eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
419 عکس
123 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌انسان، عمل، معرفت، فرهنگ 🔸 انسان با عمل ساخته می‌شود و به عمل شناخته می‌شود. هویت و کیفیت عمل انسان به اندیشه و معرفت گره خورده است. هر معرفتی (به لحاظ کمی و کیفی) نوع خاصی از عزم و عمل را در پی دارد. بدین جهت نظر و عمل همیشه با هم هستند و هیچ نظری عاری از عمل و هیچ عملی خالی از نظر نیست. بالاتر اینکه معرفت و نظر خود کنش و فعالیت آگاهانه و ارادی انسان و معلول فرایند ادراک و تفکر است. لذا نمی‌توان معرفت را از عمل جدا دانست و به دوگانه نظر و عمل دامن زد. 🔹 عمل انسانی فرایند آگاهانه، ارادی و قصدمندانه‌ای است که ناظر به هدف و غایتی برای وصول و یا تغییر است و نسبتی هم با شرایط پیرامونی (زمان و مکان) دارد. لذا همه‌ی عمل‌های انسانی (حتی فعالیت ذهنی و معرفتی) دارای حیثیت اجتماعی و تأثیرگذاری بر جامعه و مداخله‌گری را دارد. انسان با عمل ذهنی(علم) و عمل یدی و بدنی خود واقعیت اجتماعی را می‌سازد، اصلاح یا تغییر می‌دهد و یا تحکیم و تعمیق می‌بخشد. 🔸 تاکیدا عرض می‌شود که فاعل شناسا و عالم، صرفا مشاهده‌گری منفعل و تاثیرپذیر نیست بلکه او عاملی فعال و سازنده و تغییر دهنده جهان معنایی جامعه خود هم هست. ایده‌ها و نظریات علمی بخصوص در علوم انسانی و اجتماعی صرفا توصیف و تبیین واقعیت نیستند بلکه سازنده واقعیت‌های اجتماع هم هستند. ازاینرو، جامعه‌پردازی وتمدن‌سازی ازطریق بسط یک تفکر و تعمیق آن در فرهنگ عمومی ممکن می‌شود. نظام‌های سلطه گر از این ظرفیت به خوبی استفاده می‌کنند و با تربیت عالمان و پژوهشگران سایر ملتها و بسط نظریه‌های علمی توجیه‌گر سلطه، ذهن و جان ملتها را تغییر و سپس تسخیر می‌کنند و سپس سلطه عملی، سیاسی و اقتصادی خود را گسترش می‌دهند و ملتها را استعمار می‌کنند. 🔹 عمل می‌تواند موضوع معرفت و تفکر قرار گیرد و کنشگر بر اساس خودآگاهی و قدرت بازبینی و سنجش عمل، آن را مطالعه کند و از چند و چون عمل و نتایج و پیامدهای سازنده و یا مخرب آن بازخوردگیری کند و دست به اصلاح و یا تکامل عمل برای رسیدن بهتر به اهداف بزند. 🔸اگر در جایی عمل ارزشی ندارد و در مناسبات انسانی جایگاهی ندارد ریشه در نوع معرفت و فرهنگ آنجا دارد، در واقع شاکله و ساختار آن معرفت و نظر به گونه‌ای است که مفهوم عمل در متن معرفت و دستگاه معرفتی خود قرار نداشته است. یا اینکه عمل به یک مفهوم انتزاعی فروکاسته شده است، یا اینکه در مرکزیت دستگاه معرفتی و به عنوان محور نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین نشده است. (ر.ک: استاد مطهری، گریز از ایمان گریز از عمل) نتیجه طبیعی طرح عمل در حاشیه نظام مفهومی و به عنوان ارزش ثانوی در نظام اخلاقی و اجتماعی این است که عمل از جامعه و مناسبات انسانی رخت بر می‌بندد و در فرهنگ عمومی بی‌ارزش می‌شود و پدیده‌های دیگر همچون خیالبافی، نق‌زدن، تنبلی، طلبکاری، رابطه‌بازی و امثالهم جایگزین آنها خواهد شد. 🔹 اگر قرار است نزد آحاد جامعه ارج و قربی پیدا کند و به متن مناسبات و معادلات اجتماع بازگردد، چند اقدام مقدماتی لازم است: ۱. و معرفت ناظر به عمل را بازسازی کرد. به نحوی که عمل در مرکزیت نظام دانایی و به عنوان محوریت نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین شود و نسبت آن با سایر مفاهیم کلیدی و قضایای بنیادین مشخص شود. همچنین می‌بایست مفاهيمي که موجب حاشیه‌ای شدن عمل و گریز از عمل می‌شود به حاشیه نظام دانایی رانده شود. ۲. می‌بایست معرفت‌های نظری به موضوعات عینی و عملی امتداد یابند و برای عرصه‌های مختلف زندگی انسان