eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم خویشتن بر تو نبندم که من از نپسندم که تو هرگز من باشی و من خار تو باشم هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی مگر آن وقت که شادی و غمخوار تو باشم گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم گر خداوند تعالی به گناهیت بگیرد گو بیامرز که من حامل اوزار تو باشم مردمان عاشق گفتار من ای قبله چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم من چه شایسته آنم که تو را و دانم مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم گر چه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم خاک بادا تن اگرش تو نپسندی که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/507 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم زان دو لب صد شور برانگیزم گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم بس توبه و پرهیزم کز تو باطل شد من بعد بدان کز توبه بپرهیزم سیم مسکینم در خاک درت گم شد خاک سر هر کویی بی فایده می‌بیزم در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد تا بر دف آمد تیر نظر تیزم مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر فرهاد لب چون خسرو پرویزم گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم با یاد تو گر در شعر نمی‌گنجد چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/308 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در آن که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت قیامت که سر ز خاک برآرم به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم روی تو باشم به عدم گر هزار سال بخسبم ز عاقبت آگه به بوی موی تو باشم حدیث روضه نگویم بهشت نبویم جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن و گر خلاف کنم به سوی تو باشم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/306 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
غم زمانه یا فراق یار کشم به طاقتی که ندارم کدام بار کشم نه قوتی که توانم کناره جستن از او نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم نه دست صبر که در آستین عقل برم نه پای عقل که در دامن قرار کشم ز دوستان به جفا سیر گشت مردی نیست جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم چو می‌توان به صبوری کشید جور عدو چرا صبور نباشم که جور یار کشم شراب ساقی ز جام وصل ضرورت است که درد سر خمار کشم گلی چو روی تو گر در چمن به دست آید کمینه دیده پیش خار کشم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/305 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بار فراق دوستان بس که نشست بر می‌روم و نمی‌رود به محملم بار بیفکند شتر چون برسد به منزلی بار است همچنان ور به هزار منزلم ای که مهار می‌کشی صبر کن و سبک مرو کز طرفی تو می‌کشی وز طرفی سلاسلم بارکشیده جفا پرده دریده هوا راه ز پیش و ز پس واقعه‌ایست مشکلم معرفت قدیم را بعد حجاب کی شود گر چه به شخص غایبی در نظری مقابلم آخر قصد من تویی غایت جهد و آرزو تا نرسم ز دامنت دست امید نگسلم ذکر تو از زبان من فکر تو از جنان من چون برود که رفته‌ای در رگ و در مفاصلم مشتغل توام چنان کز همه چیز غایبم مفتکر توام چنان کز همه خلق غافلم گر نظری کنی کند کشته صبر من ورق ور نکنی چه بر دهد بیخ امید باطلم سنت ترک نمی‌دهی بلی کی ز به در رود سرشته در داروی درد شوق را با همه علم عاجزم چاره کار را با همه عقل جاهلم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/303 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هزار جهد بکردم که سر بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم به هوش بودم از اول که به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم من رمیده‌دل آن به که در سماع نیایم که گر به پای درآیم به در برند به دوشم بیا به صلح من امروز در کنار من امشب که دیده نکرده‌ست از انتظار تو دوشم مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم به زخم‌خورده حکایت کنم ز دست جراحت که تندرست، ملامت کند چو من بخروشم مرا مگوی که طریق رها کن سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم؟ به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/304 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم من چو به آخرت روم رفته به داغ دوستی داروی دوستی بود هر چه بروید از میرم و همچنان رود تو بر زبان من ریزم و همچنان بود مهر تو در مفاصلم حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو با همه سعی اگر به ره ندهی چه حاصلم باد به دست آرزو در طلب هوای گر نکند معاونت دور زمان مقبلم لایق بندگی نیم بی هنری و قیمتی ور تو قبول می‌کنی با همه نقص فاضلم مثل تو را به من ور بکشی به باطلم کس نکند مطالبت زان که قاتلم کشتی من که در میان آب گرفت و غرق شد گر بود استخوان برد باد صبا به ساحلم سرو برفت و بوستان از نظرم به جملگی می‌نرود صنوبری بیخ گرفته در فکرت من کجا رسد در طلب وصال تو این همه یاد می‌رود وز تو هنوز غافلم لشکر غارت عقل می‌کند تا تو دگر به ظن نبری که عاقلم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/302 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امروز مبارک است فالم کافتاد نظر بر آن جمالم الحمد خدای آسمان را کاختر به درآمد از وبالم خواب است مگر که می‌نماید یا عشوه همی‌دهد خیالم کاین بخت نبود هیچ روزم وین نشکفت هیچ سالم امروز بدیدم آن چه دید آن چه نخواست بدسگالم اکنون که تو روی باز کردی رو باز به خیر کرد حالم دیگر چه توقع است از ایام چون بدر تمام شد هلالم بازآی کز اشتیاق رویت بگرفت ز ملالم آزرده‌ام از فراق چونانک دل باز نمی‌دهد وصالم وز غایت تشنگی که بردم در حلق نمی‌رود زلالم بیچاره به رویت آمدم باز چون چاره نماند و احتیالم از جور تو هم در تو گیرم وز دست تو هم بر تو چون دوست موافق است سهل است جفای خلق عالم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/301 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیر آمدی ای نگار سرمست زودت ندهیم دامن از دست بر آتش آب تدبیر چندان که زدیم باز ننشست از رای تو سر نمی‌توان تافت وز روی تو در نمی‌توان بست از پیش تو راه رفتنم نیست چون ماهی اوفتاده در شست سودای لب شکردهانان بس توبهٔ که بشکست ای سرو بلند بوستانی در پیش درخت قامتت پست بیچاره کسی که از تو ببرید آسوده تنی که با تو پیوست چشمت به کرشمه من ریخت وز قتل خطا چه غم مست ز کمند تا جان داری نمی‌توان جست ور سر ننهی در آستانش دیگر چه کنی دری دگر هست؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/299 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا خبر دارم از او بی‌خبر از با وجودش ز من آواز نیاید که منم پیرهن می‌بدرم دم به دم از غایت شوق که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی برکنم دیده که من دیده از او برنکنم خود گرفتم که نگویم که مرا واقعه‌ایست دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم در همه شهر فراهم ننشست انجمنی که نه من در غمش افسانه آن انجمنم برشکست از من و از رنج باک نداشت من نه آنم که توانم که از او برشکنم گر همین سوز رود با من مسکین در گور خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم گر به تشنه‌ای اینک من و سر باکی نیست که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم شرط عقل است که مردم بگریزند از تیر من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم تا به گفتار درآمد دهن بیم آن است که شوری به جهان درفکنم لب و دهانت ز کجا تا به کجا این قدر بس که رود لبت بر دهنم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/300 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چشم که بر تو می‌کنم چشم حسود می‌کنم شکر خدا که باز شد دیده بخت روشنم هرگزم این گمان نبد با تو که دوستی کنم باورم این نمی‌شود با تو نشسته کاین منم دامن خیمه برفکن دشمن و دوست گو ببین کاین همه لطف می‌کند دوست به رغم دشمنم عالم شهر گو مرا وعظ مگو که نشنوم پیر محله گو مرا توبه مده که بشکنم گر بزنی به خنجرم کز پی او دگر مرو نعره شوق می‌زنم تا رمقیست در تنم این نه نصیحتی بود کز غم دوست توبه کن سخت سیه بود آن که ز دوست برکنم گر همه عمر بشکنم عهد تو پس درست شد کاین همه ذکر دوستی دروغ می‌زنم پیشم از این سلامتی بود و و دانشی تو آتشی بزد پاک بسوخت خرمنم شهری اگر به قصد من جمع شوند و متفق با همه تیغ برکشم وز تو سپر بیفکنم چند فشانی آستین بر من و روزگار من دست رها نمی‌کند مهر گرفته دامنم گر به مراد من روی ور نروی تو حاکمی من به خلاف رای تو گر زنم زنم این همه نیش می‌خورد و پیش می‌رود خون برود در این میان گر تو تویی و من منم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/298 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم دهنی دارد دور از لب و دندانم بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم بر سرش افشانم ای روی مجموعه مجموع چه غم دارد از من که پریشانم دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من چون یاد تو می‌آرم هیچ نمی‌مانم با وصل نمی‌پیچم وز هجر نمی‌نالم حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم ای از لیلی بیم است که چون مجنون تو بگرداند در کوه و بیابانم یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند از روی تو بیزارم گر روی بگردانم در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم دستی ز غمت بر پایی ز پیت در با این همه صبرم هست وز روی تو نتوانم در خفیه همی‌نالم وین طرفه که در عالم عشاق نمی‌خسبند از پنهانم بینی که چه گرم آتش در سوخته می‌گیرد تو گرمتری ز آتش من سوخته تر ز آنم گویند مکن جان در سر این سودا گر جان برود شاید من زنده به جانانم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/296 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