فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسر اسماعیل هنیه خطاب به شوهر شهیدش:
حبیبی فی الدنیا و حبیبی فی الآخرة ❣️
اکنون وقت تلاوت زنانه آیت های الهی در آفاق وانفس عالَم است ؛
زنانی که رهبری در شانشان این گونه می سُرایند:
زن مسلمان ایرانی تاریخ جدیدی را پیش روی چشم زنان جهان گشود و ثابت کرد که میتوان زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود و درعین حال، در #متن_و_مرکز بود. میتوان سنگر خانواده را پاکیزه نگاهداشت و در عرصهی سیاسی و اجتماعی نیز #سنگرسازی_های_جدید کرد و فتوحات بزرگ به ارمغان آورد. زنانی که اوج احساس و لطف و رحمت زنانه را با #روح_جهاد_و_شهادت_و_مقاومت درآمیختند و #مردانهترین_میدان_ها را با #شجاعت و #اخلاص و #فداکاری خود فتح کردند.
و اکنون وقت پرسش از تاریخ امروز است:
آیا می شود کمی در سیر تاریخ خود تامل کنیم و از سر خودآگاهی #پرسش_گر شویم که :
زن امروز متن و مرکز را برای خود:
🔹️در کدامین افق،
🔹️در کدامین تعلق،
🔹️در کدامین بودن،
🔹️در کدامین نقطه ،
یافته است؟
یقینا درنگ بر این پرسش،آن گاه حیاتی است که باور کنیم اگر با بن بستی در معنا یابی بشر رو به روییم ، جز در خودآگاهی زن به این پرسش ها راهی وجود ندارد .
بی عالَمی بشر امروز جز در معنا یابی زن امروز تدارک نمی شود،
او باید به #هویت_قدسی خود متذکر شود که:
#بشنو_از_زن_چون_حکایت_می_کند:
وز جدایی ها شکایت می کند
از نیستان تا مرا بُبریده اند
وز نفیرم مرد وزن نالیده اند.
و نیستان او همان #تعلقی است که همواره او را در نقطه ای مستقر گردانیده؛ همان نقطه ای که به واسطه #وجود_زن ، برای همه متن و مرکز عالَم است ،
و #خانه در این میان کجاست؟
💠@ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زمانه بی خانمانی و بی وطنی ، این تصاویر ،با ما سخنی دارند،سخنی که زبان اشاره است برای اهلش:
کودکان غزه پس از خبر شهادت اسماعیل هنیئه ، عکس او را بر روی خرابه های خانه اش می گذارند و با عکس شهید ، #عکس_یادگاری می گیرند.
هنییه سالهاست که در قطر زندگی می کرده ، اما چگونه است که در نگاه اینکودکان ،این خرابه ها هم چنان به شهیدتعلق دارد؟
آیا خانه جایی جز محل سکنی گزیدنی است که در آن ، خدا با اسم #مودت و #رحمت خود دائما رخ می نمایاند ؟
خانواده شهید هنییه چه بودنی را در این خانه به دیگران چشانده اند که حتی کودکان هم ، او را متعلق به این خانه می دانند و این جا را #وطنش می نامند؟
آیا وطن ما جز همان خانه ای است که می توان در آن فقط با خودمان به سر بریم ،
و حس بقاء را تجربه گر باشیم؟
این خانه ، وطن هنیئه است؛
جایی است که از گذشته تا آینده متعلق به اوست و گویی دیگران نیز در این خرابهها، بودن گم شده خود را می یابند.
🔻و این #خانه را چه کسی جز #زن_شهید_پرور_او بنا کرده است؟
ریشه های هنییه در غزه است و ریشه داری فقط با #خانواده معنا مییابد.
خانواده ای که در تعلق قدسی مادر ،درختی را بارور می گرداند که شاخه هایش سقف آسمان را پر می کند و سایه هایش محل سکنای سایرین می گردد.
#بشنو_از_زن....
💠@ziafat_andishe
انسان ها چون #سُکنی گزیدند قادر به #گوش_دادن می شوند و دراین حال می توان با سینه پرتجربه پیران خانه ، هم زبان شد .
✍️#استاد_طاهرزاده
شاید اکنون بتوان فهمید که چرا ما از شنیدن هم دیگر( در خانه و مدرسه و جامعه ...) عاجزیم؟
و چرا همه زبان شده ایم برای گفتن؟
گویی #خانه گم شده است.
باید باز هم بگوییم و بشنویم...
#بشنو_از_زن...
💠@ziafat_andishe
#باز_نشر
#حکایت زن تاریخ(۱):
#حاجیه زهرا ،همسر میرزا محمود، معلم خوبی در خمین بود؛ مهربان و صبور .از دردهای زنِ مسلمان خبرها داشت ؛اما چطور می توانست این دردها را به فکر و روحِ روح اللهِ ۱۰ - ۱۲ ساله منتقل کند و زخمی شفا ناپذیر در قلب او ایجاد نکند ؟چطور می توانست؟
_روح الله جان مادرت از زندگی راضی است؟
_راضی؟! هیچ مرد درست کاری از این زندگی راضی نیست ؛چه رسد به زن درست کار.
همسر میرزا محمود ناگهان مات شد به روح الله. انگار که شک کرده بود در درست شنیدن. شاید این جمله را از آسمان شنیده بود، از سقف ،نه از دهانِ طفلی به چنان سن و سال .
_چه گفتید روح الله خان؟
_عرض کردم درد آن قدر زیاد است که هیچ آدم مومنی برکنار نمی ماند .
_این حرفها را از #صاحبه_خانم یاد گرفتهاید؟
_عمه جان حرف یاد من نمی دهد؛ #تفکر_در_تنهایی را به من آموخته است؛ که حالا خودش هم از این کاری که کرده پشیمان شده است.
_حق دارد پشیمان بشود .چرا باید به طفلی که زمانِ بازیِ اوست و ،نهایت، یاد گرفتنِ خواندن و نوشتن، نمازو قرآن و قدری مقدمات، تفکر در خلوت را بیاموزند؟ این خلوت نشینی، آیا کودکی و نوجوانی تو را تباه نمی کند روح الله خان؟
_بعضی چیزها #تباه می شود تا بعضی چیزها #ساخته شود.
پناه بر خدا !پناه بر خدا !این حرف هم محصول تفکر در تنهایی است؟
_بله حاجیه خانم ...آنجا بالای کوه ،زیر قلعه ،درّه ای است که می شناسیدش.
_درّه گل زرد؛ اسمش را شنیده ام.
_آن جا ،در تنهایی، حال غریبی به انسان دست می دهد ...
🔰#کتاب
📚#سه_دیدار
✍️#نادر_ابراهیمی
💠#بشنو_از_زن
💠@ziafat_andishe
#باز_نشر
#حکایت زن تاریخ( ۲):
من...من از شما می ترسم روح الله خان !شما مثل مردان بزرگ حرف می زنید و زود است، خیلی زود، که این طور حرف بزنید. من می ترسم که اینگونه رشد، شما را بسوزاند.
نه ...اگر رشد در کار باشد، این نوع رشد، هیچ نمی سوزاند؛ چون من کنار چشمه اب خنکی که ان بالا هست می نشینم؛ و کنار جوی آب خنک و پونه های سردِ خوش بو ...
شما ؛با این شور و حالی که دارید ،شاید که شاعر بشوید .
ممکن است؛ امّا کارهای دیگر را بیشتر از شعر گفتن دوست دارم .
دلم میخواهد یک روز همه روستاییان را دور هم جمع کنم ،#تفنگ به دستشان بدهم، اسب برایشان تهیه کنم و، مثل #یک_قشون_بزرگ، راهشان بیندازم بروند همه خانه ها را بگیرند و همه آنهایی را که آن بالای بالا نشسته اند و به مردم #زور می گویند...
هیس! اگر قبل از آن روز، کسانی حرف های شما را بشنوند ،دیگر هرگز از آن روز نخواهد رسید.
_باشد... درسم بدهید !
_من چه چیز به شما درس بدهم روح الله خان ؟
_هر چیز که می دانید من می توانم یاد بگیرم.
_ شما بیش از من می دانید .
_نه ...من چیزهایی را #حس_می_کنم و به چیزهایی #می_اندیشم .اینها با #علم فرق می کند... شما درباره مادرم پرسیدید، من جواب دادم. مقصودتان از آن سوال چه بود ؟
_من می خواستم آهسته آهسته درباره همه زن ها بپرسم، درباره زن. و بدانم که آیا میدانید آنها چه قدر#درد_مند هستند؟
_بله، میدانم .اما مادر من، اگر پدرم شهید نمی شد ،از آن زنان دردمند نبود.
پدرم، میگویند که هرگز با او بلند سخن نمیگفت و هرگز جز به مهربانی به صورتش نگاه نمی کرد.
🔰#کتاب
📚#سه_دیدار
✍️#نادر_ابراهیمی
💠#بشنو_از_زن
💠@ziafat_andishe
#باز_نشر
#حکایت زن تاریخ(۳):
پدرم، میگویند که هرگز با او بلند سخن میگفت و هرگز جز به مهربانی به صورتش نگاه نمی کرد. کارهایش در خدمت به مادرم عجیب بوده اما بعد از شهادت پدر البته مادر سیه بخت شد و مثل اکثر زنها شد.
من میدانم .مردان رعیت ،خودشان خیلی ذلیل و کم زور هستند ؛اما همان زور کم شان را میبرند برای زنانشان و آنها را کتک میزنند و به آنها زور میگویند و ذلیل شان می کنند ...
بله ... بله... همین طور است که می گویید آقا روحالله. کاش که وقتی بزرگ شدید و به امید خدا پیش نماز و امام جمعه و جماعت مسجد شدید و مردم به حرفهایتان گوش کردند، به آنها از #دردهای_زنان ما بسیار بگویید و بگویید که در آزردن زنان، ذرّهای مردانگی و غیرت نیست و بگویید که مردانی که زنان خود ستم می کنند ،خواب بهشتِ خدا را هم نخواهند دید و بگویید که مردانی که راهِ باسواد شدن زنان و دختران شان می بندند و مردانی که حتی حقّ عبادت درست را به زنانشان نمی دهند در آتش جهنم خواهند سوخت...
حاجیه زهرا به گریه افتاد.
آقا روحالله گفت: میگویم... اگر زنده بمانم ،می گویم. مطمئن باشید حاجیه خانم !این طور گریه نکنید ...من به شما #قول می دهم....
✍️و به راستی چه خوب روح الله در مکتب حاجیه زهرا #قول داد و چه خوب ، توانست زن را به #هویت_قدسی خویش متذکر شود؟ وچه کسی جز خمینی این گونه در شان زن می تواند سخن بگوید:
من شما بانوان را به #رهبری قبول دارم.
اگر شما زن ها خوب شدید هم #مردها خوب میشوند وهم #بچه_ها.....
🔰#کتاب
📚#سه_دیدار
✍️#نادر_ابراهیمی
💠#بشنو_از_زن
💠@ziafat_andishe
اکنون از خود می پرسیم :
به راستی تفکر چیست که روح الله
۱۰_ ۱۲ ساله آن را واجد می شود و به واسطه آن تفکر ،گوشش شنوای درد زمانه می گردد؛ آن گونه که خود را از کودکی در تقلّی و سوختن و درد داشتن مییابد؛ و چگونه است که یک نوجوان این گونه بار عظیمی را خودش بر دوش روحش می گذارد؟
او در جایی حاضر است که حتی معلم مکتب خانه نیز نمیتواند خود را کنار او و هم افق او ببیند؛ روحش تب دار است؛ تبی تند و سوزنده؛
آیا تفکر مانند رساله و کتاب است تا آن را بخوانیم و بیاموزیم ؟به راستی تفکر چیست؟ ما باید طالب تفکر شویم یا آنکه تفکر ما را به سمت خود بخواند ؟ و کدامین بینش ما را به تفکر حقیقی می رساند ؟
ایا تفکر زبانی ویژه دارد؟
نقطه عزیمت انسان برای تفکر کجاست؟ اصولاً فکر کردن یعنی سلوک کردن و در راه بودن و این معنی از تفکر را در زندگی امام خوب می توان مشاهده کرد ،راهی که امام از کودکی آغاز کرد و تا پایان عمر، سالکِ این راه بود:
✍️استاد_طاهرزاده:
امام خمینی یک شخصیت اشراقی است ، این که ایشان با آمادگی که در خود ایجاد کردند ، در ذيل اسلام و ولایت اهل البیت ، تحت انوار ملکوتی پروردگارشان قرار گرفتند و مطابق #سوال و #طلبی که داشتند رهنمودهای الهی بر جانشان #اشراق شد و حقیقت انقلاب اسلامی بر قلب مبارک ایشان تجلی کرد.
🔻و آیا می توان اکنون درنگی داشت :
#سوال و #طلب زن امروز چیست تا قلب او آماده نزول پاسخ هایی از جنس #حقیقت باشد و نه پاسخ های #روانشناسانه و #حسابگرانه؟؟؟
#بشنو_از_زن...
💠@ziafat_andishe
🌻🌻🌻
🌻🌻
🌻
استاد_طاهرزاده:
با اِشراقی بودن یک شخصیت ما با فکر و فرهنگ خاصی روبرو هستیم .
اولین چیز در این رابطه، توجه به این نکته است که اگر قلب انسان جهت تجلی نور اِشراقی آماده شد به اندازهی ظرفیتی که دارد و بر اساس #انتظاری که از #عالَم_بالا میکشد آن اشراق #تجلی میکند.
تفاوت اِشراق افراد نیز در همین رابطه است.
✍️می توان اکنون قصه خود را بخوانیم و در فاصله زن امروز در نسبت مادریش با وادی طلب و انتظار و اشراق تامل کنیم.
حتما در پاسخ این سوال، دوباره از خود پرسش می کنیم:
🔻چه شد که پای مشاوران و روانشناسان به عالم مادری باز شد و مادری به یادگیری مهارتها تقلیل یافت؟
و چگونه غم و درد ،ما را رها می کند آن گاه که آگاه شویم حکایت مادری:
حکایت سوال است و طلبش؛
حکایت امید است و انتظارش از عالَم بالا،
حکایت نمی دانمها و حیرت هایش؛
حکایت دستها و چشمان رو به آسمانش است؛
اکنون در این عالم، سخن مادر، جوششی است از سر اِشراق قلبیش؛
پس آموختنی نیست!!!
دیگر غم فرزندان برای مادر در این وادی،
قصه گشودگی او به عالمی است که هرلحظه در انتظار تجلی خدایی نو است، پس یک دنیا امیدوار است .
و در این عالم است که مادری نسخه واحد روانشناسانه برای همه نیست؛ بلکه اشراقی است مناسب طلبش ؛پس سخن و عمل او مناسب انتظارش است ، چیزی که فقط مناسب ظرفیت خودش است .
و مادری چیزی جز #تفکر است؟راهی بی پایان ...
و #مادران_شهدا چه خوب این راه را شناختند و فرزندان خود را عازم گردانیدند.
#در_انتطار_عالَم_مادرانه
#بشنو_از_زن...
💠@ziafat_andishe
✍️#استاد_طاهزاده:
نمادی از در #آغوش_گرفتن هزاران هزار انسان
متن پرسش:
🔹️آن استقبال گرم رهبری از دور،با آغوش باز؛
🔹️آن در آغوش گرفتن یک عالم شیعی و یک مجاهد و عالم سنی؛
🔹️ آن نگاه هاولبخند ها،
🔻#ریشه_اش_عمق_همدلی!
((هرگاه بزرگی از میان ما رفت،بزرگ دیگری جای او را خواهد گرفت.))
حرف هایی که اسماعیل قبل از
قربانی شدن،گویی در مورد خودمی گفت؛
و برای التیام دلهای پر دردبعد از شهادتش!
همه چیزِ آن دیدار بوی شهادت می داد! همانند دیدارها ولحظات واپسین حاج قاسم عزیز؛
و چه زیبا شهادت هایی در شگفت تاریخی زیبا به اعتبار«ما رأیت الاجمیلا » !!!
متن پاسخ:
بسمه تعالی،سلام علیکم؛
ای زندگی! ای زندگی! چه اندازه چهره خوبی از خود در این زمانه به ما نشان داده ای!!!چه کسی باور میکرد که در این آخرین زمان، این همه درمیدان
انسانیت با هرمذهب و مرامی که هستند، به همدیگر نزدیک و نزدیکتر باشند.؟
🔻حکایت قرارگرفتن شهید اسماعیل هنیه در آغوش رهبر معظم انقلاب، حکایت در آغوش گرفتن هزاران هزار انسان است که زمانه خود را درست تشخیص داده اند.
حکایت عبور ازهمه تقدسهای احمقانه ای است که دشمنان انسانیت درقالب وهابیگری به ما تحمیل کرده بودند و مابه لطف الهی از آن عبور کردیم تا آنجایی که به گفته رهبر معظم انقلاب حتی آنهایی که ظاهراً رعایت احکام فقهی را نمی کنند چه اندازه نسبت به انسانیتی که در مردم غزه به ظهور آمده است؛نزدیکند.اینجا است که در آن همآغوشی، ما به تاریخی فکر می کنیم که همه انسانیت وحقیقت در حال طلوع است به حکم«الیس الصبح بالقریب»وقتی انسانها به حقیقت انسانی و معنویت الهی خود نظرداشته باشند.
💠@ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زمانی که خانه ها چه کوچک وچه بزرگ،
چه آپارتمانی و چه ویلایی ، هیچکدام ماوایی برای بشر سرگردان امروز نیست،
#عروس_هنیئه در#غزه مقابل ویرانه های خانه شهید می ایستد و ان چنان ازعشق ومهر وتعلق خویش به این ویرانه ها می گوید که گویی آنجا گلستان است.
چگونه می توان به مدعیان عشق از این عشق پاک و ناب گفت آن گاه که جهان پوچ شده،مجال مهر ودوستی را تنگ کرده و #عشق را تا حد #هرزگی و#هرزه_انگاری تنزل داده است؟
و مگر می توان حدیث دلدادگی این خانه را نگفت و تمنای حضور در این خانه را نداشت؟
خانه ای که ویرانه هایش می شود:
بیت العزاء.
این خانه،خانه ای است که همه همسایه آنند حتی وقتی که نباشی،
حتی اگر ویران شود؛
و از پنجره آن می توان از برهوت غربت به آسمان دوست راهی یافت.
ومگر این خانه جز با دل آگاهی زن و آزادیش از همه ناخودیها،بنا می گردد؟
زنی دل آگاه که خانه را برای اهلش از آشوب زمانه که به دل و دست وقلم و زبان رسیده است ،وادی مقدس طوی می کند.
وادی مقدسی که همه آن جا یکی اند و یگانه و یک زبان،چرا که همه تماشاگه وجودند و وجود یکی است و نه بیش تر...
آن جا همه از بودن خود راضی اند و کسی هم وقتش تلف نمی شود.
این خانه مرکز عالم و معمارش لاجَرَم#زن است،زنی با تعلقاتی عمیقا ریشه دار.
#استاد_طاهرزاده:
✍️برای احساسی قابل پذیرش و راضی کننده که باید از خود داشته باشیم لازم است خود را در جایی قرار دهیم که آنجا و آن موقعیت اولاً وجود ما را #معنا بخشد؛ ثانیاً بتوانیم آن موقعیت را از آن خود نماییم و احساس کنیم آن موقعیت برای ما امریست که روحاً میتوانیم در آن سکنا گزینیم...
#بشنو_از_زن...
💠@ziafat_andishe
🌻🌻🌻
🌻🌻
🌻
🔹️جلسه گفت وگو ؛
🔹️با موضوع: حضور تاریخی بانو امین
📖بازخوانی متن #استاد_طاهرزاده
🗓چهارشنبه ۱۷ مرداد
⏰ساعت ۱۷
سلام بانو.
سلامی از سر همان درد تفکری که شما را در بحبوحه آشوب کارها و راه ها و سخن ها ،پرسش گر کرد،
پرسش از چیزی که شما را فرا گرفته بود.
واکنون که به شما می اندیشم ،فقط با یک پرسش مواجه می شوم:
شما امروز بودید ، چه می کردید؟
و سپس از خود می پرسم:
🔻چه باید کرد؟
و
🔻چه میتوان کرد؟
می دانم که هم راهی با شما ،مرا نیز اهل #پرسش خواهد کرد ،
و مگر می توان اهل پرسش بود وتاب وتحمل روبه رو شدن با #حقیقت را نداشت؟
ما با شما عازم راهی هستیم که می توانیم دائما از خود پرسش کنیم :
🔻چه چیزی اکنون ما را در بر گرفته است؟
و این پرسش ازسر جراءتی است که شما یافتید تا از اکنون زدگی خارج شوید وگوش به سخنی سپردید که در #آینده وتا ابد همواره شنیدنی است.
#در_جست_و_جوی_امین_آینده
#بشنو_از_زن....
💠@ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥# یحیی_سنوار ؛مرد شماره یک #حماس ،از امیرالمومنین علیه السلام میگوید: من این جمله از امام علی را خوب به خاطرم سپردهام که گفت: دو روز در زندگی انسان هست، روزی که در آن مرگ سرنوشت تو نیست، و روزی که مرگ سرنوشت توست.
🔹من از روز اول نمیترسم چون مرگ سرنوشتم نیست پس کسی نمیتواند به من آسیبی برساند.
🔹از روز دوم هم نمیترسم چون اگر تقدیرم باشد نمیتوانم از آن جلوگیری کنم.
سخنان یحیی سوار را باید شنید،
او اکنون پس از ۱۴ قرن، سخن امیرالمومنین را شنیده و حسین وار در میدان حاضر شده است.
میدانی که با انقلاب خمینی در تاریخ گشوده شد و برای همه آزادگان جهان #بشارتی داشت و #اشارتی .
بشارت به ایمانی تازه برای همه بی سر وسامان هایی که در پی سامانند ،
سامانی که با عافیت بیگانه است ، در این سامان #خطر را به جان باید خرید؛
فلذا یحیی سنوار امروز برای همه اشارتی است که ای یاران، در شورمندی ایمانِ تاریخی امروز ، فقط باید که آزاده باشی،
و در قصه آزادگی ، #شیعه و #سنی بودن کجای ماجراست؟
آزادگی ، قصّه بی باکی است و امیدواری؛
آزادگی ،قصه دویدن های بی امان است و عاشقی.
✍️#استاد_طاهرزاده:
ای پروانه های شاد و بی باک! اگر میخواهید شور و امید خود را #جوابی_در_خور دهید، باید با شتابی تمام به راهی قدم بگذارید که شهدا آن را گشودند.
باید در آن راه دوید ،حتی اگر تنها باشید. آیا راه دیگری میشناسید غیر از راهی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده، تا در آن راه #بُن_بستی مقابل خود نبینید ؟
#بشنو_از_زن...
💠@ziafat_andishe
#بیانات_رهبر:
ازلحاظ فلسفه اصلی ورزش،یعنی سلامت جسمی و نشاط روحیِ جامعه،فرقی میان زن ومرد نیست و بایدامکانات ورزشی بانوان را گسترش داد...بگونهای عمل شود که زنان ورزشکار کشورنیز به دور از فرهنگهای غلط رایج شده دردنیا،بارعایت حدودشرعی و وقارومتانت،در رشتههایی که میتوانند،حضور یابند.
۱۳۸۱/۱۰/۳۰
#استاد_طاهرزاده(۱):
میگویندبرای هم ترازی با تمدن تکنولوژیک راهی جز توسعه تکنیکی نیست و در این راه به زعم آنها باید #موانع_فرهنگی_سنتی را از میان برداشت .#فردید برعکس همه اینها از #تفکر_آمادهگر_و_انتظارگر که به نحوی،#تقدیری درذات عالم، ظهور و بسط پیدا میکرد سخن می گفت.