طرح و برنامه کارآمد و عملياتي عرضه کنند. ۳. به مقوله مهارت‌های عملی و بالا بردن مهارت‌های عملی مردمان جامعه توجه ویژه‌ای داشت. مهارت‌هایی نظیر: تفکر انتقادی، تفکر راهبردی و تصمیم‌گیری، مهارت مطالعه و تحقیق، مهارت کار جمعی و گروهی، مهارت ریسک پذیری و سرمایه‌گذاری، و مانند اینها. ۴. علاوه بر آن لازم است این تبیین نظری و عقلانی گفتمان سازی شود و در فرهنگ عمومی مستقر گردد تا عمل از حاشیه به متن آید و کار به عنوان ارزش اولی و ذاتی و عمومی پذیرفته شود و اساس سازوکار درونی پیشرفت تلقی شود. در این صورت است که همه‌ی مزایا و اعتبارات اجتماعی به عمل و عامل (کنشگران شایسته) اختصاص می‌یابد و تنبل‌ها، دلال‌ها، نق‌زنها، زالوصفت‌ها به حاشیه رانده می‌شوند و در نهایت چاره‌ای ندارند جز اینکه خود را اصلاح کنند تا از مزایای اجتماعی بهره ببرند. 🔸 بنابراین تولید و ترویج عقلانیت و پیشرفت معرفتی و فرهنگی شرط لازم و مقدمه‌ی ضروری هر نوع از پیشرفت و تحول و توسعه سیاسی، اقتصادی، نظامی ‌و... است. هر کدام از این‌ ها باید در حاشیه پیشرفت و تعالی فرهنگ مطرح شوند. زیرا در دستگاه فکري متفکران انقلاب اسلامی اساس تحول و تغییر اجتماعی و است‌. https://eitaa.com/hekmat121
📌 جامعه، معرفت، عمل بخش اول 🔹 جامعه محل ظهور پدیده‌های اجتماعی وشکل‌گیری مناسبات انسانی تحت یک سلسله قوانین ومعادلات اجتماعی تقرر یافته در نفوس افراد است که به صورت نظامات وساختارهای جمعی تعین می‌یابند و بینش، اراده و کنش افراد رانظم وسامان می‌دهد. اما آنچه کل این اجزا وعناصر راکنار هم قرار می‌دهد وبه صورت یک منظومه وشبکه‌ی منسجم درمی‌آورد بیناذهنی مستقر درلایه‌های عمیق فرهنگ عمومی است. 🔸 معانی، دریافت‌های انسان از واقعیت‌های جهان وروابط فی‌مابین آن واقعیت‌هاست که سازنده نظام معرفتی وفرهنگی انسان به منظور برقراری ارتباط با جهان است.فرهنگ صورت تنزل یافته وبیناذهنی معنا درعرصه عمومی وحاضر در زندگی اجتماعی است که همواره به صورت شبکه‌ای و منظومه‌ای ساخته و پرداخته می‌شوند و به همین نحو نیز اصلاح و تغییر و یا تعالی و تکامل می‌یابند. 🔹با خروج معانی از جهان ذهن افراد و ورود به بیناذهنیت جامعه و زیست‌جهان انسانی، علم و فرهنگ شکل می‌گیرد و به تناسب شناخت علمی و فرهنگ عمومی، عناصر و اجزا زندگی جمعی از هویت و تمایز برخوردار می‌شوند و به تناسب آن دانش و فرهنگ، امکان ها و الگویی از سبک زندگی، نظامات، نمادها و ارتباطات انسانی ظاهر می‌شود و طبیعتا الگوهای دیگر و طرح‌های متمایز به حاشیه رانده می‌شوند و از آنها غفلت می‌شود. 🔸بر این اساس تقسيمات عرضی و هویتی میان اجتماعات انسانی ایحاد می‌شود. یعنی به تناسب هر نظام معنایی و شبکه‌ی معرفتی نوع خاصی از فرهنگ و تمدن به وجود می‌آید و صورتی جدید به اجزا و عناصر زندگی جمعی انسانها می‌دهد. همین امر موجب شکل‌گیری مرزهای هویتی، فرهنگی و تمدنی می‌شود و هر اجتماعی را از اجتماع دیگر متمایز می‌سازد. البته هر نظام معنایی و جامعه‌ای به اقتضای امکانها، ظرفیت‌ها و استعدادهایی که دارد مراحلی از رشد و توسعه را طی می‌کند و استمرار تاریخی خواهد داشت و بدین دلیل از ظرفیت جهانی‌شدن و تمدن سازی می‌تواند برخوردار باشد. چنین جامعه‌ای را به اعتبار مراحل تکاملی یا انحطاطی و تغییرات درونی و بیرونی می‌توان دوره‌بندی و جریان‌شناسی کرد. 