مهشکن🇵🇸
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰
📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 198
***
کوه هرتسل یکی از مکانهایی ست که به اسرائیلیها کمک میکند بتوانند تصور کنند صاحب یک کشورند. خودشان میگویند کوه هرتسل آرامگاه ملی اسرائیل است؛ البته اگر بشود ملت نامیدشان.
از ابتدای تشکیل اسرائیل، مسئولین و فرماندهان ارتش اسرائیل و هرکس در راه اسرائیل تلاش کرده و مُرده، اینجا دفن شده است. آدمهایی که اینجا دفن شدهاند یکی از یکی جهنمیترند.
بین جهنمیهای اینجا، جای یک نفر خالی ست: بنیامین نتانیاهو.
او اولین نخستوزیر اسرائیل بود که ملیت اسرائیلی داشت و متولد تلآویو بود. پیش از او، هیچیک نخستوزیران اسرائیل متولد سرزمینهای یهودینشین نبودند، همه تا پیش از تشکیل اسرائیل تابعیت کشورهای دیگر را داشتند، تابعیت کشورهای واقعی را.
نتانیاهو اولین نخستوزیر تماماسرائیلی بود و اولین نخستوزیر اسرائیل بود که با بحرانهای وحشتناک منطقهای و جهانی مواجه شد. در دوران او اسرائیل در دادگاه لاهه محکوم شد، در دوران او اسرائیل با اعتراضات داخلیای مواجه شد که پیش از آن به خواب هم نمیدید، در دوران او ایران به اسرائیل حمله مستقیم کرد، بدون این که پاسخی ببیند و در دوران او اجماع جهانی علیه اسرائیل شکل گرفت.
البته نبرد هفتم اکتبر به تنهایی برای این که اسرائیلیها از نتانیاهو متنفر شوند کافی بود. به هرحال او منفورترین نخستوزیر در تاریخ کوتاه اسرائیل بود. نخستوزیری که وقتی توسط یکی از گروههای راستگرای تندرو در مقابل خانهاش ترور شد و چند روز بعد مرد، هیچکس برایش غصه نخورد و کسی او را قهرمان ملی به حساب نیاورد. او فقط کلهشقی بود که اسرائیل را به باتلاق طوفانالاقصی انداخت و نتوانست درش بیاورد، برعکس هرچه بیشتر تقلا کرد بیشتر در باتلاق فرو رفت.
اول قرار بود او را در همین هرتسل به خاک بسپارند؛ مثل قبلیها، ولی مردم و مخصوصا خانوادههای سربازان کشته شدهی اسرائیلی، در هرتسل تحصن کردند و اجازه دفنش را ندادند. آخرش هم آن اولین نخستوزیر اسرائیلیِ اسرائیل، در یک گورستان معمولی، مثل یک آدم معمولی دفن شد. حتی قبرش هیچ ویژگی خاصی نداشت که نشان بدهد او یک زمانی نخستوزیر اسرائیل بوده.
ادامه دارد...
قسمت اول رمان:
https://eitaa.com/istadegi/9527
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به
😎
باشد که این قسمتهای خورشید نیمهشب، بادبزن جگرتان باشد😎
مهشکن🇵🇸
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰
📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 199
شاید نتانیاهو اینطور زندگی کرد و اینطور مُرد که به همهی اسرائیلیها بگوید حتی اگر متولد همینجا باشید و شناسنامهتان اسرائیلی باشد هم، همچنان راه به جایی نمیبرید و سرتان به سنگ میخورد؛ چون اینجا کشور شما نیست.
یادبود هرتسل مدفن جهنمیهاست؛ ولی هیچکس این را به روی خودش نمیآورد. همه دوست دارند تصور کنند اینجا یادبود قهرمانان ملی است و از گل و گیاه پرش کردهاند تا شبیه بهشت به نظر برسد. توی بهار، اگر قبر اسرائیلیها را نادیده بگیری، واقعا کوه هرتسل مثل بهشت است؛ سرسبز و زیبا.
مئیر هرئل مرده است و او را هم آوردهاند که اینجا به خاک بسپارند. مراسمش خلوت است؛ فقط ما خبرنگارهاییم و مقامات دولتی. حتی خانوادهای هم نیست. تابوت مئیر روی دست چند سرباز یگان تشریفات به سوی قبر میرود. تابوتش با پرچم اسرائیل پوشیده شده و سرود ملی اسرائیل را مینوازند. شبیه یک خالهبازی ست. سرود ملی الکی، پرچم الکی، قهرمان ملی الکی. مثل دروغی ست که همه باورش کردهاند درحالی که ته دلشان میدانند دروغ است.
مئیر را کنار قبر میگذارند و گالیا چند کلمه کوتاه درباره مئیر صحبت میکند؛ درباره تلاشهای مئیر برای برقراری امنیت و مبارزه با تروریستهای فلسطینی. البته از نقش مئیر در حمله به رفح حرفی نمیزند؛ حماقتی که اسرائیلیها را تا پیشانی در باتلاق جنگ غزه فرو برد و خفهشان کرد. بعد هم همه کمی سکوت میکنند؛ مثلا به نشانه احترام. و بعد مئیر برای همیشه زیر خاک میرود، میرود پیش بقیه جهنمیها و دل هیچکس برایش تنگ نمیشود.
بعد از تشریفات مسخره خاکسپاری و رباتوار خاکسپاری، مقامات در محاصره بادیگاردهاشان، میروند که سوار ماشینهای ضدگلولهشان بشوند و دنبال هرکدام هم چند عکاس و خبرنگار میدود. فقط من میمانم و جهنمِ بهشتمانند کوه هرتسل.
-تو الان نباید اینجا باشی!
ادامه دارد...
قسمت اول رمان:
https://eitaa.com/istadegi/9527
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
متاسفانه نمیتونم دو قسمت بذارم.
چون هرچی تحولات جدید اتفاق میافته مجبورم داستان رو تغییر بدم. و دارم دیوانه میشم عملا!!!
توی این فکرم که داستان رو کلا تغییر بدم و یه پایان متفاوت براش بنویسم...
پایانی که اسرائیل اصلا درش جایی نداشته باشه!
انگار موشکهای ایران و حماس، دارن غیر از سرزمینهای اشغالی، رمان من رو هم شخم میزنن!🇮🇷😎
#معرفی_کتاب 📚
فصل فیروزه 📘
✍️نویسنده: محبوبه زارع
#نشر_کتابستان_معرفت
فصل فیروزه، داستانی عاشقانه است با محوریت حضرت معصومه (علیهاالسلام). سیندخت، دختری زرتشتی است که پدری تاجر دارد و با او و کاروان تجاریاش، به نقاط مختلف خلافت عباسی در سیروسفر هستند. ثمره این سیروسفر، آشنایی او با کیارش است. پسری زرتشتی اهل نیشابور که فیروزهتراشی است ماهر. عشقی آتشین وارد ماجرا میشود و... .
بریده کتاب📖
دین، دل میخواهد. دل که نباشد، دین جز کافری نمیآورد. تنها بندگان برگزیده خداوند طعم عشق را میچشند.
همین را بدانی و باور کنی، در قاعده عشق کافی است...
#میلاد_حضرت_معصومه
https://eitaa.com/istadegi
21.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با شنیدن اون قسمت که میگه: «خب آخه من یه دخترم...!» اصلا یه طور عجیبی از دختر بودنم ذوق میکنم!
خیلی قشنگه این شعر...🌷🌱
#میلاد_حضرت_معصومه و #روز_دختر مبارک!✨
http://eitaa.com/istadegi
🌷از زیارتنامه حضرت معصومه برمیآيد كه وجود مبارک کریمه اهلبيت فاطمه معصومه(سلام الله عليها) در سلسله جليله انبيا و اوليا قرار دارد یعنی وقتی سلسله انبيا واولیای الهی (عليهم السلام) به پايان رسيد و نوبت به شاگردان ممتاز و اصحاب خاص ائمه رسيد، وجود مبارک فاطمه معصومه (سلام الله عليها) بهعنوان یکی از شاگردان نمونه و یکی از اصحاب خاص ائمهٴ (عليهم السلام) است و وارث همان معارف است. اين كريمه اهلبيت طهارت، معرفت، زهد، عبادت، علم، عقل و سایر ملکات نفسانی را در اثر شاگردی ائمّه (عليهم السلام) و صحابت ائمه (عليهم السلام) به دست آورده است.
🌱آیتالله جوادی آملی
#میلاد_حضرت_معصومه و #روز_دختر مبارک!✨
http://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰
📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 200
-تو الان نباید اینجا باشی!
این را صدایی از پشت سرم میگوید؛ ایلیاست. برمیگردم و میبینمش که با کت و شلوار و پیراهن سیاه پشت سرم ایستاده.
حتی کرواتش هم سیاه است؛ و این به نظرم برای کسی که خودش متوفی را کشته زیادی مبالغهآمیز است. اینجا هیچکس به اندازه ایلیا شبیه صاحب عزا نیست!
دست به سینه میایستم.
-پس باید کجا باشم؟
-باید برای مصاحبه امشب آماده بشی.
به سر تا پایش اشاره میکنم و میگویم: مثل یه سوسک سیاه شدی!
گردنش را خم میکند، به لباسهایش نگاهی میاندازد و خودش هم خندهاش میگیرد. بعد با حالتی غمگین میگوید: مرگ آقای هرئل عمیقا قلبم رو به درد آورد.
چشمانش را میبندد، دستش را روی قلبش میگذارد و با بغضی ساختگی پشت صدایش میگوید: اون مثل پدرم بود!
آرام میزنم به شانهاش.
-خیلی مسخرهای!
خندهای که نگه داشته بود از دهانش بیرون میریزد و من را هم به خنده وا میدارد. میگویم: اونی که قرار بود برام بیاری چی شد؟
مشتش را بالا میآورد و آن را باز میکند. در دستش یک فلش کوچک است. میگوید: یه صوت از جلسه محرمانه واداته. ایسر به طور ضمنی به کارش اعتراف کرده.
-فکر نکنم کافی باشه. ممکنه بگن کار هوش مصنوعیه.
-حتی اگه بگن هم آخرش آبروی ایسره که میره. غیر از اونم، چندتا از نامهها و اسناد پزشکی قانونی هست که درباره مرگ قربانیهاست و شباهت شکل مرگشون رو نشون میده، میشه با کمک اونا ثابت کنی که مرگ خودکشی نبوده.
ادامه دارد...
قسمت اول رمان:
https://eitaa.com/istadegi/9527
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
ببخشید؛ میدونم به مناسبت عید باید دو قسمت بذارم ولی فعلا داریم توی رمان بنایی میکنیم😅
✨بیا تا سقف بشکافیم...
🔸در این روزهایی که در آستانه روز دختر، همه تلاش داشتند برای هویت بخشی و تکریم دختران کاری متفاوت رقم بزنند، من هم به دنبال عباراتی برای نوشتن یک متن ساده روانشناختی تبریک و یا طراحی یک شعار استاندارد بودم.
🔸متن یا شعاری که بتواند به درستی به ویژگی شخصیتی و هویتی یک دختر مسلمان اشاره ای بکند...
🔸دنبال متن و عبارتی می گشتم که در آن به خصوصیات حضرت معصومه (سلام الله علیها) اشاره ای شده باشد و بتواند به خوبی معرف عظمت شخصیت دختری تربیت شده در دامان اهل بیت پیامبر(ص) باشد؛
🔻دختری که با آغاز یک سفر سیاسی سخت و با عبور از شهرهای مختلف و پاشیدن بذر معرفت و ولایت در میان مردمان، شهر قم را به پایگاهی برای نشر انوار علم و الهیات به سراسر عالم گیتی تبدیل کرده است.....*
🔸این توصیف از حضرت معصومه سلام الله علیها یعنی، "دختری که بذر معرفت می پاشد" مدام در ذهنم تکرار میشود و برای یافتن جمله ای درخور، جملات تبلیغات و تبریک ها را مرور میکنم:
🔹تو دختری که زود می گریی، و زود می خندی!
🔹خداوند لبخند زد و تو آفریده شدی!
🔹الهه احساس، روزت مبارک!
🔹روز "ای وای چی بپوشم"، مبارک!!
....
🔸هرچه بیشتر میگردم بیشتر میفهمم چه قدر این جملات کلیشه ای بی بضاعت هستند برای عرض تبریک و نشان دادن عظمت شخصیت به دخترانی که می خواهند حضرت معصومه (سلام الله علیها) را الگوی خود قرار بدهند...
❇️مثل همیشه از جملات تکراری، ناامید میشوم و قدم میگذارم در منظومه فکری رهبر انسان شناس انقلاب اسلامی و تلاش می کنم، عظمت شخصیت یک زن را در کلام ایشان بجویم:
🔻عظمت زنانه یعنی مخلوطی از شور و عاطفه انسانی، که در هیچ مردی نمی توان این عاطفه شورانگیز را سراغ داد، به همراه متانت شخصیت و استواری روح که همه حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم می کند و روی آتش گداخته، شجاعانه قدم میگذارد و عبور می کند و در عین حال درس می دهد و مردم را آگاهی می بخشد...
۸۴/۳/۲۵
🔸با خواندن این توصیف، فکر می کنم شاید باید اینگونه نوشت:
تو دختری، مخلوطی از شور و عاطفه انسانی که نظیرش در هیچ مردی نیست...
و در یک کلام، الهه شجاعت، استواری روح و متانت شخصیت روزت مبارک..
___
*برگرفته از بیانات رهبر انقلاب درباره شخصیت حضرت معصومه سلام الله علیها، ۸۹/۷/۲۹
🖋 محدثه بخشی
#خداوند_روح_را_استوار_کرد_و_دختر_آفریده_شد
#میلاد_حضرت_معصومه #روز_دختر
http://eitaa.com/istadegi
✨به مناسبت میلاد حضرت معصومه سلاماللهعلیها و روز دختر؛
یادی کنیم از دختران شهیدی که در کانال معرفی کردیم...🥀
و البته لشگر فرشتگان خیلی پرشمارتر از اینهاست...🍃
حتما سرگذشت این دختران رو بخونید...
(این فهرست به روز رسانی شده...)
شهید رقیه محمودی
شهید ناهید احمدی مقدم
شهید زینب اسدی
شهید فائزه رحیمی
شهید طیبه سادات زمانی
شهید صدیقه رودباری
شهید مهری زارع
شهید راضیه کشاورز
شهید ناهید فاتحی
شهید محبوبه دانش آشتیانی
شهید سیده طاهره هاشمی
شهید زهرا حسنی سعدی
شهید منیره سیف
شهید نجمه قاسمپور
شهید مریم فرهانیان
شهید رقیه رضایی
شهید زهره بنیانیان
شهید طاهره اشرف گنجوی
شهید زینب کمایی
شهید سیده زهرا رحیمی
حماسهی دخترانهی زینبیه
شهید راشل کوری
شهید هبة ابونداء
شهید مکرمه حسینی
شهید حدیث حیات داوودی
شهید فهیمه سیاری
پ.ن: کی گفته دخترا شهید نمیشن؟ اصلا شهادت دخترانهش قشنگه!🌷
خدایا؛ یه شهادت دخترانه روزی ما بفرما!☺️
#روز_دختر
#لشگر_فرشتگان
🌱کمی درد دل به مناسبت #روز_دختر🌱
✍🏻فاطمه شکیبا
-دیدی؟ هیچ سوالی نبود که بلد نباشه. حتی سختترین سوالها رو جواب داد.
-آره... ولی میدونی ازدواج نکرده؟
-جدی؟ مگه میشه دختر به این خوبی ازدواج نکرده باشه؟
-منم نمیدونم والا... شاید خواستگار نداره! حتما یه عیب و ایرادی داشته!
-نه بابا مگه میشه؟ چه عیب و ایرادی؟ (دستش را جلوی دهانش میگیرد و در گوش دیگری ادامه میدهد) شاید چون باباش مبارز سیاسی بوده کسی نمیاد بگیردش!
-شایدم از این دختراست که تا یکم درس میخونن دیگه هیچکسو آدم حساب نمیکنن و حاضر نمیشن ازدواج کنن. (لبش را کج میکند) از این دخترا که حرفای روشنفکریِ عجیب غریب میزنن...
-والا... حتما همینه... بخاطر همینه که میگم دختر نباید زیاد درس بخونه. زیاد درس بخونن فکر میکنن کسی شدن و زیر بار شوهر نمیرن!
-اصلا خدا رو خوش نمیاد دختر انقدر سنش بره بالا و شوهر نکنه، تازه بره اینور و اونور و با مرد نامحرم حرف علمی بزنه و سخنرانی کنه... (صدایش را کمی پایین میآورد) من شنیدم مامانبزرگش و عمهش هم همینطوری بودن، میرفتن جلوی مردم سخنرانی میکردن! (لب میگزد و سر تکان میدهد) جلوی مرد نامحرم!
-(نچنچ کنان میگوید) وای خاک به سرم... همین کارا رو کردن هیچکس نمیاد دختره رو بگیره... حواست باشه دخترات خیلی باهاش قاطی نشن. اونا رو هم یه وقت یاغی میکنه!
***
شاید فهمیده باشید این دو خاله خانباجی دارند درباره چه کسی حرف میزنند؛ شاید هم نه. اگر فهمیده باشید احتمالا عصبانی شدهاید چون اصلا نظرات محترمانهای نبود و اگر نفهمیدهاید و حتی ذرهای معتقدید این حرفها درست است، باید بگویم موضوع این گفتوگوی فرضی، #حضرت_معصومه سلاماللهعلیها بود.
واقعیت این است که اگر کسی موقعیت علمی و اجتماعی حضرت معصومه را برای ما توصیف میکرد، بدون آنکه بگوید ایشان دختر امام هستند، به احتمال زیاد ما هم چنین نظراتی میدادیم دربارهشان.
به ما اگر بگویند دختری هست از یک خانواده بسیار اصیل و شریف، دختری که از نظر علمی از علمای زمانهاش پیشی گرفته و انقدر باتقوا و اهل عبادت است که همه به نام معصومه میشناسندش و برای ادامه دادن مسیر مبارزه پدر و برادرش پا در یک سفر دشوار گذاشته، احتمالا سریع میپرسیم پس چرا ازدواج نکرده؟ و اصلا نمیبینیم جایگاه علمی و معنویاش را.
دست خودمان هم نیست. درست است که زمانه عوض شده و خیلی از مصادیق مردسالاری از جامعه حذف شده است، ولی هنوز هم باوری قدرتمند در پس ذهن ما، مخصوصا ما دخترها و زنها نفوذ کرده که تمام ارزش یک دختر به ازدواجش است. حتی اگر درس میخواند، هنرمند است، ورزشکار است، شغل خوبی دارد و هر حسن دیگری، همه در این جهتاند که یک شوهر خوب گیرش بیاید! اگر همه این محاسن را داشته باشد، ولی ازدواج نکرده باشد، ما هیچکدام را نمیبینیم و در دختر دنبال یک عیب میگردیم تا بگوییم به این دلیل او را «نگرفتهاند» و «ترشیده»!
انقدر هم این باور در لایههای مغز ما رسوخ کرده که برایمان عادی ست و متوجهش نیستیم و کلی با همین تفکرات جوک میسازیم و دستمایه طنزش میکنیم؛ این که دخترها دنبال شوهرند و هر کاری میکنند تا یکی «بگیردشان». و البته انقدر این باور را در ذهنها جا انداختهاند که واقعا دخترها هم، حتی آن روشنفکرترین و آزادمنشترین دخترها هم ته ته ذهنشان احساس میکنند با وجود همه موفقیتها، ازدواج نکردن یک شکست بزرگ است.
واقعا هم طوری با دختر مجرد موفق برخورد میکنیم که احساس کند بخاطر مجرد بودنش چیزی کم دارد؛ حتی اگر از همه همسنهای متاهلش جلوتر باشد. طوری برچسب ترشیده میزنیم و صرف ازدواج کردن را(حتی ازدواجِ ناآگاهانه و اشتباه را) یک پیروزی میدانیم که به دخترهای قوی و موفق احساس کافی نبودن میدهیم؛ احساس شکست. درحالی که آن کسی که باید احساس شکست کند، دختری نیست که توانسته از پس خودش بربیاید و خودش را شکوفا کند؛ بلکه زنی ست که منتهای آمال و آرزویش را شوهر میبیند. این رفتارها شاید اصلا ریشه در عقده حقارت داشته باشد، حقارت افکار پوسیده سنتی و مردسالار دربرابر دختران مستقل و توانمند.
به عنوان یک دختر، از همینجا، از همین پشت لپتاپ دوست دارم بزنم توی دهان همه آنهایی که از این دو اصطلاح «گرفتن» و «ترشیدن» را استفاده میکنند و میخندند. دختر کالا نیست که بگیرندش. خودش فکر مستقل دارد و میتواند هر زمان که خواست ازدواج کند. و دختر میوه نیست که فاسد شود و بترشد. دختر انسان است و بالا رفتن سنش چیزی از شأن انسانی و ارزش او کم نمیکند.
دوست متاهلی دارم که در دوران نوجوانی با هم صمیمی بودیم و بعد، هرچه بزرگتر شدیم بیشتر سرمان به زندگی خودمان گرم شد. الان خیلی کم با هم در ارتباطیم. هرازگاهی پیامی میدهیم و احوالی میپرسیم؛ و او هربار که پیام میدهد، اول از همه میپرسد: عروس نشدی؟
ادامه👇🏻
وقتی اینطوری میپرسد، احساس میکنم منظورش این است که من هیچ مهارت و توانایی و استعداد دیگری ندارم، جز عروس شدن. مثلا نمیتوانم ارشد قبول بشوم، نمیتوانم داستان بنویسم، نمیتوانم تدریس کنم، نمیتوانم فعالیت اجتماعی داشته باشم، نمیتوانم سرکار بروم... فقط میتوانم عروس بشوم و تنها کار مهمی که توی زندگیام قرار است انجام بدهم عروس شدن است. تنها خبر مهم، تنها اتفاقی که خوشحالکننده باشد و بشود دربارهاش حرف زد عروس شدن است.
این یک توهین است؛ یک توهین واضح. هم به من، هم به خودش و هم به جنس دختر. تازه این معنای ضمنی را هم دارد که اگر مطابق استانداردهای جامعه مردسالار زیبا به شمار نمیروی، باید بمیری چون عروس خوبی نخواهی شد و دختری که عروس نشود به چه درد میخورد؟! و یا این که اگر دلت نمیخواهد عروس شوی، حتما زشتی و به آنها که عروس شدهاند حسودیات میشود! بله، همینقدر بچگانه است این تفکر...
نمیگویم ازدواج بد است و مجرد بودن خوب؛ حرفم این است که تجرد یا ازدواج بخشی از زندگی شخصی یک نفرند که به انتخابهای فرد بر اساس اهداف و شرایطش بستگی دارد. این که یک نفر زود ازدواج کند، یک نفر دیر و یک نفر اصلا ازدواج نکند، به این معنا نیست که به کمال نمیرسد، ناقص است و حق داریم سرزنشش کنیم.
یک نفر در سن پایین ازدواج میکند، مثل حضرت زهرا علیهاالسلام، یک نفر دیر ازدواج میکند، مثل حضرت خدیجه علیهاالسلام(حضرت در سن بیست و پنج یا بیست و هشت سالگی ازدواج کردند که در عرف آن زمان سن بالایی برای ازدواج حساب میشده)، یک نفر هم اصلا ازدواج نمیکند، مثل حضرت معصومه و حضرت مریم علیهماالسلام. شرایط زندگی هریک از آنان با هم متفاوت بوده و بر ازدواجشان اثر گذاشته؛ اما هیچیک از رشد معنوی و علمی و اجتماعی باز نماندهاند.
حضرت زهرا، حضرت خدیجه و حضرت مریم، هرسه جزو چهار بانوی برتر جهانند؛ پس چرا ازدواج کردن را تنها معیار ارزش یک دختر و تنها هدف زندگی او میدانیم؟
پ.ن: از خانواده خودم متشکرم؛ چون هیچوقت ارزش من را و اهداف من را در ازدواج خلاصه نکردند. یادم نمیآید از بچگی کسی حرفی درباره عروس شدنم زده باشد. همیشه وقتی حرف از آینده من بود، میگفتند دخترمان دانشمند میشود و کاری میکند کارستان، طوری که نامش در تاریخ بماند.
✍🏻فاطمه شکیبا
#میلاد_حضرت_معصومه
#روز_دختر
http://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰
📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 201
روی پنجه پا بلند میشوم تا فلش را از دستش قاپ بزنم و میپرسم: اون یکی چیزی که قرار بود بهم بدی چی شد؟
دستش را بالا میبرد تا نتوانم فلش را بگیرم و یک لبخند پیروزمندانه میزند، از جنس لبخندهای دانیال. این مدل خندیدن اصلا به ایلیا نمیآید. ایلیای احساساتی نمیتواند ادای دانیالِ همیشه مسلط را دربیاورد و طوری رفتار کند که انگار همهچیز را درباره من میداند و اوضاع کاملا تحت کنترلش است.
چقدر هم از این مدل نگاه و خندیدن دانیال بدم میآمد؛ چون در برابرش احساس ضعف میکردم و بیدفاع بودم. الان هم که ایلیا دارد اینطوری میخندد و نگاه میکند و دستش را میکشد تا من نتوانم فلش را بگیرم، ازش لجم میگیرد.
با همان چهره مسخره و نقاب تسلط، فاتحانه میگوید: اونم برات آوردم. مثل آب خوردن بود.
ایلیا با عقب کشیدن دستش و بالا گرفتن فلش سعی دارد من را به بازی وا دارد؛ به این که روی پنجه پایم بپرم تا آن را بگیرم؛ ولی من در نقشه او بازی نمیکنم. دست از تلاش میکشم و دست به سینه و با اخم نگاهش میکنم. پاهایم را به زمین فشار میدهم و سعی میکنم نگاهم انقدر تیز باشد که نقاب تسلطش را سوراخ کند.
-اوه... چه عصبانی!
دستش را پایین میآورد و فلش را روی دو دست تقدیمم میکند؛ با تعظیمی کوچک.
-بهتره تسلیمش کنم تا مشمول غضب همایونی نشدم!
فلش را برمیدارم و بدون تشکر یا حرف دیگری داخل کیفم میاندازم. میگوید: حالا مطمئنی میتونی انجامش بدی؟
-معلومه!
و راه میافتم به سمت خروجی یادبود هرتسل. الان است که میان سنگ قبرهای پوسیدهی پر از نوشتههای عبری حالت تهوع بگیرم.
ایلیا مثل جوجه اردک دنبالم راه میافتد.
-خیلی به نظر جالب میاد. میتونم ازت یاد بگیرم؟
نیشخند میزنم.
-تو که معتقدی شدنی نیست!
ادامه دارد...
قسمت اول رمان:
https://eitaa.com/istadegi/9527
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi