eitaa logo
شعر شیعه
6.6هزار دنبال‌کننده
438 عکس
162 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
هر شب از گردون زِ شوقِ سجدهٔ خاک درش قدسیان ریزند چون برگِ خزان از شاخسار @shia_poem
قـــيــٰامـت قــــٰامــت و قــٰامـــت قــيــٰامــت قــيــٰامــت مــــيــكــنـد آن قــــد و قــٰامــت مـــــؤذن گَـــــر بــــبــيــنــد قــــٰامـــتــت را بــه قَدْ قــٰامَـــتْ بـــمــٰانـــد تــٰا قــيــٰامــت @shia_poem
ماییم مست جام تو یا زین العابدين خانه خراب نام تو یا زين العابدين هستیم مرغ بام تو یا زين العابدين مست علی الدوام تو یا زين العابدين پس می دهم سلام تو یا زین العابدین دردم همینکه باتو دوا میشود بس است ذکرم همینکه نام شما میشود بس است لطف تو دستگیر گدا می شود بس است وقتیکه مستجاب دعا می شود بس است با رحمت مدام تو یا زین العبادین با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟ آب دهان کیست چنین کیمیا گری آورده ام برات اگر دیده تری فهمیده ام شکسته دلی خوب می خری به به به این مرام تو یا زین العابدین نزدیک شمس مثل عطارد شدیم ما سنگیم و از دعات زمرد شدیم ما کردی نگاه و مرد تهجد شدیم ما فطرس که نه کنار تو هدهد شدیم ما با اشتیاق دام تو یا زین العابدین مهر غلامی پدرت بر جبین ماست حب الحسین روز قیامت نگین ماست شهبانوی مجلله شورآفرین ماست نامش شرافت همه سرزمین ماست ایران فدای مام تو یا زین العابدین گرچه اسیر شد امة الله شد فقط روشن ترین ستاره پس از ماه شد فقط آواره حسین دراین راه شد فقط مهریه اش بهشت روی شاه شد فقط دلبست بر امام تو یا زین العابدین نخل بهشت از رطبت بوسه ميگرفت جبریل از نماز شبت بوسه ميگرفت سجاده نیز از لقبت بوسه ميگرفت آنقدر حسین از دولبت بوسه ميگرفت جانم به این مقام تو یا زین العابدین نزدیک ذات، جای سجودت مشخص است بالای ساق عرش عمودت مشخص است یکپارچه علیست وجودت ، مشخص است زهرا در این قیام و قعودت مشخص است حق کرده احترام تو یا زین العابدین ذکر عروج حلقه رندان صحیفه ات شد روشنایی شب ایمان صحیفه ات نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه ات شد آیه آیه خواهر قرآن صحیفه ات دارد شکر کلام تو یا زین العابدین کیسه به دوش شب به شب مهربان شهر آه ای یتیم دوست خرما و نان شهر آقای دوستان خدا ای امان شهر ابری شده است بار دگر آسمان شهر با سجده غلام تو یا زین العابدین مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است از کوفه تا به شام گواه تو زینب است وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است شد استوار گام تو یا زین العابدین کشتی عشق را تو به ساحل رسانده ای با دستهای بسته اگر خطبه خوانده ای ابن زیاد را سرجايش نشانده ای کاخ یزید را تو به خاری کشانده ای احسنت بر قیام تو یا زین العابدین آویز دست مادر من نذر مرقدت دو گوشوار دختر من نذر مرقدت فرشی که هست در بر من نذر مرقدت چیزی نداشتم سر من نذر مرقدت قبر بدون بام تو یا زین العابدین شاید دوباره صحن و سرایی درست شد بین مدینه نیز بنایی درست شد یک گنبد امام رضایی درست شد آخر ضریح های طلایی درست شد آنجا به احترام تو یا زین العابدین با ما ز دردهای شب قافله بگو از زخم گردن و اثر سلسله بگو از خار و پا و سوختن و آبله بگو از طرز خنده های بد حرمله بگو دور و بر خیام تو یا زین العابدین با تو حدیث کرببلا ترجمة شد و دانه به دانهء شهدا ترجمه شد و با یک حصیر مرثیه ها ترجمه شد و جسم مرمل بدما ترجمه شد و با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین. @shia_poem
تو عجم زاده ای تو فامیلی پس حرم سازی ات به گردن ماست @shia_poem
ای مام علی بن حسین بن علی آرام علی بن حسین بن علی از برکت تو شدند اهل ایران اقوام علی بن حسین بن علی @shia_poem
ببین که می‌بَرد امشب تبسمهای زیبایش دلِ مادربزرگش را  دلِ اولادِ سلمان را... @shia_poem
من اسیرم؛ ولیکن آزادم من خرابم؛ اگرچه آبادم در سکوتم قرینِ فریادم باورم کن که جمع اضدادم رو به‌ راهم در اوج در به‌ دری جان به قربانِ استقامت تو من اسیرم؛ اسیر عزّت تو هم اسیرِ هزار رکعت تو شده‌ام من، خراب محنت تو نکند درکِ غربتت، بشری با ابوحمزه‌ی تو بیدارم غرق الفاظ توست افکارم هرچه دارم من از دعا دارم به تو من تا ابد بدهکارم بر سرِ خوانِ ناله‌ی سحری سجده‌هایت نموده ذوالثَّفِنات اشک گردیده از سرشکت مات می‌دمد از لبِ تو رمز نجات می‌طراود ز مَقدَم تو حیات می‌شود تا خودت مرا ببری؟ تو چه اُمّ‌ حنیفه‌ای داری خواهران عفیفه‌ای داری چه کتاب و صحیفه‌ای داری آیه‌های شریفه‌ای داری چه قَدَر دلبری، ز هر نظری تشنه‌ام؛ تشنه‌ی تفقّد تو بنده‌ام؛ بنده‌ی تعبّد تو کاش باشم همیشه هُدهُد تو روز فرخنده‌ی تولّد تو بده این بنده را تو بال و پری پسر زمزم و صفا! سجّاد! پسر مکّه و منا! سجّاد! پسر دخت مصطفی! سجّاد! ای سراپات مرتضی! سجّاد! یا علی! تو حسین را ثمری به فدای اِذا تَنَفَّسِ تو به فدای وجود اقدس تو انبیایند جمله در پس تو در برِ محضر مقدّس تو "ما اَنا سیّدی و ما خَطَری"* * من که هستم و چه ارزشی دارم؟! (دعای ابوحمزه ثمالی) @shia_poem
سر کرده‌ی عُباد جهان،سیدِ سجاد سر خیلِ محبان خدا،سرور اَمجاد در ذاتِ شریفش که به او منتسب ایجاد حیران همه اقطاب و پریشان همه اوتاد والا حسبی کآمده ز آباء و ز اجداد بر چِهْرِ مَهان زیور و بر فرقِ شهان تاج @shia_poem
  سجاد! ای به گوشِ ملائك، دعای تو شب، خوشه‎چين خلوت تو با خدای تو ای چشم آسمان و زمين مانده خيره‎وار بر شور و جذبه‎های تو در سجده‎های تو ای ديدن قتال غم انگيز كربلا حُزنِ هميشه ساخته از ماجرای تو يك روز بود واقعه ی كربلا، بلی يك عمر وقفه داشت ولی كربلای تو اي وارثِ پيمبر و حيدر كه اختران برآفتاب فخر كنند از ولای تو محراب را به وقت مناجات تو ، همه افتاده لرزه‎ها به تن از های ‎های تو اي يك نيای تو به نَسَب، مفخر عرب وی محور عجم به حَسَب يك نيای تو ای زينت تمامی پرهيزيان به زهد وی زيور تمام دعاها، دعای تو در مدح تو، ترانۀ توحيد سردهد هرچند نيست زمزمۀ من، سزای تو  @shia_poem
یا كریمیم و سرِ جاده­‌یِ تو شیعه شدیم ما كنارِ پرِ سجاده­‌یِ تو شیعه شدیم @shia_poem
