🔆 متن شبهه :
❔آیا این مطلب صحت دارد درباره علت به کار بردن لفظ «یا علی» هنگام خداحافظی از پیامبر سؤال شد: یا رسول الله ما وقتی صحبتمان، و حرفمان با یکی تمام می شود، پایان کلاممان، او را به خدا میسپاریم، به بیان پارسی میگوییم: خداحافظ و به زبان عربی میگوییم: فی امان الله. اگر بدون خداحافظی کردن، در وسط سخن گفتن از او جدا بشویم، نوعی بی ادبی میپنداریم شما وقتی در معراج با خدا همصحبت شدید، پایان جمله که نمیتوانستید به ذات خدا عرضه بدارید: تو را به خدا میسپارم آخرین جمله رد و بدل شده، بین شما و خدا چه بود؟ آنحضرت فرمود: در پایان صحبت، خداوند سبحان به من «یا علی» گفت، من نیز به خدای خود «یا علی» گفتم. این آخرین جمله بین من و ذات مقدس خدا بود ❕❕
🔆 پاسخ شبهه :
1⃣ حکایت مربوطه در روایتی نیامده است ، آنچه در مورد علی علیه السلام در #معراج آمده است موارد دیگری است که از جمله آن دو حکایت زیر است .
❕امام رضا علیه السلام به نقل از پیامبر گرامی می فرماید ؛
« زمانی که به #معراج رفته بودم ، در دل عرش ملکی را دیدم که در دستانش شمشیری از نور است که با آن شمشیر بگونه ای حرکت انجام می داد که علی بن ابی طالب با ذو الفقار انجام می داد ، فرشتگان هر گاه مشتاق علی بن ابی طالب می شدند به صورت آن ملک نگاه می کردند ، من گفتم پرودگارا آیا این فرد ، علی بن ابی طالب است ؟ پرودگار مرا مخاطب قرار داد که ای محمد این فرشته ای است که او را به صورت علی خلق کرده اند و حسنات و تسبیح و تقدیس او را تا روز قیامت برای علی بن ابی طالب می نویسم »
📚عیون الاخبار ج2 ص131
👌در نقل دیگری آمده است ؛
« فرشتگان از محبتشان به علی نزد خدا شکایت کردند ، خداوند نیز آن ملک را از نور به صورت علی ( برای آنها ) آفرید ...»
📚ارشاد القلوب ج2 ص233
2⃣ در نقل دیگری آمده است که از پیامبر گرامی پرسیده شد خدا در شب معراج چگونه با تو #سخن گفته و تو را مخاطب قرار داد؟
آنحضرت فرمود: «مرا به زبانی مانند زبان على بن ابیطالب مخاطب قرار داده سپس به من الهام کرد که بگو: پروردگارا ، تو با من سخن میگویی یا على. سپس فرمود: اى احمد .من چیزى هستم ولى از همه چیزها فاصله دارم مانند چیزهاى دیگر نیستم و من به مردم قیاس نمیشوم و به موجودات تعریف نمیشوم. تو را از نورم آفریدم و على را از نور تو آفریدم او را به رازهاى نهانى دل تو آگاه کردم من کسى را به سوى دل تو دوستتر از على بن ابیطالب پیدا نکردم سپس با زبان على با تو سخن گفتم تا دلت آرام بگیرد».
📚بحار الانوار ج38 ص312
📚کشف الغمه ج1 ص106
📚الطرائف ج1 ص155
3⃣ البته باید توجه داشت که منظور از سخن گفتن خدا سخن گفتن با زبان نیست زیرا سخن گفتن با زبان و از طریق تارهای صوتی از عوارض جسم است و درباره خداوند که منزه از جسم وجسمانیت است مفهوم ندارد بلکه منظور سخن گفتن به وسیله ایجاد امواج صوتی در فضاست چرا که خدا قادر است بر اینکه امواج صوتی را در فضا بیافریند و این امواج را به گوش انبیا و پیامبرانش برساند و پیام خود را از این طریق به آنها ابلاغ کند آنچنان که قرآن درمورد تکلم با موسی بن عمران در وادی ایمن گواهی میدهد که امواج صوتی درآن درخت مخصوص ایجاد شده وموسی را به سوی خود فرا خوانده است
📚تفسیر نمونه ج2 ص478
این عماریون
ساعت10 صبح بود برادرم با من تماس گرفت که میخواهم برای خودم و محمدهادی لباس نظامی بگیرم. تعجب کردم و گفتم مهمان دارم ولی ایشان اصرار داشت که من بیایم و قبول کردم. در راه رفتیم سئوالاتی میپرسید. وقتی ماشین را پارک کرد حس خوبی نداشتم و دلم آشوب بود. لباس را که برای محمدهادی اندازه میگرفت یاد تشییع جنازه #شهدا🍃⚘🍃 افتادم که فرزندان آنها لباس نظامی برتن میکنند. به برادرم گفتم اتفاقی افتاده است؟ متوجه شدم #محمود شهید شده است روی پا نمیتوانستم بایستم و در داخل ماشین احساس میکردم دنیا دیگر تکیهگاه ندارد و دوست نداشتم خانه بروم و گفتم فعلا خانه نمیروم و کمی در خیابان باشیم. اسیر یک سرگردانی شدم و بعدازظهر به خانه پدری #شهید رفتیم و بعد #معراج شهدا. اصرار داشتند پیکر را نمیتوانند نشان دهند چون مین در داخل دست ایشان منفجر شد. خودم هم دوست داشتم آخرین تصاویر خندان ایشان را در ذهن نگه دارم و از این به بعد با روح ایشان زندگی میکنم.🍃⚘🍃
سرانجام #شهید محمود نریمانی در تاریخ 1395/5/10 به آرزوی خود که همانا #شهادت بود رسید.🍃⚘🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌚🌑🌚«زن، زندگی، آزادی» به تعبیر مریم رجوی (۶)
🔹اگرچه درمیان منافقین ازدواج ممنوع بود اما برای مسعود نه! او به واسطه مریم رجوی و با اسم ذوب در رهبری یکی یکی زنان را به عقد خود در میآورد و در حرمسرای خود هر شب یکی را دعوت به رابطه جنسی میکرد! مسعود و مریم این سواستفاده جنسی از زنان را با سرپوش یگانگی با رهبر انجام میدادند.
🔸بتول سلطانی میگوید: «یک روز مریم با من تماس گرفت و گفت امشب شب #زفاف تو است و امشب تو به #معراج میرسی! و بعد من را راهی اتاق مسعود رجوی کردند!»
🔹زنان و مردان گروهک منافقین دفترچههایی داشتند که درجیبهایشان میگذاشتند و درتمام اوقات همراه شان بود. باید هر لحظه و هر فکری که به ذهنشان در خواب و بیداری خطور کرده را در آن مینوشتند تا روزانه در نشستهایی که گذاشته میشد در حضور مریم و مسعود رجوی و بقیه اعضا، آن را میخواندند. مسعود اسم این نشستها را گذاشته بود #غسل_در_صحنه!
🔻 ادامه در پست بعدی...
#علیرضا عادت داشت که به خودش هنگامی که میخواست حرف بزند میگفت: «عموت». هرگاه از او میخواستم که به #جبهه نرود میگفت «عموت» باید به دستور #آقای خمینی عمل کنم.
🍃🌷🍃
ما باید به #جبهه برویم و در آنجا از #اسلام و #انقلابمان #دفاع کنیم. عموت دوست دارد مانند #مادرش #فاطمه زهرا (س)🌷#گمنام باشد و میخواهد که #هنگام #شهادت من #چادر #مشکی به سر نکنید.
🍃🌷🍃
اکنون که #علیرضا به جمع خانواده ما بازگشته در حقیقت #خدا به داد دل من رسیده است که آرام شوم.#پسرم هنگام #شهادت فقط 18# سال داشت.😭
🍃🌷🍃
پدرش 10 سال پیش فوت شدند.خواهرش که در هنگام #شهادت او 14 سال سن داشت و برادرش که موقع #شهادتش هفت ماهه بوده بامن اومدن معراج 😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید علیرضا کنی هم در تاریخ ۱۳۶۲/۶/۲۵#، در سن 18# سالگی و در منطقه #حاج عمران و در #عملیات والفجر2 به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#پیکر#شهید طی #عملیات #تفحص #پیکر مطهر #شهدا توسط #کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح#کشف شده و در #معراج #شهدای مرکز شناسایی شد.
🍃🌷🍃
دشمن بعثی عقده و کینه اش را از امام و انقلاب امام با #بدن نازنین او #تسویه کرد. آثار لگدهای دشمن بعثی بر صورت زیبای #شهید وحید نمایان است. #وحید با ضربات لگد مزدور بعثی به #معراج رفت و صورت زیبایش اینگونه شد. 😭
🍃⚘🍃
#وحید از نوجوانان بسیجی شهر ری بود که به پاس تلاش هایی که انجام داده بود تقدیر نامه ای به دست خط امام خمینی (ره) دریافت کرده بود.
🍃⚘🍃
به روایت یکی از امدادگران:
وقتی بالای سر#وحید رفتم دیدم لب هایش تکان می خورد و گویی با کسی صحبت میکند. 😭 باند را برای پانسمان روی سینه اش گذاشتم. من نتوانستم وحید را به عقب منتقل کنم و به ناچار خود به عقب رفتم. 😔
🍃⚘🍃
وقتی اوضاع کمی آرام شد باز به نزد #وحید رفتم ولی دیدم به #شهادت رسیده 😭 اونم با# پیکری اونجوری 😭😭 و بدین ترتیب #وحید « ذبیح الله عید قربان » شد در اول مرداد ماه ١٣۶٧ در حالی که #هفده سال بیشتر نداشت. 😭
🍃⚘🍃
شوکه شدم در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود گفتم مگه #عملیات بود؟
گفته نه نمی دونم چطور #شهید شده؟
برگشتم بلیط را پس دادم رفتم #معراج #شهدا😭
🍃🌷🍃
به مسئول #معراج گفتم #برادرم #شهید شده میگذارید برم اونو ببینم
با یک نفر رفتیم سردخانه
در یک تابوت را باز کرد دیدم #امیره 😭😭چند لحظه ای بهش خیره شدم😭😭
🍃🌷🍃
برگشتم بیرون😔
دلم راضی نشد گفتم اجازه می دهید یک بار دیگر برم ببینم
رفتم بالای سرش نشستم
باهاش کلی نجوا کردم و گلایه کردم که مگر قرار نبود باهم باشیم........😭
🍃🌷🍃
بعد رفتم #پایگاه ابوذر
دیدم دارند می روند به خانواده اش خبر بدهند من را هم با خودشان بردند
نامردا منو انداختند جلو😭
🍃🌷🍃
رفتم در زدم #پدر# امیر (حاج حسین) اومد تا منو دید رنگش پرید😔
گفت چیزی شده #امیر چیزی شده گفتم نه مجروح شده در بیمارستانه بیاییدبرویم
اصرار کرد گفت اگر #شهید شده بگو من تحملش را دارم
😭
🍃🌷🍃
با اصرار فهمید😭
با هم رفتیم بالای سر #امیر .... باید می بودید و میدیدید که این پدر با #پسر #ارشدش چه می کرد
#می بویید و #می بوسید....😭😭
🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ دستخطی از #شهید_سلیمانی: «امروز پیچیدهترین و حساسترین دوره #فلسطین است. فلسطین خط مقدم ما و همه جهان اسلام است. از خداوند سبحان برای مجاهدین صحنه فلسطین موفقیت و پیروزی و اجر الهی را خواستارم».
✍ #سردار_دلها همچنین چند ماه قبل از #شهادت درباره #پاره_تن_اسلام فرموده بود: «به همه اطمینان دهید که #ایران اسلامی، هر میزان هم که فشارها افزایش یابد و محاصرهاش تنگتر شود، فلسطین این نگین جهان اسلام و #قبله_اول مسلمانان و محل #معراج رسول خدا (ص) را تنها نخواهد گذاشت. هرگز در ازای زرق و برق و لاشه این دنیا، از این واجب دینی یعنی «حمایت از فلسطین» دست نخواهیم کشید. دفاع از فلسطین مصداق واقعی دفاع از #اسلام و #قرآن است و هرکس ندای شما را بشنود و به یاری شما نشتابد مسلمان نیست».
✅ #حاج_قاسم عزیز، یارانت، ثابتقدم و استوار، به گونهای عرصه را بر دشمن صهیونیستی تنگ کردهاند که #استکبار و لشگر شیطان به سردمداری شیطان بزرگ، #آمریکا، هرچه در توان دارند، به منطقه آورده و خود به صورت مستقیم، صحنه سیاسی و نظامی رژیم #کودک_کش را مدیریت و فرماندهی میکنند! اما یقین داریم که به زودی، #غده_سرطانی از بین رفته و #تایتانیک_آخرالزمان نیز، غرق خواهد شد.
✍ سربازان سیدعلی، آمادهی قیام و پیروزی در فاز نهاییاند. قیامی که به یقین، تو نیز در کنار ما خواهی بود.✌️
🖤 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
به روایت از پدر #شهید:
من تقریباً سال 1357 که انقلاب شد بعد از یک سال دیگه تا نزدیکی 1360 در منطقه جنوب سوسنگرد و در جاده اهواز ـ آبادان بودم
وقتی #پسراولم #شهید شد فامیل هایمان کارهایش را می کردند بعداً به منم گفتند شما هم بیا برویم من را بردند به #معراج شهدا 😔 شوق و ذوق این را داشتیم که دنبال #شهید باشیم و دنبال #جنگ باشیم.
🍃⚘🍃
وقتی #پسر دومم،#سید علی #شهید شد، خوشحال بودیم #خدا را شکر می کردیم که #فرزند ما را #قبول کرد و #پذیرفت.
🍃⚘🍃
در سال 1371 هم سه ماه بود ازدواج کرده بود و حتی در شب #عروسی اش هم اول رفت #نماز جماعت خواند. من در آن سال گفتم حالا امسال ازدواج کردی عید باش گفت نه من می خواهم بروم
🍃⚘🍃
رفت 10، 15 روز که ماند روز قبلش هم زنگ زد و گفت من می خواهم بروم پیکرها بیاورم. روز قبلش زنگ زد و گفت به مامان بگین «مامان من یکشنبه می آیم»😭
🍃⚘🍃
یکشنبه #شب #بیست و سوم ماه رمضان بود که به #شهادت رسید، این موضوع را به من نگفتند ،شب احیا بود من دیدم که یکشنبه نیامد دوشنبه نیامد بعداً بچه ها هم مثل این که فهمیده بودند #شهید شده😭
🍃⚘🍃
با حمله تکفیری های داعشی به #حرم #بی بی زینب سلام الله علیها🌷، ایشان هم بااجازه از پدرومادر وخانواده راهی #سوریه شد، نمی توانست ببینپ که دوباره #عمه سادات رو به #اسارت می برند.
🍃🌷🍃
ایشان #خردادماه سال ۱۳۹۵# در یکی از #عملیات ها همراه #بچه های #مازندران به #شهادت رسید و #پیکر هایشان همان جا باقی ماند و#گمنام شدند.💔
🍃🌷🍃
#پیکر ۱۳#تا از #شیر مردان در #منطقه باقی ماند.
🍃🌷🍃
تااین که،#مهرماه #سال ۹۹# بعداز #چندسال #پیکر ۷#نفر از #شهدا، ایشان و۶#نفردیگر #تفحص و #شناسایی شد، روز بعدهم #پیکر #شهید #محمود رادمهر #تفحص شد و شدند ۸#شهید.
🍃🌷🍃
#پیکرهای شهدا را به #معراج #شهدا منتقل کردند.
🍃🌷🍃
#پیکرهای #شهدا در #حرم #مطهر رضوی🌷 #طواف داده شد و سپس برای #تشییع و #تدفین به #زادگاهشان منتقل شد.
🍃🌷🍃
{ یاد #شهدای عزیز
با ذکر یک شاخه گل صلوات 🌷 }
🍃🌷🍃
ساعت10 صبح بود برادرم با من تماس گرفت که میخواهم برای خودم و محمدهادی لباس نظامی بگیرم. تعجب کردم و گفتم مهمان دارم ولی ایشان اصرار داشت که من بیایم و قبول کردم. در راه رفتیم سئوالاتی میپرسید. وقتی ماشین را پارک کرد حس خوبی نداشتم و دلم آشوب بود. لباس را که برای محمدهادی اندازه میگرفت یاد تشییع جنازه #شهدا🍃⚘🍃 افتادم که فرزندان آنها لباس نظامی برتن میکنند. به برادرم گفتم اتفاقی افتاده است؟ متوجه شدم #محمود شهید شده است روی پا نمیتوانستم بایستم و در داخل ماشین احساس میکردم دنیا دیگر تکیهگاه ندارد و دوست نداشتم خانه بروم و گفتم فعلا خانه نمیروم و کمی در خیابان باشیم. اسیر یک سرگردانی شدم و بعدازظهر به خانه پدری #شهید رفتیم و بعد #معراج شهدا. اصرار داشتند پیکر را نمیتوانند نشان دهند چون مین در داخل دست ایشان منفجر شد. خودم هم دوست داشتم آخرین تصاویر خندان ایشان را در ذهن نگه دارم و از این به بعد با روح ایشان زندگی میکنم.🍃⚘🍃
سرانجام #شهید محمود نریمانی در تاریخ 1395/5/10 به آرزوی خود که همانا #شهادت بود رسید.🍃⚘🍃