eitaa logo
نویسندگان حوزوی چهارمحال و بختیاری
79 دنبال‌کننده
19 عکس
2 ویدیو
0 فایل
✍️یک نویسنده، بی تردید نخبه است✍️ 🌤نوشتن، اکسیژن است و نویسندگی، نان شب.🌤 🍃اینجا فضایی برای نشر دیدگاه نخبگان حوزوی استان چهارمحال و بختیاری است. #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای ✒️✒️ارسال یادداشت‌ها و نظرات از طریق✒️✒️ @Admin_nevisandegi #جهاد_روایت
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ☑️ سه سال در سه دقیقه 👆👆👆 ✍ نگاهی اجمالی به فعالیت جهادی_رسانه‌ای نویسندگان حوزوی ✨ ما نویسندگان حوزوی از دل بی‌مهری‌ها سر برآوردیم و جوانه زدیم... 🍃حالا دیگر سبزتر می‌شویم، تنومند و پرجوهر... 🌱 و برای هر همسایه‌‌ای قلم می‌کاریم به بهانه‌ی درو کردن واژه‌های نور و معنا. تا تا می‌مانیم کنار هم... 🙏 صد سپاس از صبوری فرد فرد حاضر در این نوشته‌گاه همت و حمایت 1⃣ در کانال نویسندگان حوزوی 2⃣ در تحریریه مدادالفضلاء 3⃣ در تحریریه مجتهده امین 4⃣ در گروه نویسندگان جبهه انقلاب 5⃣ در قرارگاه کوچک جهاد روایت 🎞 تهیه و تدوین: مهدیار اسفندیار https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6 @HOWZAVIAN
🌻 برارجان ✍️سعید احمدی این مدت که «زن، زندگی، آزادی» افتاد روی زبان‌ها، از هر کس که شنیدم، سرووضع و ریخت‌وقیافه‌اش دادمی‌زد هیچ‌چیز که نداشته نباشد، دست‌کم بهره و ثمره‌ای از زندگی دارد؛ آزادی را نمی‌دانم. میان این‌همه هیاهو، لابه‌لای این‌همه آدم، زنانی را می‌شناسم که آن‌قدر از زندگی هیچ‌چیز ندارند که داخل آدم به‌حساب نمی‌آیند؛ چه رسد به پرچم و شعار و جنبش و این حرف‌ها. امروز همراه همسرم، سری زدم به خانم برارجان. از بس هی می‌گوید: برارجان! برارجان! خودم این اسم را برایش گذاشتم؛ وگرنه نام دیگری دارد. یکی از زن‌های آواره و دربه‌در افغان با چهارتا بچه. شوهرش معلم قرآن بود. فقط همسر نبودند؛ دوست و جانِ هم بودند. دلشان ‌خوش بود به همان لقمه‌ی نان و یک استکان چای که با دل‌وقلوه دادن به هم می‌خوردند. خدا را هم شکر می‌کردند. راضی بودند به هر چه می‌رسید و نمی‌رسید. روزگارشان بد نبود؛ البته اگر همین‌طور می‌گذشت؛ ولی نگذشت؛ یعنی نگذاشتند که بگذرد؛ از وقتی که سایه‌ی خداخوانده‌ها، پیامبران تباهی، ریش‌های چندوجبی و دستارهای پیچ‌درپیچ با کلاشینکف‌های روسی و ام‌شانزده‌های آمریکایی افتاد روی زندگی آنان. شوهر برارجان با چندتا از مردهای فامیل می‌روند مزارشریف، زیارت. نه می‌رسند و نه برمی‌گردند. خبر سرهای بریده و جنازه‌های سوخته‌ که رسید، آشیانه‌ی برارجان هم آتش گرفت و خاکستر شد. پر می‌زند با سه بچه‌ی قدونیم‌قد و یکی هم توراهی. می‌گریزد و می‌گریزند. همان نیم‌چه زندگی جایش را می‌دهد به آوارگی. مهاجرتِ مرغی که لانه هم ندارد چه رسد به خانه. مثل گربه‌ای که میان محله‌های نامهربانی و سگ‌های هار و بی‌باک، باید دم‌به‌ساعت بچه‌هایش را به دندان بگیرد و تن آن‌ها را و جان مضطرب و پریشان خود را این‌طرف و آن‌طرف بکشد. گز کند زمین را شاید جایی، گوشه‌ای از این دنیای پت‌وپهن، کام تلخشان، کمی، فقط کمی، طعم شیرین زندگی را بچشد؛ ولی نمی‌چشد. خانه‌به‌دوشی مثل بادبادکی است که از دست بچه‌ای بازیگوش رها می‌شود و به اسارت اراده‌ی سخت و خشن طوفان درمی‌آید. می‌رود و نمی‌داند تا کی و تا کجا؟ مانند همین برارجان که گردباد خانه‌به‌دوشی، او را تا قم آورده. با گرمای قلب‌های مهربانِ آدم‌های بی‌ادعا، او و سید حسین و زینب و فاطمه و رقیه‌ساداتِ موخرمایی کوچولو، الآن توی قم و میان کوچه‌دالان‌های قدیمی و پایین‌شهری، آلونکی اجاره‌ای دارند. برارجان برای زندگی می‌جنگد؛ از سرصبح تا دم‌غروب. بچه‌ها پشت در بسته و پرده‌ی انداخته، می‌مانند تا برارجان از سر کار برگردد. از دم‌غروب تا سرصبح هم مادری می‌کند هم پدری؛ ولی زندگی نمی‌کند. آزادی پیش‌کش. امروز گفت: «برارجان! صاحب‌خانه این ویرانه را فروخته، می‌گه زودتری به فکر جا باشید. خریدار می‌خواد این خانه‌ی کلنگی را بکوبد و دوباره بسازد». بازهم ترس، بازهم اضطراب، بازهم آشفتگی، بازهم بادبادک و طوفان. راستی! رقیه‌سادات موخرمایی کوچولو! سهم تو از زندگی میان این همه هیاهو و شعارهای دهان‌پرکن چقدر است؟ آیا تو جایی برای آرام‌وقرار خواهی یافت؟ اگر تو نیز از شهدای حادثه‌ی تروریستی بدجور تلخ و دردآور کرمان بودی، چند قطره اشک برایت روی گونه‌ها می‌غلتید؟ چندتا هشتک برایت می‌نوشتند؟ @HOWZAVIAN
. ✍️ تلنگرِ پس از خوشحالی همه فضلا و طلاب تجربه پژوهشی، تبلیغی و جهادی دارند اما کمتر هستند که پس از آن تجربه دست به قلم شوند و بنویسند این کمتر بودن راوی حوزوی برای حوزه، اسلام و انقلاب است سپاس از استاد احمدی، نویسنده و مبلغ جهادی که از روزانه‌های‌شان رویداد می‌سازند و می‌نویسند. @HOWZAVIAN
. انتخاب درست =رسیدن به هدف ✍موسوی باردئی بدون هیچ تعصبی دنبال یک دلیل قابل لمس برای شرکت در انتخابات بودم.ذهنم قفل شده بود.چادر را سر کرده و به قصد پیاده روی، درب خانه را بسته و به سمت آسانسور حرکت کردم. وارد آسانسور که شدم نوشته ای توجه ام را به خودش جلب کرد. اگر هیچ کدام از دکمه ها را انتخاب نکنید در همین جایی که هستید متوقف می شوید و به جایی که می خواهید نمی رسید. جمله ی کوتاه و پرمعنایی بود‌. گاهی اوقات برای کارهایمان نیاز نیست آسمان و ریسمان به هم ببافیم.همین تجربیات ساده ی روزانه می تواند تلنگر خوبی برای ما باشد. برای همه قابل لمس است که اگر انتخاب نکنیم پس رشد و حرکتی هم در کار نیست. اگر دوست داریم به مقصد مورد نظرمان برسیم پس باید دست به انتخاب بزنیم آن هم انتخاب درست و شایسته که کمک کند ما به هدف برسیم. چون انتخاب نادرست ممکن است ما را سالها به عقب برگرداند و جبران آن ناممکن... @AFKAREHOWZAVI
مسئولان نوکر مردم‌اند ✍موسوی باردئی با صدای صوت حاج قاسم به خود آمد کتابش را بست و به سمت صدا حرکت کرد. مغازه ای مجلل نبش یکی از خیابان های بالای شهر،ستاد انتخاباتی یکی از نمایندگان مجلس بود. قدم هایش را تندتر برداشت تا از پذیرایی پر و پیمان آن ستاد جا نماند. جلوتر که رفت همهمه ی مردم در گوشه ی خیابان توجه او را به خودش جلب کرد. به سمت آنها رفت و دید مسئول ستاد با صدای بلند سر پیرمرد فریاد می کشد و به او می گوید((چه کسی به تو گفت روی این صندلی بنشینی.اصلا تو را چه به این ستاد!!برو به دست فروشی ات برس.این صندلی جای آقای فلانی است)) آقای فلانی هم که با کت و شلوار مشکی براق و مارک دارش تماشاچی این داستان بودبا پوزخندی به کنار دستی اش اشاره کرد که صندلی مرا تمیز کن. او که تاب دیدن این صحنه را نداشت دستان یخ زده ی پیرمرد را گرفت و لباسش را تکاند.جوراب های ریخته شده ی روی زمین را برداشت و مرتب کرده داخل کیف دستی آن پیرمرد دوره گرد گذاشت. رو به مسئول ستاد کرد و گفت((عکس حاج قاسم را از گوشه ی دیوار ستادتان دربیاورید.عمل شما زمین تا آسمان با رفتار سرداردلها تفاوت دارد.)) نماینده عزیز فرمایش حضرت علی علیه السلام را که فرمودند:((حکومت وسیله آب و نان نیست بلکه امانتی است برای خدمت به مردم)) را سرلوحه ی کارهایتان قرار بدهید و یادتان باشد مقام معظم رهبری فرمودند:((مسئولان کشور نوکر مردم اند)) این مردم با همه ی مشکلات و سختی ها پای نظام و آرمان هایش ایستادند.پس شما هم پای آرمان های شهدا بایستید. @AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
. 🖋قدم اول ، فردی است. 🖌برای تأثیر همه جانبه و فرهنگی راهی جز نویسندگی نیست. 📚در حقیقت مقصد نویسندگی است. @HOWZAVIAN
☀️ مجلات مجازی نویسندگان حوزوی در استان‌ها (به ترتیب تاریخ فعال‌سازی) 1. نویسندگان حوزوی (مرکزی_قم) به سردبیری علی اسفندیار 🔗 https://eitaa.com/howzavian 2. نویسندگان حوزوی خراسان رضوی به سردبیری علی صالحی 🔗 https://eitaa.com/HOWZAVIAN_khorasan 3. نویسندگان حوزوی البرز 🔗 https://eitaa.com/howzavian_alborz 4. نویسندگان حوزوی کرمان به سردبیری ابراهیم انجم شعاع 🔗 https://eitaa.com/HOWZAVIAN_kerman 5. نویسندگان حوزوی چهارمحال و بختیاری به سردبیری سیدعبدالله هاشمی 🔗 https://eitaa.com/howzavian_chaharmahalbakhtiari 6. نویسندگان حوزوی آذربایجان غربی به سردبیری محمدرضا بابایی 🔗 https://eitaa.com/howzavian_westazarbaijan 7. نویسندگان حوزوی اصفهان به سردبیری محمدجواد رحمانی 🔗 https://eitaa.com/howzavian_isfahan 8. نویسندگان حوزوی همدان به سردبیری مجید رحیمی 🔗 https://eitaa.com/howzavian_hamedan و ... به زودی در دیگر استان‌ها ✨ هشتگ‌های راهبردی👇 .