eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.4هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
444 ویدیو
170 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارسال یادداشت‌ @rahil1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 بيعت‌نامه‌ی امام عصر(عج) با ۳۱۳ ياور اصلی ✍️ احمدحسین شریفی، رییس دانشگاه قم، استاد حوزه و دانشگاه 🔶مرحوم حائری یزدی در کتاب إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب(عج)، متن بیعت‌نامه امام زمان روحی له الفداء را با ۳۱۳ یاور اصلی خود نقل کرده است که ترجمه آن را عیناً تقدیم می‌کنم. به امید آنکه ما نیز خود را متعهد به اخلاقیات مهدی‌پسند بدانیم. 🔹این بیعت‌نامه گويای آن است که يک مدل عملی از سبک زندگی مهدوي به جهانيان عرضه می‌شود. مدلی که جذابيت فراوان دارد آن هم در جوامعي که پر از فساد و ظلم و بی‌عدالتی شده باشند و از ستم و ظلم به ستوه آمده باشند؛ وقتی چنان مدلی از رفتار را می‌بينند همگی جذب می‌شوند: «با او بيعت می‌کنند که هرگز از اين اصول عقب‌نشينی نکنند: (۱) هرگز دزدی نکنند؛ (۲) زنا نکنند؛ (۳) هيچ کار حرامی را مرتکب نشوند؛ (۴) هرگز دنبال فساد و فحشا نروند؛ (۵) به ناحق هيچ کس را نزنند؛ (۶) طلا و نقره، گندم و جو ذخيره نکنند مسلمانی را دشنام ندهند؛ (۷) خون به ناحق نريزند؛ (۸) به آبروی کسی لطمه نزنند؛ (۹) به خانه‌ی کسی هجوم نبرند؛ (۱۰)‌ کسی را به ناحق نزنند؛ (۱۱) مسجدی را خراب نکنند؛ (۱۲) هرگز شهادت باطل ندهند؛ (۱۳) هرگز بدگويی مؤمنان را نکنند؛ (۱۴) هرگز ربا نخورند؛ (۱۵) در سختی‌ها صبور باشند و جزع نکنند؛ (۱۶) خداپرستی را لعن نکنند؛ (۱۷) شراب نخورند؛ (۱۸) لباس مطلا و حرير و ابريشمين نپوشند؛ (۲۰) دشمن شکست خورده‌ی در حال فرار را تعقيب نکنند؛ (۲۱)‌ خونی را به ناحق نريزند؛ (۲۲) مسلمانی را فريب ندهند؛ (۲۳) حتی نسبت به کافران و منافقان نيز ستم روا ندارند؛ (۲۴) ساده‌زيست باشند؛ خاک را فرش خود قرار دهند؛ (۲۵)‌ از فساد و فحشا بيزاری جويند؛ (۲۶) امر به معروف و نهی از منکر کنند. 🔹سپس او نيز می‌فرماید: اگر شما به اين عهد و پيمان متعهد بمانيد من نيز با شما عهد می‌بندم که: (۱) ياران خاص ديگری را برنگزينم و کسی را بر شما ترجيح ندهم؛ (۲) در خوراک و پوشاک و مرکب همچون شما رفتار کنم؛ و برای خودم برتری قائل نباشم؛ (۳) همواره با شما باشم و با شما حرکت کنم؛ (۴) به کم راضی باشم؛ (۵)‌جهان پوشيده از ظلم و جور را پر از عدل و قسط کنم؛ (۶)‌ و خدا را آنگونه که سزاوارش است عبادت کنيم. 🔹سپس می‌فرمايند: من به عهدم با شما پايبندم؛ شما هم پايبند باشيد. @HOWZAVIAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 سیره و سلوک مهدی‌باوران ✍️ جواد رستمی، روزنامه نگار حوزوی در روزنامه خراسان نوشت: انتظار فرج، انتظار گشایش در امور و ظهور امام زمان(عج) در زبان روایات عنوان بهترین اعمال را دارد چرا که انسان می سازد و در کنار تربیت دینی، هدایتگری می کند. انتظار خود گشایشگر است و جامعه اسلامی را از بن بست رها می کند اگر نیک بنگریم جوامعی به بن بست و پوچی رسیدند که منتظر نیستند و حال آنکه انتظار در جامعه اسلامی موجب پویایی و تحرک شده و زندگی را معنا می بخشد. یک منتظر واقعی، انتظار را در اعمال و رفتار و گفتار خویش نشان می دهد آنجاُ که در زندگی شخصی خود و روابط با همسر و فرزندان و پدر و مادر و خویشان و وابستگان با روی گشاده و اخلاق نیک و نرم خویی سخن می‌گوید و نسبت به آنها احساس مسؤلیت و حق و حقوق آنها را محترم می‌شمارد. یک منتظر واقعی نسبت به همسایه، همکار و هموطن نیز روابطی محترمانه و آکنده از مهر و محبت دارد به حقوق آنها احترام می گذارد. ضمن حفظ عزت خویش تواضع و فروتنی در رفتار دارد. منتظر واقعی سبک زندگی خویش را بر مدار خواسته و میل و رغبت امام زمانش بنا می کند. به نیکی روی آورده از بدی ها دوری می کند تا دل او را به دست آورد. از آنچه موجب رنجش حضرت می شود پرهیز کرده و آنچه باعث خرسندی و رضایتش می شود را انجام می دهد. یک منتظر واقعی نسبت به جامعه و کشور خود و هر کُنشی از آنها حساس بوده و واکنشی مبتنی بر عقل و غیرت و همت دینی نشان می‌دهد اگر خلاف ببیند سکوت نمی‌کند یا نسبت به کج‌روی و تندروی‌ها خاموش نخواهد بود و این توجه و نگرانی اش که به نوعی مطالبه‌گری درستی و حق و حقیقت است ضامن بقای جامعه اسلامی، نصرت دین و رشد فرهنگ وطن خواهد شد. منتظر واقعی کسی است که سبک زندگی او اسلامی بوده و اهل بیت(ع) را الگوی خود قرار می دهد واین انتظار را در رفتار و گفتار خویش به نمایش می‌گذارد. @HOWZAVIAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برگرد که آفتاب بعد از سحر است در جشن تولدت نگاهم به در است لبخند زدیم و آه خندیدنمان از اشک یتیم هم غم انگیزتر است @HOWZAVIAN @shaeranehowzavi
نکته‌ها و گفته‌ها در ظهور هستیم مثل بچه‌ای در شکم مادر که زمانی برای کامل‌شدن طلب دارد. و اینکه: ۱.سلام بدهید به مولا، صاحب خودتان حضرت مهدی(عج)، قبل از آنکه به گوش خودتان این سلام برسد"او" می‌شنود. 2.اگر "او" از چشمان شما غایب است، شما از چشم او غایب نیستید. @HOWZAVIAN
✔️ متفاوت ✍️زهرا سبحانی، عضو تحریریه مجتهده امین برای من این نیمه شعبان متفاوت‌ترین نیمه‌ی شعبان عمرم خواهد بود. سال‌های قبل دور وبری‌هایم را از چند روز قبل، کچل می‌کردم اما این بار آخرین لحظه‌های آمدنت را می‌گذرانم اما هنوز که هنوز است نمی‌دانم التماس آمدنت را در کدام کوچه پس کوچه‌های خواسته‌هایم، جا گذاشته‌ام؟ اصلا نمی‌دانم التماس آمدنت را چگونه جار بزنم؟ با قسم دادن به باران نشسته بر گونه‌های مادرانی که می‌خواهند مادری کنند اما نمی‌توانند؟ یا به طول بیراهه‌ی زنانی که با دنیا در افتاده‌اند تا هویت خود را ثابت کنند؟! یا به دخترانی که دیگر از حس‌های قشنگ وجودشان که بهشت را زیر پایشان می‌کرد، دست کشیده‌اند؟! یا به دلهره‌های مادرانی که نمی‌دانند در این دنیای با دشمن‌های نامرئی، چگونه جگرگوشه‌هایشان را آماده.ی تو کنند؟! و یا اینکه به روزهایی که دل‌مان بخاطر خون شهدا، خون است و حرف‌های فلان مُحلل بی تحلیل و فلان کانال دار مجازی، نشسته ایم که آن ارگان نیاز به اصلاح، امور ما را اصلاح کند... به آن برچسب‌زن‌هایی که هنوز کلمه بر روی کاغذ ننشسته به صرافت توجیه می افتند؛ زحمت نمی دهم و از این هم می گذرم؛ اگرچه می دانم که می‌دانی، استدلال های محضِ نیمه شعبان متفاوت عمرم را! این بار فقط با دیدن ماه روی‌ات شادی می کنم چون «یُفرج به عن المومنین» را برای تو خوانده اند و مگر بهتر از این می توان یافت برای کسی مثل من که به انتظار منت خدا نشسته است تا با تو، منِ مستضعف را برهاند از این اما و اگرها؛ از این باید و نبایدهایی که مثل موریانه مرا می خورد و دم نمی آورم تا مبادا در زمره ی دشمن شادکن‌ها باشم! برای نسل دخترکانم؛ آه را به قهر خدا گره زده ام تا در پهنای مدتی که بزرگ مردی از سلاله ی اجدادت، مرا از آن اسفناکی پهلوی نجات داد؛ دامن گیر کسانی شود که مرا از مادری گرفتند تا با تیغ عدل خودت، به سزایشان برسانی؛که قصه ی تاریخ برای دومین بار از تنهایی علی زمان نگوید و برای دلم هر روز سندی به سدیدی قرآن کریم می‌آورم که ضعف نکنم، که کم نیاورم، که این بار برای آمدنت؛ دیگر عزیزم را به قربانگاه راه خدا، بدرقه نکنم چون خود به میدان آمده ام. سلاحی هم ندارم جز همین حس مادری، حس زنانگی و انگشت های ظریفی که گره های خناسان شارلاتان را باز می‌کند.. کمکم می کنی منجی من؟! @AFKAREHOWZAVI
☑️ از روز سرخ تا روز سبز ✍ سعید احمدی برای من که عادت دارم از شب بنویسم و در تاریکی نفس بکشم نوشتن برای صبح صادق بیانی است گنگ و نامفهوم. نیمه‌ای دیگر از ماه شعبان رسید. امروز بسیاری رو به میعادگاه جمکران دارند؛ اما دل من می‌شود فرش قدم‌های جابر و زائر. دوست دارم کنار یکی از جاده‌های اربعین حسینی بنشینم و درباره‌ی مولود نیمه‌ی شعبان چیزی بنویسم؛ البته هر آن‌چه به مهدی امت‌ها ربط و تعلق دارد مرا به یاد اربعین شهادت ابوالاحرار می‌اندازد. همان روزهای بی‌زمانی و بی‌مکانی. خواستنی‌ترین طلوع و غروب‌هایی که در عمرم دیده‌ام. ساعت صفر دنیا. نوار رنگین‌کمانی و بی‌زوال شارع‌الحسین. روزهای خوش زائر. شب‌های روشن حب‌الحسین. شعبان به میانه رسید. ماه کامل شد. ستاره‌ی بخت بشر دمید. خفاش‌ها پر زدند. لایه به لایه سایه ساختند. حجاب و غبار افروختند؛ اما ستاره درخشید و ماه تابید. کلام قدیم و جدید قاعده را باخت. فلسفه هم درماند. پوزیتیویسم با ساینس و رفرنس‌هایش پز داد و به اندازه‌ی بز اخفش هم به خفاش‌ها کمک نکرد. این ماه از اول هم پشت ابر نبود. ابر خود ما بودیم. وقتی تن و جان‌مان را به انجاس جاهلیت سنتی و فرنگی آلودیم چرا باید دل و امید ببندیم به چشم نظر آلوده‌ی‌مان؟ غیبت عیب ماست. غایب ماییم. ما نادانسته در تبعیدی دل‌پذیر به سر می‌بریم. بی‌آنکه بخواهیم از زیر این شکنجه‌‌های به استخوان رسیده بگریزیم. خو کرده‌ایم به چرک و خون. گوش سپرده‌ایم به دهان‌های کثیف. لذت می‌بریم از استشمام تعفن مغزهای کرم‌خورده و پوسیده. تا عطش خود را از مجرای فاضلاب ابنای ناپاک آدم فرو‌می‌نشانیم کاسه‌ی چه‌کنم_چه‌کنم توی دست‌مان می‌چرخد. ما نیز می‌چرخیم و دست‌به‌دست می‌شویم. زمان‌به‌زمان، قرن‌به‌قرن، نسل‌به‌نسل. گورخانه‌های ما پر است از زنده‌های محتضر. چشم‌ها را باید شست. دست‌ها را و پاها را و صدالبته دل‌ها را. باید به قاعده‌ی اربعین، زائر شد تا ذره‌ای و روزنه‌ای از شعبان را دید. ملت‌هایی را امت‌هایی را و مردمی را که گروه گروه و دسته دسته «حب‌الحسین یجمعنا» می‌خوانند. این بار از کربلا تا کعبه. این‌بار از عشق تا عشق. این بار از ضریح تا بقیع. این بار از روز سرخ تا روز سبز. از عاشورا تا نوروز جهان. اربعین نشانه‌ی آشکار خورشید شعبان و «صبح صادق» آن وعده‌ی صادق است. @HOWZAVIAN
🔻مراسم‌های دینی، هر چه بزرگتر، بهتر! ✍ حمید خیبری، نویسنده حوزوی در صدای حوزه نوشت: 🔹امسال مراسم نیمه شعبان خیلی پرشورتر و بزرگتر از سال‌های قبل است، این را با حضور در میان جمعیت می شود حس کرد، گویا پیاده روی اربعین این بار در شادپیمایی حرم حضرت معصومه س تا جمکران تکرار می شود، حتی برخی موکب ها مداحی های امام حسینی ع و عربی پخش می کنند! برنامه هر چقدر بزرگتر، جذاب تر! ▫️هر چقدر چگالی جمعیتی و برنامه ای یک مراسم بیشتر باشد میزان جاذبه آن برای طیف های همسو و غیرهمسو و حتی مخالفانش بیشتر خواهد شد، بخصوص اگر در شعاع جغرافیایی نزدیکی بوده باشند میزان جاذبه باز هم بیشتر می شود مثلا یک خانواده قمی همسو عملا نمی تواند در مراسم نیمه شعبان هیچ نوع حضوری نداشته باشد و خانواده ای که همسویی کمتری دارد هم نمی تواند نسبت به مراسمی که جمعیت زیادی در آن شرکت می کنند خنثی باشد، رسانه از طریق پخش های زنده و پوشش های خبری و احساسی سعی می‌کند افراد دور از این مرکز جغرافیایی را هم به آن نزدیک کند تا از کانون جاذبه آن نگریزند! ترافیک هر چقدر بیشتر، بهتر! ▫️از جمله نشانه های مردمی و تجربی بزرگی یک مراسم یا برنامه، تأثیر آن بر زیست روزمره اهالی آن دیار است، وقتی چند روز قبل نیمه شعبان ترافیک مسیرهای منتهی به جمکران بالا می رود، وقتی بالای ۱۷۰ هزار خودروی غیر قمی در یک روز وارد شهر می شود، وقتی دور و بر حرم و جمکران از شدت حضور مردم قفل می شود، وقتی موکب های کاملا مردمی از نقاط مختلف کشور در یک بلوار برپا می شود، وقتی قدم به قدم شهر ایستگاه های صلواتی جلوه نمایی می کنند و... یعنی اتفاق بزرگی در حال رقم خوردن است و "همه"، "همیشه" دوست دارند از شرکت یا تماشای چنین نقاط عطفی جا نمانند. ➖البته درستش اینست که مسئولان شهری تلاش کنند ترافیکی نباشد و اما حجم حضور مردم از این تلاش ها سبقت بگیرد، همانطور که طی ۱۰ سال اخیر چندین جاده جدید به سمت جمکران راه اندازی شده اما همچنان پاسخگوی حضور نیمه شعبانی ملت نیستند! @HOWZAVIAN
💠 غزلی بی‌نقطه برای حضرت ولیّ عصر روحی‌فداه🌹 🍃 سورۀ گُل کرده مرا اهل درد ولولۀ روی او آمده دام دلم سلسلۀ موی او روی دلارای او مِهر و مدار دلم هر سحر آواره‌ام در هوس روی او مرهم آلام دل کی دهدم کام دل موسِم اِحرام دل آمده در کوی او واله او مهر و ماه، حال مرا او گواه عود رود در سه‌گاه در حرم موی او دل سرِ سودا رود، در ره او در رصد سوی سُها می‌رسد لَمعه و سوسوی او مهر و عطا می‌دهد، درد و دوا می‌دهد عالَم و آدم همه سائل داروی او مُلهِم و مولای ما، لؤلوی لالای ما هم دل ما گَرد او هم سر ما گوی او محرم اسرار ما، لولی و دلدار ما همدم اسحار ما عکس مه روی او در هوس وصل او می‌رود احوال عمر در سر ما های او در دل ما هوی او هادمِ سرمای دی، عطر گل روی وی دعویِ کسری و کِی، سامری کوی او سورۀ گل می‌رسد دورۀ مُل می‌رسد مصلح کُل می‌رسد، روی همه سوی او هادی کلّ اُمم حامل لوح و عَلَم سوی حِرا در رَسَم می‌رود آهوی او ✍ محمدتقی عارفیان @HOWZAVIAN @shaeranehowzavi
