eitaa logo
طرز طنز
68 دنبال‌کننده
111 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚تصویری از تکیه بر خانه‌ی عنکبوت🕸 🔸مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ العَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ «داستان کسانی که غیر از خدا دوستانی اختیار کرده‌اند، همچون داستان عنکبوت است که با آب دهان خانه‌ای برای خویش ساخته در حقیقت - اگر می‌دانستند - سست‌ترین خانه‌ها همان خانه عنکبوت است» (سوره عنکبوت.آیه۱) 🔹قرآن برای این‌که پوچیِ پناه بردن به غیر خدا را نشان دهد، تکیه به غیر خدا را همانند اعتماد عنکبوت بر خانه‌ی خود دانسته است؛ خانه‌ای که مانع گرما و سرما نیست و چنان سست است که به اندک ضربتی نابود می‌شود‌. تنها کارکرد چنین خانه‌ای به دام انداختن حشرات ضعیف است. اولیایی هم که مشرکان برای خود گرفته‌اند، صرفاً، اسمی دارند، نه نفعی می‌رسانند و نه ضرری، نه مالک مرگی هستند و نه حیاتی؛ بلکه تنها وسیله‌ی ارتزاق عده‌ای خاص هستند. 🔸بدین‌‌سان قرآن جماعتی را به تصویر کشیده است که چون عنکبوت به خانه‌ای پناه برده‌اند که چنان سست است که به اشاره‌ای از هم متلاشی می‌گردد. با این حال، همین خانه، امیدی برای به دام انداختن انسان‌های ضعیف است. تصویری از انسان‌های عنکبوت‌صفت. گویی فلسفه‌ی چنین باوری، تنها در به دام انداختن انسان‌های ضعیف خلاصه می‌شود. 🔹هوگس[در کتاب خودآموز طراحی کاریکاتور صفحه۱۶]، در تصویری از صلیب بلندی که «پاپ جان‌پل دوم» به دست گرفته و بر آن تکیه داده، دامی از تار عنکبوت را نشان داده که تمام صلیب و پاپ را در برگرفته و صلیبی که وسیله‌ی اتکای پاپ است به تور ماهیگیری می‌ماند که پاپ را گرفتار کرده است. هوگس می‌خواهد پاپ را کسی بنمایاند که به‌جای تکیه بر صلیب مسیح، برخانۀ عنکبوت تکیه کرده است. او بدین‌گونه خواسته جایگاهی را که پاپ بر آن تکیه کرده را سست و مندرس نشان دهد، همانند بت پرستان. 🖇🖇🖇 منبع: (طنز مقدس. علی نجفی. صفحات۳۳۲-۳۳۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖شعرهای گاوی🐄 🔸قلعه‌ی حیوانات🔸 در کوچه، گوسفندم در مدرسه، طوطی در اداره، گاو به خانه که می‌رسم، سگ می‌شوم چوپانی از برنامه کودک داد می‌زند گرگ آمد! گرگ آمد! و من کنار بخاری شعر تازه‌ام را پارس می‌کنم! (صفحه۱۶) 🔹حمایت🔹 گاو، گاو است چه در هلند باشد، چه در اسپانیا چه مال مش‌حسن باشد، چه کار مهرجویی من به دادخواهی گاوهای جهان آمده‌ام قصاب مهربانی هستم جنب سفارت هند گوشت گوساله موجود است! (صفحه۱۷) 🔸شاخدار شکنی🔸 همه‌ی گاوها، گوساله به دنیا می‌آیند منِ گوساله، گاو به دنیا آمدم شیرم را دوشیدند شاخم را شکستند از دباغ‌خانه که برگشتم عزیز شدم حالا نشسته‌ام پشت ویترین گالری کفش سایز ۳۷ درست اندازه‌ی پای ملیحه! (صفحه۱۹) 🔹اقرار🔹 چوپان چراگاه ارض موعودم گوسفندان زیادی در من می‌چرند گرگ‌های زیادی از من می‌درند سگ‌های زیادی با من می‌دوند چیزی به موسی شدنم نمانده است این گوساله‌ها اگر بگذارند! (صفحه۲۲) 📎📎📎 منبع: (شعرهای گاوی. اکبر اکسیر. ابوالقاسم تقوایی) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و طعنه در تاریخ بیهقی✍ بخش اول✏️ 🔸وقتی از تاریخ بیهقی سخن می‌گوییم، به‌ظاهر چنین گمان می‌رود که ابوالفضل بیهقی با آن اهتمامی که در کار راندن تاریخ داشته و با آن همه وسواس و امانت‌داری و جدیت در کار، بعید است که در کتاب گران‌سنگ خود میدانی هم برای طنز و طعنه و هجو و سخریه باز گذاشته باشد. این از آن‌ روست که با شناختی که از وی داریم، او را جدی‌تر و تلخ‌مزاج‌تر از آن می‌دانیم که طیبت و مزاح را در قلم او جایی باشد. به‌ویژه که او را تربیت‌یافته‌ی مكتب فرهنگ‌ورانی چون بونصر مشکان و هم‌زانوی سلاطین و رجال و هم‌عنان فرهیختگان عصر می‌شناسیم. 🔹درحالی‌که سلاطین و حکام و رجال بی‌درد دربارها عموماً خود از مخاطبان طنزهای جدی و اجتماعی در ادبیات ما شناخته شده و هدف ملامت‌های تند منتقدان قرار گرفته‌اند تا آنجا که در عرف ادبی ما چنین انگاشته شده است که طنزی که متوجه ارباب قدرت نباشد یا با آنان محظور داشته باشد، نمی‌تواند طنز واقعی به حساب آید. اصولاً چنین به نظر می‌رسد که تاریخ هم، که در ذات خود متوجه خبر و ابلاغ و توصیف است، نمی‌تواند با طنز، که مقوله‌ای انشایی و عاطفی است، سازگار باشد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و طعنه در تاریخ بیهقی✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸تاریخ بیهقی هم به سهم خود و بیشتر و جدی‌تر از رویکردی به نام طنز سود برده و اصولاً یکی از کارکردهای عمده‌ای که تأثیر کتاب وی را بیشتر و ماندگارتر کرده همین امر بوده است. اصولاً این تصور یا اصل علمی که زبان تاریخ، خبری و ابلاغی است، نه انشایی و عاطفی، در مورد تاریخ‌های صرف و از نمونه‌هایی هم‌شأن و هم‌روزگار بیهقی مثل تاریخ گردیزی و تاریخ یمینی و تاریخ سیستان که تاریخیت صرف آن‌ها مورد اتفاق است، البته تا حدی صدق می‌کند. اما فی‌المثل در مورد تاریخ بیهقی که ادبیت آن تا آنجا غلبه یافته که برخی صریحاً از آن به‌عنوان یک متن نمایشی و بعضی دیگر به مثابه داستان یاد کرده‌اند، ابداً صادق نیست. 🔹اگر خصیصه‌ی ادبیت را برای تاریخ بیهقی به‌عنوان امری ذاتی بپذیریم، وجود طنز را که یکی از شگردهای ادبی و زبان خاص آثار اجتماعی و انتقادی است، در آن آن بیشتر توجیه‌پذیر خواهیم یافت. بیهقی نه تنها از زبان طنز که از انواع شگردهای زبانی برای برجسته کردن منظور خویش استفاده کرده است. به این شگردها در برخی از کتاب‌ها که محققان ادبی درباره‌ی کارکردهای زبانی تاریخ بیهقی نگاشته‌اند بیش و کم اشاره شده. اما تا آنجا که من می‌دانم جز یک اشاره‌ی گذار، آن‌هم با ذکر تنها یک نمونه تاکنون کسی به طور مستقل متعرض مقولۀ طنز در تاریخ بیهقی نشده است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و طعنه در تاریخ بیهقی✍ بخش سوم✏️✏️✏️ 🔸در تاریخ بیهقی مثل هر اثر ادبی دیگر، وقتی زبان در روال منطقی خود از کار فرو می‌ماند طنز آغاز می‌شود. در جامعه‌ای که بیهقی از آن سخن می‌گوید، بسیار جاها زبان و منطق کارگشا نیست، یعنی یا اثر نمی‌کند یا اگر می‌کند در آن پایه نیست که کار انتظام یابد و به زبان دیگر نیاز به برندگی بیشتری است. طنز همان زبان برنده است که تقريباً اشخاص و افراد مختلف بسته به موقع و مقام از آن استفاده می‌کنند. 🔹چنین نیست که فرودستان نیاز به برندگی زبان داشته باشند، یا بیهقی خود برای طرح دیدگاه‌های انتقادی و اجتماعی از آن استفاده نکند. در این میدان حتی سلطان با همه‌ی قدرت و امکانی که دارد از به کار بردن طنز و طعنه خود را بی‌نیاز نمی‌بیند. نهایت این است که طعنه را به هنگام قبض و تندی و طنز را زمان بسط و نرمی به‌کار می‌گیرد و هر دو را البته برای تأثیر بیشتر. 🔸وقتی سلطان درباره‌ی اریارق و غازی که خدمت‌ها کرده‌اند، به خواجه‌حسن میمندی می‌گوید که: «می‌شنویم تنی چند به باب ایشان حسد می‌برند و ژاژ می‌خایند و دل ایشان مشغول می‌دارند.» با این لحن می‌خواهد خشم و نارضایتی خود را از ژاژخایان و اقدامی که می‌کنند، نشان دهد. 🔹وقتی هم چند تن از فرماندهان هندی در کرمان در جنگ کاهلی می‌کنند و به سیستان می‌گریزند، سلطان مسعود آنها را حبس می‌کند و سخنان درشت می‌گوید، چون بر خود می‌ترسند، به سخن بیهقی: «شش تن مقدم‌تر ایشان خویشتن را به کتاره زد، چون خبر به سلطان رسید گفت: این کتاره به کرمان بایست زد و بسیار بمالیدشان و آخر عفو کرد.» 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝قدرت شاعری و مضامين بدیع در شعر عبید📝 ✍ در شعر فارسی، خاصه در روزگار عبید، به‌حدی توارد و اقتباس و تشابه مضامین و حتى سرقات ادبی وجود دارد که به‌راستی نمی‌توان گفت چه مضمونی مختص و منحصر به‌کدام شاعر است و ابتکار یا فضل تقدّم آفریدن مضمونی از آنِ کیست. چنان‌که مثلاً بسیاری از مضامینی که خواجه‌حافظ بکار برده است در اشعار خواجو و سلمان و «عبید» آمده است. از این‌رو در این مقام فقط به ذکر نمونه‌هایی که به نظر می‌رسد مضامین ابداعی عبید باشد، قناعت می‌ورزیم و اگر بر اثر مداقه و استقصای بیشتر معلوم شود که مشابه این مضمون را قدما یا معاصران عبید نیز بکار برده‌اند، مناقشه‌ای نداریم. ✍ زیرا نوآوری و ابتکار واقعی عبید در شیوۀ طنز اوست که مسلماً و قطعاً تالی و نظیری ندارد و هر چند اثبات نوآفرینی‌های احتمالی در اشعار جدی وی ارزش هنری این آثار را بالا می‌برد، ولی نفی آن‌ها از ارزش کلی و اعتبار انحصاری عبید در عرصه‌ی تخصصی او یعنی طنز نمی‌کاهد. به هر تقدیر، بعضی از آن مضامین بدیع چنین است در عذر گناه به درگاه پروردگار به لطیف‌ترین تعبیری گوید: گرچه ما نامه‌سیاهیم ببخشای که ما روسیاهیم، از آن نامه سیاه آوردیم بر در عفو تو ما بی‌سر و پایان چو عبید تا تهی‌دست نباشیم گناه آوردیم عبید حتی در مناجات مطایبه را فرونگذاشته گوید: خدایا دارم از لطف تو امید که ملک عیش من معمور داری بگردانی بلای زهد از من قضای توبه از من دور داری! 🔗🔗🔗 منبع: (کلیات عبید زاکانی.پرویز اتابکی.صفحه۷۷-۷۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بخور بخور😋 همان‌قدر خون جگر خورده باشد هر آن‌کس که نان هنر خورده باشد یقیناً که او می‌شود طنزپرداز اگر شاعری مغز خر خورده باشد به آغل فقط می‌رود چشم‌بسته همان خر اگر چوب تر خورده باشد رود از طویله به آغوش قصاب اگر برّه‌ای ضرب‌در خورده باشد همان‌قدر از برّه‌ها فحش خورده‌ست هر اندازه انسان جگر خورده باشد نیازش به قرص قمر اضطراری‌ست مریضی که قرص کمر خورده باشد بدانید حالش خراب است هرکس به پست امیر قطر خورده باشد بر او می‌زنند از قفا حدّ شرعی اگر یک نفر این‌قدر خورده باشد نمی‌دانم آیا که حکمش چگونه‌ست؟ اگر یک‌ نفر آن‌قدر خورده باشد! ولی حکم او حمل با جرثقیل است که پشت چراغ خطر خورده باشد ولی حکم او له شدن لای لولاست اگر یک نفر لای در خورده باشد عزیزم! بدان؛ طنزپرداز باید نمک خورده باشد، شکر خورده باشد حقوقش زیادست قطعاً هرآن‌کس که نان حقوق بشر خورده باشد در آینده خواننده‌ای می‌شود توپ هرآن‌کس که مرغِ سحر خورده باشد شب تیره انگار در خواب نازست گمانم که قرص قمر خورده باشد رفیق تبردار بوده‌ست بی‌شک درختی که خیلی تبر خورده باشد به‌دنبال اموال ملت نگردید اگر یک نفر معتبر خورده باشد مدیری نمونه‌ست قطعاً کسی که ز هفتاد[هشتاد] میلیون نفر خورده باشد! 📎📎📎 منبع: (سکته ملیح.سعید بیابانکی.صفحات۳۵-۳۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜شاعر بَنگی😪 تذکره نگاران در شرح‌حال کاهی میانکالی (۹۸۸ق) نوشته‌اند: میرغلامعلی«آزاد» بلگرامی این مطلب را از ثمرات‌القدس نقل کرده است وقتی که کاهی رباعی زیر را در تعریف «بنگ» سرود: هرکس که ز اسرار خدا آگاه است پیوسته میان بنگیانش راه است! از بنگ شود سرّ انا‌الحق ظاهر چون هر برگش به‌صورتِ اللّه است! شيخ عبدالنّبى صدرالصدور او را تکفیر کرد و اکبر پادشاه را بر آن داشت که او را تعزیر کرده و به خاطر شهرت دادن این مطلب در میان مردم، مورد بازخواست قرار دهد. کاهی را در مجلس حاضر کردند و جرم کاهی را به او تفهیم کردند. کاهی از اکبر پادشاه خواست تا از حضرت شیخ بپرسد که آیا گاهی بر سبیل تفتن از «بنگ» استفاده کرده است یا نه؟! شیخ از شنیدن این حرف برآشفت و گفت: استغفرالله! تاکنون صورت بنگ را ندیده‌ام تا چه رسد به چشیدن آن! کاهی سخن حضرت شیخ را پذیرفت و گفت: اگر اندکی از آن را تناول کرده بودند در مقام انکار من برنمی‌آمدند و چون من اناالحق می‌گفتند! و اکبر پادشاه که خود مذهب آفتاب‌پرستی را رواج می‌داد و به باورهای دینی پای‌بند نبود، از پاسخ کاهی بر سر ذوق آمد و او را از حضور خود مرخص کرد. [خزانه عامره.صفحه۵۲۸] 🖇🖇🖇 منبع: (چنته درویش.محمدعلی مجاهدی.صفحه۵۲) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚نامه به سازمان ملل📝 رییس کلِ سازمانِ ملل حَیَّ علی‌الفلاحُ خَیرُالعمل اجازه دارم که جسارت کنم راحت و ساده با تو صحبت کنم؟ خیال نکن که بنده دیپلماتم خداوکیلی بچه‌ی دهاتم نوشته‌هامو ساده می‌نویسم ساده و بی‌افاده می‌نویسم شک ندارم آدم خوبی هستی که روی اون صندلیه نشستی چهره‌ی آشنای خاص و عامی معتبر و مورد احترامی حالا که این‌طوره یه کاری بکن یه کار خوب و موندگاری بکن مشکل کل بشریت اینه که جنگ روی کره‌ی زمینه تو می‌تونی دنیا رو تغییر بدی به آدمای زورگو گیر بدی بچه‌ی کوچیک که غذا نداره می‌شینه دنده‌هاشو می‌شماره طفل دو ساله چه گناهی کرده؟ که پابرهنه رو زمین بگرده؟ مملکتی که فقر ازش می‌باره یه دنیا بودجه‌ی نظامی داره به گفته‌ی یه کارشناس تو هاروارد هزار و پونصد و چهار میلیارد... ...دلاره، خرج ارتشای دنیا فقط برای ژست و جنگ و دعوا بشر مگه چقدر می‌خواد سود کنه؟ که این همه بودجه رو نابود کنه؟ ارتش کشور را رو منحل کنین تا مشکل گشنگی رو حل کنین تموم ارتشا رو ملغا کنین بودجه‌شو خرج مستمندا کنین برای امنیت شهروندان فقط پلیس باشه، اونم نه‌چندان هرچی تو دنیا بمبه خنثی بشه معبر آرامشمون وا بشه کل اونایی که نماینده‌ان مخاطب عرائض بنده‌ان این همه موشک که هوا می‌کنین چه دردی از دنیا دوا می‌کنین؟ هرچه سلاح ملاحه توی دنیا کلشو باید بریزن تو دریا درسته کلی استفاده توشه سلاح‌فروش مثل قاچاق‌فروشه اون که تو کار ساختن فشنگه یکی تو مغزش بخوره قشنگه؟ این همه خونریزی بی‌انصافیه تو رو خدا جَمِش کنین، کافیه می‌خوای زمین به آسمون نپاشه باید سلاح هسته‌ای نباشه «تیغ برهنه دست زنگی مست» ندین که کار بیفته توی بن‌بست کدوم الاغ برای آب و علف می‌کنه هم‌نوع خودش رو تلف شیر گرسنه اگه پیکار کنه می‌تونه یک گله رو ناکار کنه شیره ولی شرافتش مانعه به یک شکار مختصر قانعه بشر باید سر بذاره بمیره که باید از حیوونا یاد بگیره صلحِ زمین رو به سرازیریه هرجا نگاه می‌کنی درگیریه مردم دنیا خل و چل که نیستن که بیخودی تو روی هم بایستن؟ کل نظامیا رو آزاد کنید یه ارتش جهانی ایجاد کنید یه ارتش خوب، نه ارتش بد ارتشی که ناتو نباشه اینقد یه ارتش مختصر جهانی فقط برای حفظ زندگانی 🔗🔗🔗 منبع: (بهشت بی‌امکانات.خلیل جوادی.صفحه۷۶-۸۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚علاقه‌ی تضاد، مبنای استعاره‌ی تهکّمیه🤓 🔸به‌این معنی که واژه‌یی را درست در معنی ضد آن به‌کار برند و مثلاً به‌جای افتضاح بگویند: عالی! و به‌جای بداقبالی بگویند: مژده! و یا به فرد ضعیف بی‌دست و پایی رستم دستان اطلاق کنند. تضاد کامل را قدما از مقوله‌ی شباهت محسوب کرده و به‌این‌گونه مجاز، استعاره‌ی تهكّميه یعنی استعاره‌ی ریشخند می‌گفته‌اند؛ زیرا این مجاز برای‌استهزا و سخره به‌کار می‌رود، چنان‌که در قرآن مجید آمده است: 🔹 فَبَشِّرْهُمْ بِعذابٍ اَليـم. یعنی: ای پیغمبر کافران را به عذاب سخت بشارت ده!»🔹 ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق؟ گفتم ای خواجه‌ی عاقل هنری بهتر از این؟! [حافظ] که مراد از خواجه‌ی عاقل در مقام طنز، خواجه‌ی نادان است. 🖇🖇🖇 منبع: (بیان و معانی. سیروس شمیسا. صفحه۳۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖هنر در انتخابات📽 📝مؤسسه‌ی تبلیغاتی و سینمایی «جینگیلی مَستون» آمادگی خود را برای ساختن فیلم‌ها و سریال‌های تبلیغاتی نامزدهای انتخابات اعلام کرد. طبق اعلام روابط‌عمومی این مؤسسه، کلیه‌ی نامزدهای انتخابات اعم از چپ، راست، یه‌وری و بی‌طرف می‌توانند از امروز با در دست داشتن مدارک نامزدی خود، با مراجعه به‌ این مؤسسه و پر کردن فرم‌های مربوطه فیلم تبلیغاتی خود را در ژانرهای ملودرام، معمّایی، جنگی، علمی - تخیلی، معناگرا، مخاطب خاص و نیز ژانرهای ترکیبی سفارش دهند. در ضمن این مؤسسه این امکان را فراهم کرده است که بازیگران دلخواه و مورد علاقه‌ی هر نامزد، در نقش مقابل وی به ایفای نقش بپردازند. 📎📎📎 منبع: (وقایع اختلافیه. امیدمهدی‌نژاد. صفحه۳۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚همسانی‌های محتوایی در شعر و با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍ بخش اول✏️ 🔸اعتراض به نالایقان و بی‌دردان🔸 قزوه به گمنامی شهیدان، ثروت‌اندوزی شیادها با نام آنان و سکوت دین‌فروشان دنیادوست و مردان بی‌تحرک و تأثیر، معترض است: 🔹 سخت گمنامید، اما ای شقایق سیرتان کیسه می‌دوزند با نام شما شیادها (قزوه، ١٣٨٤ : ١٨) 🔹 هلا دین‌فروشان دنیاپرست! سکوت شما پشت ما را شکست (همان : ۲۷) 🔹 آی مردان چُرت مردان خط و خط بازی مردان خرناسه هنوز نیزه‌های شکسته برجاست... (همان : ٦٢) 🔹 سمیح هم در این مورد دقیقاً چون قزوه می‌اندیشد: انهض/و لا تنهض/فاشباه الرجال/كما عهدت على‌الرجال اباطره... (القاسم: ۱۹۹۳ ج۳ ص۱۹۰) برخیز! که مردواره‌ها/همچنان بر مردها سرورند! / ... (بيدج، ١٣٧٣ : ٢٥) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚همسانی‌های محتوایی در شعر و با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸اعتراض به اروپاییان و غربیان معاند🔸 نگاه شعر دوره‌ی جنگ در کشور ما به مرزها محدود می‌شد. بعد از جنگ اعتراضش به دشمن داخلی بود، اما در مرحله‌ی سوم است که اعتراض شاعران داخلی با اعتراض شاعران دیگر کشورها درهم می‌آمیزد و ادبیات پایداری شکل می‌گیرد. قزوه در همنوایی با شاعران معترض دیگر ملت‌ها به‌ویژه شاعران فلسطینی چنین می‌گوید: 🔹 گوساله را با خوک، جمع کن نجاست را با سیاست آمریکایی تا مثل من بدت بیاید از قصاب پسر از چاقوی سیاست بدت بیاید از آریل شارون و رایس... (قزوه، ١٣٨٤ : ١٤٨) 🔹 ای خدای آفریننده‌ی موسی و فرعون با هم که قادری جرج کوچک را به یک گنجشک یا یک سوسمار بدل کنی... (همان: ۱۵۳) سميح به سیاست‌های نظامی و اقتصادی دولت امریکا اعتراض می‌کند: 🔹 تلک سمفونيه الكاوبوى/تعزفها اساطيل الخرافه/فى طقوس الصم/تعزفها على اوتار قلبک انت/موعظه من الشركات/والبورصات والثكنات... (القاسم، ۱۹۹۳: ج ۳ ص ۱۸۳) این سمفونی گاوچران‌هاست/که ناوگان‌های موهومش می‌نوازند/بر تارهای قلب تو/در فصل‌های ناشنوایی/موعظه‌گونه، می‌نوازندش/از سوی شرکت‌ها/و بازارهای بورس و سربازخانه‌ها... (بيدج، ۱۳۷۳ : ۲۲) سمیح در شعری با عنوان «اروپاییان» می‌سراید: 🔹 يخرجون مساءً لنزهتهم فى‌الحدايق الكلاب المدلله الناعمه حولهم والصغار النظيفون بفترينه حالمه... (القاسم، ۱۹۹۳ : ج ۳ ص ٢٥٨) عصرها/برای گردش به پارک می‌روند/ سگ‌های نازپرورده ملوس/بر گردشان/و کودکان تمیز که به ویترین‌های رؤیایی می‌چسبند.... (بيدج: ١٣٧٣ : ٤٨) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚همسانی‌های محتوایی در شعر و با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍ بخش سوم✏️✏️✏️ 🔸اعتراض به سازمان‌های جهانی و حقوق‌بشری منفعل و سکوت آن‌ها در برابر ظلم🔸 قزوه از رئیس‌جمهور آمریکا[بوش] و شورای امنیت گله می‌کند: 🔹 از بوش و گوسفندهای مرینوس و شورای امنیت بدم می‌آید و دارد سرگیجه می‌رود اعصابم‌‌... (قزوه، ١٣٨٤ : ١٥٢) و سازمان ملل را از یک بادمجان بی‌خاصیت‌تر می‌داند و شورای امنیت را بازیچه‌ی قدرت‌ها: 🔹 ای خدای آفریننده‌ی بادمجان و سازمان ملل خدای آفریننده‌ی شورای امنیت و منچ؟... (همان: ۱۵۳) 🔹 حالا قطاری از سلام در زیر خاک، راه می‌افتد و می‌رسد چه زود به کربلا به وادی‌السلام نجف این قطار را نه سازمان‌ملل می‌بیند نه ماهواره‌ها فقط او می‌بیند و شاعران!... (همان: ۱۸۲) سمیح هم از گوش ناشنوای شورای امنیت ناله سر می‌دهد: 🔹 ناديت من عشرين عام/يا مجلس الامن المقره - آه-/من عشرين عام (القاسم ، ٦٣٥:١٩٨٧) بیست سال است فریاد می‌کنم/ای شورای محترم امنیت/آه، بیست سال است/فریاد می‌کنم/... (بيدج، ١٣٧٣ : ٤٢) سمیح در شعری با عنوان «به تمام مردان شیک پوش در سازمان ملل» اعتراض خود را عمیقاً ابراز می‌کند: 🔹 ايها الساده من كل مكان/ربطات العنق فى عز الظهره/ والنقشات المثيره/ما الذي تجديه في هذا الزمان؟/...ايها الأحذيه اللامعة الاسودا من كل مكان/نقمتي اكثر من صوتي/... (القاسم ۱۵:۱۹۸۷) آقایان در هر کجا که هستید/کراوات‌هایتان در گرمای روز/ و نقشه‌ی خیال‌انگیز/چه سودی دارند امروز؟/...ای کفش‌های سیاه براق در هر کجا که هستید/خشمم بزرگتر از صدای من است/... (بيدج، ۱۳۷۳ : ٤٦٩٤٧) 🔹 في الخامس/من شهر حزيران الماضى/طار جميع القتلى الامم المتحده/ واشتركوا بالجلسه غير العادية/... (القاسم ٤٢٨:١٩٨٧) در پنجم ژوئن/تمام کشتگان/به سازمان ملل پرواز کردند/تا در جلسه فوق‌العاده شرکت کنند!/... (بيدج، ١٣٧٣: ٥٣) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚همسانی‌های محتوایی در شعر و با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍ بخش چهارم✏️✏️✏️✏️ عنصر غالب بعضی از سروده‌های این دو شاعر، «طنز» است؛ یعنی با طنز شروع می‌شود؛ ادامه می‌یابد و با طنز پایان می‌پذیرد. البته طنز غالباً با عنصر اعتراض در این کارها به‌هم آمیخته است. این اشعار چون طولانی است به آوردن پاره‌هایی از آن‌ها بسنده می‌شود: 🔹 و تهمت، صله‌ی شعرهای من شد! دلتنگ نیستم و کفی بالله شهیدا ببخشید اگر پایم را از گلیمم بیشتر دراز کردم تقصیر کوچکی گلیم بود!... شاعر در میتینگ‌های ادبی از سالن‌های مجلل سر در می‌آورد شاعر وقت‌شناس باید فقط زیبایی‌ها را ببیند مهم نیست اگر صندلی‌های چرخ‌دار چرخ غرور می‌زنند مهم نیست اگر به اسلام وصله‌ی ناجور می‌زنند شاعر باید مگسش را بپراند شاعر باید چشمش کور باشد... (قزوه، ٥٠:١٣٨٤) 🔹 دیروز در خیابان زنی را دیدم که مانتوهای سبک سامورایی را تبلیغ می‌کرد با آستین‌های تنگ مخصوص آنان که با تیمم نماز می‌خوانند و تاجری سه‌تیغه را که به مرد شش میلیون دلاری محل نمی‌گذاشت هزار تا چاقو می‌ساخت همه‌اش را احتکار می‌کرد در یک گوشه مردم با دو حلقه لاستیک، خوشبخت می‌شدند... (همان:۵۳) 🔹 ...ملت یتیم می‌شد اگر این مشت زن نبود دولت یتیم می‌شد اگر آن برادران نبودند سیاست یتیم می‌شد اگر این «مادموازل» نبود خانقاه غیرانتفاعی مجهز به شومینه و شعر و یاهو مریدهای تمام وقت می‌پذیرد... (همان: ۹۱) سمیح با اضافه کردن کلمه‌ی «قدیم» به شورای‌امنیت گویی می‌خواهد بی‌تأثیری آن را در حال حاضر نشان دهد: 🔹 یا مجلس الامن القديم/صوتی یجییک زهره حمرا/من حقل الجريحه/فالى اللقاء... الى اللقا/ يا مجلس الامن القديم/... (القاسم، ٦٣٦:١٩٨٧) ای شورای قدیم امنیت/صدای من/چونان گلی سرخ/به‌سوی تو می‌آید/از کشت‌زار جنایت؛ پس به امید دیدار/به امید دیدار/ای شورای قدیم امنیت... (بيدج، ٤٣:١٣٧٣) 🔗🔗🔗 منبع: (دوفصلنامه مطالعات تطبیقی فارسی‌ عربی. سال۵. شماره۷. بهار و تابستان۹۹. صفحات۸۷-۱۰۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚حرف‌گیری🤐 🔸حرف‌گیری( = Cavil ; criticism) عیب‌گیری، عیب‌جویی، انتقاد. سعدی گوید: دو کس بر حدیثی گمارند گوش از این تا بدان ز اهرمن تا سروش یکی پند گیرد دگر ناپسند نپردازد از حرف‌گیری به پند (بوستان، ۲۰۰، چاپ فروغی) 📝 همو گوید: بگویند از این حرف‌گیران هزار که سعدی نه اهل است و آمیزگار روا باشد ار پوستینم درند که طاقت ندارم که مغزم برند (بوستان، ۳۵۳) 📝 نظامی گوید: خدايا حرف‌گیران در کمین‌اند حصاری ده که حرفم را نبینند سخن بی حرف نیک و بد نباشد همه‌کس نیک خواهد خود نباشد ولی آن کز معانی بانصیب است بداند کاین سخن طرزی غریب است اگر شیری غریبان را میفگن غریبان را سگان باشند دشمن (خسرو و شیرین، ۴۶۶، وحید) 📝 بسنجید با این سخنِ لطیف که ابن‌ابی‌الحدید آرد: ... اِعْلَمْ مَنْ تَصَدَّى لِلْعَيْبِ وَجَدَهُ، وَ مَنْ قَصَّرَ هَمَّتَهُ عَلَى‌ الطعن على‌ الناس أنفَتَحَتْ لَهُ ابواب كثيرة، و السعيد مَنْ أَنْصَفَ مِنْ نَفْسِهِ، وَ رَفَضَ الهَوَى وَ تَزَوَّدَ‌ التقوى...» هرکس عیب بجوید البته آن را می‌یابد و هرکس که همت خود را مقصور به طعنه‌زدن بر مردم سازد ابواب زیادی بر او گشوده می‌گردد و حال‌آنکه نیک‌بخت کسی است که از پیش خود انصاف دهد و از هَوَی بپرهیزد و پرهیزگاری را توشه‌ی راه خود سازد. (شرح نهج البلاغه، ۱۸۱/۱۲-۱۸۲، محمد ابوالفضل ابراهيم) 🖇🖇🖇 منبع: (تاریخ طنز و شوخ‌طبعی در ایران و جهان اسلام. علی‌اصغر حلبی. صفحه۱۱۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📕طنزآوری‌ در غزل‌های سعدی✍ ای روبهک چرا ننشینی به‌جای خویش با شیر پنجه کردی و دیدی سزای خویش دشمن به دشمن آن نپسندد که بی‌خرد با نفس خود کند به مراد و هوای خویش از دست دیگران چه شکایت کند کسی سیلی به‌دست خویش زند بر قفای خویش دزد از جفای شحنه چه فریاد می‌کند گو گردنت نمی‌زند الا جفای خویش خونت برای قالی سلطان بریختند ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق بهتر ز دیده‌ای که نبیند خطای خویش چاه است و راه و دیده‌ی بینا و آفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش چندین چراغ دارد و بی‌راه می‌رود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش با دیگران بگوی که ظالم به چه فتاد تا چاه دیگران نکنند از برای خویش گر گوش دل به گفته‌ی سعدی کند کسی اول رضای حق طلبد پس رضای خویش 🔸از آغاز شعر معلوم است که با سرزنشی طنزآمیز مواجهیم. روباه حقیری که با شیر زورآزمایی کرده و سزای خویش دیده است، بقیه‌ی ابیات نیز از وضعیتی مضحک حکایت دارند. کسی که به خودش پس‌گردنی می‌زند. دزدی که موجب مرگ خود می‌شود، چون به بوریای(=حصیر...) خود قانع نبوده و هوس قالی سلطانی دارد و بر همین سیاق ظالمی که برای دیگران چاه کنده و خود به چاه افتاده است. به‌ویژه تصویر کسی که با چندین چراغ به بیراهه می‌رود و توصیه به اینکه بنشین و با خونسردی نگاهش کن و بگذار تا بیفتد. 📎📎📎 (لبخند سعدی.اسماعیل امینی.ص۱۰۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝شعرهای فرانو📌 📗لایک👍 کار گرگ، دریدن و خفه‌کردن است کار کفتار، مرده‌خواری گوسفندی تعریف می‌کرد: سگ گله اگر غرق اینستاگرام نمی‌شد چوپان بیچاره رسوای کتاب‌های درسی نبود! (صفحه٣٩) 📚📚📚 📙سلبریتی‌ها🤳 صوفیان می‌چرخند و مثل پیچ در خاک فرو می‌روند عارفان اما ثابت می‌مانند و به آسمان می‌رسند برای صوفیان یک قونیه قرص ماشین بیاورید گیوه‌هایشان را گریس‌کاری کنید تا به حفاری خود ادامه دهند با عارفان کاری نداشته باشید ثوابت، از سبک‌سری سیارات ستاره می‌شوند! (صفحه٣٠) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚آلازون= Alazon 🥷 📝معادل‌های دیگر: خود فریب، سرباز لاف زن 🔸آلازون همراه با آیرون و لوده، جزو سه شخصیت قراردادی کمدی‌های قدیم یونان است. آلازون مردی بلوف‌زن، ترسو و خودفریب است که در تقابل با آیرون قرار می‌گیرد. Braggadaccio معادل انگلیسی آلازون یونانی است. Braggadaccio از واژه‌ی brag به معنى لاف‌زدن یا braggart به‌معنی لاف‌زن، همراه با پسوند اضافی(augmentative) ایتالیایی occio - ساخته شده است. 🔸این شخصیت اولین بار در نمایشنامه‌ی «پهلوان‌پنبه» اثر پلاتوس، نمایش‌نامه‌نویس روم باستان، ظاهر شد. نیکولا اودال، اولین نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی بود که در نمایش‌نامه‌ی «رویستر دویستر» از آن استفاده کرد. بعدها ویلیام شکسپیر در «هنری ششم» با شخصیت فالستاف، و بن‌جانسن در «هرکس سرخُلق خویش» با شخصیت بوداریل، آلازون را دوباره خلق کردند... 🔸پهلوان‌پنبه، دانشمند عوضی، سرباز لاف‌زن، آدم فضل‌فروش و فيلسوف مالیخولیایی نمونه‌های رایج آلازون هستند. سنکس ایراتوس (Senex Iratus) یا پدر ظالم، سردسته‌ی آلازون‌ها است. او با خشم، تهدید، وسوسه‌ی دایمی ذهن و ساده‌لوحی‌اش به پولیفموس(Polyphemus) شخصیت دوزخی رمانش شبیه است. شخصیت ارباب آلورتی (Squre Allworthy) در «تام جونز» اثر هنری فیلدینگ همان نقش نمایشی آلازون را دارد. 🔗🔗🔗 منبع: (فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز. محمدرضا اصلانی. صفحه۱۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚ویژگی‌های ضدکمیک در یکتاپرستی✍ 🔸در برابر [این] عناصر موافق کمیک در یکتاپرستی شمار بزرگتری عناصر ضدکمیک وجود دارند. یکی آن است که در هر لحظه، جهان هستی و زندگی هر یک از ما یا در مسیر درست حرکت می‌کند یا در مسیر نادرست. هر لحظه بر پایه‌ی معیارهای خدا داوری می‌شود، و ما همواره مستعد سقوطیم. 🔹در سنت‌هایی مانند کالوَن، ما گمراهیم و خود به تنهایی توانا بر هیچ چیز نیستیم مگر سقوط. پس نیاز فوری در هر لحظه وجود دارد، همچنان که پیامبران یهود، عیسی [علیه‌السلام]، پولس، محمد[صلی‌الله‌علیه و آله و سلم] به ما یادآوری کرده‌اند. 🔸با جهت‌گیری دائمی به سوی خواست خدا و داوری واپسین، نه مجالی برای توقف است، نه جایی برای بازی، نه زمانی برای تن‌آسایی. همان‌گونه که عیسی گفته است: «در روز داوری ما برای هر واژه‌ی بیهوده مسئول خواهیم بود.» (انجیل متی ۱۲:۳۶) 🔹چون کتاب مقدس و قرآن پیروی از خواست خدا را ارزش اصلی خود دانسته‌اند، نمی‌توانند از لذت بردن از چیزی دفاع کنند که برخلاف خواست خدا باشد، مانند رذیلت و حماقت بشری، که حجم عمده‌ی چیزی را می‌سازند که در کمدی به آن می‌خندند. 🔸در قلب بینش کمیک، توانایی لذت بردن از ناهمخوانی در تجربه‌ی خودمان قرار دارد، که ناشایستگی، درماندگی و کاستی‌های اخلاقی خودمان را هم در برمی‌گیرد. اما لذت بردن از چنین ناهمخوانی‌هایی با یکتاپرستی ناسازگار است، زیرا وقتی چیزها به‌گونه‌ای نیستند که می‌بایست باشند، این موضوعی است برای نگرانی، نه شادی. 🖇🖇🖇 منبع: (کمدی‌‌ تراژدی و دین. جان موریل. البرز حیدرپور. صفحه ۱۰۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan