eitaa logo
وحدت وجود
349 دنبال‌کننده
479 عکس
275 ویدیو
162 فایل
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅༼﷽༽༅࿇༅࿐ྀུ༅𖠇 برخیز و به نزد آن #نکونام درآی در صحبت آن یار دلارام درآی زین دام بُرون جه و درآن دام درآی از در اگرت براند از بام درآی ─༅࿇༅࿐ྀུ༅𖠇✨𖠇༅࿐ྀུ༅࿇༅─
مشاهده در ایتا
دانلود
وحدت وجود
بسم الله الرحمان الرحیم توحید حقیقی همان وحدت وجود می باشد که به تعبیر امام خمینی(ره) منطبق بر آیات
💫🌨✨﷽✨🌨💫 📜 وحدت وجود: [ رجعت] [] ( ) وحدت وجود در کلام ائمه معصومین:👇 درکلام ،محمد مصطفی(ص) – بخش اول درکلام ،محمد مصطفی(ص) – بخش دوم درکلام (علیه السلام) درکلام (علیه السلام) و (علیه السلام) درکلام (علیه السلام) درکلام (علیه السلام) درکلام (علیه السلام) قسمت اول درکلام (علیه السلام) قسمت دوم مبنای قاعده در کلام (علیه السلام) : درکلام (علیه السلام) 🕊----•*•🍃🌺🍃•*•----🕊 📍نصوص: 📋 اصطلاحات: [اطلاق اول] [اطلاق دوم] ( ) (متن) 🥀 فَص حِکمَة حُبیِّه فِی کَلِمة حُسینیّه🍂 🍃 📚مصباح الهدایة «حضرت امام خمینی رحمت الله علیه» ( ) از دیدگاه امام خمینی 🕊----•*•🍃🌺🍃•*•----🕊 🕊----•*•🍃🌺🍃•*•----🕊 فایل های صوتی اسلامی اسلامی عرفان استادیزدانپناه عرفان استاد امینی نژاد و تنبیهات نمط ۸ و ۹ در فهم قرآن استاد امینی نژاد 🌹----•*•🍃🌺🍃•*•----🌹 برخیز و به نزد آن درآی در صحبت آن یار دلارام درآی زین دام بُرون جه و در آن دام درآی از در اگرت براند از بام درآی مولانا 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔eitaa.com/vahdatevojoodbezabanesade
📌بررسی اطلاق وجود خدا در : وجود خدا از حیث  و حقیقت محضه خودش هیچ وصف و اسمی ندارد چون هر نامی را برای آن فرض کنیم آن وجود لایتناهی را در آن اسم محدود کرده ایم. حتی اگر همین اسم” لایتناهی” و “ نامحدود”را بر آن بگذاریم او را در لباس این صفت درآورده ایم. پس در آن مقام نه تنزیه می کنیم و نه تشبیه چون او در هویت غیبیه خودش از تمام تشبیه ها و حتی تنزیه های ما فراتر است و به علاوه تمام شکن ها و تجلیات وجودی نسبت به هویت غیبیه معدوم می باشند پس اصلا چیزی در مقابل هویت غیبیه فرض ندارد که بحث تشبیه هویت غیبیه به آن و یا تنزیه هویت غیبیه از آن پیش بیاید. پس در وجود خدا اطلاق اولی که برای وجود در نظر گرفتیم همان گستردگی و اطلاقی است که در مقابل آن هیچ چیزی نیست چون تمام شکن ها و تجلیات در برابر اطلاق هویت غیبیه معدوم می شوند و اصلا به حساب نمی آیند که نوبت به بررسی تشبیه یا تنزیه برسد. پس اطلاق هویت غیبیه هیچ مقابلی ندارد چون هیچ چیزی نسبت به او اصلا به حساب نمی آید که مقابل او فرض شود. در نتیجه در برابر اطلاق هویت غیبیه نه چیز محدودی فرض دارد و نه تعین و وصف نامحدودی در نظر گرفته می شود بلکه تمام محدودها و نامحدود ها در مقابل مراتب وجودی ظهور می کنند نه در هویت غیبیه که خودِ وجود است.
مباینت با مخلوقات و نیز با اسمای حسنی ریشه در این حقیقت دارد که در هویت غیبیه هنوز هیچ شکنی در قلمرو وحدت وجود خداوند ظهور نکرده است پس نه اسمی دارد و نه مخلوقی به آن راه دارد. مباینت هویت غیبیه با مخلوقات بیان می کند که حقیقت غیبیه وجود اصلا به مخلوقات ارتباطی پیدا نمی کند و هیچ گونه نظر لطف یا قهر به آنها نمی اندازد و حتی به عوالم غیبیه هم تجلی رحمت یا جمالیه و یا تجلی غضبی و جلالیه نمی کند و وقتی ارتباطی به عوالم غیبی و ملکوتی ندارد پس به طریق اولی ارتباطی هم به عوالم شهادت و ظهور و عالم ملک هم ندارد. توضیح اینکه: ناگفته پیداست که هر تجلی در صورت هر مخلوقی که باشد محدود است. محیی الدین بن عربی در کتاب کبیر فتوحات مکیه می فرمایند: کل ما دخل فی الوجود فهو محدود یعنی هر چیزی که در وجود داخل شود محدود است. به تعبیر قرآن کریم در سوره قمر هرچیزی که خلق شود اندازه و حدی دارد:  إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ ﴿٤٩﴾ قمر  ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريده‌ايم. (۴۹)
احدیت ذاتی سرسلسله” وحدت در کثرت ” است : اما پس از هویت غیبیه که در قیاس با اطلاق آن هیچ چیزی فرض نداشت به اولین مرتبه وجودی یعنی احدیت ذاتی می رسیم که تحت اشراف آن، تمام تعین ها و تجلیات و شکن های وجودی ظهور می کنند. باید توجه داشته باشیم که قاعده تجلی وحدت در کثرت بیان می کند که هر مرتبه از وجود خدا هم در کثرات قلمرو خودش متجلی می شود و هم در مراتب پایین تر از خودش تجلی می کند. با توجه به توضیحاتی که در بخش ” ” از شرح کتاب حضرت امام خمینی(قدس سره) بیان کردیم در قلمرو تعین لایتناهی احدیت ذاتی هنوز هیچ اسم و صفت و شکنی ظهور نکرده است پس تجلی وحدت او بر کثراتی که خودش داشته باشد صدق نمی کند چرا که دانستیم احدیت ذاتی هیچ کثرتی ندارد؛ مولا علی(ع) در نهج البلاغه می فرمایند: کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه جمله فوق بیان می کند که خالص ترین مرتبه وجودی یعنی همان احدیت ذاتی هیچ اسم و صفتی ندارد در نتیجه وحدت او در کثراتی که خودش آنها را داشته باشد جاری نمی شود پس در این مورد با هویت غیبیه فرقی ندارد اما چون وحدت احدیت ذاتی در مراتب پایین تر وجودی جاری می شود، در این مورد با هویت غیبیه تفاوت دارد. البته می دانیم که هویت غیبیه خودِ وجود است و به هیچ وجه یک مرتبه از وجود نیست ولی احدیت ذاتی اولین مرتبه از  است که قاعده وحدت در کثرت از آن مرتبه به سمت پایین تر جریان می یابد هرچند روشن شد که در خود آن مرتبه این قاعده کاربردی ندارد چرا که هیچ کثرتی در احدیت ذاتی ظهور نکرده است که وحدت او بخواهد در آن کثرات متجلی شود. به حدیث زیر از امام باقر(ع) که در اصول کافی آمده است، توجه بفرمایید: أنه قال: فی صفه القدیم إنه واحد صمد أحدی‏ المعنى‏ لیس بمعانی کثیره مختلفه وجود خداوند قدیم یکتا و صمدی و احدی است و کثرت و معانی و چیزهای مختلف در آن راه ندارد. طبق بیان فوق احدی بودن خداوند حضور کثرت ها را قبول نمی کند پس اگر هیچ کثرتی در احدیت ذاتی ظهور نکرده است قاعده ” وحدت در کثرت ” درباره خودِ احدیت ذاتی صدق نمی کند. حکیم ابونصر فارابی(قدس سره) می فرماید: انه تعالى وجود کله وجوب کله علم‏ کله‏ قدره کله حیاه کله إراده کله، لا ان شیئا منه علم و شیئا اخر قدره لیلزم الترکیب فی ذاته، و لا ان شیئا فیه علم و شیئا اخر فیه قدره لیلزم التکثیر فی صفاته‏ خداوند بلند مرتبه تمامش وجود است و تمامش وجوب است و همه او قدرت است و همه او حیات است و همه او اراده است.نه اینکه بخشی از او علم باشد و بخشی دیگر قدرت باشد تا ترکیب در ذات او پیش بیاید و نه اینکه چیزی در او به عنوان علم باشد و چیزی دیگر به عنوان قدرت باشد تا تکثر و چندگانه بودن در صفاتش لازم بیاید. این گفته حکیم فارابی(ره)دقیقا شرح همان فرمایش امام باقر(ع)است؛ پس تمام صفات ذاتی خداوند عین ذات او بوده و هیچ جدایی ندارند بلکه همه ظهورات آن وجود لایتناهی هستند و مندک و فانی در آن حقیقت مقدس می باشند‌ ولی در خودِ احدیت ذاتی هنوز ظهور نکرده اند بلکه در مراتب پس از احدیت ذاتی ظهور می کنند و تحت اشراف آن هستند پس نتیجه می گیریم که قاعده ” وحدت در کثرت ” از تجلی وحدتِ احدیت ذاتی در مراتب پایین تر از خودش آغاز می شود به بیان دیگر وحدتِ احدیت ذاتی کثراتِ مراتب پایین تر وجود را فرا گرفته است چون خودش هیچ کثرتی ندارد که آن را فرا بگیرد. طبیعتا علم احدیت ذاتی هم عین وجودش می باشد و چون احدیت ذاتی به تعبیر امام باقر(ع)  احدی المعنی و بسیط است علم او هم بسیط است و با هیچ شکنی که در آن مرتبه باشد تکثیر نمی شود چون اصولا هیچ شکنی در آن مرتبه نیست ولی وحدت علم او در مراتب پایین تر جاری می شود. در واقع اگر هویت غیبیه که عین علم و عین وجود است، خودش را تعقل کند علم او به خودش به صورت یک تعین لایتناهی به نام احدیت ذاتی که اولین مرتبه از مراتب وجودی می باشد، ظهور می کند. پس هویت غیبیه خودِ علم است ولی احدیت ذاتی تعلق علم هویت غیبیه به خودِ هویت غیبیه می باشد که باعث می شود یک شکن لایتناهی در قلمرو وجود حق تعالی جلوه کند که نام آن را احدیت ذاتی می گذاریم، البته دانستیم که در قلمرو خود احدیت ذاتی هیچ اسم و صفتی نیست پس احدیت خداوند یک شکن نامحدود و بسیط می باشد که در قلمرو خود او هیچ شکن دیگری نیست. اما درباره هویت غیبیه که خودِ وجود است صحبت از هیچ تعینی نمی کنیم هرچند آن تعین نامحدود باشد چون اصولا هویت غیبیه هیچ اسم و صفت و شکن و تجلی ندارد و واژه” ”در عبارت” ” بیان می کند که نه تنها از شهود بلکه از تصور همه مراتب وجودی غایب است پس هیچ حرفی نمی توانیم درباره آن بگوییم حتی همین جملاتی را هم که بیان کردیم در واقع پیرامون تصور ذهنی خودمان بود نه هویت غیبیه.
عنقای مُغرِب نام دیگر  است و در لغت یعنی سیمرغی که دست کسی به آن نمی رسد. هویت غیبیه همان حقیقت محضه وحدت وجود است که از تمام مراتب وجودی فراتر می باشد.
اسم و صفت نداشتن : صدرالدین قونوی(قدس سره)اشاره می فرمایند که عنقای مغرب یا همان هویت غیببه وجود از حیث اطلاق ذاتی خود به هیچ حکمی و هیچ وصفی متصف نمی شود و هیچ نسبتی با مخلوقات و شکن های مقید و محدود ندارد.در توضیح فرمایش شیخ کبیر باید گفت: هر وصفی که انسان از چیزی بکند آن وصف در ذهن او می باشد و چون خود او محدود است پس وصفی هم که می کند محدود می باشد حتی اگر وجود مطلق و لایتناهی را با عنوان “نامحدود” وصف کنیم باز هم آن وجود نامحدود را در ذهن خودمان به یک چیز محدود تشبیه کرده ایم چون نامحدود حقیقی به ذهن ما نمی آید و ما او را متصف به چیز محدودی نموده ایم که در ذهنمان بوده است.در واقع یک چیز محدود را در ذهن خود آورده ایم ولی نامش را نامحدود گذاشته ایم. پس اندیشه ما نسبتی با آن وجود نامحدود ندارد، ضمن اینکه علاوه بر تصورات ذهنی ، تجلیاتی که پیش رویمان مشاهده می کنیم نیز همگی محدودند و نسبتی با وجود نامحدود ندارند. در نتیجه هیچ کسی از هویت غیبیه خبری ندارد چرا که همین که به آن فکر کنیم یک تعین برایش در نظر گرفته ایم و همین که آن را شهود کنیم محدود شده است در حالی که  نه تعینی دارد و نه حد و قیدی دارد؛ پس هویت غیبیه مثل پرنده ای می ماند که تا قصد می کنیم آن را به دام بیندازیم پرواز می کند و ما نمی توانیم به او دسترسی داشته باشیم و عبارت ” عنقای مغرب ” به همین نکته اشاره می کند.
که همان حقیقت وجود می باشد از تمامی مراتب وجودی فراتر و والاتر است. در واقع همه مراتب وجودی تحت اشراف هویت غیبیه ظهور می کنند و در آن مضمحل و فانی می گردند. هویت غیبیه هیچ شکن و تعینی ندارد، به همین دلیل اصلاً نمی توانیم درباره آن هیچ حرفی بزنیم چرا که نه تنها در شهود کسی در نمی آید بلکه در ذهن کسی هم ادراک نمی شود؛ امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: لا يدركه بُعد الهمم ولا يناله غوص الفطن نه همت عارفان آن را در می یابد و نه ذکاوت تیزهوشان به آن دسترسی پیدا می کند. اصولاً هر تصوری را که درباره هویت غیبیه فرض بگیریم یک تعیّن می باشد در حالی که هویت غیبیه هیچ تعیّنی ندارد پس نه تنها از تشبیه ما فراتر است بلکه از تنزیه ما هم منزه می باشد.
فراتر از علم حضوری است: در نصوص پیشین اشاره شد که وجود دارای هویت غیبیه ای است که فراتر از عوالم امکانی می باشد و کسی به آن دسترسی ندارد.در این نص عنوان می شود که علم حضوری یکی از لشگریان وجود است که همیشه و همه جا و در همه احوال همراه وجود است و اصلا مباینتی میان علم و وجود نیست و هر دو نامهایی هستند که هر چند از لحاظ معنا و مفهوم با هم فرق دارند ولی یک مصداق واحد دارند. پس اگر هویت غیبیه وجود از دسترس مخلوقات فراتر است علم به آن هم از دسترس تمام عالمان و دانشمندان فراتر می باشد چون علم همیشه همراه وجود است و جدایی بین آن دو نیست. هویت غیبیه که حقیقت وجود است همان حقیقت علم نیز می باشد اما علم او عین وجود او به چیزی تعلق نمی گیرد بلکه نام دیگری از وجود اوست ؛ از آنجاییکه همه چیز در قیاس با هویت غیبیه معدوم می شود پس علم او که عینا همان وجود اوست به هیچ چیز تعلق نمی گیرد و کسی هم به او علمی ندارد؛ پس هویت غیبیه یک حقیقت بسیط و صرف است که ترکیب و مرتبه در آن راه ندارد و آن حقیقت بحت و بسیط هیچ نسبتی با ترکیب ها و شکن ها و تجلیات ندارد.