eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.5هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
433 ویدیو
167 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، اکسیژن است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارسال یادداشت‌ @rahil1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰زمان مناسب عذرخواهی کردن ✍️ محمدعلی هراتی 🔹بهتر است همواره در برابر اشتباهات خود از فرزندان تان معذرت خواهی نمایید، حتی اگر اشتباه کوچکی بوده و تصور می کنید اهمیت چندانی ندارد. 🔅به طور مثال ناگهان حرف وی را قطع می‌کنید بگویید: «معذرت میخام حرفتو قطع کردم». 🔹هر زمان که می‌خواهید کودک‌تان با شما رفتاری که مطابق میل شما نیست نداشته باشد، بهتر است در صورت انجام آن رفتار از طرف شما، از آنها عذرخواهی نمایید تا یاد بگیرد و سعی نموده تکرار نکند. ‼️بدیهی است که برای تعیین محدودیت‌های مناسب برای فرزند نباید معذرت خواهی صورت گیرد. 🔹وظیفه پدر و مادر این است که احساسات و رفتارشان را کنترل نمایند. اهمیتی ندارد بعد از رفتار و حرکت اشتباه، فرزند چه رفتاری بروز می‌دهد؛ مهم این است که به موقع و با دلیل مناسب عذرخواهی نمایید. 🔅به طور مثال به فرزند بگویید: «خیلی عصبانی شدم اسباب بازی‌ها رو جمع نکردی برای همین سرت داد زدم. اما معذرت میخام نباید سرت داد می‌زدم دیگه تکرار نمیشه اما کاش شما هم اسباب بازی‌ها رو جمع می‌کردی تا مامان خوشحال می‌شد». @HOWZAVIAN
✔️ اندیشه مطهر ✍️ علی خسروی 🔻آنچه مطهری را مطهری کرد نه مبارزه بود، نه فقه، نه فلسفه و نه منبر و خطابه؛ که در همه ا‌ینها افصح و ابلغ و افضل و اشجع‌ از او فراوان بودند. آنچه او را ممتاز ‌کرد نه تابع بودن که ناقد بودن او بود که وی را بر صدر عالمان زمان خود نشاند. او نه عوام‌زده بود و نه حوزه‌زده و نه روحانیت‌زده و نه سنت‌زده و نه تاریخ‌زده و نه دولت‌زده! 🔻مطهری خرافه‌زدا بود و تلاش کرد تا چهره دین را از زنگارها بزداید. او بیماری شناسی کرد، از روحانیت ‌گفت و از آفت‌های دامن‌گیرش و از مهجور ماندن قرآن. از رکود فقه شکوه کرد. اجتهاد به معنای صحیح و اصیل آن را معرفی و ‌شناساند. مسئله‌شناسی کرد و در پیِ افکندن کلامی نوین بود. او به راستی یک عقل‌گرای متصلب و قوی بود. او به‌ دنبال این بود تا نقبی نوین به روشنایی بزند. خدا را در تاریکی‌ها، بی‌سامانی‌ها و شکست‌ها نمی‌جست که در پی او در نورها و نظم‌ها و درستی‌ها بود. 🔻هرگز از پرداختن به فلسفه شرم نکرد و آن را ارج می‌نهاد و هرگز مانند اخباریان باور نداشت که فلسفه آفت دیانت است. مطهری در اندیشۀ دفع شبهات بود، آن هم نه شبهات کهن که معماها و مشکلات نوین. خدمات متقابل اسلام و ایران او آبی بود بر آتشی که پهلوی برافروخته بود تا یکجا ایرانیت و اسلامیت را باهم در آن بسوزاند. 🔻با عرفان مانوس بود. شاگردی بزرگانی چون امام‌خمینی و علامه طباطبایی را که هر دو روح مطهر و ملکوتی این عصراند کرده بود و از آثار قدسی این دو شجره طیبه، گوهر جان را روشنی و فربهی بخشیده بود. با مولوی و حافظ آشنا بود؛ حافظ را بسیار دوست ‌داشت و به دفاع از حریم قدسی عرفان حافظی کوشید و از اینکه جمعی از آلوده جانان بی‌خدا، کناس‌وار می‌خواستند او را هم به لوث جامه خود بیالایند در رنج بود. 🔻مطهری به عرفان نظری هم وقوف داشت و آراء کسانی چون محی‌الدین، قونوی، جامی و.. را خوب می‌دانست و جرعه‌های عرفان ناب و عافیت‌سوز را از سرچشمه‌های اصیل آن، یعنی نهج‌البلاغه و قرآن بر می‌گرفت. او به خوبی دریافته بود که گوهر و محور اندیشه مذهبی عرفان است و چراغ دین با روغن عرفان می‌سوزد و اگر این چراغ تاریکی سوز را برگیری همه چیز در تاریکی فرو خواهد رفت. 🔻همچنین بیفزایید پرهیز از تکلف و تصنع و تقید، وضوح و روانی سخن و حرمت او نسبت به نقادی [و نه فحاشی] و حرمت نهادن به عقیده مخالفان و جستجوگری و... و ده‌ها سرفصل دیگر که: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(فصلت/۳۳) نیکو سخن‌تر از آن‌کس کیست که به خدا دعوت کند و نیکو رفتار باشد و اظهار اسلام کند. @HOWZAVIAN
🔺تیغ رسانه بر گلوی اعتقادات! ✍️مجید ابطحی «چند پزشک شراب خوردند!» همین قدر از خبر کافی بود برای تخریب اعتقادات مردم! چرا؟ تا حال، وقتی اسم شراب‌خوار را می‌شنیدم تصویر یک انسان بدبخت، بی‌عرضه و بی‌خاصیت به ذهنم می‌آمد که از مستی، کنار خیابان افتاده و احیانا مورد ترّحم دیگران است، ترّحمی همراه ! 🔹چرا انسانی که بزرگ‌ترین یعنی "عقل" را به دست خودش آن هم فقط در ازای چند دقیقه لذّت از دست می‌دهد، حق‌اش تحقیر نیست؟ بمانَد که خالقِ این انسان، شراب را نجس و پلید دانسته و دلسوزانه او را از نزدیکی به این آلودگی پرهیز داده! 🔹حالا وقتی رسانه _عامدانه یا جاهلانه_ خبر مستی چند پزشک! را منتشر می‌کند، تصویر ما از یک "شراب‌خوار"، از یک "مست"، چیست؟ بهتر از این می‌شد یک را، یک حماقت و بلاهت را عادی کرد؟ 🔹پس باید تبیین کنیم: "آن‌که به خود آتش می‌زند دیوانه است، حتی اگر پزشک باشد" ! @HOWZAVIAN
🖌🖍 احقاق و تحقیق با کلمه‌ها ✍️ علی اصغر اسلامی تنها، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) ✨یا مَنْ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ، ✨یا مَنْ یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَىْ رَحْمَتِهِ ۱) خداوندِ علیم بدیع، حقّ است و انسانِ ظلوم جهول، محقّق. او احقاق می کند و انسان تحقیق. فعل او بدیع، دفعی و بی کران است و عمل انسان تقلیدی، تدریجی و کرانمند. او با کلمات اعلی، حق را احقاق می کند و انسان- که خود کلمه حق است- با کلمات ادنی، حق را جستجوی می کند. پس همانگونه که هستی شناسی «کلمه» برای حق شناسی و تخلق به حق سبحانه و تعالی ضروری است برای پویایی شناسی حقیقت جویی و تحقیق حق نیز ضرورت دارد. ۲) برخی معتقدند بیش از آنکه ایده ها واژه ها را بسازند، این واژه ها هستند که ایده ها را می آفرینند و آنها را حمل می کنند. البته واژه ها صرفا در کار انتقال ایده ها و معانی نیستند، آن ها درست مانند «بادها و ابرها»، خود در گشت و چرخش اند، به یکدیگر تبدیل و در همدیگر دگرگون می شوند. به همین خاطر است که می توان آنها را «گذر دهنده» یا« مَرکبِ ایده ها» به شمار آورد. ۳) از نظر بودریار واژه ها برای ما اهمیت بسیاری دارند. آن ها زندگی خودشان را دارند و از همین رو میرندگی و میرایی شان برای هر کسی که مدعی تملک شکل مشخصی از اندیشه نیست و سودای مرشدی ندارد بدیهی است. در ناپایداری واژه ها بازی شاعرانه ای از مرگ و زندگی وجود دارد در تعابیر و استعاره پردازی های مداوم و پیاپی یک ایده، به چیزی بیش تر(به چیزی غیر) از خود بدل می شود به شکل از اندیشه. زبان می اندیشد، به ما می اندیشد و دست کم تا جایی که به واسطه ی آن می اندیشیم برای ما می اندیشد؛ و در اینجا رابطه ای شکل می گیرد، رابطه ای که نمادین است، رابطه میان واژه ها و ایده ها. ما تصور می کنیم که راه پیشرفت از دیار ایده ها می گذرد- این توهم هر نظریه پردازی است- غافل از این که در حقیقت واژه هایی که در مقام اشاره گر عمل می کنند، ایده ها را می آورنند و بازمی آورند. ۴) از منظر نشانه شناسی متعالیه نیز کلمات بسیار مهم اند نه فقط کلمات اعلی و کلمات اوسط بلکه کلمات ادنی که مربوط به جهان انسانی و اجتماعی اند نیز مهم اند اگر معتقد باشیم «کلمه لفظیّة الحدوث و معنائیّة البقا» است و «المعنا داخل فی الفظ لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمباینه»- نه اینکه«المعنا داخل فی الفظ بالممازجه» آنگونه که سوسور و ساختارگرایان معتقدند و نه «خارج عنها بالمباینه» آنگونه که بودریار و پساساختارگرایان معتقدند- آنگاه خواهیم دانست واژه ها نه فقط همچون بادها در کار جابجایی ایده ها و معانی اند(وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً) ، بلکه آن ها درست مانند «ابرها و کشتی ها»، با قدرت فراوان و بار سنگین (فَالْحامِلاتِ وِقْراً )، به آسانی خود در گشت و جریان اند( فَالْجارِياتِ يُسْراً)، به یکدیگر برخورد و با همدیگر ترکیب می شوند. بیش از آنکه ایده ها و معانی خالق واژه ها باشند، این واژه ها هستند که ایده ها را حمل کرده و آن ها را می زایند. به همین خاطر است که می توان آنها را نه «محل ایده ها» و نه «مرکب ایده ها» آنگونه که بودریار می گوید؛ بلکه به تعبیر دقیق تر «حامل ایده ها» به شمار آورد. ۵) کلمه والد و والده کلمه است نه خالق و موجده آن. کلمه حدوث و پیدایش لفظی دارد و بقا و حیات معنایی. و اسفار اربعه محقّق در مسیر تحقیق وحقیقت جویی با آن آغاز و پس از سیر در جهان معانی به آن انجام می یابد. «سفر از لفظ به معنا»، «سفر در معنا»، «سفر از معنا به لفظ» و «سفر در الفاظ با معنا». کلمات طیبه سفر می کنند و در لحظه ای که به یکدیگر بر می خورند با پرهیز از تناکر و همستیزی(با همه اشکال آن از تضاد هگلی- مارکسی تا تفارق و تقسیم سوسوری- دورکیمی تا تمایز و تفاوق بوردیویی-دریدایی)، همشناسی و تعارف می کنند؛ در سطح اسما و الفاظ به هم می آمیزند. از تناکح اسما و آمیزش واژگان است که معانی نو متولد می شوند، نوآوری رخ می دهد و دانش و معرفت نو و کلمه طیبه نو ابداع می شود. @HOWZAVIAN
💎 شعر فارسی فلسطین به دست عرب زبانان نمی‌رسد 🎙گفتاری از دکتر امیرحسین هدایتی، شاعر و نویسنده: شعر فارسی که جدی‌ترین شعر را درباره فلسطین در چهل سال گذشته یا حتی قبل از آن دارد، به دست عرب‌زبانان نمی‌رسد. تعریف اساسی شعر مقاومت، در واقع توضیح و تبیین شرایط مقاومت در مقابل فشارداخلی و خارجی در یک ملت است. ملتی که تحت فشار یک استبداد داخلی یا تحت فشار یک استعمار خارجی باشد، پدیده مقاومت ادبی از طرف روشنفکران، ادیبان و شاعران شکل می‌گیرد. مثل شعر مشروطه که در واقع و به نحوی یک نوع شعر مقاومت در مقابل استعمار خارجی و دیکتاتوری داخلی بود. ولی بعد از انقلاب اسلامی شعر مقاومت تعریف دیگری پیدا کرد. البته جدا از شعر انقلاب اسلامی که در واقع خودش یک تعریف خاصی از شعر مقاومت دارد، با شروع جنگ تحمیلی و دفاع مقدس یک پدیده دیگری در ادبیات ما با عنوان شعر پایداری به وجود آمد. اساساً در ادبیات جهان شعر مقاومت تعریف دیگری دارد. مثلاً شعرفدریکو لورکا در اسپانیا بر علیه استبداد داخلی و حکومت فرانکو یک شعر مقاومت محسوب می‌شود. محمود درویش هم در فلسطین به عنوان شاعر مقاومت مطرح است. او هم در اشعارش علیه اشغال‌گری و ستمی که بر مردم فلسطین رفته، صحبت می‌کند. مقاومت برای معیارها و مصداق‌های متفاوتی مبارزه می‌کند اما معمولاً در اطراف چنین پدیده‌هایی شعر مقاومت شکل می‌گیرد. شعر مقاومت در هفتاد سال گذشته در حوزه و مساله فلسطین جایگاه خاصی دارد. شاعران مقاومت در فلسطین و به خصوص در میان جامعه عرب شهرت زیادی دارند. شاعرانی مثل معین بسیسو، محمود درویش و بدر شاکر السیاب از شاعران پایداری عرب در عراق و در مقابل دیکتاتوری حزب بعث که شهرت بسیاری دارند. 🔗متن کامل در خبرگزاری مهر @HOWZAVIAN
‌. یکی از واجبات طلبه این است که مطالب مرحوم آقای مطهری را یاد بگیرید. به عقیده من یکی از واجبات هر طلبه‌ای این است که کتاب های آقای مطهری را یک دور از اول تا آخر با دقت بخواند و مباحثه کند. ● رهبر معظم انقلاب/ ۲۵ آذر ۸۲ @HOWZAVIAN
🔹روز استاد ✍ حسین انجدانی ن وَالْقَلَمِ وَمَایسْطُرُونَ آری سوگند به قلم و آنچه که می نگارد؛ تا برای همیشه ماندگار بماند و یاری‌گر انسان‌ها در گذرگاه زمان باشد. به نام او که می‌آفریند انسان را در جوهره ذات انسانیت با شخصیت ملکوتی و انسانی تا طریقه ره یافتن به بارگاه دوست را چند صباحی در این کره خاکی بازجوید؛ تا شاید ره به سوی خیر و سعادت رهنمون نماید. می‌خواهم از شخصیتی سخن گویم که قلم را یارای نوشتن نیست و زبان قاصر از بیان جملات است که اگر دریا مرکب شود و برگ‌های درختان قلم گردد، در مقابل آن به انتها خواهد رسید، اما به رسم ادب چند خطی می نگارم تا شاید جبران گردد. شخصیتی که چهره ملکوتی به خود گرفته و یاریگرم در این دریای مواج زمانه و تلاطم، تشویش‌ها و اضطراب بود، شخصیتی که روح زندگی و طراوت را در کالبد بی‌جان و بی روحم زنده کرد و با دم مسیحایی‌اش بار دیگر ضربان قلبم را به تپش انداخت. بند بند وجودشان لطافت بهار و لبخند ملیح‌شان محبت آفتاب را در ذهنم تداعی می‌نمود؛ امید را در برق نگاه‌شان می‌یافتم و آنگاه که در کوچه پس کوچه‌های تاریک زمانه می‌ماندم، فانوس پندها و اندرزهایشان روشنایی بخش رهم می‌گردید و آنگاه که در تنهایی خود دور دست‌ها را به امید نوری به نظاره می‌نشستم، ندای ملکوتی‌شان روحم را به نوازش می‌آورد و مرا به سوی قوی‌ترین قدرت و پناهگاه (خداوند) رهنمون می‌ساخت و سخنان‌شان چون مرواریدی گردن آویز وجودم می‌گردید و آنگاه مرا به طواف خانه عشق می‌کشاند تا پروانه‌وار بالهایم را در شمع وجودشان بسوزانم. @HOWZAVIAN
🟢 اخلاق و سلوک استادی 🔸جامعیت داشتن استاد ✍ احمدحسین شریفی، رئیس دانشگاه بین‌المللی قم 🔹دانشگاه محل تعلیم و تربیت علمی، مهارتی، فرهنگی، اخلاقی، سیاسی و بصیرتی است. به تعبیر مختصر دانشگاه پایگاه و جایگاه انسان‌سازی است. استادی می‌تواند به این رسالت عمل کرده و در راستای فلسفه وجودی دانشگاه حرکت کند که انسانی تک‌بعدی نباشد؛ بلکه حتی‌الامکان از جامعیت لازم برخوردار باشد. 🔻فی‌المثل کسی که جریان‌های سیاسی، فرهنگی، و فکری را نشناسد و از پیچیدگی‌های چنین موضوعاتی آگاهی نداشته باشد، چگونه می‌تواند به دانشجوی خود بصیرت دهد؟ چگونه می‌تواند او را به درستی تربیت کرده و راه درست را به او بنمایاند؟ کسی که خود از دنیای کوچک و خطی برخوردار باشد، چگونه می‌تواند چشمان دانشجویان خود را به دنیاهای بزرگ و چندوجهی و چند لایه‌ای باز کند؟ «او خویشتن گم است که را رهبری کند» @HOWZAVIAN
▫️نان و نانوا ✍ فاطمه دماوندی، نویسنده آقا اجازه! بابای ما معلم است. بابای ما همیشه به ما می‌گوید: درس بخوانیم تا وقتی که بزرگ شدیم معلم شویم. چون‌که نان توی معلمی است. اگر این‌طوری نبود که تا هفت نسل قبل، معلم نمی‌شدیم. نمی‌توانستیم همین لگن قراضه را بخریم و همین ۶۰،۵۰ را داشته باشیم و عروسی خواهرمان را بگیریم، اما ما می‌گوییم اگر نان در معلمی است پس نانواها در نانوایی چه کار می کنند؟ شاید نانواها در نانوایی درس می‌دهند شاید هم معلم‌ها سر کلاس به جای درس دادن نان می‌پزند. نمی‌دانم چرا وقتی این جمله را گفتیم بابای‌مان خیلی عصبانی شد. از روی زمین بلند شد و آمد روبه‌رویم ایستاد و گوشم را پیچاند تا قرمز شد. بعدش هم گفت حقت است. تا تو باشی که این‌جوری حرف نزنی. مامان‌مان هم سرش را تکان داد و گفت: تو چه می‌فهمی؟ هنوز دهنت بوی شیر می ‌دهد و پا شد رفت توی آشپزخانه. من هم دستم را جلوی دهانم گذاشتم و ها کردم اما دهانم بوی تره‌هایی می‌داد که با پنیر خورده بودم نه بوی شیر. نمی‌دانم مامان‌مان چه‌جوری نتوانسته بود بوی شیر را از تره تشخیص بدهد. آقا اجازه ما از این انشا نتیجه می گیریم که معلمی شغل خوبی است و من وقتی بزرگ شوم می‌خواهم مثل بابایم شوم، چون خیلی شغل خُشمزه‌ای است و وقتی بزرگ شوم می‌تواند من را سیرِسیر کند. @HOWZAVIAN
☑️ قبر ✍️ علی ابراهیم‌پور جای قبر مهمه؟ این دفعه که مشرف بودم، رفتم برای شارژ گوشی. یک اتاقکی در صحن آزادی بود که دورتادورش قبر بود. چقدر قشنگ که آرامگاه ابدی آدم، جایی باشه که تا تاریخ هست، هست. وقتی دیگه از فامیل‌ها کسی نیست و نمیاد، حداقل افرادی هستن فاتحه بخونن؛ اونا هم نباشن، حداقل هر روز مثلا کنار آقایی. همان روز پیش حضرت دعا کردم، قبرم در حرم باشه. بعد از آن روز هی به این فکر می‌کنم: یکی میگفت که اگه کسی تو حرم بمیره، تو حرم دفنش می‌کنن. بعد فکر می‌کنم خب چطور میشه اونجا مرد؟ خودکشی هم قبوله یا نه!؟ بعد حرم حضرت معصومه رو که دیدم می‌گم شاید باید عالم شد. ولی خوب پوستت کنده میشه آخرش معلوم نیست بیارنت اینجا یا نه؛ شاید شانست بشه مثل استاد مهدی پیشوایی که کسی بهش محل نداد. بعد اگه تو اون سطح عالم بشی، دیگه این چیزا برات مهم نیست. اگه دنبال قبر تو حرم باشی که هنوز عالم نشدی و اگه شدی دیگه دنبالش نیستی، اونا دنبالتن. فعلا نمی‌دونم. ولی دوست دارم. از خود آقا خواستم در حرم و یک جای خوب دفن بشم. ولی خب مگه قبر مهمه؟ که قبرشان معلوم نیست! چیزی از ارزش‌هاشون کم شده؟ ملاکه؟ از کجا می‌دانی یک عدد صلوات‌فرستادن در همین لحظه که زنده هستی، از دفن در خود ضریح آقا امیرالمؤمنین، اثرش بالاتر نیست؟ استدلالی داریم؟ @HOWZAVIAN
🔺جو غالب توده‌ای‌ها در دهه ۲۰ خانم گوهرالشریعة دستغیب در کتاب خاطراتشان با عنوان گوهر صبر فضای فرهنگی و جو غالب توده‌ای‌ها در جامعه را به خوبی توصیف می‌کنند: توده‌ایها برای عضوگیری و جذب هوادار علاوه بر پخش اعلامیه در مدارس هرازگاهی در خیابان لطفعلی خان میتینگ هم میدادند، یادم هست دختر استاندار شیراز همت که در مدرسه ما درس میخواند جذب توده‌ایها شده بود و در میتینگ‌های آنها شرکت می‌کرد. من و اقدس یک بار او را در راه برگشت به خانه دیدیم که رفته پشت‌بام یکی از مغازه‌ها ایستاده و با یک بلندگوی دستی صحبت می‌کند عده‌ای هم دور و برش ایستاده بودند و به حرفهایش گوش می‌دادند، من از اینکه میدیدم یک دختر خانم این طور جسورانه رفته آن بالا و حرف می‌زند خوشم آمد و در دلم گفتم بارک الله اما چون حرف توده‌ای‌ها را قبول نداشتیم، خیلی سریع از کنار آنها رد شدیم و رفتیم. توده‌ای‌ها چندین بار تا جلوی مدرسه ما هم آمدند و سر و صدا به پا کردند. یک بار هم با هیاهو ریختند به مدرسه. ما از کلاسمان که مشرف به حیاط و در ورودی مدرسه بود، دیدیم بعضی دخترها برای اینکه ببینند چه خبر است با آنها همراه شده‌اند؛ اما چندتایی هم بودند که توده ای‌ها به زور آنها را کشیدند و با خودشان بردند. آن روز من و اقدس از ترس اینکه ما را هم به زور ببرند در کلاس را بستیم و دو سه تا نیمکت به صورت عمودی در گوشه‌ای از کلاس قرار دادیم و پشت آن قایم شدیم. خیلی ترسیده بودیم؛ چون همراه شدن با آنها را عیب می‌دانستیم. … نگران این هم بودیم که اگر بفهمند ما از خانواده‌ای روحانی هستیم بیشتر اذیتمان کنند آن زمان تعداد خانواده‌های روحانی که دخترشان را به دبیرستان می‌فرستادند، واقعاً انگشت شمار بود. ما همین طور که از ترس پشت نیمکت‌ها میلرزیدیم، متوجه شدیم چند تا از توده‌ای‌ها جلوی در کلاس رسیده‌اند .یکی از آنها در را باز کرد و نیم نگاهی داخل کلاس انداخت؛ اما ما را ندید و رفت. نیم ساعت بعد ... به خانه برگشتیم در راه موقع ردشدن از خیابان لطفعلی‌خان باز همان جمعیت را دیدیم که پایین‌تر از مدرسه میتینگ تشکیل داده‌اند روی هم رفته آن زمان جو جامعه بسیار نامساعد و تبلیغات کمونیست‌ها بسیار گسترده بود نه تنها در مدارس بلکه در دانشگاه و ادارات هم آنها حرف اول را می‌زدند و از آنجا که هیچ گروه مذهبی وجود نداشت، اگر کسی می‌خواست فعالیتی بکند، حتماً باید عضو حزب توده می‌شد توده‌ای‌ها به دلیل جذابیت کلام به خوبی خودشان را طرفدار کارگران و فقرا و توده مردم جا می‌زدند و مدافع حقوق آنها معرفی می‌کردند. با اینکه خیلی‌ها تسلیم آنها نمی‌شدند؛ اما به هر حال توانسته بودند از بین خانواده های مذهبی افرادی را جذب کنند. 📖منبع: طیبه پازوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، چاپ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، 1397ش، صص ۶۲-۶۳. ... ✔️ پی‌نوشت: خواندن این خاطرات خوبی‌اش این است که می‌فهمیم در دوره پهلوی چه فضای سنگینی علیه مذهب و روحانیت بوده است اما از دل همین فضا باز روحانیت بود که موفق بیرون آمد و امروز دیگر نامی از توده‌ای‌ها نیست، به تعبیر روایتی از امیر المؤمنین «لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ» و «لِلْبَاطِلِ جَوْلَةٌ» حق دولت ثابت و همیشگی دارد و باطل فقط سر و صدایش زیاد است. امروزه فضای فرهنگی و نفوذ روحانیت قابل مقایسه با آن زمان‌ها نیست. «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَ ✍️ حمیدرضا باقری را در شرح حال دنبال کنید @HOWZAVIAN