بهار روزگار من السلام
سلام بر تو یا ربیعالأنام
عیده و با اجازهتون آقاجون
پا به پای دلم الان کربلام
یه عمره که همینه باور من
امامحسینه یار و یاور من
عیده و با ذوق میگم به حسین
عیدی به من بده؛ بزرگتر من!
درمون دردای منی کربلا
خونۀ آقای منی کربلا
مردم میرن دشت و دَمَن ولی من
میخوام بیام عیددیدنی کربلا
من که یه عمره عبد شاه طوسم
یه لحظه دور از این خونه، میپوسم
به رسم عید، واسه یه بار حسینجان
اجازه میدی دستتو ببوسم
بابام میگفت با اعتقاد و ایمان
امامحسین بابای ماست بقرآن
دست نوازش به سر من بکش
منو بگیر تُو بغلت حسینجان
عیده و من درِ خونهت فقیرم
جز خونۀ تو که جایی نمیرم
همه میگن عیده و عیدیش آقا
من عیدیمو از تو فقط میگیرم
عیدی من زیارت کربلاست
بوسهزدن به اون ضریح سقاست
از این زمونه خستم به اباالفضل
عیدی من ظهور عشق زهراست
عیدی من دیدن روز وصال
عیدی من یه قلب پاک و زلال
دل خوش و تن سلامت بده
عیدی من یه لقمه نون حلال
من عاشق آرامش زمینم
من دشمن اون دشمنای دینم
آرزومه بیاد همون روزی که
بچههای غزه رو شاد ببینم
مگه میشه دو خط روضه نخونم
روضۀ تو برکت سالِمونه
سلام بر لبای تشنۀ تو
سلام ای زخمیِ بینشونه
#حمید_رمی
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
@hadithashk
عیده نونبار میشه هرچیزی که کهنه میشه
فقط عشق که همونه فقط عشقِ نو نمیشه
ما عوض میشیم ولی عشق جاریه تو زندگیمون
عمریه نفس کشیدیم با حسینِ بچگیمون
روی لبهای ما امشب یا مقلب القلوبه
کارِ ما دست حسینه با مقلب القلوبه
شبه عیدِ عیدی میخوام از همین ماهِ معطر
من عوض شم اما اینبار هردفه بهتر و بهتر
حرفه مولاء که عیده روزی که گنا نکردیم
عیده روزی که تو فتنه این در و رها نکردیم
برا ما دعا کن آقا حال ما اینجوری خوبه
روی لبهای آقامون یا مقلب القلوبه
ماها گم میشیم حرم نه ماها بد می شیم رضا نه
با گناها از خدامون ما جدا میشیم خدا نه
خاکِ ما خونهی عشقه خاکِ مردمِ حُسینه
شب عیده عیدیامون یه تبسمِ حُسینه
یه نگاه کن به دلم تا بریزه هرچی رسوبه
بَسمه وقتی خدا هس که مقلبالقلوبه
دست خالیم بگم که این گدا خواهشِ محضه
ای خدا منو بغل کن با تو آرامش محضه
دلِ صد دل و یه دل کن جات بشه دلم خداجون
حالم و عوض کن امشب یا محوِلم خداجون
درو وا میکنن آخر هرکی این در و بکوبه
کار و بار ما پس از این با مقلبالقلوبه
بخدا کارا رو بسپر همه کارا با کریمه
هرجا کم میاری اونجا بگو که خدا کریمه
سرِ سالِ ما رسید و خرجیِ سالو میگیریم
درِ خونهی ابالفضل رزقِ امسالو میگیریم
دلِ ما علقمه میخواد دل ما تنگه غروبه
بخدا حوالهی ما با مقلب القلوبه
#شعر_مناجات
#حسن_لطفی
@hadithashk
نمی ره یادت از توو سینه بیرون
جهان بی تو شده واسم یه زندون
مگه یادم میره توو عصر غربت
بهارم بودی توو فصل زمستون
کی مثل تو جوونیش خرج دین شد
به غیر از تو کی کوثر آفرین شد
خودم فردا شهادت می دم حتما
فقط شأن تو ام المؤمنین شد
اگه زخم زبون ها مثل نیشه
تو توی خاطرم هستی همیشه
هنوزم صد هزار تا چون حمیرا
برای من یه تار موت نمیشه
تو توو قلبم نهال عشق کاشتی
خدا شاهد برا من کم نذاشتی
توو دست و بالت حتی یه کفن نیست
تویی که اون همه سرمایه داشتی
تو خوبی هات حقیقت داشت بانو
نگاهات خیلی قیمت داشت بانو
مثه مریم مثه سارا و هاجر
خدا از تو رضایت داشت بانو
چه زود آماده ی پرواز رفتی
دیدی تنهایی هامو باز رفتی
فقط یه پیرهن خواستی تو از من
بهشتم رفتی تو با ناز رفتی
تب فردات با من خاطرت جمع
غم زهرات با من خاطرت جمع
تو بانوی منی توو محشرم، هست
کنارم جات با من خاطرت جمع
#شعر_شهادت_خدیجه_کبری
#حسن_کردی
@hadithashk
امسال هم بدون تو مولا تمام شد
شادی برای اهل تماشا تمام شد
تنها کنار سفره ی تحویل تا به کی؟
صبر و قرار و حوصله ی ما تمام شد
آهسته در تلاطم دنیا قدم بزن
در انتظار، طاقت دنیا تمام شد
برگرد با طراوت لبخندهای شوق
شور و نشاط در همه دلها تمام شد
برگرد پا به پای بهار یتیم ها
سهم بهار از گل زیبا تمام شد
مجنون به یاد حضرت لیلا نفس کشید
تا لحظه ای که در دل صحرا تمام شد
هستم به روز وعده ی خوبان امیدوار
روزی که «کاش» و «شاید» و «اما» تمام شد
سال جدید می رسد آقا تو هم بیا
تا گفتگو کنیم: تمنا تمام شد
سال جدید کاش بگوییم با همه
سال ظهور یوسف زهرا شروع شد
#شعر_مناجات_امام_زمان
#سال_نو
#مصطفی_کارگر
@hadithashk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عید من گریه است ، گریه بر حسین
او که تقدیر مرا بسیار بست
روضه ی بی دستی آب آورش
دست من را موقع افطار بست
#رضا_دین_پرور
@hadithashk
شعر را تا به قله های کمال
می رساند بدون استدلال
آنکه با نامِ نامی مدحش
گوش ها کر شود زبان ها لال
باز حیرت زده کبوتر عقل
می زند پر به آسمان خیال
ولی از فرط حیرت انگاری
مرغ سر کنده ایست بی پر و بال
که برای کدام محبوب است؟
این همه قدر و این همه اجلال
قصر او در بهشت فردوس است
منتهای تمامیِّ آمال
اهل ایثار بود و می دانست
همه را لطف ایزد متعال
نرسیده کسی به مرتبتش
طعم دادن کجا و میوه ی کال
غیرِ مال خدیجه سود نداشت
مالِ اسلام،هیچ مال و منال
چه کسی شد برای پیغمبر ؟
جز خدیجه محول الاحوال
داشتند ارتباط قلباقلب
جسم و جانی ز عشق مالامال
کیست مثل خدیجه در دنیا؟
پاسخی نیست همطرازِ سوال
#محمدمعین_پوریلان
#شعر_شهادت_خدیجه_کبری
@hadithashk
نشستهاند فقیران که نونوار شوند
به حالشان نظری کن که برقرار شوند
گرفتهای به بغل هر که را پشیمان شد
خودت اجازه ندادی که شرمسار شوند
من از شلوغی روز حساب میترسم
گناههام مبادا که آشکار شوند
اگر تو روی خوش از بندهها بگردانی
بدون شک همه بدبخت روزگار شوند
عذاب اگر برسد بر سر گنهکاران
نمیرسند که آماده فرار شوند
حریف سرکشی نفس خود نخواهم شد
تمام لشکر ابلیس هم مهار شوند
گناهکارتر از من میان مردم نیست
مرا ببخش بقیه امیدوار شوند
اگر حلاوت عفو تو را کمی بچشند
بعید نیست ملائک گناهکار شوند
دعا کنیم برای زنان بدکاره
به آبروی خدیجه درست کار شوند
میآید آن شب عیدی که دشمنان علی
مقابل همه عالم ذلیل و خوار شوند
هزار شکر شدم مبتلای عشق حسین
خدا کند همه مانند من دچار شوند
به سوی عفو رود کشتی نجات حسین
خبر دهید گنهکارها سوار شوند
رباب! غصه نخور کودکت چنان بشود
همه دخیل به این طفل شیرخوار شوند
#آرش_براری
#مناجات_با_خدا
@hadithashk
نمیماند همیشه روزگار ما به این منوال
مبدل میکند اوضاع را ، به احسن الاحوال
یقین دارم خدا ، بی واسطه ما را نگاه انداخت
که رزق ما ز دستان خدیجه میرسد امسال
#سال_نو
#مناجات_با_خدا
#محمد_کیخسروی
@hadithashk
ای مهربان بانوی پیغمبر خدیجه
ای محو خلق و خوی پیغمبر خدیجه
ای قدرت بازوی پیغمبر خدیجه
ای قوت زانوی پیغمبر خدیجه
مداح تو پیغمبر و زهرا و حیدر
تو کیستی بانو!؟ هزار الله اکبر
در اول وصفت زبان از پای افتاد
در مدح تو عقلم به جایی قد نمیداد
مثل تو در اسلام الهی بیشتر باد
سلمان، ابوذر، مالک و عمار و مقداد
مدیون تو هستند دینداریِّشان را
از نان تو دارند نام جاودان را
مدح تو را باید که پیغمبر بگوید
یا غیر او صدیقۀ اطهر بگوید
شاعر چرا گوید؟ چرا ابتر بگوید؟
شاعر دگر خاموش تا حیدر بگوید
ای مادر حوریۀ دنیا! خدیجه!
زهرا در آغوش تو شد زهرا؛ خدیجه!
وقتی رسولالله در میدان جنگ است،
در پشت جبهه یاوریِّ تو قشنگ است
گفتی به ما دنیای بی اسلام، ننگ است
دل بی علی دل نیست آری تکهسنگ است
ثروت اگر که خرج دین باشد میارزد
وقف امیرالمؤمنین باشد میارزد
اسلام اگر بعد از هزار و چارصد سال
امروز بیش از هر زمان دارد پر و بال
امروز اگر داریم حبّ احمد و آل
امروز اگر از ترس، کافر میشود لال
امروز اگر تدبیر دشمن بینتیجهست
از لطف نام حیدر و نان خدیجهست
درد رسولالله را تسکین تو بودی
در عاشقی هم قابل تحسین تو بودی
بیداری اسلام را تضمین تو بودی
الگوی زهرا در دفاع از دین تو بودی
ایثار کردی فاطمه ایثارگر شد
وقتی برای جان مولایش سپر شد
زهرا در آتش سوخت تا حیدر بماند
تا فتنههای دشمنان ابتر بماند
در شعلهور شد، محسن و مادر... بماند
مرثیۀ مکشوف میخ در بماند
اف بر تو ای دنیا که هستم از تو خسته
دستان حیدر بسته شد، زهرا شکسته
زهرا به زینب داد درس استقامت
تا او شود الگوی صبرِ در مصیبت
اما امان از لحظههای تلخ غارت
زینب تک و تنهاست؛ آن هم در اسارت
یک دست بر سر داشت تا معجر نیفتد
دست دگر بر ناقه تا دختر نیفتد
#حمید_رمی
#شعر_شهادت_خدیجه_کبری
@hadithashk
مقدر بود زهرا جان ختم الانبیا باشد
علی هم دست در دست نبی دست خدا باشد
مقدر بود در دست رسول اله و اولادش
زمین باشد زمان باشد تمام ماسوا باشد
میان بانوان عالم اما یک نفر باید
که محبوب حبیب اله، عشق مصطفی باشد
علی آیینه احمد حسین آیینه زهرا
ولی آیینه روی خدیجه مجتبی باشد
به پاس زحمتش در راه دین زهرا نصیبش شد
علی داماد او گردید تا حقش ادا باشد
از او محروم شد دنیا و گرنه فاش میدیدند
که او هم در حدیث فاطمه تحت الکسا باشد
نه تنها خود کریمه، مادر نسل کریمان است
که هم خیرالنسا هم مادر خیرالنسا باشد
به این بانو فقط کافیست چیزی منتسب گردد
پیمبر دوستش دارد خزف باشد طلا باشد
عجب حسن ختامی! ده شب ماه خدا دارد
نفسهای خدیجه ضامن هر ربنا باشد
اجابت را میان دست خود ناگاه میبیند
اکر نام خدیجه مُهر آن دست دعا باشد
نه تنها ما حسین از تربت او توشه میگیرد
عجب شأنی! که قبرش ملجأ آل عبا شد
کسی که نام او قبل از انا بن الحیدر کرار
رجزهای حسین بن علی در کربلا باشد
چنان باغ فدک در روز روشن غصب شد نامش
که ام المومنین تنها بر این مادر روا باشد
کسی که هستیاش خرج خدا شد لحظهٔ آخر
تقاضایش ز احمد با خجالت یک عبا باشد
عبا را داد، اما جبرئیل آخر کفن آورد
عبا اما به گوش گریه کنها آشنا باشد
سر حرف عبا غم در دلم لنگر میاندازد
مرا یاد عبای شانهٔ حیدر میاندازد
عبایی که میان آتش پشت در خانه
علی با گریه آن را بر روی مادر میاندازد
عبا در کربلا هم آمد و مشکل گشایی کرد
عبا ما را به یاد قامت اکبر میاندازد
عبا جای دگر ما را دوباره یاد آن تیری
که بیرون آمده از حنجر اصغر میاندازد
#شعر_شهادت_خدیجه_کبری
#محمد_علی_بیابانی
@hadithashk
شب و فضای حرم هرچه خواستم دارد
فقط حضورِ تو را ای بهار کم دارد
کجا رسد به تو مکتوب گریه آلودم
که باد هم نبرد کاغذی که نم دارد*
مرا به بزمِ مناجات خویش مهمان کن
که با صدای تو لطفیدگر حرم دارد
تویی تو ماهِمبارک که هر سحر رویت
هزار فیض بر این ماه محترم دارد
غریب و خسته به درگاهت آمدم رحمی*
نگاه کن که به دلی که هزار غم دارد
فقط میان قنوتی به یاد ماهم باش
خدا به دست تو الطافِ دم به دم دارد
سیاه نامهی مارا خدا به کس ندهی
بده به آنکه فقط چشم او کرم دارد
مرا هزار امید است و هر هزار تویی*
اگرچه راهِ وصالِ تو پیچ و خم دارد
نمیرسد به حضورت کسی مگر آنکه
به زیر بار غمت شانههای خم دارد
به پیرزن نظری کن به جان مادرتان
هوای کرببلا اشک مادرم دارد....
*منسوب به جناب صائب
*حضرت حافظ
*بهبهانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_لطفی
@hadithashk
عصمت به غیر نام تو بانو سخن نداشت
عفت عزا گرفته، به جز تو محن نداشت
حق داشت مصطفی که چنین بی قرار بود
غیر از گل وجود تو گل در چمن نداشت
گریه کن تو فاطمه و نوحه خوان نبی
بزم غمت به غیر علی سینه زن نداشت
شد داغدار تو نبی، ای بانوی حجاز
چون تو نبی به خانه کسی شیرزن نداشت
از آسمان برای تو آمد کفن ولی
در کربلا حسین عزیزت کفن نداشت
تازه اگر کفن به تنش میرسید، باز
حاجت نبود بر کفنی، چون که تن نداشت
او را همه به گودی گودال می زدند
یک جسم پاره پاره که نیزه زدن نداشت
میخواست پاشود طرف خیمه ها رود
از روی خاکها نفس پاشدن نداشت
عریان تر از تن نوهی تو تنی نبود
او روی خاک بود و به تن پیرهن نداشت
در زیر نعل تازه تنش پخشِ دشت شد
صد تکه شد بدن، بخدا یک بدن نداشت
#شعر_شهادت_خدیجه_کبری
#محمود_اسدی
@hadithashk
May 11
تو راه آمدی نشدم سر به راه ، نه
یک روز من تمام نشد بی گناه ، نه
نامه سیاه آمده ام سوی تو ولی
این غیر ممکن است روم رو سیاه ، نه
با اینکه نیست بین بساطم به غیر آه
اما به جز تو نیست خریدار آه ، نه
اینجا عِقاب یا که جزایش محبت است
کس نا امید نیست در این بارگاه نه
ما را کسی نذاشت محل ، تو گذاشتی
ما را کسی نداد به جز تو پناه نه
من هر چه ام گدای حسینم نگو به من
جان حسین فاطمه روحی فداه ، نه
از بچگیم کارگرم در حسینیه
این عمر با حسین نگشته تباه نه
یک کوفه را حسین به حاجت رسانده پس
گودال بود بیت کرم ، قتلگاه نه
این پادشاه ، دوش نبی بوده مرکبش
با مرکبت نرو ،روی این جسم راه نه...
#شعر_مناجات
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk
آقای من
گم کرده است راه و به سامان نمی رسد
آن دل که بر ارادت خوبان نمی رسد
دست توسلی که ندارد یقین وصل
هرگز به پای بوسی جانان نمی رسدبهتر بود که هیزم دوزخ شود فقط
آن منبری که عطر تو از آن نمی رسد
پلکی بزن که بر سر این شهر سوخته
بی اذن چشم های تو باران نمی رسد
در این هوای برزخی آخر الزمان
دل مرده ایم و بی تو به ما جان نمی رسد
چشمی سفید تا نشود در فراق یار
از یوسفش نسیم به کنعان نمی رسد
یک مصرع است مرهم این انتظارها
دنیا تو را ندیده به پایان نمی رسد
حسن کردی
#حسن_کردی #شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
برسه به روح «حسین بختیاری»
تمام طاعت من چشم های گریان است
هوای چشم ترم صبح و شام باران است
به پلک زخم تو سوگند چشم ما خون شد
به پلک زخم تو ، گریه تمام ایمان است
تمام عمر دویدیم در بساط شما
و کاش لحظه مرگم که خط پایان است -
بیایی و دلِ سیری نگاه تان بکنم
که خواهش همه ی عمر ما ز سلطان است
به قول بیتی از آن روضه خوان دلخسته
که حال بار سفر بست و بر تو مهمان است
بغل بگیر مرا احتیاج من بغل است
بغل بگیر وگر که به قیمت جان است
پسم نزن که بجز تو مرا پناهی نیست
مثال ما و تو مانند دست و دامان است
فدای آن تن صد پاره روی رمل روان
فدای آن تن بی جان که در بیابان است
سرت به روی سنان رفت و خواهرت میدید
تنت به ریگ روان زیر سم اسبان است
فدای آن تن مجروح و تکه تکه شده
که پیش چشم عزیزان شاه ، عریان است
عیال تو وسط شمر و خولی و اخنس
به شام رفت و به شامات ، بین ویران است
تو نیزه خوردی و کعبِ نی اش به زینب خورد
و حال خواهر مظلومه بین زندان است
هر آنکه دشمن تو بود ، خواهرت را زد
عیال پیر خرابات بین عدوان است
کدام چشم بگرید به داغ های دلش
که داغ های دل خواهرت فراوان است
رقیه بین خرابه به خاک ها یخ زد
و عمه ای که کتک خورده است و حیران است
#علیرضا_وفایی_خیال
#خادم_الحسین_مرحوم_حسین_بختیاری
#روضه_خوان_سیدالشهدا_ع_حسین_بختیاری
@hadithashk
آغشته ی عصیان
از سر هم نفسی بادونفس آلوده
گشتم آغشته ی عصیان و سپس آلوده
مرغ باغ ملکوتم که به مرداب گناه
پر و بالم شده چون بال مگس آلوده
این گنه چیست که یک قطره ای از آن کافیست
تا شود از اثرش رود اَرس آلوده
قالی مسجد اگر فرش فقیهان نشود
شود از پا خور هر ناکس و کس آلوده
روز محشر که فقط گوهر خالص طلبند
ره به جایی نبرد خِیر هوس آلوده
مقصدم نور علی نور بود اما حیف
محمل آلوده،من آلوده،فرس آلوده
گر بنا هست نگاهت سوی پاکان باشد
چه کند بی نظرِ چشم تو پس آلوده؟
فقط از کرب و بلا فیض سلامش مانده
گشته این دیده بیمار، زبس آلوده
__
کربلا فیض عظیم است نظر می خواهد
راهپیمایی این جادّه سر می خواهد
کار هرکس نبود طفل به مسلخ بردن
این فقط کار حسین است جگر می خواهد
حسین قربانچه
#حسین_قربانچه #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غرق پشیمانی
کاش یک شب بین دریای تو طوفانی شوم
آمدم در ساحلت غرق پشیمانی شوم
اشکهایم را درآور ... یا بغل کن یا بزن
حاضرم با گریه هایم آبْ درمانی شوم
بر سرم دستی بکش، دستم به جایی بند نیست
تا به کی باید به دست نفس، زندانی شوم
من فقط دلواپس این آبروی رفته ام
کاش من هم پاک، قبل از روز پایانی شوم
از همه آلوده تر، این بنده ی آلوده است
زیر ایوان نجف باید که بارانی شوم
تشنه ی شش گوشه ام، از کربلا جا مانده ام
قسمتم کن زائر شاه خراسانی شوم
جای باب الحطه رفتم توبه کردم با حسین
تا ز باب القبله اش مشغول دربانی شوم
پیش چشم مادر او سر بریدن وقت بُرد
من فدای آن مصیبت های طولانی شوم
دور آن شش گوشه، زهرا گریه کرده با رباب
تا اسیر آنهمه اشک و پریشانی شوم
گفت حلق اصغر و جانش بقربانت حسین
گر نشد من بین گودال تو قربانی شوم
پشت خیمه قبر من را کنده ای یا اصغرت؟
کاش می شد وارد آن قبر، پنهانی شوم
دستهای خالی ام گهواره جنبان علی است
وای اگر در کوفه محو نیزه گردانی شوم
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خدای من
قلم به دست گرفتم خدا خدا بنویسم
به اعتراف نشستم که از خطا بنویسم
چگونه نام خودم را میان آن همه عاشق
که میزنند تو را نیمه شب صدا بنویسم
امان ز ساعت اقرار من به محضر قاضی
چگونه از گنه و شکل ماجرا بنویسم
دگر ز بار گناهان خویش خسته شدم من
فقط بگو که کدامین گناه را بنویسم
به یوم تبلی سرائر که نیست پرده ستری
چگونه من ز گناهان در خفا بنویسم
میان نامه اعمال خود به حال پشیمان
ز خبط و معصیت و جور و از جفا بنویسم
بدا به حال منی که ز دست خیر ندیدم
چگونه از ید بی فیض و بی عطا بنویسم
بدا به حال منی که چو بد دهان شده بودم
میان آن همه زشتی ز ناسزا بنویسیم
چگونه از گنه گوش خویش پرده گشایم
چقدر من ز شنیدار ناروا بنویسم
چگونه شرم نیاید مرا که نوبت چشم است
چگونه از گنه چشم بیحیا بنویسم
تمام دلخوشی من زیارت شه تشنهست
امیدوار شوم تا ز کربلا بنویسیم
تمام دلخوشی من همین دو قطره اشک است
دو قطره اشک ز داغ سر جدا بنویسم
مگر نه اینکه ببرند از گلو سر مذبوح
چگونه آخر شعرم من از قفا بنویسم
سید محسن حبیب اله پور
#سید_محسن_حبیب_اله_پور #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من
زمان زندگی ات روزگار بخشش شد
تمام زندگی ات وقف کار بخشش شد
تویی همان نوه ی آنکه از سر لطفتش
بنی امیه هم امیدوار بخشش شد
تویی همان پسر آنکه تیغ می بخشید
و جنگ با کرمش کارزار بخشش شد
تویی همان که سه دفعه تمام زندگی اش
فقط به راه خدا در مدار بخشش شد
طلا عیار ندارد اگر به دست تو نیست
غبار پای تو حتي عیار بخشش شد
کرم گداي کرم خانه ی تو شد وقتی
که دست با کرمت اعتبار بخشش شد
کریم بودی و بین مورخان به تواتر
خبر رسید حسن سفره دار بخشش شد
کریم بودی و افسانه ساختی از فقر
فقیر با تو خداوندگار بخشش شد
علی کاوند
#شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت #علی_کاوند
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریم اهل بیت
هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت
روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت
رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن
او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت
دست خالی هر کسی آمد به دیدار کریم
دست پر برگشت و عمری ارتزاقش را گرفت
نوکری،در بین روضه گفت؛ آقا کربلا!
بعد هیئت رفت ویزای عراقش را گرفت
خواب دیدم فرشهای دستباف اصفهان
در حرم سرتاسر صحن و رواقش را گرفت
شاعری میخواست مدحش را بگوید ناگهان
غم به جان او نشست و اشتیاقش را گرفت
سجاد روان مرد
#سجاد_روان_مرد #شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا امام حسن(ع)
یکی از دستبوسان شب و روز تو باران است
ز بسکه روی تو زیبا است راهت راه بندان است
شبیه میزبان است آنکه بر خوان تو مهمان است
که نَقلِ سفره ی تو نُقل جمع مستمندان است
تویی که بعد بابایت امید هر پریشانی
تویی که کیسه بر دوشی و بابای یتیمانی
هلال اول ماه است نقش قوس ابرویت
جمال کامل ماه است قرص کامل رویت
ندارد صبح محشر نور، پیش شام گیسویت
خدا را یافتم از راه چشمان خداجویت
عطا و بخشش و لطف خداوند رحیمی تو
هدایت را تو معنایی صراط المستقیمی تو
تو هستی آنکه شد بسیار در دستان تو هر کم
تویی که سیر کردی از طعام خویش سگ را هم
تویی که گشته حاتم از گدایی درت حاتم ...
ای آنکه بوده معراج تو روی شانه ی خاتم
تو در اوجی ولیکن همدم افتاده ها هستی
بزرگی آنقَدَر که همنشین با هر گدا هستی
فدای خاک پایت سایه ی روی سرم هستی
تو ای شاه عرب مهمان قلب هر عجم هستی
یقینا مرجع تقلید هر اهل کرم هستی
تو در قلبم حرم داری که گفته بی حرم هستی؟
به گوشه چشم تو وا شد گره از کار مشکل ها
الا یا ایها الساقی ادر کاسا وناولها
به صلحت هر که شک دارد لعین بن لعین باشد
گرفته عزت از تو هر کسی اهل یقین باشد
یقینا اعتقاد هر مسلمان هم همین باشد
که فرزند علی باید معز المومنین باشد
تو بودی بیشتر از هر کسی مانند پیغمبر
کریم بن کریمی و شدی آیینهٔ ی حیدر
شده از قطره قطره فضل تو القطره بارانی
قسم بر تین والزیتون به صدق قول بَحرانی
به مروارید الرحمن ، به آیت های رحمانی
چراغ روی یزدانی، تو برهانی تو قرآنی
چنان حیدر که جبرائیل از درسش نشد محروم
تویی آموزگار خضر ، در فرمایشِ معصوم...
در ایثار و کرامت تا ابد ضرب المثل هستی
حلاوت دارد اسمت بسکه احلی من عسل هستی
ندارد فرق صلح و جنگ تو ، خیر العمل هستی
علی شیر خدا تو شیر حیدر در جمل هستی
جمل چون خیبر است و هیبتت آیینه ی مولاست
همه دیدند راه حل به دست زاده ی زهرا است
توکل بر خدا کردی و بردی نام زهرا را
در آورده انا بن الحیدر تو کفر اعدا را
خلاصه کردی اینگونه تولی و تبری را
به میدان بازگرداندی جوانی های مولا را
به ذکر یا خدیجه راه را تا فتنه طی کردی
شتر را نه که پای کفر را آن روز پی کردی
برای هر که در دریای غم مانده تویی ساحل
الا ای شهریار جود ، ای امید هر سائل ...
ز تو هر کس شنیده عاشقت گشته ، مگر بی دل
هزاران سعدی و حافظ هزاران صائب و بیدل ...
توان درک شانت را ندارد هر سخندانی
...
#سید_امیر_حسین_فاضلی #شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسن(ع)
زمین گدای عطای علی الدوام حسن
زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن
بهشت مست کرامات ناتمام حسن
به نام باب نجات بشر به نام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
به نام او که به ما اعتبار بخشیده
به پای هر یک ما صدهزار بخشیده
تمام هستی خود را سه بار بخشیده
فدای جود و جوانمردی و مرام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
بهار لطف و عنایاتش از ازل جاریست
شکوه و هیبت او از رخ جمل جاریست
ببین ز مکتبش اهلا من العسل جاری است
به غیر مهر و وفا نیست در کلام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
به لطف هرم نفسهای او زمین زنده است
به لطف عزت او نام مومنین زنده است
به لطف صلح حسن راه و رسم دین زنده است
معامله نبود با عدوپیام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
حسن کریم حسن مهربان حسن دلخواه
حسن معز الائمه حسن عزیز الله
حسین شمس دل فاطمه حسن هم ماه
پیمبران همه در حسرت مقام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
حسن حکیم حسن دلربا حسن والا
حسن حلیم حسن دل نشین حسن اعلا
به غیر او که نشسته ست با جذامی ها؟
فدای عاطفه و منطق و مرام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
فدای او که فراوان غم و بلا دیده
از آشنا و غریبه فقط جفا دیده
شنیده های مرا بین کوچه ها دیده
نگه نداشت کسی شان و احترام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
فدای او که ندارد رواق و صحن و سرا
ضریح و گنبد و گلدسته ای به رنگ طلا
نه خادمی نه غلامی نه زائری حتی
خدا کند که بگیریم انتقام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
به وقتش ای گل زهرا به ظلم می تازیم
بقیع، صحن و سرا و ضریح میسازیم
فقط به آل علی صبح و شام مینازیم
تمام هستی ما نذر یک سلام حسن
حسن امام من است و منم غلام حسن
محمود یوسفی
#شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت #محمود_یوسفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