⚫️ مسعود دیانی مجری و نویسنده حوزوی درگذشت حجت الاسلام والمسلمین دکتر مسعود‌ دیانی، دین پژوه، شاعر، نویسنده و مجری برنامه سوره، پس از تحمل بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت. @HOWZAVIAN
🔴 روایت مرحوم مسعود دیانی از «تجارت سرطان» ✍️ مسعود دیانی، دین پژوه و مجری رسانه‌ی ملی عمل جراحی سخت و سنگین بود. نزدیک به ده ساعت وقت برده بود. حدس نمی‌زدیم از عمل اول سخت‌تر باشد. که بود. در جراحی اول معده و طحال و نیمی از کبد و پاره‌ای ازمری و غدد فوق کلیوی را برداشته بودند. در جراحی دوم دیافراگم و روده و بخش دیگری از مری را. این بار مجبور شده بودند تیغ‌ها راتا پشت قلب ببرند. و این یعنی احتمال مرگ مضاعف. میانه‌ی جراحی باز از فاطمه رضایت گرفته بودند که خطر مرگ را با تصمیم جدید بپذیرد. امضا کرده بود و می‌شد حدس زد مادرم، برادرم، فاطمه و دوستانم چه رنج و زجر وحشتناکی از سر گذرانده بودند. تا من نیمه‌شب از اتاق عمل بیرون بیایم. با لوله‌ای در روده که قرار بود از یکی دو هفته‌ی بعد دهان جدیدم شود.‌ برای خوردن غذاها و داروهایی که فقط می‌توانستند مایع باشند. و با سرنگ به روده تزریق شوند. مابقی درد وحشتناک بود، اضمحلال تن بود. و سکوت. حالا دیگر کسی حرفی برای گفتن نداشت. این آخرین عمل جراحی ممکن روی بدن یک انسان بود. و ما به نقطه‌ی صفر که نه، به ماقبل صفر برگشته بودیم. هنوز لکه‌هایی از توده‌های سرطانی در کبد مشاهده می‌شدند و باید می‌سوختند. احتمالا آن هم بی‌حاصل. حالا اما می‌توانستیم پرسشی که چند ماه پیش اجازه نیافت با آرامش و به دور از هیجان جواب بگیرد را دوباره مطرح کنیم. هرچند پاسخ این بارمان مشخص بود. دیگر نه تن به عمل می‌دادیم، نه با شیمی‌درمانی به تماشای خاکستری خود می‌نشستیم. اما هشت ماه پیش چه؟ هنوز هم حق جانب پزشک اول نبود که سایه‌ی سنگین مرگ را در این بیماری می‌دید و ما را به انتخاب روش تسکینی به جای روش تهاجمی دعوت می‌کرد؟ حالا بعد از تحمل انبوه درد و زخم و ویرانی عمل و شیمی‌درمانی، بعد از صرف چندصد میلیون تومان هزینه، بعد از زمین‌گیر شدن و خانه‌نشین شدن و فلج شدن در امور روزمره، بعد از اینکه آیه و ارغوان ماه‌ها پدرشان را جز افتاده‌ای بی‌جان و ملول بر تخت ندیدند باید به افتخار امید و مقاومت و توکل کف می‌زدیم؟ وقتی پژوهش‌های علمی نشان می‌دادند که عمل جراحی در سرطان پیشرفته و متاستاز داده بی‌فایده است، از در بیرونش کنی از پنجره برمی‌گردد. عدد بقا زیر یکسال است، آن‌هم به عذاب. اجازه نداشتیم جور دیگری تصمیم بگیریم که متهم به ترس از شیمی‌درمانی و زهرناکی‌اش نشویم؟ انگ بی‌مسئولیتی نخوریم؟ ضد علم و خرافاتی به حساب نیاییم؟ و داغ ننگ بی‌ایمانی روی پیشانی‌مان ننشیند؟ به‌گمانم تجارت درمان سرطان در روزگار ما خوب خودش را به مفاهیم دینی و روانشناسی و ارزش‌های اخلاقی چسبانده بود. می‌مکید. و قهرمان می‌ساخت؛ ساکت و ویران و مظلوم. همین. @HOWZAVIAN
▪️مسعود دیانی، طلبگی، رفقا «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»(155 بقره) اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم رحمت، غفران و رضوان الهی به روح پاک مسعود عزیز و مجاهد عرصه تبیین. شور و شوق وافر او در آموختن، صراحت لهجه او در تبیین حق، سماجت او در دفاع از آرمان‌ها، سوز و گداز او در نماز شب‌های دوران طلبگی و قدم زدن‌های بین الطلوعین او در حیاط مدرسه با تسبیحی به دست و ذکری بر لب، هیچ گاه از خاطر دوستان قدیمی مدرسه امام صادق علیه السلام دماوند پاک نمی‌شود. @HOWZAVIAN
🔸مردمی نورانی ✍️ فاطمه شکیب رخ، عضو تحریریه مجتهده امین دیروز در راهپیمایی مسیر حرم تا جمکران، حال خوش دیدنی منتظران وصف ناشدنی بود. تلاش صادقانه و پذیرایی بی‌ریای میزبانان و اجرای برنامه های متنوع برای ماندن خاطره خوشایند روز نیمه شعبان، تنها منظره‌ای کوتاه از مسیر پیاده روی بود که با قلبی تپیده و اشک چشم آن را نظاره می‌کردم. در میان این سیل به خروش افتاده، سهم طلاب و روحانیان جوان بی‌شمار بود، در بسیاری از غرفه‌ها با حضوری مستمر، آنچه در توان خود داشتند را به نمایش گذارده بودند. حال خوشی بر شهر سایه افکنده بود، بی‌آنکه بخواهم در تمام مسیر به‌ یاد وعده‌ی الهی و فرموده‌ی معصوم بودم؛ قومی که از سرزمین مشرق، قیام می‌کند، حقوق خودش را از جهان مطالبه دارد (عدم دخالت در امور خویش را می خواهد) که با آنان مخالفت می‌شود «يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ»، وقتی می‌بینند که دنیا به آنها اجازه نمی‌دهد حقوق خودشان را داشته باشند، سلاح بدست می‌گیرند و دشمن را تهدید می‌کنند، اینجاست که دشمنان می‌پذیرند اما ایرانی‌ها نمی‌پذیرند و شروطی دارند و سرانجام پرچمشان را به دست مهدی (عج) می رسانند*... ان شاءالله آری، به‌راستی که هر بار طوفانی برساخته، مردم این سرزمین را در بر می‌گیرد، غربال آنان از سر گرفته می‌شود، ایمان‌ها مستحکم‌تر و دل‌ها پر امیدتر از آمدنی می‌شود که هر روز و شاید هر لحظه صدای رساتر دارد. *نعمانی، الغیبة، ص273. @AFKAREHOWZAVI
🔴 «برای یک زندگی معمولی» به من هم بر خورد ✍️ سلمان ایرانمنش، نویسنده حوزوی در «انجمن سواد رسانه» به مستند جدید شمقدری واکنش نشان داد و نوشت: 🔻شمقدری را خوب میشناسم و بیشتر مستند‌هایی که ساخته است را دیده‌ام؛ میراث البرتا، انقلاب جنسی، حلال‌ممنوعه، اینرل و ... 🔻از قلب اروپا تا وسط تهران با او همسفر بوده‌ام و گاهی به سوژه هایی که بدان‌ها پرداخته غبطه خورده‌ام. 🔻این بار می‌خواهم مستند جدید او به نام «برای یک زندگی معمولی» را ببینم. 🔻اسم آشنایی دارد، اما این را عیب نمیدانم شاید نامی به ذهنش نمی‌رسیده و این اسم را از شروین قرض گرفته تا محتوای فاخرش را به نامی مزین کند؛ از این مطلب عبور می‌کنم و فقط یک درنگ کوتاه بخاطر سوالی که در این عنوان ذهنم را مشغول کرده دارم: برای یک زندگی معمولی چه باید کرد؟🧐 احتمالا این سوالیست که در ادامه مستند آنرا پاسخ می‌دهد. ♦️فیلم آغاز می‌شود و بازهم با استفاده از تکنیک ابهام تا مخاطب را همراه خود کند، گویا دلاوری از پرواز جامانده که البته حسم می‌گوید این جزئی از سناریوست تا در سکانس بعدی دلاوری حرف های را که در فیلم نامه برایش نوشته شده بگوید؛ از این هم می‌خواهم عبور میکنم تا ببینم ادامه چه می‌شود . 🔻حالا به ترکیه می‌رسیم؛ آمار و ارقامی گفته می‌شود و دائما پای ایران به میان می آید، کاری به این نداریم که ما از آمار خیلی مطلع نیستیم و افراد از دادن آمار برای اقناع مخاطب بهره می‌برند البته این‌ را در یک برنامه سواد رسانه دیدم که یکی از تکنیک‌های اقناع برای مخاطب عام دادن آمارست و البته که خیلی کارایی دارد چون مرا هم تحت تاثیر قرار داد؛ باز هم از این‌جا عبور می‌کنم چون برایم نتیجه بسیار مهم است؛ 🔻چند سکانس زیبا از ترکیه می‌بینم، چه صحنه‌های جذابی و تصاویر چشم نوازی که دل آدم را راهی ترکیه و شهرهایش می‌کند. ♨️ناگفته نماند که سری هم به آنتالیا زدیم و آنجارا هم زیارت کردیم که یک‌باره حال پدر دلاوری خراب شد و دلاوری برگشت به ایران، دوست دارم باور کنم این قصه را اما از رندی فیلم سازان می‌ترسم و چیزی در پس ذهنم می‌گوید این هم یک بازی جدید است و شاید بیماری در کار نبوده؛ در هر صورت این بیماری برای پایان بندی کار الزامیست تا دلاوری بگوید درست است که برای یک زندگی معمولی چاره‌ای جز مهاجرت نیست؛ اما چکار کنیم که مجبور به ماندن هستیم بخاطر عزیزانمان و اینجاست که جوابم را می‌گیرم و تیتیراژ فیلم بالا می‌رود. ❓اما چه شد؟ باز هم پایانی باز به اندازه تک تک افرادی که در ایران زندگی می‌کنند که هر فردی در این دوراهی رفتن و ماندن یک تصمیم بگیرید اما مسأله اینجاست که آیا واقعا زندگی معمولی برای ما همین است که شمقدری به تصویر کشیده 💢 پس بگذارید به من بربخورد که نفهمیدم برای یک زندگی معمولی باید چکار کنم ...!؟ @HOWZAVIAN
🔅انگشتر عقیق تو را در می‌آوریم 🔅اشک تو را اگر چه جدا در می‌آوریم ✍️ مرحوم حجت الاسلام ، شاعر، مجری و نویسنده‌ی حوزوی از کوله‌های کهنه غذا در می آوریم خب! راستش ادای تو را در می آوریم در روزهای سرد و کسل، کنج عافیت شمشیر از غلاف خدا در می آوریم ما بی نماز مانده ترین‌ها، سر نماز خود را به شکل مرد گدا در می آوریم انگشتر عقیق تو را در می آوریم اشک تو را اگر چه جدا در می آوریم این شور و شوق و شعر و شعاری که بین ماست یک جور بازی است، ادا در می آوریم در بین خطبه‌های تو شمشیر می‌کشیم در موسم جهاد عصا در می آوریم گیسو به خون خضابی، محراب عدل و داد! ما نیز کیسه‌های حنا در می آوریم کشکول و تیغ و نام تو در قهوه خانه‌ها در خلسه‌ها دلی ز عزا در می آوریم با ذکر «یا علی مددی» دست می دهیم دستی که سرد پیش برادر می آوریم صبر و سکوت و بغض تو مولا شکستنی است ما عاقبت صدای تو را در می آوریم 🔗 صفحه شعر نویسندگان حوزوی 👈 «شاعران حوزوی» @HOWZAVIAN
✔️ مرحوم دیانی «ارزش گفت‌وگو» را به ما نشان داد ✍️ محمد امین رضایی ☑️ حجت الاسلام مسعود دیانی آسمانی شد! او حقیقتا یک طلبه عدالتخواه بود. نماینده گفتمانی در رسانه بود که من آن را آرمانهای ۵۷ می‌نامم. ترکیبی از عدالت، جمهوریت، آزادی و..؛ او در مدت کمی در "برنامه سوره" بسیار خوب درخشید کار ممتاز او این بود شخصیت اهل بیت(ع) را محور برنامه هایش قرار می‌داد و از زوایای مختلف بحث می‌کرد و یک روایت تاریخی رو به جلو از آن خلق می‌کرد. برنامه سوره با وجود او به یکی از بهترین و عمیق‌ترین امکان‌های گفتمانی در چند سال اخیر تبدیل شده بود. ☑️من در عمرم دفعات محدودی به بعضی ها حسادت کردم یک دفعه به شیخ مسعود بود سر برنامه اش در ماه رمضان پیرامون نهج البلاغه و حضرت امیر(ع)؛ با خودم می‌گفتم عجب توفیقی پیدا کرده، حضرت علی ع چه نگاه و لطفی به او کردند که اینگونه فرصت روایت از علی ع را به او دادند! او جز کسانی بود که عمیقا در جای درستی ایستاده بود. جمع بین عمق اندیشه، طلبگی و کار رسانه ای آن چیزی است که میشود از او الگو گرفت. واقعش ما شبیه او بسیار کم داریم کسی که رسانه او را به ابتذال شهرت و سطحی بودن و حاشیه نکشاند. او این امر را نشان ما داد. مراوده من با او مجازی بود یادداشت هایش که از عمق جان رنج دیده و لطیفش بود را می‌خواندم. پیشنهاد می‌کنم این درد نوشته‌های اخیرش حتما به اثری مکتوب درآید. هر بار که استوری می‌گذاشتم از اینکه چون اویی مرا می‌خواند و پیگیر است و هنوز او را داریم قلبا خوشحال می‌شدم. ☑️شیخ مسعود دیانی، او که در رسانه ملی ارزش گفت‌وگو را به ما نشان داد و خود نیز گفتمان عدالت و حمایت از مستضعفین و مبارزه با اشرافیت و مستکبرین را نمایندگی می‌کرد در شام ولادت امام مستضعیفین عج بعد از تحمل رنج های زیاد آسمانی شد. برای روح بلند او فاتحه ای بخوانید. پیشنهادم این است حوزه علمیه در مورد سیره علمی-عملی این طلبه فرهیخته جلسه ای باشکوه برگزار کند. امروز که در یک جنگ ترکیبی رسانه ای قرار داریم طلبه‌های جوان بسیار نیاز دارند به شناخت الگویی مثل شیخ مسعود دیانی برای عمل در این میدان دشوار؛ لطفا برای شادی روح بلند حجت الاسلام مسعود دیانی فاتحه‌ای بخوانید. @HOWZAVIAN
🌱 رد پای حیا ✍ حمزه شریفی دوست، رمان‌نویس حوزوی اینگونه نیست هرکه پوشش کاملی دارد، حیایش هم 20 باشد. این طور هم نیست که زنِ کم حجاب، بالکل با حیا خداحافظی کرده باشد. باید حیا را در «نگاه» هم جستجو کرد. ردّ پای حیا را در «گفتار» هم باید سراغ گرفت. از ادا و اطوارِ آدمی می‌توان میزانِ حیایش را حدس زد. البته که پوشش، بخشی از حیاست و صدالبته بخش بزرگ آن است. زنان خوب می‌دانند که گلِ حیا، پوشش است. پشتِ حیا به پوشش گرم است و شاید حیا هیچ دوستی بهتر از پوشش نشناسد. گویا این دو دوستِ قدیمی، طاقت دوری هم را ندارند و با هم قرار گذاشته‌اند که مدام پشتِ هم باشند و یکدیگر را تقویت کنند. هرچه حیا بیش باشد، پوشش بیشتر می‌شود و هرچه پوشش بیشتر، حیا نیز افزون‌تر. آن میزان که حیا شیفتۀ پوشش است، همان میزان از برهنگی متنفر است. برهنگی، اجازه نمی‌دهد که حیا آرام و قرار داشته باشد. برهنگی از حیا می‌کاهد و روز به روز حیا را در گفتار و نگاه و رفتار ضعیف‌تر و لاغرتر می‌کند و در پایان به مرز نابودی می‌کشاند. بالاخره یکی از این دو باید به تدریج صحنه را ترک کند. خدا کند آنکه صحنه را خالی می‌کند برهنگی باشد؛ تا مابقی خوبی‌ها بیایند و مانند پروانه دور حیا حلقه بزنند. @HOWZAVIAN
💠 به بهانه یک مناسبت مهم فرهنگی در تقویم رسمی کشور چند سال پیش همراه با جمعی از نوجوان‌ها در یک شبه‌نظامی با نام شرکت کردم که در برگزار می‌شد. درباره جذابیت‌ها و ظرفیت‌های تربیتی این اردوی خاص نمی‌خواهم بنویسم، که قطعاً نوشتنی است و در آینده اگر زاویه مناسبی از این موضوع به ذهنم برسد که به مرتبط باشد، ان‌شاءالله آن را خواهم نوشت. فعلاً در باب گلایه از تعطیلی این اردوها و آسیب‌های نبود این دست برنامه‌های تربیتی برای نوجوانان کشور هم نمی‌نویسم؛ هرچند خسارتی که به این دلیل به کشور وارد شده و می‌شود، مثلاً در همین اغتشاشات اخیر و تخلیه خیابانی هیجان‌های نوجوان‌ها، کاملاً مرتبط با و بر عهده است. امشب به مناسبت امروز (۱۸ اسفند) که است، می‌خواهم یکی از مشاهداتم را در آن اردو ثبت کنم. لطفاً اگر نمی‌دانید جزیره لارک کجاست، اول یک جست‌وجو بفرمائید و موقعیت آن را روی نقشه پیدا کنید. تصور کنید حدود ده سال پیش دارید در کوچه پس‌کوچه‌ها که نه، در پستی و بلندی‌های این جزیره که به تازگی و براساس یک سیاست دفاعی امنیتی، مسکونی شده و تعداد محدودی از مردم در آن ساکن شده‌اند قدم می‌زنید، که ناگهان یک تابلوی کانون فرهنگی هنری مساجد را بر سردر یک خانه می‌بینید. جزو کدام گروهید: آیا در دل خود به مسئولان مربوط احسنت می‌گویید که به‌دلیل حساسیت منطقه و به‌منظور تحقق سیاست دفاعی امنیتی مزبور، با چنین سرعتی برای همین تعداد انگشت‌شمار نوجوان ساکن جزیره کانون فرهنگی راه‌اندازی کرده‌اند؟ یا از خود می‌پرسید: واقعاً بایسته‌های اولیه راه‌اندازی این کانون، مثلاً حداقل یک مربی، در آن وجود دارد یا نه؟ باشد، قبول، من هم مثل شما که جزو گروه نخستید، می‌پذیرم که در اینجا و به‌دلیل تحقق سیاست نظام در مسکونی شدن این جزیره، این اقدام توجیه دارد؛ ولی به نظرتان آیا بعد از راه‌اندازی (مثلاً تا همین الآن)، برای ارتقای آن تا حداقل یک کانون فرهنگی هنری تلاشی شده یا اینکه مثل خیلی جاهای دیگر، فقط به پشتوانه همان تابلوی روی دیوار، یک کانون به آمار نهاد مربوط افزوده شده است؟! بگذریم از اینکه خیلی از ما به تجربه سال‌ها فعالیتمان، خبر دقیق و موثق داریم از همین فعالیت‌هایی (بخوانید تابلوهایی) که در گزارش کار دو یا حتی سه نهاد فرهنگی سیاهه می‌شوند تا مسئولان مربوط گزارش آن را مثلاً خدمت رهبر معظم انقلاب تقدیم کنند. و خدا می‌داند که این چه بلائی بر سر کشور آورده است، و کیست که نداند این رویه، هیچ سنخیتی با حکمرانی اسلامی ندارد. پ.ن: این یادداشت منافاتی ندارد با اینکه من و خیلی از هم نسل‌هایم وامدار همین کانون‌ها هستیم و امثال من در سال‌های دانش‌آموزی‌مان بیشتر از آنکه در مدرسه بوده باشیم، در کانون زندگی کرده‌ایم. 🔗 تبریک؛ راه اندازی صفحه‌ی حکمرانی اسلامی @HOWZAVIAN
☀️ جامعه منتظر و موقعیت تاریخی جهاد تبیین ✍ ابراهیم باقرزاده، استاد حوزه و دانشگاه 🌷پیامبر اکرم(ص) پیرامون مسئله انتظار می‌فرمایند: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِی اِنْتِظَارُ اَلْفَرَجِ»؛ و «أَفْضَلُ جِهَادِ أُمَّتِی اِنْتِظَارُ اَلْفَرَجِ»؛ 🔹یک جا پیامبر اکرم می‌فرماید: بالاترین عمل امت من انتظار فرجه. 🔹یک جا هم می فرماید: با فضیلت ترین جهاد امت من انتظار فرج هست. 🔸این تعبیرات حاکی از این است که انتظار اولاً از سنخ عمل هست. و ثانیاً این عمل همیشه توأم با یک جهاد وسیع و دامنه‌دار در بعد فردی و اجتماعی است. ◻️ جهاد تبیین در واقع جهاد کبیری است که برای تحقق جامعه منتظر حیاتی و ضروری است. ◻️ برای شکل گیری جامعه منتظر به جهاد نیاز داریم، 👈به عبارت دیگر انتظار یعنی جهاد کردن برای ایجاد جامعه منتظر که این جهاد در عرصه‌های مختلف باید تحقق یابد. 👈انتظار موعود، روحیه و رفتار جهادی برای نصرت امام زمان (عج) در نبرد نهایی حق و باطل و زمینه‌سازی برای حکومت مهدوی است.🌺 @HOWZAVIAN
. 🍂 چرا ندارمت؟! إِلَهِی وَقَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَأَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ در بی‌خبری گذشت عمرم به‌شتاب رفتم به‌هوای آب دنبال سراب این درد ندارد التیامی یا رب در مستی دوری تو بگذشت شباب @HOWZAVIAN @shaeranehowzavi
. 🌿در هوای تو ✍ تقی متقی، شاعر حوزوی هوایی که تو در آن نفس نکشی مسموم است؛ نفسی که در هوای تو نباشد خفگی است! @HOWZAVIAN
♦️ نظام محاسباتی ✍️ محمدرضا آقازاده، نویسنده حوزوی 📋 چرا چیزهایی که ما در جامعه میبینیم، رهبر انقلاب نمیبیند ؟ 📋 چه میشود که کسی بیان کند : دفاع مقدس، چیزی جز خونریزی و آسیب نداشت و انقلاب اسلامی نابود میشود و ما باید کشور را تحویل آمریکا بدهیم. 📋 چرا زنان ایرانی در پس اغتشاشات اخیر، حجاب از سر برنداشتند ؟ 📋چرا برنامه ریزی های دشمنان مردم ایران، به ثمر نمیرسد ؟ ✅در قسمت نهم پادکست دیده‌بان، به چیستی مفهوم "نظام محاسباتی" پرداخته شده است. 🎙 از طریق لینک زیر به این پادکست به مدت زمان ۷ دقیقه و ۳۵ ثانیه گوش دهید : 🔗 https://eitaa.com/talabedideban/34 @HOWZAVIAN
✔️ "نقد و تبیین" راهکاری مبتنی بر انصاف و واقع گراییمسلم محمدی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، استاد و نویسنده حوزوی 🔸می گویند توجیه حماقت است؛ تضعیف خیانت است و تکمیل رسالت است، بنابر دسته بندی فوق؛ امروزه سه روش و رویکرد نسبت به کشور و نطام مشاهده می کنیم 1⃣ برخی علم توجیه را حمل می کنند و از سیر تا پیازی که در این مملکت رخ می دهد را مدافع هستند و هر کس هم چیزی برخلاف آن ها بگوید با یک انگ و اتهام از صحنه خارجش خواهند کرد. 2⃣ گروه دیگر انگار ماموریتی جز تصغیر؛ توهین و تضعیف در این مملکت ندارند و گویا اصلا اینجا هیچ خوبی رقم نخورده و دائما معترض و منتقد و گله مندن و دریغ از اینکه یک نکته از خدمات و حسنات انقلاب و نظام را بیان کنند. 3⃣ اما بنظر می رسد یک راه سوم و میانه ای هم وجود دارد که مسیر انصاف و اعتدال است که هم نقاط ضعف را ببینیم و هم نقاط قوت را؛ هم معایب را هم حقایق را؛ کانال نقد و تبیین از یک سال گذشته که فعالیت خودش را آغاز کرده ( از ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ تا کنون) سعی کرده این روش را پی بگیرد با این شعار که ما موظفیم به: 🔺نقد معایب و تبیین حقایق 🔸نتیجه سخن: بنظر می رسد بنابر تجربه چندین سال فعالیت در حوزه اخلاق اجتماعی و فضای مجازی؛ همان گونه که در عنوان این یادداشت نیز آمد؛ نقد مبتنی بر دو اصل کلیدی انصاف و واقع گرایی زمینه تاثیر بیشتری در جامعه هدف در پی خواهد داشت. ✍سخن راهبردی آخر: اگر همه فرهیختگان جامعه به دور از نگاه صفر و صدی و سیاه و سفید مطلق به تبیین حقایق و نقد معایب بپردازند؛ می توان در آینده به جامعه ای مبتنی بر اصول اخلاقی و انسانی امیدوار بود. 💎یک تقاضا: از شما دوست عزیز و دغدغه من خودم تقاضا دارم اگر نقطه نظر یا راهنمایی درباره کانال نقد و تبیین دارید، بیان فرمایید؛ نقاط قوت موجب انگیزه مضاعف و نقاط ضعف موجب ارتقا و پیشرفت خواهد شد. @HOWZAVIAN
. ☑️ روزهایی که برای ما می‌نوشت‌ ✍ روزنوشتی از مرحوم مسعود دیانی چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۴٠١ دوست داشتم بنویسم و نمی‌توانستم. حتی چند کلمه‌. هرروز ضعیف‌تر از روز قبل می‌شدم و گرفتارتر. از بیمارستان که بیرون می‌آمدم تصورم از روزهای پیش رو این نبود. حال خوشی داشتم. سبک بودم‌. پر از امید و شوق‌. ناامیدی از درمان در وجودم چراغ امیدی روشن کرده بود که زندگی را در سایه‌ی مرگ از نو برایم تازه و شیرین می‌کرد. دوست داشتم روزهای پر عاطفه‌ای را با فاطمه و ارغوان و آیه بگذرانم. پر خاطره. پر از گفتگو و آغوش. پر از لبخند. دوست داشتم کار بکنم. برای سوره ماه رمضان کلی شوق و انگیزه داشتم. اتاقم را از نو چیدم. صندلی‌ام را آوردم بالای تختم. کتاب‌هایی که دوست داشتم را بالای سرم چیدم. برای خودم تبلت گرفتم. که هیچ وقت نداشتم. چراغ مطالعه‌ی ایستاده‌ای که سال‌ها بود دوستش داشتم را سفارش دادم. حتی به رؤیای خریدن دوچرخه‌ی برقی فکر می‌کردم. دوست داشتم واپسین روزهایم بهترین و شادترین باشد. درونم اینگونه بود. بیرون اما سر سازگاری نداشت. درد، زخم، ضعف، بیماری‌های رنگ‌رنگ، حال‌های بد پی در پی، به خود پیچیدن‌ها، تهوع‌ها و حال‌خرابی‌های لحظه به لحظه، افتادن‌های بدون بلند شدن، سوختن‌های از درون، مچاله‌شدن‌های در خود و درد، و درد، و درد جایی برای این رؤیاها باقی نگذاشته بود. جز ناله صدایی از گلویم بیرون نمی‌آمد و جز درد و ضعف تجربه‌ای ثبت نمی‌کردم. ........................ گروهی در پیام‌رسان بله برای بدرقه‌ی برادرمان آقای دیانی ble.ir/join/YjIwZDg5ND @HOWZAVIAN