eitaa logo
درسهایی از قران کریم ( ترجمه و آموزش و روخوانی و تجوید و دائره المعارف ....... )
2.6هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
5.2هزار ویدیو
17 فایل
آنچه که از قران کریم می دانیم کپی مطالب آزاد و فقط یه صلوات به روح پدر و مادرم بفرست 💗💗💗
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 های قرانی ✍ 👈كذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود. و عاد و فرعون و اخوان لوط. (سوره ق : 15) اصحاب رس : گروهى بودند كه (بعد از سيلمان بن داود) در كنار رود بزرگى سكونت داشتند كه نام آن (رس ) بود. در اطراف آن رود بزرگ كه هموازه آب فراوانى در آن جريان داشت ، آباديها و مزارعى بوجود آورند كه از هر جهت رضايت بخش بود. آب گوارا، درختان پرميوه : نعمت فراوان : هواى مطبوع و مناظر فرح آور: به زندگى آنان جلوه و طراوات خاصى مى بخشيد. در كنار آن رودخانه : درخت صنوبرى بود كه به واسطه مساعدت آب و هوا: رشد فوق العاده اى نموده و سر به آسمان كشيده بود. شيطان آن قوم را فريب داد و به پرستش آن درخت دعوت نمود. قوم هم وسوسه او را پذيرفتند و تن به عبادت درخت صنوبر دادند و پس از آن شاخه هائى از آن درخت را به آباديهاى ديگر بردند و پرورش دادند و به عبادت آنها پرداختند. رفته رفته : اعتقاد آنان به درخت صنوبر قوت گرفت و يكباره خدا را فراموش ‍ كردند. براى صنوبر قربانى مى كردند و در مقابل آن به خاك مى افتادند. جهل و نادانى آن قوم از اين درجه هم بالاتر رفت و آب آن رود بزرگ را بر خود حرام كردند و براى مصرف خودشان از آب چشمه هاى ديگر مصرف مى نمودند. زيرا مى گفتند حيات و زندگى خداى مابسته به اين آب است و جز خدا كسى نبايد از آن مصرف كند. هر انسان و حيوانى از آن آب مى آشاميد بى رحمانه او را مى كشتند. آن قوم هر سال روز عيدى داشتند كه پاى درخت صنوبر جمع مى شدند و گوسفندانى قربانى مى كردند و سپس آن قربانى ها را با آتش مى سوزاندند. چون شعله و دود آن به سوى آسمان ميرفت : همه به خاك مى افتادند و در مقابل درخت : به گريه و تضرع وزارى مى پرداختند و شيطان هم به وسائلى ، آنان را دلگرم مى نمود و از پرستش درخت خوشندشان مى ساخت . سالها به اين ترتيب گذشت و آن قوم در چنين گمراهى و ضلالت عظيمى بسر مى بردند. خداوند براى رهبرى و نجات آنان ، پيامبرى از نواده هاى يعفوب از ميان آنها بر انگيخت و او را ماءمور هدايت قوم ساخت . او براى هدايت قومش ، مانند ساير انبياء، شروع به فعاليت و تبليغ كرد و گاه و بى گاه ، آنان را از پرستش درخت منع كرد و به عبادت خداى بزرگ ، يعنى آفريننده جهان و جهانيان دعوت كرد. تبليغات او، در دل آن قوم اثرى بجاى نگذاشت و ذره اى آنان را از پرستش ‍ درخت منصرف ننمود. اتفاقا ايام عيد آن قوم فرا رسيد و براى انجام مراسم عيد، هيجان و شورى در ميان آن قوم ديده مى شد. همه در تلاش بودند كه در انجام تشريفات عيد شركت كنند. آن پيامبر محترم ، وقتى سرسختى قوم را ديد، به درگاه خدا مناجات كرد و از خدا در خواست نمود كه درخت صنوبر را بخشگاند تا اين مردم بفهمود، درخت قابل پرستش نيست . دعاى او مستجات شد و درخت يكباره خشگيد و برگهاى سبز و زيباى آن ، زرد شد و بر زمين فرو ريخت . ولى اين حادثه به جاى اينكه دل مردم را تكان دهد و آنان را از عبادت درخت ، سرد كند، عكس العمل هاى ديگرى داشت . جمعى از مردم ، خشك شدن درخت را در اثر سحر آن پيامبر دانستند و گروهى آن را اينطور تفسير كردند كه چون اين مرد ادعاى پيغمبرى كرد و به خداى شما به نظر تحقير و استهزاء نگريست و شما هم او را مجازات نكرديد، خداى شما غضب كرد و به اين صورت در آمد. اينك بايد آن مرد را به سخت ترين وجه بكشيد تا خشنودى معبود خود را فراهم سازيد. به دنبال اين سخنان ، تصميم قطعى براى قتل آن پيامبر گرفته شد. چاهى عميق كندند و آن پيامبر را در آن چاه افكندند و سنگى بزرگ بر روى آن گذاشتند. ساعتها ناله پيامبرشان از ميان چاه شنيده شد و سپس براى هميشه آن صدا خاموش گرديد و آن فرستاده خدا در درون چاه از دنيا رفت . اين رفتار ظالمانه و وقاحت قوم درياى غضب الهى را متموج ساخت و هنوز ساعتى نگذشته بود كه آثار عذاب خداوند آشكار شد. باد سرخى به شدت وزيد و آنان را بر زمين كوبيد آنگاه ابر سياهى بر آنان سايه افكند و در يك لحظه آن جمعيت تبهكار به آتش عضب پروردگار سوختند و عبرت عالميان شدند. کانال👇 @Targomeh
