. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
✳️عنوان: «ساعت5عصر»، سینما یا برنامهای آیتمی؟✳️
. [نسخه #کامل و #نهایی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_اول از چهار)
💠 جمعه، 1مرداد95، مهرانمدیری پس از مدتها دوری از گفتگوهای تلویزیونی، مهمان برنامهی هفت شد. رفتوبرگشت زبانی میان او و مسعودفراستی از چندماه پیش بر سر برنامه دورهمی، تماشای این قسمت از هفت را جذابتر کرد و مدیری در بدو ورود، گفت تا مسعود نباشد، صحبتی نمیکند! صحبت او که قرار بود درباره «کارگردانی و نویسندگی سینمای کمدی» باشد به چندسوال روتین، چندشوخی و ابراز خستگی از سریالسازی گذشت و البته خبر ورودش به سینما. مدیری با بیان اینکه ورود دیرهنگامش به سینما برای کسب تجربهی بیشتر بوده تا شخصی حرفهای باشد، نام (ساعت5عصر) و ایدهی داستانی فیلم جدیدش را گفت. چنانکه مدیری در همان زمان خبرش را داد «ساعت5عصر» فیلمی شلوغ و خیابانی با سکانسهایی 600-700نفره و روایتگر ماجرای یک روز زندگی فردی است که برای انجام کاری، فقط همان روز را فرصت دارد. به گفتهی مدیری، فیلم قرار است مثل گلولهبرفی باشد که هرچه جلوتر میرود بزرگتر میشود و ریتم مدام تندتر، دیوانهوار بودن ماجرا بزرگتر و موضوع عظیمتر میشود.
💠 روال غیرمتعارف اعطای مجوز تهیهکنندگی به کارگردان فیلماولی، حرکت متفاوت و تعجببرانگیز سیگار کشیدن مدیری در نشست خبری و تعجب خشایار الوند از درج نام مدیری بهعنوان نویسنده فیلم، تنها تعدادی از حواشی ساعت5عصر بود تا در نهایت، فیلم به اکران پُرسروصدا رسید. مدیری و تیم پخش فیلم برای شکستن رکوردها و برگزاری بزرگترین افتتاحیه فیلم کشور، برنامهای حساب شده چیدند. این برنامهها گرچه اتفاقاتی مهم برای جذب مخاطب بودند، اما هیچکدام به اندازهی جایگاه شخص مهرانمدیری بهعنوان بزرگترین کارگردان کمدی و طنزپرداز پرسابقهی تلویزیون بعد از انقلاب، در جذب مخاطب برای این فیلم مؤثر نبوده و نیست. پروندهی پرسابقهی او در صداوسیما و ساخت برنامههای متعدد 90قسمتی و کشفومعرفی استعدادهای شاخص طنز و کمدی در طول این سالیان دراز، از او اسطورهای مردمی و بیهمتا ساخت؛ تا حدی که چند سال گذشته نام او را در لیست بیست فرد پرنفوذ و قدرتمند ایران قرار دادند! (سایت خبری عصرایران، کدخبر۷۳۱۸۷) این جایگاه بیبدیل مردمی با مواجهه و گفتوگوی مستقیمش با مخاطب، در دورهمی بازخوانی و تقویت شد.
💠 صحبتهای او در هفت، حواشی متفاوت و جایگاه ویژهی مدیری، توقع از ساعت5عصر را در حد یک فیلم عادی نگه نمیدارد! ساعت5عصر قرار است -بنابهگفتهی خودش و تیم همکارانش- فیلمی متفاوت از مدیری در مدیوم سینما باشد؛ فیلمی که هم مخاطب پُرشمار این سالیان او را راضی کند و هم لذت نگاهی جدید به کمدی را به مخاطبین تخصصی و منتقدین و هنرمندان بچشاند. اما «شیوه چشمت فریب جنگ داشت؛ ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم!»
💠 ساعت5عصر، روایتگر داستان یک روز زمستانی از ساعت7صبح تا ساعت5عصر یک شهروند نسبتا مرفه تهرانی به نام «مهرداد پرهام» (سیامکانصاری) است. همسرش مهناز (آزادهصمدی) برای تحصیل به فرانسه رفته، اما با فاصلههای زمانی بسیار کوتاه جویای وضعیت مهرداد میشود و جابهجا از او تقاضا میکند از خود و محیط فیلم بگیرد. اول صبح از بانک با او تماس میگیرند که آخرین فرصت برای پرداخت آخرین قسط از وامش است و اصرار او برای یک روز فرصت، بیفایده است.(گره اصلی) برای دوشگرفتن به حمام میرود ولی آب قطع میشود.(فراز اول) بین همسایگان بر سر شارژ ساختمان دعواست و مهرداد شارژ همه ساختمان را میدهد تا دعوا تمام شود، اما مورد ضربوجرح واقع میشود. (فراز دوم) با تاکسی به سمت بیمارستان میرود اما بین راه بهخاطر کَلکَل راننده با یک زن، اسپری فلفل در چشمش میزنند. (فراز سوم) به بیمارستان شلوغ میرود تا زخمش را پانسمان کند (فراز چهارم)، به مادر پیری کمک میکند تا جسد شوهرش را ترخیص کند. (فراز پنجم) برای کمک به پیرزن به بهشت زهرا میرود و همهی کارهای قبر و مراسم را انجام میدهد. (فراز ششم) برای رفتن به بانک تاکسی میگیرد اما راننده، معتادی منگ (امیرجعفری) است و او را به ناکجا آباد میبرد. (فراز هفتم) خودش را خلاص میکند اما در یک کوچه با تجمع اعتراض صنفی روبهرو میشود. (فراز هشتم) او را دستگیر میکنند و مأمور اطلاعاتی از او سوالاتی میپرسد و در نهایت او را آزاد میکند. (فراز نهم) او با عجله خودش را به بانک میرساند ولی بانک تعطیل شده و تنها میتواند برگهاش را مهر کند. (فراز دهم) مهرداد به خانهاش باز میگردد. (پایان)
(ادامه دارد...)
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #مهران_مدیری #ساعت_پنج_عصر #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
. باسمه . 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬 ✳️عنوان: «ساعت5عص
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
✳️عنوان: «ساعت5عصر»، سینما یا برنامهای آیتمی؟✳️
. [نسخه #کامل و #نهایی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_دوم از چهار)
💠 اما فیلمنامه با خلاءهایی جدی روبروست. این خلاءها هم در جهانبینی نامنسجم (مفهومی) و هم در ساختار داستانی (فُرمی) فیلمنامه دیده میشود. مشکلات داستانی آنقدر زیاد است که فرصتی برای مشکلات محتواییاش باقی نمیگذارد. بین وقایع روابط علّیمعلولی برقرار نیست و رابطه عمودی بین اتفاقات دیده نمیشود. برای مثال:
✔️ 1. در ابتدای داستان و قبل از تماس بانک، مهرداد از جلسهای کاری صحبت میکند، اما مشخص نمیشود جلسه به چه سرانجامی رسید و بدون پیگیری رها میشود!
✔️ 2. مهرداد حقوق خوانده و از جایگاه خوب مادی و رفاهی و شأن بالای اجتماعی برخوردار است. برای چنین شخصیتی، «آخرین قسط وام» گرهای قوی نیست: اولاً چرا او پول قسطش را از طریق اینترنت پرداخت نمیکند؟ چه ضرورتی برای پرداخت حضوری است؟ خصوصاً اینکه با مسئول بانک آشنایی و رفاقت دارد. ثانیاً او که جزو سه نفری است که در آن ساختمان بزرگ و بالای شهر، شارژ واحدش را به صورت منظم پرداخت کرده، چهطور قسط ماهانه خانهاش را فراموش کرده و فکر میکند که آخرین قسطش برای ماه بعدی است؟ مگر او در ماه اخیر قسط را پرداخت کرده؟ ثالثاً در روزگار فعلی، چهطور ممکن است به خاطر فقط یک روز تأخیر، خانه را دست وامگیرنده دربیاورند؟ دقیقاً به این نکته خانم مسئول یکی از باجههای بانک -در پایان فیلم- اشاره میکند.
✔️ 3. چرا مهرداد پول شارژ تمام واحدهای ساختمان را حساب میکند؟ در حالی که به راحتی میتواند آژانس بگیرد و بیخیال ماشین شخصیاش شود! او حقوق خوانده و بهنیکی میداند راه برخورد با شهروندان بیمنطق این نیست.
✔️ 4. او -حتی بعد از برخوردش با شیشه اتوموبیل- زخم کوچکی روی پیشانیاش دارد و خونی از زخم نمیآید. با این حال چرا -برخلاف صحبت خودش که نیازی به بیمارستان ندارد- باز هم به بیمارستان میرود؟
✔️ 5. پرستار فرشتهگونه و نورانی (نگینمعتضدی) در بیمارستان شلوغ، چرا فقط سراغ او میآید؟ او چرا نورانی است؟
✔️ 6. او اشتباهاً هزینه بیمارستانِ شوهرِ مردهی پیرزنِ تنها را هم پرداخت میکند؛ هرچند عمدی نیست، ولی بیخیال پسگرفتن پولش میشود. اگر بپذیریم فرم پرکردن و پرداخت هزینه از روی محبت و مهربانی است؛ تحویلگرفتن میّت درحالی که او اصلاً چهرهاش را نمیشناسد، چه توجیحی دارد و اصلاً چگونه میتواند اتفاق بیافتد؟
✔️ 7. او چرا قدرت گفتن «نه» ندارد؟ آیا از یک وکیل، چنین شخصیت منفعلی قابل قبول است؟ مسعود شصتچیِ مرد هزار و دوهزارچهره که در زیرزمین ثبت احوال و در میان قفسههای تاریک و تنهای بایگانی کار میکند، میتواند منفعل باشد و قدرت «نه گفتن» نداشته باشد، اما وکیلِ مرفّه نمیتواند. موفقیت یک وکیل بیش از هرچیز در گروی فن بیان و فعالبودن اوست.
✔️ 8. حتی اگر رساندن پیرزن به بهشت زهرا باز هم از روی محبت باشد، قطعاً ماندن او در کنار پیرزن هیچ دلیلی ندارد و ماندن او -حتی در فیلم- بیدلیل و ناموجه است!
✔️ 9. چرا مهرداد تلقین میت را انجام میدهد؟! چرا تمام جمعیت دو اتوبوس فامیل پیرزن، برای این کار به مهرداد خیره میشوند؟ مهرداد برای آنها غریبه است، پس چرا از او چنین توقعی دارند؟! چرا او زیر بار این کار میرود؟ این صحنهی کمیک -که بیشتر مناسب آیتم طنزی برای مجموعهای مثل «عطسه» است- چه نسبتی با داستان رئال فیلم دارد؟ بعد از دفن میت، چرا مهرداد صحنه را ترک نمیکند و باز هم کنار پیرزن مینشیند؟ چرا پیرزن توقع دارد که مهرداد مراسم ناهار را هم برگزار کند؟ چرا مهرداد زیر هزینهی چنین کاری میرود؟!
✔️ 11. چرا مهرداد وارد جریان اعتراض صنفی میشود؟ او که آرام در حال عبور از پیادهرو بود، چرا مسیرش را عوض میکند؟
(ادامه دارد...)
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #مهران_مدیری #ساعت_پنج_عصر #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
. باسمه . 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬 ✳️عنوان: «ساعت5عص
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
✳️عنوان: «ساعت5عصر»، سینما یا برنامهای آیتمی؟✳️
. [نسخه #کامل و #نهایی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_سوم از چهار)
✔️ 12. پلکزدن مکرر و زیاد مأمور اطلاعاتی (مهرانمدیری) به خاطر لنز است یا دلیل دیگری دارد؟ اگر او ماموری احمق و زباننفهم است که سؤالات بیمعنا میپرسد، چهطور اطلاعات طبقهبندی دقیقی از فیلمهای ضبطشدهی گوشی مهرداد در اختیار دارد؟ و اگر او ماموری باهوش است، پس معنای سؤالات ابلهانهی او از مهرداد چیست؟ مهمتر از همه چرا و چهطور او به صداقت مهرداد پی میبرد و او را آزاد میکند درحالی که سندهای مهمی (فیلمبرداری از بیمارستان و بهشتزهرا) در اختیار دارد؟ چهطور ممکن است کل مدت زمان دستگیری و بازجویی اطلاعاتی در دو-سه ساعت انجام شود؟!؟
✔️ 13. در یکی از فیلمهای جاسوسی شده، صحنهی بیفروغ دفن شوهر پیرزن را بهعنوان دفن هنرمند معروف معرفی میکند. در چنین روزگاری که کوچکترین خبرها از روشهای مختلف و توسط افراد مختلف در فضای مجازی مخابره میشود، چنین کلیپی چقدر ارزش خبری دارد و چهکسی آن را باور میکند؟ این نگاه نادرست به دلیل دوری مدیری از فضای مجازی و مناسبات حاکم بر آن نیست؟
✔️ 14. خانمی که مسئول یکی از باجههای بانک است، تنها با یک «مهر زدن» و بدون دریافت پول، کار او را راه میاندازد؟ این چه مُهری است که مسئول باجه -و نه رئیس شعبه- میتواند بزند و کار او را بدون دریافت پول حل کند؟ مشکل او اساساً برای آمدن به بانک مُهرزدن بود یا پرداخت قسط؟ چطور مسئول باجه میداند که بابت یک روز تأخیر در پرداخت قسط، اتفاقی نمیافتد، ولی رئیس شعبه نمیداند؟
✔️ 15. نریشین کلیپهایی که مأمور اطلاعاتی به مهرداد نشان میدهد، صدای همسر او (مهناز) است. پس میتوان نتیجه گرفت که همسر او جاسوس است؛ با این حال چرا مهرداد در پایان فیلم برخوردی نمیکند و انگار اتفاقی نیافتاده و بیخیال جواب تلفن او را میدهد.
✔️ 16. پایانبندی فیلم بسیار مبهم و بیمعناست! دوربین روی چهره مهناز در موبایل مهرداد زوم میشود و صدای همهمه میآید؛ انگار که جمعیتی در حال تماشای آنها هستند! این پایان میخواهد خصوصی نبودن فضای مجازی را برساند یا چه؟!
💠 فیلمنامهای با چنین مشکلاتی میتواند قسمتی از سریالی 90قسمتی مثل پاورچین باشد، اما برای فیلم سینمایی، اتودی بیش نیست! آیا این فیلمنامه، واقعاً نوشتهی خود مدیری است یا فیلمنامهی تغییریافتهی خشایار الوند؟ بهتر نبود از مشورت چند نویسندهی باتجربه استفاده میشد؟
(ادامه دارد...)
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #مهران_مدیری #ساعت_پنج_عصر #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
. باسمه . 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬 ✳️عنوان: «ساعت5عص
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
✳️عنوان: «ساعت5عصر»، سینما یا برنامهای آیتمی؟✳️
. [نسخه #کامل و #نهایی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_چهارم از چهار)
💠 جامعهشناسی و مردمشناسی مدیری در «ساعت5عصر» نیز -برخلاف آثار قبلی مدیری خصوصاً دورهمی- بسیار سیاه و کدر است! هیچکدام از طبقات اجتماعی موجود در رویدادهای فیلم، نرمال و مورد تأیید نیستند. برای مثال در سکانس بهشت زهرا، با سه نوع مردم مواجه هستیم: هنرمندانی که فهمی از مجلس عزا ندارند؛ مردمی که همچون بربرها به دنبال سلبریتیها هستند و اقوام پیرمرد فوتشده که احمقوار به همنگاه میکنند و وظیفهشان را انجام نمیدهند! همسر خارجرفته، جاسوس است؛ مأمور اطلاعاتی، گیج است؛ مسئول بانک، دروغگو است؛ ساکنین متمول ساختمان غیرمنطقیاند و... و حتی یگانه عاقلهانسان فیلمهای مدیری -یعنی سیامکانصاری- هم در این فیلم عاقل نیست و چنانکه گفته شد، منفعل و گیج است! در چنین ملغمهای که هیچ روزنهای از شعور -جز در مشتی فرسوده و از کارافتاده (=ساکنین خانهی معتاد منگ)- یافت نمیشود، پس چه امیدی به رشد و تغییر است؟ و اساساً با چنین نگاهی به مردم، مخاطب اصلاحگری باقی میماند که فیلم بخواهد نقد اجتماعی را برای او روایت کند؟ آیا بهراستی نویسنده و کارگردان «ساعت5عصر» همان مدیری دغدغهمندی است که در هر هفته دو شب تلاش میکند با مواجهه و گفتوگوی مستقیم با مردم، کاری کند که -به قول خودش- اتفاقات خوب برای مردم بیافتد؟!
💠 غیر از فیلمنامه، کارگردانی نیز با مشکل روبروست. کارگردان نتوانسته سینما بیافریند. بهنظر میرسد تجربهی بلندمدت سالیان دراز مدیری در برنامهسازی در فضای بسته، قدرت کار در فضای باز را از او گرفته است. همکاری با یکی از بهترین تصویربردار سینمای ایران (محمودکلاری) نیز نتوانسته در این زمینه توفیقی برای او به ارمغان بیاورد. کارگردان اصرار دارد از نماهای باز فرار کند؛ حتی در صحنههای پرجمعیت هم نماهای باز مشاهده نمیکنیم؛ لذا سکانسهای پرجمعیت نیز بیفروغ و کممایه برداشت شدهاند.
💠 «ساعت5عصر» در قدوقوارهی اثر سینمایی نیست. مدیری میتوانست با پلاتوهای چند دقیقهایاش در وسط فرازهای داستان این فیلم، یک قسمت کامل از برنامهای آیتمی مثل «شوخی کردم» بسازد. «ساعت5عصر» تمام هنر مدیری در سینماست یا شوخی او با مخاطب است؟ مفاهیم انتقادی فیلم، در نهایت خلاصهای از چند قسمت از استندآپهای دورهمی اوست! هرچند ساعت5عصر بهعنوان کار اول مدیری توانست رکوردهایی بشکند و احتمالاً به فروش نسبی خوبی دست پیدا کند، اما حتماً آیندهی سینمایی مدیری با این دستفرمان با چالشهایی جدی روبروست.
//پایان//
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #مهران_مدیری #ساعت_پنج_عصر #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #بیست_و_یک_روز_بعد »
✳️عنوان:
. (ابد و) «بیست و (یک روز) بعد»
. [نسخه #کامل و #نهایی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_اول از دو)
💠 «بیستویکروزبعد» فیلمی است پُرمدعا در اکران؛ که هر کدام از آن ادعاها در سنجهی انصاف میتواند وزنکشی شود:«1.فیلم سینماییِ 2.امیدبخشِ 3.کودکونوجوان».
💠 «بیستویکروزبعد»، روایتیست از زندگی پسربچهای یتیم و علاقهمند به سینما و فیلمسازی به نام مرتضی (مهدی قربانی) که در هنگامهی کوششاش برای تهیه دوربین و ساخت فیلم، متوجه سرطان مادرش (ساره بیات) میشود که از او و برادر کوچکترش مخفی کرده و درمانش نیازمند آمپولی گرانقیمت است؛ ازاینرو تمام تلاشش را میکند و حتی ایدهی فیلمش (داستان پسری که پدرش شاگرد مرتاضی هندی بوده و میخواهد قطار را با قدرت ماورایی نگهدارد) را و تنها وسیلهی قیمتی باقیمانده از پدرش (موتور سیکلت) را میفروشد تا پول دارو را تهیه کند؛ ولی بعد از خرید آمپول متوجه میشود این دارو بایستی هر «بیستویکروز» یکبار مصرف شود.
💠 بیستویکروزبعد خوشساخت است و -غیر از پایانبندیاش- روایتی روان و صحیح و مشخص دارد. شخصیتسازی مرتضای فیلم در روند داستان زیباست و دلنشین؛ مرتضی مغرور، آرمانی، بامرام، کوشا و داداشبزرگ است. امتزاج این خصوصیات، صحنههای شیرینی میآفریند. با این حال فیلمنامه روایتی متصل ندارد؛ چراکه داستانهای زائد و فرعیِ زیادی دارد که غیرمتصل به داستان اصلیاند. بهعبارتدقیقتر فرازهای فرعی فیلم، فاقد ارتباط عمودی با بدنه داستاناند که حذف آنها آسیبی به داستان اصلی نمیزند. برای نمونه شرطیبازیکردن مرتضی با جوانان بزرگسالی که در اتاق پشتی کلوپ هستند و سپس فرارکردن از دست آنها، هرچند تلاشی برای کسب درآمد است، اما نقشی در پیکرهی اصلی داستان بازی نمیکند. همچنین است ورود و خروج پدر بچه پولدار کلاسشان.
💠 تا قبل از دهدقیقهی پایانی فیلم، گرچه شاهد دردی از اجتماع هستیم، از تلاشهای امیدوارانهی مرتضی و دوستانش لذت میبریم. اما دهدقیقهی آخر فیلم، همانطور که دنیا را روی دوش مرتضی هوار میکند، شیرینی قبل را هم به کام مخاطب تلخ کرده و ویرایشی جدید به طعم کل فیلم میدهد. مرتضی بعد از اینکه از مسئول داروخانه میشنود دارو را باید بیستویکروزبعد هم تهیه کند، وا میرود! او تمام زندگیاش را برای خرید این دارو خرج کرده و هیچ راهی برایش باقی نمانده: ایدهی فیلماش را فروخته؛ قولی که به مادرش داده را شکسته و شرطیبازیکردن را هم امتحان کرده؛ رفیق حبابسازش هم درآمدش را به او داده؛ تنها هنرش که همان نگهداشتن قطار است را هم با تعداد زیاد تماشاچی به کار گرفته و حتی موتور پدرش که تنها بازمانده قیمتی از اوست و مادرش در حفظ آن تاکید زیادی دارد را هم فروخته. دیگر راهی برای بیستویکروزبعد جلوی پای مرتضی باقی نمانده؛ بنابراین منطقا آیندهاش تاریک و کور است. ازاینرو اینکه در پایانبندی فیلم، جلوی قطار میایستد و میخواهد آن را نگه دارد، بیش از آنکه بخواهد دلالتی به «ایستادگی در برابر مشکلات» داشته باشد، ناامیدی و خودکشی روحی اوست! ازاینرو ایستادن قطار بسی بیمعناست. این قطار جز در ذهن نویسنده و بریده از داستان، نمیتواند بایستد! قطار واقعی همان خبر مسئول داروخانه بود که از روی او رد شد...
(ادامه دارد...)
