eitaa logo
طرز طنز
67 دنبال‌کننده
111 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚طنز درباره‌ی پهلوی🥸 بخش اول✏️ 🇮🇷بی‌توجهی عام و گسترده به زندگان و توجه عام، گسترده و البته مضحک به آنچه افتخارات تاریخی و نژادی نامیده می‌شد، یعنی شوونیسم، از سیاست‌های فرهنگی غالب در حکومت پهلوی بود. در منظومهٔ «سفر عاشقانه»، شاعر در شعری که طنز اجتماعی - سیاسی، طنز عبارت و طنز موقعیت است، در تضاد با آن‌همه تبلیغات رسمی از تاریخ مشعشع نیاکان، از درخت کجی سخن می‌گوید که در اصفهانِ نصف جهان روییده است و - مطابق رسم و پسند آن‌ زمان - توریست‌ها، جهانگردان و به‌خصوص ایرانی‌ها کنارش عکس می‌گرفتند: 🔹« در اصفهان درخت کجی دیدم/ ...کنار تپه‌ی افغان/ من و تو یک ملیون/ افغان هفشت هزار/ من و تو را/ بردند/ کشتند و ما دوباره آمده‌ایم/ و می‌خواهیم به یادگار/ عکس بگیریم/ بر روی تپه‌ای که بر آن مُردیم». 🇮🇷استناد شاعر به تاریخ، به اصفهان آباد و پرجمعیت و شکست شاه‌سلطا‌ن‌حسین از تعداد کم مهاجمان و بلافاصله ربط آن به زمان خود و عکس یادگاری گرفتن بر تپه‌ای که یادگار کشتار ایرانی به دست مهاجمان است، خود با سیاست‌های فرهنگی دوره‌ی پهلوی در تناقض قرار می‌گیرد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز درباره‌ی پهلوی🥸 بخش دوم✏️✏️ 🇮🇷شاعر، در بخش بعدی با زبان و لحن طنز، اشاره به نقشی دارد که حکومت پهلوی می‌خواست به زن بدهد: 🔹«هفت سین در باستانی/ سرخاب را دیدم که هلهله می‌کرد/ و سین قرمز سر، ساکت بود/ ای بانوان شهر/ گلویتان هرگز از عشق بارور نشده است/ وگرنه سرخاب را به اشک می‌آلودید/ و سین ساکت سر را سلام می‌گفتید.» 🇮🇷شاعر، از کلمه‌ی سرخاب به «سین ساکت سر» اشاره می‌کند که سرخی است، سرخی انقلابی خونین و خطاب به بانوانی که متاثر از سیاست‌های فرهنگی و غالب در رژیم پهلوی بودند، می‌گوید که اگر عشق را می‌شناختید: «سرخاب را به اشک می‌آلودید/ و سین ساکت سر را سلام می‌گفتید.» 🇮🇷در ادامه، شاعر به شاعرانی که از شعر فقط به الفاظ توجه داشتند و بس، در طنز عبارت می‌گوید که: 🔹«فریادهای لفظی/ تنبور قوم لوط است/ پرواز آفتاب لب بام است/ مقصد به گم شدن و تاریکی دارد». 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز درباره‌ی پهلوی🥸 بخش دوم✏️✏️ 🇮🇷شاعر، در بخش بعدی با زبان و لحن طنز، اشاره به نقشی دارد که حکومت پهلوی می‌خواست به زن بدهد: 🔹«هفت سین در باستانی/ سرخاب را دیدم که هلهله می‌کرد/ و سین قرمز سر، ساکت بود/ ای بانوان شهر/ گلویتان هرگز از عشق بارور نشده است/ وگرنه سرخاب را به اشک می‌آلودید/ و سین ساکت سر را سلام می‌گفتید.» 🇮🇷شاعر، از کلمه‌ی سرخاب به «سین ساکت سر» اشاره می‌کند که سرخی است، سرخی انقلابی خونین و خطاب به بانوانی که متاثر از سیاست‌های فرهنگی و غالب در رژیم پهلوی بودند، می‌گوید که اگر عشق را می‌شناختید: «سرخاب را به اشک می‌آلودید/ و سین ساکت سر را سلام می‌گفتید.» 🇮🇷در ادامه، شاعر به شاعرانی که از شعر فقط به الفاظ توجه داشتند و بس، در طنز عبارت می‌گوید که: 🔹«فریادهای لفظی/ تنبور قوم لوط است/ پرواز آفتاب لب بام است/ مقصد به گم شدن و تاریکی دارد». 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز درباره‌ی پهلوی🥸 بخش سوم✏️✏️✏️ 🇮🇷و آن‌گاه به نقش شعر و شاعر و شاعری می‌پردازد که: 🔹«شاعر باید شاعر به واقعه‌ی هستی باشد/ و نبض واقعه‌ی هستی باشد/ وقتی که از نمای فاخر شعرت/ به‌خویش می‌بالی/ آیا ارج تشبیه را در می‌یابی؟» 🇮🇷پرسش این است که آیا هنر آینه‌گردان تاریخ است؟ خیلی از آثار ارجمند هنر و ادبیات همین نقش را داشته‌اند مانند آثار بالزاک و در شعر نظیر آثار سعدی و حافظ ... در بخش سعدی، شاعر تصویری دقیق از دوره‌ی خود با «لحن طنز» و به تلخی بیان می‌کند: 🔹«و جسم را رایج کردند/ کمبود شوق/ کمبود سربلندی را رایج کردند/ کمبود گوشت/ کمبود کاغذ/ کمبود آدم». 🇮🇷و یا اینکه این تصویر مضحک و در عین حال دردناک که: 🔹«مکتوب سوگوار/ تاریخ نسل خام پلوخواری است/ که آمدن و رفتنش/ مثل خنده‌ی دیوانگان/ بدون سبب/ و بیهوده است/ و زندگانی‌اش/ خزه را می‌ماند در آب/ پر از تحرک ظاهر/ و رکود باطن!» 🔗🔗🔗 منبع: (طنز درباره‌ی پهلوی. محمدعلی علومی.صفحه ۲۶۸-۲۶۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
👌یکی از سوالات ثابت و همیشگی جوانان و نوجوانان علاقه‌مند به حوزه‌ی طنز و شوخ‌طبعی، معرفی کتاب مناسب و منسجم برای آموزش نکات کلیدی و شگردهای طنزپردازی بوده و هست که بنده این دو اثر ارزشمند را معرفی می‌کنم. 📚📚📚 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بگوبخند با حافظ😊 من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم محتسب داند که من این کارها کمتر کنم (حافظ) 🔸🔸🔸 من نه آن مَردَم که فکر میهن و کشور کنم «محتسب داند که من این کارها کمتر کنم» گرچه دریای صدارت پر ز موج فتنه است «سر فرو بردم در آن‌جا تا کجا سر بر کنم» با وزیران مشاور مشورت کردن خطاست «می‌روم تا مشورت با شاهد و ساغر کنم» چون ندارد عهد و پیمان وکیلان اعتبار عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم هر وكيلى طىّ نطق افسانه‌ها خوانَد، ولی «من نه آنم کز وی این افسانه‌ها باور کنم» من که از آغاز بودم بی‌سواد و لاکتاب «کج‌ دلم خوان گر نظر بر صفحه‌ی دفتر کنم» غیر سرگردانی از عدلیه کس خیری ندید «داوری دارم بسی، یارب، که را داور کنم؟» چون وفای وعده در عمرم ندیدم از کسی وعده فردای دولت را چرا باور کنم؟ 🔹🔹🔹 [دیوان خروس لاری. ابوالقاسم حالت. سال۱۳۷۸. صفحه۲۸۳] 🖇🖇🖇 منبع: (بگوبخند باحافظ. مجید بهره‌ور. صفحه۲۳۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝قصیده‌ی انتخابیه!🤓 کاندیداتور مطرح، از کلّ رقیبان سر از نامزد اصلح، یک‌خرده هم اصلح‌تر! هم عارف و هم عامی گشتند مرا حامی معروف به خوش‌نامی در باختر و خاور ما را نبود وحشت از رد صلاحیت قربان توای «هیئت»، مدیون تو ای «کشور»! گرچه موتور مخلص گه‌گاه کند فس‌فس امید که تا مجلس چرخم نشود پنچر! با رأی فزاینده، در دورۀ آینده ماییم نماینده، گر بخت شود یاور من مردمی و نازم، خوش‌صحبت و طنّازم به‌به که چه می‌تازم! احسنت برین استر! دی گفت ترازومان: «کای دلبر مهرومان از غصه‌ی محرومان کلی شده‌ای لاغر!» من حامی نسوانم، جان بر کف ایشانم من درد تو می‌دانم، پس رأی بده خواهر! من سرسبد گل‌ها، معشوقه‌ی بلبل‌ها محبوب تشكّل‌ها، یک دلبر سیمین سر(!) «گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل» از عشق رخم، بالکل، آن قاطی و این پرپر این علم و سواد من، این هوش زیاد من اعضای ستاد من هستند بر این باور خطاط و دو تا شاعر، تبلیغ‌گر ماهر یاردانقلی و باقر، قربان‌علی و اصغر از سعی اکیپ من خوشگل شده تیپ من بنگر به تریپ من، این عکس شده محشر! با این رخ چون ماهم در عکس چه دلخواهم هم‌میهن همراهم، کن نام مرا از بر ناز قلمت ای یار! بر برگه‌ی رأی این‌بار تو اسم مرا بنگار، پس لطف مرا بنگر گر سوی ستاد آیی، شام است و پذیرایی هنگام دسر چایی با بیسکویت مادر از مکر رقیبانم هر چند پریشانم من رستم دستانم، خالی نکنم سنگر مزدور فرنگ آن‌ها، با بنده به جنگ آن‌ها پس دنگ و دبنگ آن‌ها، بی‌شخصیت و عنتر! گه رنگ و دبنگ آید، که منگ و ملنگ آید چون قافیه تنگ آید، شاعر به ... الى آخر! 📎📎📎 منبع: (خنده‌های فالش.سعید سلیمان‌پور ارومی. صفحات۱۱۵-۱۱۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز بلاغی🤔 🔸مراد از فعل امر (بکن) و نهی (نکن) باشد. مثلاً به کودکی که با رادیو بازی می‌کند می‌گوییم: بکن! خرابش کن! و از این قبیل است جملات زیر که به مقتضای حال گفته شود: پاره کن! مرا بکش! هر چه دلت می‌خواهد بگو! 🔹در بلاغت غربی rhetorical irony (طنز بلاغی) به سخنی گفته می‌شود که قصد گوینده درست عکس آن باشد. گوینده معمولاً لحن جدی دارد و پند و اندرز می‌دهد، اما در حقیقت مقصود او تحذیر و تنبیه است: رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز! (عبید زاکانی) 🖇🖇🖇 منبع: (بیان و معانی. سیروس شمیسا. صفحه۱۷۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan