#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#غزل_پیوسته
برسانند اگر تربت دلداران را
در می آرند ز هر دلهره بیماران را
همه سرمایه ی یك اهل كرامت كرم است
احتیاجی به دِرَم نیست، كرم داران را
یوسف آن است كه از تخت تنزل نكند
بارها گر بفرستند خریداران را
در بهشتِ تو چرا حرف جهنم بزنیم
قلم عفو بگیرید گنه كاران را
سر كه گرم است پی كار تو دل هم گرم است
باز دلگرم تو كردند سرِ یاران را
كورتر كن گره ام را، نكند باز كنی
وا مكن از سر خود جمع گرفتاران را
گریه تا هست حرام است نماز باران
چه خیالی است بگیرند اگر باران را
بعد از این پیرهنی با یقه ی تنگ مپوش
خون مكن این جگر سرخِ هواداران را
رب الارباب شد، الله صفاتی كه رسید
شد حسین ابن علی جلوه ی ذاتی كه رسید
بود منظور همان گریه برای ارباب
اندر آن ظلمت شب آب حیاتی كه رسید
ظاهرش كرب و بلا، باطنش عرش الرّحمان
اذن معراج شد آن برگ براتی كه رسید
كرمت دست نینداخت مرا دست گرفت
طیب الله به كشتی نجاتی كه رسید
بیشتر از همه تو گردن ما حق داری
به دلیل همه ی این بركاتی كه رسید
لبم از مهریه ی فاطمه سیراب نشد
تشنه تر كرد مرا آب فراتی كه رسید
بال فطرس به عنایات تو پر می گیرد
تا غلام تو شود بال سفر می گیرد
دل ما خرج كه شد قیمت آن بالا رفت
سنگ در كنج حرم، قیمت زرّ می گیرد
بهترین سود همین است كه در چشم تر است
به تو دل می دهد و چند گُهر می گیرد
چقدر زود درِ خانه ی تو ریخته اند
وقت خیرات، گدا زود خبر می گیرد
بین فرزند و غلامت نگذاری فرقی
كرم تو همه را مدِّ نظر می گیرد
چقدر فاطمه تشنه ست در این شش ماهه
انَا العطشان تو انگار جگر می گیرد
اَرنی گفتنم از هر سخنم می آید
ولی از سمت تو هر بار لَنی می آید
كاروان راه مینداز، بمان تا برسم
دارد از راه اُویس قرنی می آید
تا زمین های یمن مِهر علی را دارند
به قنوت تو عقیق یمنی می آید
كرم ذاتی دست تو از آن جانب در
قبل هر گونه عرق ریختنی می آید
رنگ هر آن چه ببافد به تنت سرخ بُود
به تو از فاطمه هر پیرهنی می آید
پیرهن نیز به جسم تو افاقه نكند
به تو انگار همان بی كفنی می آید...
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
باز باران است،باران حسین بن علی
عاشقان جان شما،جان حسین بن علی
خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین
جان اگر جان است قربان حسین بن علی
شمرها آغوش وا کردند،اما باک نیست
وعده ی ما دور میدان حسین بن علی...
در همین عصر بلا پیچیده عطر کربلا
عطر باران عطر قرآن حسین بن علی
هر کجای خاک من بوی شهادت می دهد
عشقم ایران است، ایران حسین بن علی
دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی
دست های ما به دامان حسین بن علی
#ناصر_حامدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
ظرف خالی دوباره پر شده است
آسمان از ستاره پر شده است
هر دو چشمِ ستاره ِبارانم
ازشعف؛ از نظاره پر شده است
همه ی شهر گوششان امشب
از اذان مناره پر شده است
برگ برگ تمام دفترم از
غزل و چارپاره پر شده است
يادت افتاده ام كه اين گونه
شعرم از استعاره پر شده است
نوبت شعر خواني من شد
سالن جشنواره پر شده است
من به نامت شروع خواهم كرد
به مقامت خضوع خواهم كرد
به گدایی همين كه چيره شديم
به شب آسمان كه خيره شديم
ناگهان نوری از خدا آمد
ساكن گوشه ی جزيره شديم
همه از دوری قمر بوده
اگر اينگونه تار و تيره شديم
لطف زهرا به ما رسيده كه ما
نوكر ساقی عشيره شديم
نذر بی دستی اباالفضلش
بسته ی دست دستگيره شديم
نفسی يا اگر حياتی هست
از دم توست التفاتی هست
آسمان زير دست دستانت
ماه و خورشيد هردو مهمانت
نه فقط شيعه،ارمنی هم شد
شامل سفره های احسانت
هركسی ميخورد گره كارش
به تو رو ميزند - به قربانت
چقدر كشته مرده داری تو
آذری ها چه قدر ميخوانت
وقت رزمت پر از حماسه و شور
به به از اين خروش و طوفانت
گيسويت را به روی شانه بريز
كه شوم باز هم پريشانت
در امان نيست دشمنت هرگز
از رجزهایِ تيغِ بُرّانت
عجبی نيست از دلاوری ات
همه ی دشت گشته حيرانت
به مصاف تو هر كه می آيد
می زند جا ز ترسِ پيكانت
پدر مشك ،صاحب دريا
السلام عليك يا سقا
حس خوب پريدن پرها
آسمان همه كبوتر ها
اوج فهميدن من و مایی
ای تو بالاتر از فراتر ها
ای قيامت نمایی از قدّت
باعث رويش صنوبرها
حاجت پشت هر در بسته
ای كليد تمامی درها
گره كور مادرم با توست
ای مجيب تمام مضطرها
بانی سفره های نان و پنير
آش نذری دست مادرها
از تبار دلاوران عرب
از نژاد امير خيبر ها
پسر ذوالفقار صفين و
پدر رزم مالكْ اشترها
تيغ تو تا نيامده بخشيد
خاتمه بر تمامی شرها
معنی لا فتايی يا عباس
دومين مرتضایی يا عباس
جذبه ی دلبری تو غوغاست
فن عاشق کشی تو زیباست
نفسی هم قدم شدن با تو
آرزوی اهالی بالاست
رسم مردانگی تو مَثَل است
ادبت هم زبانزد دنیاست
مشک خالی تو جواب همه است
لب ِ خشک تو حسرت ِ دریاست
زهره ها را درید نعره ی تو
رعد و برق نگات... واویلاست
اذن میدان نداشتی ورنه
هنر تو حماسه در هیجاست
آه از آن زمان تلخی که
دید ارباب دور تو بلواست
بین یک مشت کوفی بی رحم
سر سردار لشکرش دعواست
خوش بحالت که لحظه ی آخر
سر تو روی دامن زهراست
آنکه میخواستی سرت آمد
فاطمه جای مادرت آمد
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
دوچشمت چشمه ی آب حیات است
دو دستت سفره دار کائنات است
اگرچه آسمان این قدر بالاست
ولی باید بگویم خاک پات است
به درگاهت زدم دست توسل
چرا که درگهت بابُ النجات است
نفوذ دیده ات تا عمق جان ها
و نور رویت از انوار ذات است
تو تشنه بودی و آبی نخوردی
عطشناک لبت آب فرات است
دوباره از وفایت یاد کردم
دلم را با تو من آباد کردم
تو شیر بیشه ای تو بچه شیری
تو در جنگاوری ات بی نظیری
امیروشاه این عالم حسین است
تو هم بر او برادر هم وزیری
تو کوه سرفراز و استواری
ولی در پیش زینب سر به زیری
تو سر تا پا علیِ مرتضایی
تو دوم نسخه ی شاه غدیری
چه میگردد که ای بی دست امشب
دو دست خالی ما را بگیری
اسیر بند تو هستم اباالفضل
ارادتمند تو هستم اباالفضل
ز هر زیبا رخی زیبایی آقا
منم مجنون و تو لیلایی آقا
تو ای ماه بنی هاشم همیشه
در اوج آسمان پیدایی آقا
فنون رزم تو همتا ندارد
شبیه مرتضی یکتایی آقا
دو دست تو ضریح حاجت ماست
گدایی مرا معنایی آقا
اگر چه مشک تو آبی ندارد
بدون مشک هم سقایی آقا
قسم خوردم که پای تو بمانم
همیشه هر کجا از تو بخوانم