🔸 تقلیل انسان به سطح جسمانی، انحصار معرفت به حواس و مشاهدات، نفی مرجعیت شهود، وحی و عقل، و محدود‌کردن علم و دانش به سطح مادی و گذرای هستی و غفلت از سطوح غیبی و ناگذرای وجود، معانی و دریافت‌های انسان از واقعیت را به سطوح روئین و آشکار تقلیل می‌دهد و حقیقت به دانش‌های تجربی و آزمون پذیر و تکرار پذیر، فروکاسته می‌شود. بدین جهت آنچه از معنا و حقیقت آشکار می‌شود و وارد فرهنگ عمومی می‌شود ناظر به لایه‌های این جهانی و روابط مادی است. در این صورت معانی نفس‌الامری و حقایق متعالی مستور و به حاشیه رانده می‌شود و امکان تجلی در فرهنگ و جامعه را پیدا نمی‌کنند یعنی به آنها اجازه داده نمی‌‌شود و اگر کرّوفرّی هم داشته باشند در حاشیه عقل ابزاری و در جهت توجیه و بسط زندگی مادی و این‌جهانی است. چنین جامعه‌ای همه ظرفیت‌های خود در خدمت بسط زندگی دنیوی و رفاه مادی به کار می‌گیرد و ابعاد معنوی و قدسی انسان و لایه‌های بنیادین و متعالی جامعه و مناسبات انسانی را به فراموشی می‌سپارد. 🔹 معنا و علم معانی و دریافت‌های آدمی از واقعیت در قالب معرفت‌های انسانی تبلور می‌یابد و امکان انتقال به غیر را پیدا می‌کند. دریافت‌های انسان گاه محصول کار و تجربه است و در حین کار به دست می‌آید یعنی انسان هیچ تلاش فکری و نظری جدی و منطقی نکرده است بلکه با تجربه به برخی دانش‌های کاربردی و مهارتی دست پیدا کرده است ویا برخی مطالب را از دیگران شنیده است. اماگاهی محصول تلاش فکری ونظری است وبا مطالعه وعلم آموزی و تعلیم و تعلم با واقعیات ارتباط برقرار می‌کند وحقایقی را کشف می‌کند. حقایقی که به صورت عادی و در تجربه معمولی خود را نشان نمی‌دهند.گاه نه با ذهن بلکه با ارتباط وجودی واتصال قلبی و شهودی واقعیتی رادرک می‌کند وتجربه‌ای معنوی ومشاهده‌ای غیبی برایش رخ می‌دهد و حقيقتي را در جان خود می‌یابد. هرکدام ازاین راه‌ها، طریقی برای یافت معانی است. 🔸 حقیقت علم به ارتباط باواقعيت وکشف حقیقت و روابط حقیقی میان موجودات است وعالُم نشانگر حقیقت است هرچنداین حقیقت یابی نوع روابط ونسبت‌های انسان را با واقعيت مشخص می‌کند و انگیزه‌های انسان رافعال می‌سازد وراهبردها وپیشنهاداتی برای زندگی بهتر وحرکت مطمئن‌تر و مشارکت فعال‌تر پیشنهاد می‌دهد. اما رسالت اصلی علم، کشف حقیقت و بیان واقعیت، مراتب، لایه‌ها و روابط آن است. مسئولیت عالِم (فاعل شناسا) هم مواجهه باواقعيت ودریافت حقایق ومعانی است نه جعل حقیقت و وضع ذهنی یا اجتماعی معانی. 🔹 اما این دریافت نیازمند تلاش و کوشش ذهنی وحرکت به سمت واقعیت وبرقراری ارتباط است. 🔴 ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌 جامعه، معرفت، عمل بخش دوم 🔹توجه به عمل و بازیابی جایگاه و ارزش آن در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی نیازمند نفی مرجعیت عقل و علم و افتادن در ورطه‌ی اراده‌گرایی و نسبی‌گرایی نیست. همچنین مستلزم مرگ متافیزیک، نفی فلسفه‌ی هستی و بودن و تاسیس فلسفه‌ی شدن و چگونگی نیست. اراده گرایی و ادعای فلسفه شدن معلول یک گسست معرفت‌شناسانه از حقیقت عقل، علم، فضیلت و عمل است، گسستی که لاجرم به این نقطه رسید که عقل و علم، فضیلت و عمل را به پدیده‌هایی صرفا فرهنگی و تاریخی در نسبت با مفهوم مرکزی قدرت تقلیل داده‌اند و آنرا برساخته کنشگران در موقعیت‌های زمانی و مکانی دانسته‌اند به نحوی که هیچ نفس‌الامر واقعی و ساخت قدسی و لایه وجودی و حقیقی ندارند. 🔸 در این نگاه عقل و دانش در قلمرو فرهنگ و تاریخ معنا دارد و هیچ نحوه کاشفیت و واقع نمایی را به همراه ندارد. دیگر هیچ ارزشی حُسن ذاتی و هیچ فعلی قُبح ذاتی ندارد، همه حسن و قبح، ارزش‌ها و غیر ارزش‌ها در قلمرو جامعه و فرهنگ تعین و اعتبار می‌یابند و طبیعتا تاریخی، اعتباری و ارتباطی هستند. هرچند ممکن است همین برساخته‌ها را اصالت دهند و ساختارگرایانه انسان را تابع اراده جمعی و قدرت برتر معرفی کنند. 🔹در این نگرش مدرن، عمل و ارزش‌های عملی به حسب ذات خود، هیچ هویت عقلانی و علمی ندارند و علم ناظر به هستی و واقعیت نیز درباره صحت و سقم آنها و حسن و قبح آنها توان داوری و ارزش‌گذاری ندارند مگر آنکه عقل و علم به مقولات اجتماعی و تاریخی تبدیل شوند ودر نقش ابرمرد نیچه و یا ایدئولوژی برتر از باب (الحکم لمن غلب) و یا از باب منفعت بیشتر، قراردادی وضع و یکی را برتری و دیگری را خانه نشین کند. به تعبیر دیگر، اراده‌گرایی و فلسفه شدن، علاوه بر تقدم اراده انسانی بر حقیقت و عقل و علم، در گام بعد قدرت و سیاست را برساختارهای درونی علم و عمل حاکم می‌کند و اعتبار هر علم و عملی به نسبتی است که با روابط قدرت و سیاست و ابزارهای سلطه‌ی سیاسی(اقتصاد، جنگ، فناوری ...) برقرار می‌کند. با پذیرش مرجعیت قدرت و اقتدار در برابر علم و تفکر، روزنه‌های امید برای کشف حقیقت و وصول به آن‌ بسته می‌شود و اضطرار اندیشی جایگزین تعالی اندیشی می‌شود. 🔸این گسست معرفتی و تغییر بنیادین در ساختار عقلانیت بشری نه تنها به ارتقا اعتبار حقیقی عمل و قرار گرفتن آن در جایگاه واقعی آن نیانجامید بلکه موجب تضعیف بنیانها و پشتوانه‌های عقلي و وجودی عمل و فروکاستن آن به ابزاری جهت قدرت‌طلبی یا رفاه طلبی انسان شده است. 🔹در حالی که فلسفه عمل، ساختن انسان و تعالی وجودی اوست و این جز با متافیزیک و هستی شناسی جامع و جانمایی انسان در شبکه‌ی هستی و تلقی حقیقی از مبدا و معاد انسان و سعادت و کمال نهایی او ممکن نیست. 🔸عمل آنگاه به جایگاه وجودی خود ارتقا می‌یابد که مبتنی بر فلسفه‌ی هستی، در حکمت یا فلسفه‌ی عملی، وجود شناسی شود و نسبت آن با معنا و حقیقت آشکار شود. فلسفه‌ی عملی دانش عقلي شناخت هستی عمل و بیان عوارض ذاتی عمل (اگاهی، اراده، قصد، معنا) و تبیین عرصه‌های ظهور عمل (اخلاق، خانواده و اجتماع) است. این دانش با رویکرد عقلي قدرت داوری و ارزشی نظرگاه‌های مختلف عملی را دارد و به صدور احکام تجویزی عام عمل در عرصه‌های مختلف (فردی، خانوادگی و اجتماعی) می‌پردازد و بنیان‌های حقیقی همه علوم عملی و انسانی را مستقل از فرهنگ‌ها و جوامع اکتشاف می‌کند. در این صورت پشتوانه‌های واقعی و عقلي عمل برای پویایی و تعالی مستمر و مقایسه و بازسازی عمل تأمین می‌شود و از افتادن در ورطه شکاکیت، نسبی‌گرایی مطلق، قراردادگرایی فرهنگی و قیاس‌ناپذیری جلوگیری می‌کند. 🔹از این طریق عمل ساحتی عقلي و نظری یافته و تفوق و قدرتی فوق طبیعی پیدا می‌کند چرا که در حکمت عملی روشن می‌شود که عمل تدبیری ریشه در عقل عملی دارد و الزاما واکنشی و منفعل در برابر تاریخ و فرهنگ پیرامونی خود نیست. بلکه عمل و اقتضائات عمل ریشه در ۱. فطرت درونی و ۲. سنت‌های واقعی تاریخ و جامعه دارد که ثابت و عام لایتغیرند. براین اساس، حکمت عملی، عمل انسانی را به افق جهان مادی فرو نمی‌کاهد و در دو ساحت ثبات و تغییر و دو عرصه روح و ماده می‌نگرد. عمل انسان به جهت ثابت و فطری رو به کمال مطلق دارد و به جهت پویایی و تغییر، در سیر و صیرورت وجودی به سمت تعالی و روحانیت قرار دارد. 🔸انسان به جهت صیرورت وجودی، رشد عقلي و قدرت درونی در قبال ساختارها و نظامات اجتماعی لزوما دست بسته نیست و با سازوکار عقلانی می‌تواند موضعی فعال و تأثیرگذار داشته باشد و به تغییر مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی بپردازد. 🔴ادامه دارد.... https://eitaa.com/hekmat121
📌 جامعه، معرفت، عمل بخش سوم 🔸 در حکمت عملی، عمل برآیند فرایند علم و استقرار معانی در ذهن و قلب آدمی (باور = ایمان) است. هر عملی علاوه بر آنکه معلول باور و ایمان است تقویت کننده آن نیز هست. عمل اجتماعی نیز چنین است. یعنی هر جامعه‌ای متناسب با نظام معانی و شبکه‌ی معرفتی و آرمان‌های مستقر در فرهنگ عمومی یک سلسله اعمال و فعالیت‌های انسانی را اقتضا دارد و طبیعتا یک سلسله اعمال و فعالیت‌ها متعارض و متباین را بر نمی‌تابد. عمل می‌تواند آرزوها، پیش‌بینی‌ها و پیشنهادهای شناخت علمی را در جامعه محقق کند. لذا علم، هویت عمل را می‌سازد و عمل هم جامعه و فناوری‌های اجتماعی را براساس پیش‌بینی‌ها و پیشنهادهای علم، بازتولید می‌کند. به عمل کار برآید به سخندانی نیست 🔹 از آنجا که عمل و کوشش انسان در جامعه براساس ظرفیت‌ها و امکان‌های فعال شده اجتماعی و چارچوب‌های معنایی و معرفتی است هر عمل و کوششی زمینه ورود یا تقویت آن نظام معرفتی و دانش‌های مرتبط در سطح عمومی فرهنگ و عرصه‌های زندگی می‌شود و لاجرم به صورت اعدادی و زمینه‌ای، به ساخت جامعه و نظامات اجتماعی کمک می‌کند. زیرا انسان با اراده و آگاهی‌های تعین یافته در نظام علمی و فرهنگ عمومی به کنش اجتماعی می‌پردازد و در ساخت جهان اجتماعی و بازتولید دانش‌ها و نظامات آن مشارکت می‌کند. این مشارکت لوازم و پیامدهای اختیاری و غیر اختیاری دارد که از جمله آنها تقویت و بازتولید شبکه‌ای از معانی، معرفت‌ها، هنجارها ونظامات اجتماعی درعرصه‌های عمومی است. بنابراین نقش کار وکوشش در ورودمعرفت ودانش به عرصه‌های زندگی واجتماع وهمچنین رسالت سازندگی عمل در عرصه‌های هنجاری واجتماعی را نباید دست کم گرفت. مثلا عمل به یک قانون و هنجار به تدریج موجبات تحکیم و گسترش آن در جامعه را فراهم می‌کند. به تعبیر دیگر. تداوم حیات و زندگی اجتماعی انسان منوط به حفظ و گسترش معانی و آگاهی های مشترک در عرصه زندگی و عمل دارد و هر عملی به بازتولید معانی و تحکیم و تقویت اگاهی‌ها و نظامات برآمده از آن می‌انجامد. 🔹هرچند جهان اجتماعی محصول کار و تلاش انسانها و بازتولید نظامات است اما حقیقت کار و تلاش به قصد و معانی کنشگر و میزان معرفت و کیفیت آرمان‌های او وابسته است. اگر آن معانی و آرمان‌‌ها محصول ارتباط و اتصال انسان با واقعيت و درک لایه‌های متعالی و فراتاریخی آنها باشد گونه‌ای از جامعه را می‌سازد و اگر آن معانی و آرمان‌ها ره‌آورد دانش تجربی و ارتباط با طبیعت باشد گونه‌ دیگری را پدید می‌آورد و اگر ساخته‌های ذهنی و اعتباریات اجتماعی باشد که منقطع از واقعیت تلقی گردند جهان اجتماعی متناسبی را آرزو می‌کنند. 🔸ساختن جهان اجتماعی متعالی درجامعه‌ی مادی و دنیازده، نیازمند گسترش معانی و معرفت‌های نوین است و این به مجاهدت، تلاش و کوشش همه‌جانبه نیازمند است بخصوص اینکه در اغلب جوامع، ساختارهای علمی و نظامات رفتاری اجازه‌ی بسط معانی و معرفت‌های نوین نظام بخش را نمی‌دهد با آن ازسر ستیز و تضاد بر می‌آیند واجازه تغییر را نمی‌دهند. https://eitaa.com/hekmat121
📌 ره آورد سخن با برخی از مردم 🔹 این روزها با برخی از جوان‌ها و مردم که صحبت می‌کنم این نکته بیشتر آشکار می‌شود که آنها فقط خود را طلبکار می‌دانند و نظام را بدهکار. از جمله چیزهایی که مشهود نیست: ۱. و درک درستی از مسئولیت_پذیری و ۲. ترجیح بر منافع شخصی و ۳. شناخت صحیحی از تاریخ ایران (چه بوده‌ایم و چه شده‌ایم) و پر رنگی هویت ملی. و ۴. براساس یک سلسله شنیده‌ها و مشاهدات غیر دقیق و خیالی به تحلیل وقایع و پیشرفت‌ها می‌پردازند و خود را هم علامه دهر در همه علوم و فنون می‌دانند. در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و ورزش و دین نظر می‌دهند بدون آنکه تفاوت آنها را بدانند و یا حتی یک صفحه درباره آنها مطالعه کرده باشند تخصص پیش‌کش. 🔸این هم نشان از فقر فکری و فرهنگی جامعه‌ی ما دارد. یعنی نتوانسته‌ایم: مسئولیت‌پذیری اجتماعی و ترجیح منافع عمومی بر منافع شخصی را به گفتمان عمومی تبدیل کنیم. نتوانسته‌ایم: روایتی جذاب و هنری از تاریخ ایران معاصر را به عموم مردم کوچه و بازار منتقل کنیم. بسیاری نه می‌دانند در گذشته چه بوده‌ایم و نه می‌دانند چه شده‌ایم. یعنی در ایجاد و پرورش کم کاری کرده‌ایم. 🔴 مشکل اصلی جامعه‌ی نبود عقلانیت و درک درست از انقلاب اسلامی، آرمان‌ها و اهداف ان است. شاید بهتر باشد بگویم: تحریف اهداف و آرمان‌های توسط و یکی انقلاب اسلامی را دروازه ورود فرهنگ و صنعت غربی معرفی کرد و معارف اسلام را توجیه‌گر توسعه مادی دانست و نهایتا جامعه ما را از معنویت و عقلانیت دور کرد و بر رحمانیت و تسامح و تساهل پای فشرد. دیگر انقلاب اسلامی را جبهه مقابل علم و تکنولوژی غربی معرفی کرد که با هرگونه رشد و پیشرفت مادی و رفاه مردم مخالف است و جز ستیز و تقابل کاری نداریم. این جریان نیز معنویت و عقلانیت را از جامعه سلب کرد و بر طبل تضاد و درگیری همه‌جانبه کوبید. 🌹 فقط یک راه برای اصلاح مسیر رو به پیشرفت دارم و آن بازگشت دوباره به عقلانیت انقلاب اسلامی و آثار متفکران اصیل انقلاب است و از این همه فیلسوف‌سازی‌، متفکر تراشی و رهبر خوانی این و آن منبری و سخنران و سلبریتی این طرفی و آن طرفی دست برداریم. باز گردیم به افکار ناب امام خمینی، امام خامنه‌ای، شهید مطهری و شهید بهشتی. 🔹جوان و مردم ما بیش از هر زمانی لازم دارند که از این گنجینه ارزشمند و متعالی مطلع شوند و ذهن و جان خود را از انحرافات و التقاط‌های چپ و راست شستشو دهند و به وادی عقلانیت و معنویت حکمی و فقاهتی وارد شدند و از جام مسئولیت بنوشند و به لباس هویت مزّین شوند. https://eitaa.com/hekmat121
هویت ملی = مسئولیت اجتماعی بی‌هویتی = بی‌مسئولیتی
📌 هویت ملی از منظر حکمت عملی 🔸 در عصر جدید، عصر تجدد و کثرت، عصر تکنولوژی و رسانه، عصر فردگرایی و منفعت جویی، آنچه جوامع را در برابر تغییرات نابهنجار اجتماعی و هرج و مرج‌های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بیمه می‌کند است. هویت زیرساخت قدرت و عزت فرد و جامعه و عنصر مهم اتصال_تمدنی است. 🔹 در جوامع گذشته چون این میزان از تفاوت و تمایز فکری و فرهنگی و مرزکشی‌های جغرافیایی و سیاسی وجود نداشت و انسانها به وحدت نزدیکتر بودند مقوله هویت چندان برجسته نمی‌شد و به راحتی یک فرد از شرق به غرب مهاجرت می‌کرد و با کمترین دغدغه‌ای در جامعه جدید سکنا می‌گزید و با اهل جامعه ارتباط برقرار می‌کرد. اما در زمانه‌ی تجدد و صنعت، انسانها تمایز جوهری یافته‌اند و در کثرت و تفاوت زیست می‌کنند و از وحدت حقیقی فرسنگ‌ها فاصله گرفته‌اند. 🔸 شاکله وجودی و شخصیتی افراد در مناسبات اجتماعی است. براساس حکمت متعالیه چون انسان نوع متوسط است و براساس بینش‌ها، تعلقات، روابط و کنش‌های ناخوداگاه و یا خودآگاه به صورت جوهری ساخته می‌شود هویت هم به تدریج و در متن بینش‌ها، تعلقات، روابط و کنش‌ها ساخته می‌شود و در ادامه مسیر حیات تقویت و یا تضعیف می‌شود. 🔹یکی از اقسام هویت، هویتی است که در نسبت و رابطه‌ی با زادگاه، وطن و جامعه و کشور شکل می‌گیرد که به آن گفته می‌شود. 🔸هویت ملی صرفا مقوله‌ی عارضی، تبلیغی و رسانه‌ای نیست بلکه امر وجودی و هستی‌شناسانه است که به ساخت شاکله و ذات انسان وابسته است. ریشه هویت ملی را در فهم انسان از جامعه و وطن و تعلقات و ارتباطات او با جامعه و ملت می‌بایست جستجو کرد. اگر کسی خود را جزء حقیقی یک کل (جامعه، ملت، کشور) دانست به نحوی که تاریخ گذشته را شناسنامه خود بداند و آینده خود را متعلق به کل تاریخ و جامعه و ملت خود تلقی تعریف کند، فرآیندهای موجود را امکان‌ساز خود و محصولات خود را خروجی آن فرایندها و امکانها تلقی نماید او دارای هویت ملی است. 🔹هویت ملی محصول فرایندی‌ِ مجموعه‌ای از سازوکارهای درونی جامعه به عنوان یک "کلِ فرهنگی" است. محصولی که نه حاصل جمع جبری اجزا جامعه، بلکه رویش نیروی علّی جدید در آن کل است که به صورت ساختاری نرم به سلوک و کنش آحاد جامعه معنا، جهت و نظم می‌دهد. 🔸بنابراین هویت ملی، لایه‌ی زیرین و واقعی همه‌ی کنش‌های بالفعل انسانی است. هر چقدر این لایه زیرین مستحکم‌تر و عمیق‌تر و عمومی‌تر باشد، سایر ساختارهای جامعه و کنش‌های افراد فعال‌تر، پویاتر و سازنده‌تر خواهد بود. 🔹 براساس حکمت عملی و با توجه به توضیحات فوق روشن می‌شود که وطن، صرفا خاک و همچنین ملت فقط جمع جبری افراد در یک محیط جغرافیایی نیست، بلکه آنچه خاک را وطن و جمع افراد را ملت و جامعه می‌کند عنصر عقیده و ایمانِ تعلق آفرین، تعهدزا و مسئولیت آور است که ساخت حقیقی جامعه و روح وطن و ملت است و همه‌ی ساختارهای حقوقی و صنعتی بر آن استوار است. بنابراین هویت ملی برآمده از توجه و تعلق به معانی و ساخت حقیقی جامعه و روح وحدت‌بخش و سازنده‌ی ملت است. 🔸 هر آب و خاکی به اعتبار ساکنان آن و هر جامعه و ملتی به اعتبار ساخت حقیقی و فرهنگی مستقر در بیناذهنیت افراد آن از معنا و حقیقت ممتازی برخوردار است که آن را از سایر سرزمین‌ها و جوامع مستقل و متمایز می‌کند و همین عنصر حقیقی است که سازنده هویت ملی برای آن جامعه است. بر این اساس در تحلیل هویت ملی می‌بایست به معانی مستقر در گذشته فرهنگی و عناصر وحدت‌بخش و تمایزبخش آن جامعه و ملت توجه کرد، البته معانی و عناصری که از دوام و پایایی و پویایی برخوردار بوده باشند و در لایه‌های زیرین فرهنگ و تطورات مختلف تاریخ حضور فعال بوده باشد. 🔹 به طور مثال هویت ملی جامعه‌ی ایرانی را باید در معانی مستقر در میراث فرهنگی و تمدنی ایران جستجو کرد که سازنده‌ی ساخت حقیقی ملت ایرانی و محور وحدت و همبستگی اجتماعی‌اند. سلمان فارسی و نوبختی، فارابی و ابن سینا، بیرونی و شیخ اشراق، خیام و عطار، سعدی و حافظ، سناعی و مولوی، کلینی و صدوق، مفید و طوسی، ملاصدرا و بروجردی، شیخ بهایی و میرعماد، لرزاده و فرشچیان، امیرکبیر و مدرس، مطهری و بهشتی، بهجت و طباطبایی، همت و باکری، کاظمی آشتیانی و فخری‌زاده، سلیمانی و همدانی و هزاران چهره دیگر هر کدام میراث‌داران عناصر وحدت بخش درونی و تمایز دهنده‌ی بیرونی در فرهنگ و تمدن ایرانی هستند. https://eitaa.com/hekmat121
کانال تخصصی با موضوع بر پایه آثار و حکیمان و فیلسوفان انقلاب اسلامی: ❇️ حکیمان نسل اول انقلاب اسلامی: 📌امام خمینی 📌علامه طباطبایی 📌علامه شهید مطهری 📌آیت الله شهید بهشتی 📌آیت الله شهید صدر 📌علامه جعفری تبریزی 📌علامه مصباح یزدی 📌علامه جوادی املی 📌علامه سبحانی تبریزی و ایت الله العظمی امام خامنه_ای ❇️اهداف و موضوعات: 🔹چیستی امتداد حکمت و فلسفه 🔹روش شناسی امتداد حکمت و فلسفه 🔹معرفی اثار در مسیر امتداد حکمت و فلسفه 🔸معرفی امتدادگران حکمت و فلسفه از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی 🔸پاسخ به شبهات منکران و تحریف گران امتداد حکمت الهی و فلسفه اسلامی ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121📌
📌 نکته 🔹جامعه امروز ایرانی بیش از هر زمانی به تفکر فلسفی پیرامون هستی و وجود خود دارد و این رسالت ایده‌ی است. 🔸در قرون متمادی حکمت و فلسفه الهی هویت بخش جامعه ایرانی و سازنده نحوه‌ی هستی انسان ایرانی بوده است و در فراز و نشیب‌های فکری و فرهنگی مددکار سیاست و صناعت ایران بوده است. 🔹امروز نیز افراد و احزاب گرفتار به فروبست‌های فکری و بن‌بست‌های نظری می‌توانند از این میراث جاودانه برای پایایی و پویایی خود و جامعه بهره ببرند. https://eitaa.com/hekmat121
جلسه مشترک عصرانه علمی موسسه تخصصی فقه امام کاظم (ع) و طرح شهید بیاضی زاده (شاخه استعدادهای حل مسئله) 🔰 سلسله نشست‌های تخصصی مبانی نظری ناظر به حل مسئله 🔖 اعتبارات عقلایی در نظام اصول حضرت امام‌(ره) 🔹 ارائه دهندگان ۱. حجت‌الاسلام علی فرحانی ۲. حجت‌الاسلام امین اسدپور ۳. حجت‌الاسلام سید مهدی موسوی ۴. حجت‌الاسلام سید علی موسوی 🔹 دبیر نشست حجت‌الاسلام علی محمدی 🔸 چهارشنبه ۱۶ آذر ساعت ۱۴ مدرسه امام کاظم(ع)، سالن سلمان فارسی
📌سطوح هویت (تأملی دوباره در نسبت میان هویت و پدیده‌های اجتماعی) 🔹حضور تیم فوتبال جمهوری اسلامي ايران در مسابقات فوتبال جام جهانی قطر، ثمرات زیادی برای آینده ایران داشت که یکی از آنها گفتگو درباب و نقش فوتبال در هویت یابی انسان ایرانی بود. بخصوص پس از واگذاری نتیجه در مسابقه آخر برخی در این نسبت تردید کردند و به نقد دیدگاه‌های مدعی نسبت میان هویت و فوتبال پرداختند. 🔸اما نکته مهم در این نقد عدم توجه به سطوح فرهنگ و هویت است و چنین تلقی شده است که هویت فقط یک لایه و سطح دارد و فقط از همان سطح به تحلیل نسبت میان هویت با پدیده‌های اجتماعی پرداخته می‌شود. 🔹در حالی که در یک تحلیل فلسفی - جامعه‌شناختی برای هویت حداقل سه لایه و سطح متصور است: ۱. لایه‌ی ساخت هویت؛ ۲. لایه‌س ظهورات ارزشی و مولفه‌های هنجاری هویت؛ ۳. لایه‌‌ی هویت‌یابی و فهم هویتی از پدیده‌های اجتماعی؛ ♦️ ۱. لایه ساخت هویت هویت مانند هر امر انسانی و پدیده اجتماعی، مقوله‌ای ساختنی و اکتسابی است و به مرور زمان توسط نسل‌های به هم پیوسته ایجاد می‌شود و تعین پیدا می‌کند. آنچه زیر ساخت هویت را تشکیل می‌دهد و موجب تمایزبخشی به افراد یا جوامع می‌شد معانی مستقر در جان آدمی و باورهای پذیرفته (ایمان) شده است که شاکله‌ی شخصیتی افراد و قلمرو وجودی او را می‌سازد که ثبات شخصیتی و پویایی رفتاری را اقتضا دارد. حکمت و فلسفه، الهیات و جهانبینی تعین بخش به این لایه از هویت افراد و فرهنگ جامعه است. ♦️ ۲. لایه‌ی ظهورات ارزشی و مولفه‌های هنجاری هویت پس از شکل گیری شاکله هویت فرد و فرهنگی جامعه، یک سلسله آرمان‌های فکری و ارزش‌های رفتاری ظاهر می‌شود که می‌تواند تعین بخش کنش‌های انسان و ساختارهای اجتماعی باشد. اگر این ارزش‌ها به ملکات نفسانی و رویه‌های جاری و ساری تبدیل شود و بدین طریق هنجارهای اخلاقی و قانونی ساخته می‌شود. بنابراین هر هویتی نوعی از ارزش‌ها و هنجارهای اخلاقی و رفتاری را اقتضا می‌کند. ♦️ ۳. لایه‌ی هویت‌یابی و فهم هویتی از پدیده‌های اجتماعی پس از آنکه شاکله‌ی شخصیتی شکل گرفت و ارزش‌ها و هنجارهای هویتی آشکار شد انسان جوینده هویت هر پدیده اجتماعی را از این منظر می‌نگرد و نسبت آن را با هویت‌ها و تمایزهای خود جستجو می‌کند. انسان هویت یاب، پدیده‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند. پدیده‌های هویتی و پدیده‌های خنثی و غیر هویتی. پدیده‌های هویتی، پدیده‌هایی هستند که از امکان‌های مختلف برای هویت‌یابی و تمایزگذاری برخوردار است و کنشگر از طریق آن می‌تواند ارزش‌ها و هنجارهای خود را به فعلیت برساند و توانمندی‌ها و تمایزات و برتری‌های خود را به رخ دیگران بکشاند. 🔹نکته پایانی نسبت هویت با پدیده‌های اجتماعی همچون فوتبال برای انسان ایرانی در سطح و لایه سوم مطرح می‌شوند و فوتبال به عنوان یک ظرف دارای امکان‌های متنوع برای هویت‌یابی و تمایزگذاری از اهمیت و اعتبار برخوردار می‌شود تا انسان ایرانی بتواند بخشی از استعداد و ظرفیت جهانی خود را به رخ جهانیان بکشاند. ✍سیدمهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121