eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
نگویم آب و است آن وجود روحانی بدین کمال نباشد جمال انسانی اگر تو آب و همچنان که سایر خلق گل بهشت مخمر به آب حیوانی به هر چه اندر جهان نظر کردم که گویمش به تو ماند تو ز آنی وجود هر که نگه می‌کنم ز جان و جسد مرکب است و تو از فرق تا قدم جانی گرت در آینه سیمای ببرد چو من شوی و به درمان درمانی دلی که با سر زلفت تعلقی دارد چگونه جمع شود با چنان پریشانی مرا که پیش تو اقرار بندگی کردم رواست گر بنوازی و گر برنجانی ولی خلاف بزرگان که گفته‌اند مکن بکن هر آن چه بشاید نه هر چه بتوانی طمع مدار که از دامنت بدارم دست به آستین ملالی که بر من افشانی فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود برای عید بود گوسفند قربانی روان روشن که مجلس توست به هیچ کار نیاید گرش نسوزانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/70 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه طریق دوستان است و نه مهربانی که به دوستان یک سر دست برفشانی دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی غم به کس نگویم که بگفت رنگ رویم تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟ دل عارفان ببردند و قرار پارسایان همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم همه بر سر زبانند و تو در میان جانی اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی مده ای پندم که نظر بر او فکندم تو میان ما ندانی که چه می‌رود نهانی مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی بت من چه جای لیلی که بریخت مجنون اگر این ببینی دگر آن سمر نخوانی دل دردمند ز محبت تو شد نه به وصل می‌رسانی نه به قتل می‌رهانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/69 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی تو مگر پرده بپوشی و کست روی نبیند ور همین پرده زنی پرده خلقی بدرانی تو ندانی که چرا در تو کسی خیره بماند تا کسی همچو تو باشد که در او خیره بمانی نوک تیر مژه از جوشن جان می‌گذرانی من تنک پوست نگفتم تو چنین سخت کمانی هر چه در حسن تو گویند چنانی به حقیقت عیبت آن است که با ما به ارادت نه چنانی رمقی بیش نمانده‌ست گرفتار غمت را چند مجروح توان داشت بکش تا برهانی بیش از این صبر ندارم که تو هر دم بر قومی بنشینی و مرا بر سر آتش بنشانی گر بمیرد عجب ار شخص و دگر زنده نباشد که برانی ز در و دگربار بخوانی گر قدمت راه به پایان نرساند باری اندر طلبش عمر به پایان برسانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/68 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیده‌ست؟ وی باغ لطافت به رویت که گزیده‌ست؟ زیباتر از این صید همه عمر نکرده‌ست از این خربزه هرگز نبریده‌ست ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان دانی که سکندر به چه محنت طلبیده‌ست؟ آن کسی ریخته‌ای یا می سرخ است یا توت سیاه است که بر جامه چکیده‌ست با جمله برآمیزی و از ما بگریزی جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیده‌ست نیک است که دیوار به یک بار بیفتاد تا هیچکس این باغ نگویی که ندیده‌ست بسیار توقف نکند میوهٔ بر بار چون عام بدانست که و رسیده‌ست گل نیز در آن هفته دهن باز نمی‌کرد وامروز نسیم سحرش پرده دریده‌ست در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی کشتی رود اکنون که تتر جسر بریده‌ست رفت آن که فقاع از تو گشایند دگر بار ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیده‌ست در بستان هوای دگری زن وین کشته رها کن که در او چریده‌ست ؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/66 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی آزاد بنده‌ای که بود در رکاب تو خرم ولایتی که تو آنجا سفر کنی دیگر نبات را نخرد مشتری به هیچ یک بار اگر تبسم همچون شکر کنی ای آفتاب روشن و ای سایه همای ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی من با تو دوستی و وفا کم نمی‌کنم چندان که دشمنی و جفا بیشتر کنی مقدور من سریست که در پایت افکنم گر زآن که التفات بدین مختصر کنی عمریست تا به یاد تو شب روز می‌کنم تو خفته‌ای که گوش به آه سحر کنی دانی که رویم از همه عالم به روی توست زنهار اگر تو روی به رویی دگر کنی گفتی که دیر و زود به حالت نظر کنم آری کنی چو بر سر خاکم گذر کنی شرط است که به میدان دوست خود را به پیش تیر ملامت سپر کنی وز عقل بهترت سپری باید ای حکیم تا از خدنگ غمزه حذر کنی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/65 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چرا به سرکشی از من عنان بگردانی مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی ز دست تو یک روز دین بگردانم چه گردد ار بگردانی گر اتفاق نیفتد قدم که رنجه کنی به ذکر ما چه شود گر زبان بگردانی گمان مبر که بداریم دستت از فتراک بدین قدر که تو از ما عنان بگردانی وجود من چو قلم سر نهاده بر خط توست بگردم ار به سرم همچنان بگردانی اگر قدم ز من واگیری و گر نظر ز من بگردانی ندانمت ز کجا آن سپر به دست آید که تیر آه من از آسمان بگردانی گرم ز پای سلامت به سر در اندازی ورم ز دست ملامت به جان بگردانی سر ارادت گمان مبر هرگز که تا قیامت از این آستان بگردانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/67 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرو ایستاده به چو تو رفتار می‌کنی طوطی خموش به چو تو گفتار می‌کنی کس به اختیار به مهرت نمی‌دهد دامی نهاده‌ای که گرفتار می‌کنی تو چه فتنه‌ای که به چشمان ترک مست تاراج عقل مردم هشیار می‌کنی از دوستی که دارم و غیرت که می‌برم خشم آیدم که چشم به اغیار می‌کنی گفتی نظر خطاست تو می‌بری رواست خود کرده جرم و خلق گنهکار می‌کنی هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف با دوستان چنین که تو تکرار می‌کنی دستان به تازه بیچارگان خضاب هرگز کس این کند که تو عیار می‌کنی با دشمنان موافق و با دوستان به خشم یاری نباشد این که تو با یار می‌کنی تا من سماع می‌شنوم پند نشنوم ای مدعی نصیحت بی‌کار می‌کنی گر تیغ می‌زنی سپر اینک وجود من صلح است از این طرف که تو پیکار می‌کنی از روی دوست تا نکنی رو به آفتاب کز آفتاب روی به دیوار می‌کنی زنهار از سنگین کافرش کافر چه غم چو تو زنهار می‌کنی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/64 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی چون که به بخت ما رسد این همه می‌کنی ای که نیازموده‌ای صورت حال بی‌دلان حقیقت است اگر حمل مجاز می‌کنی ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو در نظر سبکتکین عیب ایاز می‌کنی پیش نماز بگذرد سرو روان و گویدم قبلهٔ اهل منم سهو نماز می‌کنی دی به امید گفتمش داعی دولت توام گفت دعا به بکن گر به نیاز می‌کنی گفتم اگر لبت گزم می و شکر مزم گفت اگر پزم قصه دراز می‌کنی پس به جفا برانیم سفره اگر نمی‌نهی در به چه باز می‌کنی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/63 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی گفت ار نظری داری ما را به از این بینی خورشید و هم ترک ادب باشد چرخ مه و باغ و نسرینی حاجت به نگاریدن نبود رخ را تو ماه پری پیکر و نگارینی بر بستر هجرانت شاید که نپرسندم کس سوخته خرمن را گوید به چه غمگینی بنشین که فغان از ما برخاست در ایامت بس فتنه که برخیزد هر جا که تو بنشینی گر بنده افتیم به سلطانی ور روی بگردانی رفتیم به مسکینی کس عیب نیارد گفت آن را که تو بپسندی کس رد نتواند کرد آن را که تو بگزینی لب روزی بکشد فرهاد چنین کشته‌ست آن شوخ به ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/61 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی بازار و آتش ما تیز می‌کنی گر فرح افزای می‌خوری ور قصد جان کنی طرب انگیز می‌کنی بر تلخ عیشی من اگر آیدت شاید که شکرآمیز می‌کنی حیران دست و دشنه مانده‌ام کآهنگ من چه می‌کنی شکفت همانا که فریاد سحرخیز می‌کنی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/62 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شب است و شاهد و و و غنیمت است چنین شب که دوستان بینی به آن که منت بنده‌وار در خدمت بایستم تو خداوندوار بنشینی میان ما و عهد در ازل رفته‌ست هزار سال برآید همان نخستینی چو صبرم از تو میسر نمی‌شود چه کنم به خشم رفتم و باز آمدم به مسکینی به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست نیاید و تو به از من هزار بگزینی به رنگ و بوی ای فقیر قانع باش چو باغبان نگذارد که سیب و چینی تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو هزار تلخ بگویی هنوز لگام بر سر شیران کند صلابت چنان کشد که شتر را مهار دربینی ز نیکبختی پایبند غمت زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی مرا شکیب نمی‌باشد ای مسلمانان ز روی ، لکم دینکم و لی دینی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/60 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خواهم اندر پایش افتادن چو گوی ور به چوگانم زند هیچش مگوی بر سر عشاق طوفان گو ببار در ره مشتاق پیکان گو بروی گر به داغت می‌کند فرمان ببر ور به دردت می‌کشد درمان مجوی ناودان چشم رنجوران گر فرو ریزند آید به جوی شاد باش ای مجلس روحانیان تا که این می که من مستم به بوی هر که سودانامه نبشت دفتر پرهیزگاری گو بشوی هر که نشنیده‌ست وقتی بوی گو به آی و خاک من ببوی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/17 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