eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
بانـویِ ختم المُرسلین همیشه با امینِ خود ، امینی راستین بوده است خدیجه بهترین بانـویِ ختم المُرسلین بوده است تمــامِ ثــروت اش را نذرِ چشــــمانِ محمّد کرد چراکه تشنه این چشمه ی شورآفرین بوده است بپرس از حمزه و عمّار و یاسر خوب می دانند خدیجه بانیِ اسلام در این سرزمین بوده است فقط او حافظِ شــــأنِ امیرالمومنیــــن باشد فقط او لایقِ عنوانِ امّ المومِنیــــن بوده است خدا آیــه به آیــه بر دِلش بخشــــید کوثــر را و بی شک سوره کوثر برایش دِلنشین بوده است خــــدیجه دختری دارد ، پیمــبر مــادری دارد علی هم یاوری دارد مگر بهتر از این بوده است ؟ چه چیزی بهتر از این که علی دامـــــادِ او باشد که تنها آرزویش روزهایِ واپســــین بوده است خدیجه رفت امّا پاســــخِ این شــــهر سیلـــی شد به باورهایِ مردی که خودش یعسوبِ دین بوده ست غزل بینِ در و دیوار پرپر شد ردیفش ســوخت همیشه آخرِ این روضه باید نقطه چــین باشد ...  ابراهیم زمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یاغفو وقت استغفار حال زار را از من مگیر حس و حال گریه بسیار را از من مگیر چند قطره اشک مانده از همه دارای‌ام پس عنایت کن همین مقدار را از من مگیر من همین یک ماه را در خواب غفلت نیستم بعد از این هم چشم شب‌بیدار را از من مگیر با وجود معصیت، بر توبه هایم دلخوشم یاغفور این حال استغفار را از من مگیر جرم، کم‌تر می‌شود با اعترافِ بر گناه یا اله المذنبین اقرار را از من مگیر بهر درمان دلم گاهی به تو سر می‌زنم ای طبیب اصلا دل بیمار را از من مگیر روز مشحر بر دهانم مهر خاموشی مزن در قیامت فرصت گفتار را از من مگیر هرکه را خواهی بگیر از من ولی جان علی اهل بیت حیدر کرار را از من مگیر حب حیدر شاخص تشخیص حق از باطل است راه را گم می‌کنم معیار را از من مگیر هفته ای یک بار هیات میروم در طول سال تا قیامت هفته ای یک بار را از من مگیر کاری از من بر نمی‌آید بجز سینه زدن التماست می‌کنم این کار را از من نگیر لحظه افطار حالم کربلایی می‌شود حال خوب لحظه افطار را از من مگیر  آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شرمنده از گناهان دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده به آشتى بنده ، مشتاق تر خدا بود از توبه گنهکار ، غفار گریه کرده درد مریض را جز درد آشنا نفهمید گاهى طبیب هم با بیمار گریه کرده شرمنده از گناهان دانى مثال ما چیست؟ خانه خراب زیرِ آوار گریه کرده شب زنده دارها را طورى دگر خریدند طوبى برآنکه تا صبح بیدار گریه کرده یک شهر را دعاى یک مست زنده کرده مستى که در مناجات هشیار گریه کرده در کسوت گدایى حرفى بلد نبودیم سائل همیشه جاىِ اصرار گریه کرده با گریه طفل هرچه که خواسته گرفته حاجت گرفته کودک ، هربار گریه کرده مارا فقط دعاى زهرا نجات داده مادر براى طفلش بسیار گریه کرده بر حال مادر ما در بین آتش و خون دیوار دم گرفته ، مسمار گریه کرده کفاره گناهِ مارا حسین داده ارباب بین گودال خونبار گریه کرده یک یاحسین گفته وا کرده روزه اش را آن تشنه که زمانِ افطار گریه کرده آب فرات آخر تا خیمه ها نیامد با مشک از خجالت صدبار گریه کرده کف مى زدند لشکر ، قلب رباب مى سوخت او بینِ خنده هاى اغیار گریه کرده زیر عبا چه چیزى پنهان نموده ارباب سرخ است چشمهایش انگار گریه کرده گهواره بعد اصغر ، در دست ابن سعد است گهواره در حراجِ بازار گریه کرده محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا غافرالخطایا در سایه ی جهالت عمری خراب کردم وقتی که پشت خود را بر آفتاب کردم حتی عبادت من بوی ریا گرفته در توبه ای حقیقی ترک ثواب کردم یا منتهی الرجایا یا غافرالخطایا بر روی بخشش تو خیلی حساب کردم با روی خوش برایم آغوش باز کردی وقتی تو را میان گریه خطاب کردم تنها تو راه داری در خانه ی دل من غیر از تو هر که آمد نزدم جواب کردم باب نجات یعنی باب الحسین از این رو تا بوسه گیرم از شش گوشه شتاب کردم هر کس کشیده بر دل تصویری از وطن را من عکس کربلا را بر سینه قاب کردم نان و نمک حسین است سنگ محک حسین است گفتم حسین و  در دلها انقلاب کردم سی شب به ارگ روضه تا وقت مرگ روضه من عمر خویش را صرف آن جناب کردم مویی سپید کردم در روضه های آقا کی من سپید مو را در آسیاب کردم !؟ حتی خود خدا هم امشب به گریه افتاد تا روضه ی عطش را من انتخاب کردم بر کاسه های شیر افطار خیره بودم دل رفت پشت خیمه یاد رباب کردم از کام خشک طفل شش ماهه یادم آمد هر لحظه ای که مشتم را پر ز آب کردم تیر سه شعبه بود و حلقوم پاره پاره سر نیزه بود میرفت تشییع شیرخواره علیرضا خاکساری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
آنقدر بخشیدی آنقدر بخشیدی که دستانت ، بخشندگی را هم هوایی کرد ثروت به پاهای تو افتاد و    از تو غرورش را گدایی کرد   من هم کنار آسمان بودم ، وقتی نماز نور را خواندی در روزهای غربت و سختی ، مردانه پای عشق خود ماندی   بانو کسی دیگر نمیگوید : مردانگی در سیرت زن نیست مردانگی ها را نشان دادی ، مردانگی تنها به گفتن نیست   فرمود پیغمبر به یارانش : باید شبیه همسرم باشید از او شنیدم توی جنت هم ، قسمت شده تا مال هم باشید   تو همسرش بودی و می مانی ، قدر تو بیش از دیگران  باشد اصلاً برای چون تویی بانو ، باید کفن از آسمان باشد   با چشم خود دیدم برای او ، سال عروجت سال غم ها شد شکر خدا آن روزهای سخت ، زهرای تو ام ابیها شد تو مادر زهرا شدی پس دین باید در اینجا نکته بین باشد ننگ است در عالم زنی دیگر غیراز تو ام المومنین باشد   یادت میاید گفت پیغمبر: خورشید بر شب میشود غالب؟! بانو منم همرزم دیروزت ، یعنی علی ابن ابیطالب   امروز اینجا بر مزار تو ، آورده ام زهرا و زینب را زینب دوسالش هست و میداند ، زن میتواند بشکند شب را... محسن کاویانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نوای عشق جز نوای عشق هرگز نیست شوری در سرش او که سرتا پا شده محو صفات دلبرش شد مسلمانِ نگاه رحمه للعالمین قبل از آنیکه بخواند آیه ای پیغمبرش شان او بنگر، سلام از ذات حق می آورَد تا که از معراج می آید به خانه همسرش هرچه زن های عرب زخم زبانش میزدند بیشتر از قبل ها میشد به احمد باورش میرود اسلام تا اوج آن زمان که میشود ثروت بانو و تیغ مرتضی بال و پرش اشهد انَّ علی را گفته چون قبل از غدیر اسوه ی عالم شد ایمان ولایت محورش پاک تر از او نبوده پس خدا میخواسته پرورش یابَد درآغوش خدیجه کوثرش مادر زهراست ام المومنین، شاعر بگو کوری چشم تمام دشمنان ابترش تا قیامت زیر دین مادری هستیم که مادری کرده برای اهل عالم دخترش احمد جواد نوآبادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جَـدّه اين خاندان سه سال آخر عُمرش شکسته تر شده بود بلی شکسته تر از فـرطِ دردِ سـر شده بود تمام بال و پر او کبود و زخمی بود که پیــش موج بلا بارهـا سـپـر شده بـود بـلایِ شِعْب به پایان رسیـده بود امّــا خدیجه بیشـتر آماده ی خطر شده بود چه قدر دیر به محبوبه اش رسـید نبی چه قدر زود گُلش عازمِ سفر شده بود زنی که پیـک اَجَل تحت امرِ مَردش بـود به اختیار خودش بود مُحتضر شده بود نبی به فکـر وصـایایِ همسـرش بود و غمش به خاطرِ زهراش بیشتر شده بود شبیه فاطمه اش بود و در سه نوبتِ تلخ خدیجه صاحب عزای سه تا پسر شده بود چه قـدر جَـدّه این خاندان اذیّت شـد چه قدر مادر سادات خونْ جگر شده بود چگونه بگذرم ؟ از اینکه بین شعله و دود به قلب فاطمه اش داغ حمله ور شده بود خدیجه سنگ ز کُـفّـار خورد و دخـتر او سرش شکسته ی بی حُرمتیِ در شده بود نداد فاطمه رُخصت ، وگرنه در آتــش بنا به سوختـن آن چهل نفر شده بود محمد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دست به دامانِ حُسين سالیانی ست شدم دست به دامانِ حُسین سائـلِ هر شبه ی سفره ی احسانِ حُسین تا که اوضاعِ دلم زود به سامان برسد شدم از صبح ازل بی سر و سامانِ حُسین وسط هروله عُمریست چنین حس کردم کرده دیوانه مرا گردشِ چشمانِ حُسین خاطرآسوده ام از هـولِ پریشانیِ حشر بسکه در روضه شدم زار و پریشانِ حُسین من که هر بار پیِ خلوت دِنجی گشتم سر در آورده ام از گوشه ی ایوانِ حُسین راضی ام رانده شوم از درِ فردوس ولی ببرندم به سوی روضه ی رضوانِ حُسین بعد مرگم اگر از مذهب من بپرسیدند پاسخ آرید که بوده ست مُسلمانِ حُسین برکت نافله ی نیمه شب خواهر اوست که شدم گریه کُنِ پیکر عریانِ حُسین جان خلق دوجهان هیچ بُــوَد جایی که شده سقّا به فدایِ لب عطشانِ حُسین طاق شد طاقت زینب که پس از پهلویش چوب افتاد به جانِ لب و دندانِ حُسین محمّد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
حُسن یوسف دلبر شب ماه باشد ، دلربای من حسین گر عقیق حُسن یوسف شد ، بُوَد معدن حسین بی نیاز از باغ جنت بی خیال از دوزخم گر به روز حشر بردارد قدم با من حسین گاه ما را می کُشی گاهی مسیحا می شوی وای از عشقی که شد هم دوست هم دشمن حسین پشت پای زائرانت ریخت آب و گفت دل لذتی دارد شکستن های تو ، بشکن حسین بوده ای تنها سه شب بی سر میان قتلگاه بعد از آن بودی به روی نیزه ها بی تن حسین پیرهن ها شد از آن روزی برایت رو سیاه که وفا با تو نکرد آن پاره پیراهن حسین بی کفن گشتی که آسان تر رساند عاشقت با نگاه غرق اشکش دست بر دامن حسین بوده از روز ازل پشت و پناه ما غریب! در تمام زندگی چون کوهی از آهن حسین محسن قاسمی غریب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
کربلا اگر دست تو باشد موی من از شانه اش راضی ست و چون از شانه اش راضی ست،از هم شانه اش راضی ست به هیأت ها نمی فهمیم دوری از حرم را، چون به وقت مست بودن آدم از میخانه اش راضی ست چنان مُرغی که در کنج قفس شاد است از بودن دلم از دام اگر راضی نشد،از دانه اش راضی ست به هم می ریزی ای دَرهَم شده مَبنای عالم را تو آن شمعی که در هجران هم از پروانه اش راضی ست سگ این آستان آواره ی اینجا و آنجا نیست کنار صاحبش هرجا که شد از لانه اش راضی ست حسین از کِردگارش بیشتر دلداده دارد، چون از او هم عاقلش راضی ست هم دیوانه اش راضی ست کسی که کربلا رفته پس از عمری،فقط مست است کسی که سخت صاحبخانه شد، از خانه اش راضی ست  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ذکرُ الله بنای نوکری ام بی دلیل،محکم نیست که در طراز شما سروری در عالم نیست به قدر تو که خدا گفته است(اَنَا دِیَتُک) به پیشــگاه الهـی کسی مُکـرّم نیست به این دلیل که اسماء توست (ذکرُ الله) زمان دَم ، زِ دَم تو دمی مُقدّم نیست (هُوَ الشَّهید وَ أنتَ الشَّهید)مشهود است صفات مُشـترکت با خدای ما کم نیست تویی تجسـّم ما از خُـدای عزّ و جل اگرچه ظاهراً او در نظر مُجسّم نیست اگرچه زخم روی زخم خورده بر سر ما به لطف تُربت تو حاجتی به مَرهم نیست رسیده ام به مقامی که در منازل عشق حیات هردو جهان بی غمت فراهم نیست بهشت معنی روضه ست روضه اوج غم است که گفته است به فردوس حرفی از غم نیست؟ در آب چشم عزادارت ای حقیقت اشک تقدّسی ست که در آب چاه زمزم نیست منی که از همه جا رانده ام از این شادم که جز رواق حریم تو سر پناهم نیست تو را به بغض علی آن دوتا لعین کشتند فقط به خاطر دِرهم تن تو دَرهم نیست تو گوشواره ی عرشی و می کُشد مارا غمی که از کفت انگشت رفت و خاتم نیست  محمّد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا ولی الله با روی سیه ، با دل زنگار گرفته با این قلم رنگ ز اغیار گرفته امروز کمی اشک و کمی آه نوشتم امروز دلم از غمت انگار، گرفته شاید که خبرهاست در این ساعت اندوه داغ تو مرا از چه به اقرار گرفته؟ حق ده نکنم باورش این حال و هوا را یعنی دل من بهر تو اینبار گرفته؟ در دوره ی هجران تو جز درد ندیدم گویا که دلم در بغلش خار گرفته یک عارف دل سوخته میگفت که مهدی از دست شما دست به دیوار گرفته ای پشت در پرده ی پندار ، نهفته چشمان مرا پرده ی پندار، گرفته لعنت به جهانی که در آن عشق، غریب است انظار، خمیده همه افکار، گرفته جعفر ابوالفتحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