وحدت وجود
بسم الله الرحمان الرحیم توحید حقیقی همان وحدت وجود می باشد که به تعبیر امام خمینی(ره) منطبق بر آیات
💫🌨✨﷽✨🌨💫
📜 وحدت وجود:
#توحید_وجود
#توحید_الوهیت
#توحید_خالقیت
#توحید_ربوبیت
#توحید_رازقیت
#توحید_مالکیت ⏪#توحید_ولایت⏬
#توحید_مشیت
#توحید_اختیار
#توحید_صیرورت [ #توحید رجعت]
#توحید_حق
#توحید_وکالت
#توحید_حیات [#زندگی]
#توحید_شفاعت
#توحید_مکر ( #قدریه)
#توحید_نصرت
#توحید_حمد
#توحید_ولایت ⏪#توحید_مالکیت⏫
#توحید_اسمای_الحسنی
#توحید_افعالی ⏪#امر_بین_الامرین ⏪ #فص_شیثی
وحدت وجود در کلام ائمه معصومین:👇
#وحدت_وجود درکلام #پیامبر_رحمت،محمد مصطفی(ص) – بخش اول
#وحدت_وجود درکلام #پیامبر_رحمت،محمد مصطفی(ص) – بخش دوم
#وحدت_وجود درکلام #امام_علی (علیه السلام)
#وحدت_وجود درکلام #امام_حسن(علیه السلام) و #امام_سجاد(علیه السلام)
#وحدت_وجود درکلام #امام_حسین(علیه السلام)
#وحدت_وجود درکلام #امام_باقر(علیه السلام)
#وحدت_وجود درکلام #امام_صادق(علیه السلام) قسمت اول
#وحدت_وجود درکلام #امام_صادق(علیه السلام) قسمت دوم
#شناخت_جان_خودمان_بر مبنای قاعده #وحدت_وجود در کلام
#امام_صادق (علیه السلام) :
#وحدت_وجود درکلام #امام_رضا(علیه السلام)
🕊----•*•🍃🌺🍃•*•----🕊
📍نصوص:
#وجود_خدا
#وحدت_در_کثرت
#عنقای_مغرب
#علم_حضوری
#اعراف
#علم_به_خدا
#صیرورت
#حقیقت_اشیاء
#لا_تکرار_فی_التجلی
#بساطت_وجود
#استجابت_دعا
#حقیقت_علم
📋 اصطلاحات:
#هویت_غیبیه [اطلاق اول]
#احدیت_ذاتی[اطلاق دوم]
#فیض_اقدس #احدیت #فیض_مقدس #واحدیت
#تجلی_وجود #مشیت_مطلقه #مشیت #واحدیت #کثرت_در_وحدت #حقیقت_محمدیه #غیبیه #مرآت ( #آینه )
#فص_آدمیه (متن)
#نگین_عشق 🥀 فَص حِکمَة حُبیِّه فِی کَلِمة حُسینیّه🍂 #فص_حسینی🍃
📚مصباح الهدایة «حضرت امام خمینی رحمت الله علیه»
#مباینت_هویت_غیبیه_با_مخلوقات
#احدیت
#بینونت_صفتی
#کفر
#نور
#خلیفه_هویت_غیبیه
#تجلی
#الله
#الرحمن_الرحیم
#زندگی
#تجلی_وجود
#اسمای_حسنی
#فیض_اقدس #فیض_مقدس
#وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی
#اسم_اعظم
#مراتب_اسم_اعظم
#حقیقت_اشیا
#واحدیت
#حضور_خدا
#اشتراک_لفظی_و_معنوی
#امکان_فقری
#عینیت_ذات_و_صفات
#مقام_عندیت
#خلیفه
#حجابهای_نورانی_و_ظلمانی
#عماء
#تطابق_عوالم
#اولین_مخلوق
#ولایت_تکوینی ( #ولایت_انسان_کامل)
#قضای_الهی
#علم_ذاتی_و_فعلی
#سرّ_قدر
#خلیفه_الله
#ماهیت
#فیض_خدا
#واسطه_فیض_الهی
#وحدت_وجود از دیدگاه امام خمینی
#ولایت
#حقایق_معنوی
#تفاوت_کرات_مادی_و_معنوی
#اولو_الالباب
#نبوت
#مراتب_نبوت
#وضع_الفاظ_برای_روح_معانی
#نزول_قرآن
#حقیقت_نبوت
#نبوت_حقیقی
#تضاد
#قضاوت
🕊----•*•🍃🌺🍃•*•----🕊
#طلای_سرخ
🕊----•*•🍃🌺🍃•*•----🕊
فایل های صوتی
#فلسفه اسلامی
#عرفان اسلامی
#لغت_موران
#اصول عرفان استادیزدانپناه
#مبانی عرفان استاد امینی نژاد
#اشارات و تنبیهات نمط ۸ و ۹
#تاملاتی در فهم قرآن استاد امینی نژاد
🌹----•*•🍃🌺🍃•*•----🌹
برخیز و به نزد آن #نکونام درآی
در صحبت آن یار دلارام درآی
زین دام بُرون جه و در آن دام درآی
از در اگرت براند از بام درآی
مولانا
🌸🍃🌸🍃🌸
🆔eitaa.com/vahdatevojoodbezabanesade
” وحدت در کثرت ” درباره هویت غیبیه کاربرد ندارد:
در بخش ” #عنقای_مغرب ” و نیز در بخش ” #وجود_خدا ” نوعی از اطلاق وجود حق تعالی به نام هویت غیبیه را شناختیم که جا برای هیچ چیزی در مقابل خود نمی گذاشت پس نه چیز مقیدی در مقابلش بود و نه چیز مطلقی بلکه وجودی بود که همه مطلق ها و مقید ها در مقایسه با او معدوم می شدند و هیچ ظهوری نداشتند؛ طبیعی است که وحدت هویت غیبیه در هیچ کثرتی متجلی نمی شود چون اصلا هیچ کثرتی در قبال او فرض ندارد. در نتیجه قاعده وحدت در کثرت درباره هویت غیبیه که خودِ وجود است، اصلا صدق نمی کند.
