eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت شعر و غزل وارد دنیا شده است کمر قافیه ها پیش قدش تا شده است تاب زلفش ده هزاران غزل ناخوانده است خط پیشانی این یار مُعمّا شده است دامن سوره ی کوثر شده سرچشمه ی او بی سبب نیست اگر حضرت دریا شده است فُطرس بی پر و بال از پر قنداقه ی او بال پرواز گرفته است, مُداوا شده است او که گهواره اش از بال و پر جبریل است جبرئیلی که خودش محو تماشا شده است امشب از دفتر چشم تو غزل می ریزد از لب پُر شکرت شهد و عسل می ریزد ما همه در به در خنده ی زهرایی او همگی محو رخ ماه و تماشایی او پچ پچ حوری و جن و مَلَک این است فقط: که خدا خلق نکرده است به زیبایی او غنچه ی لاله ی سُرخ نبوی باز شده ماه شعبان شده آغاز شکوفایی او بوی عطرش به خدا زنده نموده است مرا من شفا یافته ام با دم عیسایی او چه کسی غیر حسین از همه چیزش زده است؟! من فدای دل شیدا, دل دریایی او صحنه کرببلا, صحنه ی اعجاز حسین بین گودال خریده است خدا, نازِ حسین... بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلام ای لطف بی پایان شب رحمت ، شب توبه ، شب فطرس شدن آمد در این غوغای عجز از معجزه امشب سخن آمد بخوانید انما حُسن ِ ختام پنج تن آمد کرم باران شده عالم ، علمدار حسن آمد دوباره یاس بی مثل مدینه یاسمن دارد جناب حیدر کرار از امشب دو حسن دارد گنهکاران گنهکاران برات آمد برات آمد برای هر چه لا ممکن ، خبر از ممکنات آمد بگو بر خضرهای تشنه لب ، عین الحیات آمد چه غم از موج طوفان ها ، که کشتی نجات آمد رسیده حضرت معشوق ِ بی پایان ِ دوران ها همان ساده ترین راه ِ رهایی بخش ِ حیران ها سلام ای لطف بی پایان ، خدای مهربانی ها پر ِ پرواز خاکی ها ، حسین ِآسمانی ها امانی امن تر از تو ، ندارد بی امانی ها چه لذت بخش تر از این ، شود نذرت جوانی ها تو آن پیری که پیران طریقت ، پیر این دیرند غلامانت چو اربابان، رها از منت غیرند سلام ای ناب تر از لحظه های آشنایی ها سلام ای خوش تر از ساعات ِآغازِ رهایی ها سلام ای یوسف مصر بقای کربلایی ها سلام السابقون السابقون ِ مجتبایی ها تو آن ضرب المثل بین ِ کرامت آفرین هایی چه غم از بی کسی وقتی ، کس ِ بی کس ترین هایی تو آن هستی که تا محشر ، جهان باشد به فرمانت تو آن شاهی که مادر می کند فرزند قربانت نبودی آدم و حوا ، شدند اول مسلمانت نبودی شد خدا سر حلقه ی مرثیه خوانانت نبود ارض و سما اما ، تو مثل مرتضی بودی نبودی ظاهرا اما ، رفیق انبیا بودی فدای آن پیمبر که ، تو هستی زینت دوشش فدای کعبه ای که عشق تو کرده سیهپوشش منم مجنون ِ آن مجنون که تقدیم تو شد هوشش خوشا رندی که در روضه قدح نوشیده با گوشش تو ای ساقی کریمانه به خوب و بد سبو دادی تو ای با آبرو حتی جنون را آبرو دادی من آن رودم که خیلی تشنه ی دیدار دریایم حلالم کن که گم گشته ، حسین بچگی هایم چه شد آن حال رویایی، چه شد آن عشق زیبایم چه شد آن روضه گردی ها ، چه شد آن شور و غوغایم تمام دلخوشی من ، به الطاف مدام توست عوض کن حال و روزم را ، عوض کردن مرام توست محرم حال عالم، احسن الاحوال می گردد به گِرد روز عاشورا تمام سال می گردد همین که بین ما حرف از غم گودال می گردد زبان ها از بیان ماجرایت لال می گردد تو را که آسمانی ها ، به جسمت پیرهن کردند چرا از خاک و خون اینجا ، تنت آقا کفن کردند محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین خون خدا اگر شد روزی نثار اسلام ماییم و سربلندی در سایه سار اسلام دارد حقیقت امر امروزه می درخشد آفاق پر شد از نور آشکار اسلام آوازه ی شریعت از هر مناره جاری ست چشم تمام دنیا محو وقار اسلام بی شک اجابت حق یعنی اجابت دوست لبیک یا حسین است اول شعار اسلام جز بیرق حسینی دین پرچمی ندارد نام و نشان مولا شد اعتبار اسلام هیهات من الذله از هر که بر نیاید این نقل قول باشد از اقتدار اسلام اسلام از محرم دارد هر آنچه دارد بالا گرفته از لطفش کار و بار اسلام از قید جان گذشت و سر را گرفت بر دست هر کس که شد شبیه او پاسدار اسلام لبهای ما همیشه گرم شهادتین است قرآن ما علی و اسلام ما حسین است در جان شعر شیعی بیت الغزل حسین است در مردی و مروت ضرب المثل حسین است چشم و زبان و جان پرورگار من اوست آیینه ی خدای عز و جل حسین است کوری چشم شور ناقه سوار بیوه سیب دو نیم شیر جنگ جمل حسین است گفتم حسین و کامم شیرین شد از کرامت فریاد می زنم احلی من عسل حسین است رو میکنم به حق تا رو میکنم به تربت حی علی الصلاتم حی علی الحسین است دنیا بزرگواری مانند او ندارد از قبل خلق سعدی شیخ اجلّ حسین است اسباب دستگاهش هم احترام دارد آوازه ی هر آنچه طبل و کتل حسین است زرتشتی و مسیحی زوار اربعینش بانی اتحاد بین ملل حسین است ترس از ابد ندارم بیم از لحد ندارم امید شیعیان از صبح ازل حسین است در محضرش نگفتم سخت است مشکل من گفتم به مشکلات خود راه حل حسین است با حسن خلق آقا از خلق بی نیازم میگیرد آن که سائل را در بغل حسین است او حضرت کریم و من همچنان فقیرم عیدی خود از آقا یک کربلا بگیرم این نو رسیده در نایاب بود از اول وی نام دیگرش عشق ناب بود از اول بر سر در رفیع جنت ؛ جمال مولا پیش از شروع خلقت در قاب بود از اول با اولین نگاهش دل برده از ملائک گل خنده ی ملیحش جذاب بود از اول پیشانی اش چو خورشید از عرش می درخشد مبهوت روی ماهش مهتاب بود از اول بعد از امامتش نه از صبح آفرینش ارباب زاده بود و ارباب بود از اول تا سمت بارگاهش من هم پری بگیرم این دل شبیه فطرس بی تاب بود از اول دیدار حضرتش را اذن دخول باید زایر مودب بر آداب بود از اول ذریه اش شهید گودال شد از اخر مردی که خود شهید محراب بود از ا ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پر می کنیم از می گلوی باده ها را تا مست باشیم انتهای جاده ها را بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند در رکعت سوم همان دلداده ها را امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت دست ارادت های ما سجاده ها را خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب آنی بگیرد دست این افتاده ها را بعد از پدر حالا پسر می آید از راه خدمت کنید آقا و آقازاده ها را این دومین نوریست که تا منجلی شد او هم علی بن حسین بن علی شد در آسمانم ماه را می بینم امشب گمراهم اما راه را می بینم امشب چشم سرم را بستم و با دیده ی دل لبخندهای شاه را می بینم امشب ارباب خوشحال است و من در دست هایم مال و منال و جاه را می بینم امشب در چشم های این علی دارم علی را یا که رسول الله را می بینم امشب می آید و با هر قدم در زیر پایش جان های خاطرخواه را می بینم امشب حالا که آقای دعا دارد میاید ما را خدا ای کاش قربانش نماید فخر است امشب آسمان را بر زمینش می خندد و افلاک حیران طنینش دست حسین بن علی امشب رکاب و روی علی بن حسین آمد نگینش بی تاب شد, لبخند زد, رویش گل انداخت وقتی که لب های علی شد بوسه چینش خالی ست جای فاطمه هرچند اما خوابیده با لالایی ام البنینش در سوم شعبان رسید از راه, شاه و در پنجمین روزش رسیده جانشینش روح دعا, مرد خدا, جان حسین است او وارث ملک سلیمان حسین است با تیرهایی که روان از چشم جادوست صید غزال نرگس او هرچه آهوست حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست حالا که سجاد است و زین العابدین است محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست محصول پیوند عرب ها و عجم هاست طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست چون همسری پادشاه کشور عشق این افتخار مادری شهربانوست این افتخار مردم این آسمان است اربابمان داماد ما ایرانیان است با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده در راه اثباتت حجر لب باز کرده نه دوستانت که ید عقده گشایت از دشمانت هم گره ها باز کرده حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت در علم حرفی تازه را آغاز کرده شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس آموزگار آسمان! ممتاز کرده هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده تا قاب قوسین خدا پرواز کرده هروقت میخواهم که قلبم را بشویم باید `الهی لاتودبنی” بگویم با دست ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در راه وصل عشاق شدیم و خون جگری خواستیم ما در جاده تو دربدري خواستيم ما بى دردسر ، وصال گوارا نميشود در راه وصل ، دردسرى خواستيم ما سنگ ملامت از همه خورديم سالها در كوچه ات اگر گذرى خواستيم ما از دربدر شدن بخدا خسته نيستيم آوارگى بيشتري خواستيم ما گويا خود تو هم نظرى داشتي به ما وقتيكه كه گوشه نظرى خواستيم ما در خانه راه دادى و بالا نشانده اي ورنه گليم پشت درى خواستیم ما حالا شبيه فطرس پرسوخته ، همه زانو زديم و بال و پرى خواستيم ما . باليم و در هواي تو پر در مياوريم امشب ز كربلاى تو سر در مياوريم . واژه به واژه شعر و غزل داده اي به ما اين گنج را تو روز ازل داده اي به ما اينجا كسى به عاشقى ما محل نداد تنها تو بوده اى كه محل داده اى به ما اين روزگار يكسره سم داد دست ما اما تو نه ، هميشه عسل داده اى به ما مردم كه جاي خود ، چقَدَر حسن آبرو نزد خداى عز وجل داده اى به ما ما پنج وعده وقت قنوت از تو گفته ايم خيرت قبول ، خيرالعمل داده اى به ما نامت چقدر گريه ز چشمان ما گرفت تو گوهر بدون بدل داده اى به ما يكبار دست خالى از اين در نرفته ايم يك كربلا كه حداقل داده اى به ما . يادش بخير دفعه اول ، چه خوب بود تصوير گنبد حرمت در غروب بود . يادش بخير گوشه ايوان حسين جان يادش بخير نم نم باران حسين جان پايين پا درست زمينگير تو شديم يادش بخير ديده گريان ، حسين جان يك پيرمرد رو به حرم گريه اش گرفت ياد مدينه گفت حسن جان ، حسين جان ما در همان زيارت اول عوض شديم يادش بخير توبه و غفران ، حسين جان يادش بخير كودكي ام بين دسته ها پرچم به دوش بين خيابان ، حسين جان يادش بخير پشت در تكيه محل دعواى كودكانه طفلان ، حسين جان يادش بخير نوحه تركى روضه ها با لحن آذرى سنه قربان ، حسين جان . ما در همين حسينيه ها قد كشيده ايم با چشم خويش معجزه بسيار ديده ايم . ديديم در خدا بخدا ما حسين را خوانديم در يك آيه خدا را حسين را اين اعتقاد ماست كه در عالم وجود گفتيم لا موثر الا حسين را تكليف با حسين مني انا من حسين چيست؟ ديديم ما رسول خدا يا حسين را؟ بايدنجف رويم و زيارت كنيم ما بالاسر عمارت مولا ، حسين را يكجور ديگري بخدا ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ارباب عشق بــر ســر گـهـوارهٔ اربــاب غـوغـایـی بـه پاست بـر سر بوسیدن رویش چه دعوایـی به پاست عرش را زهرا خـودش زیـبـا و تـزییـن می‌کند شوروشوقی در دلش وقت گل‌آرایی به پاست فـوج فـوج از آسمـان‌هـا مثـل بـاران می‌رسنـد از مـلائـک نـزد زهــرا مـوج دریـایـی به پاست جبـریـیـل آمد، و مـیکـایـیـل و عـزرایـیـل هـم آمد اسـرافـیـل هـم، بـزم مـصفـایـی به پاست فـطـــرس آمــد، انـبــیــأ و اولــیــا هـم آمـدنـد خـانـهٔ حـیـدر چه مهـمـانـی زیبـایـی به پاست آمــده آن دلــربــایــی کـه بـهــار جـان مـاسـت فصل جان عاشقانـش را شکوفـایـی به پاست من‌که باشم؟ تاکه یک‌تن از محبانش خداست عـشـق در قنداقه و گهـواره جنبانش خداست سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دوري كربلا هيچ ايم و نداريم به جز روي سياهي در كوله نداريم به جز بار گناهي بر ما نظري كن،نظري گاه به گاهي ما بي تو شبيه ايم به طفل سر راهي بگذار كماكان سگ دربار تو باشيم بگذار كه در سايه ي ديوار تو باشيم ما بد،ولي از عشق تو ديوانه و مستيم دل را به نخ پرچم زيباي تو بستيم سر،صبح دهم از غمت اي شاه شكستيم پس رخصت مان دادي و در روضه نشستيم اينگونه خريدي دل ديوانه ي ما را دادي سر و سامان بخدا بي سر و پا را بر حرمت اين بزم عزا معتقدم من در مجلس روضه به شفا معتقدم من بر تربت پاكت بخدا معتقدم من با حرف نه،قلبأ به شما معتقدم من پس روضه ي تو امن ترين جاي جهان است (چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است) عاشق شده ام تا بپذيرم كه بميرم اصلأ به غم عشق اسيرم كه بميرم من آمده ام روضه بگيرم كه بميرم (بگذار بميرم كه بميرم كه بميرم) اين است و همين است و همين است و جز اين نيست اين روضه ي ارباب كم از عرش برين نيست اي عزت عالم ز تو،ما با تو عزيزيم از غير تو عمريست كه در حال گريزيم جائي به جز از روضه ي تو اشك نريزيم والله و بالله كه ما بي تو مريضيم تنها تو در اين عالم پر درد دوائي تنها تو شفائي تو شفائي تو شفائي دل تنگ حرم هستم و بي حوصله اقلب دارم گله پشت پشت گله از فاصله اقلب وا مانده و جا مانده ام از قافله اقلب سخت است گذر كردن از اين مرحله اقلب جز دوري ام از كرببلا غصه ندارم نگذار كه دور از حرمت جان بسپارم محتاج دعايت همه جا بوده و هستم پشت در اين خانه گدا بوده و هستم مجنون علم هاي شما بوده و هستم در آرزوي كرببلا بوده و هستم پس خواسته ام از تو فقط دفع بلا را با جمع محبين سفر كرببلا را... محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مـشکـل گـشـا مـشکـل گـشـای عـالـمــی بـر هــر حوائج بــاب ای نـــــام تــو آرامــش هـر سـیـنـه‌ی بـی‌تـــاب هر آنچه در خوبان عالم هسـت هم در توسـت فــرزنــــد زهــــــــرا ای تـــمــــام مـعـنـی آداب هرکس ابالفضلی‌ست زیر پرچمت مست است شـد عـالـمـی حـیـران تـو از بس تویی جـذاب ای حـضـرت سـقـای مـا لـب تـشنـگـان عـبـاس یک قطـره از مشکـت کویـری را کنـد سـیـراب صـاحـب لـوایـی و عـلــمـــدار امـــام هـسـتـی پــرچــم بـه دوش کــربــلای حـضــرت اربــاب سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یل ام البنین پرداخت جوهر قلم عاشقان به تو وابسته است طبع همه شاعران به تو عرض نياز ميكند اى ماه شب به شب دست توسل همه آسمان به تو خورشيد عاشقت شده ، از شوق هر غروب وقت وصال ميدهد اى ماه ، جان به تو روزى سه بار اى پسر سوم على بايد سلام داد دم هر اذان به تو هم افتخار ميكند ام البنين به تو هم افتخار كرده امام زمان به تو حالا که روزگار به ناسازگارى است افتاده است شكر خدا كارمان به تو حاجت زياد و درد زياد است و غم زياد چشم اميد بسته ام عباس جان به تو لاجرعه مستها همگی یکدلندو بس مدیون چشمهای ابوفاضلندو بس آماده ام دوباره مسلمان کنى مرا با یک نظر ابوذر و سلمان کنى مرا از جلوه های ذاتی چشمت بعید نیست یعقوب و خضر و نوح و سليمان کنى مرا كشكول خالى ام دو برابر گدا شده وقتش شده عطاى دوچندان کنى مرا خرده مگیر پشت حرم زوزه میکشم قلاده بسته ام سگ دربان کنى مرا باب الحسین میشوى و بنده ميخرى آماده ام که کلب نگهبان کنى مرا دست مرا ز دست جدايت جدا نكن هرگز مباد بى سر و سامان کنى مرا وقت ورود دسته به هیات خدا کند پاى علم بگيرى و قربان کنى مرا آنانکه از سرای تو پا پس کشیده اند واللهِ ارمنی علم کش ندیده اند تو آمدى كه پاى برادر بايستى تحت لواى پرچم حيدر بايستى در طول عمر تو بخدا هيچكس نديد يكبار از حسين جلوتر بايستى بر بام كعبه ميروى و خطبه ميكنى وقتى بناست بر روى منبر بايستى حق است غبطه شهدا بر مقام تو حق است كه فقط تو فراتر بايستي زهرا به دست هاى تو سوگند ميدهد وقت شفاعت از صف محشر ، بايستى در بين معركه غضب چشم تو بس است تا يك تنه مقابل لشگر بايستى ام البنين چقدر سفارش نموده است دائم كنار محمل خواهر بايستى هستى امامزاده مأنوس اهل بيت محرم ترين محافظ ناموس اهل بيت تا بود پرچم تو حرم ماتمى نداشت تا بود شانه تو رقيه غمى نداشت تا بود قامت تو امان بود خيمه را خاتون آل فاطمه قد خمى نداشت رفتى و بعد رفتن تو هيچ دخترى در خيمه گاه روسرى محكمى نداشت بيخود نبود سنگ به پاى سكينه خورد بعد از تو خيمه ها دژ مستحكمى نداشت زينب پس از تو ناقه عريان سوار شد زينب به شام رفت ولى محرمى نداشت ارباب ما بدون علمدار مانده بود حق ميدهيم پيرهن و خاتمى نداشت از بوريا بپرس ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله با عشق بینهایت و آماده آمده بنیانگذار مسجد و سجاده آمده ذریة الرسول(ص)، امید جهانیان مثل علی(ع) بدون ریا، ساده آمده شد مایه تبسم و آرامش پدر محض حسین(ع) دلبر و دلداده آمده نور چهارم آمد و زین العباد شد اصلا برای راه خدا جاده آمده هر سطر از صحیفه او رمز بندگی ست جام وصال آمده و باده آمده لطفش زبانزد است و نزد دست رد! بیا... آنکس که دل به حاجت من داده آمده پُر کرد ازآنچه خوبترینِ دو عالم است در باز کرد و دید گدازاده آمده رو زد هر آنکه بر کرمش سربلند شد سائل عزیز شد اگر افتاده آمده!  مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیرم حسین وقتی به برگ_ سوم شعبان سررسید_ نام تو را نوشت خدا، غم به سر رسید
اُدعونی أَستَجِب لَکُم” ازعرش خوانده شد 

از بخشش گناه خلایق خبر رسید 

روح خدا دمیده به جسم ثواب شد 

از هرگناه ناله‌ی 
أین المفر؟” رسید مصراع آخرین مخمّس سروده شد شعر بلند عشق به اوج هنر رسید هم نور پرفروغ مسیر هدایت و هم ناخدای کشتی خیرِ بشر رسید شش‌ماه خورد از دل کوثر شراب ناب حالا درخت سیب نبی را ثمر رسید چشم نبی همین که به رویش گشوده شد گویا جمال روی خودش در نظر رسید از جوهر وجودی خود، کاتب‌الرسول والشمس را نوشت و سر والقمر رسید هر شعر من به مرحمتش چندبیت هم از آنچه بود در نظرم بیشتر رسید فطرس به لطف یک پر قنداقه‌ی حسین بعد از هزارسال دوباره به پر رسید نام حسین آمد و قلب قلم شکست بی‌اختیار شعر به جایی دگر رسید
افتاده بود زینت دوش نبی به خاک” 

باخنجری به قصد سرش یک‌نفر رسید 

وقتی که کار غارت خیمه تمام شد 

با کاروان نیزه زمان سفر رسید 

آقا ببخش! روضه اگر ناتمام ماند... 

قصه گذشت از تن و حالا به 
سر” رسید مجتبی خرسندی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ابالفضل چشــم هایش جلوه ی روزِ قیامت داشته تا خدا هم رفته از بس قدّ و قامت داشته آمـده یــک روز بعد از روزِ مــیلادِ حسیــن ماه بر خورشیدِ خود خیلی ارادت داشــته این قیاسِ چهره اش با ماه بی انصافی است ماه هم بر چهره ی ماهش حِســادت داشته ابروانش ابـرِ رحمــت ، چشم هایش آسمان گونه هایی سُرخ از جنسِ نجابــت داشــته ” حاتمِ طایی ” گدایِ خانه زادش بوده است معدنِ جود و سخا از بس سِخــاوت داشته خوش به حالِ ” مالکِ اشتر ” سعادتمند شد چون که با عبّاس فرزندش رفاقــت داشته سـاقی و سـرلشکـر و سـالار و سـردارِ سـپاه این پسر خیلی به‌ یاسین هم شباهت داشته می توان فهمید از جنگاوری هایش که او گــاه گاهــی با خودِ حیدر رقابــت داشته پهلوانــان و مشـاهیرِ ‌شجاعت گفته اند : در شجاعت حضرتِ عبّاس شُهرت داشته صــورِ اسرافیــل دارد نعره هایش در نَبَرد آن قَدَر که در رجزهایــش ابُهّــت داشــته می توان از جایگـاهِ خیمــه اش فهمید که رویِ نامـوسِ حَرَم بسیــار غیـرت داشــته تشنه ی جنگ است امّا کودکــان تشنـه ترند هر کسی یک جور از عبّاس حاجــت داشته در میانِ التمـــاسِ مَــشـــک ها و اشـــک ها کودکِ شش ماهه کمتر صبر و طاقت داشته رفت تــا دریــا کُــند دشـــتِ پُر از تشویش را دشت هم از دشتِ لب هایش شکایت داشته دل به دریــا زد ولی هرگــز به دریــا رو نَزَد ساقی از مَشکِ پُر از خالی خجالــت داشــته آه ... حتّی تـــیرها را هم در آغوشش گرفت سرزمینِ سینه اش از بس که وسعت داشته دست اش افتاده ولی از پا نیفتاده هنــوز مَشک را با سینه اش تحتِ حمایــت داشته در هیــاهــویِ هُجــومِ تــــیرها و نیزه هـا تیــرهایِ حــرملـه انگـــار سبقــت داشــته دست ها را داد امّا دست با دشـمــن نداد دشمنی که دست خطّی از خیانــت داشته رویِ خاک افتاد امّا هیچکس سمتش نرفت آنقَدَر که ماهِ در خون خفته شوکت داشته کــاملا پیــداسـت از شــرمِ نگــاهِ واژه ها شــاه بیتِ کربلا شــوقِ شهــادت داشــته یا بنیّه... این صدایِ کیســت سردارِ غریب این غریبِ آشنا با تو چه نسبــت داشته ؟ خوش به حالِ چشم هایت در میانِ خون ندید مادری را که نگاهــش بــویِ غُربــت داشــته اشــک هــایــت مــوج می زد آبــرویِ آب را اشــک هایت مثلِ مرواریــد قیمــت داشــته دشـــت را لبریـــز کرده غنچــه های پیکــرت دسته گُل را پیشِ هم چیدن مشقّت داشــته قُرصِ ماهت طاقتِ یلــدا نشینی را نداشت ش ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