✍️چگونه میتوان درزمانهای که آینده بشر هیچ جایی درطرحهای جهان توسعه یافته ندارد وگویی حقیقت انسان،در این راه محو وفراموش شده است،از تقدیری گفت که درآن حضور زن درعرصههای بینالمللی ورزش باحفظ حدودشرعی،نه تنهامانعی برای #حضور_اجتماعی_زن نیست،بلکه این نوع حضور زن ایرانی بشارتگر آیندهای است که در آن،راه پیشرفت جهان با همین نوع حضور زن پیدا میشود و آن آینده پوشیده شده،اکنون کمی نمایان می گردد.
اکنون صحبت از #تقدیر_زن در جهان جدید است، تقدیری که در آن زن مجال حضوری مییابد که #امام او را به این صحنه فراخواندو رهبری در تفصیل وجود پراجمال امام ،در ساحت زن هم چنان چشم انتظار است.
فرصتی باید تا به این #مدال_آوری_زن در عرصه ورزش، بسیار وسیعتر و عمیقتر اندیشید.
وآیا در این میان توجه به #دکتر_فردید، برای تفصیل تفکر انقلاب جای خود را برای اهلش یافته است؟
#ناهید_کیانی
💠@ziafat_andishe
ادامه دارد⬇️⬇️⬇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رهبر_انقلاب:
بعضی افراد گفتند «دختران، مدال نیاوردند.» من میگویم دختران، با این حرکت و با این رفتار سنگین و بزرگوارانهشان، بالاترین مدال را به گردن زن مسلمان آویختند.
۱۳۷۱/۶/۲۶
#استاد_طاهرزاده(۲):
🔻وجود امام و فتوحِ ساحتِ قدسیِ آخرالزمانی،در توجه به تفکرِ#دکتر_فردید:
از طریق تفکر انقلاب میتوان در ذات ظلمانی شیطانی قرن #نفوذ کرد تا آن ساحت پوشیده شده وجود حق ،که همان اسماء الهی و نور محمدیست به اراده الهی نه اراده بشری ،گشایش حاصل کند و بدین سان است که ساحت ابلیسی آخرالزمانی فرو میریزد و فتوح ساحت قدسی نور محمدی گشایش مییابد و امکان زیستن ایمانی حاصل میشود.
خ
✍️با چه زبانی می توان از زنی گفت که #فاتح_گفتمان_انقلاب در صحنه ورزش بین المللی است؟
ایا این زن، همان زن فاخری نیست که در افق اندیشه امام متولد شده و امام او را به رهبری قبول می کند و اکنون در دفاع از #قدس و #فلسطین، به انصراف های خود از مواجهه با قصابان صهیونیست افتخار می کند؟
و اینانصراف یعنی #سلبِ_اختیاریِ امکانِ حضورِ خود در صحنه ای که ماهها برایش #تمرین کرده ای و چشم انتظاری !!!
به راستی چگونه می توان از این #تقدیر_توحیدی در جهان جدید غافل شد؟
تقدیری که #بودن_انسانی_زن را به رخ عالَم می کشد ،
تقدیری که بزرگ ترین معارضه سیاسی برای آماده گری حضور دین در آینده جهان مدرن را رقم خواهد زد ، آن هم در زمانه ای که با ظهور #هوش_مصنوعی، هر لحظه جهان پوچ شده مدرن ، از خود پرسش گر است که:
اصلا بودن انسان چه ضرورتی دارد؟
و جهان امروز چه نیازی به #زن دارد؟
#مبینا_نعمت_زاده
#دکتر_فردید
#بشنو_از_زن...
💠@ziafat_andishe
و سوال مهمی که اکنون می توانیم از آن ،
با هم بگوییم و بشنویم :
منظور از #تقدیر_توحیدی_زن در جهان جدید چیست؟؟؟
چشمانتظار پاسخ های شما هم راهان فرهیخته هستیم،
و دلگرمی بزرگ اکنون تاریخ، حضور ما در ساحتی از تفکر است که در آن ساحت می توان با #پرسش_گری از خود ، آماده گر قلب خود باشیم برای #یافتن،
و یافتن چه ارتباطی با سواد و معلومات و کسب کردن های رایج دارد؟
ما اکنون در انتظار یافتنی هستیم که در پی پرسش ما می آید،
🔹️پرسشی از سر #درد،
🔹️پرسشی از سر #تامل،
🔹️و شاید پرسشی از سر #درنگ،
🎧شنوای پاسخ های شما بزرگواران فرهیخته هستیم 👇👇👇
#بشنو_از_زن...
💠@Beshnoazzan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه اکنون میتوان نگرانی برای آینده دختر ۱۹ ساله را از زبانی شنید که خطر بی آیندگی ، بیشتر و شدیدتر از هرجایی در کنار گوشش حس که نه ،چشیده شده ؟؟؟
عصبانیت این ها آن گاه به اوج میرسد که یک دختر قهرمان مدال آور ایرانی، در دنیای پر از #دلبستگیهای_پوچ ،به #دلبستگی_بر_عهدی_مقدس اشاره
می کند،
عهدی که همه عهدهای او در ذيل آن دائما به تجدید دیدار فرا خوانده می شوند ومعنا می یابند و حیات این عهد فقط با آزادی جان زن از همه تعلقات پوچِ رایجِ امروز،ممکن است.
آری، مبینا اتفاقا #آزاد است چون آزادی غذای جانش است ،
#آینده دارد، چرا که اصلا آزادی برای ساختن آینده است ،
واکنون این عهد مقدس در زمانی به گوش تاریخ می رسد که به زعم آنها،خدا مُرده و اختیار همه چیز به تکنیک سپرده شده، پس چه جای گفت وگو از این عهد است؟
گوش جان او اکنون شنوای امام است و زبانش سلاحی نرم در تاریخ سیطره مندانه ظالمان؛
سخن این زن، اکنون قدرتمندتر و مخوف تر از هر #سلاحی ، معادلات جهان مدرن را برهم می زند ،همان گونه که#زینب کاخ ابن زیاد و یزید را برهم ریخت؛ این #زن در متن تاریخ است ، زنده است و اهل #زندگی و #آزاد و آزاده.
#استاد_طاهرزاده:
#ظهور_امام ،مجال خروج از غرب زدگی ۱۵۰ ساله را فراهم کرد .آنچه او میگفت سخن دیگری بود که گاه گاه همه امور را بر هم میزد . با سوره حمدش ساحت پنهانی عرفانش را برای عالمیان آشکار کرد .
در تفسیر و تفکر اجمالی امام طومار غرب زدگی پیچیده شد و آنچه تجلی کرد ساحت قدس دین بود.
#مبینا_نعمت_زاده
#بشنو_از_زن...
💠@ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی در ظلمت جاهلیت اولی،با عهد محمدی، امت اسلام پا گرفت وغبار سقیفه،آن عهدرا پوشانید،و این شجره طیبه پژمرد؛
برای حیاتش آب که نه،خون لازم بود،آن هم خون خدا؛
#ثارالله آمد وخونش بر#شمشیرهای_جهالت دوران پیروز گشت تا روح الله بیاید و دردمندانه ازدرد استخوان سوز پوچی،بشر را به آینده ای بشارت دهد تا از برهوت برهند؛
اکنون جهان دراین برهوت بی خدایی منتظراست تا تو فرزند روح الله،با زبان حسین بن علی ،با بشر آخرالزمانی سخن بگویی، با ۲کلمه:
#غزه کربلای عصر جدید است.
آری عصر جدید با بشرناامید و ناتوان، در این نا کجا آباد به کدامین آینده چشم دوخته است؟
خدای دیروز و پس پریروز مُرده و خدای امروز همان تکنیک است،
و کدامین باطل السحر اکنون می تواند ما را از این ظلمت جادوی تکنیک برهاند؟اکنون تو آمده ای تا کل ارض کربلا را روایت کنی،
مبعوثشده ای تا قصه ظهر کربلا را بربشر بی قصه بخوانی:
انّی لم اخرج اشراً و لابطراً و لاظالماً و لا مفسداًوانما خرجت#لطلب_الاصلاح فی امّة جدّی.
و آمده ای تا زبان بگشایی وبه#مدعیان_حقوق_بشر،ندا دهی:
هل من ناصر ینصرنی.
و اکنون غزه اشارتی است تا بشررا به آزادی از آزادی رایج حقوق بشری،راه بَرَد؛تادر آزادی جان،شنیدن این سخن اباعبدالله ممکن شود:
اگردین ندارید #آزادمرد باشید.
اکنون#غزه بیش از آن که #روضه باشد، #پرسش است:
ای فرزندروح الله،#درد_تو چیست که با آن صبوری ممکن می گردد؟
#استاد_طاهرزاده:
✍️با تفکر ایمانیِ امام مردمان دیدند که خداوندحافظ دین خود است،ضمناً ولی الهی درجهان هست. خداوند جهان را رها نکرده است ونمیگذارد که تاریکی و نومیدی بر جهان غلبه کند.
💠@ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در روزگاری که مکاتب روانشناسي هر روز مردم را بیش تر و بیش تر به سمت خود می خوانند ،
و تمام شئون زندگی را آموزش پذیر دانسته و با عنوان روانشناسي انگیزشی، جوانان و نوجوانان را به آنچه که نیست دعوت می کنند؛
دختری ۱۹ ساله ،تعالی و پیشرفت خود را در ساحتی دیگر جست وجو می کند،
ساحتی که غیب عالم است و در ان عالم دعای پدر و مادر کارساز است ،
این جا فقط #باید اعتماد کرد.
ودر این اعتماد مقدس و پاکیزه، چه جایی برای #اعتماد_به_نفس_و_مهارت_تمرین و...می ماند ؟
در این ساحت همه چیز جای خود است وهیچ چیز عرصه را بر چیز دیگر تنگ نمی کند.
و مگر نوجوان امروز جز در #کرامت_نفس خود می تواند نسبت خود را با ساحت غیب الغیوبی عالم درک کند؟
آری امروز #ملیکا شاهدی است تا باانسان علم زده و تکنیک زده سخنی بگوید:
ایا در آن روانشناسي که اثری از معنای انسان و معنویت و تهذیب نفس نباشد، می توان راهی جست وجو کرد؟
اگر گم شده انسان امروز ، معنای بودن خویش است، چگونه می توان در علمی که ذکر وفکر انسان را فقط در ساحت مادیگرایی و لذت طلبی خلاصه می کند، و از اکنون بی نهایت جاودان او غافل است ، به دنبال پاسخ بود؟
🔻حضور در محضر #اباعبدالله یعنی حاضر شدن در اکنونی که منتظر بعدش نیست،
بعدش شکست باشد یا پیروزی؟؟؟
چه فرقی دارد ؟؟؟
فقط باید اکنون باشد تا عازم آینده گردد .
و چه خوب این دختر ایران، در بی نهایت ترین حضور خود، تاریخ را به نهایی ترین حضورها بشارت گر است.
حضور این دختر قهرمان مدال آور،حضور در یک #تقدیر_توحیدی_تاریخی است که امام ما را به آن فراخواند.
#مبینا_نعمت_زاده
#بشنو_از_زن
💠@ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_طاهرزاده:
معجزه #تفکر_تاریخی و نظر به آینده:
در فهم تاریخیِ خود، باید متوجه باشیم، این ضرورت تاریخی است که ما را به سوی رخدادی جدید سوق داده است، به سوی تاریخی که در آن تاریخ در نظر به احساس بنیادین خود امثال شهید حججیها و شهید قاسم سلیمانیها فهمیده میشوند و آنها از آنِ خودمان میگردند و میتوان در آینه وجود آنها آینده مردم خود را احساس کرد. این است معجزه تفکر تاریخی.
✍️و آیا می شود در افقی به نام تفکر تاریخی ،به #جهالت_تاریخی هم درنگی داشت؟
همان جهالتی که سال ۶۱ هجری ، اباعبدالله، را به میدان کربلا کشانید و
صحنه تاریخی عاشورا را رقم زد و من وتو امروز هم چنان در زیارت اربعین هم عهد با امام صادق علیه السلام ، شهادت می دهیم که تو آمدی تا ما را از برهوت جهالت بِرَهانی!!!
و فقط در این جهالت است که تقلیل اربعین به یک مراسم صرفا دینی و تکراری وعادت گونه هرساله، ممکن می گردد.
درتفکر تاریخی میتوان از جهالت تاریخی رهید آنچنان که حسین می شود:#امام_حقیقت_طلبان:
چه سنی و چه شیعه،
چه ایرانی و چه اروپایی،
چه عرب و چه غیر عرب.
و در این افق دیگر حججی و حاج قاسم و ابو مهدی و اسماعیل هنیئه همه ، هم عهد یک تاریخند؛
همان #تاریخ_احرار .
تاریخ حسین.
#اربعین
#تفکر_تاریخی
#جهالت_تاریخی
💠@ziafat_andishe
روایت ۲۸ مرداد(۱)؛
عاقبت آن #حادثه_شوم_شومترین حادثه زندگی مردی که با حوادث شومتاریخی،اُخت بود_اتفاق افتاد:
بیست وهشتم مرداد ماه هزار وسیصدوسیودو.
دیگر برای #اقای_کاشانی هم دیر بود که قد برافرازد و راه بر تهاجم مغول آسای غربِ رذل ببندد،و#آقای_مصدق هم در بهت ساده لوحی خویش فرو رفت ودر پایان شب اول،در اتاقی در باشگاه افسران ،به عنوان اسیری که خود با پای خود به اسارتگاه آمده بود،فقط توانست از آقای صدیقی بپرسد:
مردم کاری نکردند؟
طرفداران ما که دائم با خون خود می نوشتند یا خون یا مصدق،عاشقان وفادار نهضت ملی نفت ایران، آن ها که از ته حلقشان برای ما فریاد می کشیدند و با تمام وجودشان سینه چاک می دادند، مردان و زنان عبور وطن پرست، آن دانشجویان بی پروای جان برکف..ببینم!
حتی خیل عظیم مسلمانان مبارز،بازاریان و دکان داران هم کاری نکردند ؟
قربانتان گردم اقا!شما این خیل عظیم را کنار گذاشتید تکیه تان را از آن هابرداشتید .یادتان نمی آید آقا آن جملهی 《معروف را از خاطر بریده اید ،آقا،که مصدق سنگ را بسته است و سگ را آزاد گذاشته است》؟
کاش به جای همه این ها می پرسیدید:حتی توده هایی که آن همه به ایشان #آزادی دادیم و دستشان را برای هرکاری باز گذاشتیم قدمی در راه آزاد کردن ما برنداشتند؟
شما هم برای زخم زبان زدن فرصت پیدا کردهاید ها ،دکتر!
خیر آقا خدانیاورد آن روزی را بخواهم به جنابعالی زخم زبان بزنم!
🔻من خودم را سرزنش می کنم که ادعای استادی #جامعه_شناسی داشتم و جامعه خودم را ذرهایی نمیشناختم....
حالاخیلی همنامید نباشید دکتر!شاید فردا...شاید پس فردا....
✍️#نادر_ابراهیمی
📖#سه_دیدار
💠@ziafat_andishe
روایت ۲۸ مرداد(۲):
#دیدار_کاشانی_زاهدی:
زاهدی ،که نامردی بیحساب هرزه وابله بود،پس از دوازده روز که در خانه اقای بنی صدر_پدر همان کسی که بعدها اولین رئیس جمهور انقلاب اسلامی ایران شد_لنگر انداخته بودو از همان جا ، آرام آرام، به رهبری آمریکایی ها مقدمات سرنگونی ملت را فراهم آورده بود،کرسی نخست وزیری را تصرف کرد و از مشاوران خود پرسید:حالا چه کار باید بکنیم؟
_اول از همه شاه را خبر کنید که برگردد و بر تخت شاهنشاهی ایرانزمین تکیه بزند.
_وتا آب ها از آسیاب نیفتاده به دیدار #سید_ابوالقاسم_کاشانی بروید ؛چون ،از مردان بزرگ نهضت ملی ، فقط اوست که زخم خورده واقعی ان نهضت است.
_بعد هم پیامی برای #مکی بفرستید که 《سربازِ خطاکارِ سپاهِ مصدّق 》لقب گرفته است و از دست مصدّق و یارانش، دل پرخونی دارد.یادتان باشد بدون خبر قبلی از کاشانی دیدن کنید تا نتواند خود را پنهان کند و بههمراه خود چند عکاس وخبرنگار ببرید و از آن ها بخواهید دمادم از شما کنار کاشانی عکس بگیرند..در انواع اداها، کله ها را به هم بچسبانید و لبخند بزنید، به هرقیمتی که شده....
برای آن که بااو به یک لحطه توافق برسید کافی است بگویید:《هنوز نیمی از شهر در تصرف کمونيست های مسلح است》 تا باور کند که دست مبارک اسلام از آستین ابلیس هم بیرون بیاید ....
و زاهدی ،سوای سه عکاس وخبرنگار و دونظامی ناشناس،به دیدار آیت الله کاشانی در خانه دوستش در شمیران رفت.
#مصدّق
#ایت_الله_کاشانی
✍️#نادر_ابراهیمی
📖#سه_دیدار
💠@ziafat_andishe
روایت ۲۸ مرداد(۳)؛
🔻عزمملاقات حاج اقا روح الله با آیت الله کاشانی:
حاج آقا روح الله خبر ملاقات زاهدی با آیت الله کاشانی و قول قطعی عامل مصیبت را در باب #نفت میشنود. رادیو را خاموش میکند ، ته استکان چای را سر میکشد، سوز حادثه سیاه ۲۸ مرداد را با صدها روز سیاه و خاکستری دیگر میآمیزد و به یادخانه ذهن میسپارد، اشک ناپیدا را از گوشه چشمان سیاه افسرده بر میگیرد ، برپا میشود ، شال و قبا میکند و نعلین به پا میکند، #قدس_ایران را با آن مهر و فروتنی که متعلق به #بانوی_بزرگ_محبوب اوست و تا پایان زندگی هم در تعلق او میماند از اندرونی صدا میکند و میگوید:
《بنده ،با اجازه ،و به امید خدا ،به تهران میروم ؛به کربلا به شمیران، به دیدار حضرت آقای ابوالقاسم کاشانی ،و به امید خدا تا آخر شب برمیگردم 》و تَک ، با یک خودروی همگانی، در اندیشههای دور و دراز ،خویش را به تهران میرساند، و به شمیران، و در کوچه باغهای شمیران ، نشانی به دست، سکونتگاه موقت آقای کاشانی را مییابد، و در را به آرامی میکوبد.
#قدس_ایران
#بانوی_بزرگ_محبوب
✍️#نادر_ابراهیمی
📖#سه_دیدار
💠@ziafat_andishe
🔰روایت۲۸ مرداد( قسمت ۴)،
🔰ملاقات امام با آیت الله کاشانی:
در را به آرامی می کوبد.
کسی میپرسد: کیست ؟
حاج آقا روح الله ،در آنی ،میاندیشد :《 او را که نمیبایست راه بدهد ،راه داد؛ و حال احتیاط میکند 》.و جواب میدهد: بنده #سید_موسوی_خمینی هستم؛ از آشنایان حضرت آیت الله .به زیارتشان آمدهام .
_یک دقیقه صبر کنید ببینم بیدارند یا نه. _اگر خواب بودند، همین جا قدم میزنم تا بیدار شوند .حالا مزاحمشان نشوید .
_چشم حاج آقا.
و بعد ، در گشوده میشود.
_بفرمایید حاج آقا ،بفرمایید. معذرت میخواهم .حضرت آیت الله از ملاقاتهای بیمورد پرهیز میکنند.
_ از بیموردترین ملاقاتها #پرهیز نکردند. حالا...
_ غافلگیر شدند
_ اعتبار پرهیز ،در غافلگیر نشدن است آقا! _درست میفرمایید... این را به خودشان بگویید.
_ همین کار را میکنم .اصلاً برای همین آمدهام.
آقای کاشانی در آستانه در میایستد؛ دست به چهارچوب گرفته، کوچک ،چون وَطوات، خسته و خجل، به استقبال .
حاج آقا روح الله خمينی، آهسته وسر به زیر،سلام می کند.اقای کاشانی به همان آهستگی پاسخ می دهد و عقب می کشد تا داه برای ورود مهمان باز شود.
حاج آقا روح الله،روی فرش کهنه مینشیند.
آقای کاشانی،با ته مایه ای از خواهش ، شرمسارانه، می گوید: روی تخت...روی تخت بنشینید، لطفا!
_خیر.
آقای کاشانی برتخت می نشیند.
سکوت می آید وفضای اتاق را سر ریز میکند به حیاط،که بچه ها در آن بازی و غوغا می کنند.کسی بچّه ها را تشر می زند.خاموشی بیرون،خاموشی درون را سنگین تر می کند.
چای می آورند.....
#کتاب
#تاریخ
✍️#نادر_ابراهیمی
📖#سه_دیدار
💠@ziafat_andishe
↩️↩️↩️ادامه قصه:
...هر دو مرد چای می نوشند. نوشیدنِ آقای کاشانی،قدری صدا دارد وبا لرزش لب ها همراه است.
نوشیدن آقای خمینی،اما،هیچ صدا ندارد.
خمینی به حرف های #صاحبه_بانو در فرو دست قلعهی حَسَن فَلَک، در درّه گل زرد می اندیشد:
🔻صاحبه خانم نگاه می کند به روح الله که چای را در نعلبکی ریخته است و با صدا می نوشد.
_روحی جان، نوشیدنی را باید #بی_صدا نوشید.
هُرت نباید کشید.
خوردن و نوشیدنِ به اندازه، سپاس نعمت هاست و نوعی عبادت است؛ به شرط آن که با کفِّ نفس همراه باشد، و با این اطمینان که همسایه گرسنه نیست.
#صدای_دهان ،به زیبایی خوردن و نوشیدن صدمه می زند؛یعنی به زیبایی عبادت. وهر عبادتی، چون متصل به خداوند است، باید که زیبا باشد؛ چرا که 《خداوند زیبا است، وزیبایی را دوست دارد.》
چقدر خوب بود حرف های صاحبه بانو، وچقدر خوب بود اندیشیدن به حرف های صاحبه بانو، در فرودست قلعه حسن فلک در درّهی گلِ زرد.
✍️چگونه ممکن است به بشر بی قِصّه امروز، از قصّه این سخن روح الله گفت :
«#دامن_مادر بزرگترین مدرسهای است که بچه در آنجا تربیت میشود. آنچه که بچه از مادر میشنود غیر از آن چیزی است که از معلم میشنود. بچه از مادر بهتر میشنود تا از معلم. در دامن مادر بهتر تربیت میشود تا در جوار پدر؛ تا در جوار معلم. [این ]یک وظیفۀ انسانی است، یک وظیفۀ الهی است، یک امر شریف است؛ انسان درست کردن است.»
📚صحیفه امام، ج ٩، ص: ٢٩٤
🗓۲۴ اردیبهشت ۵۸
او در ایام کودکی و نوجوانی سخنی را از صاحبه شنیده است که سخن قلب است، سخنی از سر تفکر ،
و این سخن در وجود روحی کوچک ،آرام آرام نفود می کند، مثل رسوخ آب بر روی سنگ ، پس هیچ گاه فراموش نمی شودو تکراری هم نیست،
پس از سالها، با زنان سخن می گوید، سخنی که مادرانه است واز قلب عمه صاحبه به قلب روح الله نشسته است؛
او طعم این تربیت را چشیده است،
او می داند که تربیت توحیدی فارغ از همه مقایسه های شرک آمیز رایج، فقط ،در دامن مادر ممکن است.
#قصّه
#کتاب
#تربیت_توحیدی
📖#سه_دیدار
✍️#نادر_ابراهیمی
#بشنو_از_زن...
💠@ziafat_andishe