های قرانی 📂اشموئيل و طالوت و جالوت 🌷چنان كه قبلاً گفته شد، پس از رحلت موسي - عليه السلام - بني اسرائيل به فرماندهي يوشع بن نون وصي موسي - عليه السلام - به جنگ با زور مندان شام و فلسطين پرداختند، تا ارض مقدس و شهرهاي آن را فتح كنند و اين جنگ هم چنان ادامه داشت. بني اسرائيل پس از موسي - عليه السلام - داراي پيامبري بودند كه در آيه 246 و 247 و 248 سوره بقره از اين پيامبر به عنوان «نبي» (پيامبر) ياد شده، ولي نام او ذكر نشده است، كه اكثر مفسّران به استناد روايات معتقدند كه اين پيامبر به نام اشموئيل بود. اشموئيل كه از نژاد بني اسرائيل بود. زمام رهبري بني اسرائيل را به دست گرفت و به بازسازي آنها براي خودسازي و جهاد با دشمنان پرداخت. اشموئيل احساس كرد كه لشكر بني اسرائيل نياز به يك فرمانده شجاع، نترس، كاردان و دلاور دارد. خود بني اسرائيل نيز كه از ناحيه گزند دشمنان به ستوه آمده بودند، نياز به چنين فرماندهي را احساس نمودند. نزد اشموئيل آمده و از او درخواست كردند كه فرماندهي شجاع و كار آمد انتخاب كند تا تحت فرماندهي او با دشمن بجنگند، اشموئيل كه سستي و بي‌همتي آنها را تجربه كرده بود، به آنها فرمود: «بيم آن دارم كه شما از پيروي چنين فرماندهي سرپيچي كنيد، و از نبرد با دشمن، شانه خالي نماييد.» ولي آنها قول دادند كه با انتخاب چنان فرمانده، با اطاعت قوي از او با دشمن جنگ خواهند كرد. اشموئيل از درگاه خداوند درخواست چنين فرماندهي با كفايت نمود. خداوند به او وحي كرد كه چنين فرماندهي را نزد تو مي‌فرستيم، فرماندهي و پرچم سپاه را به دست او بسپار. اين فرمانده لايق همان «طالوت» بوده كه مردي بلند قامت، تنومند، داراي اعصابي محكم و اراده‌اي قوي به علاوه دانشمندي زيرك و با تدبير بود. او در اين هنگام شهرتي نداشت. با پدرش در ساحل رودخانه‌اي مي‌زيست و چهار پايان پدرش را به چرا مي‌برد و كشاورزي مي‌كرد. روزي بعضي از چهار پايان در بيابان گم شدند. طالوت همراه يكي از دوستانش در اطراف رودخانه به جستجوي آنها پرداخت، در اين جستجو تا نزديك شهر «صوف» رسيدند - اشموئيل در شهر صوف سكونت داشت - دوست طالوت به طالوت گفت: «ما در نزديك شهر صوف هستيم، اشموئيل پيامبر در اين شهر است، بيا نزد او برويم، تا او در پرتو وحي ما را به پيدا كردن چهار پايان گمشده راهنمايي كند.» طالوت پيشنهاد دوستش را پذيرفت و با هم به شهر صوف نزد اشموئيل آمدند همين كه چشمان طالوت و اشموئيل به همديگر افتاد، ما بين دلهايشان آشنايي برقرار شد. اشموئيل در همان لحظه طالوت را شناخت، دريافت كه اين شخص همان است كه خداوند او را به عنوان فرمانده لايق نزدش فرستاده است. کانال👇 @Targomeh
های قرانی 🌷پیروزی بنی اسرائیل به فرماندهی طاغوت طالوت از سوي اشموئيل و بني اسرائيل به عنوان فرمانده كلّ قواي بني اسرائيل منصوب شد، طالوت سپاهيان را بازسازي و منظم كرد و به سوي جبهه روانه ساخت، در مسير راه براي آن كه آنها را آزمايش كند، با اين كه تشنه بودند و آب نداشتند، به آنها گفت: «در سر راه به نهر آبي مي‌رسيد، خداوند شما را به وسيله آن آب آزمايش مي‌كند، آنها كه به هنگام تشنگي از آن آب بنوشند از من نيستند، و آنها كه جز يك پيمانه با دست خود، بيشتر از آن نخورند از من هستند.» همه لشكر - جز اندكي - از آن آب نوشيدند. طالوت دريافت كه افراد محكم و با ايمان امتحان داده كه مي‌توان با آنها جنگيد همان گروه اندكند كه از آب ننوشيدند يا به اندازه يك كف دست نوشيدند. طالوت با همان گروه اندك از نهر آب گذشتند، عده‌اي از آنها با مقايسه كمي افراد خود با انبوه افراد دشمن، گفتند: ما توانايي مقابله با دشمن به فرماندهي جالوت را نداريم. ولي آنها كه به لقاء الله و روز رستاخيز اعتقاد داشتند با اراده قاطع گفتند: «كَمْ مِنْ فِئَة قَلِيلَة غَلَبَتْ فِئَة كَثِيرَة بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ چه بسيار گروه‌هاي كوچكي كه به فرمان خدا بر گروه‌هاي عظيمي پيروز شدند، و خداوند با صابران (و استقامت كنندگان) است.»