eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
424 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمیشود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳 🏴 ⭕️مختصری از و 🔶 ، تبلور زنده ي نماز، مناجات، حماسه، عدالت، و شهادت است. در مورد اين رخداد بسيار سخن گفته شده است، ولي به ابعاد گوناگون انساني و اجتماعي و درسها و پيامهاي زندگي ساز و حماسه‌‎آفرين آن كمتر توجه شده است. حال ما در اين مختصر به  ميپردازيم: 💠عبرتهاي سياسي 🔷حركت و (ع) يك جنبش خصوصي يا خانوادگي نبود بلكه و انقلابي بزرگ عليه حكومت بني اميه بود. از اين رو يك محسوب ميشود كه ازجهات گوناگون مي‎تواند الگوي سياسي جوامع باشد كه مهمترين آنها عبارتند: 1⃣ولايت و رهبري 💢از مهمترين اصول اسلام است. ولايت بر مسلمين را امامان حق خودشان مي‎دانستند و به غاصب بودن ديگران عقيده داشتند. از اين رو (ع) فرمودند: «ما خاندان پيامبر بر تصدي اين امر (حكومت بر امت) از اين مدّعيان ناحق سزاوارتريم». و در زيارتنامه‎ها گاهي لعنت بر كساني آمده است كه ولايت آنان را انكار كردند. از سرمايه‎ها و در حركت ، معرفي به امت اسلام و است. 2⃣عدم ترك امر به معروف و نهي از منكر 💢 به حساسيت مردم نسبت به احكام خدا و نظارت عمومي در امور واليان و مسئولان و مردم عادي وابسته است. از اين رو (ع) با درك موقعيت حساس جامعه كه روز به روز از سنت رسول خدا(ص) فاصله مي‎گرفت، پرچم و را علم كرد و در اين راه و اطرافيانش را به خطر انداخت و براي هميشه و به همگان آموخت كه سكوت در برابر ظلم، بدعت، انحراف، گناهي بزرگ و عليه آنها بالاترين درجه امر به معروف و نهي از منكر است. حال پيروان فرهنگ عاشورا، با الهام از  بايد نبض پرحركت جامعه اسلامي باشند و نسبت به جريان امور و وضعيت فرهنگي و سياسي حساسيت نشان دهند و با حضور دائم در ميدان امر به معروف و نهي از منكر، عرصه را بر فساد آفرينان تنگ سازند. 3⃣باطل ستيزي و جهاد 💢تلاش براي بازگرداندن خلافت اسلامي و حاكميت مسلمين به مجراي حق و اصيل خود و از بين بردن سلطه جائرانه باطل، صفحه ديگري از مبارزات (ع) مي‎باشد كه تكليف را بصورت كلي و هميشگي روشن مي‎سازد و اينكه در برابر ، نبايد سكوت و كرد. از تكاليف مهم مسلمانان در حراست از دين و كيان خويش و مقابله با دشمنان است كه است. و  يكي از مظاهر عمل به اين تكليف ديني بود و درسي براي همه ي آزادگان جهان كه در همه حال با همه توان تا آخرين دم، به نبرد با دشمنان اسلام و دين خدا برخيزند. 4⃣تدبير و برنامه‎ريزي 💢 ، يك و با برنامه بود نه يك شورش كور و بي‎هدف. براي لحظه به لحظه و روز بروز آن، دورانديشي و به كار گرفته شده بود. 5⃣كل يوم عاشورا 💢از عبرتها و درسهاي مهم عاشورا، از حق و مبارزه با باطل و ستم در هر جا و هر زمان است.  تكليف خاص آن حضرت و يارانش در آن مقطع زماني خاص نبود، بلكه هرگاه هر جا نظير آن شرايط پيش آيد، همان تكليف هم ثابت است. 💠پيام‎ها و عبرتهاي اخلاقي 1⃣آزادگي 💢آزادي در مقابل بردگي، اصطلاحي، حقوقي و اجتماعي است، اما برتر از آزادي است و نوعي حريت و رهايي انسان از قيدهاي ذلت‎آور و حقارت بار است.  جلوه بارزي از آزادگي در مورد (ع) و خاندان و ياران شهيد او است كه از ميان دو امر شمشير يا ذلّت، را پذيرفت و فرمود: انسانهاي آزاده در راه استقلال و رهايي از ستم طاغوتها و در آن لحظات حساس و دشوار انتخاب، مرگ سرخ و مبارزه خونين را برمي‎گزينند و جان مي‎بازند تا جامعه خود را آزاد كنند. 2⃣ايثار 💢 ، ايثار خون و جان است. كسي است كه حاضر باشد هستي و جان خود را فدا كند. در صحنه نخستين ايثارگر (ع) بود كه از جان و مال خود گذشت و براي همه مخصوصاً شيعيان اين درس را داد كه در راه رضاي خدا و خدا بايد از تمنيات خويش گذشت. 3⃣شجاعت 💢صحنه  تصويري است واضح از (ع) و اهل بيتش. شجاعت عاشورائيان ريشه در اعتقادشان داشت. لذا عاشورا الهام بخش شجاعت به مبارزان بوده است و محرم همواره روحيه، شهامت و ظلم‎ستيزي به مردم میداده است. 🔗متن کامل را اینجا 👈andisheqom.com/fa/Article/View/11000207 بخوانید. @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️هدف امام حسین(ع) بود نه حکومت 🔶شیعه معتقد است هدف (ع) قیام و خروج بر و و شریعت اسلام بود، و این‌که به مردم بفهماند راه پیامبر اکرم (ص) از راه یزید، که خود را جانشین پیامبر می‌نامد جداست، و مسیری را برای آیندگان باز کند، که هرگاه نیاز به جان‌فشانی و خون داشت، باید باز با بذل جان و مال خود در راه دین، از دین محافظت کرد. 🔷با این دید در طول تاریخ، مردمی انقلابی بوده‌اند که هیچ‌گاه از بذل جان و مال خود در راه تحقق آرمان‌های خود و حفظ شریعت و مذهب دریغ نکرده‌اند. اما برای منحرف کردن این دیدگاه و از بین بردن این الگوی بسیار عالی برای بشریت، و انسان‌های آزاده، دست به هدف امام زده، و برخی را تشکیل حکومت، و برخی هدف امام را تنها فرار از بیعت معرفی می‌کنند، و به نحوی هدف حضرت را تحلیل می‌کنند که حضرت به هیچ وجه به دنبال جنگ و قیام نبوده است. برای تحلیل این مساله و فهمیدن هدف حضرت باید به سخنان خود امام رجوع کنیم: 1⃣حضرت به محض شنیدن خبر خلافت یزید (لعنه‌ الله‌ علیه) فرمودند: «وَ عَلَى الاِسْلَامِ السّلَامُ اِذْ قَدْ بَلِيَتِ الْاُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْل يَزِيد: آن‌گاه كه امت، گرفتار حاکمی چون گردد، بايد فاتحه اسلام را خواند». [۱] یعنی مشکل اصلی جامعه اسلامی است، مشکل بیعت کردن یا نکردن نیست، مشکل وجود شخصیتی مانند یزید است، لذا باید کرد و او را از اریکه قدرت به زیر آورد و را از شر او نجات داد. حضرت در همان شبی که سفر خود را آغاز و از مدینه به سمت مکه حرکت کرد، نامه‌ای برای برادر خود محمد حنفیه نوشت و در آن نامه، هدف از حرکت خود را توضیح داد و فرمود: 🔷«أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي‏ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏» [۲] در این نامه حضرت از کلمه استفاده می‌کند، که به معنای است و در مورد کسی به کار می‌رفته که در مقابل کسی کرده است. سپس می‌فرماید «لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّی»  یعنی هدف من از این خروج پیامبر است، سپس می‌فرماید اراده و نیت من و است. این‌گونه سخنان تنها با و مبارزه علیه یزید سازگاری دارد؛ چرا که اگر هدف حضرت تنها بیعت نکردن یا تشکیل حکومت بود، از این الفاظ استفاده نمی‌کرد. 3⃣همچنین حضرت در یکی از نامه‌های خود به جمعی از بزرگان بصره می‌نویسد: «و أنا أدعوكم‏ إلى‏ كتاب‏ اللّه‏ و سنّة نبيّه‏ صلّى اللّه عليه [و آله‏] و سلّم فانّ السنّة قد اميتت، و انّ البدعة قد احييت، و إن تسمعوا قولي و تطيعوا أمري اهدكم سبيل الرشاد؛ من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم؛ چرا که سنت پیامبر (ص) از بین رفته و (در دین) زنده شده است. اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید، شما را به راه راست هدایت کنم». [۳] اگر هدف قیام و مبارزه نیست، چرا حضرت این سخنان را می‌نویسد؟ چرا دیگران را می‌شوراند تا همراه او باشند؟ 👇👇👇
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️علمای شيعه حافظان دين (بخش اول) 🔷 به آن دسته از دانشمندان گفته ميشود كه پس از امام دوازدهم شيعه، به اشاره آن حضرت را انجام داده و از اصول و ارزشها و احكام دين اسلام پاسداری می‌نمايند. اگر چه در دوران حضور امامت (تمام ائمه) عده‌ای به نام اصحاب و شاگردان ائمه، گروهی از علمای شيعه را تشكيل ميدهند، افرادی چون كميل بن زياد، و ابی حمزه ثمالی و زرارة بن اعين و ابن ابی‌عمير، بكير بن اعين، علی بن يقطين، جابر بن يزيد الجعفی، فضيل بن يسار...، [۱] و اصحاب ائمه ديگر كه در حفظ و تبليغ دين نقش داشته‌اند، طبقه‌ای از علمای شيعه دين محسوب ميشوند. چون در حفظ دين در عصر ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ نقش داشته و از طرف ائمه ـ عليهم السّلام ـ نيابت و مأموريت تبليغ را داشته‌اند. [۲] امّا در اين نوشتار منظور از علمای شيعه، ،  است، كه در نقش بسيار اساسی و برجسته‌ای را ايفاء نموده‌اند.  در اين دوره در رده‌های مختلف، به همت نموده‌اند كه به اختصار به برخی از اين موارد اشاره مي‌نماييم. بنابر نص (عج)  بطور عموم، از طرف آن حضرت عهده‌دار مسئوليت و بوده و هستند، «و امّا الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله عليهم...»؛ [۳]  🔷با اين توقيع، و اصالت آن، كه در نهفته است به عهده  قرار گرفت. طبقه‌ای از  كه در حفظ دين مسئوليت داشته و ايفای نقش نموده‌اند، طبقه‌ای بوده‌اند كه با و ، ، و به همت نموده‌اند؛ علمايی همچون ابن هشام، خواجه نصير طوسى، ميرداماد، ميرفندرسكي، ملاصدرا، علامه طباطبايى، شهيد مطهری و... [۴]  نيز با ايفای نقش در تكاپو كرده و دين اسلام و احكام آن را، در نسل‌های مختلف زنده داشته‌اند، كه كار اينها از دو طبقه فوق سخت‌تر بوده است، چون تمام دستاوردهای طبقات پيشين، اعم از مراجع تقليد و محققان و مؤلفان، توسط اين طبقه به زبان عاميانه و عرفی و كارآمد به مردم منتقل شده است. اينها مروجين و حافظان شريعت اسلامی بوده‌اند. دين ارزش‌محوری و ارزش‌مداری است، يعنى همواره آنچه را كه در دين ملاك و معيار عملكرد است هستند، ارزشهای اخلاقی، و ارزشهای درونی و بيرونی، مانند و ، و و دوری از معاصی كبيره و صغيره، به تصريح قرآن ملاك برتری انسانها در پيشگاه خداوند فقط تقواست [۵] و  با توانسته‌اند كاركرد مثبت داشته باشند. 🔷 و به عنوان تكليف فردی و حقوق اجتماعی كه اجزای پديدآورنده و اركان و ساختار تقوا هستند، توسط  و طبقات مختلف از تا حال حاضر، به مردم و رگه‌های اجتماعی، مانند واكسن‌هایی تزريق شده و در فرآيند فرهنگ سازی، فرهنگ غالب و چهره و نمای ظاهری، را شكل داده است. برای نمونه عزاداری برای معصومين و سيدالشهداء به صورت يك فرهنگ عمومی در‌آمده است؛ اكنون بايد پرسيد كه اين فرهنگ عمومی چگونه به وجود آمده است؟ چنانكه به تاريخچه عزاداری و فرهنگ آن نگريسته شود، در به وجود آمدن اين ارزش دينی و تبديل آن به عنوان يك فرهنگ عالی شيعه روشن خواهد شد. [۶] ساير امور مذهبی و ارزشی هم اينگونه بوده است، ‌جزئيات زندگی يك فرد كه در آن نمادهای فرهنگ شيعه به عنوان ارزش مطرح میباشد، توسط علمای شيعه در فرهنگ مردم جای گرفته است. سلام گفتن و آغاز كردن ديدار و ملاقات با واژه سلام، يك فرهنگ دينی ارزشمند است، چنانكه روايات وارده و آيات قرآنی مربوط به اين جزئيات فرهنگی را بررسی كنيم، به اين حقيقت ميرسيم كه نقش آنان كه اينگونه فرهنگ‌ها را در زندگي روزمره مردم جاری كرده‌اند چه مقدار برجسته است. ... پی نوشت‌ها: [۱] شيخ مفيد، الاختصاص، چ ششم، جامعه مدرسين، ۱۴۱۸، ص ۸ [۲] دكتر ابوالقاسم گرجی، تاريخ فقه و فقهاء، چ اول، سمت، ۱۳۷۵، ص ۱۱۸، ۱۱۹، ۱۲۰ ـ ۱۲۷ [۳] شيخ صدوق، اكمال الدين، چ سوم، مدرسين ۱۴۱۶، ج ۲، ص ۴۸۴ [۴] ر.ك: شهيد مطهری، پيشين، ص ۴۱۸ [۵] ان اكرمكم عند الله اتقاكم...؛ حجرات، ۲۱ [۶] ر.ك: رضا مختاری، سيمای فرزانگان، چ چهارم، ناشر دفتر تبليغات، ۱۳۷۱، ص ۳۱، كه به تفصيل داستانهايی از پرهيزكاری و اخلاص علما در راه حفظ و ترويج دين بيان شده است. ✍امیرعلی حسنلو منبع: وبسایت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️طبق قرآن خدا با عروج حضرت عيسی (ع) او را از مهلكه نجات داد و مانع شهادتش شد، امّا مانع شهادت امام حسين (ع) نشد، چرا؟ 1⃣خداوند سبحان هر كاری را براساس مصلحت و حكمت خاصی انجام ميدهد و حقيقت اسرار و حكمت كارهای خدا را هيچكسی نميداند و اگر نظر عرفانی و فلسفی احياناً برای برخی مسائل طرح ميشود، تنها در حد يك احتمال است، و اگر در برخی روايات گاهی مسائل عنوان شده  است، در حد يك جلوه‌ای از اسرار فراوان آن مسائل است، وگرنه حقيقت اسرار كارهای خداوند را غير خود او كسى نميداند. جريان حضرت عيسی (ع) و  (ع) نيز از اين قاعده بيرون نيست و كسى نميداند كه در اين دو مورد چرا خداوند دو نوع اراده نموده است، تنها در برخی روايات آمده است كه در يك حالت روحانی و معنوی و با الهام الهی به آن حضرت گفته شد «يا حسين اخرج الی العراق، فان الله قد شاء أن يراك قتيلاً» [۱] ای به سوی عراق حركت نما كه خدا خواسته است كه در آن سرزمين نصيب تو بشود. 🔹لذا معلوم ميشود كه برخلاف جريان نجات عيسی مسیح(ع) در جريان  آن حضرت مورد بوده است و در متون و منابع اسلامی آمده كه وقتى برخی افراد به حضور امام رسيدند تا او را از رفتن به عراق باز دارند، حضرت به همان كلام الهام شده استناد ميكرد و آنها را قانع مينمود كه جريان رفتن به عراق و شهادت مورد مشيّت و خواست خداوند قرار گرفته لذا بايد بروم. [۲] گذشته از اين قبل از جريان كربلا حتی در زمان (ع) در روايات متعدد آمده كه (ص) از جريان او خبر داده است. [۳] از مجموع اين حقايق بدست می آيد همانطور كه مشيت خداوند بر نجات حضرت عيسی(ع) قرار گرفت، مشيت او بر (ع) تعلق گرفت. در نتيجه چرايی اين دو مسأله را بايد به مشيت و خواست خداوند حواله داد و كسى از اسرار اين دو گونه انتخاب آگاهی ندارد. 2⃣نكته ديگر تحليل نقش و است، يعنى بعيد نيست كه اگر در آن زمان حضرت عيسی(ع) بدست كفار شهيد ميشد، اثر چندانی برای حفظ معارف وحیانی نميداشت، لذا خداوند او را نجات داد. اما در جريان امام حسين (ع) قضيه برعكس است، يعنى شهادت او به اندازه ای در و معارف وحیانی اثر داشت، كه خداوند خواست، آخرين دين آسمانی را با خون و شهادت این بنده خاص خود حفظ كند و اگر  (ع) همانند عيسی(ع) به آسمان برده ميشد، شايد دين خدا از بين ميرفت و مورد نابودی قرار ميگرفت، لذا خداوند از طريق شهادت امام حسين(ع) دين خاتم را تا ابد حفظ كرد. امام خمينی(ره) درباره تأثير شهادت امام حسين(ع) در حفظ اسلام ميگويد: « (ع) مذهب را بيمه كرد، با عمل خودش را بيمه كرده... و مكتب اسلام را نجات بخشيد». 🔹و از آنجا كه حفظ دين در زمان امام حسين (ع) تنها از طريق شهادت امام حسين(ع) تأمين ميشد، خداوند حضرت را همچون عيسی (ع) نجات نداد، لذا «در دوران سيدالشهداء (ع) شرايطی پيش آمده بود كه جز با حماسه شهادت، بيدارى امت فراهم نميشد، و جز با خون این بنده عزيز خدا، نهال دين جان نميگرفت، اين بود كه امام و اصحاب شهيدش، عاشقانه، آگاهانه به استقبال شمشيرها و نيزه ها رفتند تا با مرگ خونين خويش طراوت و سرسبزی را تأمين و تضمين كنند و اين سنت همچنان در تاريخ باقی ماند و درس بزرگ و ماندگار برای همه نسلها و عصرها گشت». [۴] پس بنابر فلسفه عدم نجات امام حسين(ع) ميتوان چنين تعبير و تحليل كرد كه ، تنها از طريق (ع) تأمين ميشد، لذا خداوند او را عيسی گونه نجات نداد، بلكه برای حفظ و بقای دينش، شهادت در راه خدا را نصيب او نمود. 3⃣نكته ديگر آن است كه بر خلاف تعبيرى كه در سؤال آمده، يك هلاكت نيست و عدم شهادت به مفهوم نجات از مهلكه نيست، بلكه شهادت بالاترين، زيباترين و آگاهانه ترين سعادت و حيات است، لذا قرآن كريم هرگز اجازه نداده است كه ، مرگ تلقی شود، بلكه فرمود شهادت زندگی برتر انسان هاست: «و لا تقولوا لمن يقتل فی سبيل الله امواتٌ بل احياءٌ و لكن لا تشعرون». طبق اين فرهنگ قرآنی هرگز مناسب نيست كه گفته شود عيسی(ع) از مهلكه نجات يافت و امام حسين(ع) نجات نيافت، زيرا شهادت زندگی برتر است و نه هلاكت. فيض شهادت چنان ارزشمند است كه اولياء دين همواره از خداوند، آرزوی آن را داشته اند، در مكتب خاندان وحی، شهادت مطلوب و معشوق آنان است و امامان همه مرگشان با شهادت بوده است. [۵]، پس طبق اين تفسير ميتوان گفت حضرت عيسی(ع) از شر كفار نجات يافت، ولی (ع) با شهادت خود نه تنها به حيات و نجات برتر رسيد، بلكه دين خدا را نيز حفظ نمود و تا ابد از خطر نابودی نجات داد و اين مقام بطور يقين، از مقام عيسوی بالاتر و برتر است. مآخذ در منبع موجود است منبع: وبسایت اندیشه قم @tabyinchannel
⭕️لزوم هجرت به بلاد اهل ایمان 🔹ممکن است کسی در سکونت داشته باشد، ولی و برخلاف و یا و یا بی‌دین و بی‌عقل باشد، و با این‌ حال باشد؛ ولی اگر کسی بخواهد کند و به خدا داشته باشد یا محفوظ بماند، و این امر متوقف بر و از آن بلاد به باشد، و منتقل‌ شدن از آنجا برای او ممکن باشد، باید برای و ایمان خود و اهل‌ بیت خود، به بلاد اهل ایمان کند؛ وگرنه به خود و اهل خود نموده و مقصر خواهد بود. 📕در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۲۰ منبع: وبسایت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌ الله العظمی بهجت (ره) @tabyinchannel