حرم:
❇️مؤمن عزیز است و نمیتواند ذلیل باشد
🌿...عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
🍃«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ كُلَّ شَيْءٍ إِلَّا إِذْلَالَ نَفْسِهِ.»
📚الكافي، ج۵، ص۶۳
🔶از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
🔸«بهراستی که خداوند (تبارکوتعالی) همهچیز را به مؤمن واگذار کرده است، جزاینکه خود را ذلیل کند.»
•┈┈••✾•🌿🌺🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌿...عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَحْمَسِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
🍃«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلًا أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» فَالْمُؤْمِنُ يَكُونُ عَزِيزاً وَ لَا يَكُونُ ذَلِيلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ إِنَّ الْجَبَلَ يُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ وَ الْمُؤْمِنَ لَا يُسْتَقَلُ مِنْ دِينِهِ شَيْءٌ.»
📚الكافي، ج۵، ص۶۳
🔶از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
🔸«بهراستی که خداوند (عزّوجلّ) همه امور مؤمن را به خودش واگذار کرده است، اما هرگز این اختیار را به او نداده است که ذلیل باشد.
🔆مگر سخن خداوند (عزّوجلّ) را نشنیدهای که میفرماید:
🔅«وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ»؛ «عزت، فقط برای خداست و برای رسولش و برای مؤمنان.» (منافقون:۸)»
🔸پس مؤمن عزیز است، نه ذلیل.»
🔶حضرت سپس فرمودند:
🔸«مؤمن، از کوه عزیزتر است؛ چراکه کوه با تیشه تراشیده میشود، اما از دینِ مؤمن چیزی کاسته نمیگردد.»
📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــ
🔹گوهر معنایی عزت عبارت است از: استحکام و قدرت، بر برابر زور و فشار.
🔹گوهر معنایی ذلت نیز عبارت است از: سستی و ضعف، در برابر زور و فشار.
#امام_صادق_علیه_السلام #عزت #ذلت #ایمان #ویژگی_مؤمن #دین_داری #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـرم »:
💠 @haram110
#رابطه_عفت_و_غیرت
🔁رابطه دوطرفهای بین #عفت و #غیرت وجود داره ...
🔰چیزی شبیه #تولی و #تبری؛
تولی: دوست داشتن اولیای خدا
تبری: دشمن بودن با دشمنان خدا
♻️هر چقدر فردی خودش رو بیشتر از #گناه دور کنه، نفرت و واکنشش نسبت به #زشتی و #گناه هم بیشتر میشه💯
👈یعنی نمیشه کسی #ایمان داشته باشه اما در مقابل گناه سکوت کنه و بیتفاوت باشه❗️
و این معناش اینه که ترک گناهش هم از ایمان نبوده.
⚠️حتما دیدید یا میشناسید خانمهای محجبهای رو که در عین باحجابی، از #بیحجابی دفاع میکنن!! و حتی با #امر_به_معروف هم مخالفن😐
‼️یا مردهایی که به ظاهر اهل تدین هستن ولی نسبت به #ناموس شون حساس نیستن😒
💠امام علی علیهالسلام فرمودن:
«پاکدامنی مرد، به اندازه غیرت اوست»*
📖*نهج البلاغه، حکمت۴۷
🥀 متن شاهکار ادبی حضرت #علی علیه السلام
#خطبه_بدون_الف
👥👥 روزی جمعی از اصحاب #پیغمبر صلوات الله بحث می نمودند در اطراف این موضوع که کدام حرف است در حروف که از همه بیشتر در کلام موجود است؟🤔⁉
↶ معلوم شد حرف #الف از همه بیشتر است و هیچکس نمی نتواند کلامی بگوید که الف در آن نباشد.
#حضرت_امیرالمؤمنین علیه السّلام حضور داشتند.
