eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
271 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه قطعه هایی از تنش قطع یقین پیدا نشد دشت را گشتند و اکبر بیش از این پیدا نشد تیرها اجزای اکبر را به صحرا دوختند اسب زخمی شد، رکاب افتاد، زین پیدا نشد تا عقیقی که سلیمان داشت افتاد و شکست بر رکاب سبز پیغمبر نگین پیدا نشد ناگهان شیرازه اش پاشید از هم، بعد از آن شرحی از آیات قرآن مبین پیدا نشد هر دو عالم را ملائک زیر و رو کردند و هیچ سرزمینی بهتر از این سرزمین پیدا نشد گشته ام، اما برای زائر کویش شدن بهتر از حال و هوای اربعین پیدا نشد کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد صفحه صفحه بارها تاریخ را خواندم ولی غیر حیدر یک امیرالمؤمنین پیدا نشد @poem_ahl
جلّ‌جلاله سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه دوست داری در زدن های مرا، حاشا نکن! پس اگر تا صبح هم در را زدم، در وا نکن من‌ برای تو میایم نه برای حاجتم جان خوبانت مرا محتاج این دنیا نکن روز اگر کار بدی کردم تو شب راهم‌ بده روی من آغوش وا کن، لطف کن دعوا نکن کار دست توست من کارگرم ای خوش حساب! میتوانی از خودت طردم کنی اما نکن من ادای خوبها را در میاوردم فقط.. سابقه دارم گنهکارم ولی رسوا نکن نامه ی اعمال ما را به نجف ارسال کن تا علی امضا نکرد این نامه را امضا نکن سرپرستی مرا مولا تقبل کرده است کودک آواره را شرمنده بابا نکن دوست دارم با علی همسایه باشم تا ابد در نجف گم میشوم دیگر مرا پیدا مکن من به این ماه مبارک گفته ام ماه حسین جز حسین این ماه را در پیش ما معنا نکن ای رفیق سینه زن از کربلا روزی بگیر روزه را افطار جز با تربت اعلی نکن کاش در گودال فریاد کسی میشد بلند شمر باشد، پشت و رویش کن، ولی با پا نکن! @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها جایی که کوه خضر به زحمت بایستد شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد نزدیک می‌شوم به تو چیزی نمانده است قلبم از اشتیاق زیارت بایستد بانو سلام کاش زمان با همین سلام در آستانه‌ی در ساعت بایستد و گردش نگاه تو در بین زائران روی من – این فتاده به لکنت – بایستد تا فارغ از تمام جهان روح خسته‌ام در محضر شما دو سه رکعت بایستد بانو اجازه هست که بار گناه من در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟ در این حرم هزار هزار آیه ی عذاب هم وزن با یک آیه‌ی رحمت بایستد باید قنوت حاجت بی‌انتهای ما زیر رواق‌های کرامت بایستد شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید طاقت نداشت تا به قیامت بایستد آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است در روز حشر هم به شفاعت بایستد تو خواهر امام غریبی و این غزل با بیت‌هاش در صف بیعت بایستد من واژه واژه عطر تو را پخش می‌کنم حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد این شعر مست تکیه زده بر ضریح تو مستی که روی پاش به زحمت بایستد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه هر دلی که دچار لیلا بود خوشی روزگار لیلا بود از کرامات عاشقی است اگر نام مجنون کنار لیلا بود نام مجنون اگر فراتر رفت این هم از اعتبار لیلا بود آنچه دل های بی شماری داشت محمل در غبار لیلا بود بی نیاز است از عبادت ما کعبه در انحصار لیلا بود امشب ای عشق در طواف توام سیزده شب در اعتکاف توام بال با من، پریدنش با تو سمت بالا کشیدنش با تو شوق تنزیل آیه ها با من جبرئیل آفریدنش با تو گندم کال مزرعه با من فصل گرم رسیدنش با تو نخل با من، تب رطب با من دست مشتاق چیدنش با تو سجده بر خاک پای تو با من عبدِ الله دیدنش با تو قل هو الله یا احد یا هو وحده لا اله إلا هو کعبه آنقدر بی تو زیبا نیست بی حضورت مطاف دنیا نیست بی سبب رد نکرده مریم را این طرف ها که جای عیسی نیست کعبه مختص حال امروز است مثل دیروز و مثل فردا نیست سوره ات را خودت نزول بده «ورنه جبریل مرد این ها نیست» تو که از این طرف نمی آیی پس چه بهتر در حرم وا نیست ای مسیحای سبز بنت اسد مزرع «لم یلد و لم یولد» ای که صبح ازل شروعت بود کهکشان حیطه ی طلوعت بود بهترین لحظه ها برای خدا لحظه ی سجده ی خشوعت بود آنچه دیشب مرا سلیمان کرد خواب انگشتر رکوعت بود چاه وقفی و نخل های بلند حاصل چله های جوعت بود ای سرآغاز! مرد بی پایان! ای که صبح ازل شروعت بود… کس ندیده است ارتفاع تو را آفتاب تو را، شروع تو را به نگاهت کمی نقاب بده فرصتی هم به آفتاب بده از خودت، از بیان شرح خودت دست پیغمبران کتاب بده تا رطب های من شود باده نخل های مرا شراب بده تا صدایت کنم بلندترین به لبم حق انتخاب بده نیست فرقی در آفتاب شدن یا تراب ابوتراب شدن این همه مستجیر مال شماست التماس فقیر مال شماست مرد دیروز، حضرت امروز از احد تا غدیر مال شماست تا خدا بوده تا خدایی هست این لقب، این «امیر» مال شماست از تمامی فرش های زمین تکه ای از حصیر مال شماست از سر سفره ی مدینه فقط نمک و نان و شیر مال شماست زندگی تو مثل مردم نیست نان تو از تبار گندم نیست بی نظیر عرب، بدون مَثَل آفتاب عجم، بدون بدل یا هو الظاهر و هو الباطن یا هو الآخر و هو الأول تو رسیدی و وحشت افتاده است بر سر شانه های لات و هبل اسدالله غزوه ی احزاب یل میدان لحظه های جمل مرد دلدل سوار روز احد آینه دار خشم عز و جل الامان از سوار آمدنت وقت با ذوالفقار آمدنت نام تو بوی سیب می آرد روی دل ها بهار می کارد تو همان پیرمرد نخلستان پیرمردی که نان جو دارد ای که دل تنگ صبح زهرایی گریه چشم های تو دارد… …اول کوچه ی بنی هاشم روی تابوت شهر می بارد غسل نیلی فاطمه هر شب خاطرات تو را می آزارد هیچ کس مثل تو حبیب نداشت سر سفره نسیم سیب نداشت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه السلام علیک یا عطشان چه بلایی سر لبت آمد!؟ تا من و تو به وصل هم برسیم جان به لبهای زینبت آمد زینت شانه های پیغمبر السلام علیک یا مظلوم چقدر چهره ات شکسته شده السلام علیک یا مغموم با تو قهرم! پدر کجا بودی؟ بی من و خواهرت کجا رفتی!؟ دلخورم از تو، عصر عاشورا بی خداحافظی چرا رفتی؟ سر عباس تا سر نی رفت خیمه ها گر گرفت، بلوا شد تا که دیدند بی علمداریم سر یک گوشواره دعوا شد من غرورم جریحه دار شده شاکی از دست ساربان هستم کعبه نی ها مدام می گویند دست و پا گیر کاروان هستم سر بازاردیدنی بودیم! دید زلفت که ما پریشانیم عمه ام داد می زد ای مردم به پیمبر قسم مسلمانیم معجرم را سر کسی دیدم چادرم را سر یکی دیگر با عبایت نماز می خواند مشرکی پشت مشرکی دیگر دختر حرمله چه مغرور است! بر سر بام دف تکان می داد او خبر داشت که یتیم شدم پدرش را به من نشان می داد کاش قرآن پدر نمی خواندی! خیزران از لب تو، دلخور شد اولین ضربه را که زد، دیدم چوب خط صبوریم پر شد عمه با من نبود، می مردم پای طشت طلا نجاتم داد نه فقط شام، کربلا، کوفه خواهرا بارها نجاتم داد بالهای شکسته ای دارم پر زدن با تو کاش راهی داشت شام ویران به جای ویرانه گاش گودال قتلگاهی داشت علقمه، مشک، ساقی و اصغر شده سر مشق گریه هام پدر بردن من به نفع زینب توست درد سر را ببر ز شام، پدر @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند از هر دو تا نگار یکی ناز می‌کند عشاق روزگار یکی در میان خوشند نانی که می‌پزند به همسایه می‌رسد این خانواده با خوشی دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمان شان بعد از بیا, برو ست, ولی با بمان خوشند ما می‌خوریم و اهل کرم شکر میکنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عشاق با معامله‌های گران خوشند با اخم خویش راه فرار مرا ببند صیاد اگر علی ست همه با کمان خوشند در نقطه نقطه دل شیعه حرم زدند بر بام خانه مشعل دارالکرم زدند وقتی دخیل‌ها گره این درند و بس این خانواده نیز گداپرورند و بس اینان که سنگ را به نظر فضه میکنند از کودکی قبیله‌ی شان زرگرند و بس در آستان شمع که طور مقدس ست پروانه‌ها همیشه مقرب ترند و بس دل دادن و ندادن ما دست ما نبود اینان به شیوه‌ی خودشان دل برند و بس بگذار بشکنند دلم را یکی یکی اینجا فقط شکسته دلی میخرند و بس ارباب زاده‌ها همه ارباب میشوند چون بنده زاده‌ها که همه نوکرند و بس این خانواده ای که مرا صید کرده اند حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس وقتی میان کوچه ما راه می‌رود یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس ای بهترین؛ یگانه‌ترین آفریده ها پیغمبر تمام پیمبر ندیده ها بیدار بود از سر شب تا سحر, پدر می زد صدات با همه جای جگر, پدر آهویی و به دام تو افتاده است شیر عمه اسیر توست, ولی بیشتر, پدر لیلا زیاد محضر آن دو نمی‌رسید تا خوب ارتزاق کند از پسر, پدر خیلی نیاز داشت زبان واکنی علی خیلی نیاز داشت بگویی: پدر, پدر تو یوسفی و دور مشو از مقابلش وابسته است بر روی تو آنقدر پدر پیش پدر رسیدی اگر قد بلند کن در آرزوی سرو رشید است هر پدر ای مظهر صفات نبی؛ هیچ کس به تو این قدر احترام نکرده مگر پدر به به, به این مقام که پایین پا پسر به به, به این مقام که بالای سر پدر از بس نشسته موی تو را شانه کرده است حالا دلش به گیسوی تو خانه کرده است حاضر شدم برای اویس قرن شدن شهر مدینه رفتن و دور از وطن شدن حاضر شدم برای “تو” ازخویش بگذرم دیگر مرا بس ست گرفتار “من” شدن ما را که نیست جرات پیشت نشستن و با ابروی کشیده‌ی تو تن به تن شدن لب‌های تو همین که به خود آب میزند نزدیک می‌شود به عقیق یمن شدن میل رسول دیدن تو چاره ش آینه ست پس واجب است محو درین خویشتن شدن تنها تو می‌توانی ازین کارهاکنی ابن الحسین بودن و ابن الحسن شدن ما هر دوتا برای دوتا کارآمدیم من عبد تو شدن, و تو هم رب من شدن دل آن زمان که خانه مهر تو می‌شود اقرار می‌کند به بهشت عدن شدن ای خاک پای مرکب تو کیمیای من جنت برای مردم و خاکت برای من وقتی که نیست خاک رهت, سر برای چه؟ وقتی که نیست در حرمت, پر برای چه؟ اهل کرم مقابل در ایستاده اند با این وجود پس, زدن در برای چه؟ وقتی تو سفره حسنی پهن کرده ای پس سرزدن به سفره دیگر برای چه؟ گر تو ادامه علی کوفه نیستی پس آمده ست این همه لشگر برای چه؟ ای خاک بر سر همه, تاج سرم شکست افتاده زیر پا علی اکبر برای چه؟ مغرب نیامده ست هنوز ای موذنم بالای نیزه رفته ای آخر برای چه؟ ما سعی می‌کنیم ولی یک عبا کم ست اصلاً شدی تو چند برابر برای چه؟ عمه اگر برای من و تو نیامده ست پس دست برده است به معجر برای چه؟ ای سایه تو بر سر عمه, بلند شو به احترام معجر عمه بلند شو @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست قطره شدم که راهی دریا کنی مرا پیش طبیب آمده ام، درد می‌کشم شاید قرار نیست مداوا کنی مرا من آمدم که این گره ها وا شود همین! اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم حق می­دهم که بنده‌ی دنیا کنی مرا من، سالهاست میوه ی خوبی نداده ام وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا آقا برای تو نه! برای خودم بد است هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا من گم شدم؛ تو آینه ای گم نمی‌شوی وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا این بار با نگاه کریمانه ات ببین شاید غلام خانه زهرا کنی مرا @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه دختری را پدری کو به دلارائی تو روح من تازه شد از لعل مسیحائی تو بی تو در طیِ سفر خوب نخوابیدم من به دلم بود پدر حسرت لالائی تو چشم خود را بگشا تا که بسنجیم به هم دیدِ من کم شده یا قوّت بینائی تو شبی آمد که به ما سر بزند دختر شام ذکر خیر تو شد و صحبت آقائی تو بس که از مِهر و وفای تو برایش گفتم مات و مبهوت شد از شیوه ی بابائی تو با وفا بوده خدا خیر به راهب بدهد شستشو داده دو چندان شده زیبائی تو بی وفا بوده عجب خیر نبیند خولی خاک پاشیده به آئینه ی زهرائی تو چوب افتاده به جان لب تو حیرانم میزبان با چه نموده است پذیرائی تو لب پائینی تو لطمه فراوان دیده چاره ای نیست ببوسم لب بالائی تو @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها امشب به دامن من خورشید آرمیده یا ماه آسمان ها در کلبه ام دمیده دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست کس روی دست دختر رأس پدر ندیده از دل، چراغ گیرم از اشک، گل فشان از زلف، مشک ریزم بابا ز ره رسیده از بس که چون بزرگان بار فراق بردم در سن خُردسالی سرو قدم خمیده بابا چه شد که امشب با سر به ما زدی سر جسمت کدام نقطه در خاک و خون طپیده؟ هم کتف من سیاه است، هم روی من کبود است هم فرق من شکسته، هم گوش من دریده داغم به دل نشسته آهم ز سر گذشته چشمم به راه مانده اشکم به رخ چکیده از بس پیاده رفتم پایم ز راه مانده از بس گرسنه خفتم رنگ ز رخ پریده تو رفع تشنگی کن از اشک دیدۀ من من بوسه می ستانم از حنجر بریده انگشت های عمّه بگرفته نقش گُلزخم از بس نشسته و خار، از پای من کشیده جسمم رود شبانه در خاک مخفیانه یاد آورد ز زهرا، دفن من شهیده خفتم خموش و دادم بر بیت بیت «میثم» صد محنت نگفته صد راز ناشنیده @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها تمام طاعت من چشم های گریان است هوای چشم ترم صبح و شام باران است به پلک زخم تو سوگند چشم ما خون شد به پلک زخم تو، گریه تمام ایمان است تمام عمر دویدیم در بساط شما و کاش لحظه مرگم که خط پایان است - بیایی و دلِ سیری نگاه تان بکنم که خواهش همه ی عمر ما ز سلطان است به قول بیتی از آن روضه خوان دلخسته که حال بار سفر بست و بر تو مهمان است بغل بگیر مرا احتیاج من بغل است بغل بگیر وگر که به قیمت جان است پسم نزن که بجز تو مرا پناهی نیست مثال ما و تو مانند دست و دامان است فدای آن تن صد پاره روی رمل روان فدای آن تن بی جان که در بیابان است سرت به روی سنان رفت و خواهرت میدید تنت به ریگ روان زیر سم اسبان است فدای آن تن مجروح و تکه تکه شده که پیش چشم عزیزان شاه، عریان است عیال تو وسط شمر و خولی و اخنس به شام رفت و به شامات، بین ویران است تو نیزه خوردی و کعبِ نی اش به زینب خورد و حال خواهر مظلومه بین زندان است هر آنکه دشمن تو بود، خواهرت را زد عیال پیر خرابات بین عدوان است کدام چشم بگرید به داغ های دلش که داغ های دل خواهرت فراوان است رقیه بین خرابه به خاک ها یخ زد و عمه ای که کتک خورده است و حیران است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ماه ذی القعده و دلم امشب میلِ پرواز تا خدا دارد می روم سمت مقصدی روشن از مسیری که نور می بارد ماهِ احساس و شور این ماه است ماهِ فیض و سرور و مهمانی گاه حال و هوای قم داریم گاه شوقِ شبِ خراسانی یک دهه با کریمه مأنوسیم یک دهه با رئوف هم کاسه غرق لطف و کرامتِ عشقیم دائماً با زيارت خاصه اول ماه را روایت کن با احادیث و شعر و منظومه اهل قم را بشارتی باید.. مژده مژده رسیده معصومه شب میلاد دختر موسی آسمان هم دلش هوایی بود دامن نجمه غرق نور شده خاک از انوار او طلایی بود شد مدینه پر از شعف امشب تو بگو باز کوثر آورده ست نام او فاطمه ست پس حتما نجمه زهرای دیگر آورده ست با وقار و متین و عالمه است ارث زینب به او رسیده، بَلی.. در روایت نوشته اند او را راوی غصه ی غدیرِ علی هر که آورده نامه و حاجت.. ..پیش او، بی جواب و رَد نشده گفته موسی فدای او پدرش چون جوابش نمی شود نشده دختر و خواهر امام است این نورِ چشمی و عمه ی سادات مدح او بر نیامده از ما مدح او آمده به هر آیات آمد و آمد و رسید به قم از گل اَشکش آب قم شد شور قم نه ایران گرفت نور از او.. با حضورش درونِ بیت النور به چه صحن و چه مرقدی دارد به چه ایوان طلای زیبایی رو به رویش علی علی گویم یادِ ایوانْ طلای مولایی دورِ او پُر زِ عالِم و عابد دورِ او چون ستاره می بارد هر که رفته به صحن آئینه گفته که عطر حیدری دارد نام او فاطمه ست حق دارم شعر خود را سوی نجف بکشم تا بگیرم برات از خانوم باید اینجا دوباره صف بکشم ما همیشه رسیده ایم اینجا تا زِ دختر به مادرش برسیم قم شده شهر عش آل رسول تا به زهرای اطهرش برسیم می رسد کار ما به آنجا که تا دخیل ضریح او باشیم یا که در پای پنجره فولاد یادِ مشهد به گفتگو باشیم ما گدایان دختر موسی ما گدایان دست سلطانیم نه به ذی القعده و صفر، اصلاً کل سال عاشق رضا جانیم از کریمه کرامتی داریم از رئوف عرض حاجتی خواهیم ما از این خواهر و برادر هم اربعین یک زیارتی خواهیم قم به حاجات خود رسیده ولی می روم مشهدِ امام رضا تا که امضا کند امام رئوف جان معصومه، برگِ کرببلا یک دهه از کرامت و احسان اذنِ دو ماهِ نوکری خواهم دست من را رسان به ماهِ حسین غیر از این حاجتی نمی خواهم ملتمس بر نگاهِ معصومه ملتمس بر نگاهِ سلطانم شاعرم شاعرِ قم و مشهد بی عبا هم براش میخوانم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه زندگی با عاشقی باشد صفایش بیشتر هر که عاشق شد خدا دارد هوایش بیشتر دل که بی دلدار شد دیگر ندارد آبرو شهرِ بی عاشق شود درد و بلایش بیشتر عشق اصلا رزق را چندین برابر می کند سائلِ عاشق شود نان و نوایش بیشتر کعبه ی سیار یعنی قلبِ هر کس که بُوَد آتش عشق علی و بچه هایش بیشتر بارها اثبات گشته دردهایش کمتر است هر که شد یا مرتضی یا مرتضایش بیشتر بهترین های جهان، دیوانگان حیدرند آسمانی ها گدای دودمان حیدرند این قبیله هر چه باشی سر به راهت می کنند غم نخور از روسیاهی که نگاهت می کنند هم در اینجا هم قیامت دستگیرت می شوند کن غلامی علی را پادشاهت می کنند پای این پرچم بمان اینها ثواب خویش را روز محشر جانشین هر گناهت می کنند «هر چه می خواهی طلب کن از شهنشاه نجف» رو نزن بر غیر حیدر روسیاهت می کنند مثل کعبه سینه چاک مرتضی باشی اگر تا قیامت بر دو عالم قبله گاهت می کنند این در و آن در نزن اصلا ندارد این زمین تکیه گاهی مطمئن تر از امیرالمومنین ذکر هر اعجاز علی و ذکر طوفان ها علی نقش سربند تمام مرد میدان ها علی این که پیغمبر به سجده گفت علی، یعنی فقط مهر تایید است بر سبحانَ سبحان ها علی بر همه ادیان بنازد تا قیامت دین ما هست وقتی اولین مرد مسلمان ها علی مدعی های خلافت قرن ها قبل از شما شد امیر المومنینِ کل دوران ها علی بس بُوَد در مدح و توصیفش همین یک افتخار داشت مثل مصطفی گهواره جنبان ها علی در صحابه کیست با احمد برادر جز علی بود پرچم دست که، در روز خیبر جز علی در غلامی ات خلاصه می شود آقا شدن دشمنانت یک به یک محکوم بر رسوا شدن تو همان هستی که ایمان بر وجودت داشتن هست شرط لازم عیسی شدن، موسی شدن عقل گم کرده به پیش معجزاتت دست و پا وصف تو بالاتر از در فهم انسان جا شدن قل هوالله احد با تو مجسم می شود جز تو باشد کار که این قدر بی همتا شدن آمدی اصلا در این دنیا به عشق فاطمه لایق جز تو نباشد همسر زهرا شدن چه مقامی چه مقامی، شد جهان حیران تو کیستی که فاطمه جان می کند قربان تو مور ناچیزم پناهم ده سلیمان نجف بی نظیرم کن علی جان مثل ایوان نجف همدم ویران نشین ها، یک شبی بد بگذران کن مرا آباد مانند بیابان نجف کاش بودم لایق آقا، می شدم همسایه ات این جوان را پیر کرده درد هجران نجف نیست این وادی اگر جنت، چرا فرموده اند روح مومن بعد مردن هست مهمان نجف شوق همسایگی ات هم صالح و هم هود را مثل نوح و آدم آورده بیابان نجف مومنین را شیر میدان می کند این سرزمین از نجف آغاز می گردد قیام اربعین ای علی عالی اعلا امیرالمومنین حضرت حلال مشکل ها امیرالمومنین می شود ساعت به ساعت مشکل ما بیشتر سیدی انظر الینا یا امیرالمومنین ما گرفتاریم، ما درمانده ی درمانده ایم ای پناه بی کسی ما امیرالمومنین راه خانه هیچ، صاحب خانه را گم کرده ایم الدخیل، الغوث ابانا یا امیرالمومنین خسته هستیم از غروب جمعه های بی کسی کن گره از کار دنیا وا امیر المومنین چاره ی بیچارگی ها مهدی موعود توست التیام درد دنیا مهدی موعود توست @poem_ahl