eitaa logo
پرتو اشراق
785 دنبال‌کننده
26هزار عکس
14.4هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
❓در ملاقات با (س) بعد از چه گذشت؟ 🐪🐫وقتی که اهل بیت (ع) وارد مدینه شدند، ام البنین مادر (ع) در کنار قبر رسول خدا (ص) با زینب (س) ملاقات کرد. 🌹 ام البنین گفت: ای دختر امیرمؤمنان! از پسرانم چه خبر؟ 🌷 زینب: همه کشته شدند. 🌹 ام البنین: جان همه به فدای حسین! بگو از حسین چه خبر؟ 🌷 زینب: حسین را با لب تشنه کشتند. 🌹 ام البنین تا این سخن را شنید، دستهای خود را بر سرش زد و با صدای بلند و گریان می گفت: ▪ای وای حسین جان. 🌷 زینب: ای ام البنین! از پسرت عباس یادگاری آورده ام. 🌹 ام البنین گفت: آن چیست؟ 🛡زینب (س) سپر خون آلود عباس (ع) را از زیر چادر بیرون آورد. 🌹ام البنین تا آن را دید، چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند، از شدت ناراحتی بی هوش شده و به زمین افتاد. (١) 📚 پی نوشت: ١. فروغ تابان کوثر، ص ٢٧٧ و ٢٧٨. 📗دویست داستان از فضایل، مصایب و کرامات حضرت زینب(س)، عباس عزیزی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌷 🥀 ای بانی اشک و روضه های سقا 🌹 ای فاطمه ی دوّم بیت مولا 🌹 از دامن تو روح ادب را آموخت 🥀 آن تشنه ی بی دست کنار دریا 🏴وفات جانسوز ام الشهداء، ام العباس، مادر مهربان یتیمان مولا علی (ع)، حضرت بی بی (س) را تسلیت عرض می نماییم. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
4_6007941042672764120.mp3
5.07M
🎧 | جانسوز 🌹حکایت زیبایی از کرم و بخشش حضرت (سلام الله علیها) 🎤حاج 🌕 مادر ماه! 🤲🏻 این دستهای نیازمند که درب خانه تو را می کوبند، جز ظهور مهدی ات حاجتی ندارند. 🌷 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🌷 شفای فرزند بیمار توسط حضرت (س) و حضرت (علیه السلام) ⚜️ حجت الاسلام مي گويد: 🎙️يكي از فرزندانم، ناگهان به شدّت سرگيجه گرفت و مدام حالت تهوع داشت. او را نزد پزشك بردم. 💉 پزشك داروهايي تجويز كرد، ولي هيچ گونه اثر مثبتي نداشت تا اين كه رفته رفته وضع بيمار وخيم تر مي شد. 📞 پس از نيمه شب با دكتر تماس گرفتم و وضعيت را گفتم. وي گفت فوراً او را به بيمارستان منتقل كنيد. 👨🏻‍⚕️ پس از معاينه، دكتر متخصص گفت: بيماري فرزندتان مننژيت حادّ است و تمام مغزش را چرك گرفته و زمان معالجه نيز گذشته است! 🏥 با تلاش بسيار، شوراي پزشكي تشكيل شد و پزشكاني از خارج از بيمارستان نيز براي معالجه بيمار حاضر شدند. حتي وزير بهداري وقت، در زمينه معالجه بيمار توصيه هايي كرد، ولي معالجه هيچ گونه تأثيري نداشت. فرزندم يك هفته در حال كُما و بيهوشي بود تا اين كه شب تاسوعا فرا رسيد. 🤲🏻 وقتي از يك سو، ناتواني پزشكان در درمان بيمار و از سوي ديگر، نگراني و شيون مادر و خواهران و بستگان را ديدم، دو ركعت نماز خواندم. 📿 سپس صد مرتبه صلوات فرستادم و ثوابش را به حضرت ام البنين عليهاالسلام ـ مادر قمر بني هاشم ـ هديه نمودم و خطاب به آن بانوي بزرگوار عرض كردم: ✋🏻 هر فرزند صالحي مطيع دستورهاي مادر خود است. از تو مي خواهم از فرزندت ـ باب الحوائج؛ حضرت اباالفضل العباس عليه السلام ـ بخواهي كه شفاي فرزندم را از خدا بگيرد. 🌃 نزديك سپيده صبح بود كه از بيمارستان تماس گرفتند و گفتند: 📞 بيمار از حالت كُما بيرون آمده و شفا يافته است، چنان كه گويا مريض نبوده است. 🚘 با عجله به بيمارستان رفتم و فرزندم را در حالت عادي ديدم. 👨🏻‍⚕️ اين در حالي بود كه پزشكان گفته بودند: اگر به احتمال بسيار ضعيف، خوب هم بشود، حتما بينايي و شنوايي اش را از دست خواهد داد يا فلج خواهد شد. 🌌 همان شب، يكي از بانوان مؤمن محل، حضرت عباس (عليه السلام) را در خواب ديده بود كه حضرت فرموده بود: 🌷 موسوي شفاي فرزندش را از مادرم خواسته بود و من شفاي او را از خداوند گرفتم. 📗 ستاره درخشان مدينه؛ حضرت ام البنين، ص ١۶٢ با گزينش. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
