eitaa logo
مریدان الشهدا دعای کمیل امامه تاسیس۱۳۷۵
128 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
817 ویدیو
5 فایل
جهت ارسال عکس،مطلب وهرگونه نظر وپیشنهاد با مادر ارتباط باشید مدیریت @Alamdar83_313 ⚘کپی مطالب باذکر "صلوات" بلامانع است⚘ تاسیس کانال ۳ مرداد ۱۳۹۸ شبهای جمعه فصل تابستان،مزار شهدای گرانقدر روستای امامه بالا،ساعت ۲۲
مشاهده در ایتا
دانلود
«انا لله وانا الیه راجعون» با نهایت تأثر، درگذشت مادر بزرگوار : و ، مرحومه حاجیه خانم « زهراشاهانی » را به بازماندگان تسلیت عرض مینماییم و برای آن بانوی مؤمنه، رحمت و مغفرت الهی را خواهانیم. امید است همراه با فرزندان ، مهمان سفره ی با کرامت اهل بیت صلوات الله علیهم باشند. - مراسم تدفین پیکر آن مرحومه امروز دوشنبه ساعت ۱۰ صبح در بهشت زهرا قطعه55 برگزار خواهد شد. ,,,,,❤️🖤❤️,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, @moridanoshohada ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,❤️🖤❤️,,,,,
49.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 در غوغا بود... 🎥 اجرای سرود در بین الحرمین 👈با حضور حاج ابوذر روحی و مطرح ترین خوانندگان این سرود در و 📆 جمعه ۳۱تیر ماه¹⁴⁰¹ @moridanoshohada❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زائر همیشه بعد نجف رود یعنی "غدیر" اذن ورود است.... ۴ روز مانده تا @moridanoshohada❤️
💠بسم الله الرحمن الرحیم 💫 * کهکشان نیستی* (قسمت ۶۵) عباس قوچانی / ۱۳۵۸ ق🦋 🌿 را نه می شد با علم و فقاهتش شناخت، نه با کرامات و احوالاتش و نه با کثرت عبادات و سجده ها و سکوت هایش. بلکه آنچه از او دیده می شد، و دقت در مراقبت از حضور متعال در لحظه لحظه ی زندگی بود. 🌿پس از آنکه حلقه شاگردانش گسسته شد، صبح ها روزی دو ساعت خدمتش می رفتم و برایش کتب عرفانی میخواندم و او اشک میریخت. گاهی حلقه کوچکی از شاگردان هم تشکیل می شد. پس از واقعه ی دردناک بیرون ریختن وسایلش از خانه، یکی از خیّران، خانه ی جدیدی برایش خریده بود. به سمت خانه اش می رفتم و در راه در فکر فقر و رنج او فرو رفتم. 🌿او با اینکه سهم سادات شامل حالش می شد، اما به خود اجازه نمیداد ازین پولها استفاده کند. تاجری از تهران برای پرداخت مبلغ قابل توجهی وجوهات به آمده بود و به سفارش از شاگردان استاد، قبل از آنکه نزد برود، خدمت استاد رسید و خواست وجوه شرعی خودش را تقدیم ایشان کند. ولی استاد فرموده بود «روش کلی در این شهر این است که تمام وجوه باید به مسئولش که مرجعیت است داده شود تا او برای وجوهات تصمیم بگیرد.» در ادامه به تاجر گفته بود: «هنگامی که چیزی مورد طمع انسان باشد، نفس اماره شروع می کند به زمینه سازی و تشویق آدمی برای پیدا کردن بهانه و انتخاب راه نادرست. » نفس به من می گوید تو پیرمردی و برای عبادت و مطالعه باید رمق داشته باشی. و همین موجب می شود من به چاه توجیه استفاده نابجا از بیت المال بیفتم. 🌿با این اوصاف اگر پولی به دستش می رسید، بدون ذره ای تعلق، آن را به دیگران می داد. من دو سال از زندگیم را در آن دوران سخت خدمت استاد گذراندم و حتی یک بار به ذهنم خطور نکرد که این چه نحوه زندگیست، چرا که صبوری و از خودگذشتگی را از او آموخته بودم. 🌿یک بار استاد برای خرید کاهو رفته و کاهوهای پلاسیده و خراب را خریده بود. می فرمود «مردم همگی میوه های سالم را جدا می کنند و این جوان فروشنده در کسب ضعیف می شود. کاهوهای پلاسیده را جدا می کنم تا ضرر نکند. من اگر کاهوی پلاسیده بخورم، اتفاقی برایم نمی افتد.» او می گفت: «برزخ من در این دنیا فقر است. وقتی چیزی ندارم، التفاتم معطوف خدا می شود و او هم بیشتر به من عنایت دارد. ✍ادامه دارد.... 🍃❤️🍃〰〰〰〰〰 @moridanoshohada 〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
بسمه تعالی ((اطلاعیه)) ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت اعضای محترم؛ بدینوسیله به اطلاع می رساند، با توجه به فرارسیدن ماه محرم الحرام برنامه عزاداری دهه اول از نماز مغرب و عشاء ، با حضور حداکثری شما مومنین نماز گذار برقرار می گردد. فلذا عزیزانی که مایل به مشارکت جهت اطعام این ایام میباشند مبلغ مورد نظرشان را به کارت ذیل واریز و رسید آنرا در خصوصی ارائه نمایند.  والسلام کارت پست بانک  6219861030854623 به نام علی محمد انیسی هیات امناء، واحد فرهنگی مسجد جامع و حسینیه شهدا و هیئت مریدان الشهدای روستای امامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠بسم الله الرحمن الرحیم 💫 * کهکشان نیستی* (قسمت ۶۶) .....ادامه🦋 🌿 نامه ای از طرف برای استاد برده بودم: «بسمه تعالی. سلام علیکم. حکم قضای نماز و روزه کسی که سه روز پیاپی با خلع بدن در خدمت امام زمان ع باشد چیست؟ » استاد با خنده گفت: «این احوال خود تقی است که خدمت امام عصر رسیده است. » سپس چند کلمه پاسخ نوشت و نامه را بست و به دستم داد و در سکوت فرو رفت. همان موقع شاگردان اندک استاد رسیدند و همگی در محضرش در سکوت و توجه فرو رفتند. 🌿ربع ساعتی به سکوت گذشت که ناگهان ، فرزند ارشد استاد با عصبانیت وارد شد و عتاب کرد: « این چه وضعی است که شما هر روز دور هم سکوت می کنید؟ یک خانه می روم نفت ندارند، خانه دیگر نان ندارند... پدر ؛در خانه ها آه در بساط نیست و شما اینجا جماعتی را دور خود جمع کرده اید؟ جمع کنید این بساط را... » 🌿صلابت استاد اجازه نمیداد که شاگردان دخالت کنند وگرنه دلشان میخواست به او بفهمانند که پدرش به خاطر وضع اسفناکی که حوزه بر او تحمیل کرده و بسته شدن راههای و نرسیدن مبالغ به به این عسر و تنگدستی افتاده بود.... 🌿استاد به محفظه ی آشغالهای اتاق اشاره کرد و به پسرش گفت آنجا را تمیز کن، چیزی خواهی یافت... با شدت شروع به جارو کرد و ناگهان یک اسکناس یک دیناری از لای کاغذپاره ها پیدا کرد که پول زیادی بود. استاد گفت برو و احتیاجات خانواده ها را برطرف کن. 💠شرابی تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش 💠که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش 🌿استاد این بیت از را خواندند و ادامه دادند که این شعر در بیان این معناست که سالک باید به مراقبه بپردازد. مراقبه هم مراتب دارد؛ 🍂نخست: آنکه انسان در اعمال و کردار خود، آخرت را مد نظر داشته باشد و از طریق عمل به اوامر و پرهیز از نواهی الهی، برنامه زندگی خویش را تنظیم کند. 🍂مرحله دوم: به گونه ای با توجه عبادت کند که گویا حق تعالی ناظر بر اوست و او را میبیند. 🍂مرحله سوم: طوری عمل کند که گویی او را میبیند و توجهی به عملش ندارد. 🍂مرحله چهارم: مراقبه است. در آنجا نه خودش را میبیند و نه عملش را. هیچ چیز غیر از او سبحانه, را نمیبیند. 🌿کلمات شعر به انتها نرسیده بود که در زدند. معممی پشت در بود و گفت :به استاد بفرمایید تقاضای دیدار دارد. استاد تا چشمش به او افتاد، برخاست و با احترام بسیار او را نزد خود نشاند. 🌿سپس به من گفت کتابی را از کتابخانه بیاورم. تا آن روز آن کتاب را آنجا ندیده بودم. بر خلاف کتابهای دیگر استاد، آن کتاب به زبان فارسی بود. استاد گفت باز کنید و هر جایش آمد، بخوانید. ماجرای حاکم ظالمی بود که نصایح عالم بزرگ مملکتش را نشنید و عاقبت آن عالم در مقابل او قیام کرد و حاکمیت را تحت اختیار خویش درآورد. 🌿در همین حین استاد به گفت:«آقا روح الله، باید در مقابل ظلم ایستاد و بساط ظالم را برچید. این وظیفه شرعی است.» استاد را بدرقه کرد و برگشت و رو به شاگردان گفت « ایشان از علمای برجسته و انسان بسیار فوق العاده ای هستند که علیه ظلم خواهند کرد که احدی مثل او در غالب شدن علیه ظلم این توفیق را نیافته. سکه ها در به نام او خواهد خورد.» و سال ۱۳۵۷ ما با چشمان خویش دیدیم که قلب های ظالمان و چپاولگران را به لرزه انداخت. 🌿بعدها هر چه نگاه کردم آن کتاب را در قفسه ی کتابهای استاد ندیدم. ✍ادامه دارد.... 🍃❤️🍃〰〰〰〰〰 @moridanoshohada 〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1124591997.mp3
7.47M
جان؛❤️ 🎶برای رضای حالمو روبراه کن تحمل ندارم جدایی ؛تو واسم دعا کن😭 📆 ۳ روز مانده تا @moridanoshohada🖤
🍃✨🍃✨🍃✨🍃 علیه السلام هنگام خروج از به سمت این آیه ی شریفه رو تلاوت فرمودند: فَخَرَجَ مِنها یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ القَومِ الظالِمین (۲۱قصص) و (موسی) از آنجا ترسان و نگران بیرون رفت و گفت پروردگارا مرا از قوم ستمکار نجات ده 𑁍•┈•𑁍𑁍•┈•𑁍 وقتی علیه السلام به شهر رسیدند هنگام ورود به شهر؛ این آیه ی شریفه را تلاوت فرمودند : وَ لَمّّا تَوَجَّّه تلِقاء مَدیَنَ قال عَسی ربّی أَن یَهدِیَنی سَواءَ السَّبیل » (۲۲ قصص) و چون به سوی [شهر] مدین رو نهاد [با خود] گفت: «امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند». السلام‌علیڪ‌یااباعبداللھ❤️ 🍃🍃🍃✨🖤✨🍃🍃🍃 @moridanoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴۵ مرداد ۱۳۶۷؛ ♦️منافقان به قصدتهران حرکت کردند اما در ۳۴ کیلومتری کرمانشاه باشکستی مفتضحانه میدان راخالی کردند آن روز کسی ازجنگ خسته نبود ,,,,🌿🖤❤️🖤🌿,,,,,,,,,,,, @moridanoshohada ,,,,,,,,,,,,🌿🖤❤️🖤🌿,,,,
💠بسم الله الرحمن الرحیم 💫 * کهکشان نیستی* (قسمت ۶۷) سید ابوالقاسم خویی/۱۳۵۶ ق🦋 الم اقل لک انک لن تستطیع معی صبرا 🌿قبل از ظهرها برای خواندن زیارت امین الله به مشرف می‌شدم. ان روز صحن را پر از حیوانات عجیب و غریب دیدم گاو و گوسفند و گوساله و .... برایم قابل تحمل نبود. چاره پیش استاد بردم و استاد گفت حالا که نمی‌خواهی دیگر نخواهی دید. و این حالت رخت بر بست. درگیر علوم فقهی و اصولی بودم و به سرعت حلقه درس خارج در یک حجره برپا کردم. تا با حضور اصولم تغییر کرد. 🌿در درس خارج به موضوع مهم « امکان استعمال لفظ در بیش از یک معنا» رسیدم. در اندیشه اصولی ام قائل به « عدم امکان استعمال لفظ در بیش از یک معنا» بودم که کلام محمدتقی مرا در فکر فرو برد. در جواب قاطعیت من گفت « ممکن است نفس انسان به مرتبه ای از قوه برسد که توان جمع بین این دو لحاظ را در خود بیابد» و این بهانه‌ای برای به دام انداختن من به تهذیب و سلوک الی الله بود. 🌿درگیر فکری این امر بودم که او را در حضرت عباس دیدم و از او راه رسیدن به این مقصود را پرسیدم که گفت:«زانو زدن در برابر استاد » 🌿با شیفتگی به خدمت او رفتم. روز اول حضورم پیرمرد فقیر ژنده پوشی در مجلس بود. بعد از پایان درس پیرمرد که کم توان بود مبالغ کمک را برداشت و خواست بلندشود. استاد به من گفت « کمک کن تا این آقا بلند شود» اما من که جوان و مغرور بودم تامل کردم. خود استاد بلند شد و پیرمرد را کمک کرد. بعد از آن هر وقت درس تمام می‌شد بلند میشد و کفش هایم را جفت میکرد. دیگر کفش هایم را برمی داشتم تا تمیز و جفت نکند. استاد تمام این کارها را کرد تا بگوید جایگاه علمی مرا نادیده نمی‌گیرد بلکه این را برای تهذیب نفس من گفته است. 🌿پس از مدتی به درخواست من دستورالعمل زیر را داد تا به احوال آینده خویش آگاه شوم از شب سیزدهم تا ۲۳ هر شب قرائت هزار مرتبه سوره قدر با آدابی خاص. پس از آن شبی پرده کنار رفت و خود را دیدم که بالای منبر بودم و هزاران نفر دور من تصویر خویش را دیدم : . 🌿بعد از آن دیدم توسط بعثی ها دستگیر شدم و زندان رفتم و خانواده گریه می‌کردند. خود را اسیر و دل‌شکسته و بریده از دنیا و مردم و مرجعیت دیدم. انتفاضه نیمه شعبان عراق و ... دیدم و نهایتا ندای : « قد توفی مرجع الدینی آیه الله العظمی سید ابوالقاسم خویی رحمه الله» 🌿دیگر توان دیدن بقیه اش و عالم برزخ را نداشتم. استاد گفت اگر نترسیده بودی بقیه اش را هم می‌دیدی. استاد ذکری تعلیم داد که موقع انجام فراموشش کردم استاد گفت « تو را برای این راه نخواسته اند برو در مسلک خودت». 🌿این جمله را به نحو دیگر از هم شنیده بودم. طلبه ای عجیب بود و با هم ،بحث های سخت علمی رابا قاطعیت تمام داشتیم روزی که را ترک میکرد گفت: و ریاستش را برای شما گذاشتیم و رفتیم. این حرف باعث شد که فکر ریاست طلبی در وجودم نابود شود.پس از آن تا جایی که توان فهم استاد را داشتم از وجودش استفاده کردم مثل نامه غره حرام. اما از جایی به بعد دیگر نمی‌فهمیدم و ادامه ندادم تا شب وفات دردآور او پدیده عظیم.. ✍ادامه دارد.... 🍃❤️🍃〰〰〰〰〰 @moridanoshohada 〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴(۱) ▫️ماجرای کربلا، ماجرای توست! ماجرای نَفْسِ توست! 💥اما ماجرای کربلا را همه نمی‌فهمند! صدایِ کربلا را همه نمی‌شنوند! - اندکند آنان که تفکر می‌کنند، - درمی‌یابند، - و به‌سمت کربلای خود به‌راه می‌افتند! ← همانان که فهمیدند: زن یا مرد ... ماجرایی مجازی است! آنها "انسان"اَند و برای تکاملِ انسانیت خود، به "انسانِ تمام" نیاز دارند. ▪️ماجرای کربلا را فقـــط "انسان" ها می‌فهمند! نه زنان، و نه مردان ... .... ❤️ 🕊یاد با ذکر 🕊 @moridanoshohada🏴❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠بسم الله الرحمن الرحیم 💫 * کهکشان نیستی* (قسمت ۶۸) سید عبدالکریم کشمیری/۱۳۶۰ق🦋 🌿تحول من به دست یک چوپان روستایی رخ داد: مردی ملکوتی به نام ؛ کسی که در جوانی با شنیدن صدای حالی عجیب بر وجودش مستولی شده بود و چوپانی را رها کرده بود و به دنبال علم و معنویت از اصفهان به اشرف آمده بود. ۷ ساله که بودم ، در کوچه های مشغول بازی کردن بودم که او صدایم زد و گفت نزدیکش بروم نگاهی به صورتم کرد و گفت:" در سرت نور هست. با بچه ها بازی نکن به درد بازی کردن نمیخوری ."پدرم در همان کودکی عمامه ای به سرم گذاشت و مرا به مدرسه جدم فرستاد. 🌿در بین استادانم جوانی بود که نام داشت. نزد او بخشی از کتاب رسائل را خواندم. هم من را به خدمت حواله کرد. عجیب آنکه این رخداد مصادف شد با پیکی که از طرف خود با صدایی پر از گرمای صمیمیت گفت:" استاد می گوید در سرش نور هست" آنچنان به من محبت نشان می‌داد که چشم‌ه های امید در وجودم جوشیدن می گرفت و تا آنجا شیفتگی ام به او زیاد شده بود که هر گاه به حضورش مشرّف می شدم غم و غصه هایی را که همچون خار بر دلم خلیده بود به کلی فراموش می کردم. آنچنان رابطه پرمهری میان من و او حاکم شده بود که یک بار که نزد او از علاقه ام به خرمای دری سخن گفتم در کمال حیرت دیدم عصر آن روز این پیرمرد که نزدیک ۸۰ سال سن داشت برای جوان ۱۹ ساله ای به بازار رفته و خرما خریده بود. وی عصا زنان با آن بیماری عطش طاقت فرسایی که آرامش نمی گذاشت، در خانه‌مان آمد و در مقابلم با لبخندی ملیح ایستاد و در حالی که دست در قبایش میکرد خرمای مورد علاقه ام را به من تعارف کرد. دیگر او را خویش می دانستم و از عمیق‌ترین زاویه‌های هستی ام شیفته اش شده بودم. 🌿عصرهای جمعه که در منزلش دعای سمات و برگزار می‌کرد،روضه خوانی را انتخاب می‌کرد که مقید باشد از روی خط به خط بخواند تا در مجلس ذره‌ای خلاف نقل های معتبر خوانده نشود. خودش هم انتهای مجلس می نشست و با صدای بلند در مصائبی که از روی خوانده می‌شد گریه می‌کرد. شاگردان هم از ترس اینکه در همان حال که در انتهای مجلس است کفش هایشان را جفت و تمیز کند آنها را زیر بغلشان می زدند و همراه خود داخل مجلس می‌بردند؛ چرا که او احترام خاصی به زوار و اهل مجلس میگذاشت و خودش در انتهای مجلس کف زمین می نشست و تک‌تک کفش ها را جفت می کرد. 🌿 او عالم جامعی بود که بزرگانی همچون که خود از شاگردان و از خط درخشان معنویت بود و بعدها به مرجعیت گسترده‌ای در جهان تشیع رسید در مجلس حاضر می‌شدند. هم پیش از مرجعیت در جلسات جمعه های او حاضر می شد. ✍ادامه دارد.... 🍃❤️🍃〰〰〰〰〰 @moridanoshohada 〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
مریدان الشهدا دعای کمیل امامه تاسیس۱۳۷۵
🍃✨🍃✨🍃✨🍃 #امام_حسین علیه السلام هنگام خروج از #مدینه به سمت #مکه این آیه ی شریفه رو تلاوت فرمودند:
وقتی خبر شهادت قیس بن مسهر صیداوی را به حضرت امام حسین(علیه السلام) دادند، 𑁍•┈•𑁍𑁍•┈•𑁍 💠چشم هایشان پر از اشک شد و این آیه شریفه را تلاوت کردند: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا» (۲۳ احزاب) در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. السلام‌علیڪ‌یااباعبداللھ❤️ ,,,,,,,,🍃✨🖤✨🍃,,,,,,,, @moridanoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ به اذن الله و به اذن همه‌ی اهل آسمان؛ آرام آرام به بهشت (ع) وارد می‌شوم! یاری‌ام کنید؛ به طیِّ طریق، از همین پیراهن مشکی، تا بوی پیراهن ِ آخرالزمان! @moridanoshohada🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠بسم الله الرحمن الرحیم 💫 * کهکشان نیستی* (قسمت ۶۹) .....ادامه🦋 🌿استادی که برای روز خودش را آماده می‌کرد و آن روز بهترین لباس هایش را می پوشید. ولیمه، شیرینی و میوه تهیه و آشنایان دوستان و قوم و خویش را دعوت می‌کرد و از یکی از آنها می‌خواست رسول اکرم صلی الله را که در روز ایراد فرموده با صدای بلند و گیرا قرائت نماید. نکته های گوناگون و دلنشین و شیرین بسیار می‌گفت و انتقال سرور وشادی بر دلهای حاضران در مجلس عنایت می فرمود. چه بسا نکته های کمیاب از شعر و نثر که در حفظ داشت یا خود سروده بود و در مدح علیه السلام و روز می خواند. همه دار و ندارش و بود و از اینجا بود که راه به ملکوت برده بود. 🌿زمانی طالب مطلب خاصی بود، اما آنچنان که می‌خواست فتح باب برایش حاصل نمی‌شد. از هر دری وارد می‌شد نتیجه نمی گرفت، تا اینکه برای برآورده شدن آن خواسته؛ قصیده بلند و بسیار عالی در مدح علیه السلام انشا فرمود پس از آن شعر بود که به تمام معنا در آن مطلب خاص که می‌خواست, فتح باب برایش رخ داد. 🌿با این درجه از عشق به مردم کوچه و خیابان و حوزویان که بارها برای دعا و شفا گرفتن مرضهای کودکانشان نزد او می امدند، بعد از آنکه به حاجتشان می‌رسیدند او را صوفی می‌خواندند و به او تهمت می زدند. 🌿دستورهای او حول و می چرخید و بارها تکرار می کرد که این اذکار و ادعیه، با شرایطش تاثیر می‌کند و حرف اول را می‌زند. اصول و فنون او در تربیت منطبق بر بود و اجازه نمی داد کسی ذره‌ای از آن فاصله بگیرد. 🌿 همان دوران در میان شاگردانش این جمله او به شهرت رسید:" اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند." انس و آرامشش با و و پرواز در بلندای فکرتی که داشت, بود. از آنجا که به علاقه وافری داشت و او را از مندکین می‌دانست، او دائماً همراهش بود و این امر، خود حاکی از توجه ویژه اش به و دستورهای علیهم السلام در طول سالها بود. به خواندن کمیل در شب های جمعه و جامعه کبیره در روزهای جمعه مکرر و ویژه سفارش می کرد. 🌿در یکی از جلساتش یکی از حاضران را کنار کشیده بود و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بوده گفته بود:" فلانی شنیده‌ام نام مرا در منبر می بری. اگر به حلال و حرام معتقدی من راضی نیستم نه بالای منبر و نه زیر منبر اسم من را بیاوری. هرکه به درس من می‌آید حرام است در حق من مبالغه کند." در مجالسی که در منزل می‌گرفت، بالای مجلس نمی نشست و می‌گفت:" آنجا جای میهمانان است." وقتی با شاگردانش راه میرفت، عقب همه آنها قدم می‌زد و هرچه می‌گفتند آقا شما جلو باشید، میگفت نه من عقب می آیم شما جلو بروید." هنگامی که عده‌ای از به خدمتش رسیده بودند و گفته بودند می‌خواهیم از شما تقلید کنیم ، دست به آسمان برده بود و با اشک به خدای متعال گفته بود:" خدایا، تو می میدانی من اینطور نیستم که این جماعت می گویند" سپس آنها را برای تقلید به خدمت فرستاده بود. ✍ادامه دارد.... 🍃❤️🍃〰〰〰〰〰 @moridanoshohada 〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔊به یاد همه 👇 🏴آماده میشویم دو رکعت کنیم حی علی العزا, که قیامی به پا کنیم 🏴قد قامت العزا که شنیدیم میرویم تا حق های عزا را ادا کنیم 🏴بوی همه جارا گرفته است وقتش رسیده تا دو سه ماهی صفا کنیم حی علی العزا...... حی علی البکا...... سلام بر پرچم و علم @moridanoshohada🖤🖤