(4) لشكر اندك بني اسرائيل به حركت خود به سوي جبهه ادامه دادند، درحالي كه طالوت در پيشاپيش آنها حركت مي‌كرد تا به جايي رسيدند كه لشكر نيرومند جالوت نمايان و ظاهر شد. طالوتيان در برابر آن قدرت عظيم صف كشيدند و دست به دعا برداشته و گفتند: «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَينا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرِينَ؛ پروردگارا! پيمانه مقاومت و تحمل و صبر را بر ما بريز، و گامهاي ما را ثابت بدار، و ما را بر جمعيت كافران پيروز گردان.»(5) اين گروه اندك با اراده‌اي محكم و روحيه‌اي عالي به فرماندهي طالوت فرمانده لايق و با ايمان به قلب لشكر دشمن زدند. در آن وقت حضرت داود - عليه السلام - به عنوان جوان ناشناس در ميان لشكر بني اسرائيل بود، به وسيله فلاخني كه در دست داشت، در پيشاپيش لشكر، جالوت فرمانده دشمن را هدف قرار داد و يكي دو سنگ به سوي او افكند، آن يك سنگ يا دو سنگ به او اصابت كرد به طوري كه جالوت جيغ و فرياد كشيد و بر زمين افتاد و در خون خود غوطه‌ور شد و به هلاكت رسيد. با كشته شدن جالوت، سپاه او فرو پاشيدند و فرار را بر قرار ترجيح دادند. به اين ترتيب طالوت با لشكر اندك بني اسرائيل بر دشمنان پيروز شد. حضرت داود - عليه السلام - از آن وقت داراي موقعيت عظيم در نزد اشموئيل و بني اسرائيل گرديد و سرانجام داراي مقام نبوّت و حكومت گرديد. داود - عليه السلام - نوجواني كه افتخار آفريد امام صادق - عليه السلام - فرمود: خداوند به پيامبر بني اسرائيل (اشموئيل) وحي كرد: جالوت را كسي مي‌كشد كه زره موسي - عليه السلام - براي تن او اندازه است، و او از فرزندان لاوي بن يعقوب بوده و نامش داود - عليه السلام - پسر «اِيشا» است. اِيشا داراي ده پسر است كه داود - عليه السلام - از همه آنها كوچكتر مي‌باشد. طالوت هنگام بسيج سپاه، براي اِيشا پيام داد كه همه پسرانش را حاضر كند، او به اين دستور عمل كرد، طالوت زره موسي - عليه السلام - را بر تن يكي يكي آنها نمود، ولي براي هيچ كدام اندازه نبود بلكه يا بلندتر بود يا كوتاه‌تر، طالوت به ايشا گفت: ديگر پسري نداري؟ او عرض كرد: «يك پسر كوچكتر از همه دارم كه چوپان گوسفندانم مي‌باشد.» طالوت به دنبال او فرستاد، او آمد و زره را پوشيد، آن زره براي او اندازه بود، همراه او چند سنگ و يك فلاخن بود و طالوت او را همراه لشكر به ميدان برد. او بسيار شجاع و نترس بود، هنگامي كه لشكر بني اسرائيل در برابر جالوت قرار گرفتند، جالوت سوار بر فيل بود و تاج بلندي بر سر داشت و لشكرش در دوطرف او آماده بودند، داود - عليه السلام - سه سنگ همراه داشت يكي از آنها را در فلاخن نهاد و به سوي جالوت پرتاب كرد، اين سنگ به جانب راست او اصابت نمود، سنگ دوم را به سوي او انداخت كه به جانب چپش اصابت كرد، سنگ سوم، درست بر پيشاني او به ياقوت تاجش اصابت نمود كه به مغزش رسيد و همان دم او را به هلاكت رساند و به زمين انداخت، لشكر او گريختند و بني اسرائيل پيروز گشتند.(6) ------------------------------ 1- اقتباس از آيه 247 بقره. 2- در قسمت آخر داستان‌هاي زندگي موسي - عليه السلام - در مورد صندوق عهد، شرح داده شد. 3- مضمون آيه 248 بقره؛ اقتباس از مجمع البيان، ج 2، ص 353. 4- بقره، 249. 5- بقره، 250. 6- اقتباس از مجمع البيان، ج 2، ص 357. طبق بعضي از روايات، سنگ داود - عليه السلام - سينه جالوت را شكافت و از پشت بيرون آمده و او را از مركب بر زمين افكند. (تفسير نمونه، ج 19، ص 237). کانال👇
📘📘 📣 -> -> 👈 11. 🔵اهمیت بحث از آن‌روست که بخش گسترده‌اى از آیات قرآن را قصه‌هاى اقوام پیشین و زندگى پیامبران الهى تشکیل مى‌دهد. 🌸در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام و فلسفه تکرارها، و تفصیل داستانها و مرزبندى اخبار صحیح از ناصحیح مطرح شده است . 🔵آنان در موارد فراوانی ضمن قصص قرآن به اهداف این قصص توجه کرده‌اند تا مخاطبان در پی آن حرکت کنند . 🌸 قرآن می گوید : * نحن نقصّ علیک نبّاهم بالحق * ( کهف ۱۳) از این رو در نهج البلاغه بارها با اشاره به داستان پیشین و حتی داستان می گوید : پند بگیرید : * فاعتبروا * 🔵و در جایی می‌گوید : داستان آن برای کسانی که بگیرند ، عبرت است . 🌸اهل بیت برای دیگران به هدف قصه های قرآنی آن‌ها را توضیح و تفصیل می‌دهند تا صورت کامل و هدف آن واضح گردد . و این تفصیل برای به جزئیات حال شخصیت های داستان نیست ، بلکه هدف از آن حق و اشاعه اصول اعتقادی و آشکار کردن باطل است . 🔵 روایات فراوانی در این بخش نقل شده و نشان می دهد که اهل بیت تا چه اندازه زمینه تفصیل قصص قرآن را فراهم کرده‌اند . 🌸 بخشی از این روایات نیز به تصحیح داستان هاست که در فرهنگ عمومی جامعه به آمیخته شده بود . 🔵کتب روایی شیعه سرشار از است که به تصحیح قصه‌ها و مخالفت جدی با روایات جعلی و اسرائیلی و بازار قصه سرایانی پرداخت که هدف آنها سرگرم کردن مردم به واهی برای آنان از فساد حاکمان جور بوده است . 🌸 امیر مومنان علی علیه السلام در اشاره به ای ناسازگار با ساحت قدس حضرت داوود علیه السلام فرمود : اگر کسی را نزد من آورند که معتقد باشد حضرت پیامبر ، همسر اوریا را به همسری خود درآورده است ، وی را مستحق حدّ میدانم . 🔵امام باقر علیه السلام نیز کعب الاحبار را که از اسرائیلییات بود دروغگو معرفی فرمود و در مبارزه با پردازان به آیه * و اذا رایت الّذین یخوصون فی ءایاتنا * ( انعام ۶۸ ) استناد و آنان را ذیل آیه : * فاعرض عنهم حتّی یخوضوا فی حدیث غیره * شمرد . 🌸نمونه دیگر اینکه امام رضا علیه السلام در برابر آنچه به نسبت داده می‌شود، یعنی در امر نماز و نسبت و که هرگز با شأن پیامبران سازگاری ندارد ، اظهار شگفتی می کند و در روایتی میفرماید : * قصه گویان مخالف اهل بیت از سفیهان اند * بخشی از روایات اهل بیت درباره اهمیت قرآن است و از نظر آنان قصص قرآن نافع ترین داستانها و بهترین آنهاست . 🔵 از روایات مهم اهل بیت علیهم السلام در بخش ، استناد به آیات برای امور عملی و به ویژه در بخش است ؛ مانند استفاده از قصه حضرت و داستان کعبه و وی برای نفی امامت و رهبری هر ستم گری تا قیامت 🌸 یا استناد به قصه حضرت علیه السلام برای اثبات امر به معروف و نهی از منکر به علم و آگاهی و نمونه ها در این باره فراوان است . 🔵 برخی روایات نیز به تقسیم بندی های قرآن می پردازد یا در مباحث کلامی به آنها استناد می جوید . 🌸 یا قصه های قرآنی را به معنایی جز از معنای ظاهری آن تاویل می کند . ادامه دارد ....... کانال 👇 @Targomeh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 🌷 🌸 أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِى حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِى رَبِّهِ أَنْ ءَاتاَهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّىَ الَّذِى يُحْىِ وَيُمِيتُ قَالَ أَنَاْ اُحْىِ وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِى بِالْشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِى كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الْظَّالِمِينَ 🍀 ترجمه:آیا آن كسی (نمرود) را كه خداوند به او پادشاهى داده بود، ندیدى كه با ابراهیم درباره ى پروردگارش مجادله مى كرد؟ زمانى كه ابراهیم گفت:خداى من كسى است كه زنده مى كند و مى میراند، او گفت: من هم زنده مى كنم و مى میرانم. ابراهیم گفت: خداوند خورشید را از مشرق مى آورد، پس تو (كه مى گویى حاكم بر جهان هستى،) خورشید را از مغرب بیاور. آن مرد كافر مبهوت و وامانده شد. و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى‌كند. 🌺 در آیه ى قبل بیان شد كه خداوند ولىّ مؤمنان است و آنان را از تاریکی ها خارج و به سوى نور مى برد، این آیه و آیات بعد نمونه هایى از ولایت خداوند و بیرون آوردن از ظلمات به نور را مطرح مى‌كند. 📚 : نمرود از پادشاهان بابل بود و حكومت مقتدرانه اى داشت او با حضرت ابراهیم درباره ى خداوند مباحثه و مجادله كرد. وقتى حضرت ابراهیم گفت: پروردگار من آن است كه زنده مى‌كند و مى میراند، او گفت: من نیز زنده مى كنم و مى میرانم. سپس دستور داد دو زندانى را حاضر كردند، یكى را آزاد نمود و دیگرى را دستور داد بكشند. وقتى ابراهیم علیه السلام این سفسطه و مغالطه را مشاهده كرد كه این شخص چه برداشتى از زنده كردن و میراندن دارد و چگونه مى خواهد افكار دیگران را منحرف كند، فرمود: خداوند طلوع خورشید را از مشرق قرار داده است، اگر تو ادّعا دارى كه بر جهانِ هستى حكومت دارى و همه چیز در اختیار و تحت قدرت توست، خورشید را از مغرب بیرون بیاور!. آن موقع بود كه نمرود مبهوت ماند و پاسخى جز سكوت نداشت. 🔹 پيام های آیه258سوره بقره 🔹 🌷 در ابتدای آیه فرموده که به او پادشاهی داده بود. هركسی هرچه دارد از اوست. كافران نیز در دنیا از نعمت هاى خداوند بهره مند مى‌شوند، ولى از آن سوء استفاده مى‌كنند. مثل نمرود که در این آیه بیان شده است. 🌷 و مى‌تواند عامل استكبار وغرور گردد. 🌷 مغالطه و سفسطه، ترفند اهل باطل است. 🌷 حقّ، اگر منطقى ارائه شود، بر باطل پیروز و حاكم است. «فأت بها من المغرب فبهت الذى كفر» 🌷 در مباحثه ها از استدلال هاى فطرى، عقلى و عمومى استفاده كنید، تا مخالفِ لجوج نیز مقهور و مبهوت شود. «فبهت الذى كفر» 🌷 ظالم است، زیرا به خود ومقام انسانیّت ظلم كرده است. «لا یهدى القوم الظالمین» کانال 👇 @Targomeh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 🌷 🌸 أَوْ كَالَّذِى مَرَّ عَلَى‏ قَرْيَةٍ وَهِىَ خَاوِيَةٌ عَلَى‏ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى‏ يُحْى‏ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ اِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى‏ حِمَارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ ءَايَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِير ُ 🍀 ترجمه:یا همانند كسى كه از كنار یک آبادى عبور كرد، در حالى كه دیوارهاى آن بر روى سقف‏هایش فرو ریخته بود (و مردم آن مرده بودند گفت: خداوند چگونه اینها را پس از مرگ زنده مى‏كند؟ پس خداوند او را صد سال میراند و سپس زنده كرد (و به او) گفت: چقدر توقف كردى؟ گفت یک روز، یا قسمتى از یک روز را توقف كرده ‏ام! فرمود:بلكه ‏صد سال توقف كرده‏ اى، به غذا و نوشیدنى خود (كه همراه داشتى) نگاه كن (كه با گذشت سالها) تغییر نیافته است. و به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه متلاشى شده است) و تو را نشانه (رستاخیز) و حجتى براى مردم قرار مى‏‌دهیم. (اكنون) به استخوان‏ها(الاغ خود) نگاه کن كه چگونه آنها را به هم پیوند مى‏‌دهیم و بر آن گوشت مى ‏پوشانیم. پس هنگامى كه (این حقایق) آشكار شد، گفت: مى‏دانم كه خداوند بر هر چیزی تواناست. 🌷 :عبور کردن 🌷 :آبادی ، روستا 🌷 : انهدام ، فرو ريختن 🌷 :بناها ، بلندى ها ، خانه ها 🌷 : ميراند 🌷 : صد سال 🌷 : نوشیدنی ات 🌷 : الاغ 🌷 : توقف کرده ای 🌷 : تغيير نيافته 🌷 : از نشز به معنای زنده شدن 🌷 : به معنای پوشاندن 🌺 در تفاسیر و بعضى روایات آمده است که این شخصی که در این آمده «عُزیر» بوده است. که یکی از پیامبران خدا می باشد. 📚 : عُزیر در سفر بود در حالی که سوار بر مرکب خود بود و مقداری آشامیدنی و خوراکی به همراه داشت از یک آبادی می گذشت در حالی که آبادی به شکل وحشتناکی در هم ریخته و ویران شده بود و اجساد و استخوان های پوسیده ساکنان آن به چشم می خورد با خود گفت: چگونه خداوند این مردگان را پس از مرگ زنده می کند؟ پس خداوند او را یک صد سال میراند و سپس او را زنده کرد و به او گفت:چقدر توقف کردی؟ عُزیرگفت:یک روز یا قسمتی از یک روز فرمود:بلکه صد سال توقف کرده ای. سپس برای اینکه اطمینان بیشتری به این مسأله پیدا کند ، به او دستور داده شد که به غذا و نوشیدنی و همچنین الاغ خود ، نگاهی کند که غذا و نوشیدنی او کاملاً سالم مانده بود و الاغ او به کلی متلاشی شده بود. بنابراین خدایی که می تواند غذا و نوشیدنی را بعد از صدسال به حال اول نگه دارد ، زنده کردن مردگان برای او مشکل نیست. سپس می فرماید: تو را نشانه و حجتی برای مردم قرار می دهیم. به استخوان های الاغ خود نگاه کن و ببین چگونه آنها را بر می داریم و به هم پیوند می دهیم و گوشت بر آن می پوشانیم. و عُزیر هنگامی که با مشاهده این نشانه های واضح ، همه چیز برای او روشن شد گفت: می دانم که خداوند بر هر چیزی تواناست. 🔹 پيام های آیه259سوره بقره 🔹 🌷 به تمدن‏هاى ویران شده گذشته، باید به دیده نگریست و درس هاى تازه گرفت. «مرّ على قریة» 🌷 هرچند مى‏‌دانید، امّا باز هم علم خود را با تجربه و پرسیدن بالا ببرید. «انّى‏ یحى هذه اللّه» 🌷 گذشت زمان طولانى، خللى در قدرت خداوند وارد نمى‏‌آورد. «فاماته اللّه مأة عام ثم بعثه» 🌷 رجعت و زنده شدن در همین دنیا و قبل از قیامت قابل قبول است. «أماته... بعثه» 🌷 نمایش و مشاهده و ، از بهترین راه هاى بیان معارف دینى است. «اُنظر الى طعامك و شرابك... و انظر الى... و انظر الى العظام...» 🌷 با اراده الهى محكم، متلاشى مى‏‌شود، ولى غذایى كه زود فاسد مى‏‌شود، صد سال سالم باقى مى‏ماند. «لم یتسنّه» 🌷 قدرت پروردگار براى ارشاد و هدایت مردم است، نه براى سرگرمى و یا حتّى قدرت‏نمایى. «ولنجعلك آیة للناس» 🌷 خداوند صحنه‏اى از را در دنیا آورده است. «فاماته... ثم بعثه... وانظر الى العظام كیف ننشزها» 🌷 گوشه‏ هایى از قدرت خود در قیامت را در دنیا به نمایش گذارده است. «فلمّا تبیّن له قال أعلم انّ‏اللّه على كلّ شى‏ء قدیر» کانال 👇 @Targomeh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 🌷 🌸 وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنى كَيْفَ تُحْىِ الْمَوْتى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِى قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الْطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ 🍀 ترجمه:و هنگامى كه ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مى كنى؟فرمود: مگر ایمان نیاورده اى؟ گفت:آری ، ولى براى آنكه قلبم آرامش یابد. (خداوند) فرمود: چهار پرنده را بگیر و آنها را با خود مأنوس كن سپس بر هر كوهى قسمتى از آنها را قرار ده، آنگاه پرندگان را بخوان، به سرعت بسوى تو بیایند و بدان كه خداوند تواناى حكیم است. 📚 : در تفاسیر آمده است: حضرت ابراهیم علیه السلام از كنار دریایى مى گذشت، مردارى را دید كه در كنار دریا افتاده و قسمتى از آن در آب و قسمتى دیگر در خشكى است و پرندگان و حیوانات دریایى، صحرایى و هوایى از هر سو آن را طعمه ى خود قرار داده اند. حضرت با خود گفت: اگر این اتّفاق براى انسان رخ دهد و ذرّاتِ بدن انسان در بین جانداران دیگر پخش شود، در قیامت آنها چگونه یک جا جمع و زنده مى شوند. لذا از خداوند درخواست كرد كه نحوه ى زنده شدن مردگان را مشاهده كند. گفت: پروردگارا به من نشان ده چگونه مردگان را زنده می کنی. فرمود مگر ایمان نیاورده ای ؟ گفت آری ، ولی برای آنکه قلبم آرامش یابد. نکته ای که اینجا هست ایمان با اطمینان فرق دارد. ایمان یعنی باور ولی اطمینان یعنی آرامش دل. خداوند فرمود: چهار پرنده را بگیر و آنها با خودت مأنوس کن تا به تو عادت کنند. سپس بر هر کوهی قسمتی از آنها را قرار بده. یعنی قطعه قطعه کن و بر هر کوهی قسمتی قرار بده آنگاه پرندگان را بخوان تا به سرعت به سوی تو بیایند و بدان که خداوند توانای حکیم است. ابراهیم همین کار را انجام داد و مشاهده کرد. چون قبلا آنها را با خود مأنوس کرده بود به محض صدا زدن آنها پس از زنده شدن به سوی ابراهیم آمدند. 🔹 پیام های آیه260سوره بقره 🔹 🌷 زنده كردن ، از شئون ربوبیّت خداوند است. «ربّ ارنى كیف تحیى» 🌷 براى آموزش عمیق، استفاده از نمایش و مشاهدات حسى لازم است. «أرنى» 🌷 وشهود تنها براى كسانى است كه مراتبى از علم، ایمان واستدلال را طى كرده باشند. درخواست «أرنى» ابراهیم و پیامبران پاسخ داده مى‌شود، نه هر كسی دیگر. 🌷 در پى آن باشیم كه و یقین خود را بالا برده تا به مرز اطمینان برسیم. پژوهش و كنجكاوى یک ارزش است. «لِیطمئنّ قلبى» 🌷 ، داراى مراحل و درجاتى است. «لیطمئن قلبى» 🌷 ، مركز آرامش است. «لیطمئنّ قلبى» 🌷 اولیاى خدا، قدرت تصرّف در هستى را دارند كه به آن ولایت تكوینى گفته مى‌شود. «ثمّ ادعهنّ یأتینك سعیاً» 🌷 ، جسمانى است و در قیامت بازگشت روح به همین ذرات بدن خواهد بود. «یأتینك سعیاً» کانال 👇 @Targomeh
😍 😍 : داستان هاى قرآنى داراى چه ویژگی هائى هستند؟🤔 اجمالی: 👇👇 قرآن نه کتاب تاریخ است ❌ و نه کتاب قصه؛ ❌ اما برای پیشبرد اهداف تربیتی خود گاهی اوقات برخی وقایع تاریخی را با روشی منحصر به فرد روایت می کند😊. برخی از ویژگی های این روش گویی منحصر به عبارت اند از:🔰 ❣️ ۱- تمرکز بر نقاط حساس و تأثیرگذار حوادث. ❣️ ۲- دوری از آوردن مطالب زائد. ❣️۳- انسجام حداکثری و عدم تضاد بین بخش های مختلف روایت. ❣️ ۴- توجه به ریشه ها و پیامدهای وقایع و احتراز از ذکر بی مورد همه وقایع به صورت صرف. ❣️۵- جداسازی وقایع حقیقی و تاریخی از اسطوره ها و خرافات. پاسخ :👇👇 قسمت از مباحث تربیتى و مواعظ و اندرزهاى و بشارت ها و انذارها و بیم ها و امیدهاى قرآن، در قالب مسائل تاریخى بیان شده👌؛ و به قدرى زیبا و گویا و موثر مطرح شده که هر شنونده اى را بى اختیار به سوى آن اهداف عالى مى کشاند✅ و تا انسان سوره هایى مانند یوسف، انبیاء، طه، قصص، مریم و آل عمران و بقره و… را، مطالعه نکند به عظمت فوق العاده مباحث تاریخى قرآنپى نمى برد.❌ اصولا مباحث تاریخى قرآن داراى ویژگى هاى زیر است:🔰🔰🔰 ✍️ ۱. تکیه بر قسمت هاى حساس و انداختن ذره بین قوى روى مسائلى که نقش مهم تربیتى دارند. ✍️ ۲. خالى بودن از هر گونه حشو و زوائد. ✍️ ۳. خالى بودن از تناقض و تضاد و ناهماهنگى. ✍️ ۴. بر خلاف روش تاریخ نگارى معمول آن زمان (حتى قرن ها بعد از آن)، که تاریخ به عنوان یک که حداکثر به عنوان یک آگاهى از وضع گذشتگان مطرح مى شد؛ و هیچ تجزیه و تحلیلى که شکل فلسفه تاریخ و درس هاى آموخته شده از سرگذشت پیشینیان باشد نداشت❌، در مباحث تاریخى قرآن مجید هم به ریشه هاى مسائل توجه شده و هم به پیامدهاى آن، به گونه اى که حس کنجکاوى و روح دقت و تفکر را در شنونده و خواننده بر مى انگیزد❣️، و جالب این که در همه جا حوادث غیر آموزنده را که جز اطاله کلام و اتلاف وقت، ثمرى ندارد حذف مى کند.✅ ✍️ ۵. جداسازى حقایق تاریخى از افسانه ها که از مسائل بسیار پیچیده تلقّى مى گردد، در قرآن مجید به صورت دقیقى مورد توجّه قرار گرفته است.👌 توضیح این که عواملى وجود داشته که همیشه تاریخ با افسانه هایى آمیخته شود.💕 از جمله آن ها، سرگرمى و ارضاى عواطف کودکانه و تحریک تخیّلات و ایجاد جاذبه هاى دروغین بوده است؛ بطورى که مى توان گفت افسانه ها و اسطوره ها بخش مهمى از تواریخ پیشینیان و رکناصلى آن را تشکیل مى دهد.💠 روى این حساب، اگر خود را در زمان نزول قرآن مجید و در محیط زندگى پیامبر اسلام(صلى اللهعلیه وآله) فرض کنیم، مى بینیم آنچنان تواریخ آن زمان با خرافات آمیخته شده بود ـ خرافاتى که دهان به دهان مى گشت و در زمره مسلّمات شمرده مى شد ـ که جدا سازى آن براى افراد درس خوانده امکان پذیر نبود❌، تا چه رسد افراد بى سواد.👌 علماى آن زمان که همان ربانیون و احبار یهود و نصارى بودند، و همچنین کاهنان مشرک عرب نیز پاسداران این اسطوره ها و خرافات و قصه ها بودند.✅ مسلماً کسى که در چنین محیطى زندگى کند و به سن چهل سالگى برسد، تار و پود افکار او آن چنان با این افسانه ها و اسطوره ها بافته مى شود که جدایى از آن عادتاً ممکن نیست. ❌ آیا چنین کسى قدرت دارد تواریخ را در آن محیط تاریک پاک سازى کند و حقایق را از خیالات و خرافات جدا سازد؟ یک محقق درس خوانده تاریخ امروز به زحمت قادر بر چنین کارى است، چگونه مى توان از فرد درس نخوانده اى در آن روز چنین انتظارى را داشت؟!(۱) 💠پی نوشت: (۱). گردآوري از کتاب: پيام قرآن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ ه. ش‏، ج ۸، ص ۱۹۵. ┅┅═✧❅💞❅✧═┅┅ کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📘دائره المعارف قرآن کریم📘 🙏 👈 ❇️قرآن کریم، عالمان با غیر عالمان را نفى: « قُل هَل یَستَوِى الَّذینَ یعلَمونَ والَّذینَ لایَعلَمونَ » ( زمر / ۹ ) ⭕️و به ویژه و درجه برتر آنان اشاره کرده است : * یرفع الله الّذین ءامنوا منکم والّذین اوتوا العلم درجات * ( مجادله ۱۱ ) ❇️چنانکه متواضعانه حضرت موسی در برابر حضرت خضر (کهف ۶۶ ) نشان از احترام ویژه دانشمندان دارد . 👈 ⭕️قرآن کریم تاریخى برخورد کریمانه حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) با مهمانانش را نقل کرده و گرم وى از آنان را یادآور شده‌است: * هَل اَتـکَ حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین * ( ذاریات ۲۴ ) ❇️مفسران ، به مهمان را رعایت این امور در حق او دانسته‌اند : برخورد و گرم گرفتن با او ، مهمان در بالاترین و جای مجلس ، شدن با مهمان ، نگرفتن و راحت گذاشتن او ، خوب و بدون فاصله و بدون واسطه از . ادامه دارد ....... کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
❤️ 💢۹نور وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ بار پنجم اگر شوهر که گفت من زنم رادر حال زنا دیدم اگر راستگو باشد غضب خدا برآن زن خیانتکار است🤯 محمدعریف قاضی مصری در کتاب اش نوشته من۱۵ سال پیش وکیل دادگاه بودم ۱روز صبح سرکار رفتم📟 وتاشب بخانه برنمی گشتم در محل کار یادم افتاد چند برگه مهم رادر خانه ام جا گذاشته ام🔹 🍒بخانه آمدم تا برگه هارا بردارم وقتی وارد خانه شدم دیدم ۱ مرد غریبه با زنم در حال زناکردن است🤒 🕵‍♂من وکیل بوم قانون را خوب بلد بودم اگر آن مردرا می کشتم هیچ شاهدی نداشتم ومرا به اعدام محکوم می کردند🤕 طبق آیه بالا هم نکردم تا آبروی زنم نرود با مرد هیچ کاری نکردم به او گفتم از خانه من برو بیرون من تورا به خدا واگذار کردم😡 آنمردبیرون رفت بیرون وبه من خندید یعنی به عقل من خندید او رفت بعد زنم رابه خانه پدرش بردم🏆 به پدرزنم گفتم ما دیگر به درد هم نمی خوریم خلاصه از هم جدا شدیم لحظه آخر زنم بمن گفت ممنونم که آبروی مرا نبردی🌻 باز ازدواج کردم خدا1 زن با تقوا بمن داد ومرا بعد از مدتی قاضی دادگاه کرد ۱ روز ۱ پرونده نزدم آمد ومرد قاتل را نزدم آوردند🥷 دیدم قاتل همان مرد است که با زن قبلی من زنا کرده بود او مرا نشناخت گفتم چرا مرتکب قتل شدی‼️ گفت جناب قاضی من رفتم خانه دیدم 1 مرد غریبه دارد بازنم زنا میکند اورا با چاقو کشتم گفتم شاهد داری؟ گفت نه❌ گفتم اگر راست میگویی چرا زنت را هم نکشتی؟ گفت زنم از خانه فرار کرد گفتم نباید این مردرا می کشتی چون قانون می گوید باید3 شاهد دیگر ماجرا را می دیدند🧔‍♀ تو چگونه می خواهی ثابت کنی اورا بخاطر زنا کشته ای⁉️ گفت جناب قاضی اگر این اتفاق برای شما می افتاد آن مرد را نمی کشتی؟ گفتم یادت نیست برای من اتفاق افتاد ومن تو را نکشتم👺 آنموقع بود که یادش افتاد من آن وکیل 15 سال پیش هستم که با زنم زنا کرده بود ومن اورا نکشته بودم❌ گفتم یادته من آنروز تو را به خدا سپردم وتو بمن خندیدی من الان با این خودکار حکم اعدام تورا صادر میکنم🔌 وحکم اعدام اورا صادر کردم طولی نکشید که او اعدام شد❌ وخدا اورا به سزای اعمال اش رساند @Targomeh
❤️ ۳٠نور قُل لِّلْ مُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِ هِمْ❌ ۳۱نور وَقُل لِّلْ مُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِ هِنَّ🌸 ای مردها ای زنها چشم ناپاک نباشید فردی مرض قند گرفت قند خون او بالا رفت وسبب شد قند بالا چشم اورا کور کند😰 اوبه درگاه خدا گریه کرد شب خواب دید به او گفتند 👈 تودر جوانی چشم ناپاک بودی به ناموس مردم نگاه لذیذ کردی به همین علت ما چشم تورا کور کردیم😱 🌻خدایا به آبروی قرآن همه خطاهای مارا ببخش وما را مکافات نکن🌸 @Targomeh