💠🧠📚✍🏻💠 ❓آيا مي دانستيد شمر بن ذى الجوشن يكى از فرماندهان سپاه امام على در جنگ صفين بود؟ ❓آيا مي دانستيد ايشان با همسر امام على(ع) و مادر عباس(ع) نسبت برادرى داشت؟ ☑ پاسخ: ▪شمر بن ذی الجوشن که از نقش آفرینان اصلی حادثه کربلا است در جنگ صفین همراه علی (علیه السلام) با امویان جنگید اما پس از آن گرفتار سوء عاقبت شد! 📙 در کتاب وقعه الصفین آمده است: ▪«ادهم بن محرز از یاران معاویه در جنگ صفین به جنگ شمر بن ذی الجوشن آمد و میانشان شمشیری رد و بدل شد و ادهم شمشیری به پیشانی شمر زد که گوشتش را درید و به استخوان رسید، شمر نیز ادهم را زد ولی شمشیرش کارگر نیفتاد، پیش به سوی سپاهیان بازگشت و آبی نوشید و نیزه ای برگرفت و بازگشت و به ادهم یورش برد و به او ضربه ای زد و او را از اسبش انداخت». 📙 وقعه الصفین، ص ٢۶٨. 📚 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۵، ص ٢١٣. 👌🏻حضور شمر در سپاه امام علی به این عنوان نبود که معتقد به ولایت و امامت ایشان باشد بلکه از آنجایی که به عنوان خلیفه چهارم مسلمین با او بیعت کرده بود بر همان اساس در سپاه صفین نیز حاضر شد تا به بیعتش عمل کرده باشد، اما پس از آن به سپاه معاویه پیوست و با گواهی بر ضد «حجر بن عدی» زمینه شهادت آن بزرگمرد را فراهم ساخت و از مسببان اصلی واقعه «عاشورا» قلمداد می شود. 📚 دانش نامه امام حسین، ج ٩، ص ١٨٩. ❓اما این که آیا شمر با مادر حضرت عباس برادر بوده و دایی حضرت عباس قلمداد می شود یا خیر، توجه به بیان زیر لازم است: ⚜ سید بن طاووس نقل می کند: ▪«شمر بن ذی الجوشن ندا داد، خواهرزادگان من، عبدالله، جعفر، عباس و عثمان کجا هستند؟ حسین (علیه السلام) فرمود: پاسخش را بدهید هر چند فاسق است چرا که یکی از دایی های شماست. آنان به او گفتند چه کار داری؟ گفت: ای خواهر زادگان من شما در امان هستید، خود را به همراه برادرتان حسین به کشتن ندهید، و در اطاعت امیرمؤمنان یزید باشید!! ⚜ عباس او را ندا داد: ▪دستانت بریده باد، و لعنت بر امانی که آورده ای، ای دشمن خدا آیا به ما فرمان می دهی که برادر و سرورمان حسین را واگذاریم و در اطاعت ملعونان و فرزندان ملعون ها در آییم؟ شمر پس از این سخن خشمگینانه به سوی لشکرش بازگشت». 📓 لهوف، ص ١۴٨. 📚 تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴١۵. 📚 الارشاد، ج ٢، ص ٨٩. 📜نسبت حضرت ام البنین یا همان فاطمه کلابیه به این نحو است: 🔅«ام البنین بنت حزام بن خالد بن ربیعه بن الوحید من بنی کلاب». 📚 جمهره انساب العرب، ج ١، ص ۴. 👌🏻در حالی که نسب شمر چنین است: 🔅«شمر بن ذی الجوشن الضبابی بن شرحبیل بن الاعور بن عمر بن معاویه و هو الضباب بن کلاب». 📚 الطبقات الکبری، ج ۶، ص ۴۶. 👌🏻هر دو نفر بیش از پنج پشت یعنی در شخصی به نام کلاب به یکدیگر می رسند و هر دو کلابی هستند که به معنای هم قبیله بودن است و نه برادر و خواهر بودن ام البنین با شمر ملعون. ⛺ این که شمر حضرت عباس را خواهر زاده خود خطاب می کند منظورش آن است که مادر ایشان از قبیله ما است و مانند خواهر ما محسوب می شود نه آنکه واقعاً خواهر ما باشد. 👌🏻رسم عرب بر این بود که اگر دختری از طایفه آنها با طایفه دیگری ازدواج می کرد حتی اگر چند نسل می گذشت، فرزندان او را با انتساباتی این گونه خطاب قرار می دادند. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
1_50789789.mp3
6.9M
🎧 | 🌷 چشم انتظاری مادران شهدا + انتظار بر بازگشت امام حسین (ع) به مدینه (مقتل) 🎤حاج 🏴 (سلام الله علیها) 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
[WWW.FOTROS.IR]ma98111809.mp3
11.54M
🎧 | زیبا 🎶 ويلاه يا ليث الحشد... (عربی) 🎤 حاج محمود 🌷 در تجليل مقام شهيد و شهيد 🏴 مراسم عزادارى شب رحلت حضرت (سلام‌الله‌علیها) و بزرگداشت شهداى مقاومت 🗓️ جمعه ١٨ بهمن ١٣٩٨ 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
⚜️ علامه مامقانی می نویسد: 🌴 هنگامی که قاصد (علیه السلام) به مدینه آمد تا خبر واقعه را به مردم مدینه بدهد با حضرت (سلام الله علیها) مواجه شد. 🌷 حضرت ام البنین فرمود: از حسین (علیه السلام) خبری بده! 👳🏻‍♂️ (او از جواب دادن طفره رفت و) گفت: ✋🏻 چهار پسرت (عباس، عبدالله، جعفر، عثمان) در کربلا شهید شدند! 🌷 حضرت ام البنین (سلام الله علیها) فرمود: ▪️«قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی، اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن، اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِ اللّه عَلَيْهِ السَّلَام‏»؛ ▪️«رگهای دلم را بریدی! (من کی از فرزندان خودم پرسیدم؟) فرزندانم و هر کس زیر آسمان کبود است، همه فدای حسین (علیه السلام)؛ از حسین به من خبر بده!» 🏴 و چون خبر شهادت (علیه السلام) را شنید صیحه ای کشید... ⚜️ علامه مامقانی در ادامه می نویسد: ✍🏻 و این علاقه شدید حضرت ام البنین نسبت به اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، (علاقه مادر فرزندی نبود بلکه این علاقه) فقط به خاطر آن بود که حسین، امام او بود. 📚 تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۰. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
🏴 امام صادق (علیه السلام) در روایتی به احوالات حضرت (سلام الله علیها) پس از شهادت أبی عبدالله (علیه السلام) اشاره کرده اند. ⚜️ امام صادق (علیه السلام): ▪️«بُکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها». ▪️«بر حسین (علیه السلام) پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابی (امّ البنین)، برای حسین (علیه السلام) مرثیه می سرایید و می گریست تا این که چشمانش نابینا شد». 📚 الأمالی للشجری، ج ۱، ص ۱۷۵. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🌷 📚 بزرگان درباره حضرت ام البنین (سلام الله علیها) چه می‌گویند؟ 🌹 بانو «شاعری خوش بیان و سخنور بود و خانواده ای اصیل و شجاع داشت». 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
پرتو اشراق
✋🏻 یا ام البنین از تو تشکر می کنم! 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🧔🏻 «توفیق افندی» اصالتا موصلی بود و به حکم وظیفه در کربلا کارمند دولت بود. در اوایل ماه هفتم سال ۱۹۶۱ م دردی در مثانه خود احساس کرد! 👨🏻‍⚕️ به یکی از پزشکان متخصص در پایتخت (بغداد) مراجعه نمود، پس از معاینات و بررسیها، پزشک به او خبر داد که سنگ بزرگی در مثانه او قرار دارد و برای خارج کردن آن راهی جز عمل جراحی وجود ندارد. 🕌🌴🌴🕌 برای انجام عمل در روز معینی با دکتر قرار گذاشته و او به کربلا برگشت. پس از بازگشت به کربلا در حالت ناراحتی و سختی و افسردگی شدیدی قرار داشت، به زیارت مرقد و برادرش حضرت عباس (علیه السلام) رفت و قبل از اینکه به نزد خانواده اش باز گردد در راه با جوانی روبرو شد که در حرم حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس (علیه السلام) بین مردم آب نبات پخش می کرد (تکه ای کوچک از شکر زرد رنگ است). 🍭 جوان به او تعارف کرد که بخورد و خود نیز از آن خریده و نذر نماید. توفیق افندی قطعه ای از آن را خورد و نذر کرد که یک کیلو آب نبات قربه الی لله بین مردم پخش کند تا ام البنین (علیها السلام) برای حل مشکل او نزد خداوند شفاعت کند و از این رنج و درد خلاصی یابد. 🚽 صبح روز دوم بعد از این جریان احساس کرد که سنگ مثانه وی به طور کلی مانع خروج بول شده است. و پس از یک درد و ناراحتی شدید، سنگ از مثانه او افتاد، به گونه ای که از دیدن آن دچار وحشت شد. 🧔🏻✋🏻 آنگاه با شادمانی به طرف خیابان رفت و با صدای بلند فریاد زد: الحمدلله، الله اکبر، ای ام البنین از تو تشکر می کنم! 🕌 سپس طرف حرم حضرت قمر بنی هاشم (علیه السلام) رفت و به نذرش عمل کرد... 📚 پی نوشت: ۱. استفاده از حجت الاسلام حاج شیخ علی اکبر قحطانی به نقل از کتاب ام البنین (علیه السلام)، ص ۴۳، تالیف سلمان هادی الطمه. 📗 ستاره درخشان مدینه، حاج شیخ علی ربانی خلخالی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
🏴 زنان مهدوی را دست کم نگیرید؛ 🌹 زنان مهدوی، اگر نتوانند مانند (سلام الله علیها)، سرباز امام زمانشان باشند؛ 🌷 مانند حضرت (سلام الله علیها)، مربی سربازان می شوند. 👣 راهت را برای عاقبت بخیری انتخاب کن: برای امام زمانت ❓ فاطمه ای یا ام البنین؟ 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
✋🏻 🦋 ای مادر چار آفتاب ادرکنی 🤲🏻 زهرای سرای بوتراب ادرکنی 🤲🏻 ما دست به دامان توأیم ای بانو 🦋 یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی 🏴 وفات جانسوز ام الشهداء، ام العباس، 🕯️مادر مهربان یتیمان مولا علی (ع)،  🌷 حضرت (س) تسلیت باد. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 عروج عرشی و غروب مادر مهتاب 🌘 🏴 چند سالی است که نه در سوم جمادی الثانی که ده روز دیرتر یعنی در سالروز رحلت فاطمه ای دیگر به اتمام می رسد. 🦋 رازی که در این قرابت زمانی میان سالروز پرواز فاطمه صدیقه و (فاطمه کلابیه) وجود دارد بی شک همانا ابراز ارادتی است که به زهرا و خانه و خوانواده او داشت. 🌹 چه بسیار که این دومین فاطمه علی خود را کنیز زینبین و پسرانش را غلام حسینین می خواند، چه بسیار که که ام البنین تجلی گر ادب شده بود و از عباس در همان حال که کودکی بیش نبود تقاضا کرده بود حسین را نه برادر که مولا خطاب کند. ▪️«پسرم! تو و حسین پدرانتان یکی است اما من کنیز مادر حسین هستم». 🌌 زندگی سراسر مهر و عاطفه و مبارزه ام البنین رو به پایان بود و آخرین شب زندگی ام البنین بود. 🧕🏻 فضه‌‌ خادمه رو به خانم کرد و از این بانو ادب خواست در این آخرین لحظات بالاترین جمله را به او بیاموزد. 🌹 ام البنین لب به تبسم گشود و اندکی بعد آرام زمزمه کرد: ▪️«السلام علیک یا ابا عبدالله»... ☀️ تا فضه یک بار دیگر یاد آنرو بیافتد که اصحاب به ام البنین خبر شهادت پسرانش را می دادند در حالی که او تنها از حسین می پرسید. 🌹از حسین می پرسید و می گفت: ▪️«پسرانم فدای او از حسین بگویید». 🧕🏻لحظاتی فضه به خود آمد ام البنین را در حال احتضار دید... 👣 دوید و فرزندان علی (ع) را و فرزندان حسین بن علی را صدا زد... 🏴 اندکی بعد ندای مادر مادر مدینه را پر کرد. 🕯️🦋🕯️🌷🕯️🦋🕯️ ✋🏻 این اولین بار بود که فرزندان و نوادگان فاطمه ام البنین را مادر صدا می کردند و خانم ممانعتی نمی کرد. 🥀 شاید او را دیگر رمقی نمانده بود تا بگوید: «من کنیز فاطمه هستم مرا مادر نخوانید!» 🌅 حضرت زین العابدین(ع) بی اختیار یاد آن غروبی افتاد که عمویش عباس آغشته به خون خویش برای اولین بار فریاد بر آورد: ✋🏻 «یا اخی ادرک اخی!» 💧... قطرات اشک بر گونه هایش نشست ام البنین دیگری ندای مادر مادر فرزندانش را نمی شنید... 🌷 او به عنوان همسر شهید، رسالت خویش را به خوبی به پایان رسانید و فرزندانی تربیت کرد که فدایی ولایت و امامت بودند و هر ۴ تن در در کربلا قربانی آرمانهای «ولی» و «امام» خویش شدند و بدین وسیله بر صحیفه تربیت ام البنین امضای سبز مولای متقیان علی(ع) قرار گرفت. ⚔️ پس از کربلا بار رسالت سیاسی و اجتماعی خویش را به دوش گرفت و پیامهای مهم کربلا را به فرداها صادر کرد و ارزشهای معنوی این حماسه عرفانی را زنده نگاه داشت.  🏴 همسر شهید، مادر چهار شهید و طلایه دار پیام آوران کربلا پس از زینب(س) که لحظه لحظه عمر خویش را با خدای خود معامله کرد و لحظه ای خطا و انحراف در زندگی وی راه نیافت. 🗓️ او، بعد از زینب کبری علیهاالسلام دار فانی را وداع گفت، ولی تاریخ‏نگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشته‏اند، به طوری که عده‏ای آن را سال ۷۰ هجری قمری بیان کرده‏اند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر فداکار را، سیزدهم جمادی الثانی سال ۶۴ هجری قمری دانسته‏اند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است. (۱)  🌴 او در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا، امام حسن(ع)، و فاطمه بنت اسد و دیگر چهره های درخشان شریعت محمدی(ص) به خاک سپرده شد. (۲) 🦋 اگر چه جسم او در خاک است اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمه وی نام او را به بلندای آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوی فاضله انسانهایی تربیت شده اند که در تاریخ ماندگار خواهد بود 🕯️قبر او بُقعه ای از آسمان است و مردان و زنان دین باور به زیارت او می روند تا جرعه ای از دریای بیکران مجد و عظمت او را جویا شوند و کویر تفتیده خویش را حیات بخشند چه زیباست القاب او در میان مسلمانان ام العشق، ام المهتاب، ام الوفاء و غیره... 📚 پی نوشت ها: ۱. محدثات شیعه، دکتر شهلا غروی نایینی، ص ۵۳. ۲. عبدالحسین مؤمنی، زندگانی قمر بنی هاشم باب الحوائج، ص ۱۳۷ 📗 زندگينامه مادر مهتاب حضرت ام البنين عليها السلام، واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان‌. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜️ امام صادق (علیه السلام): ▪️«امّ جعفر کلابی (امّ البنین)، برای حسین(ع) مرثیه می سرایید و می گریست تا این که چشمانش نابینا شد». ▪️«کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ (ع) و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها». 📚 الأمالی للشجری، ج ۱، ص ۱۷۵. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
✍🏻 می نویسد: 🌴 هنگامی که قاصد (علیه السلام) به مدینه آمد تا خبر واقعه کربلا را به مردم مدینه بدهد با حضرت (سلام الله علیها) مواجه شد. 🌹 حضرت ام البنین فرمود: از حسین (علیه السلام) خبری بده! ✋🏻 (او از جواب دادن طفره رفت و) گفت: چهار پسرت (عباس، عبدالله، جعفر، عثمان) در شهید شدند! 🌹 حضرت ام البنین (سلام الله علیها) فرمود: ▪️«قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی، اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن، اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِ اللّه عَلَيْهِ السَّلَام‏»؛ ▪️«رگهای دلم را بریدی! (من کی از فرزندان خودم پرسیدم؟) فرزندانم و هر کس زیر آسمان کبود است، همه فدای حسین علیه السلام؛ از حسین به من خبر بده!» 🏴 و چون خبر شهادت (علیه السلام) را شنید صیحه ای کشید... ⚜️ علامه مامقانی در ادامه می نویسد: ▪️«و این علاقه شدید حضرت ام البنین نسبت به اباعبدالله الحسین علیه السلام، (علاقه مادر فرزندی نبود بلکه این علاقه) فقط به خاطر آن بود که حسین، امام او بود». 📚 تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۰. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 خبری که به کربلا هم رسید! 🌷 ذخیره ای برای عاشورا ⚔️ در تاریخ آمده است که پیش از آغاز نبرد میان حسین‌ بن علی (علیه السلام) و یارانش و سپاه عمر بن سعد در سرزمین و ضمن آمادگی هر دو طرف برای جنگ و نبرد و یا اندکی پس از شروع آن، «زهیر بن قین» به سوی «عبدالله‌ بن جعفر بن عقیل» آمد و به او گفت: 🏴 برادر! این پرچم را به من بسپار! ❓عبدالله پرسید: آیا من در حمل آن کوتاهی کردم؟ 👳🏻‍♂️ گفت: هرگز، اما من به آن نیاز دارم!! 🏴 عبدالله بن جعفر پرچم را تحویل داد و زهیر آن را گرفت. و به سوی «عباس‌ بن علی (علیه السلام)» حرکت کرد و خطاب به وی گفت: ✋🏻 می‌خواهم با تو سخنی بگویم و انتظار دارم آن‌را کاملًا دریابی! 🌷 (ع) گفت: بگو که سخن گفتن در حال حاضر چه شیرین است! 👳🏻‍♂️✋🏻 آنگاه به خطاب به عباس گفت: ای ابوالفضل، بدان که پدر تو امیرمؤمنان، وقتی خواست با مادرت ازدواج کند، برادرش عقیل را به خواستگاری فرستاد؛ چرا که به انساب قوم عرب آشنایی کامل داشت و به‌ او گفت: 🔅« برادر! از تو می‌خواهم به خواستگاری زنی بروی که از خاندان پاک و اصیل و دارای حسب و نسب شریف و شجاع باشد تا از او دارای فرزندی شوم شجاع و دلاور، برای نصرت و یاری به این پسرم (حسین (ع))، تا در واقعه طف در کربلا در کنار او باشد». پس بدان که پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره کرد. بنابراین، نباید نسبت به حرم و حریم برادر و خواهرانت کوتاهی کنی! 🌷 عباس پس از شنیدن این سخن، بر خود لرزید و آن چنان رکاب اسبش را کشید که از هم گسست. آنگاه رو به زهیر کرد و گفت: 🔅«زهیر! تشویق و ترغیب خوبی بود در این روز... به خدا سوگند حماسه‌ای را به معرض نمایش خواهم گذاشت که هرگز مانند آنرا ندیده‌ای...» (۱) 🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋 📜 (ع) پس از اتمام سخنانش با شمر و شنیدن پیشنهاد دریافت امان نامه برای خود و برادرانش، به سوی خیمه برگشت. ⛺ خواهرش زینب (س) پس از آن‌که گفتگوی او را با شمر شنید، به استقبالش آمد و گفت: 🌹 برادر! می‌خواهم سخنی را با تو درمیان گذارم! 🌷 حضرت عباس (ع) گفت: خواهر بگو که اکنون برای سخن گفتن بسیار مناسب است. 🌹 (س) گفت: «برادرم! وقتی مادرم فاطمه از دنیا رفت. پدرم از برادرش عقیل خواست برایش زنی از خاندانی اصیل برگزیند؛ خاندانی که نجیب، شجاع و دلاور باشد، تا از او دارای فرزندی شود برای حمایت و دفاع فرزندش حسین در کربلا و تو باید بدانی که پدرت تو را برای چنین روزی در نظر گرفت، پس کوتاهی نکن ای ابوالفضل». 🌷 وقتی عباس (ع) سخنان خواهرش زینب (س) را شنید، رکاب اسبش‌ را چنان‌ کشید که پاره شد و خطاب به‌ او گفت: 🔅«تو درچنین روزی مرا تشویق می‌کنی، در حالی‌ که من فرزند علی، امیرمؤمنانم». 🌹 وقتی زینب (س) کلام عباس را شنید، بسیار مسرور و شادمان گردید. (۲) ۱- اسرار الشهاده، ص ۲۳۴. ۲- هاشمی، ثمرات الأعواد، ج ۱، ص ۱۰۴. 📓 شخصیت و موقعیت در اسلام‌ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌟 مداوای سرطان حنجره ⏳ قريب سي سال قبل مبتلا به مرض سرطان حنجره گرديدم و همه دكترهايي كه مرا مداوا كرده بودند از علاج و بهبودي من مايوس شده و گفتند: 👨🏻‍⚕️ كه مرض تو قابل معالجه نمي باشد بطوري كه ديگر قادر به صحبت كردن هم نبودم. 🚌 مايوسانه از تهران به بندر برگشتم. 🏴 روزها به طور سخت و پياپي مي گذشت تا اينكه ايام فرا رسيد، بنده چون ايام محرم الحرام براي تبليغ دين منبر مي رفتم، با خود انديشيدم كه منبري اينجا من بودم، همه از اطراف براي عزاداري حضرت سيدالشهدا (ع) به اينجا مي آمدند و من بر ايشان منبر مي رفتم، اما امسال ديگر محروم شده ام باري، با ياس و دلتنگي زياد، در منزل بستري بودم. 📓 روزي (كتاب العباس) نوشته مرحوم سيد عبدالرزاق مقرم (قدس سره) را مطالعه مي كردم، به اين مطلب رسيدم كه نوشته بود: 📖 اگر كسي حاجتي داشته باشد و متوسل به (عليها السلام) مادر حضرت قمر بني هاشم ابوالفضل العباس (ع) شود و روز شنبه هم به نيت حضرت روزه بگيرد، حاجتش برآورده مي شود. 🤲🏻 در همان آن توسلي پيدا كرده و گفتم: يا ام البنين، ما هر سال مثل امشب گريه مي كرديم و منبر مي رفتيم ولي امسال محروم شده ايم!! 🌃 وقت نماز مغرب و عشا شد، نماز خواندم، گويي كسي به من گفت: به مسجد برو، در مسجد برنامه عزاداري بر پا بود ولي من در آنجا حضور نداشتم و منبري هم كه مردم براي انجام سخنراني در دهه محرم الحرام به مسجد آورده بودند خالي بود. 🕌 ديگر نتوانستم طاقت بياورم و در منزل بنشينم، لذا به طرف مسجد حركت كردم... به درب مسجد كه رسيدم، مردم با ديدن من شروع به گريه كردند. من هم متاثر شدم كه امسال نمي توانم كاري بكنم. 👣 اما پس از آنكه وارد مسجد شدم، بي اراده به طرف منبر حركت كردم تا كنار منبر رسيدم و سپس از پله هاي منبر بالا رفتم. (براي چه بالاي منبر مي روم ؟!)، خودم هم نمي دانم!! 🎙️پس از آنكه در بالاي منبر قرار گرفتم، يكدفعه شروع كردم به (بسم الله الرحمن الرحيم) گفتن و يك ساعت و نيم صحبت كردم... چه مجلسي شد همه ناله و گريه و ضجه مي زدند انگار نه انگار كه من آن آدم قبلي مي باشم. متوجه شدم كسالتم رفع شده است از آن وقت الي يومنا هذا ديگر بحمدالله كسالتي ندارم. اين است معجزه پسر رشيد ام البنين (عليها السلام) (ع) ▪️ساقي كوثر پدرت مرتضي است ▪️كار تو سقايي كرببلا است ▪️مدح تو اين بس كه شدي ملك جان ▪️شاه شهيدان و امام زمان ▪️گفت بتو گوهر والا نژاد ▪️جان برادر بفداي تو باد ▪️شه كه بفرمان برادر رود ▪️كيست رياضي كه فدايت شود 📘 کتاب كرامات العباسيّه (معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 رؤیای پدر 🏜 حزام بن خالد پدر حضرت (ع) به همراه جمعی از بنی کلاب به سفر رفته بودند. 🏞 در یکی از شب‌ها حزام در عالم رؤیا دید در زمین سرسبزی نشسته و مرواریدهای درخشانی از اطراف به سر مردم و دستان او می‌ریزد. 👁 از دیدن این صحنه و زیبایی مرواریدها متعجّب شد. سپس مردی را دید که از ناحیه‌ی بلند و مرتفعی به‌ سوی او می‌آید. ✋🏻 مرد سلام کرد و حزام جواب سلامش را داد. ❓مرد گفت: این مروارید را به چه قیمت می‌فروشی؟ 👳🏻‍♂ حزام با نگاهی به آن مروارید زیبا گفت: قیمتش را نمی‌دانم، شما به چه قیمتی آن را خریداری؟ ☝️🏻مرد گفت من هم قیمتش را نمی‌دانم ولی این هدیه‌ای است که یکی از پادشاهان عطا کرده است و من ضامن هستم برای تو به چیزی که از درهم و دینار بالاتر است؟! 👳🏻‍♂ حزام گفت: آن چیست؟ ☝️🏻مرد گفت: تضمین می‌کنم که او شرافت و سیادت ابدی دارد و بهره و بزرگی از اوست. 👳🏻‍♂ حزام گفت: آیا این را برایم ضمانت می‌کنی؟ ✋🏻مرد پاسخ داد: آری. 👳🏻‍♂ حزام در پایان به مرد گفت: تو اکنون واسطه‌ی در این امر می‌شوی و مرد گفت: ✋🏻 من واسطه می‌شوم، او را به من إعطا کرده‌اند و من به تو عطا می‌کنم. 🎑 وقتی حزام از خواب بیدار شد، رؤیای خود را برای بنی کلاب تعریف کرد و از آن‌ها خواست تا تعبیرش کنند. 👴🏽 یکی از آن میان گفت: اگر رؤیایت صادقه باشد دختری روزیِ تو خواهد شد که یکی از بزرگان با او ازدواج می‌کند و به سبب این دختر مجد و شرافت نصیب تو خواهد شد. 💖 هنگامی‌که حزام به سفر می‌رفت، ثمامه همسر باوفای او حامله بود و پس از بازگشت از سفر، او دختری به دنیا آورد که همچون مروارید درخشان و زیبا بود. 👳🏻‍♂ حزام با تولّد دخترش به خود گفت: «قد صدّقت الرؤیا» و از این مولود شادمان و مسرور شد. 🌤 او همچنان در انتظار تحقّق باقی تعبیر خواب خود بود تا آن‌که روزی از روزها، مهمان ویژه و بزرگواری به خانه‌ی او آمد.   💐 خواستگاری از امّ‌البنین(ع): 🌴 عقیل به دستور امیرالمؤمنین(ع) برای خواستگاری امّ‌البنین(ع) به خانه‌ی حزام بن خالد که در خارج از مدینه بود رفت. ☝️🏻عقیل گفت: با شرافتی بلند و بزرگواری‌ای مرتفع نزد تو آمدم. 👳🏻‍♂ حزام گفت: ای پسر عموی پیامبر این شرافت چیست؟ ✋🏻 عقیل گفت: به نزد تو آمدم تا خطبه‌ی عقد بخوانم. 👳🏻‍♂ گفت: خطبه‌ی چه کسی را برای چه کسی؟ 💞 عقیل گفت: خطبه‌ی عقد دخترت فاطمه را برای علی بن ابی‌طالب(ع). 👳🏻‍♂ وقتی این کلام را شنید، با رویی گشاده لبخند زد و گفت: ✋🏻 «به به، به این نسب شریف و حسب بالا و بلند. برای ما باعث شرافت و مایه‌ی مجد و عزّت است که با پسر عموی رسول خدا(ص) و پهلوان اسلام و تقسیم‌ کننده‌ی بهشت و دوزخ نسبت پیدا کنیم، ولی ای عقیل! تو از خانه‌ی آقا و مولای من به‌ خوبی باخبری. این خانه محل نزول وحی و معدن رسالت و محلّ آمد و شد ملائکه است. و برای مثل امیرالمؤمنین(ع) همسری سزاوار است که هم شأن ایشان باشد. دختر ما از اهالی روستا و بادیه است و اهالی روستا غیر از اهل مدینه هستند و شاید این دختر صلاحیت امیرالمؤمنین(ع) را نداشته باشد!!» ☝️🏻عقیل گفت: ای حزام! برادرم هر آنچه را گفتی می‌داند و با این‌ حال تمایل به ازدواج با او دارد. 👳🏻‍♂ حزام گفت: پس مرا مهلت دهید تا از مادرش بپرسم که آیا صلاحیت امیرالمؤمنین(ع) را دارد یا نه؟ به‌ درستی که زنان به اخلاق و آداب دخترانشان از مردان آگاه‌ترند... 📚 بر‌گرفته از کتاب‌های: 📘 امّ البنين عليها السّلام النّجم الساطع في مدينة النبيّ الأمين ص ١٤ تا ٣٣ و ٨٤. 📙 فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام ٤٥٦. 📒 تقویم شیعه ص ١٦٨ و ١٦٩. 📕 زندگینامه مادر مهتاب ص ١ تا ٤٤. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜ امام صادق (عليه السلام): ▪️«بر امام حسین علیه السلام پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابی ( )، برای حسین علیه السلام مرثیه می سرایید و می گریست تا این که چشمانش نابینا شد». ▪️«بکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ عَلیهِ السَّلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها». 📚 الأمالي للشجري، ج ۱، ص ۱۷۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔺 🌷 ۹ ویژگی‌ اخلاقی حضرت ام‌البنین (سلام الله علیها) 🏴 به مناسبت فرارسیدن سالروز وفات حضرت (سلام الله علیها) مادر حضرت عباس (علیه السلام) رفتیم که مصادف شده با گرامیداشت‌ مقام مادران شهدا 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
YEKNET.IR - zamine - vafat hazrat omebanin 1400 - banifatemeh.mp3
7.64M
🎧 | 🎶 همه روزهارو با تنهایی می‌جنگه 🎶 برا پسرش چقده دلش تنگه 🎤 حاج 🏴 وفات حضرت (سلام الله علیها) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 عنایت حضرت ام البنین (سلام الله علیها) به نوجوان بیمار ⚜ از آيت اللّه العظمي حاج ملاعلي معصومي همداني رحمت الله (معروف به آخوند) نقل شده است: 🧕🏻 در يكي از روستاهاي همدان، خانمي بود كه با وجود آن كه سال ها از ازدواجش مي گذشت، بچه دار نمي شد!! ☝️🏻روزي خانم ديگري به او مي گويد: نذر كن نام فرزندت را ابوالفضل بگذاري. 🧑🏻 پس از مدتي خداوند فرزندي به او مي دهد و او نامش را ابوالفضل مي گذارد. آن فرزند در ۱۴ ـ ۱۵ سالگي دچار بيماري سختي مي شود، به گونه اي كه از زنده ماندنش نااميد مي شوند!! 🤲🏻 باز همان خانم، به مادر فرزند توسل به حضرت عباس عليه السلام را سفارش مي كند. 🌤 او نيز چنين مي كند. صبح فردا همان خانم به در منزل آن ها مي آيد و مي گويد: 🌟 «خدا فرزندتان را شفا داده است. ناراحت نباشيد!!» 🧕🏻 مي گويد: تو از كجا مي داني؟! 🌌 پاسخ مي دهد: در خواب ديدم گروهي از زنان به سوي خانه شما مي آيند كه حضرت (عليهاالسلام) نيز در ميانشان بود و فرمود: ▪️«براي شفاي اين پسر مي روم». (۱) ۱. ستاره درخشان مدينه؛ حضرت ام البنين، ص ۱۷۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
❓چرا به زيارت مادرم نرفتى؟ ⚜ مرحوم حاج عبدالرسول على الصفار، تاجر معروف، و رئيس غرفه تجارت بغداد، نقل كرد: 🕋 در حدود سالهاى ۱۳۲۹ شمسى به خانه خدا و زيارت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت گراميش (صلوات الله عليهم اجمعين) مشرف شدم، رفقاى ما در اين سفر يكى سيد هادى مگوطر از سادات محترم، از روساى عشاير فرات، و از مردان انقلابى بود و ديگرى شيخ عبدالعباس آل فرعون، رئيس عشاير آل فتله، كه يكى از بزرگترين و ريشه دارترين عشاير فرات اوسط در عراق مى باشند. 🕌 براى تشرف به زيارت قبر پاك پيامبر بزرگ (صلى الله عليه وآله) و قبور اهل بيت پاكش (صلوات الله عليهم اجمعين)، وارد مدينه منوره شديم و چند روز در آن خاك پاك اقامه گزيديم. 🌄 عصر يكى از روزها طبق عادت معمول قصد زيارت قبور پاك ائمه (عليهم السلام) در بقيع را كرديم. بعد از پايان مراسم زيارت، به زيارت قبور منتسبين به اهل بيت (عليهم السلام) و بعضى از اصحاب و ياران گرامى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) پرداختيم تا به قبر فاطمه، دختر مزاحم كلابيه يعنى حضرت مادر حضرت عباس (عليه السلام) رسيديم... 👥 به عبدالعباس آل فرعون گفتم: ✋🏻 بيا، تا اين بانوى معظم ام البنين مادر حضرت عباس (عليه السلام) را نيز زيارت كنيم، ولى او يك مرتبه با كمال بى اعتنايى گفت: ⁉️ بيا برويم و بگذريم، مى خواهى كه ما مردان اين رقعه زنان را زيارت كنيم؟!! 👤 اين را گفته، ما را ترك كرد و از بقيع خارج شد و من و سيد هادى مگوطر در غياب وى به زيارت آن بانو پرداختيم. 🚪زيارت تمام شد و به خانه رفتيم. شب من و عبدالعباس با هم در يك اتاق مى خوابيديم. 🛏 روز بعد هنگام سپيده دم كه از خواب بيدار شدم، عبدالعباس را در رختخوابش ‍ نيافتم، قدرى منتظرش ماندم و با خودم گفتم: شايد به حمام رفته باشد ولى انتظار من طولانى شد و او باز نگشت. 🛌 نگران وى شدم، رفيق ديگرم، سيد هادى مگوطر، را از خواب بيدار كردم و به او گفتم: رخت ها و لوازم عبدالعباس اينجاست، ولى خودش نيست. او هم خبرى نداشت و به تدريج اضطراب و نگرانى ما بيشتر شد!! 🗯 نهايتا انديشيديم كه برخيزيم و به دنبال او بگرديم و با خود گفتيم كجا بايد دنبال او برويم، چگونه بايد به جستجوى او برخيزيم و از كه بپرسيم و تحقيق كنيم؟! 🚪بعد از مدت كوتاهى ناگهان درب باز شد عبدالعباس وارد اتاق شد، در حالى كه شديداً متاثر بود و چشمانش از شدت گريه سرخ شده بود!! 👥 به او گفتيم: خير است انشاء الله كجا بودى و تو را چه شده و اين حالتى است كه در تو مشاهده مى كنيم؟! 👤 گفت: رهايم كنيد تا كمى استراحت كنم، برايتان تعريف خواهم كرد. ⌚️پس از آن كه استراحت كرد گفت: ☝️🏻يادتان مى آيد كه عصر ديروز با تكبر و بى اعتنايى بدون زيارت قبر ام البنين عليه السلام از بقيع خارج شدم؟ 👥 گفتيم: بله به خوبى آن را به ياد مى آوريم، حركت زننده اى بود. 🕌 گفت: قبل از سپيده دم در عالم رويا خود را در صحن حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام) در كربلا يافتم. مردم داخل حرم شريف مى شدند دسته دسته براى زيارت ابوالفضل العباس عليه السلام سعى كردم كه همراه با مردم داخل حرم شريف شوم، مانع دخول من شدند. ⁉️ متعجب شدم و سؤال كردم چه كسى مانع من مى شود و براى چه اجازه دخول به من نمى دهند؟! ✋🏻 نگهبان گفت: در واقع، آقايم اباالفضل العباس (عليه السلام) به من دستور داده است مانع ورود تو شوم. ⁉️"به نگهبان گفتم: آخر براى چه؟! ✋🏻 گفت: نمى دانم، و خلاصه هر چه كوشش و سعى نمودم اجازه ورود به من داده نشد. 🤲🏻 با وجود آن كه مى دانيد من به ندرت گريه مى كنم ناچارا به توسل و گريه زارى پرداختم، تا اين كه خسته شدم چون ديدم اين كار فايده اى ندارد، اين بار به نگهبان متوسل شدم، و التماس كردم كه به نزد آقايم ابوالفضل العباس (عليه السلام) برود و علت منع من از ورود به حرم را از ايشان سوال نمايد. ☝️🏻نگهبان رفت و برگشت و گفت: آقايم به تو مى گويد كه چرا از زيارت قبر مادرم سرپيچى كردى و به او بى اعتنايى نمودى؟ به همين دليل من به تو اجازه دخول به حرم خويش را نمى دهم، تا اين كه به زيارت او بروى!! 🛏 از هول اين رويا، مضطرب و از خواب بيدار شدم و با سرعت براى زيارت قبر پاك ام البنين (عليه السلام) و عذرخواهى از او بابت برخورد زشتى كه از من نسبت به ايشان سر زده بود به بقيع رفتم تا از من نزد پسرش شفاعت نمايد. آرى به بقيع رفتم و الان نيز از نزد او بر مى گردم. 📗 چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس (ع)، جلد دوم، على ربانى خلخالى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ‼️زنی که امام خمینی را به گریه انداخت!! ✋🏻 پاسخ محکم مادر شهید به بنیانگذار انقلاب 🎙برشی از سخنرانی حجت الاسلام 🌷به مناسبت ۶ دی، سالروز وفات حضرت و روز تکریم مادران و همسران شهدا 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq