در روزی که همه به بهانه هنرنمایی موشکهای یارانت از تو میگویند و مینویسند، من چه حال غریبی دارم...
از صبح فکر میکنم همه شعر و کلمه برایت میبافند تا تحسین و تقدیرت کنند
و من، در آستانه بازگشت از سفری طولانی در غربت و شگفتی فقط میاندیشم درین دنیای پرشتاب و عجیب، با این تصاویر و کلمات مینیمال، و مردمان عجول، آیا کارم درصرف این زمان طولانی برای خلق کتابی شایسته و کامل از شما درست بوده است؟
من که کوشیدم هر کلمه را آینهای کنم تا سخن آنانی که درکت کردند، یارت بودند و حرفی از تو در دل داشتند را درست بنویسم تا بماند
برای کسانی که در هر زمان، میخواهند بفهمند تو چگونه حسن شدی و مقدم؟
خاطراتی که چون دانههای درخشان تسبیحی بینظیر، دور افتاده بودند از هم، به نخ کلمات درآورم... با ترتیبی درست، زیبا و خواستنی، چنان که میخواستی!
حسن آقای عزیز!
شاهد و شهید بزرگ من!
چگونه سپاس گویم تو را و خدایت را که اذن و صفای حیات به شهیدان داد
چگونه تشکر کنم از پیامی که میرسانی و میفهمانی:
خودم همینجا هستم!
تو کارت را درست و کامل بکن، بقیهاش اصلا کار تو نیست!
اصلا یادت نرود، نه من کارهای بودم، نه تو! خدا خواست، و تو هم اگر میخواهی زرنگی کنی، خودت را، انتخابت و اختیارت را لایق تحقق اراده الهی کن... والسلام!
🌾🌷🌾🌷🌾
*و این تو نبودی که [تیر را]انداختی، بلکه خدا انداخت... و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند..
🌾🌷🌾🌷🌾🌷
۲۶ دی ۱۴۰۲
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#برادران_شهیدم
#دلتنگی_یک_نویسنده
#شهدا_زندهاند
#دلنوشته
#معصومه_سپهری
https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور فرمودند: ملت یمن و دولت انصارالله انصافا کار بزرگی انجام دادند. کار آنها مصداق جهاد فی سبیلالله است. امیدواریم این مجاهدتها تا پیروزی ادامه یابد.
این عبارت "مصداق جهاد فی سبیلالله" یک جور دیگری برای من زیباست...
۱۰ سال پیش، ۱۵ مهر ۱۳۹۲ در دیدار تعدادی از رزمندگان و راوی محترم کتاب لشکر خوبان، حضرت آقا با بزرگواری عجیبی، ناباورانه، بنده را خطاب قرار داده و چنین عبارتی درباره کتابهایم فرمودند... مهمترین پاداش نورانی که گرفتهام تا حال⚘️🍃⚘️🍃⚘️🍃
زهی سعادت...❤️
قطعا آیت فرمایش حضرت آقا درباره همه همسنگران و همراهاندازی و اهل فرهنگیست که خالصانه در این راه در جهاد است...
خدایا توفیق بده و وسعت و قدرت و اخلاص تا در راه بمانیم و غره نشویم و تا آخر، راوی خوبیها و خوبان باشیم و با بهترین حال، برسیم...
#حضرت_آقا
#لشکر_خوبان
#نورالدین_پسر_ایران
#مصداق_جهاد_فی_سبیل_الله
#کار_فرهنگی
#معصومه_سپهری
https://eitaa.com/lashkarekhoban
.... مثل همۀ تستهای موفق، حاج حسن چشمان خیسش را بسته و سر به سجده گذاشته بود. شکر او نهایتی نداشت. هر موشکی که اوج میگرفت جانِ شاکرِ او، صبورتر و مصممتر میشد. بدون توقف و ضایع کردن وقت و انرژی خود و نیروهایش در حاشیهها، بهشدت در حال برنامهریزی برای ادامۀ راه بود.... درود خدا بر مردی که در اوج گمنامی، پانزده سال پیشتر به فکر این روزهای کشورش بود... #زندگی_نامه_شهید_حسن_طهرانی_مقدم #انتشار_برای_اولین_بار #کتاب_مرد_ابدی_در_حال_انتشار #تست #به_قلم_معصومه_سپهری https://eitaa.com/lashkarekhoban
از تمام غم کرمان، اشک من هنوز برای این پسر عزیزمان جاریست... محمد مهدی ایرانمنش که پدرش آن روز به شهادت رسید و محمد مهدی، به گمان من شهیدتر😭😭 چون از ناحیه گردن دچار ضایعه نخاعی شده است.
و چه میفهمی ضایعه نخاعی گردنی را؟😔
این امتحان بسیار سختیست... خدای بزرگ حتما قابلیتی در محمدمهدی جان و خانواده عزیزش دیده که او را به این آزمون بزرگ، مبتلا کرده... اما درک و پذیرش و کنار آمدن با این موضوع بسیااار سخت است... بسیار سخت... اگر این مرحله بگذرد، گشایشها رخ میدهد و روح و اراده بزرگ میشود و خدا، راهی تازه نشان میدهد
.. اما من از اعماق وجودم دعا میکنم همین مرحله و همین ایام، این نوجوان عزیز، شفای کامل بگیرد
..
در شبهای عزیز ماه رجب، خاصه در لیله الرغائب، محمد مهدی عزیز را صادقانه دعا کنیم عزیزان، مثل فرزند و برادر و عزیز دل خودمان😭😭 که خدای قادر مهربان شفایش دهد، به حق پسر جانباز علی علیهالسلام ....
با سپاس و دعای خیر برای آقای #حسین_دارابی
که خوب فهمیده کجا باید بایستد و حادثهای را روایت کند، از نزدیک ترین زمان و مکان.
#داغ_کرمان
#محمد_مهدی_ایرانمنش
#جانباز_قطع_نخاع
https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میل من
شوق من
رغبت من در امشب و هر شب،
سمت خیالم، اوج پرواز روحم.....
سوی توست... سوی توست.... حسین... حسین❤️... حسین❤️....
حسین جان، مرا هم به بهانهای بخر... 😭
الهی بالحسین، عجل لولیک الفرج❤️
#لیله_الرغائب
#حسین_علیهالسلام
#دلتنگی
https://eitaa.com/lashkarekhoban
۲۹دی، دهمین سالگرد شهادت اولین شهید مدافع حرم از تبریز، شهید محمود رضا بیضایی عزیز است. خوشحالم که یکی از ودانشجویان دیروزم و دوستان بامعرفت امروزم، غافلگیرم کرد امروز از کنار مزار مطهر شهید عزیزمان...
محمودرضا در زمستانی سخت، خیلی کمکم کرد... من بار سنگین اندوه و تنهایی و "چه کنم"ها را همیشه در وادی رحمت، کنار شهیدانی خاص چون سید احمد و ..... زمین گذاشتهام و با حال خوب، انرژی و امید بیشتر برگشتهام. به برادری شهدا ایمان دارم...
... آن روز سرد که به مزارش پناه برده و با سوره کوثر، به کوثرش قسم دادم که پیش صاحب کوثر، ... به شب نرسیده، گره گشا شده بود و من فقط از خود محمودرضا ( که به اینکه مزارش کجا باشد جدی فکر کرده و بودن در زادگاه و کنار مادر و پدر عزیزش را خواسته) و از سارا جان، همسر عزیز محمودرضا، تشکر میکردم که راضی شده خاک ابدی محمودرضا سهم تبریز باشد...
🍃🌹🍃🌹
چند روز پیش با سارا جان، صحبت مفصلی داشتم. از دو سال پیش، میدانستم بالاخره بعد از بیش از ۸ سال تنهایی، در شرف ازدواج است. من به ازدواج همسران شهدا بسیار حساس و در حد توان مشوق و پیگیر هستم، شنیدهها و ناگفتههای بسیار دارم از زندگی تلخ و تنهایی بعد از شهید.... هزاران شکر که حالا، کوثر بیضایی نازنینم، برادری دارد و شور زندگی در خانهشان جاریست...😇🥰 خانهای که هنوز عکس و اسم و یاد و خاطر شهید محمودرضا در صدر آن است...
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#وادی_رحمت_تبریز
#اولین_شهید_مدافع_حرم
https://eitaa.com/lashkarekhoban
۳۰ دی ۱۴۰۲... مگر بهتر ازین میشد آغاز شود؟ 😇
جای همه عاشقان ایران خالی⚘️
جای دوستداران شهدا، خاصه عاشقان حاج حسن آقای طهرانی مقدم و همه شهیدان اقتدار خالی...
مردی که برای ایران اسلامی، عزت و قدرت آفرید تا برای ابد، سربلند بماند..⚘️
#ماهوارهبر_قاصد_۱۰۰
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#ثریا
https://eitaa.com/lashkarekhoban
و چه حالی بودم من که در کنار بانویی که یازده سال از او، راه و رسم حاج حسن را شنیده و نوشته بودم، کنار همسر بزرگوار و وفادارش، خانم الهام حیدری، امروز در لحظه تست ماهوارهبر #قائم_۱۰۰ حاضر و شاهد احوالی بودم که واژهها برای توصیف کامل آن، خیلی باید زحمت بکشند....
#ماهوارهبر_قائم_۱۰۰
#همسر_شهید
#الهام_حیدری
#الهی_شکر
https://eitaa.com/lashkarekhoban
در تلاشم ویژه از امروز بنویسم، از لحظه بسیار بزرگ و باشکوهی که مطمئنم حضورم در موقعیت آن، هدیه حاج حسن بود...
امروز قائم ۱۰۰ بعد از دو تست ناموفق، ۷۵۰ کیلومتر در بیکرانگی آسمان بالا رفت تا ماهواره ثریا را به مدار زمین بسپارد. روی موشک ماهوارهبر قائم نوشته شده بود؛
بقیتالله خیرلکم ان کنتم مومنین
واقعا خوش به حال تمام کسانی که در خلق پیروزی امروز سهمی داشتند
🌹درود بر مردان میدانهای علم و صنعت، پاسداران و مجاهدان دانشمند و گمنام وطن که در دل بیابانها و خلوت دفترها و آزمایشگاهها و کتابخانهها و کارگاهها، در سکوتهای طولانی، تلاش کردند، متوقف نشدند، دلخوش به ایستگاههای بین راه نشدند، مقهور روزمرگیها نشدند، تسلیم یاس و ناامیدی شکستها نشدند، تا امروز اشک شوق و غرور بینظیر پیروزی سهمشان باشد.
مبارکشان باد این پیروزی بزرگ
🌹 درود بر ارواح مطهر شهیدان اقتدار و قافله سالارشان شهید حسن طهرانی مقدم، مردی به بزرگی و تنهایی کویر و کوهستانهایی که محرم گامهایش بودند...
🌹نوش جان عاشقان باد لبخند رضایت حضرت قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف
https://eitaa.com/lashkarekhoban
تماس کوتاه بود و خبر، شیرین.
تلاشی بزرگ به مرحله تست رسیده بود و من هم برای آن روز دعوت شده بودم.
بعد از احوال غریبی که گاهی تجربه اش کردهام، منتظر اشارتی و عنایتی از شهید و رب شهید بودم.
گاه در تنهایی، پای لپ تاپ، متوقف میشوم و بدون کلمه، با صاحب کار نجواها دارم... این بار منتظر اشارتی بودم که زود رسید. حاج حسن چه خوب فهماند و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی را برایم تفسیر کرد و حالا، این تلفن و پیام حاج خانم، کار شهیدش را در خلق حسی ناب، تمام کرد. این دریافت از فرمانده شهید چون بارانی پرطراوت بود در تشنگی ایام؛ تو ننوشتی، او نوشت و تمام کرد...
میدانستم همسر شهید مقدم هم تا کنون در هیچ تست تحقیقاتی شرکت نداشتند و حالا که قرار بود در محضر ایشان باشم، خیالم از هر جهت راحت بود. در تمام سالهایی که با خانواده مکرم شهید طهرانی مقدم ارتباط داشتم، هر روز مطمئنتر میشدم که این زن در موفقیتهای همسرش چه نقش مهم و بیبدیلی داشتهاست.
زنی که تمام مشکلات زندگی با یک مرد رزمنده را پای خدمت به دین اسلام گذاشت و صبر کرد.رزمندهای که جهاد با قطعنامه تمام نشد و تا ۲۱ آبان ۹۰(روز شهادتش) ادامه یافت.
این زن، چه کوه آرامش و امنیتی بود برای خانه حاج حسن؛ در ۲۸ سال همسری و همسفری. چه شاگرد خوبی در مقام صبر و معلم خوبی برای من و بسیاری دیگر...
سفر چند ساعته ما آغاز شد. در طلوع زیبای صبح شنبه، دماوند سرفراز را دیدیم، اما به راستی، زنی که در کنارش بودم، مگر ازین کوه بلند، چه کم دارد؟
#روایت_حضور_در_فتح_آسمان
#قاصد_۱۰۰
#همسر_شهید_طهرانی_مقدم
#معصومه_سپهری
https://eitaa.com/lashkarekhoban
روایت فتح آسمان ( قسمت دوم)
🍃⚘️🍃
فرماندهان سپاه، همرزمان حاج حسن از زمان جنگ بودهاند و بزرگمردان موشکی؛ دوست و آشنای خانوادگی.
حالا که برای اولین بار، همسر بزرگوار شهید مقدم هم به یک تست تحقیقاتی دعوت شدهاند، همه به سمت ایشان میآیند و خوشامد میگویند و تکریم میکنند. اینان، آشنایان قدیمی این راه دشوار و عزیزتد؛ راه قدرت گرفتن ایران عزیز اسلامی🇮🇷
من با تعدادی از این سرداران بزرگ موشکی آشنا هستم. در طول پژوهش و نگارش کتاب زندگی شهید مقدم، گفتوگو کرده و بخشی از خاطراتشان را شنیدهام. اما عدهای جوانترند و ظاهرا غریبه، همینها به محض اینکه میفهمند خانوادۀ شهید طهرانی مقدم در پرواز هستند، با تواضع و احترام عجیبی، سلام میگویند و یاد فرمانده شهیدشان را زنده میکنند.
عجبا! ۱۲ سال از شهادت حاج گذشته و حضور او این قدر محترم و حاکم است بر این جمع...
در فرودگاه مقصد، افراد محدودی با چهرههای گشاده، با اشتیاق و آماده، منتظرند.
برخورد این فرماندهان با دانشمندان و پاسداران جوان، دیدنیست... و اشتیاق و لبخند و احترام دانشمندان جوان موشکی به بزرگانشان، مثال زدنی!
آسمان زیبا و آبیست و هوا سرد. یاد تبریز خودمان میافتم با سوز سرمایش..
برای اینکه از سرما اذیت نشویم میگویند سریع سوار ماشین شویم.
در آن جمع، حضور ما، دو زن با دو پسر کودک و نوجوان، نشان از نسبتی با شهید طهرانی مقدم دارد.
حسی غریب دلم را پر میکند؟ من؟ اینجا؟ نسبت با شهید طهرانی مقدم، بنده نامیرای خدا؟!
خدایا من یادم نمیرود در چه شرایط خاص و تنهایی و رنجی، این شهید مرا فراخواند برایش کار کنم.. اصلا روش شهید حسن مقدم، راه انداختن آدمها و کارش؛ بزرگکردن آدمهای کوچک بود... هنوز هم هست!
#روایت_حضور_در_فتح_آسمان
#قاصد_۱۰۰
#روش_حاج_حسن
#معصومه_سپهری
https://eitaa.com/lashkarekhoban
روایت فتح آسمان ( قسمت سوم)
🇮🇷🌷🇮🇷
راه میافتیم.
راننده سمندی که ما در آن قرار داریم، یکی از دانشمندان جوانیست که روزی از شاگردان حاج حسن بود و من هم توفیق داشتم برخی اطلاعات را از ایشان بگیرم. همین آشنایی اندک قبلی را به فال نیک میگیرم:
چه فرصت مبارکی برای دریافت اطلاعات بهتر در میدان.
من، مثل دو محمد، محمد طاها و محمد حسن عزیز(نوههای شهید حاج حسن) شوق و ذوق دارم. فکر میکنم فقط حاج خانم میداند که من، دیروز ساعت 5 صبح جمعه، به فرودگاه رفته بودم!😅 با برداشت اشتباهی از پیام ایشان که فکر کرده بودم روز تست، جلوتر کشیده شده و روز جمعه است! (در دل شب رفتم و با اذان صبح، به خانه برگشتم البته با خنده به حال و شوق خودم که اگر برای موردی جز این، چنین خطابی کرده بودم حتما ناراحت میشدم و بر اساس برداشتهای پدیدارشناسانه بر بیحواسی خودم افسوس میخوردم، اما دیروز با خنده به اهل خانه میگفتم: چه اشکالی دارد از سر شوق و ذوق خطا کردن؟!😉😇
راه میافتیم و من از شنیدن خبر حضور ۵۰۰ دانشجو و خانواده شهید در تست، خوشحال میشوم. ا
آنها با هواپیمای دیگری در راهند و اتوبوسها منتظرشان بودند...
این، آرزوی حاج حسن بود که تستهای تحقیقاتی فضایی را در مقابل چشمان کسانی انجام دهد که به این احساس عزت و غرور و شهادت بر سختیها نیاز دارند و امیدهای آینده ایرانند...
البته این کار، دل و جرئت بزرگی میخواست، چون در هر تست تحقیقاتی، امکان شکست بود و من از این شکستها بسیار شنیده و نوشته بودم.
مردان موشکی قبلا بمن گفته بودند:
در موفقیتها عکس العملها تقریبا مشترک است اما در شکستها، هر کس به نوعی رفتار میکرد و در آن میان، برخورد شهید مقدم خیلی خاص و عجیب بود که از همه تشکر میکرد و روحیه از دست رفته و شانههای افتاده و سرهای به زیر افتاده را بلند میکرد و انرژی میداد که برگردیم و عیب کار را رفع کنیم...
نمی دانم چرا فکر میکردم این تست که قرارست شاهدش باشیم از قبل پیروز است و اصلا یک در صد هم احتمال شکستش وجود ندارد!
اما دست و دلم با این جمله آقای دانشمندی که همراه بود، میلرزد که :
- حاج خانم، ایشالا دعا کنید این تست موفق بشه، شرمنده شما نشیم !
- مگه قبلا..؟!
-بله! تا حالا دو بار شکست خوردیم!
ناگهان دست و دلم میلرزد و مثل محمد طاهای نوجوان که میخواهد بپرسد چرا؟؟؟ هول و اضطراب میافتد به جانم...
حاج خانم یواشکی دم گوشم با خنده میگوید؛ نگران نباشن ما تسبیحمونو آوردیم... 🥰👌
راست میگوید از داخل هواپیما، هر دویمان هر وقت ساکتیم، داریم ذکر میگوییم...
با خودم میگویم کاش از آرامش این زن، در من هم بود! کاش...
خدایا! نکند واقعا شکست بخورد؟
محمد طاها پرسیده: شکست خورد ، چی شد یعنی؟ موشک خورد زمین؟
- نه، بعد از مدتی مسیرش کج شد، و این جور وقتها تو آسمون منفجره میکنیم!
آه از نهادم برمیآید.😭
- خدایا! نه!!!! یا علی جان، خودت درستش کن!! ❤️
#روایت_حضور_در_فتح_آسمان
#روش_حاج_حسن
#قاصد_۱۰۰
#شکست_در_تست
https://eitaa.com/lashkarekhoban
روایت فتح آسمان (قسمت چهارم)
🇮🇷🌺🇮🇷
- بچهها بیشتر از پنج ماه روش کار کردن تا مشکلو حل کنیم. البته یک جاهای دیگه در این موشک، پیشرفتهایی داریم نسبت به کار قبلی!
این را دانشمند همراهمان میگوید.
این اولین ماهوارهبر ایرانیست که موتور مرحله اول آن هم سوخت جامد است؛ موتوری بنام رافع!
موتورهای سلمان(مرحله دوم) و وهب ۲ (مرحله سوم) قبلا امتحان پس دادهاند!
این، نمونه کوچکتریست از موشک قائمی که حاج حسن در راه ساخت آن، جانش را فدا کرد.
بعد از شهادت او، تا مدتی، پروژه قائم مسکوت مانده بود تا اینکه سردار حاجی زاده با هوشمندی، گام بلندی را که حاج حسن به یک باره میخواست بردارد به چندین گام کوچک تقسیم کرد که ماهواره بر قاصد در سال ۱۴۰۰، اولین موفقیت مهم فضایی ایران در رسیدن به فضا بود. اما قاصد
کجا و قائم؟ مرحله اول قاصد، سوخت مایع بود و حاج حسن، قائم را با سوخت جامد میخواست بسازد.
اینها را در جریان تحقیقات کتاب، فهمیده بودم. دو سال بعد از موفقیت قاصد، فرزندان دانای ایران توانسته بودند موتور مرحله اول را با سوخت جامد بسازند و امروز ۳۰ دی ۱۴۰۲ و روز تست فضایی برسانند. اما
آیا میتوانند؟
با این سوالات و اضطراب و هیجانی که حضور بچهها شیرینترش کرده، به محل تست میرسیم.
درست در ابتدای ورود به این فضای وسیع ، یک تابلو با چهار چهره آشنا، حس خوب آشنایی را منتقل میکند:
شهیدان حسن طهرانی مقدم، محمد قاسم سلگی، مهدی نواب و مهدی دشتبانزاده... نامهای مبارکی که به کرات در زندگینامه شهید مقدم، تکرار شده و درخشیدهاند...
مردانی که بارها گامهای رسیدن به این مرحله را در خلوت پادگان مدرس (شهادتگاهشان) برداشته بودند... دور از سروصدا و هیاهو!
هنوز محو آن تابلو هستم که ماشین متوقف میشود:
- اینجا یادمان شهید مقدم است که مدتی پیش پیکر شهید گمنامی هم اینجا دفن شد...
پشت سر همسر شهید مقدم راه میافتم.
حاج خانم میگوید: " این، سنگ قبلی مزار حاج آقاست. وقتی قرار شد عوضش کنند دوستانش خواستند بیاورند سر کارشان ..."
"سردار عالیقدر، دانشمند برجسته، پارسای بیادعا" این صفاتیست که رهبر معظم انقلاب، حاج حسن را بدانها وصف کرده بودند و روی سنگ مزار شهید نقش بسته است.... شهید گمنام، ۱۹ ساله است و در تفحصمنطقه پنجوین، رخ نشان داده است...
زیارت مزار شهید و یادمان حاج حسن آقا در دل این بیابان و این لحظات، آرامش بخش است. به راستی که همهجا میشود روی کمک شهدا حساب کرد...
#روایت_حضور_در_فتح_آسمان
#قاصد_۱۰۰
#روش_حاج_حسن
#مزار_شهدا
https://eitaa.com/lashkarekhoban
خانم حیدری، در کنار مزار شهید گمنام و یادمان همسر شهیدش، حسن طهرانی مقدم، مردی که سالیان پیش، وقتی در اوج غربت و سختی در دل بیابانها کار میکرد و همسرش صبور و منتظر و مقاوم، سعی میکرد بندی بر پای او نباشد، به پاس قدردانی از زحمات این بانوی صبور، گفته بود:من اجر و پاداش تمام زحمات و کارهایم را تقدیم تو میکنم🍃🌷
https://eitaa.com/lashkarekhoban
روایت فتح آسمان (قسمت پنجم)
🇮🇷🌻🇮🇷
- میشه بریم نزدیک موشک؟
باید کسب تکلیف شود... به سمت موضع پرتاب پیش میرویم تا همانجا از داخل ماشین، موشک ماهوارهبر را ببینیم.
حدود دو ساعت به شروع تست مانده و موضع پرتاب شلوغست. اینجا، شبیه همان چیزیست که وصفش را شنیده و فیلمش را قبلا دیدهام... اما به راستی، شنیدن کی بود مانند دیدن؟
فرمانده عملیات وقتی میفهمند همسر شهید طهرانی مقدم آنجاست، به احترام پیش میآیند ... حالا ما اجازه داریم پیاده شویم و به سمت سکویی که قائم را به سوی آسمان ، علم کرده، برویم...
باد سردی میوزد. آسمان به غایت آبیست و پاکِ پاک...
پرچمهای قشنگ ایران و سپاه پاسداران و سازمان فضایی سپاه، دورادور سطح بتونی موضع، دل به دست باد دادهاند. جابهجا، دوربینهایی کاشته شده تا ابعاد مختلف پرتاب را به تصویر کشند... همه در تلاطمند.
قرارست موشک از روی ماشین غول پیکری که لانچر متحرک است، پرتاب شود. لانچر یا سکوی پرتاب، موشک را به سمت آسمان علم کرده است. قدم به قدمِ ماجرای ساخت این سکوی متحرک را شنیده و نوشتهام. چه زحمتهای طاقتفرسایی کشیده شد تا از سکوی ثابت به نسل سکوهای متحرک برسیم. جزییات ناگفته از سختکوشی رزمندگان و صنعتگران و دانشمندان موشکی
و مشکلاتی که یک به یک میکردند، فراوان است... و این سکوی متحرک، یکی از آنهاست...
حس عجیب آشنایی دارم نسبت به این فضا، این سکو و مخصوصا موشک سفید رنگی که تا ساعتی دیگر، انشاءالله، به قلب آسمان خواهد برد "ثریا"ی ایرانی را...
مردان موشکی با لباس چریکی به سوی ما، پیش میآیند. آنها موی سروروی خود را در راه اقتدار ایران سفید کردهاند. بعضی از آنها، پیشتر بارها همسر شهید مقدم را در جمعهای خانوادگیشان دیده و رفت و آمد داشتند. روزگاری که حاج حسن، شمع محفلشان بود و گرمابخش جمع پاکشان.
فرماندهان میدان، با بهترین و زیباترین کلمات، احساس خود را به خانواده فرمانده شهیدشان منتقل میکنند:
- ما اینجا، حاج آقا را همیشه زنده میبینیم... اینجا حاضرند و کمکمان میکنند... اینها همه متعلق به حاج حسن است... هرگز از زندگی ما بیرون نمیرود حاج حسن آقا...
همسر بزرگوار شهید، از زحمات آنها تشکر میکند و احساسش را میگوید که شبیه اولین انسانهاییست که پا روی ماه گذاشتهاند.. همه میدانند پای هیچ خانمی تا آن لحظه، کنار موشک نرسیده بود.
من مثل بچهها-نوههای حاج حسن- احساس میکنم موشک کوچکتر از چیزیست که خیال کردهام. ما هنوز بیش از دهها متر با آن فاصله داریم.
دانشمند همراهمان توضیح میدهد: ۱۴/۵ متر طول این موشکه!
نزدیک میشویم...
چقدر زیباست این نماد غیرت و امید و تلاش ایرانی🇮🇷❤️
ارتفاع موشک روی سکو تقریبا بیش از یک ساختمان ۵ طبقه است! روی موشک، پرچم ایران نقاشی شده و با عبارت خوش خط نستعلیق، به شهدای مقاومت تقدیم شده است. اما بزرگترین عبارت رویش عبارت قائم ۱۰۰ و این آیه قرآن است: بقیتالله خیر لکم ان کنتم مومنین
حاج خانم غرق آرامش و نشاطی غریب، بمن با لبخند میگوید: "بالاخره هوویم را دیدم."
هر دو آرام میخندیم. همین چند روز پیش بود که گفته بود: "حاج حسن، این اواخر که خیلی از نبودنهایش خسته میشدم میگفت: هووی تو، ۱۵ متره!! و من میدانستم کار و راه حاج حسن، اصل اول زندگی اوست، والسلام!"
فضا به طرز عجیبی پاک و تمیز و انگار، آشناست. باز هم با احترام، موشک را نگاه میکنم و باورم نمیشود این موشک به مقصد نرسد و به عبارت خودشان، خودکشی کند...
تسبیح میگردانم و بهخیال خودم، به صلوات قویتر پناه میبرم: اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاطه به علمک...
#روایت_حضور_در_فتح_آسمان
#قاصد_۱۰۰
#زندگی_نامه_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#همسر_شهید_طهرانی_مقدم
#معصومه_سپهری
https://eitaa.com/lashkarekhoban
خیلی چیزها دیگر یادم نمیماند...
اما.... شما:
نامتان،
عکستان،
همین چیزهای کمی که شنیدهام از شما...
حک شده در جانم
آنجا در میدان پرتاب قائم ۱۰۰،
دنبال رد سرانگشتان پاک شما بودم وقتی علیرغم محدودیتها و نبود امکانات و مشکلات فراوان، هر چه بلد بودید انجام میدادید تا سوخت و موتور قائم را بسازید.... ماهواره بری که بر مدار آرزوهای حاج حسنتان خلق میشد و به نیت یاری ظهور...
یا الله... چقدر خوشبخت بودید شما که با حاج حسن، به بهترین مقصد رسیدید❤️😭
من هرگز نامتان را
و انشاءالله راهتان را از یاد نخواهم برد❤️🌷 امیدوارم همین حس از تک تک کلماتم هم به مخاطبان، به مشتاقان و منتظران شهادت برسد...
#منتظرم
#شهدای_اقتدار
#زندگی_نامه_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#قائم_۱۰۰
#معصومه_سپهری
https://eitaa.com/lashkarekhoban
روایت فتح آسمان(قسمت ششم)
🇮🇷🍃🌷🍃🇮🇷
از موشک دور میشویم...
برایش آیت الکرسی میخوانم که کج نشود، سست نشود، کم نیاورد، هزاران هزار قطعه آن درست کار کند و بشود آنچه باید بشود به اذن الهی....
یک چیز دیگر هم میگویم که سلام مرا به آسمانها برساند و ...
همیشه از کودکی، از اسمم خوشم میآمد، بزرگتر که شدم میگفتم کاش به همین راحتی گفتن و نوشتن، معنی اسم در جان مسما مینشست. من به راستی میشدم معنای اسمی که در انتخابش هرگز نقشی نداشتم
م... سپهری
اما... اما ...
خدایا این اسم را برایم به حسرت بدل نکن⚘️
دقایق میگذرند و دانشمند جوان، ما را به سمت سالن ویژهای که به نام VIP اسم میبرند، میرساند. میپرسم:
شما هم استرس دارید؟
ناگفته هویداست.... اینان سالها و ساعات طولانی و سختی در نهایت سعی و تلاش، ره سپردهاند تا به این نقطه برسند. نقطه آرزویی که دو بار قبلی بدان نرسیدند و موشک اشک خیلیهایشان را درآورده...
میگوید: "فقط خدا باید بخواهد، ... اضطراب قبل از تست، و حالات پس از آن، حتی اگر صد بار در آن بوده باشیم هرگز برای ما تکراری نمیشه... در هر تست ما فقط ده درصد به موفقیت خودمان ایمان داریم... همهاش واقعا خواست خداست که در کسری از ثانیه، یک اتفاق کوچک همه چیز را به هم بزند یا همه چیز کامل و بدون ذرهای نقص، عمل کند و نتیجه، بهتر از چیزی که فکر میکردیم بشود...
فقط خدا... خدا... "خدا" از پرتکرارترین کلمات حاج حسن است! همسرش به من گفته بود، بارها در اوج گرفتاریها، خدای حسن را صدا میزنم... خدایی که من میشناسم کجا و خدایی که حاج حسن باورش داشت و او را صاحب واقعی خودش و همه کارها و افکارش میدانست، کجا؟!
...
گروه بزرگ دانشجویان در سولهای حضور خواهند داشت که از محوطۀ بیرون آن به موضع پرتاب احاطه دارند و می توانند موشک را در لحظۀ پرتاب ببینند. چه عالی! ما در این قسمت، از دیدن صحنه واقعی پرتاب بیبهرهایم و باید از طریق مانیتورها ببینیم...
فرمانده فضایی سپاه، سردار جعفرآبادی و تعدادی از دانشمندان و عوامل تست آنجا در جمع دانشجویان خواهند بود، جایی که تصاویر بزرگ شهید طهرانی مقدم، جملات درخشانش و دست دعایش، به آسمان بالاست... .
ما را به سمت سالن VIP که فرمانده محترم سپاه و سرداران موشکی کشور هم آنجا خواهند بود، هدایت میکنند. وقتی از ورودی سنگرمانند آن وارد میشویم، تصاویر شهدا میان گلهای شمعدانی تحویلمان می گیرند... آنجا می شود عکسی گرفت.
#روایت_حضور_در_فتح_آسمان
#قائم_۱۰۰
#زندگی_نامه_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#شهدا
#معصومه_سپهری
https://eitaa.com/lashkarekhoban
از حسن آقا و شهید فخری زاده و شهید حاج قاسم سلیمانی تا شهید محرم ترک و شهید امر به معروف محمد محمدی، و شهید مدافع حرم حمیدسیاهکالی و ... نامها و چهرهها و حتی گاهی مسیرهای زندگیشان فرق دارند اما صفاتشان یکیست و همه خریدنی شدهاند در اوج شکوه و زیبایی و فصل ثمر...
#روایت_حضور_در_فتح_آسمان
#قائم_۱۰۰
#به_روایت_م_سپهری
https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت فتح آسمان (قسمت هفتم)
🇮🇷🌹🇮🇷
باید ازراهرویی بگذریم و وارد سالن کوچکی شویم که هر چه هست از آنجا دیده خواهد شد. خدایا! این راهرو چه عجیب است؛ آشنای آشنا.... بچههای مدرس، شهیدانی که با حاج حسن برگزیده شدند برای عروج و حیات ابدی، همه اینجایند. همۀ 39 نفر... عکسشان، نامشان، یادشان، تصویر تک تک این شهدا درمنزل حاج حسن هم هست... اینان برای حاج خانم و من ، مثل همرزمان و همکاران و دانشمندان موشکی، آشنایند،
امیدوارم ما برای آنها غریبه نباشیم...
ناگهان یاد حرف خود حاج حسن می افتم که گفته بود: کسی که در این دنیا غریب بود با شهدا، حتما در آخرت هم غریب خواهد بود، با اینها باش تا با اینها محشور بشوی... پدر و پسر شهید مدرس: بایرامعلی و بهمن صفری، شهید محمود داسدار، شهید سید محمد حسینی، شهید محمود غلامی، تازه داماد مدرس بهلول محمودی، شهید جواد سلیمی که سه روز قبل از جشن عروسیاش ، خلعت شهادت پوشید، شهید بهزاد ملانوروزی که کمتر از یک ماه بود برای کارهای برق وارد مدرس شده بود و لایق شهادت بود که برگزیده شد، شهید مسیحالله نوروزی که آرزو میکنم دختر گلش که دانشجوی پزشکیست هم اینجا بیاید به زودی.... این ها همه، شهدای اقتدار هستند و کنار در ورودی، مهدی دشتبانزاده، حاج حسن و دو یار و برادر همیشه همراهش، محمد سلگی و مهدی نواب با نگاهی گرم و اطمینان بخش، ما را مثل معدود میهمانان دیگر، تا ورود به این سالن مشایعت میکنند.
... از دل آرزو می کنم به زودی نوبت حضور تک تک خانوادههای عزیز و صبور شهیدان اقتدار برسد...
#روایت_حضور_در_فتح_آسمان
#قائم_۱۰۰
#معصومه_سپهری
https://eitaa.com/lashkarekhoban