نشستم یه گوشه با حال خراب شدم نی که از غم حکایت کنم گلومو گرفته یه بغض غریب میخوام قصه ای رو روایت کنم ابوحمزه میگه که وارد شدم توی خونه ی سیدالساجدین دیدم آسمون چشاش ابریه بازم خیسه سجاده روی زمین تحمل نکردم به حرف اومدم با یه حالی گفتم که جونم فدات چهل ساله که حال و روزت اینه چقد گریه آخه فدای چشات شده زخم پلکات بمیرم برات چقد گریه آخه گل فاطمه شهادت که ارث تبار شماست شهادت که ارث بنی هاشمه مگه حمزه کشته نشد تو احد مگه سجده گاهِ علی خون نشد نیفتاد زهرا مگه پشت در مگه مجتبی تیر بارون نشد رسید اینجا تا حرف دیدم امام هنوزم دلش انگاری کربلاست صدا زد ابوحمزه رحمت به تو شهادت همیشه تو تقدیر ماست ولی میدونی تا که یادم میاد میگم کاش عمرم به فردا نبود شهادت آره ارث ما طایفه ست اسارت ولی ارث ماها نبود نبودی ندیدی که تو کربلا چطور خواهرام میدویدن رو خار فرار کردن از خیمه ها عمه هام بیا و دیگه رو دلم دس نذار @shia_poem
نزد کریمانِ دوعالم خوشه چینم پای بساط اهل بیت از راغبینم بر پنجم شعبان گره خورده است دینم مدیون خیر و لطف زین العابدینم از برکتش شد خانه ی مولایمان شاد آمد علیِ دوم ارباب، سجاد آمد به ما آموخت طرز بندگی را پای مناجات و دعا، پایندگی را آورد با خود راه و رسم زندگی را آموخت با رفتار خود بخشندگی را ایثار و بخشش در وجودش منجلی بود کیسه به دوش نیمه شب، مثل علی بود گَرد فراموشی ازین آیین زدوده دین را دوباره با دعا احیا نموده ابواب رحمت را سوی مردم گشوده در هر مناجاتش، گریز روضه بوده با سجده هایش خلق را دلگرم می کرد سنگ دل هر غافلی را نرم می کرد تابید نورش، بازتابش شد صحیفه خیر کثیرِ آفتابش شد صحیفه پیغمبری کرد و کتابش شد صحیفه ارکان ناب انقلابش شد صحیفه دل های ما را با مناجاتش تکان داد راه خدا را با ابوحمزه نشان داد از سجده هایش روح ایمان، جان گرفته با گریه هایش دین، سر و سامان گرفته از یک دعای نوکرش، باران گرفته با مادر او آبرو ایران گرفته لطفی ندارد روزی ام بی شهربانو دست من و احسانِ بی بی شهربانو کار جهادی کرد و دین را تقویت کرد خیلی غلام، آقا خرید و تربیت کرد نسبت به داغ کربلا با معرفت کرد با روضه هر جامانده را خوش عاقبت کرد خیره به ظرف آب می شد، تشنه می ماند از کام بابایش همیشه روضه می خواند با روضه اش تا سال های سال، می سوخت یاد لباس خونی و پامال، می سوخت یاد تن بی سر، ته گودال، می سوخت یک عمر یاد غارت اطفال، می سوخت با گریه اش تبلیغ کرد و کم نیاورد با گریه اش ما نوکران را گریه کن کرد @shia_poem
چنین که ماه به این طفل واکنش دارد برای جاذبه هم چهره اش کشش دارد کمان ابرویش آرش، دو چشم،لیل عرب که خون شیعه و خون هخامنش دارد تمام ادعیه اش راهکار زندگی است که از «صحیفه»ی خود قصد پرورش دارد به طرز خمس عَشَر نیز یادمان داده که خواستن ز خداوند هم رَوَش دارد خدای بعد تو آن قدر شد به ما نزدیک که جای نبض،رگ گردنم تپش دارد به غیر اینکه امامی،چنان شدی سجاد: که در قضا و قَدَر حرف تو برش دارد شروع نهضت ادعیه بعد کرب و بلاست ریاضی است جهان: بعد پنج،شش دارد و متصل به سجود است این قیام آن قدر؛ که در تمامی ذرات گسترش دارد @shia_poem
آن جا که میل یار، اسیری عاشق ست در بند می روند ولی سر نمی دهند ایرانیان به هیچ بزرگ قبیله ای جز خاندان فاطمه دختر نمی دهند @shia_poem
