eitaa logo
پرتو اشراق
845 دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
15.4هزار ویدیو
63 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻 می نویسد: 🌴 هنگامی که قاصد (علیه السلام) به مدینه آمد تا خبر واقعه کربلا را به مردم مدینه بدهد با حضرت (سلام الله علیها) مواجه شد. 🌹 حضرت ام البنین فرمود: از حسین (علیه السلام) خبری بده! ✋🏻 (او از جواب دادن طفره رفت و) گفت: چهار پسرت (عباس، عبدالله، جعفر، عثمان) در شهید شدند! 🌹 حضرت ام البنین (سلام الله علیها) فرمود: ▪️«قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی، اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن، اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِ اللّه عَلَيْهِ السَّلَام‏»؛ ▪️«رگهای دلم را بریدی! (من کی از فرزندان خودم پرسیدم؟) فرزندانم و هر کس زیر آسمان کبود است، همه فدای حسین علیه السلام؛ از حسین به من خبر بده!» 🏴 و چون خبر شهادت (علیه السلام) را شنید صیحه ای کشید... ⚜️ علامه مامقانی در ادامه می نویسد: ▪️«و این علاقه شدید حضرت ام البنین نسبت به اباعبدالله الحسین علیه السلام، (علاقه مادر فرزندی نبود بلکه این علاقه) فقط به خاطر آن بود که حسین، امام او بود». 📚 تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۰. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 خبری که به کربلا هم رسید! 🌷 ذخیره ای برای عاشورا ⚔️ در تاریخ آمده است که پیش از آغاز نبرد میان حسین‌ بن علی (علیه السلام) و یارانش و سپاه عمر بن سعد در سرزمین و ضمن آمادگی هر دو طرف برای جنگ و نبرد و یا اندکی پس از شروع آن، «زهیر بن قین» به سوی «عبدالله‌ بن جعفر بن عقیل» آمد و به او گفت: 🏴 برادر! این پرچم را به من بسپار! ❓عبدالله پرسید: آیا من در حمل آن کوتاهی کردم؟ 👳🏻‍♂️ گفت: هرگز، اما من به آن نیاز دارم!! 🏴 عبدالله بن جعفر پرچم را تحویل داد و زهیر آن را گرفت. و به سوی «عباس‌ بن علی (علیه السلام)» حرکت کرد و خطاب به وی گفت: ✋🏻 می‌خواهم با تو سخنی بگویم و انتظار دارم آن‌را کاملًا دریابی! 🌷 (ع) گفت: بگو که سخن گفتن در حال حاضر چه شیرین است! 👳🏻‍♂️✋🏻 آنگاه به خطاب به عباس گفت: ای ابوالفضل، بدان که پدر تو امیرمؤمنان، وقتی خواست با مادرت ازدواج کند، برادرش عقیل را به خواستگاری فرستاد؛ چرا که به انساب قوم عرب آشنایی کامل داشت و به‌ او گفت: 🔅« برادر! از تو می‌خواهم به خواستگاری زنی بروی که از خاندان پاک و اصیل و دارای حسب و نسب شریف و شجاع باشد تا از او دارای فرزندی شوم شجاع و دلاور، برای نصرت و یاری به این پسرم (حسین (ع))، تا در واقعه طف در کربلا در کنار او باشد». پس بدان که پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره کرد. بنابراین، نباید نسبت به حرم و حریم برادر و خواهرانت کوتاهی کنی! 🌷 عباس پس از شنیدن این سخن، بر خود لرزید و آن چنان رکاب اسبش را کشید که از هم گسست. آنگاه رو به زهیر کرد و گفت: 🔅«زهیر! تشویق و ترغیب خوبی بود در این روز... به خدا سوگند حماسه‌ای را به معرض نمایش خواهم گذاشت که هرگز مانند آنرا ندیده‌ای...» (۱) 🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋 📜 (ع) پس از اتمام سخنانش با شمر و شنیدن پیشنهاد دریافت امان نامه برای خود و برادرانش، به سوی خیمه برگشت. ⛺ خواهرش زینب (س) پس از آن‌که گفتگوی او را با شمر شنید، به استقبالش آمد و گفت: 🌹 برادر! می‌خواهم سخنی را با تو درمیان گذارم! 🌷 حضرت عباس (ع) گفت: خواهر بگو که اکنون برای سخن گفتن بسیار مناسب است. 🌹 (س) گفت: «برادرم! وقتی مادرم فاطمه از دنیا رفت. پدرم از برادرش عقیل خواست برایش زنی از خاندانی اصیل برگزیند؛ خاندانی که نجیب، شجاع و دلاور باشد، تا از او دارای فرزندی شود برای حمایت و دفاع فرزندش حسین در کربلا و تو باید بدانی که پدرت تو را برای چنین روزی در نظر گرفت، پس کوتاهی نکن ای ابوالفضل». 🌷 وقتی عباس (ع) سخنان خواهرش زینب (س) را شنید، رکاب اسبش‌ را چنان‌ کشید که پاره شد و خطاب به‌ او گفت: 🔅«تو درچنین روزی مرا تشویق می‌کنی، در حالی‌ که من فرزند علی، امیرمؤمنانم». 🌹 وقتی زینب (س) کلام عباس را شنید، بسیار مسرور و شادمان گردید. (۲) ۱- اسرار الشهاده، ص ۲۳۴. ۲- هاشمی، ثمرات الأعواد، ج ۱، ص ۱۰۴. 📓 شخصیت و موقعیت در اسلام‌ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌟 مداوای سرطان حنجره ⏳ قريب سي سال قبل مبتلا به مرض سرطان حنجره گرديدم و همه دكترهايي كه مرا مداوا كرده بودند از علاج و بهبودي من مايوس شده و گفتند: 👨🏻‍⚕️ كه مرض تو قابل معالجه نمي باشد بطوري كه ديگر قادر به صحبت كردن هم نبودم. 🚌 مايوسانه از تهران به بندر برگشتم. 🏴 روزها به طور سخت و پياپي مي گذشت تا اينكه ايام فرا رسيد، بنده چون ايام محرم الحرام براي تبليغ دين منبر مي رفتم، با خود انديشيدم كه منبري اينجا من بودم، همه از اطراف براي عزاداري حضرت سيدالشهدا (ع) به اينجا مي آمدند و من بر ايشان منبر مي رفتم، اما امسال ديگر محروم شده ام باري، با ياس و دلتنگي زياد، در منزل بستري بودم. 📓 روزي (كتاب العباس) نوشته مرحوم سيد عبدالرزاق مقرم (قدس سره) را مطالعه مي كردم، به اين مطلب رسيدم كه نوشته بود: 📖 اگر كسي حاجتي داشته باشد و متوسل به (عليها السلام) مادر حضرت قمر بني هاشم ابوالفضل العباس (ع) شود و روز شنبه هم به نيت حضرت روزه بگيرد، حاجتش برآورده مي شود. 🤲🏻 در همان آن توسلي پيدا كرده و گفتم: يا ام البنين، ما هر سال مثل امشب گريه مي كرديم و منبر مي رفتيم ولي امسال محروم شده ايم!! 🌃 وقت نماز مغرب و عشا شد، نماز خواندم، گويي كسي به من گفت: به مسجد برو، در مسجد برنامه عزاداري بر پا بود ولي من در آنجا حضور نداشتم و منبري هم كه مردم براي انجام سخنراني در دهه محرم الحرام به مسجد آورده بودند خالي بود. 🕌 ديگر نتوانستم طاقت بياورم و در منزل بنشينم، لذا به طرف مسجد حركت كردم... به درب مسجد كه رسيدم، مردم با ديدن من شروع به گريه كردند. من هم متاثر شدم كه امسال نمي توانم كاري بكنم. 👣 اما پس از آنكه وارد مسجد شدم، بي اراده به طرف منبر حركت كردم تا كنار منبر رسيدم و سپس از پله هاي منبر بالا رفتم. (براي چه بالاي منبر مي روم ؟!)، خودم هم نمي دانم!! 🎙️پس از آنكه در بالاي منبر قرار گرفتم، يكدفعه شروع كردم به (بسم الله الرحمن الرحيم) گفتن و يك ساعت و نيم صحبت كردم... چه مجلسي شد همه ناله و گريه و ضجه مي زدند انگار نه انگار كه من آن آدم قبلي مي باشم. متوجه شدم كسالتم رفع شده است از آن وقت الي يومنا هذا ديگر بحمدالله كسالتي ندارم. اين است معجزه پسر رشيد ام البنين (عليها السلام) (ع) ▪️ساقي كوثر پدرت مرتضي است ▪️كار تو سقايي كرببلا است ▪️مدح تو اين بس كه شدي ملك جان ▪️شاه شهيدان و امام زمان ▪️گفت بتو گوهر والا نژاد ▪️جان برادر بفداي تو باد ▪️شه كه بفرمان برادر رود ▪️كيست رياضي كه فدايت شود 📘 کتاب كرامات العباسيّه (معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 رؤیای پدر 🏜 حزام بن خالد پدر حضرت (ع) به همراه جمعی از بنی کلاب به سفر رفته بودند. 🏞 در یکی از شب‌ها حزام در عالم رؤیا دید در زمین سرسبزی نشسته و مرواریدهای درخشانی از اطراف به سر مردم و دستان او می‌ریزد. 👁 از دیدن این صحنه و زیبایی مرواریدها متعجّب شد. سپس مردی را دید که از ناحیه‌ی بلند و مرتفعی به‌ سوی او می‌آید. ✋🏻 مرد سلام کرد و حزام جواب سلامش را داد. ❓مرد گفت: این مروارید را به چه قیمت می‌فروشی؟ 👳🏻‍♂ حزام با نگاهی به آن مروارید زیبا گفت: قیمتش را نمی‌دانم، شما به چه قیمتی آن را خریداری؟ ☝️🏻مرد گفت من هم قیمتش را نمی‌دانم ولی این هدیه‌ای است که یکی از پادشاهان عطا کرده است و من ضامن هستم برای تو به چیزی که از درهم و دینار بالاتر است؟! 👳🏻‍♂ حزام گفت: آن چیست؟ ☝️🏻مرد گفت: تضمین می‌کنم که او شرافت و سیادت ابدی دارد و بهره و بزرگی از اوست. 👳🏻‍♂ حزام گفت: آیا این را برایم ضمانت می‌کنی؟ ✋🏻مرد پاسخ داد: آری. 👳🏻‍♂ حزام در پایان به مرد گفت: تو اکنون واسطه‌ی در این امر می‌شوی و مرد گفت: ✋🏻 من واسطه می‌شوم، او را به من إعطا کرده‌اند و من به تو عطا می‌کنم. 🎑 وقتی حزام از خواب بیدار شد، رؤیای خود را برای بنی کلاب تعریف کرد و از آن‌ها خواست تا تعبیرش کنند. 👴🏽 یکی از آن میان گفت: اگر رؤیایت صادقه باشد دختری روزیِ تو خواهد شد که یکی از بزرگان با او ازدواج می‌کند و به سبب این دختر مجد و شرافت نصیب تو خواهد شد. 💖 هنگامی‌که حزام به سفر می‌رفت، ثمامه همسر باوفای او حامله بود و پس از بازگشت از سفر، او دختری به دنیا آورد که همچون مروارید درخشان و زیبا بود. 👳🏻‍♂ حزام با تولّد دخترش به خود گفت: «قد صدّقت الرؤیا» و از این مولود شادمان و مسرور شد. 🌤 او همچنان در انتظار تحقّق باقی تعبیر خواب خود بود تا آن‌که روزی از روزها، مهمان ویژه و بزرگواری به خانه‌ی او آمد.   💐 خواستگاری از امّ‌البنین(ع): 🌴 عقیل به دستور امیرالمؤمنین(ع) برای خواستگاری امّ‌البنین(ع) به خانه‌ی حزام بن خالد که در خارج از مدینه بود رفت. ☝️🏻عقیل گفت: با شرافتی بلند و بزرگواری‌ای مرتفع نزد تو آمدم. 👳🏻‍♂ حزام گفت: ای پسر عموی پیامبر این شرافت چیست؟ ✋🏻 عقیل گفت: به نزد تو آمدم تا خطبه‌ی عقد بخوانم. 👳🏻‍♂ گفت: خطبه‌ی چه کسی را برای چه کسی؟ 💞 عقیل گفت: خطبه‌ی عقد دخترت فاطمه را برای علی بن ابی‌طالب(ع). 👳🏻‍♂ وقتی این کلام را شنید، با رویی گشاده لبخند زد و گفت: ✋🏻 «به به، به این نسب شریف و حسب بالا و بلند. برای ما باعث شرافت و مایه‌ی مجد و عزّت است که با پسر عموی رسول خدا(ص) و پهلوان اسلام و تقسیم‌ کننده‌ی بهشت و دوزخ نسبت پیدا کنیم، ولی ای عقیل! تو از خانه‌ی آقا و مولای من به‌ خوبی باخبری. این خانه محل نزول وحی و معدن رسالت و محلّ آمد و شد ملائکه است. و برای مثل امیرالمؤمنین(ع) همسری سزاوار است که هم شأن ایشان باشد. دختر ما از اهالی روستا و بادیه است و اهالی روستا غیر از اهل مدینه هستند و شاید این دختر صلاحیت امیرالمؤمنین(ع) را نداشته باشد!!» ☝️🏻عقیل گفت: ای حزام! برادرم هر آنچه را گفتی می‌داند و با این‌ حال تمایل به ازدواج با او دارد. 👳🏻‍♂ حزام گفت: پس مرا مهلت دهید تا از مادرش بپرسم که آیا صلاحیت امیرالمؤمنین(ع) را دارد یا نه؟ به‌ درستی که زنان به اخلاق و آداب دخترانشان از مردان آگاه‌ترند... 📚 بر‌گرفته از کتاب‌های: 📘 امّ البنين عليها السّلام النّجم الساطع في مدينة النبيّ الأمين ص ١٤ تا ٣٣ و ٨٤. 📙 فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام ٤٥٦. 📒 تقویم شیعه ص ١٦٨ و ١٦٩. 📕 زندگینامه مادر مهتاب ص ١ تا ٤٤. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜ امام صادق (عليه السلام): ▪️«بر امام حسین علیه السلام پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابی ( )، برای حسین علیه السلام مرثیه می سرایید و می گریست تا این که چشمانش نابینا شد». ▪️«بکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ عَلیهِ السَّلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها». 📚 الأمالي للشجري، ج ۱، ص ۱۷۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔺 🌷 ۹ ویژگی‌ اخلاقی حضرت ام‌البنین (سلام الله علیها) 🏴 به مناسبت فرارسیدن سالروز وفات حضرت (سلام الله علیها) مادر حضرت عباس (علیه السلام) رفتیم که مصادف شده با گرامیداشت‌ مقام مادران شهدا 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
YEKNET.IR - zamine - vafat hazrat omebanin 1400 - banifatemeh.mp3
7.64M
🎧 | 🎶 همه روزهارو با تنهایی می‌جنگه 🎶 برا پسرش چقده دلش تنگه 🎤 حاج 🏴 وفات حضرت (سلام الله علیها) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 عنایت حضرت ام البنین (سلام الله علیها) به نوجوان بیمار ⚜ از آيت اللّه العظمي حاج ملاعلي معصومي همداني رحمت الله (معروف به آخوند) نقل شده است: 🧕🏻 در يكي از روستاهاي همدان، خانمي بود كه با وجود آن كه سال ها از ازدواجش مي گذشت، بچه دار نمي شد!! ☝️🏻روزي خانم ديگري به او مي گويد: نذر كن نام فرزندت را ابوالفضل بگذاري. 🧑🏻 پس از مدتي خداوند فرزندي به او مي دهد و او نامش را ابوالفضل مي گذارد. آن فرزند در ۱۴ ـ ۱۵ سالگي دچار بيماري سختي مي شود، به گونه اي كه از زنده ماندنش نااميد مي شوند!! 🤲🏻 باز همان خانم، به مادر فرزند توسل به حضرت عباس عليه السلام را سفارش مي كند. 🌤 او نيز چنين مي كند. صبح فردا همان خانم به در منزل آن ها مي آيد و مي گويد: 🌟 «خدا فرزندتان را شفا داده است. ناراحت نباشيد!!» 🧕🏻 مي گويد: تو از كجا مي داني؟! 🌌 پاسخ مي دهد: در خواب ديدم گروهي از زنان به سوي خانه شما مي آيند كه حضرت (عليهاالسلام) نيز در ميانشان بود و فرمود: ▪️«براي شفاي اين پسر مي روم». (۱) ۱. ستاره درخشان مدينه؛ حضرت ام البنين، ص ۱۷۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
❓چرا به زيارت مادرم نرفتى؟ ⚜ مرحوم حاج عبدالرسول على الصفار، تاجر معروف، و رئيس غرفه تجارت بغداد، نقل كرد: 🕋 در حدود سالهاى ۱۳۲۹ شمسى به خانه خدا و زيارت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت گراميش (صلوات الله عليهم اجمعين) مشرف شدم، رفقاى ما در اين سفر يكى سيد هادى مگوطر از سادات محترم، از روساى عشاير فرات، و از مردان انقلابى بود و ديگرى شيخ عبدالعباس آل فرعون، رئيس عشاير آل فتله، كه يكى از بزرگترين و ريشه دارترين عشاير فرات اوسط در عراق مى باشند. 🕌 براى تشرف به زيارت قبر پاك پيامبر بزرگ (صلى الله عليه وآله) و قبور اهل بيت پاكش (صلوات الله عليهم اجمعين)، وارد مدينه منوره شديم و چند روز در آن خاك پاك اقامه گزيديم. 🌄 عصر يكى از روزها طبق عادت معمول قصد زيارت قبور پاك ائمه (عليهم السلام) در بقيع را كرديم. بعد از پايان مراسم زيارت، به زيارت قبور منتسبين به اهل بيت (عليهم السلام) و بعضى از اصحاب و ياران گرامى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) پرداختيم تا به قبر فاطمه، دختر مزاحم كلابيه يعنى حضرت مادر حضرت عباس (عليه السلام) رسيديم... 👥 به عبدالعباس آل فرعون گفتم: ✋🏻 بيا، تا اين بانوى معظم ام البنين مادر حضرت عباس (عليه السلام) را نيز زيارت كنيم، ولى او يك مرتبه با كمال بى اعتنايى گفت: ⁉️ بيا برويم و بگذريم، مى خواهى كه ما مردان اين رقعه زنان را زيارت كنيم؟!! 👤 اين را گفته، ما را ترك كرد و از بقيع خارج شد و من و سيد هادى مگوطر در غياب وى به زيارت آن بانو پرداختيم. 🚪زيارت تمام شد و به خانه رفتيم. شب من و عبدالعباس با هم در يك اتاق مى خوابيديم. 🛏 روز بعد هنگام سپيده دم كه از خواب بيدار شدم، عبدالعباس را در رختخوابش ‍ نيافتم، قدرى منتظرش ماندم و با خودم گفتم: شايد به حمام رفته باشد ولى انتظار من طولانى شد و او باز نگشت. 🛌 نگران وى شدم، رفيق ديگرم، سيد هادى مگوطر، را از خواب بيدار كردم و به او گفتم: رخت ها و لوازم عبدالعباس اينجاست، ولى خودش نيست. او هم خبرى نداشت و به تدريج اضطراب و نگرانى ما بيشتر شد!! 🗯 نهايتا انديشيديم كه برخيزيم و به دنبال او بگرديم و با خود گفتيم كجا بايد دنبال او برويم، چگونه بايد به جستجوى او برخيزيم و از كه بپرسيم و تحقيق كنيم؟! 🚪بعد از مدت كوتاهى ناگهان درب باز شد عبدالعباس وارد اتاق شد، در حالى كه شديداً متاثر بود و چشمانش از شدت گريه سرخ شده بود!! 👥 به او گفتيم: خير است انشاء الله كجا بودى و تو را چه شده و اين حالتى است كه در تو مشاهده مى كنيم؟! 👤 گفت: رهايم كنيد تا كمى استراحت كنم، برايتان تعريف خواهم كرد. ⌚️پس از آن كه استراحت كرد گفت: ☝️🏻يادتان مى آيد كه عصر ديروز با تكبر و بى اعتنايى بدون زيارت قبر ام البنين عليه السلام از بقيع خارج شدم؟ 👥 گفتيم: بله به خوبى آن را به ياد مى آوريم، حركت زننده اى بود. 🕌 گفت: قبل از سپيده دم در عالم رويا خود را در صحن حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام) در كربلا يافتم. مردم داخل حرم شريف مى شدند دسته دسته براى زيارت ابوالفضل العباس عليه السلام سعى كردم كه همراه با مردم داخل حرم شريف شوم، مانع دخول من شدند. ⁉️ متعجب شدم و سؤال كردم چه كسى مانع من مى شود و براى چه اجازه دخول به من نمى دهند؟! ✋🏻 نگهبان گفت: در واقع، آقايم اباالفضل العباس (عليه السلام) به من دستور داده است مانع ورود تو شوم. ⁉️"به نگهبان گفتم: آخر براى چه؟! ✋🏻 گفت: نمى دانم، و خلاصه هر چه كوشش و سعى نمودم اجازه ورود به من داده نشد. 🤲🏻 با وجود آن كه مى دانيد من به ندرت گريه مى كنم ناچارا به توسل و گريه زارى پرداختم، تا اين كه خسته شدم چون ديدم اين كار فايده اى ندارد، اين بار به نگهبان متوسل شدم، و التماس كردم كه به نزد آقايم ابوالفضل العباس (عليه السلام) برود و علت منع من از ورود به حرم را از ايشان سوال نمايد. ☝️🏻نگهبان رفت و برگشت و گفت: آقايم به تو مى گويد كه چرا از زيارت قبر مادرم سرپيچى كردى و به او بى اعتنايى نمودى؟ به همين دليل من به تو اجازه دخول به حرم خويش را نمى دهم، تا اين كه به زيارت او بروى!! 🛏 از هول اين رويا، مضطرب و از خواب بيدار شدم و با سرعت براى زيارت قبر پاك ام البنين (عليه السلام) و عذرخواهى از او بابت برخورد زشتى كه از من نسبت به ايشان سر زده بود به بقيع رفتم تا از من نزد پسرش شفاعت نمايد. آرى به بقيع رفتم و الان نيز از نزد او بر مى گردم. 📗 چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس (ع)، جلد دوم، على ربانى خلخالى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ‼️زنی که امام خمینی را به گریه انداخت!! ✋🏻 پاسخ محکم مادر شهید به بنیانگذار انقلاب 🎙برشی از سخنرانی حجت الاسلام 🌷به مناسبت ۶ دی، سالروز وفات حضرت و روز تکریم مادران و همسران شهدا 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹حضرت ام البنین سلام الله علیها بانویی از تبار دلاوران عرب 💞 چگونگی انتخاب برای همسری مولا علی علیه‏ السلام 🩸بعد از شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهم السلام، برادرش «عقیل» را که آشنا به علم نسب شناسی عرب بود فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد. ✊🏻 عقیل فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش بنی کِلاب، در شجاعت بی مانند بودند، و حضرت علی علیه السلام نیز این انتخاب را پسندیدند. ☑️ دقت کنید: 🌟 «دوست دارم زن شجاعی از قبیله‌ای برایم انتخاب کنی که فرزند قهرمانی برای من به دنیا بیاورد تا با او ازدواج کنم. من می‌خواهم یک قهرمان و بزرگ مرد برای من به دنیا بیاورد». ☝️🏻عقیل گفت: با کلابیه ازدواج کن، زیرا در میان عرب شجاع‌تر از آن‌ها سراغ ندارم. (۱) 🌕 هدف مولا از این عمل و از این ازدواج تولد فرزند برومند و پهلوانی چون قمر منیر بنی هاشم اقااباالفضل العباس علیه السلام بوده؛ و همینطور هم شد: 🌹«در بين بني هاشم عباس جوان خوش سيما و خوش چهره ای بود، وقتی حضرت سوار اسب درشت هيكل سوار مي شد پاهای حضرت بر زمين كشيده می‌شد، و به ایشان می‌گفتند: 🌙 قمر بنی هاشم». (۲) ❓اما هدف و مقصود اصلی مولا از ولادت این چنین فرزندی چه بوده است؟ 🏳 زُهیر بن قین در روز عاشورا، پرچم بزرگ را به دست عباس داد و گفت: ▪️«ای پسر علی! می خواهم حدیثی را برای تو نقل کنم (و حدیث عقیل و انتخاب حضرت ام‌البنین را نقل نمود)؛ و به ایشان گفت: ▪️«و قد اِدَّخرک ابوک لِمثلِ هذا الیوم»؛ ▪️همانا پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره کرده بود. (۳) 🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋 🌷 علیهاالسلام، بعد از زینب کبری سلام الله علیها دار فانی را وداع گفت، تاریخ نگاران سال ارتحال این بانوی مخدره را متفاوت نگاشته اند، به طوری که عده ای آن را سال ۷۰ ق بیان کرده اند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر فداکار را، سیزدهم جمادی الثانی سال ۶۴ ق دانسته اند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است. ▪️ام البنین علیهاالسلام را در بقیع، در جوار امام حسن مجتبی علیه السلام، فاطمه بنت اسد علیهاالسلام و دیگر شخصیت های اسلامیِ مدفون در آن جا به خاک سپردند. 📚 پی نوشت ها: ۱. عمدة الطّالب في أنساب آل أبي طالب، نویسنده: ابن عنبة، جلد ۱،  صفحه ۳۵۷. ۲. مقاتل الطالبيين، أبوالفرج الأصفهانی، صفحه ۹۰. ۳. الکبریت الاحمر، ج ۳، ص ۱۴۴. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🤲🏻 ختم مجرب توسل به حضرت ام البنين عليها السلام 📿 در ميان جامعه ما، نه تنها توجه و توسل به حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام كاملا مرسوم است، بلكه توسل به عليها السلام مادر بزرگوار آن حضرت نيز رواج دارد. 🤲🏻 بسيارى از مردم متدين و نيك انديش، براى رفع شدايد و گرفتاريها، و بر طرف شدن نيازها، به حضرت عليها السلام متوسل مى شوند، و به زودى نيز حاجت خود را مى گيرند. اين خود گواه روشنى است بر عظمت و شأن و جلالت آن بانوى داغدار در پيشگاه خداوند بزرگ. 📿 در يكى از ختومات مجربه پس از چهارده معصوم عليهم السلام، حضرت ام البنين عليها السلام را نيز وسيله تقرب به درگاه خداوند قرار مى دهند و حاجت خود را مى گيرند. 📚 طريقه آن ختم در كتاب مجموعه علم جفر به اين صورت ذكر شده است: 🌄 «وقت انجام اين ختم بعد از نماز صبح و يا پس از نماز عشاء مى باشد و اگر از اول ماه شروع كنند بهتر است. 📿‌ روز اول به نيت ساحت قدس حضرت خاتم الانبيا حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله)، روز دوم به نيت حضرت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب (عليه السلام)، روز سوم به نيت ساحت مقدسه حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام)، روز چهارم به نيت حضرت امام حسن مجتبى (عليه السلام) و... روز چهاردهم به نيت حضرت بقيه الله الاعظم امام زمان (ارواحنا فداه)، هر روز هزار مرتبه صلوات با ذكر (و عجل فرجهم) قرائت شود، ضمناً روز پانزدهم به نيت حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام)، و روز شانزدهم به نيت حضرت ام البنين (عليها السلام)، و روز هفدهم نيز به نيت حضرت زينب كبرى (عليها السلام) هر روز هزار بار صلوات بفرستد در روز آخر پس از اتمام صلوات دعاى توسل معروف را كه در مفاتيح الجنان ذكر شده و اول آن: 📖 (اللهم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبيك نبى الرحمه) مى باشد بخواند. 📚 در كتاب ياد شده، از قول شخصى موثق نقل شده است كه عده اى اين ختم را با هم انجام داده و در آخر ختم حضرت باب الحوائج قمر بنى هاشم اباالفضل العباس عليه السلام را زيارت نمودند. 🌹 آن حضرت به آنان فرموده بودند:‌ «حاجاتكم مقضيه؛ حاجاتهاى شما بر آورده شده است». ✋🏻 آن شخص قسم ياد كرد كه ما چند نفر بوديم، حاجات يكايك ما برآورده شد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. استفاده شده از يادداشت فاضل فرزانه، حجت الاسلام و المسلمين آقاى سيد مرتضى مجتهدى سيستانى 📗 چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس (ع)، جلد دوم، على ربانى خلخالى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq