دست بالای دست بسیار است
دست بالای دست حیدر نیست
فوق ایدیهم است دست علی
او که باشد دری به خیبر نیست
او بخواهد زمین نمیلرزد
دل اهل مدینه مضطر نیست
حاکم شرع تا علی باشد
قوم او از غریبه برتر نیست
حال ایتام با علی خوب است
از ستم چشم هیچکس تر نیست
چابلوسی به دین ندارد راه
حرف غیر خدا به منبر نیست
کفو زهرا علیست، با پدرش
مثل حیدر کسی برادر نیست
در شب هجرت نبی دیدند
جز علی که کسی به بستر نیست!!
عاشقی بود قنبر و فهمید
عشق اینجاست جای دیگر نیست
حب او را ندارد آن که به دل
خانه ی قبر او منور نیست
آیت الله هم اگر باشد
حسناتش به لوح و دفتر نیست
خانه ی امن ماست خاک نجف
هیچ جا با نجف برابر نیست
صاحبِ اختیار من علی است
بی علی قدر من مقدر نیست
تا که ذکر علیست بر لب ما
شیشه ی دل دمی مکدر نیست
مستی نام او مرا کافی ست
احتیاجی به شرب مسکر نیست
ساقی اش چون علیست مینوشم
ورنه میلی به حوض کوثر نیست
روز محشر به هوش می آید
هر کسی با خبر ز حیدر نیست
#مدح_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
#بهمن_ترکمانی
@hadithashk
اشک را از چشمهسارِ دیدهی تر می کِشم
دارم از اندوه تو آهِ مکرر می کشم
من به تلخی فراقت سخت عادت کرده ام
جام زهرِ دوریات را شب به شب سر می کشم
خیمهات را در بیابانها تصور می کنم
چادر تنهایی ات را بین دفتر می کشم
بارها این شهر را گشتم ، کسی فکر تو نیست
بار عشقت را خودم بی یار و یاور می کشم
نَفْسِ من راه تَنَفُّسکردنم را بسته است
هرچه دارم می کشم از این ستمگر می کشم
معصیت مانندِ من پشت کسی را تا نکرد
در جوانی رنج پیری را فراتر می کشم
روح تو از دست سهلانگاریام آزار دید
روی قلبت با همین اعمال ، خنجر می کشم
غالباً سردرگمیهایم به هیئت می رسند
منت اربابها را مثل نوکر می کشم
آرزو دارم ببینم خطبهخوانی تو را
در خیالاتم تو را بالای منبر می کشم
مستمند مهربانی تواَم ، رَدَّم مکن...
کاسهی خالی خود را تا دمِ در می کشم
اوج خوشحالی من لمس نوازشهای توست
سر که بگذارم به روی شانه ات ، پر می کشم
هر زمان بد می شوم ، زهرا درستم می کند
در گرفتاری خودم را سمت مادر می کشم
حسرت لب های من خرمای نخل مرتضیست
سفرهام را در میان باغِ حیدر می کشم
من خدا را در شبستان نجف حس می کنم
رو به ایوانِ طلا الـلّـهُ اکـبـر می کشم
کُشته ی عشق حسینم ، کربلا دفنم کنید
لااقل بر روی نعشم خاک دلبر می کشم
جانِ بانویی که گیر افتاد پشت در ، بیا...
داغ او را در دلم تا روز محشر می کشم
قنفذِ بی چشم و رو می گفت: ای زهرا ! ببین
با طنابم پهلوانِ جنگ خیبر می کشم
#فاطمیه
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#بردیا_محمدی
@hadithashk
پیامبر صلوات الله علیه و آله:
خداوند به على سهمى از فضيلت داده كه اگر بین اهل زمين تقسیم شود همه را فرا گيرد و به او سهمى از فهم داده كه اگر بین اهل زمين تقسیم شود همه را فرا گيرد.
المناقب، جلد ۲، ص ۳۲
#کلام_معصوم
#حدیث
@hadithashk
دیگر مهارِ بغضِ جانکاه؛ کارِ من نیست
ماندن میانِ طوفانِ آه؛ کارِ من نیست
در چاهِ نفْس درگیر با ظلمتم شب و روز
دیگر نفس کشیدن در چاه؛ کارِ من نیست
یک عمر از رفیقِ ناباب ضربه خوردم
دیگر رفاقتِ با گمراه؛ کارِ من نیست
از توبه گفته ام به، هر عاصیِ پشیمان
تفسیرِ آیهٔ یأس...که راهکارِ من نیست
با هر إلهي العفو چون رویِ خوش نشان داد
پس ناامیدی از این درگاه؛ کارِ من نیست
دل کندن از بهشتی که وعده داده شاید...
دل کندن از خدایِ دلخواه؛ کارِ من نیست
*
شمر(لع) آمد و به هم ریخت با گریه حالِ شعرم
توصیفِ وضعِ گودال؛ والله کارِ من نیست
خنجر کشید و میگفت استادِ قتلِ صبرم
کُشتن که در زمانِ کوتاه؛ کارِ من نیست
آقایِ ما عطش داشت! شمشیر خورد و شرحِ
بارانِ نیزه هایِ ناگاه؛ کارِ من نیست!
#اشب_زیارتی_اباعبدالله_الحسین_ع
#بالحسین_ع_الهی_العفو
#مرضیه_عاطفی
@hadithashk
با همین روی سیاهم بار بستم آمدم
زشت و زیبا، خوب یا بد، هرچه هستم آمدم
غصه ام را بیشتر از خلق، مادر میخورد
طعنه وقتی میخورم فوراً به او بر میخورد
با لباس پاره هم دارم بهای بهتری
چونکه دارم دعوت از مشکل گشای بهتری
با دو دست خالیم کوه گناه آورده ام
بر علی مرتضا امشب پناه آورده ام
بچه که بد می شود، بابا پریشان می شود
او خودش منتّ کِشِ طفل گریزان می شود
راه این آلوده افتاده به دریای نجف
خوب شد من را سپردی دست آقای نجف
هر زمانی که دلم از مردم دنیا گرفت
گرد و خاک بارگاهش گرد و خاکم را گرفت
می کشد بار مرا بر شانه اش تنها علی
نیمه شب در می زنم این خانه را با یاعلی
یا علی! ای آنکه از روی گدا غم می بری
موقع افطار، ما را کربلا هم می بری
رو به ایوان طلا گفتم اذان، گفتم حسین
من اراد الله خواندم، پشت آن گفتم حسین
خواهری از خیمه ها تا بین گودالش رسید
شمر بیرون آمد و زهرا به دنبالش رسید
گفت مادر؛ روبروی قبله ام محراب ریخت
تشنه بودی، پیش چشمت کاسه های آب ریخت
مثل تو گیسو پریشان است مادر هم حسین
زنده بودی و شدی با نیزه ها درهم حسین
هم روی نی، هم به زیر پای لشکر دیدمت
پیکرت پاشیده بود از هم... فقط بوسیدمت
#مناجات_با_خدا
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#شب_زیارتی
#رضا_دین_پرور
@hadithashk
به دل ما کسی محل نگذاشت
جز علمدار با وفای حسین
بچه های علی و فاطمه اند
گریه کن های بچه های حسین
#کربلا
#بین_الحرمین
#شبهای_جمعه
#گروه_شعر_یامظلوم
@hadithashk
این گدا آزاد شد از هفت دولت تا شنید
شنبه صبح ام البنین بیمه کند یک هفته را
#شنبه_های_ام_البنینی
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk
پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله فرمودند
هر کس بر محبت خاندان پیامبر صلی اللّه علیه وآله بمیرد ملائکه با او دست می دهند و انبیاء خدا به زیارتش می آیند.
بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ط_ القديمة، ۲/۳۷
#فضائل
#کلام_معصوم
@hadithashk
دخيل اشك به دامان يار خواهم بست
به گريه سمت نجف كوله بار خواهم بست
مگر به لطف عجل سر به شانه اش بِنَهَم
تمام همّت خود را به كار خواهم بست
#رضا_وکیل_آذر
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
@hadithashk
آئینه دار فاطمه
شب اگر مثل امشب است خوش است
اگر از می لبالب است خوش است
هر کسی که به زیر چرخ کبود
آستان بوس زینب است خوش است
شب گرفتار خانه ی علی است
حق پدیدار خانه ی علی است
غصه ای نیست دیگر از امشب
او پرستار خانه ی علی است
آمد و خود قرار فاطمه شد
لحظه ی انتظار فاطمه شد
مثل زهراست صبر و حوصله اش
زینب آئینه دار فاطمه شد
میکده هست مست باده هنوز
دست ما عشق کار داده هنوز
شاهکار است و مادر دنیا
دختری اینچنین نزاده هنوز
او پرستوی در هوای علیست
او طلای پر از بهای علیست
اخم در چهره اش ابهت داشت
صوت خندیدنش صدای علیست
او جواب دعای بی کسی است
ناطق او صدای بی کسی است
با نگاهش به مجتبی فهماند
یاور روزهای بی کسی است
خنده مادرش دلیلی داشت
اول و آخرش دلیلی داشت
طالعش سخت و صبر فقط
اشک پیغمبرش دلیلی داشت
از حسن راز را مگو آموخت
باده شد باده شد سبو آموخت
پدرش مرتضی ست پس بی شک
خطبه خوانی خود به او آموخت
به سر سفره ها نمک انداخت
فاطمه پای او فدک انداخت
از همان ابتداش قنداقه ش
لرزه بر جان نُه فلک انداخت
مرد تر از همه ست گرچه زن است
تکیه گاه حسین با حسن است
نطق حیدر ، صلابت زهرا
زینب اصلا تمام پنجتن است
امیرفرخنده
#امیرفرخنده #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امیری حسینٌ و نعم الامیر
گمان کن که با کعبه همسایه ای
پی حفظ چندین هزار آیه ای
و حتی اگر غرق سرمایه ای
بدان بی علی پست و بی مایه ای
خود کعبه هم می رود صبح و شام
به دیدار حیدر علیه السلام
علی نزد حق است و حق با علیست
مسیر الی الله تنها علیست
مپرس از چه ذکر لب ما علیست
عبادت همین گفتن یا علیست
اگر که خدا خواندن او بد است
بشر خواندنش کفر صد در صد است
همیشه خدا بود هم صحبتش
به محراب خم شد فقط قامتش
خدا نیز در پاسخ طاعتش
به او دختری داد شد زینتش
ندیده فلک اینچنین دختری
که بر خلق عالم کند سروری
از افلاک تا خاک پرواز کرد
برای برادر کمی ناز کرد
در آغوش او چشم را باز کرد
سپس پرده برداری از راز کرد
چنین گفت چشمش به ماه منیر
امیری حسینٌ و نعم الامیر
نگاهش دوای تب پنج تن
حضورش چراغ شب پنج تن
چه بنویسم از کوکب پنج تن
شده قبله ام زینب پنج تن
به طغیان کشانده جنون مرا
به پایش بریزید خون مرا
چه خوب است امشب خدا خواستن
طلا نه دل مبتلا خواستن
هر آنچه که خوب است را خواستن
خلاصه فقط کربلا خواستن
تمام سحر ذکر یا رب بگو
همه حاجتت را به زینب بگو
چنان مادرش عالمه زینب است
به بیت علی قائمه زینب است
به غم های او خاتمه زینب است
پس از فاطمه، فاطمه زینب است
زمان دعا نوحه دم داده ام
خدا را به زینب قسم داده ام
چو با او کسی همنشین می شود
یکی از بزرگان دین می شود
یکی مثل ام البنین می شود
که روزی قمر آفرین می شود
به ام البنین مرحمت کرده است
ابالفضل را تربیت کرده است
اباالفضل حالا هوادار اوست
اباالفضل ماه شب تار اوست
ابالفضل امروز علمدار اوست
و کار دفاع از حرم کار اوست
خوشا آنکه او انتخابش کند
فدایی زینب خطابش کند
علی ذوالقدر
#شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم #علی_ذوالقدر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س)
کار اشک است اگر از مژه ها افتادن
کار عشق است به پای تو زپا افتادن
دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت
پس مهم است همین حرف...کجا افتادن
می شود عکس تو تکثیر، در آن دل که شکست
می کند خُرد اگر آینه را افتادن
از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد
به هواداری تو، سر به هوا افتادن
میشود مثل غباری سر راهت برخاست
میشود رفت به معراج تو با افتادن
می برد آخر رویای تعبد ما را
با دو زانو به قدمهای شما افتادن
تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش
چه نیازی به طلا دست گدا افتادن
چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد
پس بعید است بیفتد به صدا افتادن
با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ `حسین”
وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن
کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد
-دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن-
بر بلندی ..ته گودال..میان آتش..
آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن
دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود
راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن
گذرم خورده به جایی که نباید زینب
از به نی رفتن سر پیش تو... تا افتادن
مثل آوار بریزد سرشان دیواری
که بنا می شود از سنگ بنا افتادن
دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر
بدتر است از سفر کرببلا افتادن
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا بنت الحیدر
بطن یاسین و مومنون امد
قلب قران به تاب و تب افتاد
رب الارباب را در او دیدند
پرده از جلوه های رب افتاد
کعبه میخواست سینه چاک کند
۶۹ را به خود پلاک کند
بوی بنت الخلیل می آمد
خانهی کعبه در طلب افتاد
اسدلله دیگر امده است
دختر شیر خیبر امده است
در جمادی دوباره می افتد
اتفاقی که در رجب افتاد
آمد و حیدر مؤنث شد
اسدالمرتضی مشخص شد
زینبش خواند خالق خلاق
از لبش گوییا رطب افتاد
مایه ی عزت بنی هاشم
زِین اَب زینت بنی هاشم
با وجود عقیله بیش از پیش
چه شکوهی در این نسب افتاد
قله ها زیر گام همت او
مرد و مردی غلام همت او
هر یلی دید هیبت اورا
یاد نام اور عرب افتاد
غرق مهرش شود دلم ای کاش
جای ماه است در دل دریاش
به سجود مقام اقیانوس
ماه گردون وجب وجب افتاد
نفسش بوی کربلا می داد
به مسیحا دم شفا میداد
لاجَرَم خود طبیب حاذق شد
هر که راهش به این مطب افتاد
کربلا بود و او عقب ننشست
چه امیدی به مشک سقا بست
پیش چشمان خیمه ای تشنه
مشک آب اَبَ الادب افتاد
واجب الاحترام عالم اوست
به ابالفضل! حضرت غم اوست
او خودش دید در غروب دهم
گیسوی روز دست شب افتاد
خیمه گریان و حرمله خندان
شاد میشد دل ابو سفیان
معجر دختران آل الله
دست قوم ابولهب افتاد
بعد از ان سوی شام راهی شد
تند و بی احترام راهی شد
با دل خسته گفت یا زینب
هر که از قافله عقب افتاد
عماد بهرامی
#شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم #عماد_بهرامی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س)
گریهی عشاق برای هم است
سینهشان تنگِ صدای هم است
آنچه دلِ ایل مرا میبَرَد
گیسویِ در باد رهایِ هم است
عاشق و معشوق یکی میشوند
عشق در این بزم بجایِ همه است
هرچه که دارند به هم میدهند
هرچه که دارند به پای هم است
یک شبه تا قرب تو را میبَرَد
عشق پَرِ شوق خدای همه است
عشق اگر نغمهی روز و شب است
هرچه که دارد همه از زینب است
بر تنِ این دشت که باران نشست
نور دمید و تبِ طوفان نشست
تا به ابد هیچ پشمینان نشد
آنکه سرِ راهِ کریمان نشست
دید که در پای علی عاشقیم
بر سرِ ما مرغِ سلیمان نشست
راه نشان داد و دلم پر گرفت
رفت نجف گوشهی ایوان نشست
مژدهی جبریل چه بود از شعف
حمدِ خدا بر لبِ سلطان نشست
گفت که پیغمبرِ عشق آمده
حضرتِ زهرای دمشق آمده
اینکه شده خاکِ تو از احترام
قامت عشق است علیهالسلام
گرچه ندیدند تو و سایهات
سایهی تو بر سرِ ما مستدام
ملتفتِ بابِ تو پیغمبران
ملتمس نافلههایت امام
مجمع انوارِ جلال و جمال
جلوهی ذاتیِ خدا را تمام
خادمِ تو حضرت بابالحسین
چادرِ تو زینتِ بیت الحرام
مُلک و مَلَک مات خروشِ تو است
بیرقِ عباس به دوش تو است
پیش پرت سِیرِ سماوات هیچ
بین دلت جز حرم ذات هیچ
پیش نمازِ شبِ خاکیِ تو
هرچه که طامات و عبادات هیچ
پیش تو و هدیهی قربانیات
خیریه و خدمت و خیرات هیچ
آنهمه طوفان که ندیده است نوح
پیشِ قد عمهی سادات هیچ
هرچه که غم دیده زمین و زمان
پایِ غمِ پیرِ خرابات هیچ
آمدهای کوفه پشیمان کنی
شام به یک صاعقه ویران کنی
نامِ تو را ای دلِ دریا سرشت
در وسط معرکه باید نوشت
حضرت زهرایِ پس از فاطمه
ای نَفَسَت بیتِ علی را بهشت
زندهی تو هفتِ حرمهای ما
خاک درت مسجد و دِیر و کِنشت
هم حرمت هم حرمِ کربلا
ساخته شد از دلِ ما خشت خشت
من به فدای قلم شاعری
آنکه از الطاف نگاهت نوشت:
`خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بُوَد در برِ دُختِ علی
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را نتوان دست بست”
تا که نیافتد به رویت آفتاب
بر سرِ نیزه سرِ عباس هست
بر جگرت قبل حسینت زدند
آنهمه تیغی که به یکجا نشست
قطرهی خونی که به ...
#حسن_لطفی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمه ی سادات
قمری باز رسید و به دلم نور افتاد
ناخودآگاه مسیرم به رهِ طور افتاد
بیخبر بودم از آن حال و دلم شور افتاد
قافیه بر ورقم جفت شد و جور افتاد
گفت بنْویس که آن روح عبادات آمد
صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد
دست بردم به قلم قافیه ام نام گرفت
نام زینب به لبم خورد و لبم جام گرفت
و از این حالت خوش سینه ام آرام گرفت
مهر او از دل من غصه ی ایام گرفت
ازقدومش به دلم شوق مناجات آمد
صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد
عرض تبریک که یا فاطمه دختر زادی
دختری با جَنَم و هیبت حیدر زادی
کوثری بر نبی و کوثر دیگر زادی
بهرِ دین نبوی خودْ تو پیمبر زادی
دختر شیر خدا قبله ی حاجات آمد
صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد
گفت در حالت بیداری و در خواب حسین
جان نثار توام ای حضرت ارباب حسین
شده از داغ تو جسمم به تب و تاب حسین
کوفه و شام شدم بهر تو نوّاب حسین
تبرِ بت شکن کوفه وشامات آمد
صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد
داریوش جعفری
#داریوش_جعفری #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دمیده دولت عشق
سحر است و دمیده دولت عشق
نوبتی باشد است نوبت عشق
کوه می لرزد از اُبُهَت عشق
می نویسم به نام
حضرت عشق” ما همه عاشقیم و شیداییم همه مجنون عشق لیلاییم عرش خوشبو شده است با کرمت می چکد عطر مریم از قدمت قُدسیان مات ذات محترمت عرشیانند خادم و حشمت آمده سوره ی وفا،”زینب” السلام ای عقیله یا زینب بال جبریل بالِش سر توست کوچه باغ بهشت معبر توست ظلمت شب نخی ز معجر توست شاه کرببلا برادر توست ما همه نوکر حسین تواییم تا قیامت به زیر دِین تواییم نوکری تو کار نوکرها ای همه اعتبار نوکرها مایه ی افتخار نوکرها حرمِ تو قرارِ نوکرها شرزه شیرانِ دشت ایرانیم دشمنت را ز شام می رانیم ما همه ریزخوار خوانِ حرم لاله ی سرخ بوستان حرم تنمان فرشِ آستان حرم لقبِ ما:”مدافعان حرم” از عدوی تو کشته می سازیم و از این کشته پُشته می سازیم مقتدای نماز من زینب خواهر شاه بی کفن زینبفاطمه،حیدر و حسن..،زینب یک تنه کلِّ پنج تن زینب” تو صدای رسای قرآنی تو تجلّی روحِ ایمانی ای کران تا کرانه ی کوثر آیه ی دخترانه ی کوثر غزل عاشقانه ی کوثر روشنی بخش خانه ی کوثر پای مادر چقدر غم خوردی مثل یاس مدینه پژمردی نقشه ای شوم،روزگار،کشید ناگهان ابر تیره گون بارید باد پائیزی مدینه وزید دست ظلمت ستاره ای را چید کاش می شد همیشه مدح سرود ختم شعرم شروع روضه نبود رُخ آئینه تا مُکَدَّر شد روزگارِ خوش علی سر شد حرف مسمار و آتش و در شد پیش چشم تو یاس پرپر شد کهکشان سوخت تا دمِ خانه آتش افتاد روی پروانه تا در افتاد پیکرش افتاد وسط خانه حیدرش افتاد رد مسمار بر پرش افتاد صدف افتاد،گوهرش افتاد آه!اهل سقیفه بد کردند چادرش را چرا لگد کردند بردیا محمدی #بردیا_محمدی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا عقیله العرب
همیشه زنده از آن است نامِ عاشورا
همیشه هست کنارِ امام عاشورا
شهید عصر دهم زنده ماند با زینب
قیام اوست ترازِ قیام عاشورا
بجز حسین مگر چیز دیگری دیده؟
که زینب است پیامش ، پیام عاشورا
به پیش آنکه گرفت از برادرش جان را
گرفت کاخ ستم انتقام عاشورا
دمی به یاد غلام و دمی به یاد علی
هماره بود حزین تمام عاشورا
حسین ، علت اصلی اشک مومن گشت
عقیله اشک فشان مدام عاشورا
حامد آقایی
#حامد_آقایی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت زینب سلام الله علیها
خابَتْ أُمَّهٌ قَتَلَتْ إبْنَ بِنْتِ نَبِیِّها.
رستگار و سعادتمند نخواهند شد آن گروهی که فرزند پیامبر(ص) خود را به قتل رسانند.
(مدینه المعاجز، ج ۳، ص ۴۳۰)
#حدیث #کلام_معصوم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت زینب سلام الله علیها
الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا
آگاه باشید هر کسى که بر دوستى آل محمد (ص) بمیرد، شهید است.
اثبات الهداه، ج۲
#حدیث #کلام_معصوم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بنت الحیدر
زینب رسیده پای پیمبر بایستد
از شوق روی فاطمه حیدر بایستد
زینب رسیده باز که قرآن بخواند و
چشمش به روی سوره کوثر بایستد
زینب رسیده است که وقت تنزلش
قلب فرشته در صف محشر بایستد
زینب رسیده زینت اسم علی شود
اسمش کنار واژه ی مادر بایستد
زینب که جمعِ پنج تن از نور داور است
باید قبول کرد که زهرای دیگر است
قرآن یکی، حساب یکی و خدا یکی
زهرا یکی، علی یکی و مصطفی یکی
در ازدحام ِ دور و بر خانه ی علی
این دستِ خالی است یکی و گدا یکی
زنجیره های عشق حسینیم و زینبیم
`ما عاشقیم غالباً از هر دو تا یکی”
تنها قنوت فاطمه خیرش به ما رسید
می گیرد از هزار دم ربنا یکی
با او یکی یکی به خدا می رسیم ما
دور ضریح کرببلا می رسیم ما
باید دلیل، آیه ی قرآن بیاورند
یعنی به پای مردی ات ایمان بیاورند
از سر گذشته آب، اگر حرف غیر توست
سر را برای چه؟ تو بگو جان بیاورند
موران کنار بارگهت صف کشیده اند
بانو اشاره کن که سلیمان بیاورند
وقتی تویی مدافع حرم آل فاطمه
اصلا” چرا که زیره به کرمان بیاورند
دوران غربت تو گذشته اشاره کن
عباس های لشکر دوران بیاورند
ما را هنوز این دم و این نوحه برلب است
بعد از حسین، قافله سالار زینب است
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
معنی عفت و حیا
اسدالله چشم تو روشن
صاحب شیر دختری شده ای
یا حسین، بهر کربلای خودت
صاحب چه پیمبری شده ای
بستری دارد از پر طاووس
بالشی از پر پری دارد
و ان یکادی بخوان رسول الله
دختر تو چه دختری دارد
دختری از تبار نور و غزل
معنی عفت و حیا زینب
همدم روز سختی حسن است
گل شکفت از گل حسن امشب
زندگی را به کام بابایش
لحظه لحظه عسل ترش کرده
مادرش اشک شوق میریزد
معجری از جنان سرش کرده
هم اقامه و هم بجای اذان
خواند، نام حسین در گوشش
تا دم مرگ هم نشد هرگز
لحظه ای یاد او فراموشش
بوسه باران پنج تن شده است
حرز هر پنج تن به تن دارد
بیشتر به حسین زل زده است
به دلش عشق بی کفن دارد
آفریده خدا برای حسین
صبر را بیشتر به او داده
روضه خوان ها دروغ میگویند
معجرش از سرش نیفتاده
بهمن ترکمانی
#بهمن_ترکمانی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نبود و نیست و دیگر هم از مادر نمی آید
یقین دارم که دختر مثل این دختر نمی آید
زنی مانند زینب زاده ی حیدر نمی آید
عقیله یک نفر بوده است پس دیگر نمی آید
علی خورشید و زهرا ماه و کوکب میشود زینب
به منهای الوهییت بگو رب میشود زینب
نبوت در امامت به توان عصمت این گردد
حسن در توامانی با حسینی اینچنین گردد
اگر خمسه رکاب دهر باشد او نگین گردد
زنی آمد که تالی تلو رب العالمین گردد
زنی را همچنان معصوم میبینم که زن باشد
زنی را قبله میخوانم که کل پنج تن باشد
نمیفهمیم شأنش را و میگوییم فضلش را
نمیدانیم جاهش را و میخوانیم وصلش را
ندارد درک ما در خلقت عالم محلش را
عقیله یک نفر بود و ندارد عقلی عقلش را
همه فرعیم در عالم اگر این شخصیت اصلست
اگر مسندنشین ، زینب ؛ حمایتگر ابالفضل ست
زبان الکن ما را کسی اینجا نمیفهمد
زبان عشق سنگین است پس اصلاٰ نمیفهمد
بجز تو حال من را هیچ کس حالا نمیفهمد
ببین که دوستت دارم ، ولی دنیا نمیفهمد
من از مردم بریدم وصل میخواهم کنار تو
قرارم با تو این بوده که باشم بی قرار تو
ببین کمبود دارم من ببین کمبود دارم من
ببین افتاده از پایم ببین تحت فشارم من
ندارم من ندارم من ندارم من ندارم من
ولیکن صورتم را زیر پایت میگذارم من
شلوغی های دنیا را برایم خوب خلوت کن
گدایی آمدم امروز پس قدری محبت کن
بلندا ! بی کرانا ! درد داریم و دوا داری
زمانه زخمی ام کرده ولی قطعا شفا داری
ببین دنیا گرفته سخت بر ما …. راه ها داری
به گریه آمدم پیشت برایم کربلا داری ؟
پشیمانم اگر رفتم مسیر اشتباهی را
پناهم باش وقتی که چشیدی بی پناهی را
بمیرم بی حمایت عصر عاشورای خواهر را
بمیرم تکه تکه های عریان برادر را
نمیفهمیم و میخوانیم روضهْ روضهْ معجر را
به روی ناقه میبردند اولاد پیمبر را
سنان میبرد تا خورجین اسبش هست زینب را
طناب شمر میبندد غروبی دست زینب را
جدال کل حق و کل باطل بوده انگاری
سپاه ظلمت و یک زن که مانده بی کس و یاری
صدای دختر زهرا و گوش ابن سعد ؟ آری
ندیده چشم او در طول عمرش کوچه بازاری
ز داغ اوست که این روضه ها مکشوفه میگردد
زنی بر چارپا دارد درون کوفه میگردد
زنی با این جلالت چشم ها از این و آن خورده
زنی با این شکوه از دست خولی تازیان خورده
زنی با این سخاوت چوب دستی از سنان خورده
زنی با این مقاماتش بگویم خیزران خورده ؟
نباید حالت زینب چنان آواره ها باشد
چرا ذریه بین مجلس میخواره ها باشد ؟
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#علیرضا_وفایی_خیال
@hadithashk
خورشید حِلم،شمع شبستان زینب است
دریای صبر،بنده ی طوفان زینب است
اسلام؛زیر سایهی ایمان زینب است
با این حساب،شیعه مسلمان زینب است
او رتبهدار مبحث علم از قدیم شد
مابینِ طورِ اهل تفکر کلیم شد
در درس دادنِ به ملائک سهیم شد
جبریل نیز طفلِ دبستان زینب است
بی ذکر او به وادی عترت نمی رسیم
بی اذن او به گریه ی هیئت نمی رسیم
بی حُبِّ او به سردرِ جنّت نمی رسیم
دَخل بهشت در پیِ دُکّان زینب است
در کوچه ی کرامت او کاسه ها پُر است
از طبخ روزمَرّه ی او ظرف ما پُر است
این سفره ای که دور و بر آن گدا پُر است
تولیَّتَش به دست حسنجانِ زینب است
این شور در محیط دلم انقلاب کرد
زهرا گرفت دست گدا را..،ثواب کرد
ما را برای نوکریاش انتخاب کرد
این شیعهخانه؛کشورِ ایرانِ زینب است
با بالِ اشک هیچ نمانده است تا دمشق
آنقَدر اهل گریه کشانده است تا دمشق!
ما را خودِ سهساله رسانده است تا دمشق
یعنی رقیّه تعزیهگردان زینب است
ای زائر حسین!به او احترام کن
پای برهنه حجِّ خودت را تمام کن
بین نجف به سیّده زینب سلام کن
ایوانطلا نمایش ایوان زینب است
در وقت رزم..،واژه ی او مثل خنجر است
از هرچه تیر و نیزه و شمشیر بهتر است
زِیْنِ اَبی که زینبِ کرارِ حیدر است!
نام علی مدال محبان زینب است
هنگام خطبه خوانی او،آفتاب شد
دنیا به ترککردن ظلمت مُجاب شد
کاخ یزید روی سر او خراب شد
شام سیاه،عرصهی جولان زینب است
در کوچههای کوفه دل مضطرش شکست
در زیر دست و پای اراذل پرش شکست
نزدیک خانه ی پدر او ،سرش شکست
تا روز حشر،شیعه پریشان زینب است
بزم شراب بود و دل قرص ماه ریخت
خاکستری که روی سری بیگناه ریخت
با چوب خیزران زد و دندان شاه ریخت
این چوبخورده..،قاری قرآن زینب است
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#بردیا_محمدی
@hadithashk
ما همیشه ریزه خوار خوان مولاییم و بس
از عناوین جهان مجنون و شیداییم و بس
تا خدا باشد خدا ممنون زهراییم و بس
بنده ی زینب سلام الله علیهاییم و بس
بانوی آزادگان ، آزادمان کرد از جهان
بیشتر مدیون او هستیم در این دودمان
ای مسلمانان مسلمانی ما از زینب است
هم قرار و هم پریشانی ما از زینب است
بین میدان ها رجز خوانی ما از زینب است
نام جاوید سلیمانی ما از زینب است
زینبی ها پای حق تا پای جان می ایستند
مانده عالم تا بفهمد زینبی ها کیستند
هر که دارد در دلش شوق شهادت زینبی است
هر که در عمرش نداده تن به ذلت زینبی است
در جهان هر زن که باشد اهل عفت زینبی است
مرد اگر شد فاتح میدان غیرت زینبی است
آی مردم هر چه آید پیش ، میزان زینب است
چون خداوند اشتراک کل ادیان ، زینب است
افتخار دین و قرآن است بانوی دمشق
چون خدا پیدا و پنهان است بانوی دمشق
تکیه گاه شیرمردان است بانوی دمشق
جان و جانان حسن جان است بانوی دمشق
از جمل تا کربلا میدان به دست زینب است
آرزوی باطل دشمن شکست زینب است
زینب آزاده است مردم ، در عمل نه در شعار
او قیامت آفریده با حیا و با وقار
خطبه هایش بود برّان مثل تیغ ذوالفقار
زن به این مردی ندیده است و نبیند روزگار
هر چه از خوبان شنیدی هست در او جلوه گر
اوست زهرا یا علی یا که خدا یا که بشر ؟
او پیامش را به گوش کل این دنیا رساند
او اگر مظلوم واقع شد ولی ساکت نماند
ایستاد و دشمن حق را سر جایش نشاند
بی جهت او را خدایش زینت مولا نخواند
حیدری که زینت ِ از عرش تا فرش ِ خداست
زینتش تنها در عالم بانوی کرببلاست
زینب آمد راه را بر ما نمایان کرد و رفت
زینب آمد عاشقی ها را دو چندان کرد و رفت
زینب آمد کربلا را شهر شیران کرد و رفت
"زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت"
زینب آمد عشق را جور دگر تفسیر کرد
زینب آمد راه و رسم عاشقی تغییر کرد
زینب کبراست فخر عترت و قرآن و دین
زینب کبراست بانوی رقیه آفرین
در مقامات جنابش بس بُوَد تنها همین
در رهش عباس قربان می کند ام البنین
هر کسی گشته حسینی ، هست زینب مرجعش
ملجاء اهل حرم عباس و زینب ملجأش
گریه کن ای شیعه بر او ، گریه کن با مادرش
بی حسینش ماند ... این اصلا نمی شد باورش
بر سرش آمد چه ها ، نشناخت او را همسرش
بود باران ، دم به دم ، یکسال و نیم آخرش
آمدم دنیا که بر زینب عزاداری کنم
مانده ام که بر کدامین غصه اش زاری کنم
#شعر_ولادت_حضرت_زینب_س
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk