eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
تا بود بار غمت بر بی‌هوش مرا سوز ننشاند ز جگر جوش مرا نگذرد یاد و سنبلم اندر خاطر تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا شربتی تلختر از زهر فراقت باید تا کند لذت وصل تو فراموش مرا هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند به دهان تو که زهر آید از آن نوش مرا اندر کف جلاد غمت می‌گوید بنده‌ام بنده به کشتن ده و مفروش مرا ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/577 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس این کند که ز یار و دیار برگردد کند هرآینه چون روزگار برگردد تنکدلی که نیارد کشید زحمت ملامتش نکنند ار ز خار برگردد به جنگ خصم کسی کز حیل فروماند ضرورتست که بیچاره وار برگردد به آب تیغ اجل تشنه است مرغ که نیم کشته به چند بار برگردد به سنگ حوادث کسی چه چاره کند جز این قدر که به پهلو چو مار برگردد دلم نماند پس این چیست هر ساعت که در دو دیده یاقوت بار برگردد گر از دیار به وحشت ملول شد گمان مبر که به معنی ز یار برگردد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/575 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه آن شبست که کس در میان ما گنجد به خاک پایت اگر ذره در هوا گنجد کلاه و تکبر بنه کمر بگشای که چون تو سرو ندیدم که در قبا گنجد ز من حکایت هجران مپرس در شب وصل عتاب کیست که در خلوت رضا گنجد مرا شکر منه و مریز در مجلس میان خسرو و شکر کجا گنجد چو شور درآمد قرار عقل نماند درون مملکتی چون دو پادشا گنجد نماند در سر ز بانگ رود و سرود مجال آن که دگر پند پارسا گنجد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/578 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد کآشوب حسن روی تو در عالم اوفتد گر در خیال خلق، پری‌وار بگذری فریاد در نهاد بنی آدم اوفتد افتاده تو شد ای دوست دست گیر در پای مفکنش که چنین کم اوفتد در رویت آن که تیغ نظر می‌کشد به جهل مانند من به تیر بلا محکم اوفتد مشکن که حقه راز نهان توست ترسم که راز در کف اوفتد وقتست اگر بیایی و لب بر لبم نهی چندم به جست و جوی تو دم بر دم اوفتد صبور باش بر این ریش دردناک باشد که اتفاق یکی مرهم اوفتد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/579 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که می با تو عربده کرد هر که روی تو دید آورد زهر اگر در مذاق من ریزی با تو همچون شکر بشاید آفرین خدای بر پدری که تو فرزند پرورد لایق خدمت تو نیست بساط روی باید در این قدم گسترد خواستم گفت خاک پای توام عقلم اندر زمان نصیحت کرد گفت در راه دوست خاک مباش نه که بر دامنش نشیند گرد دشمنان در مخالفت گرمند و آتش ما بدین نگردد سرد مرد ار ز پیش تیر بلا روی درهم کشد مخوانش مرد هر که را برگ بی مرادی نیست گو برو گرد کوی مگرد وصل اگر ندهند ما و دردی کشان مجلس درد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/573 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد ای بوی آشنایی دانستم از کجایی پیغام وصل جانان پیوند روح دارد سودای پختن عقلم نمی‌پسندد فرمان عقل بردن نمی‌گذارد باشد که به رحمت یاد آورند ما را ور نه کدام قاصد پیغام ما گزارد هم عارفان عاشق دانند حال مسکین گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد زهرم چو نوشدارو از دست یار بر نوشم بی او نمی‌گوارد پایی که برنیارد روزی به سنگ گوییم جان ندارد یا نمی‌سپارد مشغول جانان گر عاشقیست در روز تیرباران باید که سر نخارد بی‌حاصلست یارا اوقات زندگانی الا دمی که یاری با همدمی برآرد دانی چرا نشیند به کنج خلوت کز دست بیرون شدن نیارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/572 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد داغ و دردی کز تو باشد از باغ ورد دوستانت را که داغ مهربانی بسوخت گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد حاکمی گر عدل کرد با ما یا ستم بنده‌ایم ار صلح جست با ما یا نبرد عقل را با طاقت سرپنجه نیست با قضای آسمانی برنتابد جهد مرد عافیت می‌بایدت چشم از نکورویان بدوز می‌ورزی بساط نیک درنورد زهره مردان نداری چون زنان در خانه باش ور به میدان می‌روی از تیرباران برمگرد حمل رعنایی مکن بر گریه سماع اهل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد هیچ کس را بر من از یاران مجلس نسوخت شمع می‌بینم که اشکش می‌رود بر روی زرد با شکایت‌ها که دارم از زمستان فراق گر باز باشد لیس بعد الورد برد هر که را دردی چو می‌گدازد گو منال چون طبیبی می‌کند داروست درد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/574 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حدیث به طومار در نمی‌گنجد بیان دوست به گفتار در نمی‌گنجد سماع انس که دیوانگان از آن مستند به سمع مردم هشیار در نمی‌گنجد میسرت نشود عاشقی و مستوری ورع به خانه خمار در نمی‌گنجد چنان فراخ نشستست یار در تنگ که بیش زحمت اغیار در نمی‌گنجد تو را چنان که تویی من صفت ندانم کرد که عرض جامه به بازار در نمی‌گنجد دگر به صورت هیچ آفریده ندهم که با تو صورت دیوار در نمی‌گنجد خبر که می‌دهد امشب رقیب مسکین را که سگ به زاویه غار در نمی‌گنجد چو به بار بود همنشین خار بود چو در کنار بود خار در نمی‌گنجد چنان ارادت و شوقست در میان دو دوست که سعی دشمن در نمی‌گنجد به چشم نظرت می‌کنم که دیده سر ز برق شعله دیدار در نمی‌گنجد ز دوستان که تو را هست جای نیست گدا میان خریدار در نمی‌گنجد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/576 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد که عیش خلوت بی او کدورتی دارد که را مجال سخن گفتن است به حضرت او مگر نسیم صبا کاین پیام بگزارد ستیزه بردن با دوستان همین مثلست که تشنه چشمه حیوان به بینبارد مرا که گفت از یار مهربان بردار به اعتماد صبوری که شوق نگذارد که گفت هر چه ببینی ز خاطرت برود مرا تمام یقین شد که سهو پندارد حرام باد بر آن کس نشست با معشوق که از سر همه برخاستن نمی‌یارد درست از آن مدعی حقیقت که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد به کام دشمنم ای دوست این چنین مگذار کس این کند که دوستان بیازارد بیا که در قدمت اوفتم و گر بکشی نمیرد آن که به دست تو روح بسپارد حکایت شب هجران که بازداند گفت مگر کسی که چو ستاره بشمارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/571 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که چیزی دوست دارد جان و بر وی گمارد هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد روزی اندر خاکت افتم ور به بادم می‌رود سر کان که در پای تو میرد جان به سپارد من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم هوش من دانی که بردست آن که صورت می‌نگارد عمر گویندم که ضایع می‌کنی با وان که منظوری ندارد عمر ضایع می‌گذارد هر که می‌ورزد درختی در سرابستان معنی بیخش اندر نشاند تخمش اندر جان بکارد و مستوری نباشد پای گو در دامن آور کز گریبان ملامت سر برآوردن نیارد گر من از عهدت بگردم نه مردم عاشق نباشد کز ملامت سر بخارد باغ می‌خواهم که روزی سرو بالایت ببیند تا در پا بریزد و ارغوان بر سر ببارد آن چه رفتارست و قامت وان چه گفتار و قیامت چند گفت طیبات آخر ندارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/570 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد تو را که هر چه مرادست می‌رود از پیش ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد تو پادشاهی گر چشم پاسبان همه شب به درنرود پادشا چه غم دارد خطاست این که دوستان بیازاری ولیک قاتل عمد از خطا چه غم دارد امیر آخر گدای خیل توایم جواب ده که امیر از گدا چه غم دارد بکی العذول علی ماجری غافل از این ماجرا چه غم دارد هزار دشمن اگر در قفاست عارف را چو روی تو دید از قفا چه غم دارد قضا به تلخی و ای پسر رفتست تو گر ترش بنشینی قضا چه غم دارد بلای عظیمست را چو به مرگ نهاد از بلا چه غم دارد جفا و هر چه توانی بکن که را که ترک گرفت از جفا چه غم دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/567 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر از جفای تو روزی بیازارد کمند شوق کشانم به صلح باز آرد ز درد تو دوشم امید نبود اسیر چه تاب شب دراز آرد دلی عجب نبود گر بسوخت کآتش تیز چه جای موم که پولاد در گداز آرد تویی که گر بخرامد درخت قامت تو ز رشک سرو روان را به اهتزاز آرد دگر به روی از خلق در بخواهم بست مگر کسی ز توام مژده‌ای فراز آرد اگر قبول کنی سر نهیم بر قدمت چو بت پرست که در پیش بت نماز آرد یکی به سمع رضا گوش به دار که سوز سخن‌های آرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/569 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