eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که ز دیده غایبی در ما نشسته‌ای حسن تو جلوه می‌کند وین همه پرده بسته‌ای خاطر عام برده‌ای ما همه صید کرده‌ای ز کمند جسته‌ای از دگری چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم هم تو که خسته‌ای مرهم ریش خسته‌ای گر به جراحت و الم بشکستیم چه غم می‌شنوم که دم به دم پیش شکسته‌ای ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/210 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حناست آن که رشته‌ای یا بی که در بند کشته‌ای من آدمی به لطف تو دیگر ندیده‌ام این صورت و صفت که تو داری فرشته‌ای وین طرفه‌تر که تا من دردمند توست حاضر نبوده یک دم و غایب نگشته‌ای در هیچ حلقه نیست که یادت نمی‌رود در هیچ بقعه نیست که تخمی نکشته‌ای ما دفتر از حکایت نبسته‌ایم تو سنگدل حکایت ما درنوشته‌ای زیب و فریب آدمیان را نهایت است حوری مگر نه از آدم سرشته‌ای از عنبر و بنفشه تر بر سر آمده‌ست آن موی مشکبوی که در پای هشته‌ای من در بیان وصف تو حیران بمانده‌ام حدیست حسن را و تو از حد گذشته‌ای سر می‌نهند پیش خطت عارفان پارس بیتی مگر ز گفته نبشته‌ای ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/209 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته رخساره زمین چو تو خالی نیافته تابنده‌تر ز روی تو ماهی ندیده چرخ خوشتر ز ابروی تو هلالی نیافته بر دور عارض تو نظر کرده آفتاب خود را لطافتی و جمالی نیافته چرخ مشعبد از رخ تو در هفت پرده خیالی نیافته خود را به چنگل شاهین تو عنقای صبر من پر و بالی نیافته تا کی ز درد تو روان من روزی به لطف از تو مثالی نیافته افتاده در زبان خلایق حدیث من با تو به یک حدیث مجالی نیافته زایل شود هر آن چه به کلی کمال یافت عمرم زوال یافت کمالی نیافته گلبرگ عیش من به چه امید بشکفد از بوستان وصل نیافته هزار جامه به روزی قبا کند یک مهربانی از تو به سالی نیافته ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/208 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرمست بتی لطیف ساده در دست گرفته جام باده در مجلس بزم باده نوشان بسته کمر و قبا گشاده افتاده زمین به حضرت او گردونش به خدمت ایستاده خورشید و مهش ز سر بر خط بندگی نهاده خورشید که شاه آسمان است در عرصه حسن او پیاده وه وه که بزرگوار حوریست از روزن جنت اوفتاده لعلش چو عقیق گوهرآگین زلفش چو کمند تاب داده در بوستان رویش زنگی بچگان ز ماه زاده نرسد به یار هرگز کاو است و یار ساده ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/207 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای صورتت ز گوهر معنی خزینه‌ای ما را ز داغ تو در دفینه‌ای دانی که آه سوختگان را اثر بود مگذار که برآید ز سینه‌ای زیور همان دو رشته مرجان کفایت است وز موی در کنار و برت عنبرینه‌ای سر در نیاورم به سلاطین روزگار گر من ز بندگان تو باشم کمینه‌ای چشمی که جز به روی تو بر می‌کنم خطاست وآن دم که بی تو می‌گذرانم غبینه‌ای تدبیر نیست جز سپر انداختن که خصم سنگی به دست دارد و ما آبگینه‌ای وآن را روا بود که زند مهر دوست کز به در کند همه مهری و کینه‌ای به پاکبازی و رندی مثل نشد تنها در این مدینه که در هر مدینه‌ای شعرش چو آب در همه عالم چنان شده کز پارس می‌رود به خراسان سفینه‌ای ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/204 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌برزند ز مشرق فلک زبانه ای ساقی صبوحی درده می شبانه عقلم بدزد لختی چند اختیار دانش هوشم ببر زمانی تا کی غم زمانه گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن ور تیر طعنه آید جان منش نشانه گر می به جان دهندت بستان که پیش دانا ز آب حیات بهتر خاک آن کوزه بر کفم نه کآب حیات دارد هم طعم دارد هم رنگ صوفی چگونه گردد گرد گنجشک را نگنجد عنقا در آشیانه دیوانگان نترسند از صولت قیامت بشکیبد اسب چوبین از سیف و تازیانه صوفی و کنج خلوت و طرف صحرا صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/205 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی دهان چون غنچه بگشای و چو در آی دمادم حوریان از خلد رضوان می‌فرستندت که ای حوری انسانی دمی در باغ رضوان آی گرت اندیشه می‌باشد ز بدگویان بی معنی چو معنی معجری بربند و چون اندیشه پنهان آی دلم گرد لب لعلت سکندروار می‌گردد نگویی کآخر ای مسکین فراز آب حیوان آی چو عقرب دشمنان داری و من با تو چو میزانم برای مصلحت ماها ز عقرب سوی میزان آی جهانی در عهد سر زلفت رها کن راه بدعهدی و اندر عهد ایشان آی خوش آمد نیست را در این زندان جسمانی اگر تو یک با او چو او در عالم جان آی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/203 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند افسانه مجنون به لیلی نرسیده در گزیده لب اندام از نباشد مگر انگشت گزیده بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم چون طفل دوان در پی گنجشک پریده مرغ نظران صید نکردی الا به کمان مهره ابروی خمیده میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس غمزت به نگه کردن آهوی رمیده گر پای به در می‌نهم از نقطه ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده روی تو مبیناد دگر دیده گر دیده به کس باز کند روی تو دیده ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/206 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قیمت برود چون تو به آیی و آب چو تو در و گفتار آیی این همه جلوه طاووس و خرامیدن او بار دیگر نکند گر تو به رفتار آیی چند بار آخرت ای به نصیحت گفتم دیده بردوز نباید که گرفتار آیی مه چنین نباشد تو مگر دل چنین سخت نباشد تو مگر خارایی گر تو صد بار بیایی به سر کشته چشم باشد مترصد که دگربار آیی سپر از تیغ تو در روی کشیدن نهی است من خصومت نکنم گر تو به پیکار آیی کس نماند که به دیدار تو واله نشود چون تو لعبت ز پس پرده پدیدار آیی دیگر ای باد حدیث و سنبل نکنی گر بر آن سنبل زلف و رخسار آیی دوست دارم که کست دوست ندارد جز من حیف باشد که تو در خاطر اغیار آیی دختر انفاس تو بس ببرد به چنین صورت و معنی که تو می‌آرایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/202 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خرم آن روز که چون به چمن بازآیی یا به بستان به در حجره من بازآیی گلبن عیش من آن روز شکفتن گیرد که تو چون سرو خرامان به چمن بازآیی شمع من روز نیامد که شبم بفروزی جان من وقت نیامد که به تن بازآیی آب تلخ است مدامم چو صراحی در حلق تا تو یک روز چو ساغر به دهن بازآیی کی به دیدار من ای مهرگسل برخیزی کی به گفتار من ای عهدشکن بازآیی مرغ سیر آمده‌ای از قفس صحبت و من دام زاری بنهم بو که به من بازآیی من آن بخت ندارم که به تو پیوندم نه تو آن لطف نداری که به من بازآیی آن دیو نباشد که به افسون برود هیچت افتد که چو مردم به سخن بازآیی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/201 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شب فراق نخواهم دواج دیبا را که شب دراز بود تنها را ز دست رفتن دیوانه عاقلان دانند که احتمال نماندست را گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی روا بود که ملامت کنی زلیخا را چنین جوان که تویی برقعی فروآویز و گر نه برود پیر پای برجا را تو آن درخت کاعتدال قامت تو ببرد قیمت سرو بلندبالا را دگر به هر چه تو گویی مخالفت نکنم که بی تو عیش میسر نمی‌شود ما را دو چشم باز نهاده نشسته‌ام همه شب چو فرقدین و نگه می‌کنم ثریا را شبی و و جمعی چه بود تا روز نظر به روی تو کوری چشم اعدا را من از تو پیش که که در معاف دوست بدارند قتل عمدا را تو همچنان شهری به غمزه‌ای ببری که بندگان بنی سعد یغما را در این روش که تویی بر هزار چون جفا و جور توانی ولی مکن یارا ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/200 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست هر که با شاهد به خلوت بنشست نتواند ز سر راه ملامت برخاست که شنیدی که برانگیخت سمند غم که نه اندر عقبش گرد ندامت برخاست غالب شد و از گوشه نشینان صلاح نام مستوری و کرامت برخاست در کان خندان بنشست سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست گل صدبرگ ندانم به چه رونق بشکفت یا صنوبر به کدامین قد و قامت برخاست دی زمانی به تکلف بر بنشست فتنه بنشست چو برخاست قیامت برخاست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/199 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