eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.6هزار دنبال‌کننده
233 عکس
140 ویدیو
33 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ‍( عالم آل نبی ) یا امام الرئوف علیک آلاف التحیه و الثناء ... دور تا دور ضریحت دیدم اقیانوس را می کنی دلشاد هر دلخسته و مایوس را می شوم در مرقدت مهمان ، نگاهی کن به من از شمالِ شرقیِ ایران نگاهی کن به من عاجز و درمانده ام آقا ! اسیرم من ، اسیر سائل کوی توام شاها ! فقیرم من ، فقیر عالمِ آل نبی ! فرمانروای ملک دین مرقد نورانی ات بر کشورِ ما شد نگین از زمانی که دلم جَلدِ خراسان گشته است کار من با گوشه ی چشمت چه آسان گشته است زائر کوی شما سلطان خوبان می شود سنگ در صحن شما دُرِّ درخشان می شود کوریِ چشم تمام عنکبوتانِ ذلیل بسته ام تنها به درگاه شما بندِ دخیل باز هم جبریل آمد فرشِ شَهپَر باز کرد حافظ از شیراز آمد باز دفتر باز کرد " ای که بر ماه از خطِ مشکین نقاب انداختی لطف کردی سایه ای بر آفتاب انداختی " هیچ چیزی که ندارم یک نگاه آورده ام " بر امام مهربانِ خود پناه آورده ام " هر که خوشبخت است تنها مرغِ بختش مشهد است کشور ما تا قیامت پایتختش مشهد است هر چه دارم می دهم تا که بیایم پای بوس چشم ما و بارگاه حضرت شمس الشموس با نگاهش حال ما را او دگرگون می کند عشق او ، "خورشید" را این گونه مجنون می کند ... ══◈══
. با موضوع شهادت علیه السلام از پشت ابر ، ای مه تابان ِ احمدی جانها به لب رسیده و بیرون نیامدی مانده هنوز روی لب شیعه بی امان عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان هر روز ما گذشته چرا با نبودنت مانده همیشه در دل ما شوق دیدنت در پای منبر تو نشد سینه زن شویم با تو نشد که ثانیه ای هم سخن شویم قسمت نشد که گریه کند پا به پای تو این دیده، بین روضه ی صبح و مسای تو روز عزای حضرت سلطان طوس شد برپا دوباره هیئت شمس الشموس شد روی کتیبه ضامن آهو نوشته ای یک (یا رئوف)گوشه ی هر سو نوشته ای قربان شال مشکی و اشک عزای تو در زیر خیمه زمزمه ی یا رضای تو این روزها تو زائر سلطان مشهدی دل را به بحر صحن و سرای رضا زدی داری برای غربت او گریه می کنی بر آن عبا و محنت او گریه می کنی در زیر آن عبا که به رأسش کشیده است در بین قصر و حجره قد او خمیده است خورده زمین و پا شده با زحمت زیاد از دست زهر و دوری فرزند خود جواد جوری به خاک حجره سرش را نهاده است گویا به صورت از روی مرکب فتاده است افتاده باز یاد تن غرق خاک و خون داغ عظیم،اشک حرم ،زین واژگون یاد تنی که گوشه ی صحرا رها شده با نیزه عضوعضو تنش جابه جا شده دارد هزار و نهصد و پنجاه زخم کین جسمش بدون غسل و کفن مانده بر زمین ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ............................................................ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. بیـرون نرود از آستانـت مایوس با قلب شکستـه آنکه آمد پابوس تو قبله ی حاجاتی و من جز حرمت حاجت نبرم به هیچ کس، شمس شموس .
. علیه‌السلام تو خورشیدی ،دلم یک پنجره بر روی دیوار است دلم را باز کن سمت ضریحت وقت دیدار است هوای شهر آلوده است دکترها به من گفتند هوای‌صحن‌تان دارالشفای هرچه‌بیمار است دلم مثل همان‌ساعت به‌وقت صحن آزادی دلم مثل همین نقاره‌های روی تکرار است کجا غیر از همین‌جا می‌شود آرام بنشیند زنی که‌گریه‌اش چون‌دانهٔ‌تسبیح بسیار است اذان و صبح‌گلدسته من و این‌بغض سربسته به‌سمت روضه‌ای که سایه‌اش«مِن تحت‌ُالانهار» است  «الا یا ایهاالساقی» مِی مشکل‌گشا داری که‌هرکس می‌رسد اینجا یقین‌دارم گرفتار است هرآنچه خواستم یک عمر از این در طلب کردم گدای تو مگر دستش از این در دست بردار است به سقاخانه خیل تشنگانت نور می‌نوشند تماشاخانهٔ لطف تو از آیینه سرشار است زمین چرخیدوتوس از نقطهٔ‌نام‌تو مشهد شد ضریحت خوشهٔ‌پروین خراسان هم چو پرگار است .
. کنار نام علی می شود رضا بنویسم حرم برای دل تنگ مبتلا بنویسم سلام شمس خراسان پناه قلب غریبان چقدر نذر تو از داغ کربلا بنویسم گره به لطف تو وا می شود همیشه و باید رئوف آل نبی را گره گشا بنویسم زلالِ نور و پر از واژه های ناب و نجیب است تمام صحن و سرایت ،من از کجا بنویسم!؟ به رفت و آمد زوار دلشکسته ی کویت از اوج مرحمت شاه با گدا بنویسم؟ نمی شود که همیشه برای شرح غم دل کلاغ رو سیه و گنبد طلا بنویسم میان این همه آدم تویی رفیق صمیمی مقام لطف تو فرمود بی ریا بنویسم مرا ببخش که هرگز برای قلب رئوفت نشد که در خور نامت دو خط ثنا بنویسم همیشه چتر محبت گشوده ای به سر من در استعاره چه می شد تو را خدا بنویسم .
. یا مگـذار کـه آلوده ی دنیـا بشویم کوریـم مدد نمـا کـه بینا بشویم در گوشه ی صحن انقلابت ای کاش ما گـم شده هـا دوباره پیدا بشویم .
علیه السلام (رضوی) ➖➖➖ به دست لطف تو روزی کم فراوان است که درحریم تو "دارالکرم" فراوان است زبان گریه‌ی بی‌اختیار می‌گوید؛ "و یَسمَعونَ کَلامی" که غم فراوان است به کیمیای تو هر قطره می‌رسد به کمال کنار آب‌خوری جام جم فراوان است قرار شد که کنار تو بشکند تبعیض اگر که هم عرب و هم عجم فراوان است نمونه‌اند سلیمان و حاتم طائی گدا برای تو از این رقم فراوان است قسم به جان جواد تو می‌دهم گرچه برای عرض نیازم قسم فراوان است به شعر ساده‌ی من هم صله عنایت کن اگر چه دور و برت محتشم فراوان است دو دست خالی و بار گناه آوردم به بارگاه تو آقا پناه آوردم دوباره عرض‌ادب، عرض‌احترام از دور دوباره قسمت ما می‌شود؛ "سلام از دور" "سلام حضرت سلطان، مرا نمی‌طلبی؟" ببین چقدر فرستاده‌ام پیام از دور منی که دست به‌سینه گذاشتم هرصبح، سلام داده‌ام از روی پشت‌بام، از دور...! اویس نیستم، اما نسیم رحمت تو همیشه درد مرا داده التیام از دور نگاه نافذ تو آهوی خیال مرا به یک اشاره‌ی کوتاه کرده رام از دور به‌رغم فاصله، گلدسته‌های تو انداخت کبوتر دل تنگ مرا به دام از دور دلم هوایی دیدار توست از نزدیک... اگرچه لطف تو بوده‌ست مستدام از دور پناه ما کرم توست یا امام رضا زیارت حرم توست یا امام رضا خوشا به حال هرآن‌کس که شد مسافر تو که جنّ و انس و ملک بوده‌اند زائر تو تمام ثروت عالم نصیب آن دل شد که مشهدی شده و آمده مجاور تو دل کبوتر صحن تو شاد خواهد شد دمی که پر بزند در حریم طاهر تو رضای توست رضای خدا گذشته است اگر از همه به خاطر تو چقدر در دل خود با تو حرف‌ها دارد که بین قافیه‌ها گم شده‌ست شاعر تو حدیث جابر پیغمبر است مدرک ما به کافری هرآن کس که بوده کافر تو به لطف توست که ما گریه‌کن شدیم آقا هزارشکر که شد رزق ما شعائر تو تو مشرفی به غم کربلا، تو روضه بخوان تو روضه‌خوان حسینی، بیا تو روضه بخوان دلم گرفته از این روزگار یابن‌شبیب چرا که رنگ خزان شد بهار یابن‌شبیب به هوش باش که "ان کنت باکیا لشیء" فقط برای حسینم ببار یابن‌شبیب همان که از اثر تشنگی به چشمانش شد آسمان و زمین چون غبار یابن‌شبیب همان که آب شد از آن زمان که بر نی دید که شد به نیزه سر شیرخوار یابن‌شبیب حجاب عرش خداوند بود عمه‌ی ما که شد به ناقه‌ی عریان سوار یابن‌شبیب از اهل‌بیت اسارت نرفته بود زنی علی‌الخصوص در آن گیرودار یابن‌شبیب ولی بدان پسرم انتقام می‌گیرد کشیده‌ایم اگر انتظار یابن‌شبیب به نیّت فرج عاجل امام زمان دعا کنیم برای دل امام زمان به هر نوشته‌ی دیگر مقدم است هنوز کسی‌که هرچه بگوییم از او کم است هنوز علاج هجر به‌جز صبح بودن او نیست که بزم هر شب ما طالب غم است هنوز خودش وحید و فرید و طرید خوانده شده ولی پناه و امید دوعالم است هنوز به انتقام عزیزان دین می‌آید او که روی گنبد اسلام ‌پرچم است هنوز اگرچه نیست، ولی لحظه‌لحظه با یادش بساط عاشقی ما فراهم است هنوز برای شستن درد فراق کافی نیست که روی گونه‌ی ما اشک نم‌نم است هنوز؟ خدا کند که به او مژده‌ی ربیع دهند که صبح‌وشام برایش محرم است هنوز. دعا کنیم شب هجر را سحر برسد زمان غیبت مولای ما به سر برسد ➖➖➖ ✍ .
. (غزل رضوی) ➖➖➖ پناهِ هر چه دل مبتلا امام رضاست تمام دار و ندارِ گدا امام رضاست خوشیم دست به دامان هیچکس نشدیم خوشیم ذکر شب و روز ما امام رضاست کجاست ملجا ما؟ غیرِ گوشه ی حرمش کجاست جنت ما ؟هر کجا امام رضاست در این حرم به در بسته می خورم ؟حاشا بگو به خلق که مشکل گشا امام رضاست دگر چه واهمه ای از قیامتت داری اگر حساب و کتاب تو با امام رضاست کنار پنجره فولاد تازه فهمیدم که ضامن سفرِ کربلا امام رضاست دلم خوش است بیایی زمان تلقینم که ذکر آخر عُشاق "یا امام رضاست " ➖➖➖ ✍ .
. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا یا شمس الشموس علیه السلام سویت نیامدم که بیایی سه جا فقط خواهم شوم همیشه مرید شما فقط قلبم به عشق هرکس وناکس نمی تپد بر خانواده ی تو شده مبتلا فقط آهو نمی شوم که به لطفت رها شوم وقتی شوم اسیر تو گردم رها فقط تکیه زده به کرسی شاهانه روی عرش آن کس که بوده در حرم تو گدا فقط الحق شده ست پنجره فولاد صحن تو بر درد لاعلاج مریضان دوا فقط باید شوی طبیب تمام خلایق و عالم بگیرد از حرم تو شفا فقط از گوشه ی ضریح تو شش گوشه خواستیم در دست توست تذکره ی کربلا فقط آقا کنار مقتل جدت چه می کند؟! آن کس که داشت همره خود یک عصا فقط آقا اگر نشد بدن جدّ تو کفن چیزی نبود چاره شده بوریا فقط از بهر کشتن تو نیازی به سم نبود کافی ست درد مجلس شام بلا فقط ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. مگـذار کـه آلوده ی دنیـا بشویم کوریـم مدد نمـا کـه بینا بشویم در گوشه ی صحن انقلابت ای کاش ما گـم شده هـا دوباره پیدا بشویم .
. السلام علیک یا امام الرئوف ای امام مهربانی ها فدای نام تو ای ملائک مست مست از جرعه های جام تو با نگاه مهربانت تا خدا بالا رود هر دلی افتاده از حسن القضا در دام تو نامداران جهان هستند از مهر شما این کبوترهای بی نام و نشان بر بام تو رمز اطمینان عاشق غمزه ی یار است و بس ای همه آرامش ما از دلِ آرام تو هر چه داریم از تو داریم ای همه لطف و کرم می شود آیا کسی توهین کند بر نام تو ؟ هر چه گویند انبیا از مصحف فیض شماست جبرئیل آورده از سوی خدا پیغام تو بهجت حق عارف واصل چنین فرموده بود : شد مسیحا زائر همواره ی ایام تو تو رضای حقی و حق در رضای تو ولی مردمان از تو رضا ، به به از این ایهام تو راه قرب و وصل حق تنها تمسک بر شماست یعنی این که قاب قوسین است زیر گام تو واسطه ی فیض رحمانی و هم نور خدا همچو وحی حق بوَد یک چشمه از الهام تو زائر تو زائر وجه خدای عالم است کعبه می بندد به قصد معرفت احرام تو هر ملَک بالی به زیر پای تو انداخته تا مگر گردد نصیبش از کرم اِنعام تو می نشستی بر سر یک سفره با جمعی غلام اهل جنت ریزه خوار سفره ی اطعام تو دشمن خیره سرت یک عمر مانده منتظر زَهری از اندوه را ریزد میان کام تو از چه این گونه عبا بر سر کشیدی وای من سبز از زهر جفا شد چهره ی گلفام تو ؟ بند بند پیکرت گردید مسموم از ستم از چه گشته بی رمق از زهر غم اندام تو گاه از داغ مدینه گاه از کرببلا ناله کردی و شد آخر وصل حق فرجام تو دشمنت می خواست قبرت پشت هارون باشد و شد زمین سخت و ، سر افکنده عدوی خام تو در قیامت هر گروهی با امامش می رسد ما به دنبال تو می آییم با اعلام تو تا به دل قصد شفاعت می کنی دیگر خدا اهل محشر را ببخشد پیش از اقدام تو گفته ام از عمق جان و باز گویم بارها : ای امام مهربانی ها فدای نام تو ✍ . .┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. بیـرون نرود از آستانـت مایوس با قلب شکستـه آنکه آمد پابوس تو قبله ی حاجاتی و من جز حرمت حاجت نبرم به هیچ کس، شمس شموس .
. ۸۶۳ نفسهایم ز سوز زهر کینه گشته کم مادر به روی خاک این حجره ببین پرپر زدم مادر میا مادر که با پهلوی بشکسته کمی سخت است که من خود با سرشک دیده سویت آمدم مادر خدا را شکر معصومه نمی‌باشد کنار من نمی‌بیند دگر بر خاکها غلتیدنم مادر به روی خاک می‌غلتم از این پهلو به آن پهلو به یاد تنگی گودالم و آن قدّ خم مادر همان قدی که از داغ علمدار حرم تا شد خمیده شد گُلت-غم دید از بس روی غم مادر شنیدم پیکر پاکش میان دشت قسمت شد شنیدم که جسارت شد بر آن تن دم به دم مادر نبود حاجت به نعل تازه جسمی که لگد خورده برای آن بدن بس بود نعل کهنه هم مادر .
. صلی الله علیکَ یا امامَ الرئوف امام مهربانی ، مرام مهربانی تو هستی کل عشق و ، تمام مهربانی چو دل ها با تو هستند ، به تو پیمان ببستند کبوترها نشستند ، به بام مهربانی ببین با هر بهانه ، به مشتی آب و دانه بیفتیم عاشقانه ، به دام مهربانی دل افتاده به دامت ، فدای آن مرامت که باشد هر کلامت ، پیام مهربانی تویی ذکر نمازِ ، من و راز و نیازِ دل و هم رمز و رازِ ، دوام مهربانی گدای پر گناهت ، نشسته در پناهت که باشد هر نگاهت ، سلام مهربانی تویی اوج محبت ، تویی دریای رحمت غذای حضرتی ات ، طعام مهربانی تویی رمز دعایم ، که یادت می نمایم به سوی تو بیایم ، به گام مهربانی وجود پر ز دردم ، همه نذر تو کردم به درگاه تو گردم ، غلام مهربانی ز مهر بیکرانت ، بده بر سائلانت همیشه بر لبانت ، کلام مهربانی تو خود ذکر مدامی ، دهم بر تو سلامی که تو هستی امامی ،  به نام مهربانی تو که عشق نهانی ، همیشه هر زمانی میان قلب و جانی ، امام مهربانی ✍ ‌.
. خسته بودم، هیچکس در خانه اش راهم نداد دست بر دامان سلطان، گوشه ی مشهد شدم عطر مشهد در نجف، عطر نجف در مشهد است از غبار این حرم، خاک علی شاید شدم! ✍ .
. اگرچه صحن و‌سرای بهشت زیبا بود میان فوج کبوتر، کلاغ تنها بود سیاه بین تمام سفید و روشن ها میان چشم جماعت چقدر رسوا بود به روی پا که نه، با دل قدم گذاشته بود برای عالم و آدم در آن سرا جا بود سرای نور بود و وقت بوسه ی خورشید به روی گنبد غرق طلای آقا بود میان اشک و تبسم دخیل بست و دلش کنار پنجره فولاد غرق نجوا بود کنار آهن نازک دلی که آغوشش گره گشای غم و غصه های دنیا بود غروب آمد و او بی خیال اطرافش هنوز غرق مناجات و در تمنا بود قیام کرده و در صف تمام زائرها و او نشسته، نماز دلش فرادا بود درست بعد سلامش، بلند شد از جا کسی که شامل لطف دم مسیحا بود چقدر صحن و سرای بهشت زیبا تر صدای نغمه ی نقاره کشف معنا بود میان فوج کبوتر کلاغ تنها نه... میان بهت جهان ،روی دست دریا بود .
. و گریز علیه السلام. بتکان سفره و رزق سحرم را برسان نیمه شب روزی چشمان ترم را برسان سفره را جمع نکن تازه من عادت کردم وقت رفتن شده بارِ سفرم را برسان می دهی در رمضان توشهٔ یک ساله من برکتِ کاسبیِ بی ضررم را برسان کمِ من را تو کریمانه زیادش کردی سودِ این سائلی مختصرم را برسان روزهٔ ناقص من را به علی کامل کن جلوی آتش دوزخ سپرم را برسان هر سحر یاد سحرهای نجف افتادم جان زهرا دمِ آخر پدرم را برسان از ازل کار مرا دست حسن جان دادی پس به فریادِ من ارباب کرم را برسان غم ندارم که پناهم ابی عبدالله است فطرس سوخته ام، بال و پرم را برسان دل من تنگ شده کرببلا می خواهد بر مشامم سحری بوی حرم را برسان بارها خانهٔ سلطان خراسان رفتم وقت جان دادن من تاج سرم را برسان وسط حجره غریبانه به خود می‌پیچید ناله می کرد خدایا پسرم را برسان دست و پا می زد و می گفت جوادم بابا با لبت چارهٔ درد جگرم را برسان . صورتم و خاکی و چشمان ترم تار شده در سیاهی نگاهم قمرم را برسان .
. «بیمنه رزق الوری» تو صبحی ای همه‌ی شوق زیستن از تو تو نوری ای همه‌ دلگرمی وطن از تو چه رزق ها که به ما می‌رسد به یمن شما چه خیرها که رسیده امام من! از تو به یمن هر نفس تو بهار می‌آید نفس بکش که شکوفا شود چمن از تو ببین چقدر کُمیت زبانمان لنگ است بخوان که شعر شود رشته سخن از تو به شوق اینکه بیایی، چه مرگ شیرینی‌ست! زیارت از من و _الوعده_ آمدن از تو خوشا که لحظه آخر بگویم از ته دل: سلام ای همه آرامش کفن از تو .
. خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیشتر که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر عرض حاجت می‌کنم آن‌جا که صاحب‌خانه‌اش پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر زیر دِین چارده معصومم اما گردنم زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر گردنم در زیر دیِن آن امامی هست که داده در ایرانِ ما طوبای او بَر، بیشتر آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر قصد این بار قصیده از برادر گفتن است ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر ای که راه انداختی امروز و فردای مرا! چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر... بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند...
. (ع) گرفتارم ، تو ما را میشناسی دلِ درد آشنا را ، میشناسی کریمی و کراماتت کثیر است به غمها مبتلا را ، میشناسی به دردِ خود نمی جویم طبیبی تو درمان و دوا را ، میشناسی من از شهرِ جنون آباد عشقم غریبِ شهرِ ما را ، میشناسی شدم آوارهُ کوی تو ای دوست منِ بی در کجا را ، میشناسی به قَصدِ حاجت اینجا میهمانم گدایم من گدا را ، میشناسی همیشه دست و پا گیر شمایم تو این بی دست و پا را میشناسی ندارم ادعایی ، خاک راهم منِ بی اِدعا را ، میشناسی دلَم در کربلا خود ، زائر طوس مُرید کربلا را ، میشناسی ؟ ✍ .
. ای آن که دلت صاف‌تر از جام بلور است از باور ما وصف کمالات تو دور است سوگند به یاسین و به طاها که جمالت تفسیر دعای سحر و سوره‌ی نور است از مقدم تو ای گل گلزار ولایت هرجا نگرم صحبت شادی و سرور است مرغان بهشتی زشعف زمزمه کردند گلزار پُر از نغمه‌ی شیدایی و شور است خورشید جهان‌تابی و در هردل عاشق انوار ولای تو در اشراق و ظهور است تو زاده‌ی موسایی و از قدر و شرافت عیسی دمی و هرنفست نفخه‌ی صور است تو آینه‌ی حُسن خداوندی و در عرش آیات کمالات تو در دست مرور است از رأفت تو نور خدا خیزد و پیداست یک جلوه ز انوار خداوندِ غفور است پر شورتر از باده‌ی عشق تو ندیدم این باده صفابخش‌تر از جام طهور است گر موسم میلاد تو اشکی به رخم ریخت ازشرم دلم بود و مرا شرم حضور است مارا تو مرانی ز در خویش، سلیمان از درگه اکرام تو این حاجت مور است هرکس که به‌دل مهر تو دارد چو «وفایی» این مهر ورا روز جزا برگ عبور است ✍ .
. علیه‌السلام ✍ دلم شوق تو را از باغ رضوان، بیشتر دارد بهشت کویت از فردوس، خواهان بیشتر دارد  هوای روح من ابری است آقاجان! بگریانم هوا وقتی که دلگیر است، باران بیشتر دارد  اسیر پیلهٔ خویشم، پُرم ازحسرت پرواز چنین پروانه‌ای شوق گلستان بیشتر دارد  تو خورشیدی اگر چه بر تمام خلق می‌تابی ولی همسایه با همسایه، احسان بیشتر دارد  بیا دل را به اقیانوس آرام رضا بسپار اگر دل‌شوره از شب‌های طوفان بیشتر دارد  همیشه ازدحام دست‌ها بر سفره‌ات پیداست هر آن‌کس دست‌و‌دل‌باز است، مهمان بیشتر دارد  بزرگی کن مرا کوچک حسابم کن که می‌دانم نظر بر مور، امثال سلیمان بیشتر دارد   اگر دنیا جوابم کرده، دنیای جوابی تو که این دارالشفاء از درد، درمان بیشتر دارد  شفاعت کن مرا پیش خدا با آبروی خود رضای دوست از این راه، امکان بیشتر دارد  غلامی تو را از مادرت زهرا طلب کردم که مادر نقش، در تصمیم سلطان بیشتر دارد  اگر چه عطر رضوان در جهان پیچیده با نامت ولی فیض حضورت را خراسان بیشتر دارد .
. (ع) زائران مشهدش ازکعبه هم افزونتراست یک زیارت ازهزاران حج مکه برتراست انبیا بردرگهش دست توسل می زنند درکمال خودپیمبردرشجاعت حیدراست پنجره فولادصحنش حاجت عالم دهد آب سقاخانه اش هم جرعه ای ازکوثراست می کندبایک نگاهش خاک راگوهر رضا رافتش راکن نگه مهمان پذیرکافراست جبرییل ازسوی حق دربان صحنش می شود بهرزوارش ملک خدمتگذارو چاکراست حاتم طایی گدایی ازگدایان درش خادم مهمان سرایش از کریمان برتراست یک امین الله خواندن درحریمش باصفاست روبه روی پنجره فولادباشد بهتراست در حرم باد بهاری می وزد ازهرطرف گرچه تابستان بود مرداد یا شهریور است بوی عطر گل وزیده در میان صحن او دست هرخادم گل یاس و گلاب قمصر است قبله ی هفتم امام هشتمین شمس الشموس مدح و وصفش دردهانم همچو شهدشکّراست درزمان موت و میزان و حساب روزحشر دستگیر زائران و خادمین و نوکر است روز عقبی در کنار جان و جانانش رضا حضرت معصومه هم آن دم شفیع محشراست حیله های دشمن ایران شود نقش برآب تاعلی موسی الرضا پشت وپناه کشوراست ای (بهار) ازلطف سلطان خراسان طبع تو ازنبات مشهد و سوهان قم شیرین تراست ابوذر رییس میرزایی (بهار) ✍ .
. بی جام و باده مست پیر راهم امشب میخانه را وا کن سبو میخواهم امشب پای برهنه آمدم از طور موسی  کوه گناهم ریخت، وزن کاهم امشب خورشید، محو گنبد شمس الشموس است از مشهدش تابیده نور ماهم امشب هم سفرهء موسی بن جعفر پهن کردم هم سائل مهمانسرای شاهم امشب از قبل خلقت، طبع من طبع گدا بود ذکرم از اول یاعلی موسی الرضا بود سائل نشسته بار، پشت در بچیند تقدیر او را ساقی کوثر بچیند امشب رسیده فاطمه تا با عروسش از نور طوبی میوهء نوبر بچیند گرچه تصدق می کنند این خانواده قسمت شده این سفره را مادر بچیند رو کن دو دست خالی ات را پیش سلطان تا بین آن ها کیسه های زر بچیند حتی اگر قلبت ز مردم خسته باشد باور نکن باب الجوادش بسته باشد اینجا برای قطره اقیانوس دارند خُدّام، دست خود پر طاووس دارند افلاکیان با چلچراغ صحن هایش در جادهء هفت آسمان فانوس دارند بردار دردت را ببر دارالشفایش بیمارهایش نوبت پابوس دارند زائر خیالت جمع! حتی بین مکه حجاج کعبه میل شاه طوس دارند دور ضریحش مست جام لاتخف باش نزدیک ایوان طلا یاد نجف باش از چاهِ چشمم گریه را بیرون کشیدند از یارضا یاربنّا بیرون کشیدند بعد دو رکعت روضه بالای سر او روح مرا از زیر پا بیرون کشیدند یک شب که خضر اینجا قدم میزد خودش دید از خاک نعلینش طلا بیرون کشیدند از پنجره فولاد او دلبسته هایش هر اربعین کرببلا بیرون کشیدند مُرده است هرکس بر رضا تردید دارد حصن ولایش قلعهء توحید دارد لب تشنه ها را تشنهء دریا شدن کن پربسته ها را بیقرار پر زدن کن حالا که سهمت دوری از اهل و عیال است یادی هم از آن کشتهء دور از وطن کن وقتی جوادت می رسد بالاسر تو در وقت تدفین، یاد شاه بی کفن کن گل ها که می ریزند بر جسم تو یادِ ده اسب که رفتند بر روی بدن کن این روضهء سربسته را اینجا نگهدار رزق محرم را برای ما نگهدار ✍ .
. بارها با آن که توفیق زیارت داشتم در دل درمانده اما باز حسرت داشتم گرچه عمری من نمک گیر قمم، فرقی نداشت حس من این است در مشهد اقامت داشتم با هم از پرواز می گفتیم روی گنبدت کاش با بچه کبوترها رفاقت داشتم مادرم پیغام داده دست خالی برنگرد مادرم تنها خبر دارد که حاجت داشتم شعر را روی بلیت خود نوشتم، ای عزیز! در ضریح انداختم آنچه بضاعت داشتم باید از هر خادمت کسب حلالیت کنم تا تو را پیدا کنم، هر صبح زحمت داشتم ✍ .