📚 خواستههای زن 🧕
#ابوالقاسم_حالت
#فکاهه_و_مطایبه
همسر من نه ز من دانش و دین میخواهد
نه سلوک خوش و حرف نمکین میخواهد
نه خداجویی مردان خدا میطلبد
نه فسونکاری شیطان لعین میخواهد
نه چو سهراب دلیر و نه چو رستم پر زور
بنده را او نه چنان و نه چنین میخواهد
اسکناس صدی و پانصدی و پنجاهی
صبح تا شب ز من آن ماهجبین میخواهد
هی بدین اسم که روز از نو و روزی از نو
مبل نو، قالی نو، وضع نوین میخواهد
خانهی عالی و ماشین گران میطلبد
باغ و استخر و ده و ملک و زمین میخواهد
از پلاتین و طلا حلقه سفارش داده
از برلیان و ز الماس نگین میخواهد
مجلسآرایی و مهمانی و مردمداری
از من بیهنرِ گوشهنشین میخواهد
پول آوردن و تقدیم به خانم کردن
بنده را او فقط از بهر همین میخواهد
گر مرتب دهمش پول، برایم به دعا
عمر صدساله ز یزدان مبین میخواهد
گر که پولش ندهم، مرگ مرا میطلبد
وز خدا شوهری احمقتر از این میخواهد
🔗🔗🔗
منبع:
(لبخند بر لب شعر. اسماعیل امینی. ص۹۹-۱۰۰)
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#اسماعیل_امینی
#لبخند_بر_لب_شعر
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
📰 نشریات صرفاً فکاهی 🤓
#محمدرفیع_ضیایی
#غلامرضا_کیانی_رشید
#سیری_در_داستانهای_کوتاه
بخش اول✏️
معمولاً به علت سابقه و قدرت ادبیات در ایران و عجین شدن انتقاد اجتماعی و سیاسی با قالب بیانی آن در شعر، بسیاری از منتقدان، محتویات نشریات صرفاً فکاهی را کم ارزش به حساب میآورند. جدا از درست یا غلط بودن این برداشت، پرداختن به «خنده» و فکاهیات صرف، خود گونهای از ادوات شوخطبعی است و در محدودهی خود قابل ارزش و بررسی است.
این است که نشریات صرفاً فکاهی را باید به عنوان یک «گونه - ژانر» بررسی کرد و دریافت که به چه علت در دورههایی از تاریخ ایران، رونق این نشریات زیادتر میشود و دستاورد آن چیست؟
#تئوری_طنز
#فکاهه_و_مطایبه
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
📰 نشریات صرفاً فکاهی 🤓
#محمدرفیع_ضیایی
#غلامرضا_کیانی_رشید
#سیری_در_داستانهای_کوتاه
بخش دوم✏️✏️
اصولاً در تاریخ طنز نوشتاری و کاریکاتور جهان جدا شدن آثار صرفاً شوخی و فکاهی از آثار انتقادی(فکاهی و یا طنز)، سیاسی دارای مراحل مشخص است. در ایران نیز در زمانهایی که پرداختن به شوخطبعی سیاسی عواقب و مشکلاتی را به بار میآورده به صورت طبیعی محیطی آماده برای پرداختن به فکاهیات صرف را فراهم میکرده است.
علت اصلی پایداری اینگونه نشریات در آن مقاطع زمانی نیز همخوانی آنها با اوضاع سیاسی آن دوره و یا چشمپوشی از مسائلی است که نشریات برای ادامهی انتشار نباید به آن بپردازند.
برای مثال در دورهی سلطنت رضا شاه از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ شمسی به مرور نشریات سیاسی چون «ناهید» و «امید» از بین میروند و نشریات صرفاً فکاهی ظهور و یا ادامه مییابند. مثلاً نشریاتی چون سپاهان، صدای اصفهان، حلاج، ظریف، نمکدان، فکر جوان، حصار عدل، یویو، کمپانی خنده و کانون خنده و جالب اینجاست که بعد از شهریور ۱۳۲۰ که جوّ سیاسی کشور دوباره رو به طرف آزادی اظهار عقیدهی سیاسی پیش میرود، اغلب این نشریات صرفاً فکاهی هم از بین رفته و جای خود را به نشریات فکاهی سیاسی میدهند.
#تئوری_طنز
#فکاهه_و_مطایبه
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
📰 نشریات صرفاً فکاهی 🤓
#محمدرفیع_ضیایی
#غلامرضا_کیانی_رشید
#سیری_در_داستانهای_کوتاه
بخش سوم✏️✏️✏️
به این جهت وظیفهی محققان جانبداری از اینگونه و آنگونه از آثار شوخطبعانه نیست. وظیفهی آنها بررسی آن چیزی است که بوده و در یک برهه از زمان به گونهی خاص خود فعالیت میکرده است. اینکه آیا خوب بوده و یا نه میتواند دو جواب داشته باشد.
جواب اول تاریخی، سیاسی است. اینکه در آن دوره چه تفکری را دنبال میکرده و از نظر محتوایی چه اثری در شکلگیری خوب و بد سیاسی آن زمان داشته است و جواب دوم این است که پاسخ دهیم از نظر خلاقیت اجرا و بکارگیری مهارتهای تکنیکی و روی هم رفته تمام آنچه که به پرداخت اثر در گونهی خاصی که مورد بررسی ماست یعنی فکاهیات و طنز نوشتاری و تصویری، ارتباط دارد، چه دستاوردی داشته است؟
باید توجه داشت که دریافت ما بستگی به این دارد که «گونه» و یا «ژانر»های مختلف شوخطبعی را بشناسیم و هدف آنها را هم دریابیم. این کار باعث میشود که در بررسی بسیاری از نشریات فکاهی سنتی ایران آنها را در گونهی «شوخی، خنده، فکاهی و فکاهیات» بررسی کنیم و نه در گونه و ژانرهای دیگری چون طنز، گروتسک، طنز سیاه و...
🔗🔗🔗
منبع:
(سیری در داستانهای کوتاه از نشریات طنز و فکاهی. محمدرفیع ضیائی. غلامرضا کیانی رشید.صفحه ۲۵-۲۷)
#تئوری_طنز
#فکاهه_و_مطایبه
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
📜 حکایت 🖋
#لطائف_الطوائف
#فخرالدین_علی_صفی
دیوانهای از کودکان و سنگ جفای ایشان میگریخت. به در خانهی منعمی رسید. در دالان آن خانه گریخت و در را فرو بست، و کودکان سنگها به دست بر در آن خانه منتظر او نشستند. خواجه از خانه به دالان آمد، دیوانهای دید سر و پای مجروح گشته و ژندهی او پاره پاره شده. بر او رحم آورد و غلام را گفت تا یک طبق حلوای عسل و روغن بادام با دو قرص نان و حریره نیز برای او آورد. دیوانه که آن طعام لذیذ و نان لطیف دید و از آن حلوا قدری بچشید این آیت بخواند که:
لَهُ بابٌ باطِنُه فیهِ الرَّحمةُ و ظاهِرهُ مِن قِبَلِهِ العَذاب. (الحدید.۱۳)
معنی آیه این است که: روز قیامت سور(دیوار) و بارهای گرد مؤمنان کشند که مر آن سور را دری باشد که در درون آن رحمت باشد، زیرا که نزدیک جنت است، و بر بیرون آن سور پیش مشرکان عذاب است، زیرا که نزدیک دوزخ است. خواجه را از اقتباس او به این آیت حیرت آمد و بر او رحم کرد و بفرمود تا اطفال را از آن در براندند و او را زر و جامه داده و از دالان بیرون فرستاد.
🖇🖇🖇
منبع:
(لطائفالطوائف.فخرالدینعلیصفی.صفحه ۳۹۱-۳۹۲)
#طنز_و_دین
#فکاهه_و_مطایبه
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
@tarzetanz