🖋 ... 📓 کفعمی در مصباح، از هشام بن سایب کلبی و او از ابی صالح روایت می کند که مولا امیرالمومنین بدون تأمّل و فی البداهه #خطبه ای فرمودند. چنانکه #عقلها_حیران ماند و نام این خطبه را #مونقه گذاشتند؛ یعنی در #حسن و #نیکویی و #بلاغت، #شگفت_آور است. فرمودند :
👇🏼قسمت اول خطبه بدون الف
{ حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ ...
☝🏼ستایش می کنم کسی را که
#منتش_عظیم است و #نعمتش_فراوان و #رحمتش بر #غضبش_پیشی گرفته است.➧
👈🏼 #سخن و #حکم او #تمامیّت یافته و #قطعی است خواست او #نافذ و #برهانش_رسا و #حکمش بر #عدالت است.➧
☝🏼ستایش می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از #گناه خویش #بریده و #کنده شده و به #توحید او اقرار می نماید. و از #وعید و #بیم #عذابش به خود او #پناه می برد.➧
↶ و از درگاه پروردگارش امیدوار #آمرزشی است که او را #نجات بخشد، در روزی که #انسان را به #گرفتاری خویش #مشغول و از #بستگان و #فرزندانش غافل می سازد.➧
👈🏼 از او #یاری و #هدایت می جوییم و به او #ایمان داریم و بر او #توکّل می کنیم. از ضمیری با #اخلاص و #یقین، برای او به #توحید گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم.
🥀یکتا شناسی فردی #مؤمن و #استوار در #یقین.➧
⇐ و او را #یگانه می شمارم، یگانه دانستن بنده ای #خاضع. نه در #پادشاهی خود #شریکی دارد و نه در #آفرینشش_یاوری.➧
↵ برتر از آن است که #مشاور و #وزیری داشته باشد و #منزّه است از داشتن #همانند و #نظیری.➧
🍃 بر #کردارها #آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از #نهان_امور #مطلع گردید و بدان #آگاه است و #اقتدار و چیرگی دارد.➧
🔹 #فرمان_روایی کرد و #عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر #نقص و عیبی است و آنچه #شایسته ی هر چیزی بود، به او #عطا فرمود. ↶ همیشه #بوده و #هست و هیچ گاه #زوال نمی یابد. و چیزی #همانندش نیست. و او پیش از هر #چیزی است و پس از هر چیزی.↻📎
ادامه دارد📝
Ĵ⊕iη❃➔ @haram110
─┅═ೋ❅🥀❅ೋ═┅─
🌿 همه چیز در دست خداوند است.....!
وقتی #زبان با #دل توافق پیدا کرد،
دعا #مستجاب میشود؛
« فأَقبِلْ بِقَلبِکَ ثمّ استَیْقِن بِالإجابَة »
یعنی اول با دلت به #دعا توجه کن ،
وقتی چنین توجهی پیدا شد،
#یقین به اجابت پیدا کن.
این یقین،
خیلی قابل تقدیر است.
«إذا أَرادَ بِعَبْدٍ خَیراً، ألْهَمَهُ الیَقِین».
فرمود :
شما باید امراً و نهیاً
در فرمایشهای اهلبیت(علیهمالسلام) #استقامت کنید،
چون یقینی که از کتب فلسفه در بیاید،
این ثمر را #ندارد و به درد نمیخورد....!
وقتی هم که استقامت کردید :
«لَأشرَبنَا قُلوبَهُمُ الإیمَان»،
#ایمان در #قلب شما سرازیر میشود.....
#آیت_الله_حقشناس(ره)
#یاس_فاطمی
...♡🍁♡...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ #ایمان -21
🎥⏰با چند دقیقه وقت برای دیدن این کلیپ اعتقادات خویش رامستحکم کنید.
👈این قسمت:
📡نقش تبلیغات اجتماعی در میل فطری انسان.
🔹چرا اعتقادات مهم هستند❔🤔❔
#کلیپ
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
چهار شمع به آرامی میسوختند
در محیطی آرام و لطیف و بیصدا
اولی گفت: من #صلـح هستم!
دیگر هیچکس نمیتواند مرا روشن نگهدارد معتقدم که به زودی خاموش خواهم شد
همین را گفت و شعلهاش به سرعت کم شد و کاملاً خاموش شد
دومی گفت: من #ایمـان هستم!
