چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
که یک دم از تو نظر بر نمیتوان انداخت
بلای غمزه #نامهربان #خونخوارت
چه #خون که در #دل یاران مهربان انداخت
ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم
که روزگار حدیث تو در میان انداخت
نه باغ ماند و نه بستان که سرو قامت تو
برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت
تو دوستی کن و از دیده مفکنم زنهار
که دشمنم ز برای تو در زبان انداخت
به چشمهای تو کان چشم کز تو برگیرند
دریغ باشد بر ماه آسمان انداخت
همین حکایت روزی به دوستان برسد
که #سعدی از پی جانان برفت و جان انداخت
#چه_فتنه_بود_که_حسن_تو_در_جهان_انداخت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/410
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای به خلق از جهانیان ممتاز
چشم خلقی به روی #خوب تو باز
لازم است آن که دارد این همه لطف
که تحمل کنندش این همه #ناز
ای به #عشق درخت بالایت
مرغ جان رمیده در پرواز
آن نه #صاحب نظر بود که کند
از چنین روی در به روی فراز
بخورم گر ز دست توست نبید
نکنم گر خلاف توست نماز
گر بگریم چو #شمع معذورم
کس نگوید در آتشم مگداز
مینگفتم سخن در آتش #عشق
تا نگفت آب دیده غماز
آب و آتش خلاف یک دگرند
نشنیدیم #عشق و صبر انباز
هر که دیدار دوست میطلبد
دوستی را حقیقت است و مجاز
آرزومند کعبه را #شرط است
که تحمل کند نشیب و فراز
#سعدیا زنده عاشقی باشد
که بمیرد بر آستان نیاز
#ای_به_خلق_از_جهانیان_ممتاز #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/409
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز
بیا بیا که به خیر آمدی کجایی باز
رخی کز او متصور نمیشود آرام
چرا نمودی و دیگر نمینمایی باز
در دو لختی چشمان شوخ #دلبندت
چه کردهام که به رویم نمیگشایی باز
اگر تو را سر ما هست یا غم ما نیست
من از تو دست ندارم به بیوفایی باز
شراب وصل تو در کام جان من ازلیست
هنوز مستم از آن جام آشنایی باز
دلی که بر سر کوی تو گم کنم هیهات
که جز به روی تو بینم به روشنایی باز
تو را هر آینه باید به شهر دیگر رفت
که #دل نماند در این شهر تا ربایی باز
عوام خلق ملامت کنند صوفی را
کز این هوا و طبیعت چرا نیایی باز
اگر حلاوت مستی بدانی ای هشیار
به عمر #خود نبری #نام پارسایی باز
گرت چو #سعدی از این در نوالهای بخشند
برو که #خو نکنی هرگز از گدایی باز
#بزرگ_دولت_آن_کز_درش_تو_آیی_باز #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/407
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
متقلب درون جامه #ناز
چه خبر دارد از شبان دراز
عاقل انجام #عشق میبیند
تا هم اول نمیکند آغاز
جهد کردم که #دل به کس ندهم
چه توان کرد با دو دیده باز
زینهار از بلای تیر نظر
که چو رفت از کمان نیاید باز
مگر از شوخی تذروان بود
که فرودوختند دیده باز
محتسب در قفای رندانست
غافل از صوفیان شاهدباز
پارسایی که خمر #عشق چشید
خانه گو با معاشران پرداز
هر که را با #گل آشنایی بود
گو برو با جفای خار بساز
سپرت میبباید افکندن
ای که #دل میدهی به تیرانداز
هر چه بینی ز دوستان کرمست
گر اهانت کنند و گر اعزاز
دست مجنون و دامن لیلی
روی محمود و خاک پای ایاز
هیچ #بلبل نداند این دستان
هیچ مطرب ندارد این آواز
هر متاعی ز معدنی خیزد
شکر از مصر و #سعدی از #شیراز
#متقلب_درون_جامه_ناز #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/408
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پیوند روح میکند این باد مشک بیز
هنگام نوبت سحرست ای ندیم خیز
شاهد بخوان و #شمع بیفروز و می بنه
عنبر بسای و عود بسوزان و #گل بریز
ور دوست دست میدهدت هیچ گو مباش
خوشتر بود عروس نکوروی بی جهیز
امروز باید ار کرمی میکند سحاب
فردا که تشنه مرده بود #لای گو بخیز
من در وفا و عهد چنان کند نیستم
کز دامن تو دست بدارم به تیغ تیز
گر تیغ میزنی سپر اینک وجود من
عیار مدعی کند از دشمن احتریز
فردا که سر ز خاک برآرم اگر تو را
بینم فراغتم بود از روز رستخیز
تا #خود کجا رسد به قیامت نماز من
من روی در تو و همه کس روی در حجیز
#سعدی به دام #عشق تو در پای بند ماند
قیدی نکردهای که میسر شود گریز
#پیوند_روح_میکند_این_باد_مشک_بیز #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/404
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی سیمتن چه خسبی خیز
آب شادی بر آتش غم ریز
بوسهای بر کنار ساغر نه
پس بگردان #شراب شهدآمیز
کابر آذار و باد نوروزی
درفشان میکنند و عنبربیز
جهد کردیم تا نیالاید
به خرابات دامن پرهیز
دست بالای #عشق زور آورد
معرفت را نماند جای ستیز
گفتم ای عقل زورمند چرا
برگرفتی ز #عشق راه گریز
گفت اگر گربه شیر نر گردد
نکند با پلنگ دندان تیز
شاهدان میکنند خانه زهد
مطربان میزنند راه حجیز
توبه را تلخ میکند در حلق
یار #شیرین زبان شورانگیز
#سعدیا هر دمت که دست دهد
به سر زلف دوستان آویز
دشمنان را به حال #خود بگذار
تا قیامت کنند و رستاخیز
#ساقی_سیمتن_چه_خسبی_خیز #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/403
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
مه است این یا ملک یا آدمیزاد
پری یا آفتاب عالمافروز
ندانستی که ضدان در کمینند
نکو کردی علیرغم بدآموز
مرا با دوست ای دشمن وصالست
تو را گر #دل نخواهد دیده بردوز
شبان دانم که از درد جدایی
نیاسودم ز فریاد جهان سوز
گر آن شبهای با وحشت نمیبود
نمیدانست #سعدی قدر این روز
#مبارکتر_شب_و_خرمترین_روز #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/405
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
برآمد باد #صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند #گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
چو نرگس چشم بخت از #خواب برخاست
حسد گو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خرم است ای #گل کجایی
که بینی #بلبلان را #ناله و سوز
جهان بی ما بسی بودهست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز
منه #دل بر سرای عمر #سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گوز
دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز
#برآمد_باد_صبح_و_بوی_نوروز #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/406
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس
عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس
پستان یار در خم گیسوی تابدار
چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس
یک شب که دوست فتنه خفتست #زینهار
بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس
تا نشنوی ز مسجد آدینه بانگ #صبح
یا از در سرای اتابک غریو کوس
لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن به گفته بیهوده خروس
#امشب_مگر_به_وقت_نمیخواند_این_خروس #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/401
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بوی #بهار آمد بنال ای #بلبل #شیرین #نفس
ور پایبندی همچو من فریاد میخوان از قفس
گیرند مردم دوستان #نامهربان و مهربان
هر روز خاطر با یکی ما #خود یکی داریم و بس
محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان
تو #خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس
#شیرین بضاعت بر مگس چندان که تندی میکند
او بادبیزن همچنان در دست و میآید مگس
پند خردمندان چه سود اکنون که بندم سخت شد
گر جستم این بار از قفس بیدار باشم #زین سپس
گر دوست میآید برم یا تیغ دشمن بر سرم
من با کسی افتادهام کز وی نپردازم به کس
با هر که بنشینم دمی کز یاد او غافل شوم
چون #صبح بی #خورشیدم از #دل بر نمیآید #نفس
من مفلسم در کاروان گوهر که #خواهی قصد کن
نگذاشت مطرب دربرم چندان که بستاند عسس
گر پند میخواهی بده ور بند میخواهی بنه
دیوانه سر #خواهد نهاد آن گه نهد از سر #هوس
فریاد #سعدی در جهان افکندی ای آرام جان
چندین به فریاد آوری باری به فریادش برس
#بوی_بهار_آمد_بنال_ای_بلبل_شیرین_نفس #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/402
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یاری به دست کن که به امید راحتش
واجب کند که صبر کنی بر جراحتش
ما را که ره دهد به سراپرده وصال
ای باد #صبحدم خبری ده ز ساحتش
باران چون ستارهام از دیدگان بریخت
رویی که #صبح خیره شود در صباحتش
هر گه که گویم این #دل ریشم درست شد
بر وی پراکند نمکی از ملاحتش
هرچ آن قبیحتر بکند یار دوستروی
داند که چشم دوست نبیند قباحتش
بیچارهای که صورت رویت خیال بست
بی دیدنت خیال مبند استراحتش
با چشم نیمخواب تو خشم آیدم همی
از چشمهای نرگس و چندان وقاحتش
رفتار شاهد و لب خندان و روی #خوب
چون آدمی طمع نکند در سماحتش
#سعدی که داد وصف همه نیکوان به داد
عاجز بماند در تو زبان فصاحتش
#یاری_به_دست_کن_که_به_امید_راحتش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/398
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که بی دوست میبرد #خوابش
همچنان صبر هست و پایابش
خواب از آن چشم چشم نتوان داشت
که ز سر برگذشت سیلابش
نه به #خود میرود گرفته #عشق
دیگری میبرد به قلابش
چه کند پای بند مهر کسی
که نبیند جفای اصحابش
هر که حاجت به درگهی دارد
لازمست احتمال بوابش
ناگزیرست تلخ و #شیرینش
خار و خرما و زهر و جلابش
سایرست این مثل که مستسقی
نکند رود دجله سیرابش
شب هجران دوست ظلمانیست
ور برآید هزار مهتابش
برود جان مستمند از تن
نرود مهر مهر احبابش
#سعدیا گوسفند قربانی
به که #نالد ز دست قصابش
#هر_که_بی_دوست_میبرد_خوابش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/400
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