نکته بعدی اینکه حتی علمی هم که درباره هویت غیبیه مطرح می شود همانند وحدت وجود او به چیزی تعلق نمی گیرد پس هرچند هویت غیبیه همان #حقیقت_علم است ولی علم او عین همان وجود او می باشد و به چیزی تعلق نمی گیرد چون دانستیم تمام چیزها در مقایسه با آن مرتبه معدوم هستند و اصلا به حساب نمی آیند پس وحدت علم او به کثرات تعلق نمی گیرد؛ در نتیجه قاعده وحدت در کثرت نه تنها درباره وجود او صدق نمی کند بلکه درباره علم او هم صدق نمی کند و اصولا علم او همان وجود اوست و هیچ تفاوتی ندارد.
در این باره به حدیث زیر از توحید صدوق توجه بفرمایید:
سألت أبا الحسن الرّضا علیه السّلام:هل کان اللّه عارفا بنفسه قبل أن یخلق الخلق؟قال:«نعم»قلت: یراها و یسمعها؟!قال:«ما کان اللّه محتاجا إلى ذلک لانّه لم یکن یسألها و لا یطلب منها هو نفسه و نفسه هو قدرته نافذه و لیس یحتاج أن یسمّی نفسه و لکن اختار لنفسه أسماء لغیره یدعوه بها
راوی میگوید که از امام رضا(ع)پرسیدم آیا خداوند قبل از اینکه مخلوقات را بیافریند خودش را می شناخت؟
امام رضا(ع) پاسخ می دهند:
بلی. راوی می گوید آیا خودش را می دید و می شنید؟ امام رضا(ع) در پاسخ توضیح می دهند که نیازی به این کارها نداشت چون او خودش بود و خودش هم او بود. همچنین در ادامه توضیح می دهند که اسم های خداوند که در مراتب بعدی وجود ظهور می کند برای استفاده مخلوقات است که او را بخوانند چون دست آنها به مرتبه غیبیه وجود نمی رسد و حتما بایستی خداوند را در آینه اسمای حسنی مشاهده کنند وگرنه هویت غیبیه او نیاز به هیچ اسمی ندارد و اصولا هیچ اسم و صفتی هم ندارد.
اجمال مطلب اینکه در مرتبه هویت غیبیه یک وحدت محض است که در مقابل آن وحدت همه چیز معدوم می شود و چون هیچ چیز دیگری نیست پس وحدت در کثرت کاربرد ندارد در نتیجه علم او به هیچ کثرتی تعلق نمی گیرد؛ به تعبیر امام رضا(ع) در حدیثی که ذکر کردیم :
هو نفسه و نفسه هو
یعنی او خودش است و خودش هم اوست؛ پس چون هنوز هیچ شکنی در وجود لایتناهی ظهور نکرده است همان وجود او عین علم و هشیاری می باشد و نیاز به دیدن و شنیدن ندارد چون وجود عین همان علم است، کمااینکه امام رضا(ع) در حدیث به همین نکته اشاره کردند.
نکات فوق درباره اطلاق اولیه وجود یا همان هویت غیبیه بود که گفتیم از آنجاییکه هیچ شکنی در مقابل آن نمی توان در نظر گرفت پس یک وجود صرف است که علم محض است و همچنین درباره قاعده وحدت در کثرت هم گفتیم که چون همه چیز در مقایسه با هویت غیبیه معدوم می شود پس وحدت وجود و وحدت علم او در هیچ کثرتی متجلی نمی شود؛ در نتیجه هویت غیبیه همان #حقیقت_وجود است چون هیچ شکن یا ماهیتی نسبت به او فرض ندارد و همان حقیقت وحدت است چون هیچ کثرتی در قبال او فرض ندارد و همان حقیقت علم است چون هیچ معلومی نسبت به او فرض ندارد تا خداوند با تجلی وحدت علم خودش در آن کثرت ها نسبت به آنها علم پیدا کند بلکه هویت غیبیه همان علم محض است که عین وجودِ خودش می باشد و تمامی شکن ها و مراتب وجودی نسبت به او معدوم می شوند.
