eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🌸بر خاک ها ،تا نه فقط خاک که ایمان و و ندهند❌ 🍃با چه کردیم⁉️ یاد 🌷 🌸 را زنده کنیم که بر خاک افتادند✔️ 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍀✨🍀✨🍀✨🍀 ♥️برادر باید #اینجوری باشه ♥️هم خودش #شهید بشه،🕊 هم #برادر شو برسونه به #قافله شهدا #شهی
7⃣2⃣3⃣1⃣🌷 ♨️«مجتبی در لحظه 27 سالش بود و مصطفی 33 سال. هر دو نفر باهم به رفتند. (لبخندی☺️ می‌زند و ادامه می‌دهد) رفتن شان هم ماجرا داشت. آقا . و آقا مجتبی هر دو با اسم‌های مستعار به سوریه رفتند، مصطفی زمانی و مجتبی رضایی. 🔰 خودشان را به‌ دو پسرخاله معرفی کرده بودند. چند بار برای رفتن به سوریه از و چند بار از طریق سوریه اقدام کردند مدت زیادی وقت گذاشتند و افغانستانی یاد گرفتند و من قرار بود بعد از رفتنشان خاله مصطفی و مادر مجتبی باشم. یک روز داخل خانه 🏘مشغول انجام دادن کارهایم بودم که در به صدا درآمد ♨️در را که باز کردم دیدم و مجتبی باهم پشت در ایستاده اند. به محض این که به آن‌ها افتاد فهمیدم قرار است اتفاق خاصی بیفتد. داخل خانه که شدیم رفتند و دونفری کنار هم داخل نشستند و من رفتم تا برایشان چای بیاورم. طولی نکشید که مصطفی و مجتبی بلندبلند شروع کردند به تعریف کردن کربلا. 🔰طوری واقعه را تعریف می‌کردند که من هم حرف‌ها یشان را بشنوم. ریختم و رفتم و کنار آن‌ها نشستم. آن زمان هنوز چندان خبری از اتفاقات سوریه نبود. طوری دو برادر صحرای کربلا را می‌کردند که احساس می‌کردم با هر دو چشمم این وقایع را در همان لحظه می‌بینم. ♨️ صحبت‌هایشان که شد خندیدم 😄و به آن‌ها گفتم: «شما از این حرف‌ها چه هدفی دارید⁉️» هر دو نفرشان مداح بودند و با و وقایع کربلا تاحدودی آشنا بودند. وقتی سؤالم را گفتند: «ما همیشه می‌گوییم کاش بودیم و بی‌بی زینب (س) به اسیری نمی‌رفت و این‌قدر درد و غم نصیبش نمی‌شد». 🔰بعدازاین جمله از تنهایی رقیه«س» گفتند و ماجراهای دیگر. درحالی‌که لبخند😊 می‌زدم گفتم: «چرا حرف دلتان 💓را نمی‌زنید؟» گفتند: «ما همیشه می‌گوییم کاش بودیم و کاری انجام می‌دادیم. کاش می‌شد برای دفاع از زینب «س» و اهل‌بیت امام حسین (ع) در آن روز حضور داشتیم. همیشه از کاشکی‌ها می‌گفتیم. ♨️حالا که هستیم می‌دهی برای دفاع از حرم بی‌بی زینب «س» به سوریه برویم⁉️» به یشان نگاه کردم:"سکوت عجیبی بین ما حاکم بود. جدیت در که گرفته بودند را در چشم‌هایشان به‌ می‌دیدم. لبخندی😊 زدم و گفتم: «خب بروید». انگار انتظار این جواب را از من نداشتند. اول شوکه شدند بعد با از جا بلند شدند. مصطفی ازلحاظ شخصیتی یک انسان بود. 🔰 آن روز طوری می‌کرد که من از خوشحالی اش تعجب کرده بودم. چیزی نگفتم و یک دل💘 سیر بچه‌هایم👫 را نگاه کردم. با تعجب برگشتند و به من گفتند: «مادر واقعاً دادی؟»گفتم: «، اجازه دادم».بعد رو به من گفتند: «شما که اجازه دادی خبرداری که با مدافعان حرم چه‌کار می‌کنند؟» من در 📺دیده بودم که داعشی‌ها یک جوان را زنده‌زنده آتش زدند. ♨️با لبخند😁 به آن‌ها گفتم: «مگر داعشی‌ها چه کار می‌کنند⁉️» گفتند: «داعشی‌ها مدافعان حرم را از تنشان جدا می‌کنند».لبخند زدم و گفتم: « سر امام حسین «ع» را مگر جدا نکردند. سرتان فدای سر امام حسین (ع)».نگاهی به# همدیگر انداختند و با خنده ادامه دادند: «شاید مارا زنده‌زنده بسوزانند، 🔥شاید ما را تکه‌تکه کنند». 🔰هر چیزی که یک جواب می‌دادم که به واقعه کربلا برمی‌گشت. و مصطفی که هنوز باورشان نشده بود، را زیر چانه‌شان زده بودند و به من نگاه می‌کردند و دایم این جمله را تکرار می‌کردند: « اجازه را دادی دیگر؟» و من هم هر بار می‌گفتم: «بله اجازه رفتن تان را دادم». و مجتبی آن روز با خوشحالی به دنبال درست کردن کارهایشان برای رفتند. وقتی پدرشان به خانه🏡 برگشت ماجرا را به ایشان هم اطلاع دادم. ♨️ ایشان هم وقتی دیدند# ماجرای دفاع از حرم زینب «س» درمیان است با تمام وجود در همان لحظه اول اجازه دادند که مصطفی و مجتبی برای دفاع به بروند. اگرچه اجازه رفتن به سوریه را به بچه‌ها داده بود اما از آن روز به بعد هر بار که به مصطفی و مجتبی می‌افتاد، گریه می‌کرد.» به نقل مادر 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌼🌼🍁🌼🌼 🌈ما در ره نقض پیمان نکنیم گر جـان طلبد دریغ از جان 🌤دنیا اگر از لبریز شـود ما پشت به سالار نکنیم❌ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
💠نحوه شهادت: توسط تک‌تیرانداز دشمن از و ران مورد اصابت💥 قرار می‌گیرد. وی چند روزی می‌شد که پشت سرهم می‌گرفت. بنابراین با زبان روزه به شهادت می‌رسد 💌قسمتی از شهید: جبهه دانشگاه انسان‌سازی است و انسان هنگامی‌که وارد جبهه می‌شود، از دنیای مادی بریده و وارد یک دنیای معنوی😌 دیگر می‌گردد. سنگر عزیز را خالی نگذارید و همانند علی‌اکبر مدافع اسلام باشید✌️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 0⃣2⃣#قسمت_بیستم 💢پس چیزى بگو.... چرا مقابل #من بر سکوى
📚 ⛅️ 1⃣2⃣ 💢برو آرام ! برو قرار دلم!💓 من از هم اکنون باید به حسین برخیزم ! برادرى چون تو، پشت حسین را مى شکند.جانم فداى این !عجب سکوتى بر عرصه کربلا سایه افکنده است! چه دیگرى در راه است که آرامشى اینچینین را به مقدمه مى ؟ سکون میان دو زلزله ! آرامش میان دو طوفان! یک سو است 🖤 و و سوى دیگر تا چشم کار مى کند و و سپر و خود و و . 🗡و اینهمه براى ؛☝️ امام که هنوز چشم به دارد. قامت بلندش را مى بینى که پشت به خیمه🏕 ها و رو به دشمن ایستاده است ، دو دستش را به قبضه شمشیر تکیه زده وشمشیر را قامت خمیده اش کرده است و با رمقهایش مهربانانه 🌸فریاد مى زند: 💢هل من ذاب یذب عن حرم رسول االله...آیا کسى هست که از رسول خدا دفاع کند⁉️ آیا هیچ خداپرستى هست که به خاطر او فریاد مرا بشنود و به امید رحمتش به یارى ما برخیزد؟ ✨آیا کسى هست...و تو گوشهایت را تیز مى کنى... و را از سر این سپاه عظیم عبور مى دهى و... مى بینى که نیست ، 🖤سکوت محض است و وادى . حتى آنان که پیش از این هلهله مى کردند، بر سپرهاى خویش مى کوبیدند، شمشیرها را به هم مى ، عمودها را به هم مى زدند و علمها را در هوا مى گرداندند و در اینهمه ، رعب و وحشت شما را طلب مى کردند، همه آرام گرفته اند،... چشم به برادرت دوخته اند، زبان به کام چسبانده اند و گویى حتى نمى کشند،... 💢مرده اند. اما ناگهان در عرصه نینوا جنب و جوش مى کنى، احساس مى کنى که این سکون و سکوت سنگین را جنبش و فریادهاى محو، به هم مى زند. هر چه دقیق تر به سپاه دشمن خیره مى شوى ، کمتر نشانى از تلاطم و حرف و حرکت مى یابى ، اما این طنین این تلاطم را هم نمى منکر شوى . بى اختیار چشم مى گردانى و نگاهت را مرور مى دهى... و ناگهان با صحنه اى مواجه مى شوى که چهار ستون بدنت را مى لرزاند... و قلبت را مى فشرد. صدا از است... 🖤بدنهاى پاره پاره ، جنازه هاى چاك چاك ، بدنهاى بى سر،سرهاى از بدن جدا افتاده ، دستهاى بریده ، قطع شده ، همه به تکاپو و تقلا افتاده اند تا فریاد استمداد امام را پاسخ بگویند. انگار این قیامت است که پیش از زمان خویش فرا رسیده است.... انگار ارواح این ، نرفته باز آمده اند، بدنهاى تکه تکه خویش را به التماس از جا مى کنند تا براى یارى امام راهیشان کنند... حتى چشمها در میان کاسه سر به تکاپو افتاده اند... تا از حدقه بیرون بیایند و به یارى امام برخیزد. 💢دستها بى تابى مى کنند بدنها بى قرارى . و تلاش مى کنند... که بدنهاى چاك چاك را بر دوش بگیرند و بایستانند.... مبهوت از این منظره ، نگاهت را به سوى امام بر مى گردانى و مى بینى که امام با دست آنان را به فرا مى خواند و بر ایشان مى کند.گویى به مى فهماند که نیازى به یاورى نیست . 🖤مقصود، این است ، مقصود، این جانهاى است.هنوز از بهت این حادثه در نیامده اى که صداى نفس نفسى از پشت سر توجهت را بر نمى انگیزد... ... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌼در #عشق ت✨و 🍀بی توچون توان #زیست ⁉️ بگو 🌼و آرام دلم 🍀جز تو #دگر کیست ؟ بگو .. #شهید_محمد_معماری
0⃣4⃣3⃣1⃣🌷 🌸صبح 🌤روز 🌸 💠اشرف سادات منتظری مادر محمد معماریان میگوید: سال ۶۵📅در پی حادثه‌ای از ناحیه پا به شدت آسیب دیدم و از اینکه نتوانستم به نحو در مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) شرکت کنم، به درگاه خداوند ابراز ناراحتی کرده و طلب شفا کردم. 💠صبح 🌤روز عاشورا بعد از قرائت عاشورا در عالم رؤیا دیدم چند نفر از شهدای عزیز از جمله محمد در مسجد 🕌المهدی قم به دیدارم آمده و محمد پس از گفت‌وگو شال سبزی را که از خدمت سالار آورده بود، روی پایم قرار داد.  💠از خواب که شدم در کمال شگفتی باندها را دیدم که از پایم گشوده شده و شال سبز 🍀روی پایم قرار داشت و دیگر دردی نمی‌کردم. خبر این ماجرا به محضر آیت‌الله (ره) رسید و پس از شرح آن موضوع شال خوشبوی😌 معطر به عطر🌸 حسینی(ع) مورد ایشان قرار گرفت.  💠این مادر با اشاره به اهدای قطعات کوچکی از این شال به برخی از مردم قبل از نقل ماجرا به این مرجع گفت: وقتی آیت الله گلپایگانی (ره) از موضوع مطلع شد فرمودند این امانتی در دست شما بوده و نباید چنین می شد که ما پس از آگاهی از این مساله به دریافت کنندگان رفتیم اما در کمال ناباوری شدیم تمام آنها غیب شده اند.  💠خدا را که این ماجرا را سندی برای اثبات زنده بودن شهدا و همچنین منزل راسالها پایگاهی برای آرمان‌های اسلام و انقلاب قرار داده است.هم اکنون این شال در یک محفظه شیشه ای می شود و تاکنون بوی عطر مخصوص آن است. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
•° #دل‌بده🖐🏻 حاج‌حسین‌یڪتا‌مےفرماد:🦋 🌿بچہ‌ها͜͡꙰ اصراربرامر#حق‌داشتہ‌باشید❲👊🏻❳ یہ‌چیزےفهمیدےخوبہ❲💡❳
🌸🌳🌸🌳🌸 🦋☁️ 🌻•حـاج‌ "شماهـا‌ڪسۍرو‌دردنــیآسراغ‌دارید ڪہ‌قبل‌از‌این‌ڪہ‌ بیاید، 🌾خودشوبـراتون‌؟ :) +ایــن‌:) بیاییددستـتوݩ‌رو‌ازدســـت‌ جدانکنید.....❌ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
‍ 🌸در خاکی ترین ی زمین انسانهایی بودند که راه زمین تا را را بلد شده بودندو سلوک الی الله را در کمترین زمان طی می کردند فرشتگان زمینی که به واقع هر کدام شان از اولیاء خدا بودند 🍃خوب یاد دارم در آن ، بزرگان زیادی می آمدند تا خود را به این انسان های خدایی نزدیک کنندو می خوردند از این سلوک زمانی آیت الله جوادی آملی جبهه شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند. 🌸در میان رزمندگان باصفایی بود که 14 سال داشت. پایین ارتفاع ای بود و باران 🌧گلوله☄ از سوی ها می بارید. لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا و همانجا تیمم کنید. 🍃هنگامی که الله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان 14 ساله داشت به سمت می رفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو است، آن نوجوان گوش نکرد.❌آخر شدند به این عالم وارسته، حضرت آیت جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. 🌸آقا نوجوان را صدا کردند که کجا می روی⁉️گفت میروم پایین وضو بگیرم. پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند می توانی تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با کافی است. نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند😄 زیبایی🌷 زد 🍃و گفت بگذارید آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی و برگشت.دقایقی بعد قرار بود عده ای از بروند جلو و با عراقی ها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان 14 ساله بود. 🌸یکی دو بعد آیت الله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند ی آوردند. آیت الله جوادی آملی نشستند و دیدند همان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته.آیت الله جوادی آملی کنار جنازه اش روی نشستند، 🍃 عمامه از سر برداشتند و بر سر ریختند و گفتند : جوادی! فلسفه بخوان. جوادی! عرفان بخوان. امام به چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست⁉️ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷 📅ولادت: 1 مهر 1359 قروه، میمنت آباد 📆شهادت: 10 خرداد 1394 الرمادی، 📝بخشی از 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🗯درود بر امت كه صلاح دنیا و آخرت ما در پیروی از ولایت فقیه می‌باشد، وصیت می‌كنم كه راه امام و را ادامه دهید كه خیر دنیا و آخرت شما در آن است، از مسلمان و غیور كشورم می‌خواهم كه نگذارند خون 💔این پایمال شود 💭كه ما هر چه خون بدهیم پایدارتر می‌شود، از مردم و برادران و می‌خواهم كه همگی بسیجی باشند كه عزت و اقتدار كشور است از شما مردم و فرزندانم می‌خواهم كه با انقلاب به سستی برخورد نكنید و همیشه رهبری باشید. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌸 امام خامنه ای: 🍃 این مدل ابتکاری از حضور مردم در دفاع مقدس میتواند مطرح باشد. 🌸امروز هم میتوانیم ما اگر بکنیم با نگاه درست به مردم و مسائل نگاه بکنیم میتوانیم از این مدل استفاده بکنیم. ✊ 🍃البته بحث جنگ یک بحث است، بحث یک بحث دیگری است. صاحبان فکر و اندیشه به این به چشم یک نگاه کنند. 🌸آن وقت نقش به قدر جبهه اهمیت پیدا میکرد در این مدل چون همه که نمیتوانند تفنگ دست بگیرند؛ پشت جبهه میتواند نقش بیافرینند. 🍃 از کمکهای مالی تا رسیدگی به مجروحان تا بدرقه باشکوه ؛ بنده بارها گفتم اگر از شهدا یک چنین تکریم و احترامی نمیشد شهادت⁦🕊️⁩ این چنین نمیشد. ۹۹/۶/۳۱ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍁تنها خواسته #همسر شهید خانزاد از حاج قاسم !ما از طریق لشکر و #مسئولانی که به خانه‌مان می‌آمدند درخو
🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸 🔸از هوایی می کنید که بوی خون 💔شهدا می دهد، 🔹در راه می روید که از خون شهدا گلگون است و این بر همة اعمال شما ناظرند. ❤️ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌸 🌿✨ 🔺و شما اي جوان و مس يك وظيفه شرعي و الهي و واجب به عهده داريد و آن رفتن به جبهه ها و نجات ملت هاي و ادامه دادن 🔻 راه مقدس است و هر كدام در اين امر كوتاهي كنيد مسئول هستيد و در روز در برابر شهدا و انقلاب اسلامي جوابگو هستيد . 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠انقلاب بیش از #هرچیز برای ما یك ابتلای الهی و یك آزمایش #تاریخی و اجتماعی است و در جریان این ابتلا
5⃣5⃣3⃣1⃣🌷 🔰‍ ۳۹ پاییز 🍂گذشت اما هنوز هم رایحه ی آسمانی🌫 اش شامه ی عشاق💕 را جلا می دهد .. چه کوچه پس کوچه های میان نخل های سر به فلک رسیده باشد چه ۲۴ مزار ابدی سید محمد علی ..... 🔰همان بی ادعا همان فرمانده فاتح ، زیبنده جان جهان ، جهان آرا همان وهب نصرانی زمان از سلاله ی خضرایی و زهرایی ... فخر عرشیان و بر فرشیان و خاکیان .... همان زینت ولادت طلایه دار مقاومت پیشاهنگ شهامت اسوه ی ... 🔰بچه ها اگر شهر آن را پس میگیریم مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند ! راست می گفت .... ۳ خرداد ۱۳۶۱ یادگار اسیرش خونین💔 شهر آزاد شد و ایمان رزمندگان راسخ تر .... چه کرده ام ⁉️ عکس🖼 شهید را دیده ام عکس شهید عمل کرده ام ؟ 🔰فرمانده به خاک شد یا به یاد ؟ عزادار🏴 جهان آرا شدیم یا رهروی جهان آرا؟ شهید پر تردد شد یا مسیرش ؟ راستی ! اگر صغری اکبر نژاد و و سلمانی داشته باشم ، غدیری ام یا سقیفه ای ؟ ۷ مهر ۱۳۶۰ بر فراز آسمان🌫 ، آسمانی شد و خرمشهر داغدار سردار همیشه سرافراز گشت اما مگر غبار نسیان و فراموشی لحظه ای بر جبین مانا و ماندگار دفاع مقدس خیمه میزند ؟ 🔰مگر علم و بیرق تسلیم امان نامه ی یزیدیان می گردد ؟ آینه ی شیدایی است .... مدافعان حرم برات شهادت ز تو ستانده اند ! از ایران ، تا خونین شهر دمشق .... امتداد سرخی شما ، سبزی طلعت ظهور ادخلوها بسلام امنین..... 🔰قطعه ی ۲۴ ردیف ۹۸ شماره ۴۴ هم زنده ای ، با همان طراوت روز های جوانی . تو هم آیه ۱۶۹ آل عمرانی شهادت عزت ابدی است ، شهادت اوج بندگی است ،شهادت هنر مردان خداست ،تو عزیز و بنده و مرد خدایی ! تو همانی که 💓 لک زده لبخندش☺️ را ..... 🔰مگو که در این سینه در نمیگیرد دلم گرفته😔 از این بیشتر نمیگیرد برای گرفتن بهانه ها دارد حدیث درد من این مختصر نمیگیرد مگو برای گرفتن بهانه دیگر نیست دلت مگر برای نمیگیرد ؟ ۷ مهر سالروز شهادت شهید🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
‍ ⚜دلم 💕حسابی بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی 🌸. سوار تاکسی شدم و آدرس امامزاده علی بن جعفر را به راننده دادم. 🖇آرام آرام گلزار قدم برداشتم. بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از شهداست و نورهای سبز🍃 و سرخ، که حاصل تابش نور☀️ خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. ⚜ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. 🖇شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند.مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: ⚜ «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه تو که بقیه میرن خونه هاشون» آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. 🖇به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد. نمازهایش به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش، حال خوشش و گریه 😢هایش در باخدا، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا🌸 او را خرید. ⚜لبانم معطر به خواندن ای، چشمانم خیس از اشکِ حسرت و صدای که مرا به خود آورد و خدایی که در این است... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
💠دقایقی 👇👇 دارد دویدن(!) و نرسیدن 🏃 که دویدن ما زدن است... به قول تنها کسانی مردانه می‌میرند که زیسته باشند...👌 شهادت را نخواستیم و به خیال خودمان شهادتیم...😔 بسنده کردیم فقط به 🌅 چسبانده شده ی دیوار اتاق! عکس و 📝 که فقط پست شد! کانال های که پر شد از صوت 🎙و روایت شهدا!😞 و تصویر زمینه ی گوشی هایمان که سنگینی نگاه👀 را درک نکردیم...🙁 💢 تنها برای است... که و این عالم شهادت می دهند به برای خدا شدن شهیدان... شهادت را؛❌ اگر هر مکان و زمان⏱ که باشیم ما را در بر خواهد گرفت...🕊 به یاد صحبت های در ظهر عاشورا ی فکه: اگر شهادت را می خواستیم!👇 ⚜در شیراز هیئت رهپویان وصال هم باشی، محمد مهدوی میری... ⚜در شمال تهران هم باشی،شهید صیاد شیرازی میری... ⚜در وسط هم باشی،شهید لاجوردی میری... ⚜وسط این رمل های بعد از جنگ هم باشی،سید شهیدان اهل قلم میری... ⚜مصطفی احمدی روشن هم بشی،در کوچه پس کوچه های به شهادت میری... شهادت را ... اگر باشیم... شبیه شان می شویم...👥 نه به حرف ، در ...💪 زندگی کنیم که می شویم...🌷 و حالا باید گفت:👇 ⚜زیر چرخ اتوبوس🚌 زائران شهدا در پارکینگ ، هم باشی! حجت الله رحیمی میری... ⚜خادمه الشهدا در فضای مجازی💻،در حله عراق هم باشی؛ بعد زیارت اربعین... میری... 🌸🍂 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📝 🌷 دلم برای بهانه می گیرد😔 در دلــم همیشه یادتان روشنــی بخش لحظــه های تاریک زندگــی ست،🎆 💥 اما امروز بیشتر از همیشه دلتنگتانم...😞 🌱شما را به لبخند ؛ در قهقهه ی مستانه تان😄، بیادمان باشید و دستگیرمان....! 🌱که ما را هر لحظـه بیــمِ گم شدن هست 😰در این دنیــای فانـی 🌱همیشــه به حـالِ شما غبطـه میخــورم ... 😢 🌱به حالِ شمایـی که سبب تبســم مــولای غریبــم بودید و هستیــد ...👌 ⚡️راستـی میشود برای دلـ♥️ـم دعا کنید!؟ ❣ " " ❣ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠نحوه شهادت: توسط تک‌تیرانداز دشمن از و ران مورد اصابت💥 قرار می‌گیرد. وی چند روزی می‌شد که پشت سرهم می‌گرفت. بنابراین با زبان روزه به شهادت می‌رسد 💌قسمتی از شهید: جبهه دانشگاه انسان‌سازی است و انسان هنگامی‌که وارد جبهه می‌شود، از دنیای مادی بریده و وارد یک دنیای معنوی😌 دیگر می‌گردد. سنگر عزیز را خالی نگذارید و همانند علی‌اکبر مدافع اسلام باشید✌️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸 از می توحید مستند 🇮🇷شهیدان سرخوش♥️ازجام الستند 🌸 و نمی میرند هرگز❌ 🇮🇷شهیـ🌷ـدان هستند ⚜وَلاتَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ امواتا، بَل احیاءُ عِنْدَ رَبِّهمْ یُرْزَقون 💢گمان مبر آنان که در راه خدا شدند؛ مرده اند! آنها اند و نزد پروردگارشانند🕊 و متعنمند. 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
از طرف من به بگویید چشمِ و تبلورِ خونشان به شما دوخته شده است .📌 به پا خیزید و خود را دریابید 💪 نظیر ما در هیچ کجا پیدا نمی‌شود ✅ 🌹🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙سلاح مؤمن در جهاد اکبر ▫️به مناسبت سالروز شهادت😍 سید اهل قلم "سید مرتضی آوینی"❤️ 🔰ارسالی از گروه فرهنگی تبلیغی باب الحوائج 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰شهیدی که سنگ مزارش معطر است 🔸او آر پی‌چی‌زن‌های گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود. در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز👤 معمولی کار می‌کرد. 🔹 به رزمنده ها را دوست داشت. مثل همیشه برای سرکوبی و مبارزه با نفس داوطلبانه مشغول نظافت دستشویی ها بود🚽 برایش مهم نبود که بدنش همیشه توالتها را بدهد. 🔸او همیشه مشغول توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد می‌کند💥 و او و در زیر آوار مدفون می‌شود. 🔹بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و بودند، متوجه می‌شوند که بوی شدید "گلابی" از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار می‌زدند با پیکر پاک این شهید🕊 روبرو می‌شوند که غرق در بوی گلاب بود. 🔸هنگامی که پیکر⚰ آن شهید را در تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه سنگ قبر این شهید نمناک می‌باشد به‌طوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک🌷 را خشک کنید، از آن طرف سنگ از مرطوب می شود. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
| سرچشمه نور ◽️بهشتی می‌شود هر کس حسینی است ◽️چهل سال است که اصحاب بهشتی میهمان سرچشمه ی نورند | 🔹ارسالی از خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨بسم الله الرحمن الرحیم 🍃غروب به دنیا آمدی و به همین سبب نامت را با اجازه ی حسین بن علی(ع) ؛حسین؛ برگزیدند❣ 🍃از همان کودکی حضورت در مجالس اباعبدلله؛ تورا مرید ارباب کرده بود به گونه ای که صدایت را خرج خوانیِ عزیز فاطمه کردی. 🍃در همان زمان طاغوت، عاشقانه و با سوز دل برای میخواندی و به تهدیدات مامورین حکومتی توجه نداشتی. 🍃 جلسات مذهبی برگزار و همه را از ذات پلید رژیم اگاه میکردی؛ در نهایت این ترس بود که بر آن ها غالب شد و حکم دستگیری ات را صادر کردند اما تو مجدد تسلیم نشدی و به راهت ادامه دادی✌️ 🍃 که آغاز شد به میدان رفتی و لباس رزم را تا اخرین لحظه ی زندگی رها نکردی. 🍃 همیشه میگفتی: " دوست دارم لباس رزمم، کفنم شود، و در آن روز بزرگ که همه در پیشگاه محبوب سر به زیر می‌ایستند در غافله پرشور ، سر بلند برحریر خویش مباهات کنم چرا که هر کسی با هر لباسی که به شهادت می‌رسد با همان لباس در پیشگاه ربِ وجود حاضر می‌شود." 🍃عاقبت؛ این تو بودی که با همان لباس رزم در پیشگاه پروردگارت حاضر شدی و او نیز با افتخار به استقبالت امد و مردم شهر پیکر پاک تورا به دوش کشیدند. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۵ دی ۱٣٢٢ 📅تاریخ شهادت : ٢ اردیبهشت ۱٣۶۶ 🕊محل شهادت : عراق 🥀مزار شهید : مازندران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh