نوحوعلی الحسین
نوحوعلی الحسین که این کارفاطمه است
این اشک دیده ها همگی یار فاطمه است
نوحوعلی الحسین که جدم غریب بود
گودال قتلگاه پُر از بوی سیب بود
نوحوعلی الحسین که لب تشنه جان سپُرد
بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد
نوحو علی الحسین درخاک وخون نشست
هرکه رسید دربدنش نیزه را شکست
نوحوعلی الحسین که مویش کشیده شد
جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد
نوحو علی الحسین که در بین ازدحام
با ضربه دوازدهم کار شد تمام
نوحو علی الحسین که ذبحش حرام بود
چشمان او هنوز به سوی خیام بود
نوحوعلی الحسین که می دید خواهرش
تاراج می شود همه هستش برابرش
نوحوعلی الحسین که باصورتی کبود
چشم ِ سرِ بریده او باز مانده بود
نوحوعلی الحسین که با ضجر کُشتَنَش
چیزی نمانده بود ز رگهای گردنش
قاسم نعمتی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_روضه_امام_حسین #شعر_مرثیه #قاسم_نعمتی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مکتب صادق
هزار مرتبه شکر خدا که شیعه شدیم
به سینه مُهر ولای علی نشانه زدیم
غلام خانه ی اولاد مصطفی هستیم
و دل به ریشه ی خاکی چادری بستیم،
که گفته اید دو عالم گدای مادر ماست
که خلق عالم و آدم برای مادر ماست
به لطف درس تو ما شیعه ایم شکر خدا
به زیر دین شمائیم تا ابد آقا
تو شیعه را نه، که اسلام را بنا کردی
چه مکتبی تو از این درس ها به پا کردی
هزار حوزه و مکتب به پا شده امّا
هنوز هم نرسیده به ابتدای شما
اگر چه این همه عالِم به حوزه ها هستند
هنوز جیره خور سفره ی شما هستند
سلام ما به شما ای سلاله ی پر نور
سلام ما به شما یا مروج العاشور
نشسته ایم در این روضه ها کنار شما
که اشک ما بشود مایه ی قرار شما
چقدر گریه نوشتی به پای عاشورا
چقدر روضه نوشتی برای عاشورا
به داغ پیکر اکبر چقدر باریدی
به یاد حنجر اصغر چقدر باریدی
به دست بسته ی زینب چه گریه ها کردی
چه گریه ها که به دست ز تن جدا کردی
چقدر حسّ عجیبی حکایتت دارد
چه ماجرای غریبی شهادتت دارد
اسیر داغ شمائیم و سینه می کوبیم
به سینه از غم داغ مدینه می کوبیم
دوباره هیزم و آتش، دوباره دود سیاه
دوباره روضه زهرا، دوباره گریه و آه
تو را چو جدّ غریبت کشان کشان بردند
میان خنده اوباش و این و آن بردند
میان کوچه ی غم ها زمین زدند تو را
شبیه حضرت زهرا زمین زدند تو را
درست ... اینکه زمین خوردی و پر از دردی
اگرچه پیر، ولی بازهم شما مردی
خدا کند که دگر مادری زمین نخورد
به پیش چشم ترِ دختری زمین نخورد
وحید محمدی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه #وحید_محمدی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دلبر جانانه
آتش به جان دلبر جانانه می زنند
با شعله ای که بر در این خانه می زنند
پیر و جوان که فرق ندارد برایشان
در میزنند و بعد چه جانانه می زنند
آتش نکرد افاقه و شمع غریب را
در پیش چشم مضطر پروانه می زنند
اینجا به هر روش که شده میزنند خلق
ضربه جدا و طعنه جداگانه می زنند
باشد بزن ولی نه سر کوچه بین خلق
یک سرشناس را که به هرجا نمی زنند
اینجا مدینه است طبیعی است هر کسی
تا زد برای حق علی چانه می زنند
افتاد یاد داغ عمویش که عده ای
دارند غنچه را دم گلخانه می زنند
جایی که بار شیشه پناهنده شد به سنگ
از دست مردمی که وقیحانه می زنند
مسمار هم حساب علی را نکرد پاک
اینجا فقط به نیت بیعانه می زنند....
علی اکبر نازک کار
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه #علی_اکبر_نازک_کار
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
غریب ماندن
غریب ماندن در کوچه دردسر دارد
فقط خداست که از حال تو خبر دارد
خدا کند که در این کوچه باز حداقل
طناب از سر دست تو دست بردارد
شبیه مادرتان خانه ات در آتش سوخت
هنوز شهر برای شما خطر دارد
میان کوچه نکش پیرمرد فاطمه را
عصا ندارد اگر دست بر کمر دارد
به یاد مادرتان سوخت خانه و حالا
چقدر خاطره ی تلخ میخ در دارد
امام عشق غریب است و شهر پیغمبر
میان سینه ی خود باز داغ اگر دارد
خدا کند که کسی با غلاف سر نزند
خدا کند که کسی با لگد به در نزند
علی رضوانی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه #علی_رضوانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
قسم به غربت خاکی که فوق تفسیر است
هوای شعر برای بقیع دلگیر است
نفس کشیدن بین غبارها سخت است
سرودن از حرم بی مزارها سخت است
چگونه شعر بگوید دلی که می گیرد
الا بقیع! چرا شاعرت نمی میرد
قرار نیست تو را بی سبب بهانه کنم
ولی بگو که دلم را کجا روانه کنم
کبوتری که در این خانه لانه داشته است
در آستان رضا آشیانه داشته است
چگونه باخبر از آن سرای درد و غم است
دلش خوش است که نامش کبوتر حرم است
بقیع، سامره و کربلا و مشهد نیست
در این سرا خبری از رواق و گنبد نیست
بقیع مثل نجف نیست تا که مهمانش
به راحتی بنشیند میان ایوانش
ولی بقیع، بهشتی ست با چهار مزار
بقیع مژده سالی ست با چهار بهار
چهار مظهر غربت چهار تن مظلوم
چهار قبر غریب از چهارده معصوم
فقط میان بقیع است این قرار و تمام
به یک سلام شوی زائر چهار امام
ولی نه، آه دلم ناتمام مانده هنوز
به سینه حسرت عرض سلام مانده هنوز
سلام از عمق دل دیده ای که پُر ابر است
به مادری که بدون حرم نه بی قبر است
اگر سلام تو آتش به سینه ات افروخت
از آن دری ست که روزی میان آتش سوخت
مرا ببخش! نمی خواهم آتشت بزنم
چگونه گویم از آن روز، خاک بر دهنم
ز هرُم شعله ی در یاس را که پژمردند
در آن هجوم علی را به ریسمان بردند
میان تلخی آن صحنه ی غبارآلود
شکست قامت مرد و مدینه شاهد بود
از آن غروب غم انگیر چند سال کذشت
که باز خاطره ی کوچه از خیال گذشت
مدینه همدم اندوه دودمان علی ست
و باز شاهد مردی ز خاندان علی ست…
…که باز آمده آتش در آستانه ی او
هزار شکر که محسن نداشت خانه ی او
رسیده اند که از باغ، لاله را ببرند
امام صادق هفتاد ساله را ببرند
تصورش چقدر سخت می شود ای وای
بزرگ طایفه در کوچه می دود ای وای
کسی نگفت مگر پیرمرد بردن داشت؟!
تن نحیف مگر تازیانه خوردن داشت؟!
میان گریه ی آرام او بلند نخند
به دست بی رمقش لااقل طناب مبند
میان سینه ی او روضه ی مدینه به پاست
طنین روضه اش از وای مادرش پیداست
عزیز فاطمه را بی اراده می بردند
همه سواره و او را پیاده می بردند
دوید و از نفس افتاد پشت آن مرکب
دوید و از نفس افتاد گفت یا زینب
اگرچه رفت ولی قامتش خمیده نبود
به نی مقابل چشمش سر بریده نبود
اگرچه رفت ولی سلسله به شانه نداشت
به جای جای تنش رد تازیانه نداشت
محمدعلی بیابانی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه #محمد_علی_بیابانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
روضه غريبانه
آقاى بى کسى که غم ارثیه داشته
اُنسى به داغِ مادرِ اِنسیه داشته
کنج اتاقِ خویش حسینیه داشته
با اهل خانه مجلسِ مرثیه داشته
حالا گرفته روضه غریبانه بازهم
نشناختند خشکِ مقدس مئآب ها
خورشیدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها
مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و کتاب ها
شاگردهایشان همه در رختخواب ها
آتش زدند بر در یک خانه بازهم
حق میدهیم مرد اگر گریه میکند
تنها میانِ چند نفر گریه میکند
با ترسِ دختران چقدر گریه میکند
افتاده یادِ مادر و در گریه میکند
تکرار شد مصیبت پروانه بازهم
آتش به بیتِ اطهرش افتادُ گفت آه
یادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه
عمامه اش که از سرش افتادُ گفت آه
وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه
ترسیده است دخترِ دردانه بازهم
یک نانجیب خنجرِ آماده مى کشید
یک بى حیا عمامه و سجاده مى کشید
بندِ طناب را که زنازاده مى کشید
شیخ الائمه را وسط جاده مى کشید
آسیب دید غیرت مردانه بازهم
دستِ عیالِ او به طنابى نرفت نه!
دست کسى به سوى حجابى نرفت نه
از صورتى عفیفه نقابى نرفت نه
ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه
رفتیم سمت مجلس بیگانه بازهم
بی احترام رفت ولى عمّه زینبش
بینِ عوام رفت ولى عمّه زینبش
در ازدحام رفت ولى عمّه زینبش
بزم حرام رفت ولى عمّه زینبش
وقت گریز شد دل دیوانه بازهم
بالاى تخت قائله اى بود، واى من
پیش رباب حرمله اى بود، واى من
زینب میان سلسله اى بود، واى من
چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من
خون شد روان از آن لب جانانه بازهم
محمد جواد پرچمی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه #محمد_جواد_پرچمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بین شعله
گر چه جز ظلم بر تو دیده نشد
گل یاست به تیغ چیده نشد
بین شعله دوید ناموست
گیسوی دخترت کشیده نشد
میخ بر سینه ای نزَد آسیب
ناله ی همسرت شنیده نشد
سر برهنه به کوچه ات بردند
ولی از تن سرت بریده نشد
پشت مرکب تو را کشاند عدو
پهلویت ازسنان دریده نشد
تیغ بر قتل تو کشید ولی
خون ز لبهای تو چکیده نشد
شکر حق خواهر عزادارت
بین نامحرمان خمیده نشد
محمود اسدی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه #محمود_اسدی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مذهبه من جـعفـريه
اسیره عـشـقِ مادری هستم
حرف حساب و مُشتری هستم
مُـعتـقدم به چارده معصـوم
شیعه ی اثنیٰ عشری هستم
منصبه من نوکـریه ، مَـردم
مکتــبه من حـیدریه ، مَـردم
به کوری چشم بنی العبّاس
مذهبه من جـعفـریه ، مَردم
مُریــدم و پـیره منه قـنـبر
گفته از اوّل تو گوشم مادر
ایشالا زندگیت باشه وقفِ
خدمت به اهـل بیت پیغمبر
عشق اگه اینه عشقه عاشق شم
اینجا باید از همه فارق شـم
دلم خوشه که سالی چند روز و
وقـف آقام امام صادق شــم
خُدا رو وقتی که صدا میکرد
تو عـرش ولوله به پا میکرد
زائــرای جَـدّ غریبـش رو
خیلی تو خلوتش دعا میکرد
میگفت که با اشک و عزادارای
به مادرم می رسونید یــاری
می گفت برادره با من هرکی
اشکش برا حسین شده جاری
می گفت تو روضه هاش بزن ناله
ضجّه و صرخه احسنُ الحاله
وقتی سلام میدی مُجـسّم کن
حُـسین رو خاک گـرم گـودالـه
تشنه شه حنجرش پر از زخمه
از ضرب سنگ سرش پر از زخمه
یه جای سالم تو تنش نیست و
تمـوم پیــکرش پر از زخمه
محمدقاسمی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه #محمد_قاسمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
تشنهی زمزمهام کاش به زمزم برسم
میوهی کالم و ای کاش که من هم برسم
فاطمه چشم به راه هست سیاهی بزنم
ای اجل صبر نما تا به مُحَرم برسم
پس از آن جانِ مرا هم ببری حرفی نیست
نه ، فقط باش که یکبار حرم هم برسم
دست من نیست گریبان بدرم یا ندرم
هر زمان که به سرِ سورهی مریم برسم*
آه ای راهِ نجف کرببلا دستم گیر
اربعین باز بر آن سیلِ دمادم برسم
هر قدم میشمرم تکتکِ تیرَکها را
تا که بر موکبِ عباس معظم برسم
اربعین وقتِ قرار است بگو یا عباس
کاش بر سایهی آن صاحبِ پرچم برسم
این شهیدانِ حرم همسفر ما بودند
قسمتم نیست چرا پیش رفیقم برسم
کمکم ای ناله بیا موقع مقتل خوانی است
وای کم مانده به گودال مقرم برسم
ای بقیع تربتی از خود به سرم میریزی
کاش ای کاش به این خاک پُر از غم برسم
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
آتش زد حرم را
این بار اول نیست آتش زد حرم را
سوزاند دشمن باز بیتی محترم را
آتش زدن از خانه مادر شروع شد
فرعون امت سوزاند اول آن حرم را
این آتش کینه سپس تا کربلا رفت
بر جان زینب ریخت دشمن درد و غم را
یک روز دشمن یاس را در شعله سوزاند
یک روز گلهای شده از ساقه خم را
حالا شرر بر خانه صادق رسیده
در شعله ها میدید او صدها قدم را
میسوخت در میسوخت دل میگفت هیهات
میسوزم اما برنمیتابم ستم را
مثل علی در ریسمان یار خدا بود
یعنی نگه میداشت در عالم عَلَم را
شیخ الائمه بی عمامه پابرهنه
دشمن سواره میکشید آن قد خم را
میگفت گاهی پیرمردم بی گناهم
حتی نمیگیرند این سان متهم را
ای بی حیا هرچه به من گفتی گذشتم
اما میاور هیچ اسم مادرم را
من را بزن من را ببر اما جسارت
هرگز تحمل نیز آل اطهرم را
با چشم گریان کرد یاد عمه هایش
تا آسمان میبرد آه دَم به دَم را
شمشیر را بالا سر خود دید اما
هرگز ندیده بر دهان تیر ستم را
هرگز نرفته راس او بالای نیزه
هرگز ندیده زیر سُم صدها قدم را
با جسم مسموم از جفا گفتا حسینا
ای کاش چون تو میبریدند این سرم را
شاعر؟؟؟
#شاعر؟؟؟ #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
خاک های حرمت
دردمندان غمت زندگی از سر گیرند
گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند
گرچه بی صحن و رواق است حریمت اما
پادشاهان جهان روزی از این در گیرند
خاک های حرمت محمل اشک زهراست
گر که با در نجف شان برابر گیرند
چشمهایی که برای غم تو میبارند
باده ای است که از ساقی کوثر گیرند
شده پر منبر محراب زگیسوی شما
ماجراهای خم زلف تو منبر گیرند
کشتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع
شمع آورده ام امشب که کنم نذر بقیع
دیده ات در همه عمرچه غمها که ندید
دشمنت پشت در خانه تو هیزم چید
خانه ات سوخت دلت سوخت از این سوزاندن
کودکی از وسط شعله به سوی تو دوید
اهل خانه همگی برتو پناه آوردند
همه بر حرمت گیسوی تو بستند امید
وای از آن دم که بر این خواهش اهل خانه
دشمن بی سرو پا نعره زنان میخندید
یک نفر طعنه زنان رفت طنابی آورد
یک نفر از غم و ازغربت تو جامه درید
هر چه گفتند نبندید خودش می آید
به خداوند که دستان خدا را بستید
نزنیدش نبریدش نبریدش نزنید
پیش چشم در همسایه چنینش نبرید
پیرمرد است ببینید که حرمت دارد
اینقدر پای پیاده نکشیدش نکشید
آنقدر خورد زمین کوچه به کوچه بدنت
غیر یا فاطمه آهی کسی از تو نشنید
مثل آن کودک گم گشته میان صحرا
هرچه زد دشمن او باز صدا زد زهرا
موسی علیمرادی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
امام مسلکش از مردم زمانه جداست
امام مظهر احقاق حق دین خداست
امام گرچه خودش بنده خداوند است
درست مثل خداوند، بی همانند است
یقین بدان که مبری ز شک و تردید است
امام سایه ندارد، امام خورشید است
امام کعبه سیار و خلق حجاج اند
خلایقند که او را همیشه محتاج اند
خلایقند که باید به او سلام کنند
به کعبه واجب شرعی ست احترام کنند
خلایقند که باید گرامی اش دارند
امام اوست، ولو خلق عمامه بگذارند
اگرچه خلق بدون امام محرومند
امام و خلق جهان لازمند و ملزومند
اگرچه خلق جهان را ز اوست شانیتی
به هر امام جماعت، سزاست جمعیتی
اگرچه دین خداوند بی نیاز از ماست
بدون مردم دنیا، امام هم تنهاست!
سر خلافت اگر خلق اختلاف کند
امام چاره ندارد مگر مصاف کند
بنا به نص روایت امام چون کعبه ست
که واجب است جهان گرد او طواف کند
مطیع امر امامت همیشه پشت ولی ست
اگرچه خلق علیه وی ائتلاف کند
مطیع امر ولی بین کوچه ها باید
بنا به خواست او تیغ را غلاف کند
غلاف گفتم و بازویی آمده یادم
مگر که قافیه اینک مرا معاف کند
□
قیام همت و عزمی رفیع میخواهد
امام شیعه محب نه! مطیع میخواهد!
امام شیعه به تاریخ، خوش نگشته دلش
دمی به همهمه شیعیان منفعلش
به شیعه خود امامی علاقهمند نشد
بخاری از دم آن شیعه گر بلند نشد
امام، شیعه خود را عزیز میخواهد
سر برهنه و شمشیر تیز میخواهد
حدیث دین خدا، حرف تیغ و پیکار است
اطاعت از ولی الله سخت دشوار است
مطیع، بهر اطاعت همیشه آماده ست
چنان که حضرت صادق نشانمان داده ست
روایتی ست که خالی ز هرچه اشکال است
ثقه ست چون سندش منتهی الآمال است
که بود حضرت صادق به خانه دورانی
رسید محضر او شیعه ای خراسانی
گلایه کرد به حضرت؛ که یا امام ششم!
برای معرکه آمادهاند این مردم
نظر کنید مساجد پر از مسلمان اند
کنون که شکر خدا شیعیان فراوان اند
به خلق حجت خود را دگر تمام کنید
زمان آن نرسیده ست تا قیام کنید؟
سخن رسید بدین جا، کلام کامل شد
غلام خانه حضرت به خانه داخل شد
امام گفت بیا و اطاعت از من کن
تنور خانه ما را بیا و روشن کن
همین که گشت تنور از حرارتش آذین
خلیل وار برو بین شعله ها بنشین
غلام خانه که هارون مکی است اسمش
بدون اینکه ببینند ترس در جسمش
بدون حرف اضافه در آن تنور نشست
امام صادق درب تنور را هم بست
پس از گذشت زمانی، میان خوف و رجا
امام گفت فلانی! تنور را بگشا
همین که باز شد آن از شراره ها گلگون
غلام سالم سالم پرید از آن بیرون!
امام گفت فلانی! عجیب ترسیدی!
نظاره کن که چنین است شیعه! فهمیدی؟
تویی که دعوی یاری شیعه ها داری
بگو که شیعه اینگونه چندتا داری؟
رها ز همهمه شیعیان صوری باش
اگر که شیعه شدی، شیعه تنوری باش
تنور گفتم و دیدم قلم صبور نبود
تنور حادثه تنها همین تنور نبود
دوباره در تب و تابی عجیب افتادم
تنور گفتم و آمد حکایتی یادم
تنور حضرت صادق اگر گلستان شد
تنور خولی ملعون ز شعله سوزان شد
تنور حضرت صادق اگر که علم افروخت
سر حسین میان تنور خولی سوخت
سر عزیز خدا و تنور آن فاسق
در آن زمانه کجا بود حضرت صادق؟
سری که بود سرآمد به کل مافیها
سری که خفت به دامان حضرت زهرا
سری که دل ز تمام فرشته ها می برد
سری که خنده آن دل ز مرتضی می برد
سری چنان که به شب های شامیان کوکب
سری که بود فقط روی شانه زینب
سری که بود چنان خطبه نبی، سخنش
سری که گریه نمودند پنج تن به تنش
چرا تمامی موهاش سخت سوخته اند؟
سر عزیز خدا را چه سان فروخته اند؟
صدای قرآنش را شنیده ای خولی؟
به چند درهم سر را خریده ای خولی؟
کشیده مسح ز خون بر سر و گرفته وضو
کدام دست دو دندان شکسته است از او؟
پیمان طالبی
#پیمان_طالبی #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
اهل دل
با مناجات علی اهل دل شب میشوم
با تقرب بر حسین اینجا مُقرب میشوم
چون علی گردید عبد مِن عبید مصطفی
من هم از این منظر امشب عبد زینب میشوم
هر زمان باشم غلام نوکران فاطمه
بر امام خویش هم نوکر ملقب میشوم
یا الهی المُذنبین من هرچه بودم آمدم
دارم امشب از عطای تو لبالب میشوم
من تو را دارم خدا دارم رضا دارم رضا
با علی موسی رضا معصومه مذهب میشوم
هر چه بد باشم شب جمعه که می آیم حرم
با نگاه حضرت سقا مودب میشوم
یاد کام تشنه ارباب عطشان چون کنم
زائر یک گوشه از گودال اقلب میشوم
روضه وجه السرا را روضه خوان میخواند و
ناگهان گریان زخم سُم مرکب میشوم
ناله زهرا به گوش آید از آن سوی حرم
با نوای یا بُنَی َغرق یا رب میشوم
شاعر؟؟
#شاعر؟؟؟ #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_مناجات #شعر_مناجات_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
صاحِبُالکَرَم
ای صاحِبُالکَرَم ! کَرمت را به رخ بکش
پیش کریمها تو کَمت را به رخ بکش
وقتی تمام خلق، به دنبال شادیاند
شور و نشاطِ بزم غمت را به رخ بکش
تا «یا حسین» میشنوم زنده میشوم
ای بهتر از مسیح، دَمت را به رخ بکش
نزدِ فرشتههای سبکبالِ عرش هم
پرهای تیغهی عَلَمت را به رخ بکش
بازارِ داغِ جاذبهها را کساد کن
ای صاحِبُالحَرَم ! حرمت را به رخ بکش
بین تمام گریهکنانِ عزای خود ...
چشمانِ اُمت عَجمت را به رخ بکش
پروندهی گناهِ مرا دست خود بگیر
پیش نگاهِ من قلمت را به رخ بکش
از من قبول کن غزلی را که گفتهام
بعدش خُلوصِ مُحتشمت را به رخ بکش
رضا قاسمی
#رضا_قاسمی #شعر_اهل_بیت #شعر_مدح #شعر_مناجات_امام_حسین #شعر_هیئت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شفاعت در بهشت
در حرم نه،زائرت دارد اقامت در بهشت
قیمتی تر می شود با تو عبادت در بهشت
روز محشر نه،به تأیید زیارت نامه ات
می کنی از زائران خود شفاعت در بهشت
از زیارت نامه ات فهمیده ام این راز را
هرکسی خوانْد از تو،خواهد رفت راحت در بهشت
هرچه می خواهم عنایت می کنی یکباره،چون؛
زود خواهد شد دعاها استجابت در بهشت
خوش به حال خادمانت که چنان خیل مَلَک
پیش تو هستند هی مشغول خدمت در بهشت
صبح می آیم نمیگویم که کِی دل می کَنم
چون که معنایی نخواهد داشت مدّت در بهشت
ظاهراً کُنج حرم دفن است اما باطناً
زود تر از موعدش رفته ست «بهجت» در بهشت
خوش به حالش مسجد اعظم گواهی می دهد
اینچنین دارد «بروجردی» عمارت در بهشت
خوش به حال کفتر صحنت که دائم پیش توست
فرق دارد داستان های حسادت در بهشت
ساعتی در زیر درب ساعتت محو توام
گرچه بی معنی ست با این فرض ساعت در بهشت
توی حوض صحن افتاده ست عکس گنبدت
گوییا افتاده اینجا عکس جنت در بهشت
معتقد هستم فقط با «اِشْفَعی لی فاطمه»
می کنی بعد از قیامت هم قیامت در بهشت
مهدی رحیمی زمستان
#شعر_رولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت #شعر_ولادت_حضرت_معصومه #شعر_ولادت_کریمه_اهل_بیت #مهدی_رحیمی_زمستان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بیاریـد بالا دو دست دعا را
بخوانید یک بار دیگر خُدا را
به نصّ کلام الهی ، به قرآن
تسلّی دهد ذکر او قلب ما را
خُدا در(إلَیهِ الوَسیلَه)به ما گفت:
بگیــریم دامـان آل عـبا را
که ما با توسّل به این خانواده
گـرفـتیم امـان از قضا هر بلا را
به قُربان این چارده نور رفتیم
ندیدیـم با این که دشت مِنا را
رئوف ازل خواست ظاهر شود که
به ما داد علی بن موسی الرّضا را
که رأفت به معنا و مفهوم کامل
ببینـد در ایران به خـود اعتلا را
و با نیّت اینکه در خطّه ی قـم
ببیـنیم الطــافِ خیرُ النّسـا را
ز فیض قـدمهای معصومه آورد
به این شهر ایمان و حُجب و حیا را
سپس گفت هر زائری دوست دارد
زیارت کنـد بضعهُ المُـصطفی را
مشـرّف به درگاه معصومه گردد
که او مظهر است عصمت کبریا را
نجف قالب کوچکش هست قم ، پس
—ببینــد اینجا شـه لافتیٰ را
بکوبید با در زدن در حـریمـش
در خانه ی حضرت مُجتــبی را
به مهمان سرایش بیایید تا باز
ببینــید یک جلوه از “هَلْ اَتیٰ”را
دُرست است درباره ی عصمت او
اگر پـیک وحی آورد “إنّـمـا” را
شـده شهر قم مأمن فاطمیّون
که او مادری کرده اهل ولا را
نشستیم در خلوت دنج صحنش
که ما در بهشت عاشقیم انـزوا را
همه اوست ، ما کمتر از هیچ باید
بریــزیم دور این هـمه ادّعـا را
وضویی بگیریم با آب حوضش
که بخشند نورِ خُـدا چهره ها را
به زر احتیاجی نداریم َمـردم
ببوسیم تا سنگ ایوانْ طلا را
به بوی ضریحش ز سر هوش ما رفت
که هستیم این گونه مست و سُکارا
بگردیم هر قدر در شهر قمصر
نَـبوئیم عطری چنین غم زُدا را
بچسبیم بر پرده های رواقش
بگیریم سر رشته های شفا را
نبودند اگر در جـوار حـریمش
نبود آن چنان قدر،فیضیّه ها را
پس از طوس باید بیارند تا قم
تـمامِ غـریبــانِ درد آشنا را
حسینیّه ها بی شُمارند دورش
نـداریم اگر حـسـرت کربلا را
کرم دیده ایم از مُحرّم دمـادم
گرفتیم از او چونکه اذن عزا را
به یک یاحسین آمده اشک چشمش
گرفته از او هر که رزق بُکـا را
نمانده ست چیزی به ماه محرّم
بـخوان روضه ی کُشته ی سرجُدا را
بخوان از همان دم که زینب در آورد
از آن پیکر غرق خون نیزه ها را
برو سائل بی نوا خادمـش شو
که قارون کند گنج عشقش ، گدا را
محمّد قاسمی
#شعر_رولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت #شعر_ولادت_حضرت_معصومه #شعر_ولادت_کریمه_اهل_بیت #محمد_قاسمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
عالم حریم حرمت آل پیمبر است
کلِّ فلک همان فدک آل کوثر است
چیزی ندارد این دو جهان غیر فاطمه
دنیا چو گوی، در کفِ دستان حیدر است
ما غیرِ خیرِ فاطمه خیری ندیده ایم
هر نعمتی که هست سرِ خوان مادر است
آری به حرمت حرم ثامن الحجج
ایران حریم حضرت موسی بن جعفر است
اصلاً قسم به حضرت معصومه و رضا
این مملکت هدیّۀ زهرای اطهر است
مکه مدینه سامره کرب و بلا نجف
تا کاظمین یکسره با قم برابر است
بالاترین زمان که پس از روز مادر است
معصومه شاهد است، همین روز دختر است
آمد چه دختری که چو زینب کند قیام
جان برادر است و رضا جان خواهر است
از مشهدِ شَهَنشَه و شیرازِ شاچراغ
تا قم حریم این دو سه خواهر برادر است
شوق زیارت و حرم و آب و دانه ام
یعنی که من کبوتر این آستانه ام
ای مرقد تو قبلۀ عالم ترا سلام
ای امتدادِ سورۀ مریم ترا سلام
ای جانشین زینب و زهرا به حلم و صبر
جام طهور کوثر و زمزم ترا سلام
ای پارۀ تنِ همۀ آل مصطفی
وی بضعۀ نبیِّ مکرّم ترا سلام
ای بارگاه قدسیِ تو آشیانه ای…
بر بهترین سلالۀ خاتم ترا سلام
آئینه دارِ معرفهُ الفاطمه تویی
ای رازدارِ خلقتِ آدم ترا سلام
باید ترا عقیلۀ دوّم صدا کنیم
عِلم لدُن تُراست مسلّم، ترا سلام
یک نَخ ز چادر تو همان حبل محکم است
ای بر عفاف،رشتۀ محکم ترا سلام
نیکان ترا ملیکۀ اسلام خوانده اند
ای وصف تو ز نَیّرِ أعظم ترا سلام
شد بارگاهِ قدسیِ تو کلبۀ مَلَک
آید ز هر فرشته دمادم ترا سلام
عشق رضا و شوق حریمت،دو بالِ عشق
با این دو بال،نیست در عالم زوالِ عشق
ما را اگر به کشور تو بار داده اند
یعنی بما خزائنِ أسرار داده اند
بعد از ولای فاطمه و زینب و حسین
بر زینبِ رضاست که این کار داده اند
تو خود نشانِ سلسلۀ این أمانتی
یعنی ترا ولایتِ أبرار داده اند
وقتی حدیث میکنی از جدِّ اکرمت
بر تو کلامِ فاطمه انگار داده اند
موسی سِرِشتی و گُلِ موسی بن جعفری
دین را نمک به کام تو بسیار داده اند
هستی فقیه و مجتهده در علومِ دهر
بر تو عجیب بینشِ بیدار داده اند
پا جای پای حجّتِ سرمد گذاشتی
با تو بما بشارت و إنذار داده اند
طی کرده ای چه ناب مسیرِ امام را
زیبات، نامِ قافله سالار داده اند
میخواستی که زائر کوی رضا شوی
بعد از عروج، رخصت دیدار داده اند
حالا دفاع از حَرمت تا هنوز هست
صحن و رواق محترمت تا هنوز هست
تو در تمام مُلک و مَلک تا نداشتی
آنگونه خِلقتی که تو همتا نداشتی
روحِ مجرّدِ تو همان نور فاطمه ست
نوری که جز به صُلبِ علی جا نداشتی
وقتی شدی تو خانه بدوشِ امام خویش
جز انفجارِ نور تمنّا نداشتی
در مقطعی که نهضتِ تو انقلاب کرد
غیر از خدا تو هیچ کسی را نداشتی
روح خدا به مکتب تو رُشد کرده است
غیر کلامِ حق، یَدِ بَیضا نداشتی
در نو جوانی اَت به فِقاهت رسیده ای
در پُرسشی نبود، که فتوا نداشتی
شد حوزه های علمیه از عِلم تو علَم
ای عالمه که عِلم ز دنیا نداشتی
شأن و مقامِ شامخِ تو همچو زینب است
با آنکه عمرِ زینب کبری نداشتی
آنچه مصائب است چشیدی ولی یقین
بر نیزه رأس زادۀ زهرا نداشتی
از ساوه تا به قم به شما مرحبا رسید
از کوفه تا به شام به زینب جفا رسید
محمود ژولیده
#شعر_رولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت #شعر_ولادت_حضرت_معصومه #شعر_ولادت_کریمه_اهل_بیت #محمود_ژولیده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شد بوریا کفن
هر دم به آخرین سخنت گریه میکنم
یاد غروب و زخم تنت گریه میکنم
یکدم بیا ببین که فتادم ز پا حسین
دائم به غصه و محنت گریه میکنم
پیراهنت به سینه گرفتم بیا ببین
بر خون روی پیروهنت گریه میکنم
یادم نمیرود که چه دیدم به قتلگاه
با یاد دست و پا زدنت گریه میکنم
در زیر آفتابم و یاد تن توام
از طرز زیر و رو شدنت گریه میکنم
شد بوریا کفن به تن نعل خورده ات
هر لحظه من ، بر آن کفنت گریه میکنم
کی میرود، ز خاطر من مجلس شراب
بر چوب دشمن و دهنت گریه میکنم
محمود اسدی(شائق)
#شعر_روضه #شعر_روضه_امام_حسین #شعر_روضه_گودال #شعر_مرثیه #محمود_اسدی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
چشم دلم به سمت حرم باز میشود
با یک سلام صبح من آغاز میشود
پر میکشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه، لحظهٔ پرواز میشود
قفل دلم شکسته کنار در حرم
از مرقدت دری به جنان باز میشود
اینجا دو قطره اشک، برات زیارت است
اینجا دلِ شکسته سببساز میشود
کو چشم روشنی که ببیند در این حرم
هر روز چند مرتبه اعجاز میشود
اعجاز توست اینکه دلم یا کریم توست
قلب تپندهٔ حرم قم، حریم توست
اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است
از نفحهٔ شهود و تجلی معطر است
برپا شدهست مکتب قرآن و اهلبیت
دارالعلوم مریم آل پیمبر است
اینجا کلید علم و فقاهت ارادت است
خاک در حریم تو علامهپرور است
چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست
اینجا چقدر چشمهٔ جوشان کوثر است
تنها پناهگاه دلم صحن آینهست
وقتی دلم از آه زمانه مکدر است
هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل
دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است
صحن تو غرق بوی گل یاس میشود
اینجا حضور فاطمه احساس میشود
با آن که هست هر دو جهان مال فاطمه
اینجا دمیده کوکب اقبال فاطمه
بیاختیار پای ضریحت رسیده است
هر زائری که آمده دنبال فاطمه
دارد تمام مرقد تو بوی آسمان
اینجاست سایهسار پر و بال فاطمه
فرمود آشیانهٔ امن الهی است
صحن و سرای تو: حرم آل فاطمه
خورشید آل فاطمه از راه میرسد
هر سال ما اگر که شود سال فاطمه
ای عمهٔ امام زمان! کاش در حرم
یک صبح جمعه لایق دیدار میشدم
خاتون ملک ارض و سما إشفعیلنا
محبوبهٔ حبیب خدا إشفعیلنا
آرامش و قرار دل ثامن الحجج!
ای زینب امام رضا إشفعیلنا
عصمت دخیل بسته به چادر نماز تو
ای آفتاب حجب و حیا إشفعیلنا
در هر سحر به سوی ضریح اجابتت
میآورم دو دست دعا إشفعیلنا
روی سیاه و بار گناهان ما کجا
لطف و کرامت تو کجا إشفعیلنا
مهر و ولایتت شده حبلالمتین ما
در صبحگاه روز جزا إشفعیلنا
روز حساب تو همه امید شیعهای
تنها نه شیعه، اهل جهان را شفیعهای
با حبّ تو کسی که دلش را محک زده
طعنه به پارسایی حور و ملک زده
سرشار از زلالی نور یقین شود
در مرقد منور تو قلب شکزده
از چشمههای فیض تو سیراب میشود
هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده
تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست
بر گنبد تو دست توسل فلک، زده
شبهای جمعه طوف حرم میکنم ولی
گویا کسی به زخم دل من نمک زده
دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا
این دل برای دیدن ششگوشه لک زده
امشب گره گشاست دم یا رضا رضا
در دست توست تذکرهٔ کربلای ما
یوسف رحیمی
#اشعار_مدح #اشعار_مذهبی #شعر_آیینی #شعر_مدح_حضرت_معصومه #یوسف_رحیمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
آیه اللهِ معظم
جملهِ مه رویانِ عالم از رخِ تو بی قرار
عرش پروازانِ عالم بر درِ تو خاکسار
یکهِ یکدانهِ اگر باشد در عالم آن تویی
ای به جمعِ آفرینش های عالم شاهکار
ثروت اینجا پیش تو بافقر هم کاسه شده
هرسلیمانی به درگاهِ تو بوده وامدار
با اشارت گر دَهی دستور ای دست خدا
میشود افلاک در خدمت گذاری پای کار
گفته اند از اولین و آخرین ، پیغمبران
کرده ایی امداد، ایشان را به محضِ اضطرار
آیه اللهِ معظم از کجا بنویسمت
مرد تقوا ،مرد دانش، مرد جنگی، مرد کار
یکهِ پیروزی به میدانِ نبرد ای شیرمرد
ازتو تکبیرت بلندُ و از عدویت اَلفرار
قیمتِ آن ضربتی که جنگِ خندق تو زدی
کرده روحِ هر عبادت را به کلی شرمسار
شعرِ خود را گفته ام بر وزنِ شعر کردگار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
بر یتیمان مادرانهِ مهربانی کرده ایی
داشتی بر مستمندان حال و روزی داغدار
چشمِ دیدار تورا بعد از نبی دشمن نداشت
در گلویت تیغ افکندُ و به چشمانِ تو خار
حیفِ دست تو که دنیا بست بر دورش طناب
حیف آن حوریه و دست زمخت روزگار
حامد آقایی
#حامد_آقایی #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_مناجات_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_هیئت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ساقی میخانه ام
تنها امید این دل دیوانه ام هستی
مانند شمعی در دِلِ ویرانه ام هستی
وقتی که از تاک ضریحت بوسه می گیرم
یعنی که قطعا ساقی میخانه ام هستی
من نام مولا را به هر جا جار خواهم زد
بی شک دلیل نعره ی مستانه ام هستی
وقتی که تصویری از ایوان در اتاقم هست
یعنی شما نوری درون خانه ام هستی
هَستم کلاغی که به لطف تو کبوتر شد
تنها امام رازق فرزانه ام هستی
از راه تو خواندم خداوند جهانم را
تو در مسیر خواهش رندانه ام هستی
علی اصغر یزدی
#شعر_مدح_اهل_بیت #شعر_مدح_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_مناجات_اهل_بیت #شعر_هیئت #علی_اصغر_یزدی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
خواهر
هر جا که خواهری است، برادر همیشه هست
دنبال هر برادر، خواهر همیشه هست
این جذبه های عشق تمامی نداشته
دلدادگی میان دو دلبر همیشه هست
تا مرو از مدینه، مسیر محبت است
این جاده های نور معطر همیشه هست
معصومه زینب است و رضا جز حسین نیست
ترکیب های عشق برابر همیشه هست
با بودن شفیعه، قیامت به کام ماست
گرچه هراس عرصه ی محشر همیشه هست
پیداست در حریم تو اجلال فاطمه
جاری به صحن های تو کوثر همیشه هست
باید که تو مراقبت از پهلویت کنی
دیوارهای کوچه و آن در همیشه هست
در ذهن پرنیانی اولاد فاطمه
آن خاطرات زخمی مادر همیشه هست
از وقتی آمدی تو به قم با قبیله ات
اطراف تو ولایی و یاور همیشه هست
بازار داشت قم، تو که آنجا نرفته ای...
در روضه ات اشاره به معجر همیشه هست...
تا که نسیم هست، بوی زلف می رسد
بالاتر از سر همه یک سر همیشه هست
رضا رسول زاده
#اخت_الرضا #اشعار_مدحی_ولادتی #بانوی_قم #رضا_رسول_زاده #شعر_مدح_حضرت_معصومه #مدح_حضرت_معصومه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دختر باب الحوائج
رحمت بی وقفه ای ایجاد شد
آمد و عرش خدا آباد شد
خانه ی موسی بن جعفر شاد شد
غصه و غم از دلم آزاد شد
اشکِ شادی روی مژگان آمده
خواهر شاه خراسان آمده
می چکید آیات توحید از رخش
بوی ناب یاس پیچید از رخش
شاه هشتم بوسه می چید از رخش
می دمید انوار خورشید از رخش
بس که در عصمت مقامش داده حق
حضرت معصومه نامش داده حق
ذکرِ بر روی لبانش یا رب است
بانوی معصومه ی این مکتب است
وصف او مانند وصف زینب است
نزد حق از بس که والا مرتبه است
حجت حق، جان فدایش می شود
عرش حق مست دعایش می شود
در حریم او دعا می آورند
عقده بر عقده گشا می آورند
حاجت کرب و بلا می آورند
ناتوان، بهر شفا می آورند
معجزاتش سهل و رایج هست او
دختر باب الحوائج هست او
از گناه و معصیت طاهر شدم
تا میان صحن او حاضر شدم
روی خاک افتادم و شاکر شدم
چهارده معصوم را زائر شدم
چون مرادم بانوی قم می شود
قبر زهرا هم تجسم می شود
بی نوا آمد مقام از او گرفت
پادشاهی را غلام از او گرفت
اعتبار و احترام از او گرفت
آبرویی مستدام از او گرفت
زائرانش را بهشتی می کند
عاری از هر نوع، زشتی می کند
ما فقیر رحمت معصومه ایم
ریزه خوار و رعیت معصومه ایم
زیر بار منت معصومه ایم
خاک پای حضرت معصومه ایم
روز و شب بر او توسل می کنیم
بر خدای او توکل می کنیم
آمد و قم میزبان عشق شد
بر سرش گل ها نشان عشق شد
آمد و مرثیه خوان عشق شد
روضه خوان قدکمان عشق شد
آسمانش خالی از کوکب نبود
غافل از مرثیه ی زینب نبود
سنگ نه... روی سرش گل ریختند
شعله نه... بر معجرش گل ریختند
ضربه نه... روی پرش گل ریختند
هر کجا دور و برش گل ریختند
خوب شد در قم دلش غمگین نشد
خوب شد بر ساحتش توهین نشد
محمد جواد شیرازی
#اشعار_ولادت_حضرت_معصومه #حسینه_شعر_آیینی #شعر_میلاد_کریمه_اهل_بیت #محمد_جواد_شیرازی #مدح_ولادتی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
غریب هستی
رکاب کشور ما راتویی نگین بانو
نوشته اند تورا کوثر زمین بانو
گدای صبح حریمت همیشه بهجت بود
تویی خدیجهٔ امروزِ مومنین بانو
علی فاطمه و زریه که جای خودش
خدا به خلقت تو گفته آفرین بانو
برای دیدن زهرا به قم سفارش شد
برای دیدن زهرا تو بهترین بانو
غریب هستی و بر غربت شب قبرم
امید جان محبی به واپسین بانو
بیا بهشت گدا را فقظ تو ضامن باش
بیا بخوان تو مرا سایلت همین ٬ بانو
فدای عشق حسین است زینب کبری
تویی فدایی آن نور هشتمین بانو
حامدآقایی
#اشعار_مدح_حضرت_معصومه #حامدآقایی #شعر_آیینی #شعر_مدح_اخت_الرضا #شعر_میلاد_کریمه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
میلاد کوثر است
روز تولدت به غلط روز دختر است
در اصل روز آمدنت روز خواهر است
شادند از حضور تو اهل جهان ولی
خوشحالی امام رضا جور دیگر است
امشب به اعتبار روایات مانده ام
میلاد توست یا شب میلاد کوثر است
وقتی پس از کریم تو تنها کریمهای
اسم تو با امام حسن حاصلش زر است
از هر چه بگذریم نشد بگذریم از این
از خواهری که این همه عشق برادر است
دریاچهی نمک سندش؛ بین اهلبیت
آری طعام سفرهی تو با نمکتر است
پس قلب این کویر به شوق تو میتپد
وقتی که کوه خضر برای تو منبر است
امشب حساب کرده ام از خانه تا ضریح
به نیت امام رضا هشت تا در است
با این حساب باز دل بیقرار من
آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است
جمع دل من و دل هر کس به غیر تو
در بین صحن آینه جمع مکسر است
`ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند” هدیهی ما باز هم سر است
جای بقیع و آنهمه قبری که خاکی است
دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است
او هم شبی شبی درست پدر را ندیده است
معصومه هم رقیهی موسیبن جعفر است
مهدی رحیمی
#اشعار_آیینی #اشعار_اهل_بیت #اشعار_ولادت #شعر_میلاد_حضرت_معصومه #مهدی_رحیمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