کلبه عُشاق
#مشاهیرتخت_فولاد #میرزاحسین_کشیکچی میرزا حسین در بازار اصفهان شبها تا صبح بعنوان نگهبان ، کشیک میدا
#مشاهیرتخت_فولاد
#میرزاحسین_کشیکچی
...و دوستان برای بازدیدحج به دیدنم آمدند و در این هنگام کشیکچی هم به دیدنم آمد و همون پایین مجلس نشست. خواستم جلوی پای او بلندشوم و اورا به بالای مجلس ببرم که بمن اشاره نمود که چنین نکنم تا اینکه کنار من خلوت شد.
هنگام خداحافظی گفت: لطفا فردا نزدیک ظهر به خانه ام بیا و آدرس را بمن داد و رفت. من فکر کردم بهتر است فردا کمی زودتر به منزل ایشان بروم ،شاید همنشینی با او بر من تاثیر بگذارد. بنابراین روز بعد زودتر راه افتادم و به همان آدرس رفتم ولی هرچه جستجو کردم خانه او را پیدا نکردم تا اینکه سرِ ساعتی که قرار گذاشته بود، خانه را یافتم.
در آن هنگام سیّدبزرگواری از خانه خارج شد و کشیکچی هم او را احترام بسیار همراهی میکرد.
بسیار متعجب شدم و به او گفتم :مگر این آقا چه کسی بود که این چنین احترام و تعظیم کردید؟
رو به من گفت: ایشان آقاجان امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بودند که در آخرین روز زندگیم بر من منت نهادند و به دیدن من آمدند.
بسیار ناراحت شدم که چرا من مولای خود را نشناختم . در این حسرت بودم که گفت: داخل شو تا درخواستم را به تو بگویم. سپس گفت:عمرِ من تمام است و امشب فوت خواهم کرد. از شما میخواهم فردا صبح کشیکچی های بازار را با خود به اینجا بیاوری و جسد مرا بعدازغسل و کفن برای دفن به تخت فولاد ببرید و اینهم کفَن و مقداری پول برای انجام مراسم تدفین که همه آماده است.
فردا صبح کشیکچی های بازار را با خودم به خانه او بردم ، در باز بود. وقتی وارد شدیم او فوت کرده بود.
من طبق وصیّت او عمل کردم. و اورا با کشیکچی ها در تخت فولاد نزدیک مسجدمصلی به خاک سپردیم.
پس از آن به نزد همسفرانش که با او رهسپار عراق و مکه شده بودند، رفتم و ماجرا را از آنها سوال کردم و آنها هم حرفهای این دوست بازاریم را تایید کردند.
ادامه دارد..
برگرفته از
#کتاب_مردان_بیادعا
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
کلبه عُشاق
#مشاهیرتخت_فولاد #میرزاحسین_کشیکچی ...و دوستان برای بازدیدحج به دیدنم آمدند و در این هنگام کشیکچی ه
#مشاهیرتخت_فولاد
#میرزاحسین_کشیکچی
...هنگامی که داستان را برای میرسیّدمحمّدباقرچهارسوقی مشهور به صاحب روضات تعریف کردم .ایشان سراسیمه به تخت فولاد آمدند و پس از زیارت قبر ، از اطرافیان خواستند که ایشان را نزدیک قبرِ این مردِ خدا، میرزاحسین کشیکچی دفن کنند.
اینک قبرخاندان روضاتی در کنارمقبره مرحوم کشیکچی در تکیه صاحب روضات محل تجمع و زیارت زائران بالاخص در شب های جمعه میباشد.
سیّدمحمّدباقرموسویِ چهارسوقیِ خوانساریِ اصفهانی معروف به صاحب روضات که مولف کتابِ "روضات الجنّات" می باشد. در ۱۲۲۶ ه.ق متولد و در ۱۳۱۳ ه.ق به سرای باقی شتافت
برگرفته از:
#کتاب_مردان_بیادعا
نویسنده: زهرامظفری
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
کلبه عُشاق
#مشاهیرتخت_فولاد
#تکیه_صاحب_روضات ؛ آرامگاه #میرزا_حسین_کشیکچی
این تکیه در جنوب تخت فولاد در خیابان مصلّی مقابل تکیه ی خوانساری واقع است.
درنزدیکی مرقدِ حسین کشیکچی،
بقعه از بنای برج مانند، هشت تَرکِ نگینی که ساختار آن بر هشت جِرز آجری و هشت ساقه ی ستون استوانه ای داخلی که سقف گنبدشکلِ آن بر روی ستونها استوار است، بنا شده است.
تزیین خارجی گنبدِ بقعه و تزیین داخلی گنبد بصورت معقلی (کاشی فیروزه برزمینه آجر) و شمسه بسیار زیبای یک رگی اجرا شده است.
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
کلبه عُشاق
#مشاهیرتخت_فولاد
حاج آقا #رحیم_ارباب در روستای چَرمهین اصفهان بدنیا امد
ایشان در نزد علمای بزرگی چون میرزا بدیع درب امامی ،سیدمحمدباقردرچه ای و سیّدابوالقاسم دهکردی کسب علم نموده و به مقام اجتهاد رسیدند.
مراتب سیر وسلوک را پیش جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی فرا گرفت و شاگرد خاص اخوند کاشی بود.
ایشان شاگردان بزرگی را همچون استاد جلال الدین همایی،سیّد مصطفی بهشتی نژاد، ملاهاشم جنتی و شیخ محمّد باقر صدیقین را تربیت نمود.
وی درعلومِ فقه ،ریاضیات،هیئت و نجوم به تصدیق اهل فن استاد مسلم بود. چنانچه دکتر محمدجوادشریعت باتفاق تعدادی از دانشجویان در سال ۱۳۳۲ شمسی با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب دیدار میکنند بعد از اینکه خودشان و رشته تحصیلی و سطح تحصیلی خودشان را معرفی میکنند حاج آقارحیم ارباب به تناسب رشته و سطح تحصیلی از بچه ها پرسشهای علمی از درس های جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مطرح کردند که پاسخ اغلب آنها از توان آنهاخارج بود که با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش روبرو میشوند.
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
#گردشگری #معنوی
#تکیه_بابارکن_الدین #تکیه
#مشاهیرتخت_فولاد
#تخت_فولاد #بابارکن_الدین
#مشاهیر #طب_روحانی
🛺تور گردشگری عصردلگشا
🔸️این تور فوق العاده جذاب
➖پنجشنبه ها
➖ساعت ۱۵
➖تکیه بابارکنالدین
🙄
♦️اگر شما هم دوست دارید همراه ما باشید کافیه در ساعت مقرر در تکیه بابارکن الدین حضور داشته باشید. یا👇
🔸️جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانید با شماره ۰۹۰۲۸۰۱۱۳۵۵ تماس حاصل نمائید.
مجموعه تاریخی،فرهنگی و مذهبی تختفولاد
👀 کلبه عشاق 🏕
https://eitaa.com/babarokn
3.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مشاهیرتخت_فولاد
میرزا #جهانگیرخان_قشقایی
مدفون در تخت فولاد
کوچه لسان الاَرض
با سلام،
به آرشیو کانال عشّاق خوش آمدید. لطفا برای دسترسی به هر موضوع روی آن کلیک کنید تا به آرشیو کامل آن منتقل شوید. پس از کلیک کردن بر روی موضوع مورد نظر میتوانید فایل یا جلسه مورد نظرتان را با استفاده از فلش های بالا و پایین انتهای صفحه جستجو و پیدا کنید.
#یذَره_کتاب
#شعرخوانی
#مشاهیرتخت_فولاد
#تخت_فولاد
#داستانهای_زیبای_مثنوی
#شعر_و_شرح
#شرح_داستان_پادشاه_و_کنیزک
#توحید_عشّاق
#ملاقات_شمس_با_مولانا
#نهج_البلاغه
#اندر_حکایات
#کشف_و_کرامات
#از_یارِ_آشنا_سخنِ_آشنا_شنید
#طبّ_روحانی
#سالم_سازی_روح_جسم
#کتاب_ریاضت_سالکین
#کتاب_حکمت_پهلوانی
#تفسیر_منطق_الطیر صوتی
#تفسیر_مثنوی صوتی
#خلقت_آدم صوتی
#مستند_صوتی_شنود
لطفا در نشر حداکثری مطالب
کانال را به دوستان در ایتا پیشنهاد بدید👇👇👇
آدرس کانال کلبه عشّاق در ایتا؛
https://eitaa.com/babarokn
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
🌷🙏🙏🙏🌷التماس دعا
➖➖➖➖➖
از داخل مقبره عارفه ، بانو امین👆👆👆
شرح بانو امین قبلا در قسمت #مشاهیرتخت_فولاد تقدیم شده است.
کلبه عُشاق
https://eitaa.com/babarokn
#ملا_محمّد_حسن_نائینی_آرندی
----------------------------------
مدفون در تخت فولاد، ایوان ورودی بابارُکن الدین
---------------------------------
#مشاهیرتخت_فولاد
🔸🔸🔸
#قسمت_اول
📿حاج ملا محمّد حسن نایینی آرندی از #سالکانِ واصل و عالمانِ کامل قرن ۱۳ هجری قمری در آبادی کوچک و فقیرِ آرند که در ۶ فرسنگی غربِ نایینِ اصفهان است، متولد شد.
وی بعلت بیماری #استسقاء در سال ۱۲۷۰ قمری(تقریبا ۱۲۲۷ شمسی)در سن تقریبا ۸۰ سالگی درگذشت.ملا محمّد حسن را به #وصیت خودش، دَم ایوانِ آستانه بقعه بابارکن الدین به خاک سپردند.
تا تربتِ پاکِ او، پی سپر زائران مزار کثیرالانوار آن عارف نامدار باشد.✨✨✨
پدرِ ملا محمد حسن، کشاورز بوده و وی از کودکی به #چوپانی به صحرا میرفت.
روزی در ۱۶ سالگی که مشغول چوپانی بود. #عارفِ_ربانی و مقرب بارگاهِ سبحان، حاج محمد حسن نایینی کوزه کنانی در #بیابان بدو برخورد و چون وی را مستعد یافت، به چشمِ عنایت در او نگریست و به تحصیلِ علم و تکمیل و #تزکیه نفس به او امر فرمود برو به اصفهان و درس بخوان.
او از همان ساعت چنان شوری در دلش افتاد که به هیچ نوع آرام و قرار نگرفت و روی به شهر اصفهان آورد.و در #مدرسه_نیماورد واقع در خیابان عبدالرّزاق به تصفیه و تزکیهِ ظاهر و باطن و کسب علومِ صوری و معنوی مشغول گردید.🎓
#ملا_محمد_حسن_نایینی_آرندی از اَکابر علما و دانشمندان و زُهّاد و اَبدالِ مستجابُ الدعوه بود.
وی سالها در مدرسه نیماورد قسمت فوقانی ضلع شرقی مقابل حجره #مدرس حجرهای داشت. و در علومِ عقلی(فلسفی) و نَقلی (فقاهت)مخصوصاً در علومِ حکمت و #عرفان و ریاضی تبحّری خاص و به سزا داشت.
کتابهای او، فقط منحصر به دو جلد #مثنوی و #قرآن مجید بود.
با این حال گاهی که طلّابِ مستعد از وی خواهشِ تدریس میکردهاند، کتبِ عقلی و نقلی را چنان با ملاحظه و تحقیق درس میگفته که پنداشتی همه کتب اهل فن در لوح ضمیر و تقریر او حاضر و مشهود است.
با وجود ارادتمندان بسیار که از همه طبقات، مخصوصاً عُلما و #حُکّام و اعیان رجال داشت به هیچ وجه اعتنا نمی کرد و با احدی از آن طبقات معاشرت و رفت و آمد نمیکرد.
هم صحبت خلوتش به ۲ یا ۳ نفر از فقرای عارفِ گمنام منحصر بود. که گاه و بیگاه به دیدار یکدیگر میرفتند و هیچکس نمیدانست که با هم چه میگفتند.
یکی از آنها، جدّ ِاستاد جلال الدین همایی، #همای_شیرازی بود.که با وی اخوّت و مصاحبت صمیمانه داشت.
هُمای شیرازی همان شخصی بود که وقتی جهانگیرخان قشقایی برای تعمیر ساز تار به اصفهان آمده بود، و از قضا همای شیرازی بر سر راهش قرار گرفته بود و آدرس مغازه تعمیر ساز را می خواست.هُمای شیرازی به جهانگیرخان فرمود:
جوان تارِ دلت را کجا تعمیر میکنی؟ و این نفَس مسیحایی، باعث شد جهانگیرخان قشقایی ایلات و قوم خود را ترک کرده و در اصفهان در مدرسه طلّاب، به مقامات و درجات بالایی برسد.
در صورت تمایل روی عبارتِ #جهانگیرخان_قشقایی بزنید تا ...
ادامه دارد... انشاالله🔜
برگرفته از:
#کتاب_مردان_خدا
#تخت_فولاد
https://eitaa.com/babarokn
کلبه عُشاق
#ملا_محمد_حسن_نائینی_آرندی -------------------------------- مدفون در تخت فولاد ، ایوانِ
#ملا_محمد_حسن_نائینی_آرندی
______
مدفون در تخت فولاد ، ایوانِ ورودی بابارُکن الدین
--------------------------
#مشاهیرتخت_فولاد
🔸🔸🔸
#قسمت_سوم
🌷سیلی زدن مردِ قصاب
#کشف_و_کرامات
چراغعلی خانِ زنگنه، حاکم اصفهان بود که در سال ۱۲۶۵ قمری به حکومت آمد و مدتی حکمرانی داشت مردی #عارف_منش و معرفت دوست بود. و به صحبت عرفا و اربابِ حال، رغبتی داشت.
وسایل برانگیخت که به زیارت ملا حسن بیاید.ملا حسن اجازه نداد چون در خواهشِ ملاقات تاکید کرد، یک روز خود ملا حسن به ملاقات حاکم رفت. او را نشناختند و از در بیرون راندند.
این خبر به حاکم رسید.و سراسیمه بیرون دوید و خود را روی قدم های ملا حسن انداخت و با احترام هرچه تمامتر او را به منزل برد و همچون بندگانِ خدمتگزار، پیش او بایستاد و لوازم #تعظیم و خاکبوسی به جای آورد و خواهش کرد چیزی در خانه او تناول کند.
ملا حسن به عذر اینکه روزه واجب گرفته است چیزی نخورد (حقیقت مطلب این است که ملا حسن بیشتر ایام سال روزهدار بود). #چراغعلی_خان مجدداً درخواست کرد که حداقل چیزی از او بخواهد.
ملا حسن گفت:
این را میخواهم که دیگر خواهشِ ملاقات نکنی! چون از منزل چراغ علی خان بیرون آمد در راه برگشت، به دَکه #قصابی رفت که برای غذای شب کمی گوشت بخرد.
دست او به تخته ی قصاب خورد و به خاطر ظاهر مندرس و ژولیده ی وی، قصاب پنداشت، او گدایِ #یهودی است که دستگاه او را #نجس کرده.
او را با مشت و لگد از دکه بیرون انداخت و چندان #سیلی محکمی بر صورت او نواخت که اثرش بر رخسار وی نمودار بود.
چون به مدرسه بازگشت، #طلّاب دور او را گرفته که در محضر حاکم چه گذشت و اثر سیلی از کجاست؟ ملاحسن با کمال متانت و خونسردی ماجرا را شرح داد و گفت:
از قصاب ممنونم که #غرور من را و #تملق_گویی حاکم را از مغزم بیرون کرد. همانطور که رفته بودم بازگشتم...
👋
ادامه دارد... انشاالله
برگرفته از:
#کتاب_مردان_خدا
#تخت_فولاد
https://eitaa.com/babarokn
کلبه عُشاق
#ملا_محمد_حسن_نائینی_آرندی ______ مدفون در تخت فولاد ، ایوانِ ورودی بابارُکن الدی
#ملا_محمد_حسن_نائینی_آرندی
-------------------
مدفون در تخت فولاد، ایوانِ ورودی بابارکن الدین
-------------------
#مشاهیرتخت_فولاد
🔸🔸🔸
#قسمت_چهارم
💚کرامتی دیگر از پیرِ آرندی...
#کشف_و_کرامات
یکی از سادات سده ی ساکن مدرسه نیماورد از پدرش که شاگردِ ملا حسن بوده، چنین نقل میکند:
در یکی از شبهای تعطیل که عده کمی در مدرسه می ماندند، سخت درمانده و گرسنه بودم. طوری که از گرسنگی خوابم نمیبرد و در تاریکیِ حجره، گوشهای افتاده و به حال خود میگریستم.😵💫😢
غیر از ملا حسن که هر شب در حجرهاش بیدار و مشغول عبادت بود،همه خواب بودند.و درِ مدرسه نیز بسته بود. 👀
در این حال، دیدم دو نفر با چراغ فانوس وارد مدرسه شده، به طرف حُجره ملا حسن رفتند. طولی نکشید که دیدم ملا حسن با دو نفر فانوس کش، جلوی حجره من ایستادند. 👥
📿ملا حسن مرا صدا کرد که همراه وی به دعوتِ مهمانی بروم. من بسیار خوشحال شدم و دنبال او روان گشتم. 🚶♂
پس از طی مسافتی قلیل به محلی رسیدیم که شبیه کاروانسرای حاج کریم، نزدیکِ مدرسه نیماورد بود.
مجلسِ مهمانی و چراغانیِ عجیب و باشکوهی به نظرم آمد. 💡💡
در تالار بزرگی، همه عُلما و رِجال نشسته بودند.و ملا حسن در صدر نشست، و مرا فرمود: زیر دستش، مقدّم بر علما نشستم.
با خود میگفتم این همه احترامِ من، حتماً به خاطر ملا حسن است. چون من طلبهای فقیر و گمنام بودم.
طولی نکشید سفره را انداختند و انواع طعام حاضر بود. چندانکه توانستم شکم از عزا بیرون آوردم و در آخر به رسمِ معمولِ این گونه ضیافتها، آفتابه لگن آوردند و دست شستیم و همچنان که رفته بودیم بازگشتیم.🫖🍮🍟🍔
من در همه این احوال بیدار بودم.
اما از این جهت غفلت داشتم که ملا حسن به هیچ مهمانی نمیرود و در صدرِ مجلس نمینشیند. و با آن طبقه از مردم اصلاً مجامعت نمیکند.
در هنگام خوابیدن باری چنان که گویی از مجلس ضیافت آمدهام با شکم سیر به رختخواب رفتم.
فردا صبح به فکر فرو رفته که این چه حالت بود؟🤔
خدمتِ ملا حسن رسیدم و واقعه را عرض کردم و گفتم:دیشب کجا رفتیم؟
📿ملا حسن گفت: خواب دیدهای جانم! 《شتر در خواب بیند پنبه دانه》.🐫
سوگند خوردم که خواب نبودم. گفت:حالا که بیدار شدهای تا من زندهام این راز را به کسی نگو، که اگر گفتی به همان گرسنگی دچار میشوی که هیچ علاج نداشته باشد. 🤫
تا زنده بودم به کسی نگفتم و این راز را پنهان داشتم و بعد از آن تاریخ همه وقت در ناز و نعمت بوده و روی درماندگی و گرسنگی را ندیدم.☺️🌷
ادامه دارد...انشاالله👋
#تخت_فولاد
برگرفته از:
#کتاب_مردان_خدا
https://eitaa.com/babarokn