eitaa logo
وحدت وجود
372 دنبال‌کننده
539 عکس
507 ویدیو
167 فایل
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅༼﷽༽༅࿇༅࿐ྀུ༅𖠇 برخیز و به نزد آن #نکونام درآی در صحبت آن یار دلارام درآی زین دام بُرون جه و درآن دام درآی از در اگرت براند از بام درآی ─༅࿇༅࿐ྀུ༅𖠇✨𖠇༅࿐ྀུ༅࿇༅─
مشاهده در ایتا
دانلود
وحدت وجود
بسم الله الرحمان الرحیم توحید حقیقی همان وحدت وجود می باشد که به تعبیر امام خمینی(ره) منطبق بر آیات
💫🌨✨﷽✨🌨💫 📜 وحدت وجود: [ رجعت] [] ( ) وحدت وجود در کلام ائمه معصومین:👇 درکلام ،محمد مصطفی(ص) – بخش اول درکلام ،محمد مصطفی(ص) – بخش دوم درکلام (علیه السلام) درکلام (علیه السلام) و (علیه السلام) درکلام (علیه السلام) درکلام (علیه السلام) درکلام (علیه السلام) قسمت اول درکلام (علیه السلام) قسمت دوم مبنای قاعده در کلام (علیه السلام) : درکلام (علیه السلام) 🕊----•*•🍃🌺🍃•*•----🕊 📍نصوص: 📋 اصطلاحات: [اطلاق اول] [اطلاق دوم] ( ) (متن) 🥀 فَص حِکمَة حُبیِّه فِی کَلِمة حُسینیّه🍂 🍃 📚مصباح الهدایة «حضرت امام خمینی رحمت الله علیه» ( ) از دیدگاه امام خمینی 🕊----•*•🍃🌺🍃•*•----🕊 🕊----•*•🍃🌺🍃•*•----🕊 فایل های صوتی اسلامی اسلامی عرفان استادیزدانپناه عرفان استاد امینی نژاد و تنبیهات نمط ۸ و ۹ در فهم قرآن استاد امینی نژاد 🌹----•*•🍃🌺🍃•*•----🌹 برخیز و به نزد آن درآی در صحبت آن یار دلارام درآی زین دام بُرون جه و در آن دام درآی از در اگرت براند از بام درآی مولانا 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔eitaa.com/vahdatevojoodbezabanesade
” وحدت در کثرت ” درباره هویت غیبیه کاربرد ندارد: در بخش ”  ” و نیز در بخش ”  ” نوعی از اطلاق وجود حق تعالی به نام هویت غیبیه را شناختیم که جا برای هیچ چیزی در مقابل خود نمی گذاشت پس نه چیز مقیدی در مقابلش بود و نه چیز مطلقی بلکه وجودی بود که همه مطلق ها و مقید ها در مقایسه با او معدوم می شدند و هیچ ظهوری نداشتند؛ طبیعی است که وحدت هویت غیبیه در هیچ کثرتی متجلی نمی شود چون اصلا هیچ کثرتی در قبال او فرض ندارد. در نتیجه قاعده وحدت در کثرت درباره هویت غیبیه که خودِ وجود است، اصلا صدق نمی کند. نکته بعدی اینکه حتی علمی هم که درباره هویت غیبیه مطرح می شود همانند وحدت وجود او به چیزی تعلق نمی گیرد پس هرچند هویت غیبیه همان  است ولی علم او عین همان وجود او می باشد و به چیزی تعلق نمی گیرد چون دانستیم تمام چیزها در مقایسه با آن مرتبه معدوم هستند و اصلا به حساب نمی آیند پس وحدت علم او به کثرات تعلق نمی گیرد؛ در نتیجه قاعده وحدت در کثرت نه تنها درباره وجود او صدق نمی کند بلکه درباره علم او هم صدق نمی کند و اصولا علم او همان وجود اوست و هیچ تفاوتی ندارد. در این باره به حدیث زیر از توحید صدوق توجه بفرمایید: سألت أبا الحسن الرّضا علیه السّلام:هل کان اللّه عارفا بنفسه قبل أن یخلق الخلق‌؟قال:«نعم»قلت: یراها و یسمعها؟!قال:«ما کان اللّه محتاجا إلى ذلک لانّه لم یکن یسألها و لا یطلب منها هو نفسه و نفسه هو قدرته نافذه و لیس یحتاج أن یسمّی نفسه و لکن اختار لنفسه أسماء لغیره یدعوه بها راوی میگوید که از امام رضا(ع)پرسیدم آیا خداوند قبل از اینکه مخلوقات را بیافریند خودش را می شناخت؟ امام رضا(ع) پاسخ می دهند: بلی. راوی می گوید آیا خودش را می دید و می شنید؟ امام رضا(ع) در پاسخ توضیح می دهند که نیازی به این کارها نداشت چون او خودش بود و خودش هم او بود. همچنین در ادامه توضیح می دهند که اسم های خداوند که در مراتب بعدی وجود ظهور می کند برای استفاده مخلوقات است که او را بخوانند چون دست آنها به مرتبه غیبیه وجود نمی رسد و حتما بایستی خداوند را در آینه اسمای حسنی مشاهده کنند وگرنه هویت غیبیه او نیاز به هیچ اسمی ندارد و اصولا هیچ اسم و صفتی هم ندارد. اجمال مطلب اینکه در مرتبه هویت غیبیه یک وحدت محض است که در مقابل آن وحدت همه چیز معدوم می شود و چون هیچ چیز دیگری نیست پس وحدت در کثرت کاربرد ندارد در نتیجه علم او به هیچ کثرتی تعلق نمی گیرد؛ به تعبیر امام رضا(ع) در حدیثی که ذکر کردیم : هو نفسه و نفسه هو یعنی او خودش است و خودش هم اوست؛ پس چون هنوز هیچ شکنی در وجود لایتناهی ظهور نکرده است همان وجود او عین علم و هشیاری می باشد و نیاز به دیدن و شنیدن ندارد چون وجود عین همان علم است، کمااینکه امام رضا(ع) در حدیث به همین نکته اشاره کردند. نکات فوق درباره اطلاق اولیه وجود یا همان هویت غیبیه بود که گفتیم از آنجاییکه هیچ شکنی در مقابل آن نمی توان در نظر گرفت پس یک وجود صرف است که علم محض است و همچنین درباره قاعده وحدت در کثرت هم گفتیم که چون همه چیز در مقایسه با هویت غیبیه معدوم می شود پس وحدت وجود و وحدت علم او در هیچ کثرتی متجلی نمی شود؛ در نتیجه هویت غیبیه همان  است چون هیچ شکن یا ماهیتی نسبت به او فرض ندارد و همان حقیقت وحدت است چون هیچ کثرتی در قبال او فرض ندارد و همان حقیقت علم است چون هیچ معلومی نسبت به او فرض ندارد تا خداوند با تجلی وحدت علم خودش در آن کثرت ها نسبت به آنها علم پیدا کند بلکه هویت غیبیه همان علم محض است که عین وجودِ خودش می باشد و تمامی شکن ها و مراتب وجودی نسبت به او معدوم می شوند.
عنقای مُغرِب نام دیگر  است و در لغت یعنی سیمرغی که دست کسی به آن نمی رسد. هویت غیبیه همان حقیقت محضه وحدت وجود است که از تمام مراتب وجودی فراتر می باشد.
اسم و صفت نداشتن : صدرالدین قونوی(قدس سره)اشاره می فرمایند که عنقای مغرب یا همان هویت غیببه وجود از حیث اطلاق ذاتی خود به هیچ حکمی و هیچ وصفی متصف نمی شود و هیچ نسبتی با مخلوقات و شکن های مقید و محدود ندارد.در توضیح فرمایش شیخ کبیر باید گفت: هر وصفی که انسان از چیزی بکند آن وصف در ذهن او می باشد و چون خود او محدود است پس وصفی هم که می کند محدود می باشد حتی اگر وجود مطلق و لایتناهی را با عنوان “نامحدود” وصف کنیم باز هم آن وجود نامحدود را در ذهن خودمان به یک چیز محدود تشبیه کرده ایم چون نامحدود حقیقی به ذهن ما نمی آید و ما او را متصف به چیز محدودی نموده ایم که در ذهنمان بوده است.در واقع یک چیز محدود را در ذهن خود آورده ایم ولی نامش را نامحدود گذاشته ایم. پس اندیشه ما نسبتی با آن وجود نامحدود ندارد، ضمن اینکه علاوه بر تصورات ذهنی ، تجلیاتی که پیش رویمان مشاهده می کنیم نیز همگی محدودند و نسبتی با وجود نامحدود ندارند. در نتیجه هیچ کسی از هویت غیبیه خبری ندارد چرا که همین که به آن فکر کنیم یک تعین برایش در نظر گرفته ایم و همین که آن را شهود کنیم محدود شده است در حالی که  نه تعینی دارد و نه حد و قیدی دارد؛ پس هویت غیبیه مثل پرنده ای می ماند که تا قصد می کنیم آن را به دام بیندازیم پرواز می کند و ما نمی توانیم به او دسترسی داشته باشیم و عبارت ” عنقای مغرب ” به همین نکته اشاره می کند.
مقصود از مرتبه‌ی عنقاء چیست و چه تفاوتی با «الله» دارد؟ «عَنْقاء مُغْرِب» نامی است برای اشاره به مقام ذات و غیب بودن آن در مقام اطلاق مقسمی.(۱) این غیب بودن مقام ذات، گاهی به لحاظ مدرِک و مخلوقات است به این معنا که حق‌ تعالی معلوم هیچ احدی نیست و از همه مخلوقات «غایب» است؛ این لحاظ، یک لحاظ معرفت‌ شناختی است؛ اما گاهی این غیب بودن به لحاظ خودِ معلوم (ذات حق) است که یک لحاظ هستی‌ شناسانه است.(۲) نکته‌ ای که باید به آن دقت شود این است که این غیب بودن به معنای باطن بودن (در مقابل ظاهر بودن) نیست بلکه شامل هم ظاهر و هم باطن بودن است و این مقتضای اطلاق مقسمی بودن این مقام است. پس نه تنها قید بطون، بلکه از همه قیود دیگر نیز رها است.(۳) به عبارت دیگر، منظور از غیب بودن مقام ذات این است که ذات، در مرتبه‌ ای پیش از کثرت و پیش از تنزل و تجلی و ظهور است و این قبلیت هم یک قبلیت رتبی (نه زمانی) است. به تعبیر سوم، ذات حق، غیب است یعنی هنوز تجلی و ظهور کثرات در آن مطرح نیست. این یعنی خفای پیش از مقام تعین، تجلی و ظهور. که یکی از انواع ظهور، «باطن» و نوع دیگرش «ظاهر» است. توضیح فوق از منظر عرفان نظری چنین است؛ اما شاید بتوان از منظر شاعران عارف مسلک نیز چنین معنایی را برای «عنقاء» در نظر داشت؛ مثلا: حافظ می‌ گوید: «عنقاء شکار کس نشود دام باز چین/ کان جا همیشه باد به دست است دام را»(۴) یا به قول عطار: «آن مگو چون در اشارت نایدت / دم مزن چون در عبارت نایدت»(۵).