تو ساقی و خمار باده ات من
تو اوجی و زمین افتاده ات من
میان هر رکوع و هر سجودت
دعاگوی نخ سجاده ات من
نشستم بر دو راهی نگاهت
شدم گوشه نشین جاده ات من
تو جای خود-همه هستی من-تو
غلام ِهر غلام ِساده ات من
مریدت هستم ای سرتابه پاعشق
دلم را بردی و دلداده ات من
همینکه طعم مستی را چشیدم
به زیر پرچم تو قد کشیدم
تو در کرب وبلا طوفان نمودی
تو اول شعر غیرت را سرودی
تو قبل ماجرای کربلا هم
نشان دادی که خیلی با وجودی
چه میگویم؟ چرا اصلا نوشتم؟
تو بالاتر ز هر حدّ و حدودی
دخیل سبز مادرها رها بود
اگر که باب حاجت ها نبودی
چه میبینم چرا بر خاک هستی؟
گمانم پای زهرا در سجودی
اگر چه تیرها بر پیکر توست
ولی خوش باش زهرا مادر توست
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#ولادت
#چارپاره
آغاز روضه بود که شاعر وضو گرفت
بعد از وضوبرای نوشتن اجازه خواست
با اشک وآه رو به ضریحت نشست وبعد
در باب شعر از تو مضامین تازه خواست
شعرش،هوای پرزدنش،گریه کردنش
حال وهوای سوم شعبان گرفته بود
با دست روبه سوی مدینه اشاره کرد
شهری که بعد از آمدنت جان گرفته بود
کوتاه بود دستش از آن سرو سربلند
در خطی از مدینه که تا کربلا کشید
شاید هزار بار فقط مرد وزنده شد
در ذهن نیمه جان خودش تا تو را کشید
آن گاه دل شکسته وآرام وسر به زیر
آمد کنار خانه تان،خانه ی علی
با احترام روی دوزانو نشست ودید
طفلی که سر گذاشته بر شانه ی علی
دارد به روی فاطمه لبخند میزند
دارد تمام هستی این خانه میشود
با او فضای خانه پر از عطر زندگیست
با او هوای شهر صمیمانه میشود
شاعر عزل نوشت ولی چارپاره شد
با لرزشی مداوم ورنگی پریده تر
لکنت گرفت با ضربانی که تند شد
نام حسین بر لبش آمد بریده تر
باران السلام علیک ایها الشهید
نم نم تمام خانه ی او را فرا گرفت
یک یا علی نوشت وخودش را به او سپرد
در لرزشی که شانه ی او را فرا گرفت
بی شک حسن تمام وجودش حسینی است
وقتی حسین محو تماشای زینب است
این روزها به شادی او شاد میشود
اما همیشه در غم فردای زینب است
من فکر میکنم که خداوند ذوالجلال
اورا عصای پیری حیدر گذاشته
عرش خداست دوش پیمبر وَ این پسر
پا روی شانه های پیمبر گذاشته
خورشید وماه دور سرش چرخ میزنند
یعنی که کهکشان شده آواره ی حسین
جایی که جبرئیل پرش را گشوده است
فطرس دخیل بسته به گهواره ی حسین
بادی وزید وپنجره ها باز تر شدند
پایان روضه وقت اجابت رسیده بود
یعنی غروب روز دهم بر فراز نی
پیغمبری به مزد رسالت رسیده بود
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
خورشید در آسمان زهرا آمد
کشتی نجات سوی دریا آمد
هر کس پیِ دنیای خودش هست ولی
دنیای من امروز به دنیا آمد
#مجتبی_شکریان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
سویِ مجنون برسانید كه لیلایی هست
ما شنیدیم در این شهر كه آقایی هست
دورِ این خانه شلوغ است اگر جایی هست
دردمندیم و دلی خوش كه مداوایی هست
شبِ عید است بیائید حنا بگذاریم
سر به خاكِ قدمِ مردِ دعا بگذاریم
-
تا پدر چشم به چشمانِ تو احیا دارد
پَرِ گَهوارهیِ تو روحِ مسیحا دارد
وَ حسن خیره به چشمانِ تو نجوا دارد
نوهیِ حضرت زهراست تماشا دارد
جلوه یِ نام علی بر تو مباركبادا
سومین نام علی بر تو مباركبادا
-
فطرسی آمده و از تو پَری میخواهد
از تو عیسیٰ نفسِ ناب تری میخواهد
یوسف از دستِ تو مژگانِ تری میخواهد
كه غبارِ قدمت رُفتِگَری میخواهد
یا كریمیم و سرِ جادهیِ تو شیعه شدیم
ما كنارِ پرِ سجادهیِ تو شیعه شدیم
-
عشق وقتی به نهایت به نهایت برسد
تازه شاید كه سَرَش بر كفِ پایَت برسد
چشمِ جبریل اگر سویِ عبایت برسد
نه محال است مقامش به گِدایَت برسد
نه فقط پهنهیِ افلاك نمك گیرِ تو اند
تو از این كشور و این خاك نمك گیرِ تو اند
-
مثلِ پیراهنِ یوسف كه به كنعان آمد
مثلِ اَبری كه سرِ خاكِ بیابان آمد
صاحبِ خانهیِ خود جانبِ ایران آمد
خانهی مادریاش شاهِ خراسان آمد
خاكِ ما خانهی تو سایهی مطلق داری
حقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داری
-
عشقِ ایرانیِ ما كارِ بنایت با ماست
حوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست
طاقِ گلدسته ، رواق ، آینههایَت با ماست
خادمیِ حرم و صحن و سرایت با ماست
طرحِ زیباتری از باغِ جنان میسازیم
وَ ضریحِ نویی با فرشچیان میسازیم
-
مصلحت بود اگر شیرِ خدا میگشتی
تو علی هستی و شمشیرِ خدا میگشتی
مست از جلوهیِ تكبیرِ خدا میگشتی
تكسوارِ عرب و تیرِ خدا میگشتی
بازویِ هاشمیات تیغِ دو دَم گَر میداشت
كربلا زیرِ قدمهات تَرَك بَر میداشت
-
رُخصَتَت بود اگر یك تنه لشگر بودی
میمنه ، میسره بودی و مكرّر بودی
ای امام ابنِ امام از همه بهتر بودی
رخصتت بود اگر حضرتِ حیدر بودی
كربلا دید پدر را نَفَست یاری كرد
وَه كه با نامِ تو عباس علمداری كرد
-
واژهات خطبه شد و تیغِ علی وار آورد
خطبهات شورِ علی در دلِ پیكار آورد
چه بلائی به سرِ كاخِ ستمكار آورد
شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد
با تو در شام عجب معركه بر پا شده است
كه دعا گوی شما زینبِ كبری شده است
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
از سکوتم صدا درست کنید
ذکر یا ربنا درست کنید
ببرید و بیاورید مرا
بلکه از من گدا درست کنید
در دلم گر بناست خانه کنید
اول این خانه را درست کنید
می شود سنگ دستتان بدهم
می شود که طلا درست کنید
هر چه میل شماست تسلیمیم
یا خرابم و یا درست کنید
فقر ما را کسی درست نکرد
ای کریمان! شما درست کنید
شد اگر شکر، اگر نشد یک وقت
می نشینم تا درست کنید
بعد از آن که مدینه ام بردید
سفر کربلا درست کنید
از لب ما دعا نمی افتد
کربلا، کربلا نمی افتد
این قبیله همه شبیه هم اند
این کرم زاده ها چه با کرم اند
چه نیازی ست تا بزرگ شوند
در همان کودکی مسیح دم اند
زنده ام می کنند مثل مسیح
بر تن مرده ام اگر بدمند
همه آماده ی بلا هستند
جاده های عروج پیچ و خم اند
عاشقان بیشتر پی نامند
عاشقانی که عاشقند کم اند
عاشقان در نگاه آل علی
گر اسیرند باز محترم اند
دختران قبیله های عرب
خادم شهربانوی عجم اند
عجمی کرده اند جانان را
آبرو داده اند ایران را
ای مناجات تا خدا رفته
عرش را تا به انتها رفته
کیسه کیسه به شانه نان برده
خانه خانه سوی گدا رفته
بی تو معراج هم کسی برود
بی وضو محضر خدا رفته
بس که در حال سجده افتاده
رنگ پیشانی شما رفته
برکت می رسد غلامت اگر...
