eitaa logo
کلبه عُشاق
3.6هزار دنبال‌کننده
911 عکس
512 ویدیو
1 فایل
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) 💪...خودمونا بسازیم؛ #بابارکن_الدین شیرازی، بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو... ادامه 👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
ملاقات و خلوت مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی مطهّری با حضرت آقا حاج سیّد هاشم حدّاد رحمتُ الله علیهما قسمت پایانی ✍ پس از مراجعتِ حضرت آقا از مشهد مقدس، خدمت ایشان رسیدند و از حضرت آقا دستورالعمل خواسته بود و ایشان هم دستوراتی به او داده بودند... 📝 مرحوم شهید مطهّری از بنده عکس و تصویر آقای حدّاد را خواست تا در اطاقش نصب کند. من به او گفتم تصویرِ ایشان را به شما می‌دهم ولی در اتاق نصب نکنید.و به جای آن، تصویرِ مرحوم سیّد علی قاضی استاد بزرگوارشان را نصب کنید. 🔨🖼 چرا که آقا حاج سیّد هاشم مرد ناشناخته‌ای است و شما مرد سرشناس. و رفت و آمد با همه طبقات دارید چنانچه تصویر ایشان را ببینند برای آنها مورد سوال واقع می‌شود که این مرد کیست؟و به چه علت در اینجا آمده است؟🤔 لذا برای شما ضرر دارد و باعث دردسر شما می‌شود و ایشان هم نمی‌پسندند که نامشان مشهور گردند. اما تصویر مرحوم قاضی چنین نیست... 🤍 در سفری هم که مرحوم مطهّری به اعتاب عالیات مشرّف شدند، نشانی منزل آقا حاج سیّد هاشم حدّاد در کربلا را بنده به ایشان دادم،و دو دفعه به محضرشان مشرّف شدند. ✌️ یک بار ساعتی خدمتشان می‌رسند و بار دوم، روز دیگر صبحانه را در منزل سیّدهاشم صرف می‌نمایند.🫓☕️ مرحوم مطهّری در مراجعت از این ملاقات‌ها بسیار بودند و می‌فرمودند: در یک بار که خدمتشان بودم حضرت آقا از من پرسیدند: نماز را چگونه می‌خوانی؟ عرض کردم:کاملاً توجه به معانیِ کلمات و جملاتِ آن دارم!🤔 سیّد هاشم فرمود: پس کی نماز می‌خوانی؟😳 در نماز توجّه‌ات به خدا باشد و بس! وتوجه به معانی مکن!😔 انصافاً این جمله ایشان حاوی اسرار و دقایقی است... 【در کتابِ از علّامه آیت الله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی بخش پنجمین ص ۱۶۲ این موضوعِ توجه به خدا یا توجه به معانی توضیح داده شده است.】 ✨🍃✨🍃✨ باری مرحوم حاج سیّد هاشم حدّاد هم به مرحوم مطهّری علاقمند شده بودند. و در سفر اخیرِحقیر به شام (سوریه) که حضرت آقا هم بدانجا برای زیارت مشرف بودند. که این سفر پس از شهادت آن مرد‌ بزرگوار بود، برای این ضایعه متاسف بودند. 💐 رَحِمَ اللهُ الغابِرینَ و الحَقَّ الباقینَ بِهِم اِن شاءَاللهُ تَعالیَ. 🌱🌹🌱🌹🌱 برگرفته از: بخش پنجمین کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
اولین بار حصول تجرّد برای حاج سیّد هاشم حدّاد در کربلا 👘 حضرت‌آقا(سیّدهاشم‌حدّاد) می‌فرمودند: ✍اولین بار حصولِ برای من در کربلا پیدا شد. (تجرّد=فاقد جسم، فاقد ماده یا به تعبیری جدا شدن روح از بدن). توضیحِ این داستان بدین طریق است که: ایشان به واسطه تنگیِ معیشت در خانه‌ی پدرزن و مادرزنشان زندگی می‌نمودند. آنها در آن طرفِ حیات و اینان در این طرفِ حیات، در یک اتاق که پدرِ عیالشان به آنها مجاناً داده بود مدت ۱۲ سال زندگی می‌نمودند. پدرزنِ ایشان، حسین ابو عَمشَه بسیار به ایشان علاقمند بود. ولی مادرزنِ ایشان برعکس. یعنی ایشان را نه تنها دوست نداشت بلکه از انواع و اقسام آزارهای قولی و اذیّتهای فعلی، آنچه از دستش برمی‌آمد دریغ نمی‌نمود. 🗣 و زنی قویّ البنیّه و بدزبان و از قبیله جَنابی‌های عرب و زنی شجاع و دلدار بود. 💪 به طوری که از ترسِ وی شب‌ها، مردی حق نداشت از نزدیک منزل وی عبور کند. وی برای حفظ عائله و دخترانش تا این حد ایستادگی داشت و احیاناً اگر کسی عبور می‌کرد خودش به تنهایی می‌آمد و حساب آن عابر را می‌رسید. 🩴 سیّدهاشم می‌فرمودند: در میان اتاقِ آنها و اتاقِ ما در این طرف، گونی‌های برنج عنبربو و حلب‌های روغن به روی هم چیده بود و نه تنها از آنها به ما نمی‌دادند بلکه این مادر زن که نامش نجیبه بود تعمّد داشت بر اینکه مرا در شدّت و عُسرت ببیند و گویی کِیف هم می‌کرد. 😳 ما با عیالمان لحاف و تشک نداشتیم و بعضی اوقات در مواقعِ سرما نیمی از زیلو(زیر انداز) را به روی خود برمی‌گرداندیم. و با اینکه مرتباً دنبال کار هم می‌رفتم(قبلا توضیحاتی در موردِ شغل ایشان که نعلبندی و آهنگری بود عرض شده است)، ولی کثرت مراجعین از فقرا و مشتری‌های بسیار که مرا شناخته بودند و جنس را نسیه می‌بردند. و بعضاً وجهِ آن را هم نمی‌دادند و مخارجِ شاگرد هم که هرچه می‌خواست برمی‌داشت، دیگر پولی برای من باقی نمی‌گذارد مگر غالباً صد فِلس یا ۵۰ فِلس، که فقط برای نان و نفت و لوله چراغ و امثال‌ها بود. و ماه‌ها می‌گذشت و ما قادر نبودیم برای عائله خود قدری گوشت تهیه کنیم.🥩 و عمده ناراحتی مادرزنم هم با قضیه‌ی فقرِ من بود که به نظرِ وی، بسیار زشت می‌نمود. و با این وضعی که ملاحظه می‌نمود و می‌باید مساعدتی کند و ثروتمند هم بود، برعکس سعی می‌کرد تا چیزی از ما را فاسد و خراب کند تا گرفتاری و شدت ما افزون گردد.😵‍💫 و از طرفی هم شدّت حالاتِ روحانی و بهره‌برداری از محضر حضرت آقای سیّدعلی قاضی، به من اجازه‌ی جمع و ذخیره مال و یا ردّ فقیر و محتاج و یا ردّ تقاضای نسیه‌ی مشتری و امثال‌ها را نمی‌داد.و حالم بدین طور بود که خلافِ آن برایم میسر نبود. عیال من هم تحمل و صبر می‌کرد ولی بالاخره صبرو تحملش محدود بود. چندین بار خدمت آقای قاضی عرض کردم: اذیّت‌های قولی و فعلی امُّ‌ا‌لزّوجه(مادرزن) به من به حدّ نهایت رسیده است. و من حقّاً دیگر تابِ صبر و شکیباییِ آن را ندارم و از شما می‌خواهم که به من اجازه دهید تا زنم را طلاق بدهم. 💔 مرحوم قاضی فرمودند: از این جریانات گذشته، تو زنت را دوست داری؟ عرض کردم آری! فرمودند: آیا زنت هم تو را دوست دارد؟ عرض کردم آری! فرمودند: ابداً راه طلاق نداری! برو صبر پیشه کن. تربیتِ تو به دست زنت می‌باشد. با این طریق که می‌گویی خداوند چنین مقرر فرموده است که: ادبِ تو به دستِ زنت باشد. باید تحمل کنی و بسازی و شکیبایی پیشه گیری. من هم از دستورات سیّدعلی قاضی ابداً تخطی و تجاوز نمی‌کردم. و آنچه این مادر زن بر مصائبِ ما می‌افزود، تحمل می‌نمودم. ❤️‍🩹 تا یک شبِ تابستان که چون پاسی از شب گذشته بود، از بیرون خسته و فرسوده و گرسنه و تشنه به منزل آمدم که در اتاق بروم که دیدم مادر زنم کنار حوضچه عربی داخل منزل نشسته و از شدت گرما پاهایش را برهنه نموده و آب روی پاهایش می‌ریزد...👋 ان‌شاءالله قسمت پایانیِ داستان فردا... 《در صورت تمایل به سرگذشت لطفا روی هشتک بزنید》 برگرفته از: بخش پنجمین کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
اولین بار حصول تجرّد برای حاج سیّد هاشم حدّاد در کربلا 👘 ادامه‌داستان‌دیروز(قسمت‌پایانی) تا یک شبِ تابستان که چون پاسی از شب گذشته بود، از بیرون خسته و فرسوده و گرسنه و تشنه به منزل آمدم که در اتاق بروم که دیدم مادر زنم کنار حوضچه عربی داخل منزل نشسته و از شدت گرما پاهایش را برهنه نموده و آب روی پاهایش می‌ریزد. 🛀 تا فهمید من از در، وارد شدم شروع کرد به بد گفتن و ناسزا و فحش دادن و همینطور بدین کلمات مرا مخاطب قرار دادن.🗣 من هم داخل اتاق نرفتم؛ یکسره از پله‌های بام، به بام رفتم تا در آنجا بیفتم. دیدم این زن صدای خود را بلند کرد بطوریکه نه تنها من، بلکه همسایگان می‌شنیدند. به من ناسزا گفت و گفت و همینطور می‌گفت تا حوصله‌ام تمام شد. 😔 بدون آنکه به او پرخاش کنم و یا یک کلمه جواب دهم، از پله‌های بام به زیر آمدم و از در خانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم.بدون هدفی و مقصودی همینطور دارم در خیابان‌ها می‌روم و هیچ متوجه خودم نیستم که به کجا می‌روم؟ 🚶 🏃‍♂ در این حال ناگهان دیدم من دوتا شدم: یکی سیّد هاشمی است که مادرزن به او تعدی می‌کرده و دشنام می‌نموده است.و یکی من هستم که بسیار عالی و مجرّد و محیط می‌باشم.👥 و ابداً فحش‌های او به من نرسیده است و اصولاً به این سیّد هاشم فحش نمی‌داده است. آن سیّد هاشم، سزاوار همه گونه فحش و ناسزا است؛ و این سیّد هاشم که اینک خودم می‌باشم، نه تنها سزاوار فحش نیست بلکه هرچه هم فحش بدهد و ناسزا گوید به من نمی‌رسد.😏 در این حال برای من منکشف شد که: این حالِ بسیار خوب و سرور آفرین و شادی زا فقط در اثر تحمل آن ناسزاها و فحش‌هایی است که وی به من داده است و اطاعت از فرمانِ استادم مرحوم قاضی، برای من فتح این باب را نموده است؛ و اگر من اطاعت او را نمی‌کردم و تحمّل اذیّت‌های مادرزن را نمی‌نمودم، تا ابد همان سیّد هاشمِ محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم. الحمدللّه که من الان این سیّد هاشم هستم که در مکان رفیع و مقامی بس ارجمند و گرامی می‌باشم که گَردِ خاک تمام غصّه‌ها و غم‌های دنیا بر من نمی‌نشیند و نمی‌تواند بنشیند. 💖 فورا از آنجا به خانه بازگشتم و به روی دست و پای مادر زنم افتادم و می‌بوسیدم و می‌گفتم مبادا تو خیال کنی من الان از آن گفتارت ناراحتم؛ ☺️ از این پس هرچه می‌خواهی به من بگو که آنها برای من فایده دارد! ✨🍃🌷🍃✨ 《در صورت تمایل به سرگذشت لطفا روی هشتک بزنید》 برگرفته از: بخش پنجمین کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
سِرّ و رابطه‌ی زیارت امام رضا علیه‌السّلام با حجّ کعبه‌ی بیت‌الله الحرام رؤیای صادقه خواهرِ سیّد هاشم حدّاد درباره‌ی ارتباط زیارت ثامن‌الائمه با حجّ و عمره ✍و در این روایت اخیر دیدیم زیارت امام هشتم برای شیعیان خُلَّص و عارفان به‌مقام ومنزلت و حق او، ثواب هزار و یا هزارهزار بر آن مترتّب(ثابت و مستقر) است.و أبداً جای استبعاد (دور دانستن) نیست. زیرا حیاتِ‌کعبه به‌ولایت است. 🕋 بنابراین ، محور و کانون است. و ، درحکم محیطِ پرگار است. نمی‌بینی چگونه مردم دور کعبه‌ای که علیّ در آن متولد شده است دور می‌زنند و طواف‌می‌کنند⁉️‼️ خواهی نخواهی ناچارند تسلیم آن حقیقت و واقعیت شوند.☀️ همه‌مسلمین چه‌شیعه‌، چه‌عامّه بر سرسفره‌ی مولا امیرالمؤمنین نشسته‌اند.🌧 چرا که به‌قدری گسترده است که در برابرش سفره دیگری متصوّر نیست. بلکه همه‌عالم از برکات‌وجودی و از ولایت‌تکوینیّه و وجودیّه‌ی مولا بهره می‌برند. در این صورت مبادا استبعاد (دور شمردن) کنی که چطور می‌شود، ثوابِ یک زیارت حضرت علیه السلام، معادل با ثواب هزار هزار حج باشد⁉️ 💯آنجا کعبه‌ی ظاهر است و اینجا کعبه باطن. 💯آنجا تکلیف است و اینجا محبّت. 💯 آنجا جسم است و اینجا جان. 🔹باری اگربخواهیم در این‌باره سخن‌را گسترش‌دهیم به درازا می‌کشد؛ فقط به‌ذکر یک که از یکی از همشیره‌های خودِحقیر است اکتفا نموده، مطلب را خاتمه می‌دهیم: 😴 چون دروس تحصیلی ما مطالعه اخبار و احادیث نبود، نمی‌دانستم زیارت آنحضرت ثواب حجّ بیت‌الله را دارد. به خصوص در ماه رجب که زیارت مخصوصه است. 🤕 ...تا در اواسط ماه رجب ۱۳۷۸ هجری قمری با چندتن از دوستان سلوکی، بنا به‌تقاضا و دعوت آنها عازم بر تشرّف شدیم. و من تا آن زمان به گوشم نخورده بود که زیارتِ حضرت‌رضا علیه‌السّلام ثوابِ حجّ دارد. و نیز زیارت در ماه‌رجب را دارای خصوصیتی نمی‌دانستم و سفر ما در ماه‌رجب اتفاقی بود نه از روی قصد و انتخاب.🚌 یکی‌دو روز مانده به‌حرکت، حقیر برای خداحافظی به‌منزل همشیره‌ی کوچک برای تودیع رفتم؛ وقتی مطّلع شد که عازم آستان بوسی حضرت‌ثامن هستم، گفت: سبحان الله سبحان الله!☺️ من دیشب تو را در خواب دیدم که دو جامه اِحرام پوشیده‌ای و عازم بیت‌الله الحرام می‌باشی! گفتم: خوب این خواب چه تعجبی دارد؟! گفت: تعبیرش روشن است. شما عازم‌زیارت امام‌رضا علیه‌السّلام می‌باشید. زیرا که در روایت وارد است کسیکه زیارتِ آنحضرت را به‌جا بیاورد کأنَّه حجّ و عُمره را انجام داده است؛ و شما که عازم زیارت امام رضا هستید در عالم رؤیا ملبّس به بوده و مقصد، بیت‌الله الحرام بوده است. من هم از این رؤیا تعجب نمودم و به او گفتم: تا به‌حال من نمی‌دانستم که زیارت آن حضرت، ارتباطی با حجّ و عُمره دارد. 🤦‍♂ 《در صورت تمایل به سرگذشت لطفا روی هشتک بزنید》 🍃برگرفته از: بخش پنجمین کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
سفر سیّدحسن مسقطی به هندوستان 🚶 ...حاج بسیار از آقاسیّدحسن مسقطی یاد می نمود؛ و میفرمودند: آقاسیّدحسن آتش قوی داشت و توحیدش عالی بود و در بحث و تدریسِ حکمت، استاد بود. سیّدحسن درصحنِ مطهّر امیرالمومنین علیه‌السّلام در نجف اشرف می نشست و طلّاب را درس حکمت و میداد. و چنان شور و هیجانی برپا نموده بود که با دروس متین و استوار خود، روحِ توحید و خلوص و طهارت را در طلّاب میدَمید، و آنان را از دنیا اعراض داده و بسوی عالمِ توحیدِ حقّ، سوق میداد. اطرافیانِ مرحوم آیت‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانی (قدّه)، رئیسِ وقت حوزه‌ی علمیه نجف ، به ایشان رساندند که اگر سیّدحسن مسقطی به دروس خود ادامه دهد، حوزه علمیه را منقلب به حوزه ی توحیدی (عرفانی) مینماید. 😳 لهذا آیت‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانی تدریسِ علمِ حکمتِ الهی و عرفان را در نجف کرد؛ و به آقا سیّدحسن مسقطی هم امر کرد تا به مسقط برای تبلیغ و ترویج برود. آقا سیّد حسن ابداً میل نداشت از نجف اشرف خارج شود و فراقِ مرحوم برایش مشکل بود. بنابراین به خدمت استادش قاضی عرض کرد: اجازه میفرمائید به درس ادامه دهم و اعتنایی به تحریم سیّد ابوالحسن ننمایم و در این راهِ توحید مبارزه کنم؟! مرحوم آیت‌الله قاضی به او فرمود: طبق فرمانِ سیّد ابوالحسن، از نجف بسوی مَسقط رهسپار شو! خداوند با تُست، و تو را در هرجا که باشی رهبری میکند، و ... 🛺 سیّدحسن که اصفهانیُّ الاصل بوده و به سیّدحسن اصفهانی مشهور بود، بسوی مَسقط به راه افتاد؛ و لهذا وی را گویند. و در راه ،در میهمانخانه و مسافرخانه وارد نمیشد، در مسجد وارد میشد. چون به مسقط رسید ، چنان ترویج و تبلیغی نموده که تمام اهل مسقط را مومن و موحّد ساخته، و همه وی را به مرشدِ کلّ شناختند. او در آخر عمر ،پیوسته با دو لباس احرام زندگی مینمود. تا وی را از هند خواستند؛ او هم دعوت آنانرا اجابت نموده و در راه مقصود رهسپار آن دیار گشت؛ که باز در میان راهها در مسافرخانه ها مَسکن نمی گزید، بلکه در مساجد میرفت و بیتوته مینمود. در میانِ راه که بین دو شهر بود با همان دو جامه ی احرام در مسجدی وی را یافتند که در حال سجده جان داده است. 💚 【برای‌ دسترسی به آرشیو کامل داستانها و مطالب کتاب روح مجرد از سیّدهاشم حداد، لطفاً روی‌هشتک👉 بزنید. پس‌از کلیک کردن برروی هشتک، میتوانید فایل‌ها و مطالبِ قبلی را با استفاده از فِلش‌های بالا و پایینِ انتهای صفحه، جستجو و پیدا کنید.】 برگرفته از: حاج‌سیّدهاشم موسوی‌حدّاد کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
🍃دیدار سیّد هاشم حدّاد از تخت فولاد اصفهان: جناب حاج سیدهاشم موسوی حداد پس از سه روز زیارت در شهر مقدّس قم به صوبِ اصفهان عزیمت نمودند، و در منزل آقای حاج محمد حسن شرکت (دام توفیقُه)وارد شدند. ایشان صبحها پس از ادای نماز صبح، برای زیارت اهل قبور به قبرستان می آمدند. و تمام مدت بین الطلوعین را در آنجا بودند؛ و چون قبرستان وسیع بود، هر روز فقط به ناحیه ای از نواحی آن می پرداختند. یک روز در اطراف قبر مرحوم و یک روز قبر مرحوم حاج و یکروز قبرمرحوم و مرحوم... ایشان میفرمودند: فضای اصفهان را دوچیز ، صاف نگهداشته است. 🌱 _وجود موحّدین و عارفین و حکمای اسلام از اعاظم علماءکه در مدت قرون متمادیه در این قبرستان خوابیده اند. _و وجود دختران معصوم و متدیّن که شبها بالاخص در نزدیکی صبح سجاده های خود را پهن میکنند و بر روی آن برای عبادت خداوند قیام و رکوع و سجود دارند. ایشان می فرمودند: هیج جا من بقدرِ اصفهان کثرت دختران متعبّد و متهجّد را ندیده ام؛ و نفوس طاهره ی ایشان در شبها، فضای اصفهان را و بصورتی دیگر در می آورد. اما افسوس که نه تنها در اصفهان بلکه در شیراز و قم و سائر اماکن ، قبرستانها را خراب میکنند. یعنی آب میاندازند و درخت میکارند و تبدیل به باغ ملی نموده و به صورت تفریحگاه در می آورند. با آنکه در این اماکن، نفوس طیّبه و طاهره ای از علماءِ کبار و حکماءِ عظام و عرفای ذوی القدر و الاعتبار خفته اند، که ذکرشان و نامشان و اثر قبرشان و زیارت و دیدار قبورشان موجب رحمت و نزول است. برگرفته از کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
لطفاً به کتاب‌ها هم سر بزنید 👇 رجبعلی خیاط سیّدهاشم حداد محی‌الدین ابن عربی میرزاجوادآقا‌ملکی‌تبریزی کتاب عبدالقائم شوشتری علامه حسن‌زاده آملی حافظ رجب بُرسی ملا احمد نراقی علامه مروجی سبزواری شیخ جواد انصاری همدانی سیّدعلی قاضی بابارکن‌الدین و ملا محمد حسن نایینی آرندی کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
...حاج بسیار از آقاسیّدحسن‌مسقطی یاد می‌نمود؛ و میفرمودند: آقاسیّدحسن آتش قوی داشت و توحیدش عالی بود و در بحث و تدریسِ حکمت، استاد بود. سیّدحسن درصحنِ مطهّر امیرالمومنین علیه‌السّلام در نجف اشرف می نشست و طلّاب را درسِ و میداد. و چنان شور و هیجانی برپا نموده بود که با دروس متین و استوارِ خود، روحِ توحید و خلوص و طهارت را در طلّاب میدَمید. و آنان را از دنیا اعراض داده و بسوی عالم توحیدِ حق سوق میداد. اطرافیانِ مرحوم آیت‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانی(قدّه)، رئیسِ وقت حوزه‌ی‌علمیه نجف ، به ایشان رساندند که اگر سیّدحسن به دروس خود ادامه دهد، حوزه علمیه را منقلب به حوزه ی توحیدی (عرفانی) مینماید. لهذا او تدریس علم حکمت الهی و عرفان را در نجف کرد؛ و به آقا سیّدحسن هم امر کرد تا به مسقط برای تبلیغ و ترویج برود. آقا سیّد حسن ابداً میل نداشت از نجف اشرف خارج شود و فراق مرحوم برایش مشکل بود. بنابراین به خدمتِ استادش قاضی عرض کرد: اجازه میفرمائید به درس ادامه دهم و اعتنایی به تحریمِ سیّد ننمایم و در این راه توحید مبارزه کنم؟! مرحوم سیّدعلی‌قاضی به او فرمود: طبق فرمانِ سیّد، از نجف بسوی مَسقط رهسپار شو! خداوند با تُست، و تو را در هرجا که باشی رهبری میکند، و ... سیّدحسن که اصفهانیُّ الاصل بوده و به اصفهانی مشهور بود، بسوی مَسقط به راه افتاد؛ و لهذا وی را گویند. و در راه ،در میهمانخانه و مسافرخانه وارد نمیشد، در مسجد وارد میشد. چون به مسقط رسید ، چنان ترویج و تبلیغی نموده که تمام اهل مسقط را مومن و موحّد ساخته، و همه وی را به شناختند. او در آخر عمر ،پیوسته با دو لباس احرام زندگی مینمود. تا وی را از هند خواستند؛ او هم دعوت آنانرا اجابت نموده و در راه مقصود رهسپار آن دیار گشت؛ که باز در میان راهها در مسافرخانه‌ها مَسکن نمی گزید، بلکه در مساجد میرفت و بیتوته مینمود. در میانِ راه که بین دو شهر بود با همان دو جامه ی احرام در مسجدی وی را یافتند که در حال سجده جان داده است. برگرفته از: کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
حاج میفرمود:روزی برای دیدن فلان کس در کاظمین که بودم به مسافرخانه اش رفتم ، دیدم خود با زوجه اش ایستاده اند و چمدانها را بسته و عازم سفر حجّ هستند.(برای چندمین بار پیاپی )🐫 به وی نهیب زدم :تو که هر روز کربلا میروی، مشهد و مکّه میروی! پس کِی بسوی خدا میروی؟! وی خنده ای نمود و خداحافظی کرد. حضرت حاج سیّدهاشم میفرمود: بعضی از مردم حتی افراد مسمّی به و مدعیِ راه اِلی الله، مقصود واقعیشان ازین سفرها خدا نیست؛ برای اُنسِ ذهنی به مُدرَکات پیشین خود(منظور احتمالا نوستالژی) و بعضا برای بدست آوردن مدتی مکان خلوت با دوستان دیرین در آن اماکن مقدّسه میباشد. وچون دنبال خدا نرفته اند و نمی خواهند بروند و اگر خدا رو دودستی بگیری _والعیاذبالله_مثل آفتاب نشان دهی باز هم قبول نمی کنند و نمی پذیرند ، ایشان ابداً به نخواهند رسید. و به همان حکایات و بیان احوالات اولیاء و سرگرم شدن با اشعار عرفانی و اَدعیه و مناجاتهای صوریِ بدون محتوا ، عمر خودشان را به پایان می رسانند. سیّد هاشم که نمی گفت حج و مکه و کربلا و نجف نرو! او میگفت لحظه ای بدنبال معرفت ذاتت و نفسَت بگرد تا خودت را بیابی در اینصورت اگر تمام جهان بلکه تمام عوالم را سیر کنی برای تو ضرری ندارد، زیرا.... بخش دوازدهمین کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
.....اگر در جایی دیدی امر به معروف و نهی از منکری را که می نمایی ، مستلزمِ و شدن افکار و درهم ریختنِ صفای ذهن توست، و این ضررش برای تو بیشتر است از ضرری که به وی در اثر اِتیان آن جرم و جنایت وارد می شود؛ دست از این کار بردار و پیرامون آن مگرد! این ضرر وارد در حکم نجاستی است که بر نفسِ تو وارد میشود؛... ...و خلاصه ی امر، نفسِ انسان بر هر چیز مقدّم است. برگرفته از: کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
لطفاً به کتاب‌ها هم سر بزنید 👇 رجبعلی خیاط سیّدهاشم حداد محی‌الدین ابن عربی میرزاجوادآقا‌ملکی‌تبریزی کتاب عبدالقائم شوشتری علامه حسن‌زاده آملی حافظ رجب بُرسی ملا احمد نراقی علامه مروجی سبزواری شیخ جواد انصاری همدانی سیّدعلی قاضی بابارکن‌الدین و ملا محمد حسن نایینی آرندی کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
هدایت شده از کلبه عُشاق
لطفاً به کتاب‌ها هم سر بزنید 👇 رجبعلی خیاط سیّدهاشم حداد محی‌الدین ابن عربی میرزاجوادآقا‌ملکی‌تبریزی عبدالقائم شوشتری علامه حسن‌زاده آملی حافظ رجب بُرسی ملا احمد نراقی علامه مروجی سبزواری شیخ جواد انصاری همدانی سیّدعلی قاضی بابارکن‌الدین و ملا محمد حسن نایینی آرندی کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc