eitaa logo
الهام انیمیشن
93 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد داغ و دردی کز تو باشد از باغ ورد دوستانت را که داغ مهربانی بسوخت گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد حاکمی گر عدل کرد با ما یا ستم بنده‌ایم ار صلح جست با ما یا نبرد عقل را با طاقت سرپنجه نیست با قضای آسمانی برنتابد جهد مرد عافیت می‌بایدت چشم از نکورویان بدوز می‌ورزی بساط نیک درنورد زهره مردان نداری چون زنان در خانه باش ور به میدان می‌روی از تیرباران برمگرد حمل رعنایی مکن بر گریه سماع اهل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد هیچ کس را بر من از یاران مجلس نسوخت شمع می‌بینم که اشکش می‌رود بر روی زرد با شکایت‌ها که دارم از زمستان فراق گر باز باشد لیس بعد الورد برد هر که را دردی چو می‌گدازد گو منال چون طبیبی می‌کند داروست درد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/574 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حدیث به طومار در نمی‌گنجد بیان دوست به گفتار در نمی‌گنجد سماع انس که دیوانگان از آن مستند به سمع مردم هشیار در نمی‌گنجد میسرت نشود عاشقی و مستوری ورع به خانه خمار در نمی‌گنجد چنان فراخ نشستست یار در تنگ که بیش زحمت اغیار در نمی‌گنجد تو را چنان که تویی من صفت ندانم کرد که عرض جامه به بازار در نمی‌گنجد دگر به صورت هیچ آفریده ندهم که با تو صورت دیوار در نمی‌گنجد خبر که می‌دهد امشب رقیب مسکین را که سگ به زاویه غار در نمی‌گنجد چو به بار بود همنشین خار بود چو در کنار بود خار در نمی‌گنجد چنان ارادت و شوقست در میان دو دوست که سعی دشمن در نمی‌گنجد به چشم نظرت می‌کنم که دیده سر ز برق شعله دیدار در نمی‌گنجد ز دوستان که تو را هست جای نیست گدا میان خریدار در نمی‌گنجد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/576 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد که عیش خلوت بی او کدورتی دارد که را مجال سخن گفتن است به حضرت او مگر نسیم صبا کاین پیام بگزارد ستیزه بردن با دوستان همین مثلست که تشنه چشمه حیوان به بینبارد مرا که گفت از یار مهربان بردار به اعتماد صبوری که شوق نگذارد که گفت هر چه ببینی ز خاطرت برود مرا تمام یقین شد که سهو پندارد حرام باد بر آن کس نشست با معشوق که از سر همه برخاستن نمی‌یارد درست از آن مدعی حقیقت که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد به کام دشمنم ای دوست این چنین مگذار کس این کند که دوستان بیازارد بیا که در قدمت اوفتم و گر بکشی نمیرد آن که به دست تو روح بسپارد حکایت شب هجران که بازداند گفت مگر کسی که چو ستاره بشمارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/571 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که چیزی دوست دارد جان و بر وی گمارد هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد روزی اندر خاکت افتم ور به بادم می‌رود سر کان که در پای تو میرد جان به سپارد من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم هوش من دانی که بردست آن که صورت می‌نگارد عمر گویندم که ضایع می‌کنی با وان که منظوری ندارد عمر ضایع می‌گذارد هر که می‌ورزد درختی در سرابستان معنی بیخش اندر نشاند تخمش اندر جان بکارد و مستوری نباشد پای گو در دامن آور کز گریبان ملامت سر برآوردن نیارد گر من از عهدت بگردم نه مردم عاشق نباشد کز ملامت سر بخارد باغ می‌خواهم که روزی سرو بالایت ببیند تا در پا بریزد و ارغوان بر سر ببارد آن چه رفتارست و قامت وان چه گفتار و قیامت چند گفت طیبات آخر ندارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/570 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد تو را که هر چه مرادست می‌رود از پیش ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد تو پادشاهی گر چشم پاسبان همه شب به درنرود پادشا چه غم دارد خطاست این که دوستان بیازاری ولیک قاتل عمد از خطا چه غم دارد امیر آخر گدای خیل توایم جواب ده که امیر از گدا چه غم دارد بکی العذول علی ماجری غافل از این ماجرا چه غم دارد هزار دشمن اگر در قفاست عارف را چو روی تو دید از قفا چه غم دارد قضا به تلخی و ای پسر رفتست تو گر ترش بنشینی قضا چه غم دارد بلای عظیمست را چو به مرگ نهاد از بلا چه غم دارد جفا و هر چه توانی بکن که را که ترک گرفت از جفا چه غم دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/567 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر از جفای تو روزی بیازارد کمند شوق کشانم به صلح باز آرد ز درد تو دوشم امید نبود اسیر چه تاب شب دراز آرد دلی عجب نبود گر بسوخت کآتش تیز چه جای موم که پولاد در گداز آرد تویی که گر بخرامد درخت قامت تو ز رشک سرو روان را به اهتزاز آرد دگر به روی از خلق در بخواهم بست مگر کسی ز توام مژده‌ای فراز آرد اگر قبول کنی سر نهیم بر قدمت چو بت پرست که در پیش بت نماز آرد یکی به سمع رضا گوش به دار که سوز سخن‌های آرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/569 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس این کند که از یار بردارد مگر کسی که از سنگ سختتر دارد که گفت من خبری دارم از حقیقت دروغ گفت گر از خبر دارد اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد که از صفای درون با یکی نظر دارد هلاک ما به بیابان بود کجاست مرد که با ما سر سفر دارد گر از مقابله شیر آید از عقب نه عاشقست که اندیشه از خطر دارد و گر بهشت مصور کنند عارف را به غیر دوست نشاید که دیده بردارد از آن متاع که در پای دوستان ریزند مرا سریست ندانم که او چه سر دارد دریغ پای که بر خاک می‌نهد معشوق چرا نه بر سر و بر چشم ما گذر دارد عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر کدام عیب که این هنر دارد نظر به روی تو انداختن حرامش باد که جز تو در همه عالم کسی دگر دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/568 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را سروبالایِ کمان‌ابرو اگر تیر زند عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت سر من دار که در پای تو ریزم جان را کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن تا همه خلق ببینند نگارستان را همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی تا دگر عیب نگویند من حیران را لیکن آن نقش که در روی تو من می‌بینم همه را دیده نباشد که ببینند آن را چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن که محالست که حاصل کنم این درمان را پنجه با ساعدِ سیمین نَه به عقل افکندم غایت جهل بود مشت زدن سندان را از سرزنش خلق نترسد هیهات غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را سر بنه گر سر میدان ارادت داری ناگزیرست که گویی بود این میدان را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/566 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد جوابش تلخ و پنداری شکر زبان دارد مرا گر دوستی با او به دوزخ می‌برد شاید به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی مراد از بخت و حظ از عمر و مقصود از جهان دارد برون از و خفتن حیاتی هست مردم را به جانان زندگانی کن بهایم نیز جان دارد محبت با کسی دارم کز او باخود نمی‌آیم چو کز نشاط فراغ از آشیان دارد نه مردی گر به از جفای دوست برگردی دهل را کاندرون باد است ز انگشتی فغان دارد به تشویش قیامت در که یار از یار بگریزد محب از خاک برخیزد محبت همچنان دارد خوش آمد باد نوروزی به از باغ پیروزی به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد یکی سر بر کنار یار و مستولی چه غم دارد ز مسکینی که سر بر آستان دارد چو تنها باز و راحت بین و آسایش به تنها ملک می‌راند که منظوری نهان دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/565 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد الحق آراسته خلقی و جمالی دارد درد پیش که گویم که به جز باد صبا کس ندانم که در آن کوی مجالی دارد دل چنین سخت نباشد که یکی بر سر راه تشنه می‌میرد و شخص آب زلالی دارد زندگانی نتوان گفت و حیاتی که مراست زنده آنست که با دوست وصالی دارد من به دیدار تو مشتاقم و از غیر ملول گر تو را از من و از غیر ملالی دارد مرغ بر بام تو ره دارد و من بر سر کوی حبذا مرغ که آخر پر و بالی دارد غم با تو نگویم که نداری غم با کسی حال توان گفت که حالی دارد طالب وصل تو چون مفلس و اندیشه گنج حاصل آنست که سودای محالی دارد عاقبت سر به بیابان بنهد چون هر که در سر چون تو غزالی دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/562 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر آن که منظوری ندارد چراغ دولتش نوری ندارد چه کار اندر بهشت آن مدعی را که میل امروز با حوری ندارد چه ذوق از ذکر پیدا آید آن را که پنهان شوق مذکوری ندارد میان عارفان نظر نیست که خاطر پیش منظوری ندارد اگر سیمرغی اندر دام زلفی بماند تاب عصفوری ندارد طبیب ما یکی که گویی هیچ رنجوری ندارد ولیکن چون عسل بشناخت فغان از دست زنبوری ندارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/563 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد که راحت امیدوار من دارد به پای سرو درافتاده‌اند و مگر قد نگار من دارد نشان راه سلامت ز من مپرس که زمام خاطر بی‌اختیار من دارد گلا و تازه تویی که عارض تو طراوت و بوی من دارد دگر سر من و بالین عافیت هیهات بدین که سر خاکسار من دارد به هرزه در سر او روزگار کردم و او فراغت از من و از روزگار من دارد مگر به درد بازمانده‌ام یا رب کدام دامن همت غبار من دارد به بار تو چو خر به درماند دلت نسوخت که بیچاره بار من دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/564 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