سر سجاده ی دعا رفته
محمل ما به گِل فرو رفته
محمل ما شکسته وا رفته
چاره ای کن برای ما ور نه
رمضان، آبروی ما رفته
آبرودار پنجم شعبان
دارد از راه می رسد رمضان
چه مقامي ست مادر تو شدن
مثل پروانه ي سر تو شدن
بال جبريلِ عرش مال خودش
راضي ام با كبوتر تو شدن
علي اكبر است و آرزوي
چند سالي برادر تو شدن
مي شود برتر از سليمان شد
ظرف يك روز نوكر تو شدن
اين غلام سياه را نفروش
كردم عادت به قنبر تو شدن
به خداي يگانه مي ارزد
كشته ي نام اطهر تو شدن
پدرت هم به تو ولي مي گفت
«بابي أنت يا علي» مي گفت
آمدي و حسين خندان شد
همه جا جز بقيع چراغان شد
آمدي و به بركت نامت
نام جدت علي فراوان شد
مادرت شد عروس زهرا و
افتخارش نصيب ايران شد
آشنا با صحيفه اش كردي
هر كه بر سفره ي تو مهمان شد
رمضان ماهِ سِرِّ شعبان است
رمضان شرح ماه شعبان شد
ابر و خورشيد و ماه در كارند
خاكي از زير پات بر دارند
تب تو تب نبود درمان بود
راويان تب تو بيمارند
دوستان قديمي زهرا
به تو و مادرت بدهكارند
در اسيري مادرت حتي
از مقامات او خبر دارند
هر چه مِهريه اش گران باشد
باز قوم علي خريدارند
به غلامت بگو دعا بكند
اين گرفتارها گرفتارند
با مناجات تو ملائكه هم
سر شب تا به صبح بيدارند
تا نگاهي به بالشان بكني
از كرم خوش به حالشان بكني
كاش ميشد بنا درست كنند
گنبدي از طلا درست كنند
همه جاي مدينه را نه، نه
لااقل پنج تا درست كنند
گرد و خاك بقيع را ببرند
تا برايم دوا درست كنند
شيعيان حاضرند با گريه
آستان تو را درست كنند
با النگوي دختران عجم
چند ايوانْ طلا درست كنند
سنگ ها مي خورد بر سر تو
تا كه شايد صدا درست كنند
عمه را زد ولي سر تو شكست
هم سر عمه هم سر تو شكست
ای مناجاتی سرای حسین
ذکر آمین ربنای حسین
ای تمام صحیفه ات شرح
آخرین ناله و دعای حسین
مقتل تو صحیفه ات باشد
داده ای شرح کربلای حسین
کاش مثل تو روضه خوان بشویم
تا اقامه کنیم عزای حسین
به زبان دعا بیان کردی
چه کشیدند بچه های حسین
آه تیر سه شعبه و حلق
طفل معصوم بی خطای حسین
الامان از حکایت زینب
وای از روز ماجرای حسین
چقدر کریه می کنی یعقوب
مژه ات ریخته برای حسین
بعد از آن که بدن مرتب شد
سر بنه روی بوریای حسین
روی قبرش نوشتی یا مظلوم!
لک روحی فدا ابا المهموم!
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#چارپاره
السلام علیکَ یا اول
السلام علیکَ یا آخِر
السلام علیکَ یا باطن
السلام علیکَ یا ظاهِر
با همین اشک شوق بر کاغذ
می نویسم امامِ من سجاد
با صدای بلند می گویم
عشقِ شیعه ، ابالحسن... سجاد
من فقیرم ولی به رسم ادب
زندگی ام همه برای شما
خون ناقابلم که هیچ آقا
پدر و مادرم فدای شما
پدر و مادر تو را آقا
دوست دارم خودت که میدانی
پدرت فخر عالمین است و
مادرت بانویی است ایرانی
در میان مصیبتِ دنیا
تو زبان دعا به ما دادی
هر کجا کار ما گره خورده
یادِ ما ذکرِ ربنا دادی
آن کسانی که از شما دورند
بین زندان نفس محبوسند
شیعیانی که اهل دل هستند
با صحیفه همیشه مأنوسند
گل سجاده مستِ اذکارت
دل ما برده ای به یک غمزه
ای دمت گرم یاد ما بودی
یاد دادی به ما ابوحمزه
توشه باید گرفت در عالم
از مناجات راغبین شما
درِ توبه به روی ما باز است
با مناجات تائبین شما
در صلاة تو آمده ابلیس
شکل ماری تو را گزید اما
آنقدر محو ذات حق بودی
آخرش گفت: التماس دعا
نیمه شب ها به دوشتان کیسه
همه جا فکر سائلان بودی
ملجأ کودکان درمانده
بهر بیچارگان امان بودی
جان فدایت که بعد از عاشورا
کار تو بوده هر کجا گریه
آب می دیدی و دلت می سوخت
حافظ دین شدی تو با گریه
وقت ذبح چهارپا گفتی:
"آب خورده است این زبان بسته؟
پدرم گفته بود أنا العطشان
با نوک نیزه شد دهان بسته"
دست خالی رسیدم و دارم
چشم ، بر رحمت قدیم شما
بعد عمری مزارتان خاکی است
بی حرم ؛ قلبِ ما حریم شما
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
بنا نیست امروز افسرده باشیم
پس از چند شب باز پژمرده باشیم
مگر می شود نور را دیده باشیم؟
ولی دل به خورشید نسپرده باشیم
بنا بود ما را سر پا ببینند
اگر بارها هم زمین خورده باشیم
سه شب در بین کوچه نشستیم
که سهمی از این سفره ها برده باشیم
محال است ما را از آقا بگیرند
محال است حتی اگر مرده باشیم
اسیرم به گیسوی بالا نشینی
فدای گرفتاری این چنینی
تو شهر غریبی مسافر نداری
شب پنجم ماه، زائر نداری
در این چند شب بال ها کربلایند
بمیرم برایت مهاجر نداری
نبینم برای تو شعری نگفتند
مبادا بگویند شاعر نداری
تو چهارم مسیر به سمت خدایی
تو چهارم مسیری که عابر نداری
در این روزها که تو تنها ترینی
در این روزها که تو زائر نداری
مرا زائر بی قرار تو کردند
دلم را چراغ مزار تو کردند
بنا شد اگر سائلی نان بگیرد
چه خوب است که از کریمان بگیرد
بنا شد اگر شاه نوکر بگیرد
چه بهتر که از نسل سلمان بگیرد
علی خواست تا که برای حسینش
زنی در بلندای ایمان بگیرد
تمام زمین و زمان را که می گشت
بنا شد عروسی از ایران بگیرد
اسیری شه بانوی ما می ارزد
که این خاک بوی حسین جان بگیرد
تو آقا ترینی و سجاد مایی
تو شاهی و فرزند داماد مایی
خدا باز تصویر مولا کشیده
برای حسینش، علی آفریده
تو از بس که غرق حضور خدایی
برای عبادت تو را برگزیده
هر آن کس که دیده تو را صبح یا شب
سر سفره های مناجات دیده
ترحم کن ای آسمان محبت
به این قطره های چکیده چکیده
چه می خواهم از تو که داده نباشی
به اندازه کافی از تو رسیده
همین که گدای تو هستیم کافیست
ابو حمزه های تو هستیم کافیست
بخوان تا ابوحمزه ایمان بگیرد
بخوان آدمی بوی انسان بگیرد
بخوان: ابکی؛ ابکی؛ لنفسی؛ لقبری...
دل مرده ی ما کمی جان بگیرد
(...و یا غافر الذنب و یا قابل التوب
الهی تصدق علیّ بعفوک
انا لا انسی ایادیک عندی
الهی تصدق علیّ بعفوک
الهی و ربی علیک رجائی
الهی تصدق علیّ بعفوک...)
لباس مناجت را باید، هرکس
شب پنجم ماه شعبان بگیرد
تو هستی دلیل مسلمانی ما
نجات پر و بال زندانی ما
به جز عالم سائلی عالمی نیست
به غیر از کریمی تو حاتمی نیست
بر این خشک ها تا که باران ببارد
به غیر از غلام تو صاحب دمی نیست
خدا از سرم سایه ات را نگیرد
جز این؛ هر چه را هم بگیرد غمی نیست
چهل سال بر سر در خانه ی تو
به جز پرچم کربلا پرچمی نیست
تو یعقوبی و پلک مجروح داری
چهل سال گریه، زمان کمی نیست
چهل سال گریه، چهل سال ناله
چهل سال گریه برای سه ساله
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#ترجیع_بند
خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالیتر
ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالیتر
علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه
به حمدِالله وَالمِنَّه ولیالله ست والیتر
اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک میروبد
نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالیتر
اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم
که از قالیچهی تبریز میگردیم قالیتر
علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشد
علی آمد که در تکرارِ زینالعابدین باشد
اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانهی ما را
"به بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را"
در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب
ببین بابا چه میبخشد گداها را گداها را
لبِ گهوارهاش پروانهای بی تاب اگر دیدید
بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را
اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست
اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را
علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد
علی آمد که در تکرارِ زینالعابدین باشد
خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را
خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را
خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید
فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را:
که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست میدارد
میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را
ببین که میبَرد امشب تبسمهای زیبایش
دلِ مادربزرگش را دلِ اولادِ سلمان را
علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد
علی آمد که در تکرارِ زینالعابدین باشد
بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی
بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی
برایت لافتی الا علی میآید از بالا
اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی
هزار ، اللهاکبر را به بازویِ تو میخوانند
که با شمشیر میگردی علیِ اکبرِ ثانی
علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی
تو عباسی نه اینهم نه ، که طوفانتر زِ طوفانی
علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد
علی آمد که در تکرارِ زینالعابدین باشد
تو صبح و شام میگِریی زِ سوزِ استخوان آقا
به زخمِ کهنهی زنجیر و بر زخمِ زبان آقا
زِ چشمانت که پرسیدند آقا سخت یعنی چه؟
سه دفعه شام گفتی و سه دفعه خیزران آقا
قنوتت را که میدیدند خواهرها... میگفتند
امان از دزدِ انگشتر امان از ساربان آقا
تو سیسال است میگریی چرا پیراهنش بردند؟
تو سیسال است میسوزی زِ لبخندِ سنان آقا
علی آمد که عاشورا همیشه آتشین باشد
علی آمد که در تکرار زینالعابدین باشد
۱. دوست داشتم بگویم: من از مال علی بخشم ....
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
قبل از تو عشق جرأت پیدا شدن نداشت
اصلا قنوت راه به تقوی شدن نداشت
هرگز نماز خلق تماشا شدن نداشت
قران بی کلام تو معنا شدن نداشت
با تو دوباره طلعت کوثر طلوع کرد
ایینه ی عبادت حیدر طلوع کرد
ای مقتدای گریه ی شب زنده دارها
دستت امید سفره ی هر چه ندارها
داریم از صحیفه ی تو سایه سارها
یادت نجات بخش هزاران هزارها
ای ابرها مطیع دعای غلامتان
باران چه قابل است به پای غلامتان
دنیا هنوز مثل تو عابد ندیده است
جبریل بال زیر قدومت کشیده است
با گریه هات نبض عبادت تپیده است
شیطان امید واهی اش از تو بریده است
ای خط به خط کتاب تو تفسیر بندگی
جاری ست با تو عطر مزامیر بندگی
دریایی و اسیر تلاطم نمی شوی
جز کوه سر به مهر تجسم نمی شوی
با خط کفر مست تفاهم نمی شوی
جز در قنوت نیمه شبت گم نمی شوی
پیشانی بلند تو سجاد بوده است
نامت همیشه زینت عباد بوده است
عرفان نسیم صبح ابوحمزه های تو
لبیک می رسید به هر ربنای تو
داوود جان گرفته ز لحن دعای تو
یک روز شاه می شود اخر گدای تو
حرف گدایی است ببین دست خالی ام
این اشک های شوقم و این خسته حالی ام
ای عشق بی حرم حرمت چشم های ما
خاک بقیع ناب ترین توتیای ما
بارانی است نذر تو حال و هوای ما
از غم ترک ترک شده بغض صدای ما
هر جا که صحبت از حرمت شد دلم شکست
تا حرف غربت حرمت شد دلم شکست
معراج چشم عاشق ما جنت البقیع
تا بوده بوده قبله نما جنت البقیع
یک شعبه ای ز عرش خدا جنت البقیع
سایه نشین کرببلا جنت البقیع
غم در گلوی شیعه صریح است در بقیع
سنگ مزار جای ضریح است در بقیع
جز تو که در مقابل شعله امام شد
در فصل خون مسافر تکفیر شام شد
بر روی نیزه شاهد ماه تمام شد
چل سال اشک و ماتم تو مستدام شد
چل سال اشک ریخته با روضه های اب
چل سال یاد تشنگی کودک رباب
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
ای اهل دعا!روح دعا باد مبارک
در دیـده تجلای خدا باد مبارک
این عید مبارک، به شما باد مبارک
لبخند امـام شهدا بـاد مبـارک
-جان در بدن عالم ایجاد، مبارک
-میلاد علی، حضرت سجاد، مبارک
ای بانوی ایران!پسر آوردهای امشب
طوبای ولایت!ثمر آوردهای امشب
از برج هدایت، قمر آوردهای امشب
الحق که حسین دگر آوردهای امشب
-این گوهر رخشندۀ دامان سه دریاست
-چارم وصی ختم رسل، یوسف زهراست
حجروحجر وحلّ ومقام وحرم است این
دریای خروشندۀ جود و کرم است این
در مجمع خوبان دو عالم، علم است این
دردانۀ شهبانوی ملک عجم است این
-گردیـد عیـان، کوکب اقبـالِ محمّد
-چشم و دلتـان روشن، ای آل محمّد
این ماه تمام است، تمام است، تمام است
فرزند قیام است، قیام است، قیام است
ذکراست وسلام است و سلام است،سلام است
بر خلق، امام است، امام است، امام است
-بیپرده ببینید جمال ازلی را
-تبریک بگویید حسینبنعلی را
ایـن ماه، چراغ مـه شعبان حسین است
این بضعۀ ثارالله و این جان حسین است
این لالـۀ خنـدان گلستان حسین است
این آیه بـه آیـه همه قرآن حسین است
-این جان حسین است بـدانید بـدانید!
-قرآن حسین است بخوانیـد بخوانیـد!
خیزید که از اشک شعف آینه شوییم
چون لالۀ خندان سر هر شاخه بروییم
پرواز کنان تـا حرم الله بپـوییم
مانند فرزدق بخروشیم و بگوییم
-ریزد بـه ثنایش دُر نـاب از دهن ما
-تا شام شود روز «هشام» از سخن ما
این است که توحید از او یافت ولادت
دارد بـه وجودش حـرم الله، ارادت
داده بـه مقامش ز ازل کعبه شهادت
کردند به مهرش همه حجاج، عبادت
-این سیـد و مولا و امام حرمین است
-این سبط نبی، پور علی، نجلِ حسین است
این سورۀ قدر و زُمر و یوسف و طاهاست
این سیـد بطحا پسر سیـد بطحاست
این نـور دل فاطمـۀ امابیـهاست
ایننوح و خلیل است و کلیم است، مسیحاست
-رخشنده چراغ دل هر انجمن است این
-سر تـا بـه قدم آینۀ پنج تن است این
ای یـوسف زهرا شده مبـهوت کمالت!
ای عرش خدا گوشهای از قصر جلالت!
یـادآور خُلق نبـوی، خلق و خصالت
بـا آنکه بـوَد حلقـۀ زنـجیر، مدالت
-با آنکه بـه گردن اثـر سلسله داری
-آقایی و اشراف بـه هر سلسله داری
غیر از تو که در شام بلا خطبه بخواند؟
در حلقۀ زنـجیر، عـدو را بـکشانـد؟
در کاخ ستم، یکسره آتش بفشاند؟
بـر خاک مذلت همگان را بنشاند؟
-تو صاحبِ فریـادِ تـمامِ شهدایی
-بر جان ستمگر، شرر خشم خدایی
غیر از تو که در سلسلۀ سخت اسارت
بـر فرق ستمکار زنـد مشت حقارت؟
ویـرانـه کند کاخ ستم را بـه اشارت؟
تـازد بـه سپاه ستم و ظلم و شرارت؟
-در خطبۀ تـو خشم خدای ازلی بـود
-فریاد خروشانِ «حسینبنعلی» بـود
ای سرزده از سینۀ هـر نسل، نـدایت
ای زمزمۀ وحی خداونـد، صدایـت
اسلام، رهیـنِ نـفسِ روحفزایـت
در سلسله پیوسته به لب، ذکر خدایت
-روزی که نبودی خبری از گل «میثم»
-شد بسته بـه زنجیر ولایت دل «میثم»
#حاج_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
عشق گاهی میانِ شب بو هاست
گاه در سینهی پرستو هاست
عشق گاهی کنارِ برکهی آب
عشق گاهی نوازش قو هاست
عشق گاهی شقایقِ سرخ است
گاه در چشم مستِ آهو هاست
عشق چتری برای باران است
گاه گاهی اسیر گیسو هاست
عشق هرجا که هست قبله نماست
رَدّی از خانهای که آن سو هاست
عشق آری نشانهی یار است
رو به محراب طاق اَبرو هاست
دل ما شهر عشق آباد است
عشق هم خانه زادِ سجاد است
ما که هستیم از موالی تان
از ابوحمزهی ثمالیتان
یاکریمیم روی این بامیم
لانه داریم در حوالیتان
خوش بحالِ حصیرِ خانهی تو
کاش بودیم جایِ قالیِتان
جان ما و جواب ینصرنی
پاسخِ جمله ی سوالیتان
پنج نوبت نماز میخوانیم
به سویِ گنبدِ خیالیتان
کاش میشد بهشت هم باشیم
باز همسایهی شمالیتان
پُر شدیم از شرابتان داریم
مِنَتِ کوزهی سفالیتان
همتی که فقیرِ عباسیم
تا تو را از صحیفه بشناسیم
پَرِ قنداقهات مسیحا شد
یارِ گهوارهی تو موسیٰ شد
خوش به حالت که بر جمالِ حسین
اولین بار چشمِ تو وا شد
عطرِ گیسوت تا بهشت آمد
یوسف عاشق شد و زلیخا شد
جبرئیل از حضورِ تو سرمست
با اذانِ علیِ اعلا شد
لبت عباس با ادب بوسید
وَ حسن غرقِ در تماشا شد
گرهی کور داشتیم اما
با دعایِ صحیفهات وا شد
علیِ دیگرِ حسینی تو
دومین حیدرِ حسینی تو
با تو همسایهی خدا هستیم
سرِ سجادهی دعا هستیم
بچههای محلهی عشقیم
ما همه اهلِ روستا هستیم
روستای شما بهشت است و...
ما به بال فرشتهها هستیم
مادرِ توست مادرِ این خاک
همه ذُریهی شما هستیم
مادر این فلات پهناور
از شمائیم و کیمیا هستیم
شُکر در سرزمینِ مادریات
سالها زائرِ رضا هستیم
تا به سال هزار و سیصد و عشق
هرکجا یاد توست پا هستیم
شکر ارباب از همین ایلیم
حضرت عشق ، با تو فامیلیم
خاکِ ایران به سجده اُفتادش
که حسین است تازه دامادش
بُرد زهرا عروسی از این خاک
تا شد ایران حسین آبادش
میرسد تا حضورِ مادرتان
شجره نامههایِ اولادَش
آمدی و تمامِ ایران را
کرد زهرا به نامِ سجادَش
پس از این هم به گردنِ من و توست
در بقیع تا بسازیم آزادش
حرمی پنج بار بزرگتر از
صحنهایِ رضا و اجدادش
صحنی آنجا به نام مادرِ تو
آسمانیتر از گوهرشادَش
ما به پَرهای چادرش گیریم
ما برایِ حسین می میریم
ماندهای تا به خون خضاب کنی
تا گلایه از آفتاب کنی
ماندهای تا به عقمه بروی
آب را باز هم جواب کُنی
ماندهای تا که راویاش باشی
سینهها را پُر التهاب کُنی
ماندهای تا که نیزهها بروند
گریه بر محمل رُباب کُنی
خطبه خواندی کنارِ عمهی خود
خطبه خواندی که انقلاب کُنی
کلماتت شبیه آتش بود
خواستی شام را عذاب کُنی
آبرویِ یزید را بِبَری
کاخ را بَر سرش خراب کنی
عمهات همرهت قدم برداشت
از روی خاکها علم برداشت
روزگاری رسید و جانت سوخت
روی این خاک آسمانت سوخت
روزگاری رسید در پیشت
نصف یک روز دودمانت سوخت
تو زمینگیر و در دلِ آتش
خیمهات باغ آشیانت سوخت
چشم تو دید در دل گودال
صحنهای را که استخوانت سوخت
خواستی تا بخیزی اما حیف
نشد و پای ناتوانت سوخت
خیمهی شعله ور سرت اُفتاد
سر و دستار و گیسوانت سوخت
زنده ماندی میان آتش و دود
این هم از لطفهای زینب بود
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#مدح
#ترکیب_بند
گر بشود موقع عطای ابالفضل
اهل کرم می شود گدای ابالفضل
جذب خودش کرده و ربوده دلم را
چهره جذاب و دلربای ابالفضل
حاجت خود را گرفته است یقینا
نذرکند هرکسی برای ابالفضل
زندگی او همه فدای حسین است
زندگی ما همه فدای ابالفضل
جمله به جمله فقط حسین حسین است
متن تمامی خطبه های ابالفضل
روی زمین هرچه رد پای حسین است
پشت سرش هست رد پای ابالفضل
مطمئنم که شریک داغ حسین است
گریه کند هر که در عزای ابالفضل
روح مناجات ماست حضرت عباس
قبله حاجات ماست حضرت عباس
مانده ام آخر چه بوده ارزش جانش؟
خواست فدایش شود امام زمانش
هیچ زمانی نشد "یکش" بشود "دو"
شرک خفی هم نیامده به زبانش
رزق ابالفضل نیز رزق حسین است
نیست جدا از حسین سفره نانش
چهار برادر فدائیان حسین اند
پشت حسین است با تمام توانش
حرف بدی هر که زد به بچه زهرا(س)
بچه امالبنین(س) نداد امانش
تا که ابالفضل در کنار حسین است
زینب کبری(س) نمیشود نگرانش
سایه عباس هست بر سر زینب
هست مدافع برای معجر زینب
در همه عمر بی قرار حسین است
زندگیاش تحت اختیار حسین است
ماه بنیهاشم است اگر چه ابالفضل
جذب حسین است و در مدار حسین است
بهر دفاع از حسین سینه سپر کرد
سینه عباس پاسدار حسین است
جان حسین از کسی گزند نبیند
تا که ابالفضل در کنار حسین است
تیغ حسین است هر دو دست ابالفضل
دست ابالفضل ذوالفقار حسین است
لحظه جان دادنش کنار شریعه
دل نگران، چشم انتظار حسین است
آه! ابالفضل بین علقمه افتاد
بر روی دامان پاک فاطمه(س) افتاد
#آرش_براری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#یادداشت_ادبی
رباعیهای #سفینة_النجاة
🖌به پژوهش #جواد_هاشمی_تربت
(تکمیل شدهی متنی که سال پیش برای سایت #کرب_و_بلا نوشتم)
💠این یادداشت مختصر ادبی، حاصل جُستاری است با نگاه به عبارت مشهور «سفینة النّجاة» راجع به امام حسین علیهالسّلام و کاربرد و بازتاب آن در قالب «رباعی». نتیجهی غور و فَحص در دواوین شعرا این مجموعهی اندک را جمع آورده که به گمانم در حوزهی جمعآوری اشعار ولایی، جای چنین کارهایی خالی است ولو این که ماحصلش یک یادداشت ادبی باشد.
⚛️شاعرانی که با عبارت مشهور «سفینة النّجاة» ـ عیناً یا ترجمتاً ـ مضمون ساخته و آن را در رباعی گنجاندهاند، اوّلاً بیشتر در مصراع چهارم از آن بهره بردهاند (جز اندک مواردی در مصراعهای دیگر) و ثانیاً اغلب ردیف را «است حسین» انتخاب کردهاند. برخی از اشعار به دست آمده با سیاق مذکور به ترتیب الفبای شهرت یا تخلّص شاعر از این قرار است (از برخی اشعار که نام شاعرش معلوم نبود، فعلاً چشم پوشیدیم):
✴️#مهدی_آصفی:
عقل بشر از درک تو مات است، حسین
نام تو کلید مشکلات است، حسین
در شأن تو این بس که رسول اکرم
فرمود: سفینة النّجاة است، حسین
✴️#مهدی_آصفی:
شیرازهی دفتر حیات است، حسین
محبوب قلوب کائنات است، حسین
از قصّهی فطرسِ مَلَک شد معلوم
کوتاهترین راه نجات است حسین
✴️#علی_انسانی:
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آن جا که سفینة النّجاة است، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
✴️#جواد_هاشمی_تربت:
ای زندهی عشق! ای قتیل عبرات!
آزادهی کربلا! اسیر کربات!
ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی
ما غرق گناهیم و تو کشتی نجات
✴️#محسن_حافظی:
محبوب تمام کائنات است حسین
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
دین نبوی زنده شد از کشتن او
احیاگر ذکر صلوات است حسین
✴️#محسن_حافظی:
آیینهی حقنمای عشق است حسین
در نای زمان، نوای عشق است حسین
بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف
فرهیخته ناخدای عشق است حسین
✴️#حسین_زارعی_خائف
شاهنشه کلّ کائنات است حسین
بر خلق خدا، پُر برکات است حسین
در بحر وجود، شیعیان را ز کرم
هم لنگر و کشتی نجات است حسین
✴️#خطیبی_همدانی:
مصباح هدی به کائنات است، حسین
فیاض جمیع ممکنات است، حسین
کان کرم و بحر عطا و احسان
یعنی که سفینهی نجات است حسین
✴️#قاسم_رسا:
شاهی که سفینة النّجاتش خوانند
مصباح هدای کائناتش خوانند
آلوده به خاک ماتم اوست هنوز
آن آب که چشمهی فراتش خوانند
✴️#سید_محمد_رستگار:
خاک قدمش آب حیات است حسین
مهریهی مادرش فرات است حسین
غرقیم به دریای معاصی امّا
شادیم که کشتی نجات است حسین
✴️#صغیر_اصفهانی:
حلّال جمیع مشکلات است حسین
شویندهی لوح سیئات است حسین
ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟
جایی که سفینة النّجاة است حسین
✴️#قنبر_ثانی (محمّدرضا کوزهگر کالجی):
محبوب خدا چشمهی جاری حیات
خورشید رسل که بر روانش صلوات،
فرمود به امّت که حسین بن علی
مصباح هدایت است و کشتیّ نجات
✴️#سید_رضا_مؤید:
از روی حسین تا نقاب افکندند
در کشور عشق، انقلاب افکندند
تبریک به توفانزدگانِ غم و درد
کشتی نجات را به آب افکندند
✴️#سید_رضا_مؤید:
من در بر کشتی نجات آمدهام
در ساحل چشمهی حیات آمدهام
تا زودتر از زود گناهم بخشند
قبل از عرفه در عرفات آمدهام
✴️#سید_رضا_مؤید:
سرچشمهی خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقهی عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
✴️#مدرسی_صادقی:
سالار جمیع ممکنات است حسین
فرمانده دین، اصل حیات است حسین
دنیا ز بلیات بود بحر عظیم
بر دوست چو کشتی نجات است حسین
✴️#عبدالعلی_نگارنده:
هر چند که چشمهی حیات است، حسین
لبتشنه، لب آب فرات است، حسین
غم نیست اگر غرق گناهیم همه
چون بحر کرم، فُلک نجات است، حسین
✴️#میرزا_یحیی_اصفهانی:
اسباب نجات کائنات است، حسین
فیاض جمیع ممکنات است، حسین
چون کشتی چار موجه شد در شط خون
با آن که سفینة النّجاة است حسین
🔅تکمله:
در این باب یک رباعی دیگر هم دیده شده که چون وجه تمایزی با دیگران داشت، جداگانه مطرح میشود. این رباعی از غافل مازندرانی است که به جای واژهی «سفینه»، واژهی «صحیفه» در آن آمده است:
✴️#غافل_مازندرانی:
در وحدت حق، مظهر ذات است، حسین
مستجمعِ افرادِ صفات است، حسین
یک سرّ شهادتش، از آن دان که به حشر
عنوانِ صحیفهی نجات است، حسین
#جواد_هاشمی_تربت
@javadhashemi_torbat
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
جهان عشق مرید مرام عباس است
ادب همیشه در عالم به نام عباس است
طبیب درد تمام مذاهب عالم
کبوترانه شفا جلد بام عباس است
شنیده از لب مولای خود به نفسی انت
چه جمله بهتر از این در مقام عباس است
قیامت از همه سرها سر است بی تردید
بهشت باغچه ای زیر گام عباس است
"خدا به طالع او مهر پادشاهی زد"
هرانکسی که غلام غلام عباس است
قیام کرده به پایش قیامت کبری
قسم به عشق قیامت قیام عباس است
کسی ندیده کنار حسین بنشیند
مطیع محض امامت پیام عباس است
فراز کعبه بلندای خطبه اش فرمود
که طوف بیت به گرد امام عباس است
دوباره سائل هر ساله امده بر در
و مستمند جواب سلام عباس است
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
نسیم عشق وزیدن گرفت در جان ها
بهار نور رسیده پس از زمستان ها
خبر دهید به فطرس سر امده تبعید
دوباره بال بزن بر فراز میدان ها
بگو به مدعیان کرم که چاره کنند
رسیده است کریم تمام دوران ها
کسی که ساحل ارامش است و کشتی او
گذر کند به سلامت ز هر چه طوفان ها
کسی که قطره ی اشک عزای او کافی ست
برای چیدن برگ و بساط شیطان ها
همان که طفل دبستان روضه اش باشد
معلم همه ی رهروان عرفان ها
در امتحان "اَلَسْتُ بِربِكمْ " با عشق
گذاشت هستی خود را به پای پیمان ها
کسی که خنده ی نوزاد او به تیر بلا
چه اعتبار رفیعی دهد به قربان ها
به جایگاه غلام سیاه او فردا
چه غبطه ها که نخواهند خورد سلطان ها
بگو به هر که غم دل شکستگی دارد
حسین امده یعنی کلید درمان ها
کلیدْ واژه ی توبه حسین گفتن شد
برای حضرت ادم برای انسان ها
بگو نبیِ خداوند با دلی اگاه
بگو"اَحَبَ حسينا" شده اَحَب الله
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترکیب_بند
عشقی که نمودست چنین عزم تو را جزم؟
ای با علی و مالک اشتر شده همرزم
مبهوت تو هستند امامان و شهیدان
مفتون تو هستند رسولان اولوالعزم
با آمدنت ولوله افتاد در آن دشت
این شیر چه شیریست که راهی شده با عزم
ای شهد لب خشک تو سوغات سمرقند
جولانگه یلها شده با رزم تو خوارزم
دستان تو راهی شده، راهی شده تا عرش
چشمان تو ساقی شده، ساقی شده در بزم
از قامت سرو تو به هم ریخت قوافی
وصف تو نگنجید در آشفتگی نظم
رؤیای تو تعبیر شده حضرت ساقی
آیات تو تفسیر شده حضرت ساقی
#احمدعلوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
دل از دست عشقت امانی ندارد
بدون شما زندگانی ندارد
قلم را تو دادی به دستم ولی
قلم بی نگاهت توانی ندارد
کبوتر شدم در هوای لطیفت
نباشی دلم اسمانی ندارد
هوادار عشق توام انچنان که
وجودم بدون تو جانی ندارد
پرستار تنهایی ام شعر و اشک است
دعایم غم اب و نانی ندارد
کسی که تو در قلب او خانه داری
دگر هیچ دل ناگرانی ندارد
چه خوب است پیری با تو حسین جان
اسیر تو دیگر جوانی ندارد
مگر میشود کربلایت نباشد
مگر عاشقی امتحانی ندارد
مسیر شما تا خدا هر چه باشد
بجز روضه ها نردبانی ندارد
@shia_poem2
چه اقبال خوبی ست اقبال ما
شدیم عاشقت خوش بر احوال ما
چه خوب است اینکه گدایی تان
شده روزی عمر امثال ما
دل اسمانی ما مال تو
کمی تربت کربلا مال ما
عجب روزگار غریبی شده
تو میگردی انگار دنبال ما
پر و بال معراج ما گریه است
ملک هم ندارد پر و بال ما
نفس در نفس پر شده از شما
شب و روز و هر ماه و هر سال ما
فرشته بسی غبطه ها میخورد
به اشک شب روضه بر حال ما
جدایی از کربلا را چرا
نوشتند بر برگه فال ما
@shia_poem2
دل بی شما مثل مشتی گل است
گل زیر پایت بهشت دل است
حسینیه ای دارم از اشک و اه
که از هر چه غیر از شما غافل است
از این سجده ها ما مسلمان شدیم
در ان قبله ای که به تو مایل است
در این روزهایی که به روزن است
دل ما به دیوانگی شاغل است
چه خوشبخت هستیم ما نوکران
که اقایی ما در این منزل است
نماز مسافر شبیه دلم
شکسته فقط کربلا کامل است
به ناز نگاهت کنار امدم
کنارت نباشم نفس مشکل است
دلم مثل فطرس پرش سوخته
نگاهم نگاه تو را سایل است
@shia_poem2
ببین حال فطرس چه بهتر شده
ملک بود و حالا کبوتر شده
کبوتر شده در هوای شما
که از هر فرشته اگر سر شده
و این ارتفاعی که او میپرد
فقط بر پر او مقدر شده
پر از اسمان است نامت حسین
زمین با تو یک عرش دیگر شده
@shia_poem2
به این چشم هایی که از کودکی
به محراب در روضه پر پر شده
به این سینه هایی که از شدت
کبودی عشقت معطر شده
به این قلب ها که پلاک تو اند
اگر اربا اربای اکبر شده
به این حنجری که علی اصغری ست
که اتشفشانی مصور شده
به این چهره هایی که تب خال زد
ز خورشید بر نیزه دلبر شده
به ان خواهری که پس از کربلا
نگهبان نخ های معجر شده
فزون گشته عسر و هرج یا حسین
دعا کن برای فرج یا حسین
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#غزل
مدح تو را عزیز پیمبر گفت
جبریل خواند وحضرت حیدر گفت
هرکس که بود تشنه در این عالم
از "ساقی" بن "ساقی کوثر" گفت
گفتند شیر سرخ عرب هستی
این نکته را تمامی لشگر گفت
استاد عشق مدح تو را یک عمر
بر روی پله پله ی منبر گفت
نام تو را شبیه به تسبیحات
باهر نفس شمرد ومکرر گفت
اوج کمال ولطف تو را زینب
از هر چه گفته ایم فراتر گفت
مادر رسید وسیر نگاهت کرد
از زخمهای کهنه ی دیگر گفت
وقتی که دید مثل علی هستی
در کوچه های بی کسی از"در"گفت
باید زبان "چشم" تو را فهمید
تا از ارادتت به برادر گفت
جان کلام "جان برادر" بود
نا گفته ای که لحظه ی آخر گفت!
#احمدعلوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
حرمت قبله ی دلم باشد
سائلم قسمتم کرم باشد
قبله ام را اگر کسی پرسد
گویمش رو به این حرم باشد
پر پرواز من به عرش خدا
اشک این دیده ترم باشد
میزنم جار با تمام وجود
این حسین کل باورم باشد
آرزو میکنم که تا محشر
بر لبانم حسین دم باشد
این محال است در دلم باشی
در دل من غبار غم باشد
از خدا خواستم که در بر تو
کمرم تا همیشه خم باشد
عجبی نیست نوکری بکنم
نوکرت چون تو محترم باشد
غزل ناب عشقی و باید
شاعرت مثل محتشم باشد
سهم چشمم به یومن نام شما
تا قیامت زلال نم باشد
نوکری بهترین مدال منست
میشود داده ی تو کم باشد
#محمد_حبیب_زاده ۹۸/۱/۱۹
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#مثنوی
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
تو را اینگونه میفهمند مجذوبان كه اربابی
و نامت مونس هموارهٔ شبهای بیخوابی
تو را پیغمبر بیسرترین پیغام میدانند
تو را بنیانگذار اصلی اسلام میدانند
و تو تكثیر حق در جان هفتاد و دو پیغمبر
كه پیغام تو را بردند از لاهوت آنسوتر
تو میلادت شروع جنبش خونین آزادیست
تو میلادت برای عاشقان غم، عارفان شادیست
نمیدانیم یعنی چه تلاطم از دل دریا
نمیفهمیم یعنی چه تولد از دل زهرا
تو را بر محملی از دل، از آن بالا فرستادند
تمام آسمان و اهل آن در پایت افتادند...
تو را كه مصطفی همواره از جبریل میپرسید
علی در قاب چشم فاطمه هرشب تو را میدید
برایت قبل از آنی كه بیایی گریه میكردند
برای تو شهید كربلایی گریه میكردند...
زمین میماند و تو ظهر شورانگیز عاشورا
و یک روز حماسی و غرورانگیز عاشورا
به پیش بادها استادهای، ای روح طوفانی
نگاه تو عمیق و ساده چون آیات قرآنی
خدا را هرچه با اثبات خود اثبات میكردی
تمام عقلها و روحها را مات میكردی
كنون من ماندهام بین سرود مرثیه حیران
منم یک لحظه زیر آفتاب و لحظهای باران
كنون من ماندهام با عقدههای تو، گره خورده
دلی كه با ضریح كربلای تو گره خورده
قلم از عشق تو آقا زیارتنامه میخواند
و فطرس در جوار تو برایت نامه میخواند
یكی از نامهها خیس است همراهش سلام ماست
و تو با مهربانی مینویسی این غلام ماست
#هادی_جانفدا
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
اگر پنج نوبت اذانم علی است
اگر خاکم و آسمانم علی است
اگر قبلهی آستانم علی است
اگر روز و شب بر زبانم علی است
علی دردِ عشق است و درمان حسین
علی گفت و گفتیم ای جان حسین
مرا آفریدی که حیران شوم
مرا چشم کردی که باران شوم
مرا جذبه دادی غزل خوان شوم
مرا آینه کردی ایوان شوم
زدم نعره در زیرِ ایوان حسین
که ای جانِ من جانم ای جان حسین
همانکه دلم شعلهور آفرید
همانکه مرا در به در آفرید
همانکه به شوقِ تو پَر آفرید
به عشقت برایم جگر آفرید
کسی نیست ما را به قرآن حسین
خدا گفت و گفتیم ای جان حسین
تو هستی محمد محمد تویی
وَ حَی و علی هم به اَبجَد تویی
براتِ نجف لطفِ مشهد تویی
فقط آرزویِ مجدد تویی
مدینه شد امشب چراغان حسین
نبی گفت با تو که ای جان حسین
اگر لطف زهرا مسلمان شدیم
اگر ما سلیمان و سلمان شدیم
اگر در حسینیه درمان شدیم
اگر عاشقیم از حسن جان شدیم
حسن جان نوشتیم و جانان حسین
حسن گفت و گفتیم ای جان حسین
نشسته است موسی عصایش دهی
رسیده است یوسف که جایش دهی
دویده است یحیی عطایش دهی
به خاک است عیسی عبایش دهی
حرم شد قُرقُ از گدایان حسین
حرم پُر شد از ذکر ای جان حسین
شبی که حرم مادرم رفته بود
پُر از یادِ تو هر قدم رفته بود
شبی که پُر آه و غم رفته بود
شبی که برایم حرم رفته بود
مرا نذر او کرد گریان ، حسین
که قربان سَنَ طفلیم ای جان حسین
اگر رود یا که کویرت شدم
جوانم ولی زود پیرت شدم
اگر کنج شش گوشه گیرت شدم
من از نانِ بابا اسیرت شدم
تو آبی تو نانی تو سامان حسین
تویی برکتِ خانه ای جان حسین
اگر آمدم عشق یادم دهید
اگر خواستم کم ، زیاد دهید
مرا منصبِ خانه زادم دهید
به بادم دهید و به بادم دهید
منم کاهِ ناچیز و طوفان حسین
مرا میکُشی آخر ای جان حسین
سه شب آمدم تا که چیزی بَرَم
بهاری پیِ برگ ریزی بَرَم
دعایی برای عزیزی بَرَم
شفایی برای مریضی بَرَم
سه شب آمدم زیر باران حسین
که هرشب بگویم که ای جان حسین
تو بیانتها... نقطه چین میدهی
که از پشتِ در بیش از این میدهی
چنان میدهی و چنین میدهی
که حتی به قاتل نگین میدهی
نگینت چه شد ای سلیمان حسین
که نالید زینب که ای جان حسین
رسید و صدا زد پَرَش را مَبَر
زِره را که بُردی سرش را مَبَر
از انگشتش انگشترش را مَبَر
براین ناقهها دخترش را مَبَر
صدا زد به لبهای سوزان حسین
که عریان حسین و که ای جان حسین
#حسن_لطفی ۹۸/۰۱/۱۹
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
عشق زیباست خداوند از آن زیباتر
عرش بالا ست ولی بنده از آن بالاتر
هرکسی سائل درگاه خداوند شود
میشود بین خلائق به خدا آقا تر
درِ درگاه خداوند حسین است حسین
هرکه دلباخته اوست شود لیلاتر
به خدا گر که بگردی همه عالم را
غیر عباس کسی نیست به او شیداتر
اینچنین شد که خدا کرد تجلی آری
عشق زیباست ابالفضل ازآن زیباتر
تا قیامت علم عشق ابالفضل به پاست
آری آن عشق که فانی نشود نور خداست
نام عباس که آمد دهنم آب افتاد
گوییا روی لب من عسل ناب افتاد
دل به دریا زدگانت چه فراوان شده اند
تاکه تصویر رخ ماه تو در قاب افتاد
نمک بین نگاهت چقدر شیرین است
دل فرهادی ام از عشق تو در تاب افتاد
طاق ابروی تورا کافر بی ایمان دید
سجده کرد و همه عمر به محراب افتاد
بگذارید که یک عمر عسل نوش شوم
نام عباس که آمد دهنم آب افتاد
ازهمان روز که چشمت به جهان وا گشته
ساقی عشق در این معرکه سقا گشته
روز میلاد تو جبریل خبر آورده
که خدا از صدف عرش گوهر آورده
انقدرشور شغف خانه مولا دارد
گوییا حضرت زهراست پسرآورده
آسمان شب مولاپس از این مهتابی است
حق برای دل خورشید قمر آورده
این که با خنده خود دارد اشاره به همه
کاشف کرب حسین آمده سرآورده
پاسبان حرم زینب کبری آمد
این که در سینه خود کوه جگر آورده
زحمت ام بنین بود که عباس شود
مرداز دامن مادرسوی معراج رود
پسرم گوش بده حرف دل ام بنین
آبرویم همه در دست تو باشد پس از این
ایستاده است فلک قد تورا سیر کند
ولی از روی ادب محضر مولا بنشین
گرچه برچشم تو مشتاق شده ارض وسما
محضر آل علی چشم بینداز زمین
هرکجا خواست که زینب بشود ناقه سوار
تو رکابش بشو عباس ,که او هست نگین
نکند لفظ اخارا توبگویی به حسین
من کنیزم تو غلامش همه جا هست همین
آنقدر خاک نشین قدم یار شدند
هر دو در هردوجهان صاحب دربار شدند
با قدمهای ابالفضل زمین می لرزید
دشمن از طرز رجزخواندن او می ترسید
وسط معرکه می رفت که محشر بشود
شاه شمشاد قدان تا که کمی می غرید
راه و بیراهه اش از هول ولا گم میشد
تا که چشمش به غضب سوی کسی میچرخید
همه آهنگ عقب گرد به لب می خواندند
تا که شمیر ابالفضل کمی می رقصید
میزد از میمنه از میسره میرفت برون
با هجومی همه لشگریان می پاشید
هرکسی بر قد و برجنگ تو کرده است نگاه
گفته لا حول و لا قوت الا بالله
بنویسید ابالفضل بخوانید حیا
بنویسید علمدار بخوانید وفا
هیچکس مثل ابالفضل نگیرد دستی
بنویسید زحاجات بخوانید روا
دیده او همه را یاد جنان می انداخت
بنویسید از آن چشم بخوانید بلا
بنویسد که سقاست بخوانید خجل
قول دادست که آبی برساند اما
مشک افتاد و تو افتاد ی وارباب افتاد
پای گهواره طفلش زنی افتاد از پا
بعد تو دشمن تو اهل جسارت بشود
بعد تو زینب تو سوی اسارت برود
#موسی_علیمردانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem