.
#شام_غریبان_امام_حسین
در کرب و بلا محشر کبری شده بود
از جوشش خون ،کویر دریا شده بود
از سوختن خیام و غارت که گذشت
هفتاد و دو گل بر سر نی ها شده بود
#محمدجواد_منوچهری ✍
.
.
#شام_غریبان_امام_حسین
دُرِّ شکسته ای ته گنجینه ای که نیست
درهم شدی غروب، در آئینه ای که نیست
با نعل تازه رفته کجاهای کربلا
ناحیه ی مقدسه ی سینه ای که نیست
کو ماهِ سنگ خورده ی پیشانی ات حسین
کو بر جراحت سر تو پینه ای که نیست!
از ظهر، ذوالفقار علی بوده خواهرت
جنگیده بین لشکر پُر کینه ای که نیست
شد پرچم تو معجر آتش گرفته ام
حیران شدم ز حُرمت دیرینه ای که نیست
دیدم به روی نیزه فقط سر می آورند
با طعنه اشک طفل ترا در می آورند
در تکیه ی عزای تو مظلوم می کِشم
تا زنده ام، خجالتِ معصوم می کِشم
دارم میان خیمه ی آتش گرفته ات
ناز رقیه که شده مغموم می کِشم
با ناخن شکسته کمی وقت بُرده است
خار از دو پای خسته ی کلثوم می کِشم
خود را به زحمت از وسط تیر و نیزه ها
جایی که هست جسم تو معلوم می کِشم
تا اینکه حنجر تو نریزد بهم حسین
آهسته لب به هر رگ حلقوم می کِشم
خولی و شمر، راه حرم را بلد شدند
از چادری که روی سرم نیست، رد شدند
من ماندم و غمی که نمی شد مهار کرد
گفتی فرار کن تو ... نمی شد فرار کرد
قبل از غروب، زیور و خلخال برده اند
دیدی مرا غمت به چه داغی دچار کرد
خولی نبود در ته گودال قتلگاه
پس با سری که رفته به خورجین چکار کرد؟
نفرین به آنکه بین تنورت گذاشته
لعنت به آنکه پای سر تو قمار کرد
جسم تو اینطرف، سر تو رفته آنطرف
بهر تو گریه، فاطمه ی بی مزار کرد
اینجا کنار پیکر تو، خواهر تو سوخت
آنجا برای غربت سر، مادر تو سوخت
#شام_غریبان
#شب_یازدهم_محرم
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#روز_دهم_محرم
مستقیماً به دلِ مضطرِ زینب میرفت
نیزه ای که به تن شاه مُوَرَب میرفت
مقتل از خونِ جراحاتِ تنش تَر شده بود
خون او در رگِ خشکیدهی مذهب میرفت
اسبِ آغشته به خونش به حرم می آمد
خبرش تا به حرم با سُمِ مرکب میرفت
راه را تا دلِ گودال نشانش میداد
ردِّ خونی که به تسلیت زینب میرفت
بود ارثیهی این قوم شهادت اما
شمر ای کاش به گودال مودب میرفت
از خدا بیخبری بر روی عرش سینهش
تا شود نزد خداوند مقرب میرفت
نامرتب شدن پیکر او علت داشت
بر تنش نیزه و شمشیر مرتب میرفت
نیزهی دست سنان قاتل او شد،چون داشت
بیشتر خونِ تن از ناحیهی لب میرفت
سنگ میرفت خطا.. ؛ تیر نمیزد خورشید..
نوهی شمس و ضحٰی مقتل اگر شب میرفت
میچکید از ته خورجین به زمین نورِ گلوش
داشت خورشید کجا در دل آن شب میرفت؟!
زینب از کربوبلا، بعد برادرهایش
با دلی از غم و از داغ لبالب میرفت
موقع آمدنش سایهی او دیده نشد
موقع رفتنش اما چه مُعَذّب میرفت
شعر از گروه #یا_مظلوم✍
.
.
#شام_غریبان_امام_حسین
السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
تا کار قتال ما سر انجام گرفت
هر ظلم که شد میسر انجام گرفت
با خنجر غرق خون برون آمد شمر
یعنی که بریدنِ سر انجام گرفت
#محمدعلی_شهاب ✍
#شب_یازدهم_محرم
.
.
#شب_یازدهم_محرم
#امام_حسین
صلی الله علیک یا اباعبدالله
دارد این دل هوای تو ، می دهم جان برای تو
ای که گفتی به قتلگاه ، راضی ام به رضای تو
نام تو رایت الهدی ، شد سر از پیکرت جدا
دادنِ جان بهر خدا ، شده هر دم دعای تو
معنی دین ولای تو ، عاشقی مبتلای تو
گوش جان و صلای تو ، ای خدا در ثنای تو
آیه ی سرخیِ شفق ، و قسم بر نور فلق
شده تسلیم امر حق ، آن که دارد هوای تو
کربلا اقلیم تو و ، حق کند تکریم تو و
شده ام تسلیم تو و ، راضی ام به قضای تو
وارث دین مصطفی ، منشأ هر لطف و وفا
می دهد بر همه شفا ، تربت کربلای تو
خونِ دل شد پیاله و ، داغ تو گشته لاله و
می کنم بر تو ناله و ، نی شده در نوای تو
از حرم تا به قتلگاه ، زینب آمد به سوز و آه
مقتلت را کند نگاه ، تا کند جان فدای تو
خنجر آمد به حنجرت ، سر جدا شد ز پیکرت
به سرِ نیزه شد سرت ، وایِ دل از بلای تو
شعله ور گشته خیمه ها ، خون بجوشد ز چشمه ها
شده خورشیدِ نیزه ها ، سرِ از تن جدای تو
تا به عشقت لوح و قلم ، می زند نام تو رقم
زینب از مقتل و حرم ، شد حماسه سرای تو
تا قیامت کرببلا ، می بَرَد جان و دل ز ما
می کند محشری به پا ، عشق بی انتها تو
سه شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب ✍
عصر عاشورا محرم ۱۴۴۶
.
.
#روز_عاشورا
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
بر تنش هر چه داشت را بردند
عشق را روی نیزه ها بردند
لنگر آسمان زمین افتاد
عرشِ تنها ز صدر زین افتاد
تیرها را دقیق زد دشمن
نیزه ها را عمیق زد دشمن
گلویش را به نیزه ها بردند
بدنش را به زیر پا بردند
بر تنش بی شماره زخم افتاد
قامتش از فشار زخم افتاد
صبر کردند و با خیالی تخت
می کشیدند از تن او رخت
سنگ زن های ماهر آوردند
تیر بسیار نادر آوردند
با سه شعبه فقط ز پا افتاد
خواهرش داشت سخت جان می داد
چون غریبان حسین را کشتند
نا نجیبان حسین را کشتند
#حسن_کردی✍
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#شب_یازدهم_محرم
.
.
#امام_حسین
به نام خدا
روزی خور غمم با روضه زنده ام
مهمان ماتمم با روضه زنده ام
در بزم عاشقی با یاد کربلا
با عشق مَحرمم با روضه زنده ام
اشکم به پای عشق اعجاز می کند
اکسیر اعظمم با روضه زنده ام
تا گریه می کنم بر لاله های عشق
لبریز شبنمم با روضه زنده ام
از نور کربلا روشن شده دلم
خورشید عالَمم با روضه زنده ام
نشو و نمای من باشد ز اشک من
سرسبز و خُرّمم با روضه زنده ام
بی مِنّت فرات دارم طراوتی
چون عطر زمزمم با روضه زنده ام
پای عقیده ام اِستاده ام چو کوه
سرسخت و محکمم با روضه زنده ام
هرگز شکست نیست اینجا برای من
بالاست پرچمم با روضه زنده ام
آدم گریسته بر داغ کربلا
از نسل آدمم با روضه زنده ام
آب حیات من اشک است و خون دل
غمگین و درهمم با روضه زنده ام
در پای عشق تو در مکتبت حسین
ماندم ، مصمّم با روضه زنده ام
موسی شدم به طور آئينه آورم
عیسی بن مریمم با روضه زنده ام
نظمی گرفته ام «یاسر» ز اشک خود
یعنی منظّمم با روضه زنده ام
**
حاج محمود تاری «یاسر»
.
.
#مناجات_با_امام_زمان
#روز_دهم_محرم
با امام زمان عج ، در روز عاشورا
----------
غم هجران تو را با که کنم عنوانش
که بگیرد جگر سوخته ام دامانش
سخن از هجر نگویم به کسی چون دانم
می زند شعله به جان یار من و هجرانش
آوَرَد نور به شب های غریبانه ی ما
گر پدیدار شود ماه رخ پنهانش
همه دم سوخته ام ، هیچ ندانم مولا
به کجا ختم شود عمر من و پایانش
چه جگر سوز تر از این که بگویم آقا
سائل افتاده جدا از حرم سلطانش
دوری از یار فراهم بکند بُحران ها
چه کنم از غم هجران تو و بُحرانش
آمدم تا که مرا هم بنوازی مولا
مثل ابری که رسد بر همه کس احسانش
بگذارید که شرحی بنویسند از خون
باز بر نیزه شده حضرت حق قرآنش
می برم نام حسین و جگرم می سوزد
که به عالَم زده صد شعله غم سوزانش
وقتی از سوز عطش یاد کنم با دل خون
چه جگرها که بسوزد ز لب عطشانش
خصم زد سنگ به پیشانی نورانی او
ریخت خون های جبینش ، به رخ تابانش
شد جدا رأس حسین و به حرم غوغایی ست
سینه زن ، ناله کُنان از غم او طفلانش
شد حسین بن علی غرقِ به خون بعد از آن
ناگهان سوخت در آتش همه ی سامانش
بر تنش تاخته اند اسب ز کین اهل جفا
آه از کفر که اینگونه بُوَد طغیانش
نه فقط «یاسر» ازین مرثیه ها می گرید
اهل عرش اند همه گریه کُنان نالانش
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#شروع_مجلس
آب روی ماست گریه، آبروداریم ما..
با لباس مشکی ات عمریست خو داریم ما
باطهارت بودن از ارکان مجنون بودنست
حرف لیلا میشود هرجا ، وضو داریم ما
چشم ما بی اشک بی خیرست،بی خیرش نکن!
که فقط از دار دنیا، دو سبو داریم ما..
حرف ما در روضه ها با اشک گفته میشود
درمیان گریه باهم گفتگو داریم ما
دامن آلوده شدیم اما تو پاکش میکنی
روسیاه از غفلتیم اما رفو داریم ما
حضرت عباس حامی علمداران توست!
چه هراس از این و آن وقتی عمو داریم ما
هرکسی دل را بدستت داد از مردم برید
تا که دریا هست کی سودای جو داریم ما؟!
خوب و بد ما به حسینیه پناه آورده ایم!
خوب و بد از پرچم تو رنگ و بو داریم ما!
آرزوی کربلا بر پیرها که عیب نیست..
کربلایی نیستیم و آرزو داریم ما!
شهر با یک یاحسین ما معطر میشود
هرکجا نام تو باشد های و هو داریم ما
لحظه های آب خوردن هم بفکر روضه ایم..
بغض خشکی لب و بغض گلو داریم ما..
در غمت آیات قرآن روضه خوانی میکنند
آب دریا و بیابان روضه خوانی میکنند
#سید_پوریا_هاشمی✍
.
.
#امام_حسین
#شروع_مجلس
در کام جهان عشق خوشایند حسین است
آنکس که دل از سینهی ما کند حسین است
گفتیم که کوتاهترین راه به الله
ذرات جهان زمزمه کردند حسین است
آنکس که به خاک و گل ما روح دوانید
با گوشهنگاهی و به لبخند حسین است
در مذهب ما جز قسم راست نباشد
معصومترین آیهی سوگند حسین است
چون دانهی تسبیح جداییم و کسی که
مارا به خدایش زده پیوند حسین است
عباس و علی اکبر و سجاد و عقیله
این دایره، مجموعهای از چند حسین است
در باغچهها شاخهی خشکیده زیاد است
در باغ خدا سرو تنومند حسین است
ما با احدی غیر خودش کار نداریم
چون خاصترین لطف خداوند حسین است
#عالیه_رجبی✍
.
.
#عطش
باران اشک و حضرت خورشید، در عطش
دریای خون و روضه ی جانسوزتر، عطش
فریاد تشنه کامی و امیدِ نا امید
شطّ وعمود وفرقِ دوتای قمر ،عطش
شش ماهه ،آب،حرمله،خون گریه کن غزل
تیر رها سه شعبه ،پدر یا پسر !؟،عطش
خورشید سرنگون وحرامی ، خدا کند
برخیزد از زمین شه خونین جگر، عطش
با نیزه، سنگ ،تیروکمان هرچه می رسید
همواره میزدند به بغض از پدر ،عطش
اصلا چرا زمین وزمان واژگون نشد
خنجر، قفا،قساوت جنس بشر، عطش
بر روی نیزه رفت سرش، روبروی ظلم
سر خم نکرد حضرت خورشیدِ در عطش
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
.
.
#شب_یازدهم_محرم
#شام_غریبان_امام_حسین
#اسارت
غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا
غروب یود و تنی روی خاک در صحرا
غروب بود و روان خون پاک در صحرا
غروب بود و شبی ترسناک در صحرا
غروب بود و زمان هجوم و غارت بود
غروب بود و شب اول اسارت بود
بیا به روضه ی قبل از غروب برگردیم
که زیر سُم نشده لاله کوب ، برگردیم
نبود روی تنش سنگ و چوب ، برگردیم
نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم
نوشته اند مقاتل ، دروغ باشد کاش
برید خنجر قاتل ، دروغ باشد کاش
گمان کنیم که او هم زره به تن دارد
گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد
که جای سالم و بی زخم در بدن دارد
گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد
گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست
کنار زینب کبری هنوز محرم هست
چقدر روضه ی جانکاه کربلا دارد
چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد
رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد
برای روضه ی زینب بمیر ، جا دارد
غروب بود و مقاتل که روضه خوان بودند
محارم حرمش بین ناکسان بودند
امام ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت
امام عصر دهم بین خیمه ها تب داشت
اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت
هوای معجر خود را همیشه زینب داشت
تمام دخترکان را سوار محمل کرد
برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد
نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد
به نیزه ی سر عباس خواهری رو زد
گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد
برای خواهر ارباب ناقه زانو زد
گذشت کرببلا ، روضه ها نگشته تمام
هنوز مانده مصیبت ، امان ، امان از شام
#محسن_ناصحی✍
.
.
#شب_دوازدهم_محرم
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله۰ تعالی فرجه الشریف
آمدی در بین ما ، امّا تو را نشناختم
هی زدی من را صدا امّا تو را نشناختم
ای غریب فاطمه دائم کنارم بوده ای
موقع درد و بلا امّا تو را نشناختم
گر سراغم آمده ،بیماری صعب العلاج
داده ای من را شفا امّا تو را نشناختم
آمدم با صد امید و آرزوی وصل تو
زیر خیمه ی عزا اما تو را نشناختم
گاه بین گریه کن ها گاه با هر سینه زن
خواندمت با هر نوا اما تو را نشناختم
در شب جمعه برای دیدنت یابن الحسن
آمدم کرب وبلا اما تو را نشناختم
تا بیایی بزم ما خواندم کنار علقمه
روضه ی دست جدا اما تو را نشناختم
.....
گفت زینب: ای حسینم، آمدم در قتلگاه
در میان کشته ها امّا تو را نشناختم
آمدم با آه بین لاله های پرپرت
پرپر از دست جفا ،امّا تو را نشناختم
دفن بودی زیر سنگ و خنجر و سرنیزه ها
بود جسمت آشنا اما تو را نشناختم
رأس تو بر نیزه ها رفت و تن صد چاک تو
بین مقتل شد رها اما تو را نشناختم
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#امام_زمان
.
.
#غارت
السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
بود آن چه که در حرم به غارت رفته
گهواره و هم علَم به غارت رفته
با پیکر عریان تو زینب می گفت :
پیراهن کهنه هم به غارت رفته ؟
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
آیا هدف ز خلقت ما معرفت نبود
این آفرینشِ همه جز موهبت نبود
شرح خصال عترت طه نگفتنی است
آدم به عزم و رتبه در این مرتبت نبود
در سال های دعوت و ابلاغ وحی رب
یک لحظه راحتی و دمی عافیت نبود
در آیه های مصحف حق بهر اهل بیت
غیر از فضیلت و سخن از منقبت نبود
اجر رسالت نبی از جانب خدا
غیر از مودّت و کرم و مرحمت نبود
گاهی به ضرب درب و گهی سنگ و نیزه ها
آیا برای عترت او منزلت نبود
آتش زدن به خیمه و دامان دختران
دیگر چنین سزا و چنان عاقبت نبود
حتی عرب به رسم بد جاهلیّتش
این گونه در ستمگری اش بی صفت نبود
بر دختران داغ دیده و رنجیده و اسیر
سیلی و تازیانه دگر تسلیت نبود
شد برترین تقربِ حق اشکِ بر حسین
گریه برای غربت او بی جهت نبود
باید که معرفت به مرام حسین داشت
آیا هدف ز خلقت ما معرفت نبود
چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب ✍
یازدهم محرم ۱۴۴۶
.
.
#شهادت_امام_سجاد
تا آب ،خرابه، سایه ای دید ،گریست
غم خورد ،چهل سال نخندید ،گریست
یک عمر ندای العطش در گوشش
از کرب و بلا هرآنکه پرسید، گریست
#محمدجواد_منوچهری ✍
.
.
#مدح_امام_سجاد
دوم علی و خامس اهل بکا شده
عمرش تمام غرق سجود و دعا شده
صاحب صحیفه است و چهارم امام عشق
روشنگر حقایق کرب و بلا شده
حتی بدون گنبد و صحن و سرا ،بقیع
در احترام اوست که دارالشفا شده
شد افتخار مردم ایران که مادرش
ایرانی است و همسر خون خدا شده
با او بشر به معرفت و حق رسیده است
تا با شکوه «خمس عشر» آشنا شده
او هم کریم مثل کریمان دیگر است
خاک از نگاه اهل کرم کیمیا شده
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_سید_الساجدین_علیه_السلام
.
.
#شهادت_امام_سجاد
بودی علی؛ شبیه علی مقتدا شدی
با درد خو گرفته و دار الشفا شدی
در کارزار واقعه ی تلخ کربلا
از شاهدان غربت خون خدا شدی
از حمله ی حرامی و از غارت خیام
تا شاهد اسارت و صاحب عزا شدی
در بند تب اسیر و در آن بحر سرخ گون
تا ناخدای کشتی غرق بلا شدی
از کوفه تا به شام،چهل روزِ سیل غم
هر ثانیه به درد و غمی مبتلا شدی
با خطبه ها و هم قدم زینب علی
روشنگر حقایق کرب و بلا شدی
خون گریه ها و داغ چهل سال آزگار
شد جاودان و بانی این روضه ها شدی
زین العباد گشته ای از کثرت دعا
با سیل گریه خامس اهل بکا شدی
بودی شهید زنده ی دشت بلا ولی
مسموم زهر گشتی و حاجت روا شدی
چون مجتبی (ع)و باقر(ع) و صادق(ع) ،امام عشق
بی بارگاه و گنبد و صحن و سرا شدی...
#محمدجواد_منوچهری✍
#یا_سید_الساجدین_علیه_السلام
.
.
#شهادت_امام_سجاد
بهما تنها اهانت میشد ایکاش و جسارت نه!
شهادت بود ارث خاندان ما...، اسارت نه!
«قَتَلْتُم عِترَتی او اِنْتَهَکْتُم حُرمَتی» یعنی
کهآیا روضهایهم هست بیش ازاینعبارت؟ نه!
نوامیس رسولالله در آن خیمهها بودند
بهآتش میسپردم خیمه را...، اما بهغارت نه!
اگرچه آیهی تطهیر بر روی زمین افتاد
ولی ایکاش با دستان مشتی بیطهارت نه!
به دیدار کریمبنکریمی رفت در گودال...
نیامد شمر هم با دست خالی از زیارت، نه!
دریغا! کشتن ششماهه با تیر سهپر درجنگ
دلِسنگ و نشانِننگ میخواهد، مهارت نه!
به سمت شهر پیغمبر که آمد کاروان ما
بشیر از ما خبر میبرد، اما با بشارت نه...!
حسینبنعلی شمع همیشه روشن دلهاست
بهسعی دشمنان خاموش میشد اینحرارت؟ نه!
به لب آوای؛ "اَینَالمُنتقِم؟" دارد جهان بیتو
که دارد اشتیاق دیدنت را...، انتظارت نه!
#مجتبی_خرسندی ✍
#امام_زمان
#امام_سجاد_علیهالسلام
.
.
#شهادت_امام_سجاد
السلام علیک یا سید الساجدین
در سجده ی خود به ذکر یا رب هستم
از خاطره های غم لبالب هستم
شد زهر جفا اگر نصیبم اما
من کشته ی غصه های زینب هستم
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#کوفه
خون گلوت می چکد از نیزه ی سنان
داده چه کس شبیه تو اینگونه امتحان
تا طعن خارجی نگدازد تن مرا
ای قاری شکسته سرم سوره ای بخوان
برگشته از تنور، چه آشفته مو شدی
آشفته است مثل سرت کل کاروان
لبخند حرمله به رباب است باز، چون
در خواب هم دو دست خودش می دهد تکان
مانند ماه سوخته بر نیزه ای و من
سر میزنم به چوبه محمل چه ناگهان...
بر نیزه هم غریبی و هی سنگ می خوری
زینب فدای غربت تو ای حسین جان
ای کاش نیزه دار تو نرود سمت اکبرت
چون قد نیزه چون کمرت می شود کمان
زخمی عمیق بر جگرم چنگ می زند
زخمی شده است معجر خاکی دختران
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه_تا_شام
#حسن_کردی✍
.
.
#غزل_مرثیه
#اسارت
➖➖➖
تو زیر آفتابی و من زیر آفتاب
ای سایه ی سرم چه کند با غمت رباب
ای ماه من !تن تو کجا و تب کویر
آه از زنان پرده نشین و شب کویر
آن گرگ ها که پیرهنت را دریده اند
حالا به موی دخترکانت رسیده اند
قلبم به یاد پیکر تو تیر می کشد
ذهنم تو را دوباره به تصویر می کشد
جایی برای بوسه نبود آه بر تنت
لب را گذاشتیم به رگ های گردنت
بر سینه می زنم من از این داغ سینه سوز
در گوش من صدای سم اسب ها هنوز ..
ما سوختیم از غم تو مثل مادرت
دارد فرار می کند از خیمه دخترت
گهواره را ...نبر..نبرش یادگاری است
بعد از تو سهمم از همه عالم نداری است
باور نمی کنم که چنین پیر و خسته ام
در نصف روز این همه آقا شکسته ام
تنها پناه من فقط آغوش زینب است
بار غم حرم همه بر دوش زینب است
نه اینچنین اسیر شدن نه فدا شدن
جان کندن است از تو حسینم جدا شدن
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#فاطمه_معصومه_شریف ✍
.
.
#شهادت_امام_سجاد
تقديم به امام زين العابدين عليه السّلام
اشك مي ريزم چشم ترم مي سوزه
شونه كه مي كِشم سرم مي سوزه
با اينكه آب ، رفع عطش مي كنه
آب كه مي نوشم جگـرم مي سوزه
گـهـواره مي بيـنم بهم مي ريزم
شيرخواره مي بينم بهم مي ريزم
نزديكــه چِـل ساله كه توي بازار
گوشـواره مي بينم بهم مي ريزم
حرف از اسارت شِه دلم مي لرزه
صحبته غارت شِه دلم مي لرزه
حتّي به ناموس يه نامسلمون
اگه جسارت شِه دلم مي لرزه
خودم ديــدم برادرامـو كُشتن
جلوي چشمام عموهامو كُشتن
وقتي ديدن براش كسي نمونده
با صبر و حوصله بابامو كُشتن
يادم نميره رنگه سُرخِ خورشيد
صداي اسبا تو گوشم مي پيچيد
يادم نميره وقتي رفت رو سينه ش
زمين كربلا چجور مي لرزيد
خيلي دل جدّه ي من رو لرزوند
اون بي حيايي كه تنش رو گردوند
يادم نميره عمّه مون بالا تل
فاتحه ي برادرش رو مي خوند
سرش رو دست نيزه دار سِپردن
عمّامه و خُوود و رداشو بُردن
وقتي ديدن ديگه عمو نداريم
به سمت خيمه ها هجوم آوردن ...
#محمد_قاسمي✍
.
.
#شهادت_امام_سجاد
#دوبیتی
تمام عمر شد با گریه مانوس
تمام خاطراتش آه و افسوس
چرا فرمود امان از شام مردم
امان از شام یعنی داغ ناموس
#امام_سجاد
#حضرت_زینب
#شام
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.