📌 فلسفه مناظره در عقلانیت انقلاب اسلامی
❇️مقدمه
چند آیه از آیات قرآن کریم میتواند سند راهبردی مناظره و گفتگو در جامعه اسلامی باشد:
✔️آیه اول:
وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فَبَشِّرْ عِبَاد؛
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ (زمر ، ۲۷ و ۲۸)
ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﻴﺪﻥ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﺩﻭﺭﻱ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻨﺪ، ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﮋﺩﻩ ﺑﺎﺩ؛ ﭘﺲ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻩ
ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﻣﻰﺷﻨﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﻬﺘﺮﻳﻨﺶ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ، ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﺪﺍﻳﺘﺸﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ، ﻭ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪﺍﻧﻨﺪ.
✔️آیه دوم:
ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (نحل ۱۲۵)
[ﻣﺮﺩم ﺭﺍ] ﺑﺎ ﺣﻜﻤﺖ ﻭ ﺍﻧﺪﺭﺯ ﻧﻴﻜﻮ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺩﻋﻮﺕ ﻛن ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮﻳﻦ ﺷﻴﻮﻩ ﺑﻪ ﺑﺤﺚ ﻭ ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﮕﺎﻥ ﺩﺍﻧﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ.
✔️ آیه سوم:
قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (بقره ۱۱۱ و نحل ۶۴)
بگو: ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ ﺩﻟﻴﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ.
❇️هدف مناظره
هدف مناظره کشف حقیقت از طریق اقامه برهان در جهت گسترش حکمت و عقلانیت در جامعه، افق گشایی نسبت به قلههای حرکت و کشف راهها، شباهتها و تمایزها است تا اطاعت خداوند بر جامعه مستقر شود و زمینههایی اطاعت از طاغوت و عوامل خروج از نظام اسلامی آشکار شود.
بنابراین مناظره نباید به جدال و تضاد، تقابل و درگیری میان طرفین بیانجامد و همچنین نباید موجب شکاف اجتماعی و عقده گشایی شخصی و قبیلهگرایی سیاسی منتهی شود.
❇️اصول مناظره:
مناظره سه پایه و اصل دارد:
۱. آزادی
۲. منطق
۳. اخلاق
اگر این سه محور وجود داشت و طرفین توافق اولیهای بر آن داشتند مناظره به کشف حقیقت میانجامد و الا به جدال و درگیری و تضاد منتهی میشود.
❇️ قواعد مناظره:
۱. مناظره صورتهای گوناگونی دارد که متناسب با موضوعات و دغدغههای مختلف شکل میگیرد. هر صورتی از مناظره مناسب با هر موضوع و مسئلهای نیست. بنابراین انتخاب صورت و قالب برای رسیدن به اهداف مناظره بسیار مهم است و الا نتیجه معکوس میدهد.
مناظره مکتوب، مناظره رسانهای، کرسیهای آزاد اندیشی، نشستهای تخصصی. هر کدام از اینها هم صور مختلفی دارد. از اینرو، نباید مناظره را به یک صورت آن فروکاست و آن صورت را به دیگران در هر موضوعی تحمیل کرد که این خلاف عقلانیت و نوعی استبداد و تحکم است که خلاف هدف مناظره و اصل آزادی است.
۲. مهمترین و بهترین و کاربردیترین آن در مباحث علمی، مناظر مکتوب است که سنت و سیره علمای بزرگ و سلف صالح است.
۳. مناظره شفاهی، متناسب بافضای انتخابات و درگیری های سیاسی است و اصلا مناسب بابحث علمی و نظری نیست، چرا که نه امکان استناد به منابع مکتوب وجود دارد نه امکان بحث وگفتگوی منطقی. بلکه فضای احساسی و تبلیغاتی غلبه دارد و طرفین از حدود منطق و اخلاق خارج میشوند بخصوص اگر اغراض سیاسی ورسانهای هم داشته باشند. کمتر نمونه مناظره شفاهی وجود دارد که به رشد عقلانیت جامعه و اصلاح اندیشهها وتغییر رویهها منتهی شده باشد بلکه عموما به تضاد اجتماعی و قبیلهگرایی سیاسی انجامیده است. انسانهای اهل دانش و منطق، اهل کارهای تبلیغاتی و رسانهای نبوده و نیستند و در زمینی خیس جریانات سیاسی بازی نمیکنند.
۴. مناظره باید عاقلانه و عادلانه باشد از اینرو، لازم است از آداب و رسومی، قواعد و ضوابطی برخوردار باشد. اولین قاعده این است که موضوع گفتگو کاملا روشن باشد یک موضوع کلی و عریض و طویل نمیتواند موضوع مناظره باشد بر این اساس طرفین باید متن دقیق و مختصری را که قرار است نقد کنند از پیش آماده سازند و قبل از جلسه به دست دیگری برسانند تا از قبل بدانند که درباره چه موضوعی بحث میکنند و طرف مقابل قرار است چه بگوید و طرف دیگری چه باید بگوید.
۵. مناظره زمانی سودمند است که ابتدا طرفین در جلسات محترمانه، دوستانه و عاقلانه، بدون حضور رسانههای تبلیغاتی، با یکدیگر تبادل نظر کنند واز دغدغهها و حساسیت یکدیگر مطلع بشوند تا براساس شناخت پیشینی، یک #مناظره رسانهای برقرار کنند که ثمر آن رشد عقلانیت عموم مردم، افق گشایی نسبت به قلههای حرکت وکشف راهها، شباهتها وتمایزها باشد.
۶. اصلیترین شرط اخلاقی درمناظره، صداقت، صراحت، شفافیت است وهرگونه، تقیه، چندلایه بودن، ملاحظه کاری و محافظهکاری به هر بهانهای مخل به منظره و در تضاد با اهداف مناظره است وبه گمراه کردن میانجامد.
#مناظره
#نقد
#انتقاد
#عقلانیت
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2310
📌 بی تقوایی مرجفون
بزرگترین بی تقوایی و مهمترین نشانه مرجفون بودن این است که بیایی در تلویزیون درباره موضوعی حرف بزنی که سواد تخصصیشو نداری و بعد همه مسئولان نظام اسلامی را به فساد متهم کنی و جامعه را نگران و ناامید کنی.
و بعد به جهت اظهارات نسنجیده، غلط و فسادانگیز شما، کل روحانیت اصیل و جریان انقلابی فهیم متهم شود.
چرا جلوی این افراد گرفته نمیشود یک بار با تهدید بشریت به جنگ و کشتار نیمی از جهان، جریان جبهه مقاومت را تضعیف میکنند امروز هم جبهه اقتصاد را هدف گرفتهاند و ناامیدی را در جامعه منتشر میکنند.
رهبر انقلاب: در موضوع امنیت، حفظ امنیت روانی جامعه بسیار مهم است. ایجاد اضطراب، ترس و تردید در دلهای مردم، مردود است و قرآن در این زمینه صراحت دارد.
۱۴۰۳/۸/۶
#اضطرار_اندیشی
#چپ_اسلامی
#عصر_اضطرار
#دوران_گذار
#مرجفون
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2311
Shezrat almearef Book.pdf
6.36M
#کتاب شذرات المعارف اثر حضرت آیت الله العظمی شاهآبادی (ره) استاد عرفان عارف واصل حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)
تبیین #کثرت_زندگی در پرتو #فطرت عشق
#مکتب_عرفانی_امام_خمینی
#مکتب_تربیتی_امام_خمینی
#شذرات_المعارف
#آیت_الله_شاه_آبادی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2312
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 بی تقوایی مرجفون بزرگترین بی تقوایی و مهمترین نشانه مرجفون بودن این است که بیایی در تلویزیون درب
📌 چرا باید مصداقها مشخص شوند؟
🛑پرسش:
چرا به صراحت جریانهایی نقد میشود و نسبت بیتقوایی و مرجفون به افراد داده میشود؟ امام خمینی و حضرت آقا چنین با جریانها مواجه نمیشدند.
❇️پاسخ:
مرجفون تعبیر آقا بود نه بنده و کاملا ناظر به وضعیت جامعه و عملکرد افراد واقعی بود و یک تعبیر خیالی و آرمانی نبود. ایشان شاخصهی کلی دادند و تعیین مصداق با من و شماست.
براساس عقلانیت انقلاب اسلامی رعایت حال افراد تاجایی است که در خط انقلاب و مصالح نظام و حفظ وحدت و امید مردم باشند.
اما انقلاب و نظام و امید مردم از هر فرد و گروه و جریانی محترمتر، مهمتر و واجبترند و در اینگونه امور نباید با هیچ کس مجامله و تعارف کرد. حتما باید نقد کرد و نتایج خطرناک گفتهها و اقدامات آنان را براساس اصل نهی از منکر گوشزد کرد و اگر خصوصی و دلسوزانه جواب نداد حتما باید علنی بیان شود تا اعتماد و همبستگی عمومی و امید مردم از نظام اسلامی و روحانیت اصیل و ریشهدار سلب نشود.
حضرت امام خمینی (ره) به ما یاد داد که اگر پای مصالح انقلاب و نظام و امید مردم به میان باشد با هیچکس تعارف نداشته باشیم. ایشان حتی #حاصل_عمر خود را هم کنار گذاشتند و دستور به دستگیری نوه و جگر گوشه و یادگار فرزندشان شهید آیت الله مصطفی را دادند و اصلا ملاحظه نکردند که پیرو این دستگیری، عروس ایشان و پدر عروس (آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی) ناراحت شدهاند و از انقلاب کناره گیری کردند.
امام خمینی در منشور روحانیت خطاب بسیاری از حوزویان فرمودند: #تحجرگرایان و #مقدس_نمایان احمق.
تعبیر امام خمینی به #اسلام_آمریکایی صرفا یک تعارف نبود بلکه یک مرزگذاری برای هم شناخت دقیق اندیشهها و جریانها بود.
حضرت آقا نیز هم صریحا اقدامات برخی از جریانها را #خطرناک دانستند که نتیجه آن نابودی بنیان معرفت دینی و نظام اسلامی است.
خلاصه براساس سیره و سنت امام خمینی و مقام معظم رهبری زمانی که امر به معروف و نهی از منکر برآمده از محبت و نصیحت و تذکر و اصلاح نتیجه نبخشید طبیعتا و به حکم واجب الهی باید جریانهایی که بر خطاهای خود اصرار دارند را در علن نقد کرد و نتایج #بی_تقوایی آنها در #ناامید کردن مردم و #متهم_کردن کل نظام به فساد را گوشزد کرد.
همچنان که انتقاد علمی براساس مطالعات دقیق و تخصصی از مسئولان در محیطهای تخصصی و کارشناسی یک ضرورت اجتماعی و واجب کفایی است و موجب تضعیف نظام و انقلاب نیست، انتقاد کردن از افراد و جریانهای منبری و رسانهای و فرهنگی هم واجب کفایی است و موجب تضعیف انقلاب و نظام نیست بلکه موجب رشد عقلانیت و کشف حقیقت و تقویت پیوند مردم جامعه میشود. باید اشتباهات فکری و خطاهای گفتاری و خطرات کاری گویندگان و کنشگران را صریح و شفاف و منصفانه بیان کرد و به هیچ بهانهای جلوی نقد و انتقاد گرفته نشود. که اگر گرفته شود استبداد است و تحکّم. موجب فساد و است ویژهخواری؛ مقدمهی افتراق است و گسست اجتماعی، زمینهساز ناامیدی مردم است و خشنودی دشمن.
#برگردیم به عقلانیت انقلاب اسلامی که هم نفع دنیا و هم سعادت اخروی ما در پیروی از فرهنگ متعالی اسلام ناب محمدی و اقامه فریضه امر به معروف و نهی از منکر در همه وجوه و لایههای آن است.
#امام_خمینی
#آیت_الله_خامنهای
#نقد
#انتقاد
#صراحت
#شفافیت
#کار_خطرناک
#مرجفون
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2314
📌 چرا باید صریح و شفاف نقد کرد؟
✍متفکر انقلاب شهید آیت الله دکتر بهشتی:
گاهى دوستان نزديك با من دعوا مىكنند كه تو گاهى #صراحتهاى بيجا دارى! چيزى از تو مىپرسند و آنچه را تشخيص مىدهى حق است و اسلام آورده است مىگويى و اين باعث مىشود كه عدهاى از تو #دورى كنند، و عدهاى ديگر را عليه تو در جامعه #تحريك كنند.
پاسخ من به آن رفقا مكرر اين بوده كه اين آيات قرآن را چه كار كنم؟
البته مىدانم اين نصيحتها خيرخواهانه است و هيچ غرضى ندارند، حتى مىدانم غرضشان پاك است. ولى توجه آنها را به اين آيه جلب مىكنم:
«إِنَّ اَلَّذِينَ يَكْتُمُونَ مٰا أَنْزَلْنٰا مِنَ اَلْبَيِّنٰاتِ وَ اَلْهُدىٰ مِنْ بَعْدِ مٰا بَيَّنّٰاهُ لِلنّٰاسِ فِي اَلْكِتٰابِ أُولٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اَللّٰهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اَللاّٰعِنُونَ»
«آنها كه عوامل روشنگر و هدايتى را كه ما فرو فرستادهايم بعد از آنكه آنها را براى مردم در كتاب روشن كردهايم از مردم پنهان مىكنند، هم خدا از رحمت خود محرومشان مىسازد و دچار لعن خدايند و هم لعنكنندگان ديگر بر آنها لعنت مىفرستند.»
در آيات ديگر دارد: «آنها را به "عذاب اليم" مژده بده».
📚 سید محمد حسینی بهشتی، در مکتب قرآن. ج۲. صص۴۸-۴۹
#شهید_بهشتی
#نقد
#انتقاد
#صراحت
#شفافیت
#کار_خطرناک
#مرجفون
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2315
📌طرح «تحول علوم انسانی» اگر طرحی بی زمان و مکان باشد به نتیجه نمیرسد.
🔹ذات «علوم انسانی» با زمان و مکان گره خورده است چرا که موضوع آن انسان انضمامی مسئلهداری است که در متن جامعهای مشخص با فرهنگ و تاریخ مخصوص به خود زندگی میکند و متناسب با تاریخ و فرهنگ خود، با بحرانها و پرسشهایی روبرو است. این انسان به علوم انسانی پناه برده تا بتواند بحرانهای خویش را فهم کند و به پرسشهای خود پاسخ مناسب بدهد.
🔸بنابراین طرح تحول علوم انسانی زمانی کارگر میشود که نسبتی با زمان و مکان داشته باشد.
بر این اساس لازم است تا متناسب با فرهنگ و مسایل هر منطقه و استان از استانهای ایران، مدرسه و مکتب علوم انسانی تأسیس شود تا اندیشه ورزان و عالمان و دانشجویان و طلاب بومی آن منطقه و استان در هر کجا که به تحصیل و تدریس اشتغال دارند متناسب با بحرانها و مسائل منطقهی خویش بیاندیشند و تولید علم کنند.
🔹این پیشنهاد میتواند وضعیت نظریهها و طرحهای تحول علوم انسانی را از کلی بودن، مجرد بودن و ذهنی بودن خارج کند و به واقعیت زندگی و میدان کنشگری وارد سازد.
✍ سید مهدی موسوی
یکشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳
#علم
#علوم_انسانی
#تحول
#روش
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2317
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه
⏹بخش اول:
❇️ مقدمه:
🔹 بیراه نیست اگر گفته شود که تاریخ حکمت و فلسفه تاریخ تبیین «کثرت» و «وحدت» و فهم عمیق رابطه میان آنها بوده در جهت انتظام به زندگی بوده است. چرا که در ساختار ذهنی انسان، همواره چگونگی بازگردان امور متکثر به امر واحد یک دغدغه اساسی بوده است و بر همین اساس نظم و تربیت به وجود آمده است. بشر همواره تلاش کرده است تا میان پدیدههای پیرامون خود، نظم و تربیتی بنا کند و به امور معنا، جهت و انتظام ببخشد. بدین جهت، با مطالعه دقیق واقعیتها و کشف روابط آشکار و پنهان میان آنها، «مقولات» را اعتبار کرده است تا براساس آن بهتر بتواند اشیا را تعریف کند و به قضایای کلی و قوانین عمومی دست پیدا کند و از این طریق به «علم»ی برسد که بتواند واقعیتها را توصیف و تبیین و پیشبینی کند.
❇️ کثرت در عالم سنت
🔸 همه دورانها، حکیمان و فیلسوفان در تلاش برای بازگرداندن امور متکثر به امر واحد بودند. بخصوص در دوران پیشامدرن که نحوهی زیست آدمی همسو با نظم طبیعت بود و انسان خود را تافتهی جدا بافته از موجودات هستی نمیپنداشت. ادیان در متن عمومی جامعه حضور داشتند و انسانها را متوجه میدأ و معاد میکردند. در چنین زمانهای، که لایههای طبیعت چندان آشکار نشده بود و انسان را به طور کامل به خود مشغول نکرده بود، کشف ربط امور متکثر به امر واحد یک رویهی فلسفی و مذهبی رایج بود و فیلسوفان بدان مینگریستند. برخی وحدت را در مبدأ، برخی در غایت، برخی در مُثُل و برخی در جوهر مییافتند.
❇️ کثرت در جهان مدرن
🔹 اما در دوران مدرن، موقف تاریخی و معنای زندگی، هویت جدیدی به خود گرفت، در این موقف، امر واحد یا انکار شد و یا از حوزه عمومی به نهانخانهی عواطف و احساسات رانده شد و یا در متن خود امور متکثر، امر واحدی اعتبار شد. توضیح اینکه در دوران جدید، آنچه برای بشر غربی مهم تلقی شد مسئله زندگی و بهرهمندی از منابع طبیعت در چارچوب سیاست و برنامهریزی دقیق بود که تداعیگر معنای «بهشت» در این کره خاکی است. در این جهان معنایی، امر دینی نیز هویتی این جهانی پیدا کرد و نگاهها از توجه به مبدا و معاد به معیشت و سیاست معطوف شد. طبیعت معیشت و سیاست نیز «تکثر» و «تمایز» هست. از این رو، امور متکثر در دستور کار فلاسفه و دانشمندان قرار گرفت و تلاش کردند تا بتوانند تبیینی از این امور ارائه دهند که موجب بیشتر انتظام زندگی، بهرهمندی حداکثری از طبیعت، کنترل بیشتر پدیدهها و سرپرستی قدرتمند اوضاع باشد. ازاینرو، فلسفه غرب، فلسفه معطوف به تکثر و تمایز است.
«وحدت» در این فلسفه، نه یک امر حقیقی و در مبدأ یا مُثُل و یا جوهر اشیاء بلکه در ذهن فاعل شناسا (سوژه) جایگاه دارد و این انسان شناسا است که وحدت را میآفریند و به آموز متکثر در زندگی، معنا، جهت و نظم میدهد.
🔸 اما در حکمت متعالیه به تفسیر متفکران انقلاب اسلامی طرح دیگری برای فهم وحدت و کثرت بیان شده است. مباحث «تشکیک وجود»، «اتحاد علم و عالم و معلوم»، «حرکت جوهری»، «فطرت»، «اعتباریات» و «مسئولیت» از جمله بنیانهای این طرح فلسفی و عقلانیت اجتماعی برای فهم حقیقتِ وحدت و کثرت و چگونگی نظامبخشی به زندگی و بیان بنیانهای فکری نظریه «مردمسالاری دینی» و «نظام انقلابی» است.
🔹امتداد فلسفه و حکمت دقیقا ناظر به تبیین کثرت و جنبههای سیاسی و اقتصادی زندگی انسان است.
🔸 در مجموع چند نوع کثرت وجود دارد که لازم است به تبیین آنها از منظر حکمت متعالیه پرداخت:
✔️کثرت در هستی
✔️کثرت در ادراکات
✔️کثرت در تاریخ و فرهنگ
✔️کثرت در جامعه
✔️کثرت در سیاست
🛑 ادامه دارد...
✍ سید مهدی موسوی
یکشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳
#حکمت_متعالیه
#وحدت
#کثرت
#نظم
#مردم_سالاری_دینی
#نظام_انقلابی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2318
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه
⏹بخش دوم:
🔹 برخی از افراد دغدغهمند اما کم اطلاع از حکمت متعالیه و فلسفه اسلامی، اظهار داشتهاند که حکمت متعالیه توان تبیین «کثرت» را ندارد و به همین جهت مانع پیشرفت جامعه است. مهمترین شاهد بحث خود را هم مخالفت حکیمان متأله با ایده «پلورالیسم دینی» در دهه ۷۰ میدانند. به اعتقاد اینها، نقد پلورالیسم و کثرت گرایی دینی که توسط سروش و شبستری در دهه ۷۰ مطرح شد به جهت کثرت ستیزی و ناتوانی در فهم و تبیین کثرتهاست.
🔸در حالی که این سخن ناصوابی است. هم مدعا غلط است و شاهد آن نامربوط است.
شاهد آن نامربوط است چون مسئله پلورالیسم دینی یک مسئله دین شناختی و مربوط به سعادت و رستگاری دینداران است و اصلا ربطی به مقوله «کثرت» از منظر هستیشناختی ندارد و مخالفت با این فرضیه، مخصوص حکیمان حکمت متعالیه نبود بلکه عموم دینداران جهان و صاحبان فکر و نظر دینی با گرایشهای مختلف فکری و فلسفی با آن مخالفت کردهاند.
❇️ روایت وحدتی از حکمت متعالیه
🔹 اما درباره اصل مدعا باید گفت که این تحلیل از ناتبیینی «کثرت» در حکمت متعالیه، برآمده از تفسیرهای موجود صرفا عرفانی و باطنی از آن در رسانههای عمومی است که عموما تحت تأثیر متفکران غربی همچون گنون، شوؤان، هایدگر و کربن به وجود آمده است. عموم نویسندگان داخلی متأثر از چنین متفکرانی، چون که نگاههای انتقادی به تجدد و تکثر متجددانه دارند در پی یافتن طرحی برای تبیین «وحدت» در برابر تکثر و تجددی بودند که موجب ایجاد بحران معنا و نهیلیسم شده بود، لذا تلاش کردند تا جنبههای «وحدت بینی» و «باطنیگری» حکمت و عرفان اسلامی را برجسته کنند تا بتوانند هیمنهی «ظاهربینانه» و «تکثرگرایانه» تجدد را به چالش بکشانند. از اینرو، نزد اینان ابعاد «وحدت وجودی» حکمت متعالیه برجسته شد و ابعاد تکثرگرایی و «تشکیک وجود» و لوازم آن به حاشیه دارنده شد.
همچنان که ابونؤاس میگوید:
فَقُل لِمَن يَدَّعي في العِلمِ فَلسَفَةً
حَفِظتَ شَيئاً وَغابَت عَنكَ أَشياءُ
«این را به کسانی که ادعا می کنند در مورد علم، فلسفه دان هستند، بگویید
چیزی را حفظ کردی و چیزهایی از تو پنهان شده است»
❇️ روایت جمعی از حکمت متعالیه
حکمت متعالیه مانند هر دستگاه فلسفی دیگری از پویایی و نشاط درونی برخوردار است و روایتها و تفسیرهای مختلفی از آن ارائه شده است و نباید این دستگاه فلسفی را به موسس آن یعنی صدرالمتألهین شیرازی فروکاست بلکه بعد از ملاصدرا ابعاد و لوازم زیادی از قوانین و اصول بنیادین حکمت متعالیه آشکار شده است که شاید برای خود ملاصدرا به این وضوح و دقت نبود. شارحان و مفسران بزرگی همچون ملاهادی سبزواری، آقاعلی مدرس، امام خمینی،علامه طباطبایی، شهیدمطهری، و بزرگان دیگر هرکدام در تعمیق وگسترش آن کوشیدهاند.
🔸 اما اگر به آثار فلسفی متفکران انقلاب اسلامی و تفسیر آنها از حکمت متعالیه همچون آیتالله شاهآبادی، امام خمینی، علامه طباطبایی، شهیدمطهری، شهیدبهشتی، آیتالله خامنهای و دیگران خوب مراجعه شود، مشاهده میشود که «وحدت» و «کثرت» هر دو به رسمیت شناخته شده است.
در این روایت، شاهکار فلسفی صدرالمتالهین شیرازی در حکمت متعالیه، ایجاد بنیان فلسفی جمع سالم و فلسفی میان وحدت و کثرت است. بر همین اساس، مسئله زندگی، سیاست و اقتصاد برای آنها برجسته شده است و باب گفتگو و تعامل به فلاسفه و متفکران جدید را گشودهاند و در نباشند تا تبیینی واقعی (رئالیستی) از زندگی انسان و گسترهی آن ارائه کنند به نحوی که به تشکیل حکومت، تنظیم اقتصاد، پردازش جامعه و تمدنسازی منتهی شود. از اینرو، در دل فلسفه هستی و تبیین حقایق، امر متکثر و حقیقت، حرکت، صیرورت و شدن زندگی این جهان را توصیف میکند و زمینهی بیان بایستههای تغییر و تحول طبیعت و زندگی را فراهم میکند. به تعبیر دیگر، حکمت متعالیه، فلسفه عملی و فلسفه صیرورت و برنامهی شدن متناسب با هستیشناسی وجودی خود ارائه دادهاند و متفکن انقلاب اسلامی با بسط و گسترش آن، زمینهساز تحول اجتماعی و انقلاب اسلامی و فعال سازی علوم اسلامی بخصوص دانش فقه برای تبیین ساختار نظام اسلامی در قالب قانون اساسی شدهاند.
🔹 در واقع حکمت متعالیه بر دو پایه «اصالت وجود» و «تشکیک وجود» بنیان طرح نوئی در تبیین وحدت و کثرت و توصیف دقیق رابطه میان آن دو را بنا نهاده است که براساس آن امکان جمع میان وحدت با کثرت و جمع سالم کثرات با هم در عین حفظ جنبه کثرت و تعیّن و تشخیص را دارد که نتیجه آن امکان تبیین «چگونگی کثرت در ادراکات» و همچنین تولید عقلانیتِ جمع دوگانههای به ظاهر متباین همچون عقل با ایمان، دنیا با آخرت، سیاست با شریعت، معیشت با معنویت، آزادی با عدالت است.
🛑 ادامه دارد...
✍ سید مهدی موسوی
دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳
#حکمت_متعالیه
#وحدت
#کثرت
#نظم
#مردم_سالاری_دینی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2319
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه
⏹بخش سوم:
الف: کثرت در هستی
❇️ حکمت مشاء
🔹 حرکت فلسفی در فلسفه مشاء از کثرتها به سمت وحدت است. توضیح اینکه، فلسفه مشا با مطالعه موجودات ممکن الوجود و دستهبندی آنها در مقولات ده گانه، یک گام رادر حرکت فلسفی طی میکند.
در مرحلهی دیگر چگونگی نسبت اعراض با جواهر بحث میشود و نشان مید که اعراض امور متکثر و متباینی هستند که بواسطه جوهر وحدت میپذیرند و جوهر به عنوان اساس ممکن الوجودها معرفی میشود.
در مرحله سوم با ترتب رتبی جواهر، به تبیین مبدأ اصلی جواهر یعنی واجب پرداخته میشود که عنصر وحدت بخش همه جواهر و نسبت اصلی میان همه ممکنات، مخلوق بودن آنها و نسبت وجودی با مبدأ و واجب است.
اما در مجموع میان ممکنات تباین وجودی برقرار است.
❇️ حکمت متعالیه
🔸 اما در حرکت فلسفی حکمت متعالیه، توجه اولیه به جبهه وحدت است. قبل از هرچیزی، «وجود» به عنوان مهمترین و اولیترین وصف واقعیت، مورد تحلیل واقع میشود و از این طریق، واقعیت به نحو کلی آشکار میشود. این اصل مهم که از آن به «اصالت وجود» یاد میشود نشانگر این اندیشه است که همهی هستی را وجود شکل میدهد و همهی اموری که هستند بهرهای از وجود دارند اما هر کدام به اعتبار درجه و رتبهای که دارند از «ماهیت» برخوردارند ماهیتی که نشانهی کثرت و تمایز است. در این نگرش غیر از واجب الوجود که هستی محض است و هیچ ترکیب و محدودیتی در او راه ندارد، بقیه موجودات دارای ماهیت هستند که نشانگر مرتبه وجودی آنها است. از این اندیشه با عنوان «تشکیک وجود» یاد میشود.
🔹اگرچه همه موجودات نسبت به واجب الوجود، وجودرابط هستند وپرتوی از شعاع وجودی او هستند وهیچ استقلالی ندارند، اما زمانی که در نسبت با هم مطالعه و مقایسه میشوند دارای سلسله مراتب و درجات مختلف طولی و عرضی هستند. در این مقایسه و مطالعه که بر اساس نحوهی تحقق وجود و تعیّنات وجودی و ماهیت اشیاء انجام میگیرد، «تکثر» امر واقعی است و عوالم و وجودی متکثر و تمایز و تشخیص نوعی و فردی فهم میشود.
بر این اساس عالم بر سه مرتبه هست:
۱. عالم عقل
۲. عالم مثال
۳. عالم طبیعت
🔸 ویژگی اصلی عالم ماده، حرکت جوهری و صیرورت وجودی است. یعنی آن به آن در حال حرکت، شدن و تکامل است و هیچتوقف و سکونی در آن راه ندارد.
🔹 انسان که عضوی از موجودات عالم ماده و طبیعت هست نیز از این حکم کلی خارج نیست او هم لحظه به لحظه در حال حرکت و تحول جوهری است. اما نکته مهم این است که انسان چون دارای نفس ناطقه و قوه عقل، آگاهی و اراده است دو نوع حرکت دارد: ۱. حرکت جوهری طبیعی در حوزه جسم و جسمانیت؛ ۲. حرکت جوهری ارادی در حوزه نفس ناطقه و اجتماعیات.
🔸 زندگی انسان محصول آن حرکت جوهری ارادی است که بنیان آن را تحولات آگاهی انسان و نحوهی آرمانهای او میسازد. انسان با ادراکات و معلومات خود اتحاد وجودی مییابد و از این طریق عقل و جان او به دست خودش ساخته میشود.
🔹انسان به واسطه عقل و آگاهی، اراده و عزم، زندگی میکند و برای رسیدن به کمالات و مطلوبها حرکت و تلاش میکند. چرا که انسان در فطرت و سرشت خود «میل به کمال مطلق و تنفر از نقص» را مییابد و بر آن اساس موجودی کمال طلب است و به همین جهت همواره در حال حرکت به سمت کمال و کنار گذاشتن محدودیتها و نواقص است.
🔸اما حرکت انسان در زندگی، برخلاف دیگر موجودات، بر پایهی «قانون» و «قاعده» است. به تعبیر دیگر، انسان موجود «معنایاب» و «اعتبارساز» است و متناسب با نیازها و برای کسب منفعتهای ملائم با طبع خود و رفع ضررها و دردها و همچنین جلب مصلحتها و دفع مفسدهها، «اعتبارسازی» میکند. اعتبارسازی انسان محصول فطرت ابداع و میل به نوآوری و خلاقیت است که در سرشت کمال جوی انسان نهادینه شده است.
🔹اعتبارات انسانی دو گونه است یا برخواسته از فطرت مشترک انسانی و نیازهای طبیعی است که فرافرهنگی است. اما بخش اعظم اعتبارات انسانی، متناسب با محیط زندگی و مناسبات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی او وضع میشود که طبیعتا متکثر، متفاوت و متمایز هستند. همین عامل ایجاد فرهنگها و تمدنهای مختلف درتاریخ بشریت بوده است که هر کدام، امکان جدیدی را برای زیستن وصیرورت انسان بوجود آورده است.
🔸 تاریخ وفرهنگ انسانی به مثابه محصول ظهورات عقل و فعلیت آگاهیها، اعتبارات وفعالیتهای انسانی است که در آنها هم میتوان جنبههای مشترک فطری وعقلانی رایافت و هم میتوان تنوعها، تکثرها، تفاوتها و تعارضهای را مشاهده کرد. تاریخ و فرهنگ فرصتی برای ظهور مستمر انسان و انکشاف حقایق الهی و امکانهای زیستن است. این مطلب میتواند بنیانی برای فلسفه تاریخ و فهم چرایی وحدت و تکثر جوامع و تمدنها باشد.
🛑 ادامه دارد ...
✍ سید مهدی موسوی
دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳
#حکمت_متعالیه
#وحدت
#کثرت
#نظم
#مردم_سالاری_دینی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2320
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه
⏹بخش چهارم:
❇️ از عقل عملی تا مردمسالاری دینی
🔹 یکی از نتایج مهم حکمت متعالیه به روایت متفکران انقلاب اسلامی، توجه به عقل عملی، عقلانیت اجتماعی و مردمسالاری دینی در عرصه سیاست و اجتماع است.
🔸در این نظریه و براساس نظریه حرکت جوهری، هر انسانی یک حیوان بالفعل به دنیا میآید که به تدریج در متن زندگی اجتماعی و در ارتباط با دیگران فطرت انسانی او شکوفا میشود و برای رسیدن به کمالات بیشتر، حرکت میکند و ارتباطات او شکل میگیرد. از این رو، انسان به تدریج از یک موجود منفعل به یک کنشگر فعال و خلاق تبدیل میشود که با علم و عمل میتواند خود را بسازد و نحوهی وجود خویش و شخصیت تمایزبخش فردی خود را انتخاب کند. این انتخاب آثار تکوینی و وجودی خاصی را به همراه میآورد. از سویی، مجموعهای از امکانها را برای زندگی بهتر انسان فراهم میکند اما مجموعهای از امکانها را مخفی میکند به نحوی که کنشکر به صورت عادی اصلا به آنها التفات ندارد مگر انکه، جرقهای زده شود و یا با بحران و مسیله لاینحلی روبرو شود که در آن صورت، مجبور به اندیشه و رصد امکانهای میپردازد.
🔹انسانها با جعل اعتباریات و ساخت معنایی اشیاء، به زندگی خود معنا، جهت و نظم میدهند و بر همین اساس، با دیگران ارتباط برقرار میکند و در این روابط نوع اعتبارات انسانی عمیقتر و گستردهتر و عمومیتر میشود. در واقع عمومیت فرهنگ و اعتبارات انسانی، محصول بیناذهنی شدن آگاهیها و اتحاد وجودی علم و عالم و معلوم است.
🔸 از آنجا که انسانها فطرت کمال طلبی، آزادیخواهی، تنوعطلبی و ابداع و خلاقیت دارند، همواره در درون یک فرهنگ و جامعهی مشترک نیز دارای تمایز نگرشی و شخصیتی هستند و به هیچ وجه امکان از بین بردن تفاوتها و تمایرها و یک دستسازی افراد وجود ندارد و به صلاح هم نیست چون به رکود و توقف و ایستایی میانجامد. چرا که تفاوتها و اختلافات، زمینهساز آشکار شدن جنبههای مختلفی از حقیقت و ظهور امکان های جدیدی از زندگی و موجب ایجاد اعتبارات و ساختارهای بدیع برای زندگی بهتر است. هرچند به جهت میل طبیعت مادی انسان به استخدام گری دیگران، میتواند زمینهساز ظلم و استبداد و بهرهکشی هم بشود. اما نمیتوان با تفاوتها و تمایزها درافتاد و به حذف آنها اندیشید بلکه میبایست به هدایت و راهبری تفاوتها و تمایزها توجه داشت و تلاش کرد با رشد عقلانیت در جامعه و تبیین منافع مشترک و مصالح عمومی، همهی ظرفیتها را برای رسیدن به منافع مشترک بسیج کرد(ولایت و همبستگی اجتماعی).
🔹 همبستگی اجتماعی و بسیج ظرفیتها و افراد مختلف در جهت منافع مشترک، در گرو، ۱. رشد عقل عملی و عقلانیت اجتماعی و ۲. شکوفایی ارادهها و مشارکت حداکثری مردم در تصمیمگیریها و اقدامات اجتماعی است.
🔹 عقل نظری و شناخت هستیهای کلی وکشف قوانین حاکم بر طبیعت اگر چه در زندگی لازم ومؤثر است اما کافی نیست بلکه انسان برای تدبیر زندگی، نیازمند فعال سازی «عقل عملی» است عقلی که ناظر به کنشهای انسان و موقعیت او در نسبت با دیگر موجودات است. عقلی که به منافع و مصالح حیات انسان توجه دارد تا امکان های جدید زندگی کردن را آشکار کند. بنابراین عقل عملی سازندهی عقلانیت اجتماعی و تبیینگر اصولی است که راهبر زندگی و تتظیمگر تصمیمات و اقدامات اجتماعی در جهت ۱. «رشد» و ۲. تقویت همبستگی اجتماعی و ۳. عقلانیت اعتبارات و ساختارها است.
از جمله مهمترین این اصول موارد زیر است:
۱. حفاظت، تعمیق و گسترش وحدت و وفاق و اعتماد عمومی براساس منافع مشترک و مصلحت عمومی؛
۲. فراهم کردن زمینهی همفکری، نقد، تضارب آراء و آزاد اندیشی حداکثری میان آحاد اهل جامعه و بهرهمندی از مشورت و نظرات مردم به تناسب مسایل جامعه بر پایه سه اصل آزادی، اخلاق و منطق. پرهیز از دوگانه «تقدیس» و «تخریب» افراد و جریانها.
۳. شناخت دقیق ارزش همهی سرمایههای مادی و معنوی (همچون: وقت، عمر، میراث تاریخی و فرهنگی و مذهبی، نسل جوان، زنان، منابع طبیعی) و کسب قدرت بهرهمندی حداکثری از سرمایهها در جهت «رشد جامع اجتماعی»؛
۴. مرزگذاری دقیق با دیگران در عین برقراری ارتباط مبتنی بر منافع و مصالح؛
۵. مسئولیتپذیری اجتماعی و ارزش شدن کار، تلاش، کوشش، انجام وظیفه، خدمت؛
۶. قانونپذیری و مرجعیت قانون در تمامی امور اجتماعی؛
۷. پذیرش سنت «تحول»، بازسازی مداوم خود و انعطافپذیری در برابر شرایط مختلف براساس حکمت، عزت و مصلحت؛
۸. «پیرایهزدایی»، «توهمزدایی» مداوم معرفت، «شکستن بتهای جاهلیت» و اجتهادمستمر شبکهای نظاممند بر پایه محکمات (نظام اندیشه) درمسیر عقلانی شدن معرفتها، اعتبارات وساختارها.
🛑 ادامه دارد...
✍ سید مهدی موسوی
دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳
#حکمت_متعالیه
#وحدت
#کثرت
#نظم
#مردم_سالاری_دینی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2321