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
. باسمه . 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬 . « #بیست_و_یک_روز_بعد
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #بیست_و_یک_روز_بعد »
✳️عنوان:
. (ابد و) «بیست و (یک روز) بعد»
. [نسخه #کامل و #نهایی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_دوم از دو)
💠 گردش و تناوب «بیستویکروز بعد»های او، ابدویکروز تلخاش را میآفریند. ابدویکروز، نتیجهی روزهای مصیبتبار هر بیستویکروز یکبار اوست؛ ابدویکروزْ تلخ و بیامید. ابدویکروزی که فرصت بچگیکردن و رسیدن به آرزوها را از او میگیرد و در عمل او را زیر چرخهای قطار له میکند. بنابراین مهدیقربانیِ (مرتضی) «بیستویکروزبعد» همان مهدیقربانیِ (نوید) «ابدویکروز» است! آنجا خواهرش (سمیه) به او دروغ میگوید و دنبال نخودسیاه میفرستدش؛ و اینجا مادرش. آنجا باید فندک و آتوآشغال بخرد؛ اینجا داروی گرانقیمت. منتها در ابدویکروز ازآنروکه فرزند کوچک خانواده است، رفتاری منفعل دارد؛ ولی در بیستویکروزبعد چون جوان است و کاراکتر اصلی، نهایت تلاشش را میکند و فعال است. آنجا برادروخواهر و مادرش فحش میدهند، ولی اینجا صلوات میفرستند! اما فرجام هر دو یکی است: «آیندهای سیاه و بیامید». نوید ابدویکروز هم دارد در تیزهوشان قبول میشود؛ چنانکه مرتضای بیستویکروز بعد عاشق سینماست؛ اما هردو استعداد و تواناییشان زیر چکمههای روزگار نابود میشود و هر دو تا ابدویکروز در منجلاب دستوپا میزنند. هرچقدر آنجا با برگشتن خواهرش به خانه -در پایان فیلم-، امید میگیرد؛ اینجا هم با نگهداشتن ماورایی قطار-در پایان فیلم-، امیدوار است!!
💠 بیستویکروزبعد، در باطن فیلم کودکونوجوان نیست؛ نه «برای» کودکونوجوان است و نه «از منظر» آنها. «برای» کودک و نوجوان نیست؛ چراکه این حجم از فشار و سیاهی روی دوش هر کودکی سنگینی میکند و روانشناسی رشد این اجازه را نمیدهد که دنیای سخت و پرمعادلهی بزرگها را بر کوچکترها تحمیل کنیم. فیلم فرصت زندگی کودکانه را از بچه سلب میکند و نمیگذارد کودکی کند و «حالخوبکن» نیست. اگر مرتضای فیلم مجبور است، اما چرا این سختی روحی را -با دیدن فیلم- به مرتضاهای اطرافمان تحمیل کنیم؟
💠 فیلم حتی «از منظر» کودک و نوجوان هم نیست! یعنی مواجههی کودکانه با پدیدهها ندارد و از زاویهی دید یک کودک مسئله را نشان نمیدهد. زاویهی دید کودکانه دقیقا همان نمایش مواجهه پسربچهی بوشهریِ «تنهایتنهایتنها» با اخبار مختلف مذاکرات بینالمللی و نتیجهی آن بر رابطهی دوستانهی کودکانهاش است. مرتضای بیستویکروزبعد اما حتی کودکی هم نمیکند. او کاملا جدی و منطقی برادرش را پای میز مذاکره میبرد و از بیماری مادرش میگوید و فرآیند نگهداشتن قطار را به او آموزش میدهد و او هم کاملا جدی و منطقی کار را انجام میدهد! ما از مرتضی خوشمان میآید و با او ارتباط برقرار میکنیم، نه از آن جهت که نوجوان است و نوجوانی میکند؛ بلکه ازاینرو که عاقلهْمردی است مغرور و مصمم و جدی!
💠 اما در مجموع اگر ادعاهای پُرطمطراق سازندگان فیلم را -مثل سینمای امیدبخشِ کودکونوجوان- کنار بگذاریم و از پایانبندی فیلم اغماض کنیم، «بیستویکروزبعد» فیلم سینمایی خوب و قابل قبولی صرفا در ژانر اجتماعی است و هرچند مفهومی تکراری اما بیانی جدید از دردهای اجتماعی دارد و میتواند انتخاب یک خانواده برای فیلمدیدن در سینما باشد. «بیستویکروزبعد» از این جهت که فیلم سالمی برای خانواده است و تلاش قابل قبولی برای ارائهی معنای زندگی دارد، شایسته تقدیر و قدردانی است.
//پایان//
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #سارا_و_آیدا »
✳️عنوان:
«سارا و آیدا» نقطهای تباه در پروندهای سفید
. [نسخه #اصلی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
💠از «کتاب قانون» گرفته تا «حوض نقاشی»، کارنامهی پر و پیمانی برای #مازیارمیری ساخته و او را در ژانر اجتماعی صاحبسبک کرده؛ «سارا و آیدا» هم گرچه در همان #ژانر اجتماعی است، به هیچ وجه توقع مخاطب را برآورده نمیکند.
💠میری، شبیه همان دو راهیِ اخلاقیای را در «سارا و آیدا» تصویر کرده که مجری طرحش ،همایون اسعدیان، در فیلم اخیرش (یک روز بخصوص) ساخته! این دو راهی برای سارای فیلم (غزل شاکری) ساخته میشود. او باید پول هنگفتی جور کند تا مادر بازنشستهی فرهنگیاش را زندان نیاندازند. دوستش آیدا (پگاه آهنگرانی) اما، میخواهد روحیهی سارا را حفظ کند و یاریاش دهد و برای همین دست به دامن نامزدش سعید (مصطفی زمانی) میشود. او پول را میدهد ولی از سارا میخواهد مدارک یک مناقصه بزرگ را از شرکتش بدزدد و به او بدهد و دوباره برگرداند. این کار را میکند؛ پشیمان میشود؛ آیدا به کمکش میآید و مدارک را میگیرد ولی تصادف میکند و میمیرد و تقصیرها به گردنش میافتد. سارا هم در دقیقه آخر میگوید که کار خودش بوده و تمام!! فیلمنامه در همین حد تباه است!
💠 سناریو از حد یک ایده -که همانا روایتی از یک رفاقتِ عمیقِ دخترانه باشد- جلوتر نرفته. شدیدا چالشهای داستانی دارد. فیلم تقریبا بی تعلیق است! اگر بینندهای فیلم را تا آخر ببیند، از روی مرام خودش است؛ نه درام فیلم. از نیمه فیلم به راحتی آخر داستان را میشود حدس زد. کاراکترها شدیدا تیپیکالاند. سارا دختر مهربان و آرام ؛ آیدا خوشقلب و بازیگوش؛ سعید دو روی قالتاق! با همین چند ویژگی ساده کاملا میتوانید داستان را در ذهنتان خلق کنید و مطمئن باشید داستانی که در ذهنتان ساختهاید، همانی است که روی پرده نمایش داده شده؛ بدون خلاقیت خاصی در پرداخت یا بیان. اصلا سارا و آیدای فیلم آیا واقعا رفاقتی عمیق دارند؟ اگر رفاقتی عمیق دارند چرا سارا مشکلی که سعید برایش ایجاد کرده را اول از همه با آیدا در میان نمیگذارد؟ در رابطه عمیق، چنین برخوردی قابل هضم است؟
💠علاوهبر این، اتفاقاتی در فیلمنامه میافتد که مخاطب حیران میماند! بدون هیچ دلیل مشخصی رابطه سارا با نامزدش (علیرضا) صریح و شفاف نیست یا مثلا آمدن گاهوبیگاه سعید به در خانهی سارا! خصوصا این آخری آنقدر تکرار میشود که شک میکنیم کارگردان واقعا فیلم را برای سینما ساخته یا تلویزیون. نماها ساده و ابتدایی فیلم هم این شک را تقویت میکند. به خاطر تمام این مشکلات است که دوست داریم تصویرمان از مازیار میری، همان تصویری که قبل از «سارا و آیدا»یش داشتیم، باقی بماند.
💠 #ساراوآیدا ارزش دیدن دارد، نه به عنوان یک اثر فاخر سینمایی؛ به عنوان یک فیلم معمولی که بخواهید تفریحانه ببینید و اندکی هم ذهنتان را قلقلک بدهد. همین و فقط همین.
//پایان//
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
1⃣ یک- روی صندلی نشستیم و مقدمه و تیتراژ فیلم که شروع شد، از محمد پرسیدم «آیا از سرمایهگذار فیلم خبر دارد؟ اوج بوده یا حوزه هنری؟» و با جواب «نمیدانم» او، خودم ادامه دادم: اوج که نمیتواند باشد؛ اگر بود گوش فلک را کر میکرد! حوزه هنری هم تازه از بیستویکروزبعدش فارغ شده و خستهتر از آن است که در یک سال، دو بار از این کارها کند! همانجا ایولی به آن کسی گفتم که در این گیرودار نابهسامان گیشه، ریسک و همّت کرده، آمده فیلمی برای کودکونوجوان -حالا با هر معنا و مفهومی- ساخته.
2⃣ دو- «قهرمانان کوچک» فیلمی قابلاعتنا در ژانر خودش است. فیلمنامهای قوی دارد. روایت شفاف، روان و روشن جلو میرود و برخلاف خیلی از فیلمهای موجود، باگ داستانی ندارد. داستان چفتوبست درستی داشته و روابط علّی-معلولی سالمی به داستان چارچوب دادهاند. هرچند نیمساعت آخر، فیلم قدری از ریتمِ رواییاش میافتد، ولی با کارگردانی خوب حسین قناعت جبران شده است.
3⃣ سه- قهرمانان داستان، از جنس خودِ بچهها هستند و این باعث میشود مخاطب کودکونوجوان بهراحتی بتواند با آنها ارتباط بگیرد و همذاتپنداری کند. آنها نهشخصیتهای کارتونی و عروسکیاند و نه کاراکترهای ماورایی. آنها همین بچههایی هستند که هر روز در مدرسه میبیند: ورزش میکنند؛ شوخی و تفریح میکنند؛ اهل فضای مجازیاند. اما در کنار همه اینها هدف و فکر دارند و برای آن تلاش و برنامهریزی میکنند و در نهایت موفق میشوند.
4⃣ چهار- فیلم علاوهبر بچهها، برای خانوادهها هم سرگرمکننده و آموزنده است. خانوادههای شخصیتهای اصلی فیلم، از جنس مردم معمولیاند. خانهی دو برادر قهرمان فیلم، نه خانهی چرک و کثافت ابدویکروزی است و نه از خانههای اکازیون بالاشهری. یک خانهی کاملا معمولی؛ ولی مرتب و زیبا. آشپزخانهی کوچک غیراُپن، حیاط نُقلی با درخت و گل و حوض، و نشیمن با مبلهای معمولی و اتاقهایی فرش شده... همهوهمه، ما را کمک میکند فاصلهای با آنها احساس نکنیم و از خودمان بدانیمشان. انتخاب این لوکیشن از دو جنبه اهمیت دارد: اولا، مدتهاست در پردهی سینما، تصویری از چنین خانهای ندیدهایم و این نکتهی قابل تاملی است: آیا برای فیلم ساختن همیشه باید سراغ چیزهای غیرمعمولی برویم؟ اساسا جایگاه مردم عادی اتفاقات جامعه و به تبع آن، سینما کجاست؟ مگر نه این است که بار اصلی حرکت جامعه و اتفاقات آن بر دوش مردم عادی است؟ پس چرا سینمای بدنه، اینقدر لاغر است؟ ثانیا، استفاده از چنین لوکیشنی به آرامش فکری مخاطب کمک میکند. تماشاچی، بعد از اتمام فیلم هیچگاه به عناصر ظاهری غبطه نخواهد خورد و دقیقا سر سفرهی مضمون و محتوا خواهد نشست؛ یعنی دقیقا اتمسفری که در «درون خانه» جریان دارد.
(ادامه دارد...)
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
1⃣ یک- روی صندلی نشستیم و مقدمه و تیتراژ فیلم که شروع شد، از محمد پرسیدم «آیا از سرمایهگذار فیلم خب
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #قهرمانان_کوچک »
✳️عنوان:
.«قهرمانان کوچک»؛ جرعهای حالِ خوب برای #خانواده
. [نسخه #کامل و #اصلی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_دوم از دو)
5⃣ پنج- رابطهی پدر (بیژن بنفشهخواه) و مادر (آناهیتا همتی) مثالزدنی است؛ از حرفزدنهای معمولی و جشن تولد گرفته تا شرایط بحرانی، تنشی بینشان دیده نمیشود. سختی و ناراحتی هایی هم پیش میآید؛ ولی کار با صمیمیت، محبت و «حال خوب» جلو میرود. همان اواسط فیلم، یواشکی از محمد میپرسم آیا آخرین باری که تصویری از رابطه پرمهر پدرومادر در فیلم دیده باشد را، یادش میآید؟ میگوید نه. من هم نه! این برای پدرومادرها و فرزندانشان پُرپَند است. مهمتریناش اینکه «میشود اینطور هم حرف زد و زندگی کرد!» ما اینها را خوب «میدانیم»، ولی گاهی باید «ببینیم»! همینطور رابطهی دوبرادر با هم و رابطه فرزندان با والدین. اساسا پاشنهی داستان فیلم، روی دغدغهای که بچهها دربارهی خانوادهشان دارد، میچرخد. این یعنی اتمسفر خانه، فضای نشاط و محبت و همگرایی است.
6⃣ شش- «قهرمانان کوچک» پرمضمون و محتواست. این میتوانست نقطهی ضعف فیلم باشد ولی این مضمونهای متعدد به ترتیب اهمیت، بسامد گرفتهاند و اینطور نیست که آشوب محتوایی ایجاد کرده باشند. حرف اصلی فیلم، واضح و روشن است؛ دغدغهی چندسال اخیر مملکت: «استفاده از کالای ایرانی». این مضمون در بستر یک داستان پرتنش و تعقیبوگریز و البته کمدی ارائه میشود. این همه بالاوپایین پریدنهای شخصیتهای داستان برای این هدف، به خوبی میتواند کودکونوجوانِ مخاطب را به جان پدرومادرها بیاندازد که از این به بعد فقطوفقط برایشان تولید داخل بخرند. در کنار اینها به صورت نامحسوس، دغدغهی ورزشکردن را هم -از طریق تکواندوکار بودن کاراکترهای اصلی- به مخاطب منتقل میکند. در سطحهای بعدی هم بحث اهمیت خانواده و نفی تکفرزندی و... .
7⃣ هفت- «قهرمانان کوچک» فیلمی پرهزینه است. هم از بازیگران متعدد کمدی بهره برده و هم از لوکیشنهای مختلف داخلی و خارجی و در کنار همه اینها تعقیبوگریزهای قابلاعتنا. اینها همگی جذابیت فیلم را بالا بردهاند. ازاینرو با توجه به روایت روان و سادهای که فیلم انتخاب کرده، هم برای کودکان 5ساله جذاب است و هم برای نوجوان 12-13 ساله.
هشت- بعدها خواندم سرمایهگذار فیلم (علی عبدی) آدم دغدغهمندی است که از روی درد فرهنگیاش برای نسل آیندهی مملکت اقدام به چنین سرمایهگذاریای کرده. البته حالِخوب فیلم، با تیتراژ تمام نمیشود؛ نصف درآمد فیلم هم قرار است هزینه بیمارستان کودکان اصفهان بشود تا کودکان بیشتری در حال خوب داشتن سهیم بشوند. سینمای کودک نقطهای استراتژیک است که فقط دادش را میزنیم. چه کسی جز ما باید حمایت و تقویتش کند؟ تا حداقل این تکدغدغههای گوشهوکنار، باقی بمانند. 🌸
⬅️☑️ سخن پایانی- اگر پُزهای روشنفکرنمایانه که زیبایی و هنر را در زردی و خفگی معنا میکنند، کنار بگذاریم؛ فطرت آدمها دنبال زندگی و نشاط است. به قول رضا میرکریمی «در شرایط مساوی، مردم گرایششان به امید بیشتر از ناامیدی است». اگر دنبال آن فیلمی هستیم که امیدمان را افزایش داده، جرعهای نشاط به خوردمان دهد؛ فیلمی که پدرومادری دست فرزندشان را بگیرند و به سینما بروند و با دیدنش هم خودشان و هم فرزندشان، «حال خوب» پیدا کنند و لذت ببرند؛ «قهرمانان کوچک» دقیقا مصداقاش است. ☺️🌹
//پایان//
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌پروژه شکستخورده فیلم #محمد ص
🎥قرار بود فیلمهای سهگانه محمد، دنیا را تکان دهد. کل کشور امکاناتش را در تمامی مراحل بسیج کرد. شخص رهبر، از شهرک بازدید کرد و تشویقشان کرد. برای #فیلم ، شهرکی بزرگ ساختند! دست مجیدی برای انتخاب عوامل خارجی کاملا باز بود. از تصویربردار گرفته تا موسیقی و... (تصویربردار و موزیسین کار، هر دو اسکاری بودند). همه جور خرجی برای فیلم صورت گرفت تا صاحب عنوان پرهزینهترین و بزرگترین پروژه فیلمسازی تاریخ سینمای ایران شود. (هزینهٔ تولید این فیلم حدوداً ۲۰ برابر پرهزینهترین فیلم ایرانی تا قبل از این است) حتی قسمتی از فیلم در آفریقا تصویربرداری شد. سالیان طولانی (8سال)، ساخت قسمت اول طول کشید. در مرحله اکران، کل سینماهای کشور باز هم بسیج شد و تا مدتها، تنها فیلمی بود که نمایشش میدادند. فیلم آنقدر از لحاظ فنی پیشرفته بود که سینماهای ایران قدرت پخش صوت واقعی فیلم را نداشتند.
🎥 تصور این بود که با فرستادنش به اسکار و اکرانهای جهانی، پیامی متفاوت از سینمای ایران به جهانیان ارسال میشود؛ اما فیلم نه در اسکار توفیقی آورد و نه اکران جهانی قابل توجهی داشت. حتی بعضی از علمای اهل سنت، تحریمش کردند...
🎥شاید تنها لطف فیلم، این بود که عدهای را با سینما آشتی داد و اقبالی از بدنه جامعه برای دیدن فیلم در سینما شکل گرفت. مجیدی از ساخت قسمتهای بعدی، انصراف داد. مشغول فیلمی #موزیکال هندی در بالیوود شد. جدیدا اعلام کرده فیلم بعدی اش را هم در هندوستان میخواهد بسازد!
🎥پروژه سهگانه محمد ص شکست خورده محسوب میشود و باید این مسئله را قبول کنیم و از آن درس بگیریم. بفهمیم اینگونه نیست که با پول زیاد و عوامل درجهیک، همیشه بتوان فیلم فاخر ساخت. فیلمی که جریان ساز باشد، #کار_مطالعاتی جدی میخواهد و فکر و نظریهپردازی. با میزانسنها و قصهپردازیهای هالیوودی، نمیشود پیامبر اسلام را آنگونه که باید معرفی کرد. نهایتا ما که عاشقانه پیامبرمان را دوست داریم، دوساعت و نیم هم که باشد، مینشینیم و با فیلمنامهای ضعیف و کشدار و خستهکننده، از نقاشیهای هنرمندانه مجیدی در در قاب تصویر لذت میبریم؛ چون پیامبرمان را دوست داریم و البته این سطح از فن سینمایی را در سینمایمان ندیده ایم. آن ور آبیها که ندیده نیستند؛ پدر جدِّ این شلنگ و تخته انداختنهای فنی را بارها و بارها دیدهاند...
🎥 نهایتا هم فیلم، قاچاق شد و برای اینکه از دستشان در نرود، قرار است در شبکه خانگی توزیع شود.
🎥 به نظرم اگر همت کنند، یک مینیسریال 7-8 قسمتی خوب از دل فیلم میتوانند در بیاورند و سریال #محمد ص را هم به جمع سریالهای ثابت تلویزیون -یعنی #جومونگ ، #مختار و #یوسف - اضافه کنند.
🗓 نگارش در: 17 آذر 1396
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما #گزارش #یادداشت_آزاد #محمد_رسول_الله ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 فیلمهای مفید آموزشی #فیلم سازی و #کارگردانی
🔸برای مرور و یادگیری دقیقتر مسائل مربوط به کارگردانی و #فیلم_سازی و قواعد #دکوپاژ و #دوربین و #لنز و اینطور چیزا، یک سری فیلمهای خیلی خوب #آموزشی توی اینترنت هست که واقعا مفیدن. به نظرم اگر دوستانی علاقه دارن، میتونن از این طریق پیگیری کنن.
🔸مثلا یکی از مجموعههای خوبی که من دیدم، #فیلمچی هست. کلیپ های کوتاه ولی فوقالعاده ای داره. هر کدوم یک تکنیک رو توضیح میده. مثلا در یک کلیپ، به خوبی فرق تصویری و مفهومی لنز ها رو می گه. یا قاعده #خط_طلایی رو به صورت تصویری و مختصر آموزش میده. در کل چیز جالبیه. برای نمونه، اینجا رو رصد کنید:
https://www.aparat.com/video/video/listuser/username/filmchi/usercat/21020
🔸مثلا اینا رو ببینید:
✅ لنز:
🔗 https://www.aparat.com/v/zux7j
✅نقش نورپردازی:
🔗 https://www.aparat.com/v/IFm2q
✅روایت داستان با حرکت دوربین:
🔗 https://www.aparat.com/v/VLaRJ
✅ترکیب بندی و قاب بندی:
🔗 https://www.aparat.com/v/FlJid
✅ساعت طلایی:
🔗 https://www.aparat.com/v/k1s3I
✅ مطالب این سایت هم بد نیست. مثلا این سه لینک را ببینید. مطالبش عموما تولیدی است.👇
🔸 http://ayenehschool.ir/type/education/cam/
🔸 http://ayenehschool.ir/school/%d9%85%db%8c%d8%b2%d8%a7%d9%86%d8%b3%d9%86-%d9%88-%d8%af%da%a9%d9%88%d9%be%d8%a7%da%98/
🔸 http://ayenehschool.ir/school/%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d8%af%d9%88%d9%85-%d8%a7%d9%87%d9%85-%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84%db%8c%d8%aa%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d9%88-%d9%81%d8%a7%db%8c%d8%af%d9%87%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%aa%d8%af%d9%88/
✅ و یکی از بهترین مجموعههای آموزشی، این سری #فانوس_خیال است.
https://www.aparat.com/video/video/listuser/username/honaroma/usercat/18533
در 25 فایل، یک دور کارگردانی رو آموزش داده؛ بدون درد و خونریزی... ☺️👌
🔸 امیدوارم این معرفی، براتون قابل استفاده بوده باشه. ☺️😇
[ #فیلم_آموزشی #آموزشی #کارگردانی #فیلم #سینما ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #خجالت_نکش »
✳️عنوان: «خجالت بکش از خجالتکشیدن!»
. [نسخه #کامل و #نهایی ]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_اول از سه)
💠 «خجالت نکش»، اولین محصول کارگردانیِ فیلمنامهنویس خوشسابقه، خوشفکر و کاربلد سینمای ایران، #رضا_مقصودی و دهمین اثر بلند سینمایی او، به عنوان فیلمنامهنویس است و یکی از دو فیلم #ژانر #کمدی در سیوششمین #جشنواره_فیلم_فجر بود که توانست از میان سه اثر کارگردان فیلماولی این دوره از جشنواره، #سیمرغ بلورین #نگاه_نو (بهترین فیلم اول) را برای کارگردانش به ارمغان آورد. فیلم درباره زنوشوهر (صنم و قنبر) پابهسنگذاشتهای است که بچهدار میشوند ولی از ترس آبرو، تلاش میکنند تا این موضوع را از اهالی روستای محل زندگی خود پنهان کنند.
💠 #فیلم_نامه ی خجالتنکش برخلاف بسیاری از فیلمنماهای خودکمدیپندار، از داستانی ساختارمند، اصولی و مشخص بهرهمند است و با رعایت قواعد #داستان خطی، از نقطهای مشخص آغاز شده و با فرازونشیبهای دراماتیک نقطه اوج را میسازد و در نهایت به نقطهای مشخص و منطقی میرساند. این حداقل توقعی است که از داستان یک فیلم باید انتظار داشت. این الگوی مشخص هرچند میتواند دارای نقاط ضعفی جزئی باشد، اما زیربنای یک اثر جذاب و سرگرمکننده را برای مخاطب فراهم میآورد. در این میان، آنچه بیش از ساختارهای فُرمی و فنی، توجه نگاههای راهبردی و فرهنگی را به خجالتنکش جلب میکند، سوژهای است که این فیلم حول محور آن میچرخد.
💠خجالتنکش، بیانی توصیفی-توصیهای از یکی از راهبردیترین سیاستهای دو دهه نظام #جمهوری_اسلامی است. سیاست #کنترل_جمعیت. سیاستی که مقاممعظمرهبری در مهرماه91 به صراحت به مسیر غلط آن و لزوم طلب عفو الهی اشاره کردند و فرمودند: «یکی از خطاهائی که در اواسط دهه هفتاد انجام شد، ادامه سیاست کنترل جمعیت بود که این اشتباه باید جبران شود؛ زیرا نسل جوان عامل اصلی پیش روندگی کشور است. البته اجرای سیاست کنترل جمعیت در اوائل دهه هفتاد کار صحیحی بود، اما ادامه آن از اواسط دهه هفتاد اشتباه بود و مسئولین کشور و از جمله رهبری در این اشتباه سهیم هستند و باید از خداوند طلب عفو کنند.»
💠 در دورانی که سینمای #کمدی پر است از فیلمفارسیهای زرد و سرمایهگذاران سود خود را در حمایت از فیلمهای زیرشانهتخممرغی میبینند و قدرت ریسک سرمایهگذاری روی محصولات #فرهنگی اصیل را ندارند، اینکه فیلمی این موضوع حساس را دستمایهی یک اثر کمدی قرار دهد، نشان از جسارت بالا و دغدغهی سازندگان دارد. خصوصا هنگامیکه فیلم -مانند خجالتنکش- در ورطهی هزل نمیافتد و بیانی شیوا، منطقی و سازنده از مسئله ارائه میدهد.
(ادامه...)
🗓📝 تاریخ نگارش: 97/5/24
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
. باسمه . 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬 . « #خجا
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #خجالت_نکش »
✳️عنوان: «خجالت بکش از خجالتکشیدن!»
. [نسخه #کامل و #نهایی ]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_دوم از سه)
💠 خجالتنکش در مرحلهی اول، بیانی #توصیفی از مسئلهی سیاست کنترل جمعیت دارد. در این مرحله، فیلم به زیبایی اثر سیاستهای کلان مملکتی را در بدنهی مردم نشان میدهد و بیان میکند که سیاستهای مسئولین، چه اثراتی روی تصمیمات و زندگی مردم میتواند داشته باشد. قنبر (با بازی و گریم زیبا و قابلتوجه احمدمهرانفر) و همسرش صنم (با بازی تحسینبرانگیز شنبم مقدمی) در روستایی زندگی میکنند و سه پسر دارند ولی عاشق این هستند دختری هم داشته باشند تا گریهکن تابوتشان باشد. قنبر در اوایل دهههفتاد در قهوهخانه نشسته که اخبار اعلام میکند برای کمک به مملکت باید از فرزندآوری جلوگیری کرد. همانجاست که قنبر به فکر فرو میرود و تصمیم میگیرد به مملکت کمک کند! او بدون مشورت با صنم، به درمانگاه میرود و با جعبهای شیرینی خبر کارش را به صنم میدهد. صنم ناراحت و گریان میشود. قنبر در برابر ناراحتی صنم تاکید میکند که تو چرا به فکر مملکت نیستی و فقط به خودت فکر میکنی؟ صنم اما آرزوی دختر داشتنش را در دل میخشکاند.
💠 فیلم به دهه هشتاد میپرد. اینبار قنبر سخنرانی رئیسجمهور وقت را از تلویزیون میشنود که بیواسطه از مردم یک منطقه میخواهد برای شهرشدنشان باید جمعیتشان را افزایش دهند و از آنها زمان میخواهد که تا کی فلان تعداد نفر را تامین میکنید!؟ و در نهایت با شعار «ما میتوانیم» رویکرد جدید را تثبیت میکند. قنبر باز به فکر فرو میرود. او و صنم الان سنوسالی دارند و از بزرگان روستایشان محسوب میشوند. قنبر مامیتوانیمگویان، باز هم بدون مشورت با صنم زمینش را میفروشد تا خودش را عمل کند. اینبار صنم بعد از بارداری تعجببرانگیزش، خبر را از قنبر میشنود. او که اینبار هم شدیدا ناراحت است و آبروی خود را در خطر میبیند، باز هم از قنبر میشنود که چرا به فکر مملکت نیستی و اینکه «مامیتوانیم»! در آخرین سکانس فیلم نیز که به اوایل دهه نود میرسد، اهالی به قنبر خبر میدهند که رئیسجمهور جدید آمده برای سخنرانی. او با صنم خداحافظی میکند تا در سخنرانی رئیسجمهور حاضر شود و بهقولخودش «کسب تکلیف کند»!
💠 ویژگی خجالتنکش آن است که صرفا در مرحلهی #توصیف و #روایت توقف نمیکند، بلکه #توصیه و #حرف برای گفتن دارد. مزیت مهم خجالتنکش آن است که در عقیده خود #مستحکم است و با اعتقاد حرف میزند. خجالتنکش برخلاف بسیاری از فیلمهایی که موضوعات فرهنگی را دستمایهی خود قرار میدهند، نسبت به سوژهی خود (فرزندآوری) #منفعل نیست و از خارجگود به مسئله نمینگرد. بلکه پیام و حرفی #شفاف دربارهی مسئله دارد و این پیام را در تاروپود گرههای فیلم و افتوخیزها منتقل کرده و درعینحال در مرداب شعاریبودن نمیافتد.
(ادامه...)
🗓📝 تاریخ نگارش: 97/5/24
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
. باسمه . 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬 . « #خجا
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #خجالت_نکش »
✳️عنوان: «خجالت بکش از خجالتکشیدن!»
. [نسخه #کامل و #نهایی ]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_سوم از سه)
💠 صنم از اینکه مردم بفهمند بچهدار شده خجالت میکشد. با قنبر تصمیم میگیرند داستانی سر هم کنند و بچه را سر راهی جلوه دهند. صنم که ابتدا بچه را دردسر میداند و روی خوشی نشان نمیدهد، بعد از تولد مخفیانهاش، نگاهی به او میاندازد و با این نگاه، محبت مادری در قلبش موج میزد، اما موقعیت بغل کردن او را پیدا نمیکند. دقیقا از همین لحظه است که حوادث دومینووار یکیپسازدیگری رخ میدهند و بچه از صنم دور میافتد. هرچه صنم یکقدم به نوزاد نزدیک میشود، حادثهای جدید، فاصلهای جدید میسازد و او دلواپسی و نگرانی مادرانهاش بیشتر میشود. این حوادث هرچند کنشهایی در اندازهی یک اثرفاخر منتقدپسند سینمایی نیستند، اما #ریتم فیلم را حفظ میکنند و برای مخاطب مردمی جذاباند.
💠 فیلم بهزیبایی، پیام خودش را به عنوان راهحل بازشدن کلاف پیچیدهشده مسئله ارائه میدهد. صنم که لحظهبهلحظه از نوزادش دورتر میشود، به صرافت میافتد و در واگویهای با خدا، به اشتباهش اعتراف میکند که نعمت خدا را #کفران کرده و پس زده و اینکه نه از این نعمت، بلکه از خجالتکشیدنش باید #خجالت_بکشد. دقیقا گره فیلم زمانی باز میشود که صنم در جمع اهالی به این اشتباهش #اعتراف میکند و با افتخار میگوید که فرزند برای اوست. بلافاصله بعد از این اعتراف است که نوزادش را -که یکی از اهالی پیدا کرده و به پلیس سپرده- به دستش میدهند و او مادرانه در آغوشش میگیرد.
💠 در کنار این پیام طلایی، خجالتنکش درد خانوادههای نسل جدید را هم بیان میکند. فیلم با روایت موازی و مقایسهای از زندگی صنم و قنبر (بهعنوان خانوادهای از نسل قبل) و زندگی بهرام و احمد، فرزندان قنبر و صنم که تشکیل خانواده دادهاند و در شهر زندگی خوب و مناسبی دارند، به نسل جدید تشر میزند. نسل جدید مشکلات نسل قبل را ندارد، اما زیر بار مسئولیت فرزند نمیرود و ابراز بیحوصلگی میکند. خجالتنکش، این بیحوصلگی و بیفرزندی را نه فقط بهعنوان #محرومیت_اختیاری از یکنعمت الهی، بلکه نوعی #کفران_نعمت معرفی میکند که در واقع خداوند به خاطر این بیحوصلگی آنها را محروم کرده و #لذت_واقعی را نخواهند چشید.
💠 خجالتنکش کمدی اجتماعی موفق مردمی است و با فروش 4.5 میلیاردی توانست و توانسته مخاطبان را به خود جلب کند. این نشان میدهد میتوان هم #کمدی ساخت و هم #فروش مناسب به دست آورد و هم #محصول خوب فرهنگی تولید کرد و زیبا، شفاف، مستحکم و بااعتقاد #حرف خود را زد؛ ساده و صریح، حتی در عنوان فیلم: «خجالت نکش»!
//پایان//
🗓📝 تاریخ نگارش: 97/5/24
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌« #دیاثت_ایمانی و #دیاثت_دینی »
🍁 حضرت آیتاللّه جوادی آملی، دو سال پیش واژهی « #دیاثت_سیاسی» را به ادبیات سیاسی-اجتماعی ما افزودند. این واژه بعد از چندماه به عرصه فرهنگ و #سینما نیز وارد شد و « #دیاثت_فرهنگی» را متولد و جنجالهای فراوانی را بهپا کرد. هرچند برخی اندیشوران با این ادبیات و اصطلاحگذاری اجتماعی موافق نیستند، اما به نظر میرسد این واژه بهخوبی میتواند عمق برخی فجایع را نشان بدهد و از بار معنوی خود برای ایجاد تنبُّه استفاده کند.
🍁 در این میان، شاید -وحتما- بتوان از چیزی به نام «دیاثت ایمانی و دیاثت دینی» نیز نام برد. اگر #دیاثت سیاسی یا دیاثت فرهنگی را مذموم و بد میدانیم، به مراتب دیاثت ایمانی، فاجعهبارتر و مخربتر و مصداق واقعی خَسِرَالآخِرَة است. دیاثت یعنی #بی_غیرتی؛ و چنانچه دیاثت سیاسی یعنی بیغیرتی سیاسی و دادن مملکت به دست اجانب؛ دیاثت دینی و ایمانی یعنی بیغیرتی دینی و دادن دین به اجنبی! دیاثت ایمانی و دینی، یعنی دین و ایمانمان را به چیزی وانهیم که ارزشش را ندارد. دیاثت ایمانی و دینی، یعنی #ایمان_فروشی و معاملهی دین!
🍁 مثلا دیاثت ایمانی میتواند این باشد که تمام هویت و #اسم_و_رسم و زندگی و خانهوکاشانه و محل کارمان و... همهوهمه از #دین باشد و عملی (مثلا #حضور_زنان_در_استادیوم_ورزشی) را در زمانی حرام و ممنوع بدانیم و با تمام وجود با آن مبارزه کنیم و گریبان چاک و فریاد وااسلاما سر دهیم و دقیقا در همین زمان بر اساس بغضهای شخصیمان، آنقدر از این اتاق به آن دفتر و از این جلسه به آن محفل برویم و آتشبیار معرکه شویم که رابطه نهاد عامل با نهاد دین قطع شود و بهخاطر پچپچهای درگوشی ما با پدرمان و اینوآن، روابط دولت با مراجع بگسلد و اندک امیدهای اصلاح نیز به کلی خراب شود.
🍁 اما دقیقا همان عملی که حرامش میدانستیم و قربهالیاللّه برایش گریبان چاک میدادیم، در زمان دیگری توسط عاملان دیگری که حضورشان را الطاف خفیّه -بلکه جلیه- الهی میدانیم، انجام شود و رگمان که باد نکند هیچ، ککمان هم نگزد!
🔥 به نظر نمیرسد این حجم از #رذالت و ایمانفروشی را بتوان با واژهای دیگری غیر از «دیاثت ایمانی» نشان داد.
🍁 البته چنانکه احتمالاً همگی میدانیم، تحقق چنین دیاثتی بسیار دور از ذهن است و چنین چیزی جز در افسانههای مادربزرگهای قصهگوی جابلقا و جابلسا، بعید است پیدا شود. حرف از چنین دیاثتی با این حجم و این مثال، فقط برای ما نقش تذکاری دارد! و چه خوب است تذکار: «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ». راست گفت خداوند والا و بلندمرتبه.
//پایان//
#یادداشت | #یادداشتک | #حوزه
[انتشار در #خبرگزاری_رسا بااندکی تغییر 👇]
🖇 mobile.rasanews.ir/data?id=585847
🖇 rasanews.ir/detail/News/585847/2067
🌐 @aliebrahimpour_ir [97.8.29]
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #تنگه_ابوقریب »
✳️عنوان: «جنگ بیفرمانده یا فرماندهی "بدو ماشااللهی"»
✳️نقدی بر نمایش و جایگاه فرمانده در فیلم تنگهابوقریب
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_اول از دو)
💠 «تنگه ابوقریب» با نامزدی در 11رشته و کسب 6سیمرغ، پرافتخارترین فیلم سیوششمین جشنواره فیلم فجر است که سیمرغ بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین جلوههای ویژه میدانی مهمترین آنهاست. برچسب «بهترین فیلم جشنواره» بیش از آنکه امکان و احتمال وجود ارزشمندیهای ذاتی را در فیلم به لحاظ فنی افزایش دهد، ارزشهای خبری و رسانهای را برای ایجاد اتمسفر ویژهای حول فیلم به ارمغان میآورد؛ اتمسفری که تبلیغ و ارتباط با مخاطب را تقویت کرده، بیننده را جذب میکند تا پای تصویر بنشیند و برای فیلم وقت بگذارد. ازاینرو اگر تنگهابوقریب فیلمی درجه چندم بود، شاید دقتنظر دربارهی محتوایش اهمیت چندانی نداشت؛ اما وقتی فیلمی قابل و پرافتخار است، اثر یا اثرات قابلتوجهی نیز میتواند داشته باشد.
💠 فیلم «تنگه ابوقریب» برداشتی آزاد و دراماتیزهشدهای است از داستان واقعی فداکاری بچههای در شُرُف مرخصیِ گردان عمار لشکر ۲۷ محمدرسولالله در 21تیرماه1367؛ یعنی دقیقا یکهفتهمانده به تصویب قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران. در خلاصهداستانی که رسماً از سوی تیم سازندهی فیلم منتشر شده است، میخوانیم: «در ۲۱ تیرماه ۱۳۶۷، حمله وسیعی سراسر جبهه جنوب را درگیر میکند، یکی از نقاط حساسی که دشمن قصد عبور از آن و رسیدن به شهرها و جادههای کلیدی ایران را دارد تنگه ابوقریب است، تنگهای که نام و خاطرهاش در میانهی تاریخ رسمی روزهای پایانی جنگ گم شده... تنگهای که محل مقاومت افراد گردان عمار بود...»
💠 به لحاظ فنی، تنگهابوقریب پلهی رشدی در سینمای دفاع مقدس است و نشان از نبوغ کارگردانی بهرام توکلی و مدیریت حرفهای و دلسوزانه سعید ملکان دارد. کسب سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین چهرهپردازی و بهترین فیلم، شاهدی بر این مسئله است. هدایت دوربین توکلی در پلانهای کشدار و امدادی، نوعی همراهی در صحنه را برای مخاطب به ارمغان میآورد که در سینمای دفاعمقدس ایران بیسابقه است و درک دردها، رنجها، تشنگیها، ازخودگذشتیها و انبوهی از تجربههای روحی و معنوی خوب را به مخاطب هدیه میدهد. اما با اینحال، فیلم از مشکل فیلمنامه و روایت رنج میبرد. فیلم سینمایی، مستند نیست. فیلم یعنی روایت و روایت یعنی داستان و تنگه ابوقریب فاقد داستان است. اما این تمام مشکل نیست. یکی از مشکلات اساسی این فیلم، تصویری است که از جایگاه «فرمانده» ارائه میدهد.
💠 اساسا نیروی نظامی و «نظم» از یک خانوادهاند. بدون نظم، نیروی نظامی معنای واقعی خود را ندارد. شاخصترین ملاک نظم در نیروی نظامی، جایگاه فرمانده و نوع و اثر فعالیتهای اوست. اما تنگه ابوقریب، روایتی فاقد فرماندهی، عقلانیت و مدیریت از صفحهای طلایی از جنگ ارائه میدهد؛ ازاینرو هرچند به لحاظ دراماتیک اثرگذار است، با اندکی بدبینی حتی میتواند بوی ضدجنگ بدهد.
💠 فرماندههای گردان عمار (با بازی مهدی پاکدل)، اصلیترین فرمانده موثر در فیلم است؛ اما هیچ فعالیت موثری در مدیریت ندارد. او در ابتدای فیلم به بچههای گردان که از نبردهای قبلی خستهاند و قول برگشتنشان را به خانواده دادهاند و میخواهند به مرخصی بروند میگوید که من به فرمانده هم گفتم که شما خستهاید، ولی گفتند به شما بگویم هرکس دوست دارد بیاید و هرکس میخواهد برود، اتوبوسها آمادهاند. بچهها را جمع میکند و به سمت خط حرکت میکنند و تا انتهای فیلم دیگر هیچگونه برنامهریزی و مدیریتی از او شاهد نیستیم. او منفعلترین و دستوپاچلفتیترین فرماندهای است که میتواند باشد. راه میرود و بدون آنکه برنامه و طرحی داشته باشد، منتظر رویدادهاست و منفعل از اتفاقات بیرونی. بیشترین فعالیتی که از او میبینیم آن است که حتی در حساسترین و بحرانیترین شرایط معرکه و میان بارانی از فشار روانی و گلوله گوشهای میایستد و فقط میگوید: «بدو ماشاالله!» همین!
💠 این فرمانده، غیر از آنکه منفعل است، فاقد فکر نیز هست و نمیداند چه میکند. زمانی که یکی از مسئول دستههایش از او میپرسد برنامه چیست و چه طور بدون پشتیبانی میخواهند به خط بزنند؛ صرفا میگوید: «نمیشود که دست روی دست بگذاریم!»
(ادامه...)
🗓📝 تاریخ نگارش: 97/6/10
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #نقدفیلم #رزومه #یادداشت ]
1⃣ https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/440 [بخش اول]
2⃣ https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/441 [بخش دوم]
🌐 @aliebrahimpour_ir
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #تنگه_ابوقریب »
✳️عنوان: «جنگ بیفرمانده یا فرماندهی "بدو ماشااللهی"»
✳️نقدی بر نمایش و جایگاه فرمانده در فیلم تنگهابوقریب
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_دوم از دو)
💠 جانشین لشکر، نمونهی دیگری از فرمانده نمایشدادهشده در فیلم است. جانشینی که مقر را رهاکرده و رفته جلوی خط. چرایش معلوم نیست. اتفاقا این سوال را در خود فیلم هم میبینیم. از مقر به او بیسیم میزنند که چرا رفتهای جلو؟ عقب موثرتری. اما او نیز در راه بازگشت شهید میشود.
💠 در صحنهای دیگر، در میانهی میدان، زمانی که فشار بعثیها به تنگه افزایش پیدا میکند، فرماندهی یکی از دستهها (با بازی حمیدرضا آذرنگ) نیروهای اندک باقیماندهاش را پشت خاکریزی جمع میکند و به آنها میگوید، تنگه را مینگذاری کردهاند و اگر تانکها از خاکریز عبور کنند، منفجر میشوند و تنگه بسته شده، گیر میکنند و برمیگردند. مجید (با بازی جواد عزتی) میگوید: «اگر اول جنگ بود، دوتاشونو میزدیم، بقیه فرار میکردن؛ الان که دیگه اینطوری نیست». این سوالی مهم و اساسی است؛ اما فرمانده پاسخی برای آن ندارد. نگاهی به علیکوچولوی قصه میاندازد برای اینکه حالوهوای او را آرام کند، از او میپرسد «علیآقا نظر تو چیه؟» و اینگونه سوال اساسی بیپاسخ میماند.
💠 در میانهی میدان، حسن (با بازی مقبول و برنده سیمرغ امیر جدیدی) است که میدانداری میکند؛ او که خودش بدون هماهنگی با فرمانده و مسئول دسته تا خط آمده؛ بیش از خود فرمانده دسته، بچهها را در خطمقدم هدایت میکند. او همزمان که مشغول شلیک آرپیجی است، نیروهای اطراف را نیز راهنمایی میکند و به سمت محلهای مناسب میفرستد.
💠 اینها همهوهمه این کلانالگو را در ذهن ایجاد میکند که اینجا آنچه پیشبرنده است، فقط عشق است و نیروها انگار فقطوفقط با دل کار میکنند. روایت تنگه ابوقریب، مملو از شهود و عشق است و عاری از برنامه! علی که در میانه راه میپرسد این نیروها چرا دارند عقب بر میگردند، تنها جوابی که از مجید دریافت میکند آن است که «کلاه خودت را بچسب باد نبرد!» این جواب هرچند تلنگری برای سلوک شخصی است، اما دلالتی پنهان دارد بر تاکید بر فردیت و بیتوجهی به نگاه کلان.
💠 واقعیت آن است که باید کوشید در نمایش جنگ، در کنار دلاوریها و جانفشانیها و ایثارها، از ابعاد دیگر غافل نشد. هرچند منکر معجزات و اتفاقات خارقالعاده و شگفتآور الهی در طول دفاع مقدس نیستیم، اما پیروزی اصالتا در گرو نهفقط تلاش صادقانه، بلکه نیازمند کوشش متعهدانه است. اگر مردم دیروز، نمایش رِنجِروار و ماورایی از جنگ را میپذیرفتند، جوان امروز نمیتواند با تصویری بینظم و پُر سوال و شبهه از جنگ، عمیقا به پیروزی آن افتخار کند. میتوان با سلاخی و نمایش واضح از دردها اشک گرفت؛ اما نمیتوان عقل را اقناع کرد.
💠 افتخار زمانی به وجود میآید که جانفشانی در بستر عقلانیت رخ دهد. پرواضح است که منظور از عقلانیت، عقل خودبنیاد نیست. در عقلانیت اسلامی، هرچند فاعلیت الهی و امدادهای او و صدق نیت از عوامل اصلی و موثر محسوب میشوند، اما نظم و برنامهریزی و تدبیر نیز از اصلیترین پارامترها هستند. توصیه به «نَظْمِ أَمْرِکُم» در کنار تقوا جزو آخرین وصیتهای حضرت امیر علیهالسلام است. در سیرهی حضرات نیز نظم و برنامه خصوصا در میدان جنگ، اصلی اساسی بوده. حضرات اجازه نمىدادند كه بىنظمى بر سپاه حاكم شود و افراد شايسته را به فرماندهى بر مىگزيدند و در صورت تخلّف، از متخلّف بازخواست مىكردند. حضرت على عليهالسلام به سپاهيان خود در صفين چنين سفارش كرد: «فَسَوُّوا صُفُوفَكُمْ كالْبُنْيانِ الْمَرْصُوصِ وَ قَدِّمُوا الدَّارِعَ وَ اخِّرُوا الْحاسِرَ؛ صفهايتان را چون ديوارى سربى منظم كنيد، زره پوشان را جلو و سپرداران را پشت سر آنان قرار دهيد.» امام حسين عليهالسلام نيز در ماجراى كربلا، نيروى 72 نفرى خود را با نظم و آرايش خاصى وارد كارزار كرد و به طور دقيق و منظم، فنون نظامى و اصول جنگى را اجرا نمود.
💠 تاریخ جنگ مشهون از برنامهریزیهای دقیق علمی مبتنی بر اطلاعاتعملیاتهای موشکافانه است. ناگفته پیداست دفاع مقدس هشتساله همچون یک اتفاق ساده کوچک گذرا نبوده و نیست و جز در پرتو برنامهریزی دقیق به پیروزی نمیرسد. سخن اینجاست که در روایت ارائه شده از آن روی پرده نمایش، گاهی از این بُعد غفلت میشود. اتفاقی که در تنگهابوقریب افتاده و عقلانیت و مدیریت جمعی را به نفع رشادتهای فردی، حذف کرده است.
//پایان//
🗓📝 تاریخ نگارش: 97/6/10
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #نقدفیلم #رزومه #یادداشت ]
1⃣ https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/440 [بخش اول]
🌐 @aliebrahimpour_ir
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #تنگه_ابوقریب »
✳️عنوان: «تنگه ابوقریب» نسخهی ایرانی اما ناقص «ستیغارهای»
✳️بررسی مقایسهای تنگهابوقریب بهرامتوکلی و Hacksaw Ridge ملگیبسون
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_اول از دو)
💠 «تنگه ابوقریب» با نامزدی در 11رشته و کسب 6 سیمرغ همچون بهترین فیلم و بهترین کارگردانی، پرافتخارترین فیلم سیوششمین جشنواره فیلم فجر، یکیاز سهفیلم سازمان اوج در این دوره از جشنواره، دومین تجربهی سعید ملکان در تهیهکنندگی فیلم ژانر دفاع مقدس و اولین تجربه بهرامتوکلی در کارگردانی این ژانر است.
💠 «تنگه ابوقریب» بنابر گفتهی توکلی، برداشتی آزاد و دراماتیزهشدهای است از داستان واقعی فداکاری، جانفشانی و ایثار بچههای لبتشنه گردان عمار لشکر ۲۷ محمدرسولالله در 21تیرماه1367؛ یعنی دقیقا یکهفتهمانده به تصویب قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران. در خلاصهداستانی که از سوی تیم سازندهی فیلم منتشر شده است، میخوانیم: «در ۲۱ تیرماه ۱۳۶۷، حمله وسیعی سراسر جبهه جنوب را درگیر میکند، یکی از نقاط حساسی که دشمن قصد عبور از آن و رسیدن به شهرها و جادههای کلیدی ایران را دارد تنگه ابوقریب است، تنگهای که نام و خاطرهاش در میانهی تاریخ رسمی روزهای پایانی جنگ گم شده... تنگهای که محل مقاومت افراد گردان عمار بود...»
💠 اساسا فیلم سینمایی، چیزی غیر از مستند است. سینما یعنی روایت و روایت یعنی داستان و تنگه ابوقریب -برخلاف چیزی که پیش از این از توکلی توقع داشتیم- فاقد داستان است. بنابراین مقدمه ندارد؛ چالش ندارد؛ نقطه اوج ندارد؛ پایانبندی ندارد. صرفا یک نمایش خشکوخالی است. نمایشی که البته به برکت جلوههای ویژهی میدانی گاهی صحنههای زیبا و احساس برانگیزی خلق میکند. اما چون خشک و بیچالش است، بدون روح است و درام واقعی شکل نمیگیرد. فیلم میکوشد درام را در همان خلق صحنههای احساسبرانگیز تامین کند. سکانس مقدمه فیلم، البته ما را آماده میکند برای نمایش یک داستان؛ چهارشخصیت دور یک میز مشغول خوردن آبهویج با داشتن هدفی خاص و مشخص (پول قرضدادن به حسن) نشستهاند. این مقدمه ما را آماده میکند که داستانی را با این 4شخصیت ادامه دهیم و پول قرضدادن به حسن به عنوان یک کد، تاثیری در نقطه اوج و فرود داستان داشته باشد و در ادامه دیکُد شود. اما این توقعی کور است. هنگامی که میبینیم فیلم از نیمه گذشته، دیگر ناامید میشویم و بیخیال آن مقدمهی دهدقیقهای طولانی.
💠 تنگهابوقریب، شباهتهای عجیبی دارد به فیلم «ستیغ ارهای (Hacksaw Ridge)» اثر ملگیبسون که نامزد بهترین فیلم و بهترین کارگردانی اسکار نیز بود. این شباهت به قدری است که میتوانیم با تقریب خوبی مطمئن شویم یکی از فیلمهایی که زیر دست توکلی بوده و از روی آنها برای تنگهابوقریب قلم زده، حتما ستیغارهای است. مجیدِ تنگهابوقریب (با بازی زیبای جواد عزتی) که دکتر گروهان است با درصد بالایی، همان «دزموند داس» امدادگرِ ستیغارهای است. خیلی از روحیات او را هم دارد. هر دو مهربان و دلسوزند. دزموند، روحیهای فردی داشت و بنابه وظیفهی ملی به جنگ آمده بود. مجید هم درجایجای دیالوگهایش توجه به فردیت خودش را بروز میدهد. نمونهاش آنجا که وقتی علی کوچولو (با بازی مهدی قربانی) -که برای اولین بار میخواهد خط مقدم را تجربه کند- انبوهی از رزمندگان را میبیند، میپرسد چرا اینها نماندهاند خط و دارند بر میگردند؟ جوابی که از مجید میشنود این است که «کلاه خودت را بچسب باد نبرد.» این شباهت حتی در رفتار و دیالوگها هم هست. دزموند بارها تاکید میکرد حتی یک زخمی هم روی زمین نماند و سعی میکند همه را برگرداند. این دیالوگ را در میانهی میدان از هم مجید میشنویم. او هم میکوشد حتی یک زخمی هم از قلم نیفتد.
💠 غیر از شباهت شخصیت، شباهت در صحنهها نیز دیده میشود. سکانس حرکت گردان عمار، که پشت کامیون نشستهاند و به سمت خط میرود و در این حال صحنههای دلخراش مجروحین را میبینند که از کنار جاده به عقب بر میگردند، رونوشتی از سکانس مشابهاش در ستیغارهای است. با این تفاوت که تکلیف بسیاری از این صحنهها در تنگهابوقریب با کلیّت ساختار فیلم روشن نیست. یکربع-بیست دقیقهای که بچهها پشت کامیون نشستهاند، جاده بسته شده، پایین میآیند و به مردم کمک میکنند، چه نقشی در تنگه ابوقریب دارد؟! هیچ! دقایقی فیلمپُرکن اند که البته خودش میتوانست یک فیلم کوتاه جذاب باشد.
(ادامه...)
🗓📝 تاریخ انتشار: 97/11/1
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #نقدفیلم #رزومه #یادداشت ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #تنگه_ابوقریب »
✳️عنوان: «تنگه ابوقریب» نسخهی ایرانی اما ناقص «ستیغارهای»
✳️بررسی مقایسهای تنگهابوقریب بهرامتوکلی و Hacksaw Ridge ملگیبسون
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_دوم از دو)
💠اما مهمترین نکتهای که این تقلید را ناقص و ناکارآمد کرده، محور فیلم است. ستیغارهای چنانکه از عنوانش مشخص میشود، حماسهای را که در منطقهای خاص (یک کوه) توسط شخصیتی مشخص رخ داده، روایت میکند. اما محور داستانِبالقوهای که تنگهابوقریب میخواسته داشته باشد، مشخص نیست. فیلم شخصیت محور است یا رویدادمحور یا مکان محور؟ قرار بوده در کنار یک (یاچند) شخصیت، واقعهای تاریخی بازآفرینی و نمایش داده شود یا با محوریت خودِ آن واقعه، شخصیتها را هضم کنیم یا در واقع مکان است که محور رویدادها و شخصیتهاست؟ تنگه ابوقریب شدیدا افت و خیز دارد. گاهی با شخصیتها همراه است و گاهی واقعهمحور و گاهی روی مکان مانور میدهد. ازاینرو نفسِ روایتِ فاقد داستان فیلم هم، تکهتکه شده است.
💠همچون ستیغارهای، تنگهابوقریب نیز نام یک مکان را یدک میکشد. اصل ماجرا، تنگهی ابوقریب است. اما مخاطب به هیچ عنوان با مکان ارتباط نمیگیرد. برخلاف ستیغ که کاملا مکان و موقعیت جغرافیایی، ورودی و خروجی و اجزایش برای مخاطب روشن است. تنگهابوقریب در معرفی مکان عقیم است. اشکال اساسی نیز در طراحی ناکارآمد و اشتباه صحنه جنگ است. چرخش و عقبوجلوشدن دوربین، فهم مکانی را از ما میگیرد. البته مشکل اساسی از دوربین نیست، از خود کارگردان است. کارگردان خودش مکان را فهم نکرده و برای همین نتوانسته منتقل کند. نیروها چرا در میانه میدان اینقدر دور خودشان میچرخند؟ این تنگه کجاست؟ همین کانال دو متری تنگه است؟ کل محدودهای که بچهها عقبوجلو میروند، مساحت کوچکی دارد که ورودی و خروجی آن معلوم نیست. لوکیشنی که برای تنگه انتخاب کردهاند، باز و خلوت است. هرچند سعی کردهاند با موانع دستی در آن چالش ایجاد کنند، اما باز هم لخت و خالی است. هرچند مخاطب میتواند از روی مرام و معرفت و حُسن نیت، تنگه را در دلش بازسازی کند، اما روی پرده، تنگهای در کار نیست. دشت وسیع و بیسروتهی است و یک کانال.
💠متاسفانه طراحیهای جنگ نیز بهغایتخود ضعیفاند. حسن (با بازی مقبول و برنده سیمرغ امیر جدیدی) از فاصلهی صدمتری و دویستمتری، آرپیجی را میگذارد روی دوشش و پشتسرهم تانک شکار میکند. آرپیجیزدن واقعا مثل پرتابکردن سنگ نیست که اینقدر راحت نمایشش میدهد. جنگی تصویرش نمایش داده شد، هم تنبهتن بود و هم نبود! اگر این ضعف طراحی جنگ را بگذارید کنار تصویر ناقص از مکان، یعنی با نقاشیای مواجه هستیم که نه پسزمینهی مشخصی دارد و نه کنش شخصیتهایش مشخصاند.
💠با این وجود، تنگهابوقریب توانسته همچون ستیغارهای تصاویری دقیق از صحنهی دردناک و پرتنش جنگ ترسیم کند. به برکت چهرهپردازی ملکان، جلوههای ویژه و طراحیهای توکلی، تصاویر خلقشده در تنگه ابوقریب نیز، زیبا و فوقالعادهاند. ترکشی که به گردن رزمنده در حال حرکت میخورد و خون فواره میزند بیرون. دستوپای قطع شدهای که گوشهای افتاده و مجید برمیدارد و میگذارد روی جنازه صاحبش. دستی که از بازو قطع شده و مجید با چفیه میبنددش؛ انبوه جنازههایی که منظم کنار هم قرار میدهند و چشم هم ناظر رهگذری را به خود جلب میکند و... همه و همه تصاویری ناب و بینظیرند که کمتر مشابهی در تاریخ سینمای دفاع مقدس دارند. هرچند که در کنار اینها تصاویر نازلی هم باشد؛ مثل خونی که بلافاصله بعد از ترکشخوردن مجید و شهادتش از سرش جاری میشود، از شربت آلبالوی سنایچ هم رقیقتر است.
💠تنگهابوقریب دومین محصول دفاعمقدسی سعید ملکان، بعد از «ویلاییها» و اولین تجربه توکلی در این ژانر است. هرچند ضعفهای محتوایی و متنی فراوانی دارد، اما با تصویرسازیهای زیبا، جلوههای ویژه مناسب و بازیهای مقبول بازیگرانش، روح دوبارهای در سینمای دفاع مقدس دمیده و پلهی رشدی برای آن محسوب میشود. تنگهابوقریب نشان داد در کنار آنکه میشود از الگوهای موفق جهانی برای ارتقای سینمای دفاع مقدس بهره برد، تقلید ناقص در این زمینه اثری کاریکاتوری تولید خواهد کرد.
//پایان//
🗓📝 تاریخ انتشار: 97/11/1 - آفتابیزد
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #نقدفیلم #رزومه #یادداشت ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 سینمای #استثمار در هند و ایران
🎞 جمعه شب، شبکه نمایش #فیلم هندی «قیام» را پخش کرد و شب قبلش، فیلم #سینمایی هندی «باج» و دو هفته قبل از آن در ایام نوروز، فیلم سینمایی «قاتلان هندوستان». وجه مشترک تمام این فیلمها، همکاری فعال یکی از سه «خان» معروف سینمای بالیوود، یعنی #عامرخان است که نقش اولی آنها را برعهده دارد و یا در کنار آن، تهیهکننده نیز هست. اما علاوه بر این، وجه اشتراک دیگری نیز وجود دارد.
🎞 فیلم «باج» محصول سال2001، جزو پرفروشترین فیلمهای آن سال و علاوه بر نامزدی اسکار، برنده تعداد قابل توجهی از جوایز داخلی و خارجی شد، داستان زندگی مردم یک روستا در دوران حکومت بریتانیا بر هند را روایت میکند که به خراج سنگین انگلیسیها اعتراض میکنند و با شرطبندی زندگی خود در مسابقه کریکت در مقابل آزادی از خراج، آرامآرام به خودباوری میرسند و با تلاش از جان و دل، رقیب را شکست میدهند. فیلم «قیام» محصول 2005 نیز، روایتگر زندگی مانگال پاندی یک سرباز هندی است که به روشنکننده جرقه جنشهای استقلال طلبی سال ۱۸۵۷ میلادی در هند علیه بریتانیا شناخته میشود.
🎞 فیلم « #قاتلان_هندوستان» اما داغ داغ است. محصول 2018؛ با نقش اولی دو ستاره بیرقیب بالیوود یعنی آمیتاب باجان و عامرخان. روایت گروهی مبارز خودجوش هندی علیه استعمارگران بریتانیایی. تهيه كنندگان فيلم از آن به عنوان گرانترين و پرخرج ترين محصول تاريخ سينمای هند تا اين لحظه اسم بردند.
🎞 اینها مشتی از نمونه خروار محصولات بالیوود است و نشان میدهد، ساخت فیلمهای با موضوع مبارزان استقلالطلبی هند هنوز هم به عنوان یکی از مهمترین سوژهها در سینمای هند زنده است و مخاطب دارد. فیلمهایی که میکوشند در کنار روایت ظلم استعمار، روح #خودباوری و #مبارزه را در مخاطب احیا کنند و آفات و نابهسامانیهای استعمار و استثمار را در ذهنیت تاریخی مردم #زنده_نگه_دارند.
🎞 این جدیت بالیوود نسبت به تاریخ و دوران #استعمار خود، ما ایرانیها را ناخودآگاه به فکر وامیدارد. ما چند فیلم دربارهی استعمار و مبارزان استقلالطلبی تاریخ خود ساختهایم؟ در انتهای این سبد غیر از «#یتیم_خانه_ایران» ساخته ابوالقاسم طالبی، چه فیلم قابلتوجه و حتی غیرقابلتوجهی باقی میماند؟! آیا یکی از دلایلی که برخی مسئولین، در مسیر چشمامیدبستن به غرب و بیگانگان، مردم را همفکر و همراه خود میبینند و مردم نیز احیانا تعامل با بیگانه را راهحل مسائل کشور بپندارند، مخدوش شدن حافظهی تاریخی ملت نیست؟
🎞بهنظر میرسد #سینما در بازتولید روایتهای جذاب و حفظ #حافظه_تاریخی ملت از تجربیات دردناک استعمار و استثمار ذلتبار خود، وظیفهی سنگینی به دوش دارد. چنانکه مقام معظم رهبری نیز در دیدار با سینماگران فرمودند: «ما بایستی تصویر درستی از رژیم طاغوت، رژیم گذشته را به جوان امروز نشان بدهیم؛ این کار نشده، به خوبی انجام نگرفته. راجع به انقلاب باید صحبت بکنیم، راجع به دفاع مقدس باید کار کنیم، راجع به مسئلهی خانواده باید کار کنیم؛ خانوادهی ایرانی، هویت ایرانی، فرهنگ ایرانی، گذشتهی ایرانی، #تاریخ_ایرانی» (24/8/1397)
🖌علی ابراهیم پور
🗓 (نگارش:25 فروردین98 - انتشار: 28فروردین98)
🔗 http://rasanews.ir/fa/news/602988/ [کد خبر در #رسا: 602988]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 #گوش
✅ #سینما دیلی چند روزی است که توقیف فیلم قاتل و وحشی را پوشش وسیع خبری میدهد.
💬خلاصه خبر این است: «قاتل و وحشی» توقیف شد/ ممانعت از نمایش فیلم حمید نعمت الله برای داوران / دلیلی که وزارت ارشاد برای توقیف این #فیلم آورد، نمایش #موی_تراشیده و #گوش لیلا حاتمی بود که از نظر شورای پروانه نمایش این کار مجاز نبوده است. اتفاقی که در همهی این سالها در چندین اثر سینمایی افتاده و مجوز گرفته اما سازمان سینمایی دولت حسن روحانی، ترجیح داد به عقب برنگردد!
🔸موجی از پوشش رسانهای حول این اتفاق، روی کلیدواژه #گوش میچرخد که چند بازیگر و هنرمند یادداشتهایی نوشتند و بر آن تاختند.
🔸من تا قبل از دیدن این کلیپ، این بالبالزدنهای رسانهای برایم معنا نداشت! خب طبیعی است که زنی که حجاب رعایت نکند، نباید مجوز بگیرد! فتوای مراجع، بر حرمت نمایش بدن، تنهاوتنها استثنا، گردیصورت و دستها تا مچ است.
تا این کلیپ را دیدم!
🔷چهار نکته:
🔻۱.ارشاد بیتوجهی کرده که در خبر، #گوش را بهانه کرده! شخصی که خبر را تدوین کرده، نادانی کرده و برای موجسازی رسانهها بستر فراهم کرده! دلیل اگر دلیل است، همان رعایت نکردن #حجاب است. شما که عملا با نمایش گوش مشکلی ندارید؛ چرا خوراک رسانهای میسازید و با اعصاب ملت بازی میکنید؟ (این نکته در فرض خوشبینانه است؛ ر.ک: نکته۴)
🔻۲.کلیپ را ببینید. رسما مدتهاست در مملکت فیلم بیحجاب میسازند و با این گمان که علت وجوب حجاب، مو است! مو نباشد، نمایش مجاز است! اینکه این حرام آشکار اتفاق افتاده، آن هم به صورت مکرر، جای تعجب دارد. چشم و گوشها تاحالا کجا بودهاند؟
🔻۳.من به نعمتالله و تیمش حق میدهم ناراحت باشند. آنها طبق روال فیلم ساختهاند و کاری کردند که قبلا هم میشده! حق دارند ناراحت باشند. اما ارشاد باید بیانیه رسمیتری بدهد و این موضع را روشن کند. غلط قبلیاش را رسما اعلام کند و بگوید زینپس مراعات میکند. حتی شاید لازم باشد خسارت تهیهکننده هم پرداخت شود. این ناهمسانی برخورد در مجوز را باید آشکارا حل کند. نه اینکه به تاریخ حواله بدهد.
🔻۴.سناریوی #آشنا یی شاید پشت پرده است. اینبار با کلیدواژه #گوش؛ تا خاکستریها را داغ کنند... کسی گوش به زنگ هست؟؟
کلیپ:
♻️ eitaa.com/aliebrahimpour_ir/805
♻️ t.me/Cinemadaily/16813
🌐 @aliebrahimpour_ir