمایل شد اگر کعبه ترک بردارد امشب جای خود دارد ولی انگار سمت سامرایش قبله مایل شد جهان یک عمر می زد دور باطل تاکه در این شب به معنای حقیقی خودش یکباره نائل شد جهان یک قالب بی روح می باشد که او جانش بیاید گر کنم من جان و جانانم به قربانش کشیده باز انگاری که حیدر ذوالفقارش را جهان دیده دوباره آن شه دُلدُل سوارش را شکوفه باز لب وا کرده از شوقش بهاری شد بهار آمد به دنیا چون جهان دیده نگارش را قمر از شوق دیدارش به قربان زمین رفته و حتّی بید مجنون شد ز کف داده وقارش را زشوق دیدنش یعقوب هر شب اشک می ریزد تو را چون دیده یوسف داده بر باد اختیارش را رود صد یوسف مصری به قربان قدم هایش و مجنون می شود عالم ز عطر چون مسیحایش هنوزم منتظر مانده جهان آیات رجعت را بیا بر هم بزن عادات حاکم بر زعامت را همه ارکان عالم را گرفته ظلم سرتاسر بیا بر پا نما آن وعده ی سبز حکومت را جهنم گشته بی تو قالب دنیا بیا آقا بیا نقشی بزن بر بوم این عالم تو جنّت را به عمرم منتظر بودم زمان انتقامت را بیا جاری نما آقا همان اصل برائت را بزن بر گردن لاتُ و عُزی تیغی گلستان کن به آتش کش تباهی را تو پایان زمستان کن ۱۴۰۲/۱۲/۰۶ .
. می نشینم گوشه ای و آهِ حسرت میکشم گوشه-چشمی از تو را عمریست منّت میکشم از ازل «قالوا بلی» گفتم برای دیدنت سال ها بر دوش خود بارِ امانت میکشم مهزیارت بی تو شد آواره! امّا بی تو من... این نفس هایِ کذایی را چه راحت میکشم! خوشبحالِ عاشقی که گفت با عجز و نیاز ناز چشمان تو را محض عبادت میکشم عهد بستم با تو امّا نفْس عهدم را شکست اینچنین در وادیِ عصیان اسارت میکشم تا که آقا سر به زانوی تو روزی جان دهم روز و شب بر لوح دل نقش ِ شهادت میکشم در خیالاتم تجسّم میکنم رویِ تو را رنجِ بسیاری از این طرزِ زیارت میکشم باز هم یکسالِ دیگر باعثِ زحمت شدم نیمۂ شعبان که می آید خجالت میکشم! ✍ .
. سیمای زمین خسته و زرد است بیا در سینه ی انتظار ، درد است بیا دیریست که روزگار از مرد تهیست ای مردتر از هر آنچه مرد است بیا ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستان عزیز با تبریک میلاد باسعادت حضرت مهدی عج با اطلاع می رساند کتب ویژه مهدویت در کانال کتابخانه ضامن اشک بارگذاری شد 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/988479509Cc6a2515d23
. ودیعۀ موعود بیا که آمدنت مژدۀ سحر دارد رُخت نشانۀ والشمس و والقمر دارد تو ای فروغ امید ای ودیعۀ موعود بیا که آمدنت مژدۀ سحر دارد سپهر وصل تو از بس که هست رؤیایی شهاب آرزوی ما از آن گذر دارد دراین ترنم عشق و در این بهار امید درخت باور ما از تو برگ وبر دارد کبوتری که زند پر به شوق دیدارت قسم بجان تو کز عشق بال وپر دارد شب ولادت تو آن که بی قرار ترست برای دیدن تو شوق بیشتر دارد اگر چه شام سروراست هرکه را بینم زهجر سر به گریبان وچشم تر دارد زیمن توست که روزی دهد خدا ما را به احترام تو برما خدا نظر دارد به جز تو کز دل پر درد ما خبر دارد چه کس ز درد دل دوستان خبر دارد به لاله های شهادت که لاله در دل دشت هنوز داغ فراق تو برجگر دارد گه ولادت تو گر «وفایی» ازغم گفت زشعله های جدایی به دل شرر دارد .
. شافع و منجی تویی ، آقای بی همتا تویی آخرین اوصیا ، مولای جان افزا تویی در مسیر عاشقی هستی مراد هر مرید چشم امید و دعا و خواهش طاها تویی عالمِین و انبیا و اولیا را سروَری سرو رعنا قامت زیبا رخ زهرا تویی زخمی ام آقا نگاهم کن به من مرهم بده شاه و شاهنشه وصی اعلم الاعلی تویی صوت قرآنت علی وار است ای موعود خلق صاحب اسرار "سبحان الذی اسری" تویی این حریفان در شب عشرت مرا یارند و بس روز محنت آنکه می آید برِ دلها تویی ای گرفتار نگاهت ما ، کجایی ؟ بازگرد نوربخش و روشنیِ ظلمت شب ها تویی رخصتی ده ذره پرور ! تا تماشایت کنیم مهدیِ صاحب زمان ! تنها امید ما تویی ای که فردا این زمین را نور باران می کنی پای تا سر جلوه دار خالق یکتا تویی تو امیری ، سروری ، ماهی ، منیری ، اعلمی مقتدای شیعیان و رهبر دنیا تویی بوی گلهای بهشتی نفحه ی پیراهنت یوسف خیرالنسا نور جهان آرا تویی دیده ی عشّاق مشتاق تماشای شماست این جهان زشت است در چشم همه زیبا تویی نور چشم حضرت مادر بیا ، یابن الحسن وارث تنهایی سردار عاشورا تویی یا معزالاولیا ، حُسن ختام اهل بیت آرزوی یازده خورشید حق تنها تویی عصر جمعه یک جهان نام تو را دارد به لب العجل ای منتقم ، راه نجات ما تویی ✍ .