اغلب مردم دیگر نیازی به بودن من حس نمیکنند از این رو دیگر دلیلی ندارد بیش از این روشن بمانم، نسیمی به آرامی وزید و آن را خاموش کرد
شمع سوم با اندوه گفت: من #عشـق هستم!
من آنقدر قوی نیستم که بتوانم روشن بمانم، مردم مرا کنار گذاشتهاند و اهمیت مرا نمیدانند
حتی فراموش کردهاند چگونه به نزدیکترین کسانشان عشق بورزند و بیش از این صبر نکرد و خاموش شد
ناگهان کودکی وارد اتاق شد
و دید یک شمع بیشتر روشن نیست و باقی خاموشند گفت چرا شماها نمیسوزید؟
قرار بود شما تا آخر دنیا روشن بمانید!
کودک این را گفت و شروع به گریه کرد
در این حین شمع چهارم گفت:
نترس تا زمانی که من روشنم ما میتوانیم شمعهای دیگر را روشن کنیم
چون من #امیـدم
کودک با چشمانی درخشان
شمـع امیـد را برداشت و با آن
شمعهای دیگر را روشن کرد
🕯 شعلـههای امیـدتان 🕯
هیچگاه خامـوش نگردد
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🌿 همه چیز در دست خداوند است.....!
وقتی #زبان با #دل توافق پیدا کرد،
دعا #مستجاب میشود؛
« فأَقبِلْ بِقَلبِکَ ثمّ استَیْقِن بِالإجابَة »
یعنی اول با دلت به #دعا توجه کن ،
وقتی چنین توجهی پیدا شد،
#یقین به اجابت پیدا کن.
این یقین،
خیلی قابل تقدیر است.
«إذا أَرادَ بِعَبْدٍ خَیراً، ألْهَمَهُ الیَقِین».
فرمود :
شما باید امراً و نهیاً
در فرمایشهای اهلبیت(علیهمالسلام) #استقامت کنید،
چون یقینی که از کتب فلسفه در بیاید،
این ثمر را #ندارد و به درد نمیخورد....!
وقتی هم که استقامت کردید :
«لَأشرَبنَا قُلوبَهُمُ الإیمَان»،
#ایمان در #قلب شما سرازیر میشود.....
#آیت_الله_حقشناس(ره)
👆👆👆👆
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_دهم 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آور
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب #آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو میگفت :«وقتی #موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست #مقاومت کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا #سُنی بودن که به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میکنن!»
تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست #داعش بیفتم، همان بهتر که میمُردم!
💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمیکرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش #اسیر داعش شوند.
اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را میبلعید و جلو میآمد، حیدر زنده به #تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟
💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریههایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش میکرد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام میداد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زنعمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچهات رو بیار اینجا!»
عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زنعمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیهالسلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زنها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام #امام_حسن (علیهالسلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!»
💠 چشمهایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان میدرخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر میکنید اون روز امام حسن (علیهالسلام) برای چی در این محل به #سجده رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر #فاطمه (سلام الله علیهما) هستید!»
گریههای زنعمو رنگ امید و #ایمان گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت #کریم_اهل_بیت (علیهالسلام) بگوید :«در جنگ #جمل، امام حسن (علیهالسلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش #فتنه رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز #شیعیان آمرلی به برکت امام حسن (علیهالسلام) آتش داعش رو خاموش میکنن!»
💠 روایت #عاشقانه عمو، قدری آراممان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر میزدم و او میخواست با عمو صحبت کند.
خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راهها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر میکند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانهشان را جواب نمیدهند و تلفن همراهشان هم آنتن نمیدهد.
💠 عمو نمیخواست بار نگرانی حیدر را سنگینتر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بیخبر بود. میدانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت.
دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمیکرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود.
💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بیرمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغتون! قسم میخورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!»
رنگ صورتم را نمیدیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح میلرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد.
💠 نگاهم در زمین فرو میرفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، میبُرد. حالا میفهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و میخواست با لشگر داعش به سراغم بیاید!
اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای #بعثیشان درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد...
#ادامه_دارد
✍نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@haram110
💠 عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیهالسلام قَالَ: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا، وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ، فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامَهُم.¹»
🔆 #امام_محمد_باقر عليهالسّلام فرمود: هنگامى كه #قائم ظهور میكند، دست خود را روى سر مردم میگذارد و بدان وسيله #عقول آنها جمع و #افكارشان كامل میگردد.
🎤 کلام فقیه:
⁉️ در اين دست چيست؟ اين دست به كجا متصل است؟ این چه قدرتیست که ممتاز از سایر قدرتهاست؟
✋🏻 #دست_رحمتش را بر سر بندگان میگذارد، عقل آن شخص #کامل میشود؛ دست روى سر هر كس كه میگذارد، كينه و حسد از دل او مىرود.
🤔 معناى اين حديث را خوب دقت كنید، انبياء براى چه آمدند؟
💖 آمدند كه #عقل بشر را بالا ببرند؛ #نفوس را به #صفات_حميده تزكيه كنند؛ بعد #قلوب را به #ايمان تقويت كنند؛ كارى كه صد و بيست و چهار هزار پيغمبر بايد در طول زمان بكنند، او به یک دست گذاشتن روى هر سرى مىكند.
📌 ۱. بحار الأنوار، ج۵۲، ص۳۲۸.
🎙 برگرفته از بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی
📆 ۸/ مهر/ ۱۳۸۳
◻️ #کلام_فقیه #امام_زمان
@haram110
4_5917859124455934348.mp3
5.43M
#کنترل_شهوت ۱۹
🔻همه کشش ها...و تمایلات نفسانی...
از جمله التهابات جنسی ،
با ریسمان #ایمان، قابل مهارند!
🔻وقتی #هدف....بزرگ باشد؛
قدرت انسان نیز، عظیم می شود👇
#محبت_خدا
#شبهه
متن شبهه : ⬇️
حضرت علی در #خطبه ی #۲۰۶ #نهج_البلاغه در رابطه با #معاویه و سپاهش میفرمایند : اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ ⬅️ پروردگارا ، خون ما و خون آنها را حفظ كن .
مصدر : #نهج_البلاغه ، مترجم : #آیت_الله_مكارم_شيرازى ، جلد : 1 ، صفحه : 503
#حضرت_علی برای سپاه حضرت #معاویه دعا میکند که خونشان حفظ شود . هیچوقت کسی برای سپاه #کفار دعا نمیکند که خونش حفظ شود .
#پاسخ : ⬇️
لشگریان #معاویه گمراه و جاهل بودند , اما #امیرالمؤمنین دعا میفرمایند که خداوند آنان را بیدار کند تا از #معاویه جدا شوند و خونشان ریخته نشود . دعای برای کافر تا زمانی که کاملا نا امید از هدایتشان نشده باشیم اشکالی ندارد . لذا دعا ی خیر و استغفار کردن برای #کفار و #مشرکین تا زمانی که امید #هدایت در مورد آنها برود اشکال ندارد ؛ اما پس از آن که یقین حاصل شد که افراد مذکور عامدا با حق مخالفت می کنند و پس از اتمام حجت ، #ایمان نمی آورند ، در این صورت نباید برای آنان #دعا و #استغفار کرد .
#خداوند می فرماید : برای #پیامبر و #مومنان شایسته نیست که برای #مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند ، هر چند از نزدیکانشان باشند ، پس از آنکه برای آنها روشن شد که این گروه اصحاب #دوزخند . (سوره توبه ، آیه 113)
🔷طبق این معنا #مسلمانان می توانند برای دوستان و بستگان مشرکشان مادام که در قید حیاتند و امید هدایت آنها می رود استغفار و دعا کنند ؛ ولی پس از آنکه دانسته شد که امیدی به هدایت آنها نیست و در حال #کفر و #شرک از دنیا رفتند دیگر نباید برای آنها دعا و استغفار کرد . (تفسیر نمونه ، جلد 8 ، صفحه 160)
🔶#قرآن می فرماید : استغفار #حضرت_ابراهیم برای عمویش #آزر به خاطر وعده ای بود که به او داد اما هنگامی که برای او آشکار شد که او #دشمن خداست از او #بیزاری جست و برایش #استغفار نکرد . (سوره توبه ، آیه 114)
از این آیه نیز به خوبی استفاده می شود که #ابراهیم_نبی انتظار داشت که آزر از این طریق جذب به سوی ایمان و توحید شود و استغفار و دعای او نیز در این حقیقت این بود که خدایا او را هدایت کن و گناهان گذشته او را ببخش اما هنگامی که #عداوت و دشمنی #آزر برای #حضرت_ابراهیم محرز شد و در همین حالت چشم از دنیا بست دیگر جایی برای هدایت او باقی نماند و استغفار و دعا ی خود را برای او #قطع کرد .
🟡در روایتی نقل است که #امام_کاظم علیه السلام فرمودند : مانعی ندارد که برای #طبیبی نصرانی (تا زمانی که امید هدایت در او باشد) #دعا کنید ، اما اگر آن نصرانی عامدا با حق و حقیقت مخالفت کرده باشد ، دعای شما برای او نفعی ندارد و خداوند آن را #مستجاب نمی کند . (الکافی ، جلد 2 ، صفحه 650 - وسائل الشیعه ، جلد 7 ، صفحه 118)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
حرم
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 #قسمت_صد_وسی_ودوم✨ داشتم به وحید نگاه میکردم... دلم خیلی بر
* 💞﷽💞
📚 رمان زیبای
#هرچی_تو_بخوای 🌈
#قسمت_صد_وسی_وسوم ✨
طفلکی آقای رسولی،کلا از اینکه اومده بود جلو پشیمان شده بود...
به خانمش نگاه کردم خیلی ناراحت
و نگران به شوهرش نگاه میکرد.رفتم جلو و به وحید گفتم:
_آقاسید،کوتاه بیاین.
با اشاره همسرآقای رسولی رو نشان دادم.
آقای رسولی سر به زیر به من سلام کرد. جوابشو دادم.وحید رفت جلو و بغلش کرد.
آقای رسولی از تعجب داشت شاخ درمیاورد.
وحید گفت:
_رضاجان،وقتی منو جایی جز کار میبینی نه احترام نظامی بذار نه قربان و جناب سرهنگ بگو.
بعد بالبخند نگاهش کرد و گفت:
_بیچاره اون متهم هایی که تو دستگیرشون میکنی.همیشه اینجوری غافلیگرشون میکنی؟ سرم خیلی درد گرفت.
آقای رسولی هم آروم خندید.
وحید بهش گفت:
_فقط با خانومت هستی یا خانواده هاتون هم هستن؟
آقای رسولی گفت:
_فقط خانومم هست.
وحید به من گفت:
_تا من و رضا وسایل رو پیاده میکنیم شما برو خانم آقا رضا رو بیار.
گفتم:
_چشم.
آقای رسولی گفت:
_ما مزاحمتون نمیشیم.فقط میخواستم بهتون کمک کنم.
وحید لبخند زد و گفت:
_خب منم میگم کمک کن دیگه.
بعد زیرانداز رو داد دست آقای رسولی. رفتم سمت خانم رسولی و بامهربانی بهش سلام کردم.
لبخند زد و اومد نزدیکتر.بعد احوالپرسی رفتیم نزدیک ماشین.آقای رسولی داشت به وحید میگفت ما مزاحم نمیشیم و از اینجور حرفها.
وحید هم باخنده بهش گفت:
_مگه نیومدی کمک؟ خب بیا کمک کن دیگه.کمک کن آتش درست کنیم.کمک کن کباب درست کنیم،بعدشم کمک کن بخوریمش.
آقای رسولی شرمنده میخندید.خانمش هم خجالت میکشید.
بیست و دو سالش بود.دختر محجوب و مهربانی بود.
وحید خیلی بامهربانی با آقای رسولی و خانمش رفتار میکرد.
موقع خداحافظی وحید،آقای رسولی رو بغل کرد و بهش گفت:
_من روی تو حساب میکنم.
وقتی داشتیم برمیگشتیم خونه،وحید گفت:
_همسر رضا رسولی چطور بود؟
-از چه نظر؟
-رضا رسولی میتونه بهتر از وحید موحد باشه اگه همسرش مثل زهرا روشن باشه.همسر رضا رسولی میتونه شبیه زهرا روشن باشه؟
-مگه زهرا روشن چقدر تو زندگی وحید موحد اثر داشته؟ شما قبل ازدواج با من هم خیلی موفق بودی.
وحید ماشین رو نگه داشت.صدای بچه ها در اومد.وحید آروم و جدی بهشون گفت:
_ساکت باشین.
بچه ها هم ساکت شدن .وحید به من نگاه کرد
و خیلی جدی گفت:
_اگه تو نبودی من الان اینجا نبودم.الان سرهنگ موحد نبودم.من الان هرچی دارم بخاطر #صبر و #فداکاری و #ایمان تو دارم.. خیلی از همکارهام بودن که تخصص و دانش شون از من #بهتر بود ولی وقتی ازدواج کردن عملا همه ی کارهاشون رو کنار گذاشتن چون همسرانشون #همراهشون نبودن.ولی تو نه تنها مانع من نشدی حتی خیلی وقتها تشویقم کردی...
من هروقت که تو کارم به مشکلی برخورد میکردم با خودم میگفتم اگه الان زهرا اینجا بود چکار میکرد،منم همون کارو میکردم و موفق میشدم.زهرا،تو خیلی بیشتر از اون چیزی که خودت فکر میکنی تو کار من تأثیر داشتی.فقط حاجی میدونست مأموریت های قبل ازدواج و بعد ازدواجم چقدر باهم فرق داشت.
تمام مدتی که وحید حرف میزد،من با تعجب نگاهش میکردم..
ادامه دارد.....
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
حرم
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 #قسمت_صد_وسی_وچهارم ✨ من با تعجب نگاهش میکردم و به حرفهاش گوش
* 💞﷽💞
📚 رمان زیبای
#هرچی_تو_بخوای 🌈
#قسمت_صد_وسی_وپنجم ✨
قبل از اومدن مهمان ها نماز خوندم و #ازخدا خواستم کمکم کنه.
یازده نفر آقا،با خانواده هاشون.بقیه مأموریت بودن.یکی یکی میومدن.همه جوان بودن.خیلی از وحید کوچکتر نبودن.محدوده سنی بیست و پنج سال تا سی و پنج سال بودن...
دیدن کسانی که زندگیشون مثل من بود،حس خوبی به من میداد.
اونا هم معلوم بود مثل من از حضور تو همچین جمعی خوشحال هستن.
بعضی از همسران همکاراش از من بزرگتر بودن.فضای صمیمی و شادی بود.همه خانم ها براشون جالب بود که همسر سرهنگ موحد چه شکلی هست.
همه از دیدن من خیلی جا خوردن.منم فقط بالبخند بهشون نگاه میکردم.
بعضی هاشون شرایط همسرشون رو درک میکردن،ناراحتی شون صرفا #دلتنگی بود...
بعضی از درستی کار همسرشون به #ایمان نرسیده بودن.اگه به درستی کار همسرشون ایمان پیدا میکردن،همراه میشدن.
ولی سه نفر اصلا توان و #ظرفیت_درک و همراهی با همسرانشون رو نداشتن.
اون مهمانی صرفا جهت آشنایی اولیه بود.همه شون شماره منو گرفته بودن.
از فردای اون روز تماس هاشون شروع شد...
بعضی ها راهکار میخواستن،
منم بهشون پیشنهاد میدادم با کارهای مختلفی که بهش علاقه دارن،خودشون رو سرگرم کنن.
بعضی ها صرفا میخواستن درد دل کنن،منم باحوصله به حرفشون گوش میدادم.
ولی بعضی ها به شدت شکایت داشتن، منم باهاشون صحبت میکردم که شرایط کار همسرشون رو درک کنن.مقداری از کار همسرانشون براشون توضیح میدادم.اونا هم وقتی میفهمیدن شغل همسرشون چی هست حالشون بهتر میشد.چون از لحاظ امنیتی،همکاران وحید نمیتونستن درمورد کارشون توضیح بدن، همسرانشون دچار #ابهام و #بدبینی شده بودن.اما خیلی از وقت و انرژی من صرف سه نفر از خانمها میشد.دو نفر بهتر بودن ولی یکی از خانمها از هر راهی وارد میشدم،فایده نداشت.
متوجه شدم اون خانوم اصلا #ظرفیت همچین زندگی ای رو نداره.همسر آقای اعتمادی.
درمورد آقای اعتمادی از وحید پرسیدم. گفت:
_یکی از بهترین نیرو هاست.جزو سه نفر اوله.
دلم سوخت.بنده خدا چقدر سختی میکشه.من از حرفهای خانم اعتمادی متوجه شدم،خیلی دعوا و قهر و داد و فریاد راه انداخته تا شوهرش شغلشو عوض کنه.
یه شب به وحید گفتم میخوام با آقای اعتمادی درمورد همسرش صحبت کنم. وحید بالبخند به من نگاه کرد.گفت:
_باشه،هماهنگ میکنم.
فرداش وحید تماس گرفت و گفت:
_دارم با آقای اعتمادی میام خونه.
از اینکه به این سرعت اقدام کرد،تعجب کردم.
وحید و آقای اعتمادی تو هال بودن.با سینی چایی رفتم تو هال.وحید سینی رو گرفت و پذیرایی کرد.
آقای اعتمادی حدود بیست و هشت سالش بود،از من کوچکتر بود.سر به زیر و مؤدب و محجوب و صبور.
وحید گفت:
_من به علیرضا گفتم میخوای درمورد همسرش باهاش صحبت کنی.حالا هر حرفی داری،بفرمایید.
گفتم:
_آقاسید،من میخوام درمورد همسر آقای اعتمادی صحبت کنم،شما بشنوین شاید غیبت محسوب بشه.
وحید بالبخند به من نگاه کرد بعد به آقای اعتمادی.بعد رفت اتاق بچه ها و درو بست...
آقای اعتمادی تمام مدت سرش پایین بود و به من نگاه نمیکرد،حتی وقتی با من حرف میزد.منم نگاهش نمیکردم.
گفتم:
_من چون میدونم شما باهوش هستید و منظور منو زود متوجه میشید،صریح و بدون مقدمه صحبت میکنم..شما بین همسر و شغلتون کدوم رو انتخاب میکنید؟
آقای اعتمادی از سؤال من یه کم جا خورد.گفت:
_من تمام تلاشم رو میکنم که مجبور نشم یکی رو انتخاب کنم.
-ولی الان شما مجبورید یکی رو انتخاب کنید.
-چطور؟..صبا چیزی بهتون گفته؟
-بعضی حرفها رو نیاز نیست آدم به زبان بیاره.بعضی آدمها تو فشار قوی و #محکم میشن ولی بعضی ها در اثر فشار #میشکنن.همسرشما تو فشار زندگی با شما داره #ایمانش رو از دست میده.خدا به هرکسی #توانایی هایی داده و از آدمها به اندازه ی توانایی هاشون حساب میکشه.
-بعد از طلاق هم سختی هایی وجود داره براش.از کجا معلوم بعد از جدایی ایمانش حفظ بشه؟
-اینکه کسی یه نوع سختی رو نتونه تحمل کنه،معنی ش این نیست که هیچ سختی ای رو نمیتونه تحمل کنه.
-به نظر شما با صبر همه چیز درست نمیشه؟
-نه،وقتی #ظرفیت تحمل وجود نداره با صبر به وجود نمیاد.به نظر من الان هم دیر شده.
-شما باهاش صحبت کنید که بتونه تحمل کنه.
-من خیلی با صبا صحبت کردم،خیلی بیشتر از بقیه.متأسفم ولی..بی فایده ست..هرکسی وظیفه خودش رو بهتر تشخیص میده.اگه شغلتون رو وظیفه میدونید بیشتر از این صبا رو آزار ندید، اگه زندگی با صبا رو وظیفه میدونید بازهم بیشتر از این آزارش ندید... متأسفم،شیرین ترین کلمات هم از تلخی اصل قضیه چیزی کم نمیکنه.
حالم خیلی بد بود...
ادامه دارد...
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
🛑 فضیلت #برائت از دشمنان #اهلبیت بیشتر از #نماز و #روزه و #جهاد و #حج است و #تبری محکم ترین دستاویز است.
🖇 #دوشنبه_های_برائتی
🌸 امام صادق صلواتاللهعلیه فرمودند:
✅قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَصْحَابِهِ أَيُّ عُرَى اَلْإِيمَانِ أَوْثَقُ فَقَالُوا اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلصَّلاَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلزَّكَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلصِّيَامُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلْحَجُّ وَ اَلْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى اَلْإِيمَانِ...
🔰 #رسول_خدا باصحابش فرمود: كداميك از دستاويزهاى #ايمان محكمتر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند، و بعضى از آنها گفتند: #نماز و برخى گفتند: #زكاة و بعضى گفتند: #روزه و برخى گفتند: #حج و عمره و بعضى گفتند: #جهاد
👈رسول خدا فرمود: هر يك از اينها را كه گفتيد فضيلتى است، ولى جواب پرسش من نيست. محكمترين دستاويزهاى ايمان #دوستى براى خدا و #دشمنى براى خدا و پيروى #اولياء خدا و #بيزارى از دشمنان خداست.
📚الکافي ج ۲، ص ۱۲۵
👤 #علامه_مجلسی رحمه الله مینویسد:
🔰دوست داشتن اولیا خدا یعنی اعتقاد به #امامت به امامت کسانی که خدا انها را امام و اولی به نفس مومنین قرار داده یعنی #اهلبیت و دشمنی با دشمنان خدا یعنی دشمنی با #غاصبین_خلافت اهلبیت یا همه #مخالفین (اهلسنت) و #کفار
📚مراه العقول ج۸ ص۲۴۱
کانال حرم
🖇 #دوشنبه های_برائتی
🛑 فضیلت #برائت از دشمنان #اهلبیت عليهم السلام بیشتر از #نماز و #روزه و #جهاد و #حج است و #تبری محکم ترین دستاویز است.
✴️ آقا امام صادق صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ فرمودند:
✅قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَصْحَابِهِ أَيُّ عُرَى اَلْإِيمَانِ أَوْثَقُ فَقَالُوا اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلصَّلاَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلزَّكَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلصِّيَامُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلْحَجُّ وَ اَلْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى اَلْإِيمَانِ...
🔰 #رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ به اصحابش فرمودند:
👈 كداميك از دستاويزهاى #ايمان محكمتر است⁉️
گفتند: خدا و رسولش داناترند، و بعضى از آنها گفتند: #نماز و برخى گفتند: #زكاة و بعضى گفتند: #روزه و برخى گفتند: #حج و عمره و بعضى گفتند: #جهاد
↩️ رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فرمودند:
هر يك از اينها را كه گفتيد فضيلتى است، ولى جواب پرسش من نيست. محكمترين دستاويزهاى ايمان #دوستى براى خدا و #دشمنى براى خدا و پيروى #اولياء خدا و #بيزارى از دشمنان خداست.
📚الکافي ج ۲، ص ۱۲۵
اللّهُمَّعجِّللِوَلیِّکَالفَـــرَج 🤲
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَلجِبتْ وَالطاغُوتْ وَالنَعْثَل وَالحُمِیراء..