eitaa logo
تعلیقات
1.1هزار دنبال‌کننده
359 عکس
52 ویدیو
25 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (طلبه حوزه علمیه قم) 📝مسیر ارتباط: @fotros313h (📲 نشر مطالب با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📝 همه ما در طول زندگی، در کنار خود با انسان های مختلفی تعامل داشته ایم و از هریک نکته ای آموخته ایم. گاهی نیز بر خوبی ها چشم پوشیده ایم و بزرگی های افرادی که در کنارمان بوده اند را ندیده ایم. در این مجال تلاش می‌کنم گاهی مغفول از برخی خوبان را بنویسم. 📝 بیشتر پا به پای دلم راه می‌روم. گاهی می‌نویسم، گاه ، گاه پیشنهاد، گاه شعر و گاهی آه... بیشتر مقید به حال دلم هستم. 📒 افرادی که تا کنون درباره‌ی آن‌ها نوشته‌ام:🔻🔻 ❇️ بمثابه ثبت بخشی از سرمایه فرهنگی کشور که نشات گرفته از تعالیم و تربیت اصیل شیعی است، یکی از زمینه‌های عمیق خواهد بود. 🔻🔻🔻🔻🔻 📌 گاهی نیز از درباره مسائل انقلاب، جامعه و حوزه می‌نویسم...برخی از آن‌چه تا کنون در این صفحه نگاشته شده را با هشتک های زیر دنبال کنید: 🔹 یادداشت‌هایی با موضوع 🔹 یادداشت‌هایی درباره 🔹 یادداشت‌هایی در نقد کنش مدیر حوزه‌های علمیه با هشتک 🔹 تحلیلی بر بازتاب و ابعاد رسانه‌ای اغتشاشات اخیر 🔹 و یادداشت‌هایی با هشتک که ایدهای فرهنگی و اجتماعی است. 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔 @taalighat
🔸🔸 حاج قربانعلی ارغوان معروف به ، چون در روز عید قربان به دنیا آمده بود، قربانعلی نامیده شد. 📝 حاج قربی برای اهالی همدان فرد شناخته شده ای است. پیرمرد قصابی که بارزترین شاخصه ی او پیرغلامی سیدالشهدا و بودن اوست. حاج قربی به امام حسین با همه وجود داشت و فقط علاقه و محبت سطحی نبود. 🔻🔻 در کنار هیئتی بودن، یک مبارز و بود. برخی فقط امام حسین را در دوست دارند ولی حاج قربی مبارز قبل از انقلاب بود و برخی مبارزین شاخص دست پرورده مرام او بودند. حاجی از سیدالشهدا درس و مبارزه با ظلم گرفته بود لذا هیچ وقت زیر بار زور و ظلم نمی رفت. 🔻🔻 حاجی عاشق بود. شغل او در ظاهر قصابی بود ولی در واقع تنها مشغول خدمت به خلق بود. 🔻🔻 حاجی تحصیل کرده کلاسیک نبود ولی با عمل به آنچه می‌دانست به رسیده بود لذا حاجی در افعالش به شدت بود. 🔻🔻 حاجی در عید قربان به دنیا آمد و در روز عید غدیر سال 1392 از دنیا رفت. 🆔@taalighat
1 ♻️ تازه راه کربلا باز شده بود، حدود 20 سال پیش. پدر جزو اولین کسانی بود که به کربلا مشرف شده بودند. یک روز از بعد نماز ظهر کوچه های دور تا دور منزل را با قدم زدیم تا برنامه ریزی استقبال را انجام دهیم. 🔹🔹 حاجی میگفت: زائر عظمت دارد. باید طوری استقبال کنیم و محله را پرچم و پلاکارد بزنیم که همه بدانند زائر حسین علیه السلام آمده است. 🔻🔻 من نوجوان بودم و کم تجربه! دوست داشتم این وسط بهترین استقبال از پدرم را انجام دهم. درهمدان رسمی بود به نام پول خون، کسانیکه امکان خرید و قربانی گوسفند نداشتند، به یک قصاب پول می‌دادند تا یکی از ذبح های آن روزش را زیر پای زائر قربانی کند و فقط یک حق الزحمه از خانواده زائر بگیرد. 🔸🔸 به گفتم حاجی جان میشه با ی قصاب هماهنگ کنید بیاد گوسفند رو اینجا زیر پای بابا سر ببره پول خون بدیم. ❎ حاجی نگاه عمیقی به من کرد و گفت: حسین، پول خون یعنی ... شما در واقع گوسفند ذبح نکردی ولی بااین کار در ظاهر به مردم می گویی من قربانی کردم و این خلاف واقع است. 🔰 این حرف حاجی از چند زاویه اهمیت داشت: _ به من درس داد که گاهی یک فعل می تواند مصداق دروغ باشد. _ این رسم در همدان خیلی رایج بود ولی حاجی مغلوب رسوم زمانه نشده بود. _ حاجی با همه وجود پای اعتقادش ایستاده بود. حاجی در زندگی سعی کرد دین را واقعا اجرا کند. @taalighat
2 🔰 هر بار به یکی از حرم های اهل بیت علیهم السلام و اماکن مقدسه مشرف میشدم، حتما به یک زنگ میزدم و میگفتم الان اینجا به یاد شما هستم. ♻️ پای تلفن آنقدر می کرد و با امام علیه السلام صحبت و درد و دل می کرد که نگو... 🔰 اما از همه زیباتر اینجای قصه است: خیلی وقت ها نیمه شب در حرم یا جمکران یا بین الحرمین بودم و همان لحظه زنگ میزدم چون می‌دانستم خوشحال میشه ولی درعین حال معلوم بود پیرمرد را از خواب بیدار کردم. هربار عذرخواهی کردم که حاجی جان ببخشید بیدارتان کردم می فرمود: نه حسین جان، این بود منو بیدار کرد. خواستن حتی نیمه شب هم به یادشان باشم... 🔸🔸 قلبی که مملو از ناب است، خواب و بیدار ندارد و همه لحظات را برای عاشقی و یاد معشوق می خواهد... @taalighat
3 ♻️ صبح جمعه بود. تو خیابان حاجی رو دیدم. گفت میای بریم ؟ گفتم: بریم. رفتیم منزل یکی از رفقای مداح. حدود ده تا مداح دور هم جمع بودن، جلسه بزم مادحین بود نه روضه عمومی. 🔹🔹 هر کی چند بیت خوند و خیلی حال خوشی بود تا نوبت رسید به یکی از رفقای جوان که صدای خوبی هم داره. ذکر علی یا علی گرفت جلسه خیلی زیبا شد و همه رفتن تو حس و حال خاصی... 🔻🔻 یکدفعه میکروفون رو گرفت و خوندن مداح رو بهم زد و گفت به این چیزی که میگید (ذکر علی یاعلی) چقدر دارید؟ چقدر از ته دل باور دارید که علی همه کاره است؟ امام معصوم همه کاره است؟ ⛔️ همه سکوت کردند، کسی جوابی نداشت. از یک حال گذرا به یک سوال عمیق رسیده بودند... ✅ حاجی ادامه داد و گفت: فلانی شاهد بود (به یکی از پیرغلام هایی که تو جلسه بود اشاره کرد) 18 سال پیش گفتند فلانی تو بستر احتضار افتاده بریم بالا سرش. سرطان داشت و در حال جان دادن بود. نشستیم کنارش و خواندیم و کردیم. همون کسی که تو بستر مرگ افتاده بود، بلند شد و 18 سال بعد ازاون روز زندگی کرد. 🔹🔸 بعد رو کرد به ما و گفت: تا حالا چندبار اینطوری کردید⁉️⁉️ 🔆 حاجی به ما یاد داد توسل اگر فقط تفريح و باشه به درد نمی خوره‼️ عمق نداره، توسل باید بر پایه بنا شده باشه. 🔆 حاجی به ما درس داد که بچه ها امام معصوم واقعا قادر و و حی و همه کاره عالم است فقط باید داشت. وگرنه توسل های ما سطحی و تو خالی میشه. باید با زندگی کرد... @taalighat