شبیهِ سیبِ غلطانی که از جوی تو می‌آید دلِ سرگشته‌ی ما از شبِ موی تو می‌آید تو آنقدر از خدا سرشار هستی که نمی‌دانیم که این عطرِ خداوند است یا بوی تو می‌آید تو از آن جلوه‌هایِ ذاتیِ حقی که  از لاهوت علی حق و علی حَی  از دَمِ هویِ تو می‌آید حسین آنقدر عادت بر تماشایِ علی دارد به هرجا می‌رود تنها دلش سوی  تو می آید حسین است و علی اکبر رسول الله را آورد امیرالمومنینش هم که با روی تو می‌آید کنارِ شهربانو فاطمه ذوقی دگر دارد که از این مادرِ ایرانیان بویِ تو می‌آید خدا می‌خواست میدان داری‌ات پنهان شود وَرنَه سلحشوری  علمداری  به بازویِ تو می‌آید گره بر اَبرویت ای کاش می‌دادی و می‌گفتند کجیِ ذوالفقار  آری به اَبرویِ تو می‌آید خدا می‌خواست دستت بسته باشد وَرنَه با تیغی سرِ گردن‌کشان در زیرِ زانویِ تو می‌آید خدا را شکر در بیچارگیِ ما در این ایام به دادِ ما دعاهای تو دارویی تو می‌آید بخوان "یا مَن تُحَلُّ..." تاکه حل گردند مشکل‌ها که هرجا سائلی باشد سرِ کویِ تو می‌آید چه خاکی خطبه‌هایت بر سرِ آلِ یزید آورد هنوز از کاخِ ویرانش هیاهویِ تو می‌آید دلِ زینب کنارت قرص می‌شد در تمامِ راه که پایش بعد عباسش‌ به زانوی تو می‌آید « ندانم دل کجا می‌نالد از دردِ گرفتاری صدایِ چینی‌ای  از چینِ گیسوی تو می‌آید» نمی‌دانم چه آمد بر سرت از کوفه تا شام صدایِ فاطمه از دردِ پهلویِ تو می‌آید «»:بیدل @shia_poem
به حضور حضرت چشم تو شده سِرِّ آئینه بر ملا به نفیر نافذ هر دمت به اجابت آمد هر دعا که به یمن مقدمت آمده به شعف طلیعه ی اقتضا به مقام حادث ذات می که تویی کتابت اصطفا سر  سجده برده به قامتت شریان جرعه ی  ابتلا یم استجابت هو هوَ به عبادتت شده بی قرار نرسد به منزل می فروش که عیان شود رخ نوبهار مگر از شمیم صحیفه ات بزند پیاله ی بیشمار که تو انتهای اجابتی به تو ملتجی شده روزگار به دعای حضرت اشک تو به اجابت آمده هر دعا تویی آنکه نام جناب تو شده زین زینت عابدین لمعات نور قدیم تو به حدوث عیان شده در زمین قدحی که پر شود از دمت شود آیت ره متقین که شعاع اقدس فیض تو بُوَد اصل شائبه ی یقین به دو دیده دیده ی دل رسد به اشاره ات سوی کبریا عجبا ز تاک دوچشم تو که زغصه آمده خونفشان چه اقامه ای چه مقاله ای که ز اشک چشم تو شد عیان گذری به رهگذر بلا به نوای خسته ی کاروان همه خار و نشتر و کعب نی ره شام و شادی شامیان به اسارت آمده سوی تو غل جامع از شرر بلا تو خطیب خطبه ی عزتی تو بدیع روح عبادتی تو قیام قائم غربتی تو کتاب و نص سیادتی تو امام روز قیامتی تو علیم علم شهادتی که اسیر صبر تو شد ستم که تو روح حکم ولایتی به مقام نوری حضرتت به تجلی آمده هل اتی همه شور شعر بلاکشان نفسی ز نشئه ی جام تو شرر شراره ی یعدلون اثری ز شرح کلام تو صفحات مصحف صبر خم غلیان فیض مدام تو نرسد کسی به شکوه دل مگر از جواز مقام تو شرف مقام حضور تو جلوات جلوه ی من تشاء شب بی دلی دل بیدلال همه طوف کعبه ی کوی تو مه کامل آیینه ای که زد می حیرت مه روی تو اثری که محفل می کشان گره خورده بر شب موی تو شعفی شبی چه شود رسد اثرات خلسه ز سوی تو اگر این چنین شود آن شود که شود فنا غزل بقا کلامات مصحف از عشق تو به عبارت آمده برزبان نفحات سِر نفحت از دم حضرتت شده در بیان گِل آدمی به ولای تو  زده ره به جانب لامکان اثر از نگاه تو داده جان به گلی که آمده نیمه جان که پریش طره ی حضرتت شده شوق عاشق مبتلا @shia_poem
صد ره از هوش رَوَم چون رسد از کوی تو باد آن قدر بی‌خودی از بوی تو دارم که مپرس @shia_poem
خبر پیچیده در عالم که درّ ناب می آید نگین پنجم ِ آل کسا؛ ارباب می آید در آغوشش گرفته فاطمه(س)، یکریز پیغمبر(ص)- برای بوسه بر لبهای او بیتاب می آید چه تمرین میکند فطرس طریقِ دست بوسی را مگر شب تا سحر در چشم هایش خواب می آید!! فقط مشتاق دیدار است و وعده داده بر بالَش که محض پر گشودن بهترین اسباب می آید خدا قنداقه اش را با حریرِ کهکشان بسته برای خواندنِ لالایی اش مهتاب می آید ملقّب شد به «ثاراللهْ»! قطعاً قبله و کعبه... برای دیدنش با مسجد و محراب می آید علی(ع) در سایۂ گهواره اش «والشّمس» میخواند وَ سائل با رعایت کردنِ آداب می آید یقیناً می رود با دست های پُر از این خانه کسی که بی ریا، با قصدِ دقّ الباب می آید به یاد تشنگی هایش می آید اشک از چشمم میان روضه مادامی که حرف از آب می آید! @shia_poem
«اَحسنُ الخالِقین» از آن روییم که تو را آفریده‌ایم حسین! @shia_poem
دارم از رابطه‌ی شاه و گدا می‌گویم پشتِ این در «بده در راه خدا» می‌گویم تا بیایند، همه همسفر اشک شویم ... «هر که دارد هوس کرب‌و‌بلا» می‌گویم فطرس از راه برس؛ راه بلد می‌خواهم ! از پرِ نامه‌رسانِ تو مدد می‌خواهم آسمان‌جُل‌تر از آنم که کبوتر باشم آمدم در صفِ زوّار، که آخر باشم سائلم؛ شغل من این است، فقط در بزنم من فقط آمده‌ام دربدرِ در باشم پشت این قافله ما را بدوانید فقط دست ما را به ضریحش برسانید فقط دستِ عرشی شده‌ی تربت او بر سرم است هر چه افتاده در این جاذبه کارش کرم است جنسِ گهواره‌ی ارباب، ضریحی از چوب بندِ قنداقه‌اش از ریشه دخیلِ حرم است شعر نه؛ واژه‌ای از دفتر شاعرهایم زائرِ اذن دخولِ لبِ زائرهایم گرچه دور است، ولی حال و هوایش اینجاست آجرِ روضه‌ایِ بزمِ عزایش اینجاست دست‌بوسان؛ به حرم؛ همنفسِ خوبانند صفِ طولانیِ بوسیدنِ پایش اینجاست هر کجاییم، کنار حرم اربابیم خاک پاییم، غبار حرم اربابیم خبری هست، همه عرش خبردار شده «فطرس» آن قاصدکِ خسته که پر دار شده ... ... در دلِ قصه‌ی آزادیِ خود می‌گوید ... «باز هم حیدر کرار، پسردار شده» ما هم این بین به مولودیِ باران رفتیم یارمان آمد و ما نیز، به قربان رفتیم مادر آب، به دامان؛ سر دریا دارد پدر خاک، به لب؛ تربتِ اعلا دارد بوی سیب آمده از راهِ طواف قبله باد، همراه خودش عطرِ تنش را دارد مادرِ آب، عطش را به بغل می‌گیرد اشک می‌آید و لبخندِ لبش می‌میرد روضه نازل شد و در میکده باران آمد صحبت از آب شد و آیه‌ی عطشان آمد مقتلِ ناطقِ این روضه؛ پس از باریدن ... به تسلای دلِ مادر گریان آمد مادرش روضه به لب «وای بُنَیَّ» می‌گفت از سحر تا دل شب «وای بُنَیَّ» می‌گفت خواهری در دل گودال، به سر خواهد زد مادری ضجه‌ای از داغِ پسر خواهد زد لشکری می‌رسد و بر بدنِ تشنه لبی ... خنجر و تیغ و عصا؛ سنگ و سپر خواهد زد آسمان ریخت زمین؛ حضرت دریا افتاد روضه‌خوان ! روضه نخوان؛ مادرش از پا افتاد @shia_poem
هستی اش را که خدا داد به دامان علی خنده ها کرد نبی از لبِ خندان علی آسمان را به قدم های زمین می ریزد تا خدا می شنود ذکر حسین جانِ علی آیه ها یک به یک از وصف جمالش گویند چشم او نقطه ی با بود به قرآنِ علی شب معراجِ علی بود در آغوش زمین دست حق میوه خودش داد به دستان علی این پسر کیست که لبخندِ خدایی دارد این غزل سر مگویست به دیوانِ علی می وزد بوی خدا باز به کاشانه ی عشق... یوسف فاطمه رو کرده به کنعان علی گوییا پرده ز رخساره ی مهتاب کشید چشم خود را که نشان داد به چشمانِ علی @shia_poem
مرا با چشم‌های بسته از پل بگذران ای دوست! تو وقتی با منی دیگر مرا بیم معادی نیست @shia_poem
تکه به تکه دلم حکایت عشق است شعله به شعله پُر از حرارت عشق است دست مزن بر دلم وگرنه بسوزی در جگرم آتش محبت عشق است هیچم و از هیچِ هیچ ، هیچ نمانده هرچه که مانده ظهورِ حضرت عشق است هرچه که پروانه داشت شمع  از او برد غارت عشق است این و ‌عادت عشق است کاش خلائق ببیند آنچه که دیدیم حیِ علی‌العشق که قیامت عشق است حضرت عشق آمده است کیست حسین است آنکه شبیه‌اش نبود و نیست حسین است سوخته دل ، در  بساط آه ندارد خرمن آتش زده نگاه ندارد آه که تقصیر آن حُسنِ حسینیست عاشق بیچاره که گناه ندارد زندگیِ بی حسین تلخی محض است چون غم آن برکه‌ای که ماه ندارد «شُکر خدا را که در پناه حسینیم عالم از این خوبتر پناه ندارد» نام مرا هم در آن صحیفه نوشتند رحمتِ عشق است کوه و کاه ندارد  گفت پیمبر که  سینه چاکِ حسین است بیشتر از ما خدا هلاکِ حسین است چشم اگر این است و تابِ زلف اگر این است آنچه نماند برای ما دل و دین است نظم کواکب ببین بهم زده زین بعد گردش خورشید در مدار زمین است شیشه آن عطرسیب اگر که شود باز  کوچه‌ی ما بهتر از بهشت برین است محمل لیلی گذشت باز ندیدش قسمت مجنون نوشته‌اند چنین است با حرم و بی حرم همیشه اسیریم عاقبت عاشقی همیشه همین است دست خودم نیست اگر که عاشق اویم آنکه سیه کرده روزگار من این است بسته به زنجیر آن دو  زلف دوتائیم شکر که دیوانه‌های کرببلاییم مثل حسین علی بجان علی نیست هیچ کسی اینقدر نشان علی نیست عاشق او هم شدن به برکت مولاست بر سر هر سفره‌ای که نان علی نیست کرببلا را به ما هوای نجف داد راه حرم جز از آستان علی نیست جز حسنینِ علی هیچ دو خورشید لایق جلوه در آسمان علی نیست کرببلا گفت که هیچ نیرزد شکل نمازی که با اذان علی نیست فاطمه گفتا بگو با دل آگاه اشهد ان علی .... علی ولی الله خانه خرابیم اگر خراب حسینیم شُکر دعاهای مستجاب حسینیم فاطمه ما را به نام کوچکمان خواند گفت بیایید  انتخاب حسینیم قوتِ این مِی ، اگرچه هستی ما بُرد جرعه‌ی لاجرعه‌ی شراب حسینیم خانه‌ی ما کربلاست شارع العباس معتکف بارگاه باب حسینیم با ملک الموت هم که کار نداریم فاطمه فرموده  در حساب حسینیم لطف حرم شامل کبوتر ماشد مادر سادات باتو  مادر ما شد زخمی لب تشنه در برابر زینب آه که کشتی مرا برادر زینب تیغ و سنان تا نشست بر تن زخمیت خاک دوعالم نشست بر سر زینب داد زدی بسکه روی سینه ی اکبر حنجر تو خون شده است وحنجر زینب روبه یتیمان نگاه آخر تو بود رو به شریعه نگاه آخر زینب آمده پایین پای جسم تو خواهر آمده بالاسرتو مادر زینب جُون تو هستم که غیر آه ندارد «خواجه مگر بنده سیاه ندارد» @shia_poem
خِرَد پرسید از شاهَنشَهِ عشق این چه نوری هست که بر اندام تاریکی به صورت آمد از دنیا بگفتا عشق کین نور حسین بن علی باشد که اندر سوم شعبان قدم بنهاد بر دنیا @shia_poem
به قصه‌ی تو هم امشب درون بسترسینه... هوای خواب ندارد، دلی که کرده هوایت! @shia_poem