نگویم آب و #گل است آن وجود روحانی
بدین کمال نباشد جمال انسانی
اگر تو آب و #گلی همچنان که سایر خلق
گل بهشت مخمر به آب حیوانی
به هر چه #خوبتر اندر جهان نظر کردم
که گویمش به تو ماند تو #خوبتر ز آنی
وجود هر که نگه میکنم ز جان و جسد
مرکب است و تو از فرق تا قدم جانی
گرت در آینه سیمای #خویش #دل ببرد
چو من شوی و به درمان #خویش درمانی
دلی که با سر زلفت تعلقی دارد
چگونه جمع شود با چنان پریشانی
مرا که پیش تو اقرار بندگی کردم
رواست گر بنوازی و گر برنجانی
ولی خلاف بزرگان که گفتهاند مکن
بکن هر آن چه بشاید نه هر چه بتوانی
طمع مدار که از دامنت بدارم دست
به آستین ملالی که بر من افشانی
فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود
برای عید بود گوسفند قربانی
روان روشن #سعدی که #شمع مجلس توست
به هیچ کار نیاید گرش نسوزانی
#نگویم_آب_و_گل_است_آن_وجود_روحانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/70
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه طریق دوستان است و نه #شرط مهربانی
که به دوستان یک #دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
غم #دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم
عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد
و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی
تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی
نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی
مده ای #رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی
بت من چه جای لیلی که بریخت #خون مجنون
اگر این #قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی
دل دردمند #سعدی ز محبت تو #خون شد
نه به وصل میرسانی نه به قتل میرهانی
#نه_طریق_دوستان_است_و_نه_شرط_مهربانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/69
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی
وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند
همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی
تو مگر پرده بپوشی و کست روی نبیند
ور همین پرده زنی پرده خلقی بدرانی
تو ندانی که چرا در تو کسی خیره بماند
تا کسی همچو تو باشد که در او خیره بمانی
نوک تیر مژه از جوشن جان میگذرانی
من تنک پوست نگفتم تو چنین سخت کمانی
هر چه در حسن تو گویند چنانی به حقیقت
عیبت آن است که با ما به ارادت نه چنانی
رمقی بیش نماندهست گرفتار غمت را
چند مجروح توان داشت بکش تا برهانی
بیش از این صبر ندارم که تو هر دم بر قومی
بنشینی و مرا بر سر آتش بنشانی
گر بمیرد عجب ار شخص و دگر زنده نباشد
که برانی ز در #خویش و دگربار بخوانی
#سعدیا گر قدمت راه به پایان نرساند
باری اندر طلبش عمر به پایان برسانی
#همه_کس_را_تن_و_اندام_و_جمال_است_و_جوانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/68
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟
وی باغ لطافت به رویت که گزیدهست؟
زیباتر از این صید همه عمر نکردهست
#شیرینتر از این خربزه هرگز نبریدهست
ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان
دانی که سکندر به چه محنت طلبیدهست؟
آن #خون کسی ریختهای یا می سرخ است
یا توت سیاه است که بر جامه چکیدهست
با جمله برآمیزی و از ما بگریزی
جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیدهست
نیک است که دیوار به یک بار بیفتاد
تا هیچکس این باغ نگویی که ندیدهست
بسیار توقف نکند میوهٔ بر بار
چون عام بدانست که #شیرین و رسیدهست
گل نیز در آن هفته دهن باز نمیکرد
وامروز نسیم سحرش پرده دریدهست
در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی
کشتی رود اکنون که تتر جسر بریدهست
رفت آن که فقاع از تو گشایند دگر بار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیدهست
#سعدی در بستان هوای دگری زن
وین کشته رها کن که در او #گله چریدهست
#ای_لعبت_خندان_لب_لعلت_که_مزیدهست؟ #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/66
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
آزاد بندهای که بود در رکاب تو
خرم ولایتی که تو آنجا سفر کنی
دیگر نبات را نخرد مشتری به هیچ
یک بار اگر تبسم همچون شکر کنی
ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی
من با تو دوستی و وفا کم نمیکنم
چندان که دشمنی و جفا بیشتر کنی
مقدور من سریست که در پایت افکنم
گر زآن که التفات بدین مختصر کنی
عمریست تا به یاد تو شب روز میکنم
تو خفتهای که گوش به آه سحر کنی
دانی که رویم از همه عالم به روی توست
زنهار اگر تو روی به رویی دگر کنی
گفتی که دیر و زود به حالت نظر کنم
آری کنی چو بر سر خاکم گذر کنی
شرط است #سعدیا که به میدان #عشق دوست
خود را به پیش تیر ملامت سپر کنی
وز عقل بهترت سپری باید ای حکیم
تا از خدنگ غمزه #خوبان حذر کنی
#فرخ_صباح_آن_که_تو_بر_وی_نظر_کنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/65
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چرا به سرکشی از من عنان بگردانی
مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی
ز دست #عشق تو یک روز دین بگردانم
چه گردد ار #دل #نامهربان بگردانی
گر اتفاق نیفتد قدم که رنجه کنی
به ذکر ما چه شود گر زبان بگردانی
گمان مبر که بداریم دستت از فتراک
بدین قدر که تو از ما عنان بگردانی
وجود من چو قلم سر نهاده بر خط توست
بگردم ار به سرم همچنان بگردانی
اگر قدم ز من #ناشکیب واگیری
و گر نظر ز من #ناتوان بگردانی
ندانمت ز کجا آن سپر به دست آید
که تیر آه من از آسمان بگردانی
گرم ز پای سلامت به سر در اندازی
ورم ز دست ملامت به جان بگردانی
سر ارادت #سعدی گمان مبر هرگز
که تا قیامت از این آستان بگردانی
#چرا_به_سرکشی_از_من_عنان_بگردانی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/67
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرو ایستاده به چو تو رفتار میکنی
طوطی خموش به چو تو گفتار میکنی
کس #دل به اختیار به مهرت نمیدهد
دامی نهادهای که گرفتار میکنی
تو #خود چه فتنهای که به چشمان ترک مست
تاراج عقل مردم هشیار میکنی
از دوستی که دارم و غیرت که میبرم
خشم آیدم که چشم به اغیار میکنی
گفتی نظر خطاست تو #دل میبری رواست
خود کرده جرم و خلق گنهکار میکنی
هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف
با دوستان چنین که تو تکرار میکنی
دستان به #خون تازه بیچارگان خضاب
هرگز کس این کند که تو عیار میکنی
با دشمنان موافق و با دوستان به خشم
یاری نباشد این که تو با یار میکنی
تا من سماع میشنوم پند نشنوم
ای مدعی نصیحت بیکار میکنی
گر تیغ میزنی سپر اینک وجود من
صلح است از این طرف که تو پیکار میکنی
از روی دوست تا نکنی رو به آفتاب
کز آفتاب روی به دیوار میکنی
زنهار #سعدی از #دل سنگین کافرش
کافر چه غم #خورد چو تو زنهار میکنی
#سرو_ایستاده_به_چو_تو_رفتار_میکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/64
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
چون که به بخت ما رسد این همه #ناز میکنی
ای که نیازمودهای صورت حال بیدلان
#عشق حقیقت است اگر حمل مجاز میکنی
ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو
در نظر سبکتکین عیب ایاز میکنی
پیش نماز بگذرد سرو روان و گویدم
قبلهٔ اهل #دل منم سهو نماز میکنی
دی به امید گفتمش داعی دولت توام
گفت دعا به #خود بکن گر به نیاز میکنی
گفتم اگر لبت گزم می #خورم و شکر مزم
گفت #خوری اگر پزم قصه دراز میکنی
#سعدی #خویش #خوانیم پس به جفا برانیم
سفره اگر نمینهی در به چه باز میکنی
#چشم_رضا_و_مرحمت_بر_همه_باز_میکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/63
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی
گفت ار نظری داری ما را به از این بینی
خورشید و #گلت #خوانم هم ترک ادب باشد
چرخ مه و #خورشیدی باغ #گل و نسرینی
حاجت به نگاریدن نبود رخ #زیبا را
تو ماه پری پیکر #زیبا و نگارینی
بر بستر هجرانت شاید که نپرسندم
کس سوخته خرمن را گوید به چه غمگینی
بنشین که فغان از ما برخاست در ایامت
بس فتنه که برخیزد هر جا که تو بنشینی
گر بنده #خود #خوانی افتیم به سلطانی
ور روی بگردانی رفتیم به مسکینی
کس عیب نیارد گفت آن را که تو بپسندی
کس رد نتواند کرد آن را که تو بگزینی
#عشق لب #شیرینت روزی بکشد #سعدی
فرهاد چنین کشتهست آن شوخ به #شیرینی
#روزی_به_زنخدانت_گفتم_به_سیمینی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/61
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
بازار #خویش و آتش ما تیز میکنی
گر #خون #دل #خوری فرح افزای میخوری
ور قصد جان کنی طرب انگیز میکنی
بر تلخ عیشی من اگر #خنده آیدت
شاید که #خنده شکرآمیز میکنی
حیران دست و دشنه #زیبات ماندهام
کآهنگ #خون من چه #دلاویز میکنی
#سعدی #گلت شکفت همانا که #صبحدم
فریاد #بلبلان سحرخیز میکنی
#دیدار_مینمایی_و_پرهیز_میکنی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/62
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شب است و شاهد و #شمع و #شراب و #شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
به #شرط آن که منت بندهوار در خدمت
بایستم تو خداوندوار بنشینی
میان ما و #شما عهد در ازل رفتهست
هزار سال برآید همان نخستینی
چو صبرم از تو میسر نمیشود چه کنم
به خشم رفتم و باز آمدم به مسکینی
به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست
نیاید و تو به از من هزار بگزینی
به رنگ و بوی #بهار ای فقیر قانع باش
چو باغبان نگذارد که سیب و #گل چینی
تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
هزار تلخ بگویی هنوز #شیرینی
لگام بر سر شیران کند صلابت #عشق
چنان کشد که شتر را مهار دربینی
ز نیکبختی #سعدیست پایبند غمت
زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی
مرا شکیب نمیباشد ای مسلمانان
ز روی #خوب، لکم دینکم و لی دینی
#شب_است_و_شاهد_و_شمع_و_شراب_و_شیرینی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/60
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خواهم اندر پایش افتادن چو گوی
ور به چوگانم زند هیچش مگوی
بر سر عشاق طوفان گو ببار
در ره مشتاق پیکان گو بروی
گر به داغت میکند فرمان ببر
ور به دردت میکشد درمان مجوی
ناودان چشم رنجوران #عشق
گر فرو ریزند #خون آید به جوی
شاد باش ای مجلس روحانیان
تا که #خورد این می که من مستم به بوی
هر که سودانامه #سعدی نبشت
دفتر پرهیزگاری گو بشوی
هر که نشنیدهست وقتی بوی #عشق
گو به #شیراز آی و خاک من ببوی
#خواهم_اندر_پایش_افتادن_چو_گوی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/17
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