#عنقای_مُغرِب
عنقای مُغرِب نام دیگر #هویت_غیبیه است و در لغت یعنی سیمرغی که دست کسی به آن نمی رسد. هویت غیبیه همان حقیقت محضه وحدت وجود است که از تمام مراتب وجودی فراتر می باشد.
اسم و صفت نداشتن #عنقای_مغرب :
صدرالدین قونوی(قدس سره)اشاره می فرمایند که عنقای مغرب یا همان هویت غیببه وجود از حیث اطلاق ذاتی خود به هیچ حکمی و هیچ وصفی متصف نمی شود و هیچ نسبتی با مخلوقات و شکن های مقید و محدود ندارد.در توضیح فرمایش شیخ کبیر باید گفت: هر وصفی که انسان از چیزی بکند آن وصف در ذهن او می باشد و چون خود او محدود است پس وصفی هم که می کند محدود می باشد حتی اگر وجود مطلق و لایتناهی را با عنوان “نامحدود” وصف کنیم باز هم آن وجود نامحدود را در ذهن خودمان به یک چیز محدود تشبیه کرده ایم چون نامحدود حقیقی به ذهن ما نمی آید و ما او را متصف به چیز محدودی نموده ایم که در ذهنمان بوده است.در واقع یک چیز محدود را در ذهن خود آورده ایم ولی نامش را نامحدود گذاشته ایم. پس اندیشه ما نسبتی با آن وجود نامحدود ندارد، ضمن اینکه علاوه بر تصورات ذهنی ، تجلیاتی که پیش رویمان مشاهده می کنیم نیز همگی محدودند و نسبتی با وجود نامحدود ندارند. در نتیجه هیچ کسی از هویت غیبیه خبری ندارد چرا که همین که به آن فکر کنیم یک تعین برایش در نظر گرفته ایم و همین که آن را شهود کنیم محدود شده است در حالی که #هویت_غیبیه نه تعینی دارد و نه حد و قیدی دارد؛ پس هویت غیبیه مثل پرنده ای می ماند که تا قصد می کنیم آن را به دام بیندازیم پرواز می کند و ما نمی توانیم به او دسترسی داشته باشیم و عبارت ” عنقای مغرب ” به همین نکته اشاره می کند.
#عنقای_مغرب
مقصود از مرتبهی عنقاء چیست و چه تفاوتی با «الله» دارد؟
«عَنْقاء مُغْرِب» نامی است برای اشاره به مقام ذات و غیب بودن آن در مقام اطلاق مقسمی.(۱)
این غیب بودن مقام ذات، گاهی به لحاظ مدرِک و مخلوقات است به این معنا که حق تعالی معلوم هیچ احدی نیست و از همه مخلوقات «غایب» است؛ این لحاظ، یک لحاظ معرفت شناختی است؛ اما گاهی این غیب بودن به لحاظ خودِ معلوم (ذات حق) است که یک لحاظ هستی شناسانه است.(۲)
نکته ای که باید به آن دقت شود این است که این غیب بودن به معنای باطن بودن (در مقابل ظاهر بودن) نیست بلکه شامل هم ظاهر و هم باطن بودن است و این مقتضای اطلاق مقسمی بودن این مقام است. پس نه تنها قید بطون، بلکه از همه قیود دیگر نیز رها است.(۳)
به عبارت دیگر، منظور از غیب بودن مقام ذات این است که ذات، در مرتبه ای پیش از کثرت و پیش از تنزل و تجلی و ظهور است و این قبلیت هم یک قبلیت رتبی (نه زمانی) است.
به تعبیر سوم، ذات حق، غیب است یعنی هنوز تجلی و ظهور کثرات در آن مطرح نیست. این یعنی خفای پیش از مقام تعین، تجلی و ظهور. که یکی از انواع ظهور، «باطن» و نوع دیگرش «ظاهر» است.
توضیح فوق از منظر عرفان نظری چنین است؛ اما شاید بتوان از منظر شاعران عارف مسلک نیز چنین معنایی را برای «عنقاء» در نظر داشت؛ مثلا: حافظ می گوید: «عنقاء شکار کس نشود دام باز چین/ کان جا همیشه باد به دست است دام را»(۴) یا به قول عطار: «آن مگو چون در اشارت نایدت / دم مزن چون در عبارت نایدت»(۵).