eitaa logo
برش‌ ها
382 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
350 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی از وصیت نامه: 600 جلد کتاب دارم. آنها را نبرید به کتابخانه و حبس کنید. آنها را بدهید به کسانی که اهل مطالعه هستند و به آنها هم بگویید کتابها را دست به دست کنند و در گردش نگه دارند و مطالعه کنند. @boreshha
پیکر مطهر شهید امنیت در معراج شهدا
پیکر شهید امنیت در معراج شهدا
متأسفانه در تاریخ شهادت این دو شهید برگوار اختلاف اقوال وجود دارد. در برخی منابع، 26 آبان، 27 آبان، 29 آبان ذکر شده است. روی سنگ مزار شهید 27 صفر ذکر شده که مصادف با 30 آبان است. روز 29 ام که با تاریخ گذاری بنیاد شهید هماهنگ است، به نظرم صحیح تر است. البته این اختلاف اقوال اصلا پدیده مبارکی نیست و نشان از بی توجهی مسئولان امر به تاریخ و سیره نگاری شهدا می باشد. گویا فقط زنده این بزرگواران برای آقایان قابل استفاده بوده. ظاهرا در همه جا رخنه کرده اند. کلام رهبر انقلاب خطاب به مسئولان مسئولان سیره شهدا خیلی راهبردی است که: «نگذارید بلایی که بر سر روضه ابا عبد الله (ع) آمد بر سر بیاید.». @boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهدی زین‌الدین (زاده ۱۳۳۸ تهران - شهید شده 29 آبان ۱۳۶۳ سردشت) شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع)، به همراه برادرش مجید که مسئولیت اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر را بر عهده داشت برای شناسایی منطقه عملیاتی از کرمانشاه به سمت سردشت حرکت کردند آن هنگام به شهادت رسید. وی در کنکو رسراسری سال 1356 در دانشگاه شیراز با رتبه چهارم قبول شد اما به دلیل مبارزات سیاسی از ادامه تحصیل منصرف شد. @khateshahadat
آن روزها دیوار هم تعبیری از در بود در آسمان چیزی که پر می زد، کبوتر بود پسکوچه ها در عطر قرآن می بستند در کوچه ها هر عابری با تو برادر بود تقویم و درس و زندگی ، رنگ حسینی داشت هر روزمان با روز برابر بود نه حرص بود و نه تکاثر...عشق بود و عشق دست دعا سرچشمه ی جوشان کوثر بود از شهر مرگی رد نمی شد.. در عوض تا بود حرف بود و آن هم آور بود تو زنده بودی..چهره ات را خوب یادم هست تسبیح دستت داشتی و گونه ات تر بود آن روز بارانی تو قرآن خواندی و رفتی لبخند بر لب داشتی و بار آخر بود این، بار آخربود که می دیدمت آری... لبخندت انگار از همیشه آشناتر بود با عشق بالا رفتی و با عشق برگشتی برگشتی و اسم تو روی سنگ مرمر بود امروز هم اسم تو روی کوچه ی ما هست اما زمانه کاش فردا طور دیگر بود ای کاش فردا روزهای رفته بر می گشت جای تفنگ این بار در دستت کبوتر بود تو گفته بودی راه فردا راه دشواری ست تو رفته بودی و .. صدا.. در گوش بود شاعر: محمدجواد شاهمرادی @boreshha
میگما: واقعی مثل واقعی است. همچنان که بهائی واقعی نمی تواند حلال زاده باشد، یک اصلاح طلب واقعی هم نمی تواند داشته باشد. نمونه اش همین 77 اصلاح طلبی اند که بیانه ای را صادر کردند که قوه قضائیه باید با نیروهای نظامی و امنیتی که به سوی اغتشاشگران تیر اندازی کرده اند برخورد قاطع بکند. «...شلیک بی‌محابای تفنگی که از محل بیت‌المال برای دفاع از مردم فراهم شده به‌سوی شهروندان عادی و غیرمسلح که برای ابراز اعتراض و یا خشم خود به خیابان آمده‌اند، مطلقا و فارغ از موضوع اعتراض غیرقابل توجیه و جنایتی است که قانون و دستگاه قضاء نباید حتی لحظه‌ای در تعقیب بانیان، آمران و عاملان آن تعلل کند.». حضرات توقع داشتند نظام اسلامی در قبال این همه جنایتی که هم پیاله های بی غیرت تر از خودشان، از قتل و تخریب و هتک حرمت حوزه های علمیه، مساجد و کتاب الهی مرتکب شده اند، به به به و چه چهی بسنده می کرد. آقایان عقل کل! علی رغم شما، حتی حیوانات هم درس دشمن شناسی را بلدند. «اولئک کالانعام بل هم اضلّ». به راستی که ها را بسته و ها را رها کرده اند. ؛ نیش نوشت های پراکنده. @boreshha
بعد از عروسی سعید برادر حمید، دنبال خانه ای بودیم برای شروع زندگی مشترک. با پس اندازی که حمید داشت می شد یک خانه بزرگ در جای خوب قزوین اجاره کرد. اولین خانه را دیدیم. 120 متری بود. پسندیدیم. از خانه که بیرون آمدیم هنوز سوار موتور نشده بودیم که یکی از دوستان حمید زنگ زد. برای اجاره خانه پول لازم داشت. حمید گفت: «اگر راضی باشی پول مان را بدهیم به این رفیقم و با نصف دیگر خانه ای کوچک تر رهن کنیم. بعدا پول که دستمان آمد خانه ای بزرگ تر اجاره می کنیم». از پیشنهادش جا خوردم. اما پس از من و منی قبول کردم. دیدم می شود با خانه ای کوچک در محله های پایین شهر هم خوش بود. بالاخره منزلی پیدا کردیم حدود 50 متر با حیاط مشترک و دستشویی در حیاط. همان روز خانه را با هفت میلیون پیش و 95 هزار تومان اجاره ماهیانه قول نامه کردیم. این، آخرین خانه زندگی مشترک مان بود. ؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحه 119-121. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مقام معظم رهبری: اتقان را در نظر بگیرید و روایت را قرار بدهید؛ نگذارید ‌خوانی برای ، به سرنوشت روضه‌خوانی برای (علیه الصّلاة و السّلام) - در دوره‌هائی - دچار بشود. همان چیزی که هست را بیان کنید؛ منتها بیان هنرمندانه. 14 تیر 1389 @boreshha