#ماه_رجب
#مناجات
#دلنوشته
#غزل
یا مَن اَرْجوهْ ! ببین دیدهٔ گریان دارم
ذکرِ اَلعَفو به لب،حاجتِ غفران دارم
همه خوبان به مناجات و دعا مشغولند
من زِ تأثیرِ گنه حالِ پریشان دارم
بسکه نَفسانیَتَم شعله به جانم انداخت
خجلت از عترت و شرم از رخِ قرآن دارم
همه عمرم به هَویٰ و هوسم طی گردید
من کجا رنگ و نشانی زِ شهیدان دارم
یادِ تاریکی قبر و لحد و حشر و صراط
دلِ آتشکده و سینه سوزان دارم
برکتِ ماهِ رجب شامل حالم شده است
که به لب نغمهٔ زیبای حسین جان دارم
خسته از معصیتم کن به گدا لطف،حسین
من به آقاییِ بی حدّ تو ایمان دارم
بدم اما ز غمِ کرببلایت عمری است
ناله بر مرثیه های لبِ عطشان دارم
یادِ آن پیکرِ زیرِ سُمِ اسبان رفته
در دل غمزده ام درد،فراوان دارم
#امیر_عباسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
باز آ قرار دل که به دلها قرار نیست
داغی به سینه سختتر از انتظار نیست
هر گلهای به صاحب خود دارد اعتبار
ما را بدون صاحب خود اعتبار نیست
در روزگار غیبت تو صبح ما به چشم
غیر از غروب غربت و جز شام تار نیست
هر چند در فراق تو یک چند زندهایم
دوران انتظار به جز احتضار نیست
گیرم ولایت دو جهان را به ما دهند
ما را به جز ولای شما افتخار نیست
بیاقتدار دولت حق تو شیعه را
با اقتدار ارض و سما اقتدار نیست
بر عاشقی که میکشدش درد انتظار
خوشتر ز اشک و سوز دل و حال زار نیست
از بس که بیتو تیره شده روزگار ما
فرقی میان مغرب و لیل و نهار نیست
بر بوستان وحی حکومت کند خزان
زاغان شدند مرغ هزار و هزار نیست
گیرم که لحظهها همه گردند صبح عید
دنیا برای منتظران جز مزار نیست
میثم برای عاشق مهدی در این زمان
بیلحظه ظهور به از اوج دار نیست
#اصغر_چرمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
🔻برخی از اعمال شب اول ماه شعبان المعظم
🔹در خصوص روزه روز اول ماه شعبان از امام صادق (ع) چنین روایت شده است که «هر که روز اول شعبان را روزه بگیرد، بى تردید بهشت بر او واجب میشود.»
🔹همچنین سید بن طاووس از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله ثواب بسیارى را براى کسى که سه روز اوّل ماه شعبان را روزه بگیرد و در شب هاى آن، دو رکعت نماز بجاى آورد، با این ترتیب که در هر رکعت سوره «حمد» یک بار، و سوره «قل هو اللّه احد» یازده بار خوانده شود روایت کرده است.
🔹در اعمال شب اول ماه شعبان چنین آمده است که دوازده رکعت نماز و در هر رکعتیک مرتبه سوره حمد و یازده مرتبه سوره توحید خوانده شود.
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
از انتظار خسته شده انتظار هم
تقویم من تویی , تو نباشی بهار هم
تا زنده ام فقط نه تو را جار میزنم
گفتم که حک کنند به روی مزار هم
خوبی چنانکه عاشقی ات انتخاب نیست
عشق تو برده از دل ما اختیار هم
من کفتر حریم تو ام گُم نمیشوم
این احتمال را نده یک در هزار هم
بر عکس مردمان , صدقه دادی و گدا
کوچک نشد که هیچ , گرفت اعتبار هم
من هرچه گفته ام ز تو , شعر و خیال نیست
آورده مجلسی همه را در بِحار هم ...
#حمیدرضا_محسنات
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#مسمط_مخمس
ای قبلهیِ عوالمِ بالا حسین جان
ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان
حٰا سین و یا و نونِ خدا ، یاحسین جان
ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان
یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان
هرچه به دل به سینه به سَر داشتی علیست
ذکری که در تمامِ سحر داشتی علیست
نامی که در گشودنِ در داشتی علیست
جانت علیست هرچه پسر داشتی علیست
ای سر به پات رفته به مولا حسین جان
چشمِ تو گَشت و از همه ما را خطاب کرد
لطفش بلند باد که کارِ ثَواب کرد
هرکس که بندگیِ تو را انتخاب کرد
او را نگاهِ مادرت عالیجنات کرد
گفتیم بعدِ حضرتِ زهرا حسین جان
آشفته زُلفم و تبِ طوفانم آرزوست
کنعانم آرزوست سُلیمانم آرزوست
یک بار از لبِ تو حسن جانم آرزوست
با خون رقم زنم که دو سلطانم آرزوست
امشب بیا بزن رگِ ما را حسین جان
مست است آنکه بر درِ میخانه ایستاد
مرد است آنکه تا تَهِ پیمانه ایستاد
سر نیست آن سری که رویِ شانه ایستاد
در پایِ عشق جُز تو که مردانه ایستاد ؟
آن کیست غیرِ زینب کُبریٰ حسین جان
تو میرسی و با تو خبرها یکی یکی
لبخند میزنی به پسرها یکی یکی
اُفتادهاند پیشِ تو سرها یکی یکی
با ماه هاشمیت قمر ها یکی یکی
عباسَ نوکرم شبِ فردا حسین جان
شعرم رسیده است به اَبیاتِ آذری
هَر کیم اِلَر مَحضَرِ آقامَ نوکری
زهرا اِلَر خادِمَ عباسَ مادری
زینب واری نَقَدَ اَبلفضلَ یاوری
نقش اولدی روی بیرق سقا حسین جان
ما پیر میشویم شبیهِ حبیبِ تو
شبهای جمعهایم پُر از بویِ سیبِ تو
امشب سلامِ ما به لبِ بی نصیبِ تو
ما را که کُشته است صدایِ غریبِ تو
جان خواستی به چشم بفرما حسین جان
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
دلی به سینه طپیدو دوباره شیداشد
به عشق عشق گره های کورمان واشد
دوباره چشم پراز شوروشوق دریا شد
ببین دوباره زمین سفره دار بالا شد
حضور کیست که میخانه ها زیاد شدند
حسین آمدو دیوانه ها زیاد شدند
به شوق آمدنی چشم آسمان تر شد
وخودبه خود به هوایش دلم کبوتر شد
همینکه کشتی اربابمان شناور شد
وزید بوی خداو جهان معطر شد
همینکه فجر درآغوش هل اتی خندید
به شوق خنده ی او کل ماسوا خندید
گرفته مرتبه فطرس به احترام حسین
بلندمرتبه شد هرکه شد غلام حسین
خدا علیک رسانده است درسلام حسین
به کام ماست بهشتی که شد به نام حسین
به ذره گر نظری طفل بو تراب کند
به آسمان رودو کار آفتاب کند
بهار با نفسش رخت سبز میپوشد
برای بوسه به پایش فرشته میکوشد
پیمبراز لب او شهد وحی مینوشد
چرا که چشمه ی توحید محض میجوشد
رسول در بغلش جان هل اتی را دید
حسین آمدو تندیسی از خدارادید
دوباره دست زمین را به آسمان دادند
دوباره برسر هر مأذنه اذان دادند
همینکه کرب و بلارا نشانمان دادند
به خاک مرده به لطف حسین جان دادند
به لطف خون خدا زندگی بهاری شد
میان هررگ خلقت حسین جاری شد
مسیرخانه ی او میشود مسیرنجات
چه عاجزند به توصیف رتبه اش کلمات
زلطف چشم حسین است چشمه های حیات
هنوز تشنه ی لبهای اوست آب فرات
به خاک زد قدم ازاو زمین مقام گرفت
و از خدای خودش اختیار تام گرفت
زمین به خاک قدمهای او تبسم کرد
همینکه مرتبه اش دید دست و پا گم کرد
بهشت خلق شد آن لحظه که تبسم کرد
ودر نگاش خداراعلی تجسم کرد
به لطف عشق دلم میهمان بالاشد
حسین آمدو نعم الامیر دنیا شد
#مسعود_اصلانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#مسمط_مخمس
به صبح واقعه در خیل دوست دارانش
به ظهر حادثه در جمع بی قرارانش
غروب بر سر نی باز بین یارانش
"به ذکر و زمزمه چاووش سربدارانش
امیر لشکر انبوهِ نی سوارانش"
چه باک اگر سر نی زلف او رها مانده است
چه باک اگر که سر از پیکرش جدا مانده است
قرار بود خدا مانَد و خدا مانده است
"سری به شیوه رها از تنی که جا مانده است
کنار پیکر معدودِ بی شمارانش"
کسی که روح قدُس کرده بود تأییدش
همه ملائکه شاگرد درس توحیدش
غروب، زینب از آنسوی دشت می دیدش
"به سعی و هروله در پیش، ماه و خورشیدش
به اشک و آه به دنبال، باد و بارانش"
اگرچه تشنه ولی تشنگان سقّایند
اگرچه خسته ولی سربلند و والایند
که اهل بیت خدا وارثان زهرایند
"به پای تاول و لب های تشنه می آیند
پیاده در غل و زنجیر یادگارانش"
هزار سال گذشته است و آشکار و نهان
هزار سال گذشته است و پیرمرد و جوان
هزار سال گذشته است و کودکان و زنان
"چو روشنای اذان از چهارسوی جهان
به گوش می رسد آوای سوگوارانش"...
حسین کیست که این نغمه زیر و بم زده است
حسین کیست که عشق از حسین دم زده است
حسین کیست که بر نون و والقلم زده است
قیامتی که به مدحش خدا رقم زده است
قصیده ای به بلندای روزگارانش
#مهدی_جهاندار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
مستی از جام تو سرمنزل هوشیاری ماست
بیدل از عشق شدن شیوة دلداری ماست
مبتلای تبِ عشقیم و تجلی داریم
دردبیچارة این لذت بیماری ماست
بیدلی اول راه است خدارا عشق است
دل ز ما دلبری از یار ز همکاری ماست
هو کشان قد علم اندر صفِ رندان کردیم
چوبة دار فقط مسند سرداریِ ماست
هرکجا جلوة یاراست همانجا عرش است
نمک خانه اش اسباب گرفتاری ماست
دل ما میکده و صاحبِ میخانه حسین
می حسین باده حسین ساغروپیمانه حسین
هنرِ عشق به تصویر کشیده آهی
دلِ مارا به حریم تو نموده راهی
نوکر خانة تو عارفِ بالله شود
علی اکبربشود «جُونِ» سیاهی گاهی
نوکرت پیر که شد دلبری اش بیشتر است
ماجرایی شده این قصة خاطرخواهی
زلف ِ خود پهن نمودی و شکارم کردی
به هدایت برسد صید تو از گمراهی
خاطرم نیست چه شد دل به تو دادم آقا
بی سر و پا چو منی در ره تو شد راهی
دردل کردنِ با تو چقَدَر می چسبد
چون کریمی و زاحوال گدا آگاهی
خون من نذر نگاهت لک لبیک حسین
شاهِ عاشق کُشی و حضرت ثارالهی
چه کسی فکر غلام است به غیر از ارباب
پسرِ فاطمه این سائل خودرا دریاب
اثر بارش باران به چمن می ماند
عشق بازی که سر افتاد ،سخن می ماند
از گل تربت تو بوی حرم می آید
عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند
چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن می ماند
با گنهکاری من دیدن تو ممکن نیست
بر ترانی دلم پاسخ لن می ماند
بوی سیب از همه ی کرببلا می آید
اشک مادر اثرش روی بدن می ماند
هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود
پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند
صدهزاران چواویس ،خاک ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند؟؟
(به عشق مدافعان حرم:
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق
چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند)
یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت
گریه دار است عجب نام اباعبدالله
جان فدای عطش کام اباعبدالله
هرکجا پر بکشم سوی حرم می آیم
چون کبوتر شده ام رام اباعبدالله
هرکسی صاحب اشک است نظر کرده ی اوست
چشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله
خوش به حال شهدائی که رسیدند آخر
با شهادت به سرانجام اباعبدالله
غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیم
ما که جلدیم سر بام اباعبدالله
کعبه ام کرببلا ، پیرهن مشکی من
می شود حوله ی احرام اباعبدالله
نیزه داری به نوک نیزه ی خود ساکت کرد
زیر لب ناله ی آرام اباعبدالله
مادرش گوشه ی گودال تماشا میکرد
غرق خون شد به خدا کام اباعبدالله
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
خوش به حال دل من مثل تو آقا دارد
بر سرش سایه ی آرامش طوبا دارد
با شما آبرویی قدر دو دنیا دارد
پای این عشق اگر جان بدهم جا دارد
آدم تو شده ام با تو سر افراز شدم
یعنی از موهبت داغ تو آغاز شدم
چه کسی گفت پریشان نشدن خوب تر است
مدیون لب جانان نشدن خوب تر است
دم به دم گریه ی باران نشدن خوب تر است
ظرف یک ثانیه توفان نشدن خوب تر است
هر کسی گفته غم نام ترا نشنیده
حرفی از سلسله احکام ترا نشنیده
قبل از اینکه برسی اشک همه در آمد
یعنی از معجزه ات کوثر دیگر آمد
بر سر بال و پر سوخته ها پر آمد
شاه از در نرسید این همه نوکر آمد
دست بر سینه به فرمان نگاهت دارند
سر روی آینه ی تربت راهت دارند
ما که هستیم ،تو را قلب خدا میخواهد
خوب ها هیچ که هر بی سر و پا میخواهد
اشک حاجت که بهانه است تو را میخواهد
پشت در هم بروی باز گدا میخواهد
چشم پر شرم کرم خانه خرابش بکند
وای یکبار شده یار خطابش بکند
ای مناجات پر از عاطفه های عرفه
دست بالا ببر ای مرد خدای عرفه
تا که شرمنده شود جای به جای عرفه
از صدای سخن عشق دعای عرفه
خوشتر از صوت دل انگیز ترا نشنیدیم
یادگاری است که در هیچ کجا نشنیدیم
من اگر در حرم روضه نبارم چه کنم
دست من نیست که از فصل بهارم چه کنم
از ازل خدمت تو شد سر و کارم چه کنم
تا محرم شب و روزم نشمارم چه کنم
همه اجداد من آواره ی آل تو شدند
یک به یک ایل و تبارم همه مال تو شدند
وسط روز دهم زمزمه ی باران بود
جنگ بین همه ی کفر و همه ایمان بود
کار تو منجی انسانیت انسان بود
کار تو کار نبوده ست که کارستان بود
نور حق از افق خاک تو در می آید
فقط از دست تو این معجزه بر می آید
داغ چشمان تو گلهای معطر داده
کربلا سوخت ولی از نفست بر داده
دست هایت به خدا اکبر و اصغر داده
به سر نیزه بی حوصله هم سر داده
سر به داری که شبیه تو شود آخر کیست
هیچ کس پیش تو محبوب تر از زینب نیست
سر به زیرند پس از بی سریت گردن ها
بعد عریانی تو وای به پیراهن ها
خاک بر حال و به فردا به همه بعدا ها
تف بر این زندگی مرده به این آهن ها
بعد تو هیچ نداریم علم را بفرست
منتقم صاحب آن تیغ دو دم را بفرست
#علیرضا_لک
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#مناجات
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
گر چه از عشق فقط لاف زدن را بلدیم
گر چه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم
گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم
جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم
روزگاری است که ما رعیت این خانه شدیم
سجده ی شکر بر آریم که دیوانه شدیم
از همان روز که حُسنش به تجلّی دم زد
از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد
از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
بنده ی عشقم و مجنون حسین بن علی
در رگم نیست به جز خون حسین بن علی
آسمان با طپش ماه تماشا دارد
قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد
روح در جسم که باشد همه جا جا دارد
عشق با نام حسین است که معنی دارد
تا خدا هست و جهان هست و زمان هست و زمین
شب میلاد حسین است شب عشق همین
او رسیده که به داد دل غافل برسد
کشتی گمشده ی عشق به ساحل برسد
کاروانی که به ره مانده به منزل برسد
نمک سفره ی ما نُقل محافل برسد
به همان کس که به میزان خدا هست محک
هر کجا سفره ی عشق است حسین است نمک
شب شور است که شیرین و غزل خوان شده ام
خیس از بارش احسان فراوان شده ام
جان رها کرده و دل بسته ی جانان شده ام
مست جام رجب و تشنه ی شعبان شده ام
که شب سوم این ماه حبیب آمده است
باز از باغ خدا نفحه ی سیب آمده است
او همان است که احسان قدیمش خوانند
در مدینه همه آقای کریمش خوانند
صاحب جام بلایای عظیمش خوانند
پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند
از ازل تا به ابد خلق خدا می دانند
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
غم عشق است که آتش زده بر بنیادم
تا که در راه محبت بدهد بر بادم
من ملک بودم و فردوس نه آمد یادم
که من از روز ازل اهل حسین آبادم
منم آن رود که جز جانب دریا نروم
بر دری غیر در خانه ی مولا نروم
ما که بر صاحب این عشق ارادت داریم
ما که انگیزه ی بر گشت به فطرت داریم
یک نفس تا به خدا بُعد مسافت داریم
باز هم در سرمان شور زیارت داریم
هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله
هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله
کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد
آسمان دود زمین در نظرم می سوزد
گوییا معجر بانوی حرم می سوزد
دختری گفت که ای عمه سرم می سوزد
خیمه در خیمه دل اهل حرم شعله ور است
آتش سینه ی زینب ز همه بیشتر است
#محسن_عرب_خالقی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#قصیده
این حسین(ع) کیست که در قلبِ همه جا دارد؟
این همه عاشقِ دیوانه وُ شیدا دارد
این حسین کیست که نامِ کرمش در دو سرا
این چنین پیشِ خدا رتبه ی اعلا دارد
این حسین کیست که با مشعلِ فرزانه ی خویش
عالمی سر به سر از نور و تولٌا دارد
این حسین کیست حریمش شده خلوتگهِ دل
حَرمِ دیگری در عرشِ مُطَلّا دارد
این حسین کیست که شد زینتِ دامانِ نبی
از لبِ پاکِ نبی بوسه ی زیبا دارد
این حسین کیست که از کشتنِ او چشمِ خدا
اشکِ خون در حرمِ عالمِ بالا دارد
این حسین کیست که در قتلگهِ کرببلا
رقصِ او در برِ شمشیر تماشا دارد
این حسین کیست که خونش ثمرِ کرببلاست
در دلِ تیر و سَنان باغِ مُصلّی دارد
این حسین کیست که در سلسله ی عرشِ خدا
این همه از غمِ این داغ مُعَزّا دارد
این حسین کیست دو عالم همه در حلقه ی اوست
این چه شوریست در این دایره بر پا دارد
این حسین کیست که نامِ او شده مرهمِ غم
نفسی پاکتر از جانِ مسیحا دارد
این حسین است دلِ فاطمه (س) وُ جانِ علی(ع)
ریشه در باغِ خداوندِ تعالی دارد
این حسین است، همان صاحبِ کشتیِ نجات
نامِ او چون پدرش حُرمتِ والا دارد
این حسین است گلِ سر سبدِ هر دو جهان
پدری چون علی و(ع) مادری زهرا(س)دارد
این حسین است که در عشقِ خدا غوطه ور است
کربلایش ثمر از آن شبِ احیا دارد
این حسین است فروغِ ازلی و ابدی
قطره از برکتِ او وسعتِ دریا دارد
این حسین است همان شافیِ فردایِ جزا
بر مُحبّانِ خودش صورتِ امضا دارد!
این حسینی که به حق، صاحبِ اسمِ اعظم است
که ز هفتاد و سه هفتاد و دو تنها دارد
حرمتِ نامِ حسین است که آن ذاتِ کریم
نظرِ لطفی اگر بر همه ی ما دارد
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
روزِ اَلَست ، روزِ ازل ، لحظههای عشق
روزی که آفریده شد عالم برای عشق
روزی که آفرینشِ گیتی تمام شد
آغاز شد به دستِ خدا ماجرای عشق
بودیم گرچه در دلِ سر گشتگان ولی
کمکم شُدیم بینِ همه آشنایِ عشق
چشمی میانِ آن همه ما را سوا نمود
دل را ربود و داد دلی مبتلای عشق
دستی به روی شانهی مان خورد و ناگهان
ما را صدا نمود کسی با صدایِ عشق
روز اَلَست لحظهیِ آغازِ عاشقی
ما را خدا نمود اسیرِ خدایِ عشق
عکس خدا نشسته بر آئینه هایمان
روز ازل حسینیه شد سینه هایمان
هستی بهانه بود که سِرّی بیان شود
مستی بهانه بود که ساقی عیان شود
خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد
تا معنیِ وجودِ زمین و زمان شود
با دستِ غیب وقتِ ظهورت نوشت عشق
وقتش رسیده نوبتِ دیوانگان شود
قلبِ مدینه میطپد از خاکِ پایِ تو
جاروکشِ همیشهی این آستان شود
حتی بهشت با سرِ مژگان رسیده است
تا قبلهگاهِ وسعتِ هفت آسمان شود
تو حیدری ، تو فاطمهای ، تو پیمبری
سوگند بر خدا که خداییش محشری
بی تو هزار گوشهی دنیا صفا نداشت
اصلاً خدا بدون تو این جلوه را نداشت
گیرم هزار کعبه خدا خلق مینمود
چنگی به دل نمیزد اگر کربلا نداشت
حتی زِ معجزاتِ مسیحا خبر نبود
مُشتی اگر زِ خاکِ قدومِ شما نداشت
بی تو هوایِ خانهیِ زهرا گرفته بود
این قدر جلوه جاذبهیِ مرتضیٰ نداشت
شکرِ خدا که خانهیتان هست رویِ خاک
ور نَه زمینِ تیره که دارالشفا نداشت
مجموعهی خَصائِلِ بی انتها شُدی
یک جا تمامِ سِلسِلهیِ انبیا شدی
گیرم بهار نیست دَمی جانفزا که هست
گیرم بهشت نیست غبارِ شما که هست
بر خِشت خِشتِ کعبه نوشتند با طلا
گیرم که قبله نیست ولی کربلا که هست
در ازدحامِ خیلِ گدا جا اگر کم است
تشریف آورید دو چشمانِ ما که هست
جایی اگر نبود خدا را صدا کنید
باب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هست
کوتاست سقفِ عالم اگر وقتِ پَر زدن
غم نیست ، رویِ گنبد و گلدستهها که هست
خوش گفتهاند قطره که دریا نمیشود
هر یوسفی که یوسفِ زهرا نمیشود
تو آمدی قیامتِ کُبریٰ رَقَم زدی
بر تارُکِ همیشه ی عالم عَلَم زدی
میخواستی که رشک برند دیگران به من
زلفِ مرا گِره به نسیمِ حرم زدی
حِس می کنم میانِ دلم بویِ سیب را
از آن زمان که در حرمِ دل قدم زدی
میخواستی که شعله بگیریم بی اَمان
آتش به جانِ هر غزلِ مُحتشم زدی
با شیر ، طعمِ روضهی تان را چشیدهام
وقتی سَری به چشمِ ترِ مادرم زدی
مجنونِ کوچههای غَمَم ، دستِ من بگیر
دل تنگِ دیدنِ حرمم دستِ من بگیر
تو تشنه و دریغ زِ یک جرعه آب ، آه
تو تشنه و تمامیِ صحرا سراب ، آه
در زیرِ نیزههایِ شکسته نهان شدی
با زخم هایِ تازه تر و بی حساب ، آه
یک سو صدایِ العطش آرام میرسید
یک سو صدایِ هِلهلهها در شتاب ، آه
یک سو صدایِ ضَجهیِ زینب بلند بود
یک سو صدایِ مادرت اما کباب ، آه
یک سو عَلَم به خاک و علمدار غرقِ خون
یک سو به رویِ نیزه عزیزِ رُباب ، آه
کمکم نگاه بر بدنت سخت میشود
کمکم نَفَس زدنت سخت میشود
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
امشب شب نزول تمام ملایک است
باور کنید بخت، به کام ملایک است
هم کوثـر ولایـت و هم بادۀ بهشت
پیوسته بحربحر به جام ملایک است
بــارد بـرات عفــو الهـی ز آسمـان
صبح قیامت است، قیام ملایک است
بر هـر ملک کـه مینگرد از چهارسو
چشمش به ماه روی امام ملایک است
-امشب ز صدهزار شب قدر، بهتر است
-قنداقـۀ حسین بـه دسـت پیمبر است
ملک وسیـع حـق، یـم عفو عنایت است
لبریــز، آسمــان ز فـروغ ولایـت است
هر سورهای که مینگرم صورت حسین
هر آیـه در ولادت او یـک ولایت است
نور حسین، ارض و سما را به بر گرفت
این نور، همچو نور خدا بینهایت است
دوران تیـرگی و ضلالت بـه سر رسید
امشب شب طلوع چراغ هـدایت است
-این شمع جمع محفل اولاد آدم است
-این کشتی نجـات غریقان عالم است
پیغمبـران همـه شـده محو نظارهاش
صف بستهانــد دور و بـر گاهـوارهاش
این است آن سپهر ولایت که وقت صبح
خورشید و ماه گشته به دور ستـارهاش
خلـق زمیـن و اهـل سمـاوات، تـا ابد
مرهون لطف و مرحمت بـیشمارهاش
بالله عجیب نیست که در روز رستخیز
دوزخ بهشت گـردد بـا یـک اشارهاش
-در روز حشر با کَرَم خود چهها کند
-ترسـم ز نار، قاتل خود را رها کند
ملک وجود بسته به یک تار مـوی او
گل کرده بوسههای محمّد به روی او
این است کعبـهای که تمامی کائنات
بگرفتهانــد دست توسـل به سوی او
صورت نهد به خـاک قدمهـاش آبرو
تـا کسب آبــرو کنــد از آبــروی او
هرجــا کـه انبیـا بنشیننـد دور هـم
باشد چراغ محفلشان گفتوگوی او
-باید نـدا دهیم کـه عالم حسینی است
-بالله قسم!رسول خدا هم حسینی است
خرم کسی که در دو جهان با حسین زیست
گمراه، آن کسی که امامش حسین نیست
این است آن امـام شهیـدی که همچنان
بایـد شـب ولادت او هـم بـر او گریست
ایـن کشتـۀ خـداست وگرنــه بــرای او
بعد از چهارده صده این هایوهو ز چیست؟
داده نشـان بـه قاتل خود هم ره بهشت
یالعجب!خدای بزرگ!این حسین، کیست؟
-یک بنده و هـزار خصـال خداییاش
-در عین بندگیست جلال خداییاش
خوبــان روزگـار همـه خـاک راه او
آزادگیست عبــد غــلام سیــاه او
فرهنگ ما نتیجـۀ صبـر و مقـاومت
دانشگــه تمــام مــلل قتلگــاه او
مـن منکـر شفــاعت او نیستم ولـی
کافیست بر نجات همه یک نگاه او
تنهاترین امام بزرگی که بود و هست
در عین بیکسـی همـه عالم سپاه او
-بی او غریب و بیکس و تنهاست عالمی
-یـارب!مبـاد سایـۀ او کـم شــود دمـی
پوشیده شد به پیکر توحید، جوشنش
قرآن مـاست مصحف صدپارۀ تنش
خواهیـد دیــد روز قیــامت ز چـارسو
ریــزد بــرات عفــو الهــی ز دامنش
در روز حشــر، زخـم شیهدان عالماند
گلهای سرخ روی خدایـی ز گلشنش
از بس از او کرامت و قدر و جلال دید
کفو کریم خوانـد بـه گودال، دشمنش
-کی غیر او که داغ عطش بود بر لبش
-با کام تشنه آب خورانـد بـه مرکبش؟
ما بیقـرار او شدهایم ایـن قــرار ماست
هرجا که هست خـاک ره او مزار ماست
تا بر حسین، سینۀ خـود سـرخ کردهایم
فـردا لبـاس سینهزنـی افتخــار ماست
چون دعبل و کمیت و فرزدق تمام عمر
فریاد یاحسین همـان چـوب دار ماست
بر سنگ قبـر مـا بنویسید و حک کنید
ذکر حسین تا صف محشر شعار ماست
-روز ازل کـه آب و گل ما سرشته شد
-نامش به صدر لوح دل ما نوشته شد
نــام حسیـن نـزد خـدا اسـم اعظم است
خـون گلـوی تشنــۀ او اشــک آدم است
خواهـی اگـر درست بدانی حسین کیست
قــرآن روی قـلب رســول مکــرم است
بـر خـون پـاک او که نیفتد دمی ز جوش
تنهـا خـدای عزوجــل صــاحب دم است
خوننامـۀ شهــادت او بــاغ لالههــاست
یک برگ آن به لطف خدا نخل «میثم» است
#حاج_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#مسمط_مسدس
ما که هستیم ؟ انتخابِ حسین
از دعاهایِ مستجابِ حسین
گَردِ راهی در آفتابِ حسین
پرِ کاهی در التهابِ حسین
گِلی از خاکِ بوترابِ حسین
ما که هستیم ؟ یک صواب حسین
دورِ مَجنون گذشت ، نوبتِ ماست
قرنها میشود که صحبتِ ماست
چهارده قرن حرف حیرتِ ماست
قصهیِ قِدمَتِ رفاقتِ ماست
عشق فرمود آنکه قیمتِ ماست
نیست غیر از دلی خرابِ حسین
در میانِ دلم حرارتِ کیست؟
شدهام عاشق ، این عنایت کیست ؟
سوختم آتشِ محبت کیست ؟
بویِ سیب است بویِ تربتِ کیست ؟
محشرِ کیست این ، قیامتِ کیست
کیست ارباب جُز جنابِ حسین
ای تمام شکوهت تمامِ علی
پدر سه علی امام علی
نور ای نورِ مُستدامِ علی
میتَپد سینهات به نامِ علی
چیست رویِ لبت سلام علی
جز علی نیست در کتابِ حسین
رنگ سبزِ سیادت زهرا
عطر و بوی قداست زهرا
نورِ صبح عبادت زهرا
آفتابِ سعادت زهرا
جان حسین است عادت زهرا
خود زهراست بازتابِ حسین
کیست زینب جز انعکاسِ علی
کیست زینب همه حواسِ علی
کیست خانوم ؟ انبعاث علی
باغبانِ حسین یاسِ علی
کیست زینب علی شناسِ علی
حضرت فاطمه به قابِ حسین
جلوهی اعتبارت عباس است
جذبه ذوالفقارت عباس است
سایهی اقتدارت عباس است
در شب بعد کارَت عباس است
همهی کارو بارت عباس است
مستم از ساقیِ شرابِ حسین
سرِ سال است و این شبِ جمعه
آمدم با یقین ، شبِ جمعه
تا شَوَم خوشه چین شبِ جمعه
حاجتم را همین شبِ جمعه
داد امالبنین شبِ جمعه
مادری از بَنی کِلابِ حسین
ذکر ما کربلا امام رضاست
لطف آقایِ ما امام رضاست
اثرِ ذکر یا امام رضاست
دستِ ما نیست با امام رضاست
کَس و کارِ گدا امام رضاست
گفتهام بارها رضا به حسین
از دعایِ نماز مادرها
حَرَمَت پُر شد از کبوترها
خوشبحال من و پیمبر ها
سجده داریم رویِ مرمرها
ما که بُردیم صد برابرها
تاکه رفتیم در حسابِ حسین
از تو داریم سَروَریها را
آبروها و نوکریها را
بینِ روضه برادریها را
بشمارید آخریها را
نتکانید پادریها را
کُلُّ خیر است تا به باب حسین
جلوهات تا نصیبِ غیر تو شد
سائلی آمد و زُهیر تو شد
جُون شد عابِس و ، بُرِیر تو شد
وَهَبَت شد ، حبیبِ دِیرِ تو شد
حُر شد و عاقبت بخیرِ تو شد
همه سر داده در رکابِ حسین
میکُشیَم سزایِ دل این است
پشتِ در دستهایِ مسکین است
حاجتم گیرِ یک ، دو آمین است
پایِ شش گوشه گریه تسکین است
وایِ من نامِ تو چه شیرین است
میچکد از لبم گلابِ حسین
آه از شام هول آورِ قبر
ما و تنهایی مقدر قبر
در شب تنگی و مکدرِ قبر
بینِ تاریکی مکررِ قبر
در سوال نکیر و منکر قبر
ما چه داریم جز جوابِ حسین
منم و این سلام و این تسلیم
تو و زلفی گشوده دستِ نسیم
منم و باز هم هوای قدیم
گوشهای در حرم کنارِ کریم
کاش میشد شبیه ابراهیم
میشدم در شبی مُجابِ حسین
پایِ ایوانِ تو خلیل اُفتاد
پشتِ سر باز جبرئیل اُفتاد
پدری پیر آمد و عَلیل اُفتاد
مادری خسته با دخیل اُفتاد
در شفایش چه قال و قیل اُفتاد
چاییِ روضه است یا شرابِ حسین
تشنه بودی بگو که آبت داد؟
آب گفتی کسی جوابت داد؟
آب بر کودکِ ربابت داد؟
کمکی وقتِ اضطرابت داد؟
یاکه با چکمهای عذابت داد
گریهام هست از آب آبِ حسین
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#مخمس_ترکیب
هرچه بادا باد اما عشق باد
عشق بادا عشق بادا عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کارِ دنیا کارِ فردا عشق باد
عقل رفت وگفت تنها عشق باد
عین و شین و قاف یعنی جان حسین
عشق یعنی جان سَنَ قربان حسین
عشق حسی زیرِ باران خداست
"عشق اسطرلاب مردان خداست"۱
اولین ابیات دیوانِ خداست
عشق آری شورِ طوفان خداست
حا و سین و یا و نون جان خداست
ای ظهورِ ذات بی پایان حسین
جانِ ما ای جان سن قربان حسین
"عشق یعنی جلوهای در آبگین"۲
عشق یعنی دست حق در آستین
عشق یعنی عقل اما با یقین
عشق یعنی نیست غیر از او همین
عشق یعنی یا امیرالمومنین
یا علی گفتیم و بعداز آن حسین
جان ما ای جان سَنَ قربان حسین
اینهمه غارتگریها را ببین
از دلِ ما دلبریها را ببین
زیر پایت پادریها را ببین
شور و شوقِ نوکریها را ببین
یا حسینِ آذریها را ببین
سالدی قَلبیم د َعجب طوفان حسین
جان ما ای جان سن قربان حسین
ما خرابیم و شراب آلودهایم
تربتت خورده تراب آلودهایم
خواب تو دیدیم و خواب آلودهایم
ما به این احساس ناب آلودهایم
ما به نور آفتاب آلودهایم
دست ما بادا بر آن دامان حسین
جان ما ای جان سن قربان حسین
روز اول که دلم را ساختند
با همین دلها حرم را ساختند
بعد آن شادی و غم را ساختند
از نوکِ مژگان قلم را ساختند
نقش شد نامت عَلَم را ساختند
نعره زد میرِ علمداران حسین
جان ما ای جان سن قربان حسین
تو حسینی و سلامت شد حسن
خوش بحالت که امامت شد حسن
آمدی و همکلامت شد حسن
آفتاب رویِ بامت شد حسن
استلامت احترامت شد حسن
"شد حسن با هیبتت حیران حسین"۳
جان ما ای جان سن قربان حسین
نام آقازاده هایت تا علی است
با همین سه کارهامان با علی است
یادمان دادی فقط آقا علی است
با شما شیرینی دنیا علی است
یاعلی و یاعلی و یاعلی است
گفت ایوان نجف : سلطان حسین
جان ما ای جان سن قربان حسین
مادرم من را به دستش تا گرفت
ماجرای ما همانجا پا گرفت
کربلایت در دلِ ما جا گرفت
کار عشق و عاشقی بالا گرفت
دست ما را حضرت زهرا گرفت
درحرم گفتیم آقا جان حسین
جان ما ای جان سن قربان حسین
ای دل از این زخم پنهانی بخوان
چند بیت عمان سامانی بخوان
یاد زینب از پریشانی بخوان
از وداعی سخت بارانی بخوان
رفت پیراهن ، زِ عریانی بخوان
من کیاَم عمان بی سامان حسین
جان من ای جان سن قربان حسین
"خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگِ مَهلاً مَهلَنَش بر آسمان
اهل دل را آتش اندر جان زنان"۴
بی تو ای وای من و طفلان حسین
صبر کن ای جان سن قربان حسین
۱.تضمینی از مولوی
۲.اشاره ای به آیه مبارکه نور
۳.حدیثی از امام مجتبی علیه السلام
۴.ابیاتی از گنجینه ی اسرار عمان سامانی
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
قلبی که یاد تو به میانش نشسته است
جاریِ عشق در شریانش نشسته است
خونِ محبت تو به رگ های عالم است
تا نام تو به روی لبانش نشسته است
از اوج مستی اش به جنون می رسد اگر
جامی ز تو به روح و روانش نشسته است
هر کس که مهر فاطمه دارد به قلب خود
حب علی به لوحه ی جانش نشسته است
با مهر مجتبی همه الفت گرفته ایم
ما از حسین درس محبت گرفته ایم
قلب و دلی که خلق برای حسین شد
روز ازل اسیر ولای حسین شد
بی مهر او نگشته به پا خیمه ای ز عشق
این حکم واجبی ز خدای حسین شد
فیض وجود ما ز مناجات هر شبش
ما زنده ایم اگر ، با دعای حسین شد
آغاز هر صلات به تکبیر سَبعه اش
تعقیب هر نماز نوای حسین شد
گر چه ز نام او دلِ هستی شکسته است
مهرش ولی به هر دل شادی نشسته است
بر سینه نقش نام علی را کشیده اند
یعنی به غیر او ز همه دل بریده اند
از خاک پای فاطمه دل را سرشته و
ما را برای عشق حسین آفریده اند
سرمست ذکر و یاد حسین اند عرشیان
تا نام او به گوش دل خود شنیده اند
ذرات این جهان همه سرمست او ولی
در این میان خوشا دل ما بر گزیده اند
هستیِ آسمان همگی خاک پای اوست
دار و ندار اهل دو عالم فدای اوست
ای جلوه گاه حضرت داور خوش آمدی
ای امتداد نسل پیمبر خوش آمدی
ای قبله گاه جان تمامی انبیا
ای از تبار حضرت حیدر خوش آمدی
ای نور و هستی همه دنیا و ماسوا
ای اشک و خنده ی لب مادر خوش آمدی
ای کعبه ی وجود و دل و جان اولیا
ای روشنی چشم برادر خوش آمدی
دل برده ای ز قبل ولادت ز جان ما
یعنی که عشق تو شده نام و نشان ما
گویا خدا به اشک تو پیمان گرفته است
دل در هوای یاد تو باران گرفته است
راهش نمی دهند مگر از درِکریم
وقتی که سائلی ره سلطان گرفته است
یعنی علی و آل علی از طریق لطف
ما را اسیر مهر تو جانان گرفته است
هرکس که مهر تو ز دل ما جدا کند
گویا ز قلب ما همه قرآن گرفته است
تا نام تو به گوش دل خود شنیده ایم
نقشی ز یا حسین به دل ها کشیده ایم
#محمد_مبشری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#ولادت
#چارپاره
آغاز روضه بود که شاعر وضو گرفت
بعد از وضوبرای نوشتن اجازه خواست
با اشک وآه رو به ضریحت نشست وبعد
در باب شعر از تو مضامین تازه خواست
شعرش،هوای پرزدنش،گریه کردنش
حال وهوای سوم شعبان گرفته بود
با دست روبه سوی مدینه اشاره کرد
شهری که بعد از آمدنت جان گرفته بود
کوتاه بود دستش از آن سرو سربلند
در خطی از مدینه که تا کربلا کشید
شاید هزار بار فقط مرد وزنده شد
در ذهن نیمه جان خودش تا تو را کشید
آن گاه دل شکسته وآرام وسر به زیر
آمد کنار خانه تان،خانه ی علی
با احترام روی دوزانو نشست ودید
طفلی که سر گذاشته بر شانه ی علی
دارد به روی فاطمه لبخند میزند
دارد تمام هستی این خانه میشود
با او فضای خانه پر از عطر زندگیست
با او هوای شهر صمیمانه میشود
شاعر عزل نوشت ولی چارپاره شد
با لرزشی مداوم ورنگی پریده تر
لکنت گرفت با ضربانی که تند شد
نام حسین بر لبش آمد بریده تر
باران السلام علیک ایها الشهید
نم نم تمام خانه ی او را فرا گرفت
یک یا علی نوشت وخودش را به او سپرد
در لرزشی که شانه ی او را فرا گرفت
بی شک حسن تمام وجودش حسینی است
وقتی حسین محو تماشای زینب است
این روزها به شادی او شاد میشود
اما همیشه در غم فردای زینب است
من فکر میکنم که خداوند ذوالجلال
اورا عصای پیری حیدر گذاشته
عرش خداست دوش پیمبر وَ این پسر
پا روی شانه های پیمبر گذاشته
خورشید وماه دور سرش چرخ میزنند
یعنی که کهکشان شده آواره ی حسین
جایی که جبرئیل پرش را گشوده است
فطرس دخیل بسته به گهواره ی حسین
بادی وزید وپنجره ها باز تر شدند
پایان روضه وقت اجابت رسیده بود
یعنی غروب روز دهم بر فراز نی
پیغمبری به مزد رسالت رسیده بود
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#یادداشت_ادبی
رباعیهای #سفینة_النجاة
🖌به پژوهش #جواد_هاشمی_تربت
(تکمیل شدهی متنی که سال پیش برای سایت #کرب_و_بلا نوشتم)
💠این یادداشت مختصر ادبی، حاصل جُستاری است با نگاه به عبارت مشهور «سفینة النّجاة» راجع به امام حسین علیهالسّلام و کاربرد و بازتاب آن در قالب «رباعی». نتیجهی غور و فَحص در دواوین شعرا این مجموعهی اندک را جمع آورده که به گمانم در حوزهی جمعآوری اشعار ولایی، جای چنین کارهایی خالی است ولو این که ماحصلش یک یادداشت ادبی باشد.
⚛️شاعرانی که با عبارت مشهور «سفینة النّجاة» ـ عیناً یا ترجمتاً ـ مضمون ساخته و آن را در رباعی گنجاندهاند، اوّلاً بیشتر در مصراع چهارم از آن بهره بردهاند (جز اندک مواردی در مصراعهای دیگر) و ثانیاً اغلب ردیف را «است حسین» انتخاب کردهاند. برخی از اشعار به دست آمده با سیاق مذکور به ترتیب الفبای شهرت یا تخلّص شاعر از این قرار است (از برخی اشعار که نام شاعرش معلوم نبود، فعلاً چشم پوشیدیم):
✴️#مهدی_آصفی:
عقل بشر از درک تو مات است، حسین
نام تو کلید مشکلات است، حسین
در شأن تو این بس که رسول اکرم
فرمود: سفینة النّجاة است، حسین
✴️#مهدی_آصفی:
شیرازهی دفتر حیات است، حسین
محبوب قلوب کائنات است، حسین
از قصّهی فطرسِ مَلَک شد معلوم
کوتاهترین راه نجات است حسین
✴️#علی_انسانی:
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آن جا که سفینة النّجاة است، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
✴️#جواد_هاشمی_تربت:
ای زندهی عشق! ای قتیل عبرات!
آزادهی کربلا! اسیر کربات!
ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی
ما غرق گناهیم و تو کشتی نجات
✴️#محسن_حافظی:
محبوب تمام کائنات است حسین
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
دین نبوی زنده شد از کشتن او
احیاگر ذکر صلوات است حسین
✴️#محسن_حافظی:
آیینهی حقنمای عشق است حسین
در نای زمان، نوای عشق است حسین
بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف
فرهیخته ناخدای عشق است حسین
✴️#حسین_زارعی_خائف
شاهنشه کلّ کائنات است حسین
بر خلق خدا، پُر برکات است حسین
در بحر وجود، شیعیان را ز کرم
هم لنگر و کشتی نجات است حسین
✴️#خطیبی_همدانی:
مصباح هدی به کائنات است، حسین
فیاض جمیع ممکنات است، حسین
کان کرم و بحر عطا و احسان
یعنی که سفینهی نجات است حسین
✴️#قاسم_رسا:
شاهی که سفینة النّجاتش خوانند
مصباح هدای کائناتش خوانند
آلوده به خاک ماتم اوست هنوز
آن آب که چشمهی فراتش خوانند
✴️#سید_محمد_رستگار:
خاک قدمش آب حیات است حسین
مهریهی مادرش فرات است حسین
غرقیم به دریای معاصی امّا
شادیم که کشتی نجات است حسین
✴️#صغیر_اصفهانی:
حلّال جمیع مشکلات است حسین
شویندهی لوح سیئات است حسین
ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟
جایی که سفینة النّجاة است حسین
✴️#قنبر_ثانی (محمّدرضا کوزهگر کالجی):
محبوب خدا چشمهی جاری حیات
خورشید رسل که بر روانش صلوات،
فرمود به امّت که حسین بن علی
مصباح هدایت است و کشتیّ نجات
✴️#سید_رضا_مؤید:
از روی حسین تا نقاب افکندند
در کشور عشق، انقلاب افکندند
تبریک به توفانزدگانِ غم و درد
کشتی نجات را به آب افکندند
✴️#سید_رضا_مؤید:
من در بر کشتی نجات آمدهام
در ساحل چشمهی حیات آمدهام
تا زودتر از زود گناهم بخشند
قبل از عرفه در عرفات آمدهام
✴️#سید_رضا_مؤید:
سرچشمهی خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقهی عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
✴️#مدرسی_صادقی:
سالار جمیع ممکنات است حسین
فرمانده دین، اصل حیات است حسین
دنیا ز بلیات بود بحر عظیم
بر دوست چو کشتی نجات است حسین
✴️#عبدالعلی_نگارنده:
هر چند که چشمهی حیات است، حسین
لبتشنه، لب آب فرات است، حسین
غم نیست اگر غرق گناهیم همه
چون بحر کرم، فُلک نجات است، حسین
✴️#میرزا_یحیی_اصفهانی:
اسباب نجات کائنات است، حسین
فیاض جمیع ممکنات است، حسین
چون کشتی چار موجه شد در شط خون
با آن که سفینة النّجاة است حسین
🔅تکمله:
در این باب یک رباعی دیگر هم دیده شده که چون وجه تمایزی با دیگران داشت، جداگانه مطرح میشود. این رباعی از غافل مازندرانی است که به جای واژهی «سفینه»، واژهی «صحیفه» در آن آمده است:
✴️#غافل_مازندرانی:
در وحدت حق، مظهر ذات است، حسین
مستجمعِ افرادِ صفات است، حسین
یک سرّ شهادتش، از آن دان که به حشر
عنوانِ صحیفهی نجات است، حسین
#جواد_هاشمی_تربت
@javadhashemi_torbat
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#بحر_طویل
یادم آمد شب بیچتر وکلاهی
که به بارانی مرطوب خیابان
زدم آهسته و گفتم چه هواییست خدایی
من و آغوش رهایی
سپس آنقدر دویدم طرف فاصله
تا از نفس افتاد نگاهم به نگاهی
دلم آرام شد آنگونه که هر قطرۀ باران
غزلی بود نوازش گر احساس
که میگفت فلانی!
چه بخواهی چه نخواهی
به سفر میروی امشب
چمدانت پر باران شده
پیراهنی از ابر به تن کن و بیا!
پس سفر آغاز شد و
نوبت پرواز شد و
راه نفس باز شد و
قافیهها از قفس حنجره آزاد و رها
در منِ شاعر منِ بیتابتر از مرغ مهاجر
به کجا میروم اقلیم به اقلیم
خدا همسفرم بود و جهان زیر پرم بود سراسر
که سر راه به ناگاه
مرا تیشۀ فرهاد صدا زد:
نفسی صبر کن ای مرد مسافر
قَسَمت میدهم ای دوست
سلام من دلخستۀ مجنون شده را نیز
به شیرین غزلهای خداوند
به معشوق دو عالم برسان.
باز دلم شور زد آخر
به کجا میروی ای دل
که چنین مست و رها میروی ای دل
مگر امشب به تماشای خدا میروی ای دل
نکند باز به آن وادی...
مشغول همین فکر و خیالات پر از لذت و پر جاذبه بودم
که مشام دل من پر شد از آن عطر غریبی
که نوشتند کمی قبل اذان سحر جمعه پراکنده در آن دشت خداییست.
چشم وا کردم و خود را وسط صحن و سرا
عرش خدا، کربوبلا
مست و رها در دل آیینه
جدا از غم دیرینه
ولی دست به سینه یله دیدم
منِ سر تا به قدم محو حرم
بال ملک دور و برم
یکسره مبهوت به لاهوت رسیدم
چه بگویم که چه دیدم که دل از خویش بریدم
به خدا رفت قرارم
نه به توصیف چنین منظرهای واژه ندارم
سپس آهسته نشستم، و نوشتم:
فقط ای اشک امانم بده تا سجدۀ شکری بگذارم
که به ناگاه نسیم سحری از سر گلدستۀ باران و اذان
آمد و یک گوشه از آن
پردۀ در شور عراقی و حجازی به هم آمیخته را
پس زد و چشم دلم افتاد به اعجاز خداوند
به ششگوشۀ معشوق
خدایا! تو بگو این منم آیا
که سراپا شدهام محو تمنا و تماشا
فقط این را بنویسید رسیدهست لب تشنه به دریا
دلم آزاد شد از همهمه دور از همه مدهوش
غم و غصه فراموش
در آغوشِ ضریح پسر فاطمه آرام سرانجام گرفتم.
#سیدحمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند
خبر از آمدن لیلی دل ها دادند
چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی
رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند
حسن دوم این خانه به دنیا آمد
شکر حق باز ولیعهد به مولا دادند
باز زهرا و علی معجزه کردند امروز
بین گهواره عجب معرکه ای جا دادند
او همان است که پای عَلَمش روز ازل
آن همه معجزه را یاد مسیحا دادند
این چه عشقی است که آرامش عالم را برد
این چه شوری است خدا بر دل شیدا دادند
عالَم پیر ! نخور غم که جوانی آمد
ساقیا باده بده عشق جهانی آمد
ای دل و دلبر و دلدار سلام آقاجان
حضرت سید و سالار سلام آقاجان
بوی سیب حرم کرببلا می آید
تا صدا می زنم هر بار سلام آقاجان
دل و دین همه را روی تو نه ، نام تو برد
یوسف حیدر کرار سلام آقا جان
ای وفادارترین عشق اباعبدالله
بهترین مونس و غمخوار سلام آقاجان
نا امید آمدم اما تو امیدم دادی
آی مهتاب شب تار سلام آقاجان
ای رفیق غم و شادی و من بیچاره
بهترین محرم اسرار سلام آقاجان
کرمت سنگ صبور دل ما نوکر هاست
لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست
آتش عشق تو از عالم ذر روشن بود
دست هر کس که کسی بود برین دامن بود
نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی
نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود
چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال
اولین کار تو تقدیر عوض کردن بود
روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد
آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود
وقت مردن مدد حضرت زهرا گیرد
دست آن بنده که مشهور به سینه زن بود
جاودانه است کسی که شده مست جامت
مرده آن است که یکبار نبرده نامت
تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم
در کرم خانه تو صاحب عزت هستیم
از خدا ما چه بخواهیم ازین بالاتر
سالیانی است که جارو کش هیئت هستیم
خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی
هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم
می خورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین
تا که با نام تو مشغول عبادت هستیم
روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز
تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم
کوله بار گنه از شانه ما بردارند
در همان ثانیه که زیر علامت هستیم
رحمت حضرت حق باد برین چشمه نور
ما کجا این همه خیر ، این همه عشق ، این همه شور
هر نفس اهل مناجات صدایت کردند
عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند
هر کجا تا که شنیدند بهشت ، عشاقت
هوس علقمه و کرببلایت کردند
به خدا ظرفیت معجزه کردن دارند
آن جماعت که جوانی به فدایت کردند
سال ها پیش تر از آمدنت روی زمین
انبیا تک تکشان گریه برایت کردند
عرش هم کرببلا گشته ، ملائک از بس
گریه با فاطمه بر راس جدایت کردند
نه شدی غسل و کفن ، نه بدنت شد تشییع
تن بی سر ! ته گودال رهایت کردند
یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت
《غسلت از خون گلو ، خاک بیابان کفنت 》
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
وقتِ شور و تَلاطُمِ عشق است
دل غَریقِ تَبَسُّمِ عشق است
می رسد بر مَشام، بوی جُنون
دشت ها پُر زِ گندمِ عشق است
تَبِ مستی فتاده دَر سرِ ما
لبِ ما در پیِ خُمِ عشق است
می شود حلقه ی کَساء تکمیل
نوبتِ فصلِ پَنجُمِ عشق است
آمده چِشمه ی همه خَیرات
بر حسینِ بنِ مُصطفی صلوات
نورِ حَق از جمالِ او پیداست
در دو عالم جلالِ او پیداست
قَدمی گر به فوقِ عرش زَنی
رَدِّ پای کمالِ او پیداست
خُلق و خوی پیمبرِ اسلام
مو به مو در خصالِ او پیداست
هر کسی گریه می کند بَر او
روبرویش مثالِ او پیداست
گفت: هستم قَتیل بَر عَبَرات
بر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات
به خدا گرچه بی سَر است حسین
از تمامِ جهان سَر است حسین
کیست در وادی شهادت و خون
آنکه سر خطّ و مِحور است؟ حسین
میوه ی قلبِ حضرتِ زهراست
نور چشمانِ حیدَر است حسین
اَلبِشارَه حُسینیان، زیرا
شافعِ روزِ مَحشَر است حسین
بی سَر آید به صحنه ی عَرَصات
بر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات
وسعتِ لطفِ او چُنان دَریاست
او چِراغِ هدایتِ دُنیاست
اِستجابت به زیرِ قُبّه ی اوست
تُربتِ او به دردِ خَلق دَواست
پادشاهی کُند، گدای دَرَش
حَرَمش رَشکِ جَنَّتُ الاَعلاست
عُقده ی کربلا به دل داریم
دلِمان تَنگِ سَیِّدُالشُّهداست
تا بگیریم برگِ سَبزِ بَرات
بر حُسینِ بنِ مُصطفی صَلوات
گفتم ای دلبرم... نوشت: حسین
گفتم ای باورم... نوشت: حسین
تا که گفتم: کَرَم، نوشت: حَسن
تا که گفتم: حَرَم نوشت: حُسین
تا زَنم بال در هوای بهشت
حَق به روی پرَم نوشت حسین
اشک می ریخت و به گونه ی من
دَم به دَم مادَرَم نوشت حسین
طالِعَم را زِ اوّلین صُبحَم
تا شَبِ آخَرَم نوشت حسین
بَر لَبَم هَست تا زمانِ مَمات
بر حُسینِ بنِ مُصطفی صَلوات
هَر کُجا که به خاک اُفتادَم
زود آمد برای اِمدادَم
به خدا هیچ کَس به غِیرِ حُسین
نَرسیده چُنین به فَریادَم
نَسل در نَسل گریه کُن بودیم
هَفت پُشتَم، تَمامِ اَجدادَم
عاشِقَم مَن، ملامَتم نکنید
چون خَرابِ حُسین آبادَم
غیر از این نیست رَه به سوی نِجات
بَر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات
رحمت و لُطفِ بی حِسابی تو
علَّتِ اشکهای نابی تو
جَدِّ تو گفت: در کنارِ حَسَن
دَر جَنان، سَیّدُالشَّبابی تو
با سَرَت دَر تَنور یا روی نِی
همه جا مِثلِ آفتابی تو
گاه بَر روی دامنِ دُختر
گاه در طَشتی از شَرابی تو
دَفن گَشتی به دَستِ اَهلِ دِهات
اِی حُسینِ بن مُصطفی به فَدات
#رضا_رسول_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
دلِ من با حسین می باشد
ذکرِ من یا حسین می باشد
کار با من ندارد هیچ کسی
صاحبم تا حسین می باشد
پیِ کارم به عرصه ی محشر
صبحِ فردا حسین می باشد
ما مقاماتِ عشق فتح کنیم
تا که با ما حسین می باشد
اوّلین حرفِ کودکان بعد از
آب، بابا، حسین می باشد
عبدِ دربارِ تو شدیم حسین
ما گرفتارِ تو شدیم حسین
چه صفا دارد این گرفتاری
روزها دارد این گرفتاری
ریشه در اشک های لیلایِ
کربلا دارد این گرفتاری
گر مُقرّب شوی تو پُشتِ سرش
هِی بلا دارد این گرفتاری
خواه ناخواه عاقبت راهی
تا مِنا دارد این گرفتاری
ابروی یار کارِ خود بکند
شُهدا دارد این گرفتاری
گره خورده دلم به زلفِ حسین
مانده ام زیرِ دینِ لطفِ حسین
با تو بودن ضرر نخواهد داشت
این طریقت خطر نخواهد داشت
طالبِ تیغِ تو شود هر کس
احتیاجی به سر نخواهد داشت
تو نخواهی اگر، بدونِ شک
التماسم اثر نخواهد داشت
مَنِشینی اگر مقابلِ کَس
در غَمت چشمِ تر نخواهد داشت
هر که یکبار آمده حَرمت
از جهنَّم گذر نخواهد داشت
آرزوی تمامِ مایی تو
پدر نُه امامِ مایی تو
دامنت را به دستِ ما برسان
عطرِ سیبی به این هوا برسان
تا نمُردیم، تا جوان هستیم
پای ما را به کربلا برسان
وقتِ هیئت بیا به دُنبالم
نوکرت را به روضه ها برسان
تُربتی هم بیار همراهت
وَ بر این زخمِ دل شفا برسان
من که بی آبرویم ای ارباب
آبرویی به این گدا برسان
اعتبارم فقط غلامیِ توست
افتخارم فقط غلامیِ توست
گلِ زهرا فقط تو را دارم
منِ تنها فقط تو را دارم
هم به عُقبی تویی هوادارم
هم به دُنیا فقط تو را دارم
خوب دانم به شامِ اوّلِ قبر
که در آنجا فقط تو را دارم
همه جُز تو مرا رَها کردند
باشد... حالا فقط تو را دارم...
گفتی از من جدا نشو، نشدم
گفتم آقا، فقط تو را دارم
اینکه من نوکرت شدم صَد شُکر
خاکبوسِ درت شدم صَد شُکر
گلِ ریحانه ی علی هستی
نمکِ خانه ی علی هستی
زینت و گوشواره ی عَرشی
دُرِ یکدانه ی علی هستی
می شوی تو خودِ نَبی، وقتی
به روی شانه ی علی هستی
نفسِ فاطمه به تو جاری است
روحِ جانانه ی علی هستی
کوثر از گریه بر غمت پُر شد
مِیِ میخانه ی علی هستی
مُصطفی حنجرِ تو می بوسد...
شَبی هم دُخترِ تو می بوسد...
#رضا_رسول_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
اگر پنج نوبت اذانم علی است
اگر خاکم و آسمانم علی است
اگر قبلهی آستانم علی است
اگر روز و شب بر زبانم علی است
علی دردِ عشق است و درمان حسین
علی گفت و گفتیم ای جان حسین
مرا آفریدی که حیران شوم
مرا چشم کردی که باران شوم
مرا جذبه دادی غزل خوان شوم
مرا آینه کردی ایوان شوم
زدم نعره در زیرِ ایوان حسین
که ای جانِ من جانم ای جان حسین
همانکه دلم شعلهور آفرید
همانکه مرا در به در آفرید
همانکه به شوقِ تو پَر آفرید
به عشقت برایم جگر آفرید
کسی نیست ما را به قرآن حسین
خدا گفت و گفتیم ای جان حسین
تو هستی محمد محمد تویی
وَ حَی و علی هم به اَبجَد تویی
براتِ نجف لطفِ مشهد تویی
فقط آرزویِ مجدد تویی
مدینه شد امشب چراغان حسین
نبی گفت با تو که ای جان حسین
اگر لطف زهرا مسلمان شدیم
اگر ما سلیمان و سلمان شدیم
اگر در حسینیه درمان شدیم
اگر عاشقیم از حسن جان شدیم
حسن جان نوشتیم و جانان حسین
حسن گفت و گفتیم ای جان حسین
نشسته است موسی عصایش دهی
رسیده است یوسف که جایش دهی
دویده است یحیی عطایش دهی
به خاک است عیسی عبایش دهی
حرم شد قُرقُ از گدایان حسین
حرم پُر شد از ذکر ای جان حسین
شبی که حرم مادرم رفته بود
پُر از یادِ تو هر قدم رفته بود
شبی که پُر آه و غم رفته بود
شبی که برایم حرم رفته بود
مرا نذر او کرد گریان ، حسین
که قربان سَنَ طفلیم ای جان حسین
اگر رود یا که کویرت شدم
جوانم ولی زود پیرت شدم
اگر کنج شش گوشه گیرت شدم
من از نانِ بابا اسیرت شدم
تو آبی تو نانی تو سامان حسین
تویی برکتِ خانه ای جان حسین
اگر آمدم عشق یادم دهید
اگر خواستم کم ، زیاد دهید
مرا منصبِ خانه زادم دهید
به بادم دهید و به بادم دهید
منم کاهِ ناچیز و طوفان حسین
مرا میکُشی آخر ای جان حسین
سه شب آمدم تا که چیزی بَرَم
بهاری پیِ برگ ریزی بَرَم
دعایی برای عزیزی بَرَم
شفایی برای مریضی بَرَم
سه شب آمدم زیر باران حسین
که هرشب بگویم که ای جان حسین
تو بیانتها... نقطه چین میدهی
که از پشتِ در بیش از این میدهی
چنان میدهی و چنین میدهی
که حتی به قاتل نگین میدهی
نگینت چه شد ای سلیمان حسین
که نالید زینب که ای جان حسین
رسید و صدا زد پَرَش را مَبَر
زِره را که بُردی سرش را مَبَر
از انگشتش انگشترش را مَبَر
براین ناقهها دخترش را مَبَر
صدا زد به لبهای سوزان حسین
که عریان حسین و که ای جان حسین
#حسن_لطفی ۹۸/۰۱/۱۹
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#غزل
مدح تو را عزیز پیمبر گفت
جبریل خواند وحضرت حیدر گفت
هرکس که بود تشنه در این عالم
از "ساقی" بن "ساقی کوثر" گفت
گفتند شیر سرخ عرب هستی
این نکته را تمامی لشگر گفت
استاد عشق مدح تو را یک عمر
بر روی پله پله ی منبر گفت
نام تو را شبیه به تسبیحات
باهر نفس شمرد ومکرر گفت
اوج کمال ولطف تو را زینب
از هر چه گفته ایم فراتر گفت
مادر رسید وسیر نگاهت کرد
از زخمهای کهنه ی دیگر گفت
وقتی که دید مثل علی هستی
در کوچه های بی کسی از"در"گفت
باید زبان "چشم" تو را فهمید
تا از ارادتت به برادر گفت
جان کلام "جان برادر" بود
نا گفته ای که لحظه ی آخر گفت!
#احمدعلوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
عشقی که نمودست چنین عزم تو را جزم؟
ای با علی و مالک اشتر شده همرزم
مبهوت تو هستند امامان و شهیدان
مفتون تو هستند رسولان اولوالعزم
با آمدنت ولوله افتاد در آن دشت
این شیر چه شیریست که راهی شده با عزم
ای شهد لب خشک تو سوغات سمرقند
جولانگه یلها شده با رزم تو خوارزم
دستان تو راهی شده، راهی شده تا عرش
چشمان تو ساقی شده، ساقی شده در بزم
از قامت سرو تو به هم ریخت قوافی
وصف تو نگنجید در آشفتگی نظم
رؤیای تو تعبیر شده حضرت ساقی
آیات تو تفسیر شده حضرت ساقی
#احمدعلوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#غزل
جهان عشق مرید مرام عباس است
ادب همیشه در عالم به نام عباس است
طبیب درد تمام مذاهب عالم
کبوترانه شفا جلد بام عباس است
شنیده از لب مولای خود به نفسی انت
چه جمله بهتر از این در مقام عباس است
قیامت از همه سرها سر است بی تردید
بهشت باغچه ای زیر گام عباس است
"خدا به طالع او مهر پادشاهی زد"
هرانکسی که غلام غلام عباس است
قیام کرده به پایش قیامت کبری
قسم به عشق قیامت قیام عباس است
کسی ندیده کنار حسین بنشیند
مطیع محض امامت پیام عباس است
فراز کعبه بلندای خطبه اش فرمود
که طوف بیت به گرد امام عباس است
دوباره سائل هر ساله امده بر در
و مستمند جواب سلام عباس است
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#اعیاد_شعبانیه
#مربع_ترکیب
اواز عشق بی تو صدایی نداشته ست
قبل از تو عشق راه به جایی نداشته ست
جان ادب بدون تو نایی نداشته ست،
دنیای بی تو هیچ صفایی نداشته ست
با تو طلوع عشق و ادب را رقم زدند
غم را ز قلب های محبان قلم زدند
نام تو اولین قسم پاک عالم است
ایمان تو شبیه قدم هات محکم است
در حسرت لبان تو لبهای زمزم است
از تو هرانچه می شنوم باز هم کم است
نامت ز کودکی به لب ما ترانه بود
عباس عشق بود علم ها بهانه بود
ای سر به زیر پیش تو والا مقام ها
ای مقتدای قاطبه ی با مرام ها
بالاست پرچم تو کنار امام ها
لال اند در مقابل مدحت کلام ها
در راه عشق چیره به بی حاصلی شدیم
گفتیم یا حسین و ابوفاضلی شدیم
در شرق و غرب حضرت مشگل گشا تویی
در شهر درد کوچه ی باب الشفا تویی
ایینه ی تمام قد مرتضی تویی
تفسیر عبد صالح بی ادعا تویی
ما شیعه ایم و کار جهان شد به کام ما
در هر نماز سمت تو باشد سلام ما
در مهد نور شهره به قرص قمر شدی
در دلبری ز اهل هنر با هنر شدی
هر جا نبرد بود تو مرد خطر شدی
ضرب المثل برای دل پر جگر شدی
مصداق با شکوه ابالفضل می شود
پژواک لفظ کوه ابالفضل می شود
جای تو هست در دل تقدیر کربلا
با تو حماسی است مزامیر کربلا
زیبا تر است با تو تصاویر کربلا
کعبه ست زیر سایه ی تأثیر کربلا
محشر که دست های تو باب شفاعت است
سینه زن تو را چه خیال از قیامت است
دست کریم خسته ی بخشش نمیشود
وقت عطا معطل خواهش نمی شود
عباس جز به نور ستایش نمی شود
فضلش به صد کتاب نگارش نمیشود
چرخیده کارها ز طفیل کریم ها
عباس بوده مرشد خیل کریم ها
ای سایه سار عالمیان پرچم شما
ای تکیه گاه پیر و جوان پرچم شما
بالاست تا ابد به جهان پرچم شما
راه بهشت داده نشان پرچم شما
زائر رسید صحن تو و رستگار شد
شهر بهشت در حرمت اشکار شد
این دست ها که رو به ضریحت دراز شد
از روزگار سفله ی دون بی نیاز شد
نامت کلید بود و در بسته باز شد
عباس گفتم و همه جا چاره ساز شد
یا کاشف الکروب ببین دل شکسته ایم
تنها به استان شما چشم بسته ایم
سوگند بر خروش فرات و خجالتت
بر چشم های خون زده ی پر جراحتت
بر گریه ی حسین زمان شهادتت
مبهوت مانده کرببلا از حمایتت
روح القدس به خامه ی خامم نگاه کرد
مدحت دوباره حال مرا رو به راه کرد
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#ترکیب_بند
گر بشود موقع عطای ابالفضل
اهل کرم می شود گدای ابالفضل
جذب خودش کرده و ربوده دلم را
چهره جذاب و دلربای ابالفضل
حاجت خود را گرفته است یقینا
نذرکند هرکسی برای ابالفضل
زندگی او همه فدای حسین است
زندگی ما همه فدای ابالفضل
جمله به جمله فقط حسین حسین است
متن تمامی خطبه های ابالفضل
روی زمین هرچه رد پای حسین است
پشت سرش هست رد پای ابالفضل
مطمئنم که شریک داغ حسین است
گریه کند هر که در عزای ابالفضل
روح مناجات ماست حضرت عباس
قبله حاجات ماست حضرت عباس
مانده ام آخر چه بوده ارزش جانش؟
خواست فدایش شود امام زمانش
هیچ زمانی نشد "یکش" بشود "دو"
شرک خفی هم نیامده به زبانش
رزق ابالفضل نیز رزق حسین است
نیست جدا از حسین سفره نانش
چهار برادر فدائیان حسین اند
پشت حسین است با تمام توانش
حرف بدی هر که زد به بچه زهرا(س)
بچه امالبنین(س) نداد امانش
تا که ابالفضل در کنار حسین است
زینب کبری(س) نمیشود نگرانش
سایه عباس هست بر سر زینب
هست مدافع برای معجر زینب
در همه عمر بی قرار حسین است
زندگیاش تحت اختیار حسین است
ماه بنیهاشم است اگر چه ابالفضل
جذب حسین است و در مدار حسین است
بهر دفاع از حسین سینه سپر کرد
سینه عباس پاسدار حسین است
جان حسین از کسی گزند نبیند
تا که ابالفضل در کنار حسین است
تیغ حسین است هر دو دست ابالفضل
دست ابالفضل ذوالفقار حسین است
لحظه جان دادنش کنار شریعه
دل نگران، چشم انتظار حسین است
آه! ابالفضل بین علقمه افتاد
بر روی دامان پاک فاطمه(س) افتاد
#آرش_براری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem